ابوعلی مسکویه و گرایش های شیعی
مقدمه
تقیه در مذهب تشیع به زمان حضرت علی (ع) و سکوت وی در برابر ماجرای سقیفه برمی گردد. این سکوت و 25 سال زندگی آن حضرت در انزوا از اولین سرخوردگی های مذهب تشیع بود. گرچه افتخار تشیع در این سکوت حفظ پایه های دین رسول الله (ص) بود، از نظر تاریخی اولین شکست مذهب تشیع به شمار می آمد. با به حکومت رسیدن علی (ع) مذهب تشیع با مقاومت سخت و شکننده ی گروه اشرافیت و پیروانشان روبرو شد. شهادت سه امام اول شیعی نیز بر این سرخوردگی ها افزود؛ از این رو، گروهی از شیعیان و حتی علویان کم کم اصل تقیه را از یاد برده و درصدد برآمدند ضد حکام و خلفای اسلامی قیام کنند. آنها با پراکنده شدن در سراسر جهان اسلام، بذر تشیع را افشاندند و چون ذاتاً انسان های پرهیزگاری بودند، مردم به دین اسلام و مذهب تشیع گرایش یافتند. عده ی زیادی از علویان هم با ولایتعهدی امام رضا (ع) در مرو به این سرزمین سرازیر شدند و بر روند شیعه گری در میان ایرانیان افزودند.
تشکیل دو حکومت علویان طبرستان و آل بویه در سده های سوم و چهارم هجری نتیجه ی به بارنشستن این بذرها بود. آل بویه از پیروان علویان و احتمالاً در ابتدای امر زیدی مذهب بودند؛ ولی اندک اندک با شناخت بیشتر دین اسلام، جریان اصلی را شناختند و به تشیع امامی گرویدند. شاید این اصل که با پیدایش یک حکومت شیعه مذهب، دیگر نیازی به قیام با شمشیر نیست در گرایش آل بویه به امامیه بی تأثیر نبود؛ چراکه آنان به این وسیله می توانستند مخالفان علوی خود را خلع سلاح کنند.
حمایت مصرانه ی این دودمان از مذهب تشیع باعث شد بسیاری از شیعه مذهبان و دانشمندان شیعی به آنها جذب شوند؛ به طوری که با دعوت سلطان محمود غزنوی از دانشمندان شیعی دربار خوارزمشاه مانند ابوعلی مسکویه و ابن سینا، از رفتن به دربار غزنین خودداری کردند و اصفهان و ری را بر آنجا ترجیح دادند.
زندگی نامه ی ابوعلی مسکویه
با آغاز سده ی چهارم هجری، دوره ی رنسانس اسلامی یا بازدهی علوم دینی آغاز شد. ابوعلی احمد بن محمد بن یعقوب بن مسکویه از شخصیت های برجسته ی این دوره بود. وی در سال 320 ه.ق در شهر ری زاده شد و تا 20 سالگی در این شهر بود. (1) او در اوان جوانی با ابامحمد مهلبی همنشین و آرزومند خدمت در دربار آل بویه بود؛ با این حال، مدتی را در خوارزم در بارگاه حکومت محلی خوارزمشاهیان گذرانید. شاید علت سفر وی به آنجا مرکزیت علمی آن منطقه بود؛ چرا که دانشمندان برجسته ای مانند ابوعلی سینا، ابوریحان بیرونی، ابوسهل مسیحی، ابن خمار و ابونصر عراقی در آنجا زندگی می کردند. بی شک ابوعلی نیز به دنبال دانش اندوزی و استفاده از کتابخانه ها و مراکز فرهنگی آسیای میانه به خوارزم رفت.
محمود غزنوی پس از غلبه بر حکومت سامانی و به اطاعت درآوردن خوارزمشاهیان، خواجه ابوالفضل حسین بن علی میکال را به نزد مأمون خوارزمشاه فرستاد و این دانشمندان را از آنجا طلب کرد. سه نفر از آنها به نزد محمود رفتند، اما ابن سینا، ابن مسکویه و ابوسهل مسیحی خدمت سلطان را نپذیرفتند و به سوی گرگان حرکت کردند. ابوسهل در میان راه از تشنگی مرد و آن دو نیز به سختی جان به دربردند.
ابن مسکویه در این زمان در اوج فضل، ادب، بلاغت و شعر بود. وی به ابن عمید، از وزرای آل بویه، پیوست و در وصفش شعر گفت. (2) او پس از این بیشتر عمر خود را در دربارهای گوناگون آل بویه گذرانید و از ندیمان و خواصگان آنها بود. ابوعلی مدتی در نزد عضدالدوله دیلمی و سپس پسرش، صمصام الدوله، بود. (3) وی با صمصام الدوله پیوندی نزدیک یافت و در مجالس علمی و فرهنگی ابن سعدان، وزیر او، حاضر می شد. ابن مسکویه پس از صمصام الدوله همچنان در خدمت بزرگان دربار آل بویه بود.
درباره ی مکان زندگی وی در این دوره اختلاف نظر وجود دارد. او مدتی را در بغداد، اصفهان، ری و شیراز به سر می برد؛ چراکه احتمالاً با قدرت یافتن هر یک از حاکمان آل بویه، که در این مناطق بودند، وی نیز به آنها می پیوست و به واسطه ی علم و دانش بسیارش از ندیمان دربار می شد.
ابوعلی احمد بن محمد بن یعقوب دارای القاب بسیاری بود که به مناسبت جایگاه علمی یا سمت درباریش به وی نسبت داده اند.
1. مسکویه یا مشکویه: برخی از مورخان، که گروه اندکی هستند، این لقب را به اجداد ابوعلی نسبت می دهند، اما بیشتر آنها آن را از القاب او می دانند؛ از این رو، انتساب وی بدین لقب را رد می کنند. ابوعلی در برخی از کتاب های عربی خود را ابن مسکویه خوانده است؛ ولی این امر احتمالاً به دلیل پیروی از سنت عرب زبانان بوده است. (4) درباره ی معنی مسکویه چند روایت وجود دارد؛ عده ای آن را از القاب فیلسوف در اصطلاحات مجوس می دانند که با پذیرش فرض اول؛ یعنی، منسوب داشتن اجداد وی به این لقب می توان نتیجه گرفت که اجداد او زرتشتیانی دانشمند و فیلسوف بوده اند که بعداً مسلمان شده و نام های اسلامی برای خود برگزیده اند. در صورت فرض دوم؛ یعنی، انتساب لقب مسکویه به خود ابوعلی می توان گفت که وی ابتدا زردشتی بوده و سپس، احتمالاً به همراه پدر و پدربزرگ، به دین اسلام گرایش یافته اند. (5)
همچنین می توان لغت مسکویه را بر وزن سیبویه دانست که از دو لفظ سیب و ویه شکل گرفته و به معنی بوی سیب است؛ بنابراین، مسکویه یا مشکویه به معنای بوی مشک است. هدف از انتساب ابوعلی به این لقب تکریم وی و اشاره به حسن اخلاق و بزرگی اش در علوم است. (6)
2. خازن: ابوعلی دو پست خزانه داری مهم را هم زمان برعهده داشت؛ یکی خازن، انباردار و وزیر دارایی عضدالدوله بویهی و دیگری کلید دار کتابخانه ی معروف ابن عمید، وزیر بویهیان. (7)
3. رازی: از آنجا که وی در شهر ری به دنیا آمد و تا پایان عمر چندین بار به این شهر رفت و آمد داشت، او را رازی می نامیدند.
4. اصفهانی: سکونت دراز مدت وی در این شهر و خدمت در دربار آل بویه ی شیعه مذهب اصفهان او را به اصفهانی نیز منتسب کرد.
5. مخضرمی: ابن مسکویه بخش زیادی از سده ی چهارم و اوایل سده ی پنجم هجری را درک کرد؛ از این رو، وی را مخضرمی نامیده اند. در این دوره افراد برجسته ای بودند که به مخضرمان مشهورند. ابوعلی در کتاب تهذیب الاخلاق این دوره را عهد مشایخ الملوک نامیده است؛ (8) چرا که مجالس گوناگونی با حضور امیران، وزیران و اندیشمندانی همچون عضدالدوله، ابن عمید و ابن سلیمان منطقی تشکیل می شد.
6. معلم سوم: ابوعلی در زمینه ی علم اخلاق اسلامی بسیار کوشید. وی کتاب های معتبری در این زمینه به یادگار گذاشت؛ به گونه ای که همه ی جویندگان علم اخلاق را مدیون تلاش های خویش ساخت. بنابراین، او را پس از ارسطو و فارابی، معلم ثالث لقب داده اند.
7. بقراط ثانی: ابن مسکویه در معنای واقعی کلام یک حکیم اسلامی بود. وی در چندین علوم برجسته گردید. او کیمیا را نزد ابوطیب، تاریخ طبری را از ابن کامل – از شاگردان طبری – و علوم اوایل را نزد ابن خمار آموخت. توانایی او در این علوم، به ویژه در منطق پزشکی، به پایه ای رسید که وی را بقراط دوم لقب دادند.
سرانجام ابن مسکویه در نهم صفر 421 ه.ق – هنگامی که حکومت آل بویه به سرعت رو به زوال بود – دیده از جهان فروبست. درباره ی محل دفن وی نیز اختلاف نظر وجود دارد، اما بیشتر مورخان محل دفن او را دروازه ی حسن آباد در حدود امامزاده باقر در محله ی خواجو، از محله های اصفهان، می دانند. (9)
شیعه گری
ابوعلی مسکویه هنگامی به دنیا آمد که ستاره ی اقبال شیعیان جهان اسلام می درخشید و قدرت واقعی در دست آنها بود. اهل سنت در ابتدا به جریان عقل گرایی توجهی نداشتند که نمونه ی بارز آن جریان محنه و برخورد بعدی آنها با معتزلیان بود؛ اما شیعیان کم کم رابطه ی خود را با معتزلیان بهبود بخشیدند و تحولاتی اساسی در علوم عقلی جهان اسلام به وجود آوردند. با روی کار آمدن توکل، خلیفه ی عباسی، و شکست جریان عقل گرایی، که به جریان ضد آزادی عقلی منجر شده بود، تنها آل بویه و جریان شیعه گری بود که می توانست شیعیان را نجات دهد.
آل بویه به معارف اسلامی توجه داشتند و در این زمینه به ادبیات عرب اهمیت می دادند؛ به طوری که عضدالدوله خود شاعری چیره دست در زبان عربی بود. با وجود این، آنها از ذخایر فکری و معنوی ایران و ایرانیان غافل نبودند و از خشونت و تعصب اعراب بیزار بودند. مسکویه به تنهایی دارای همه ی ویژگی های دوره ی آل بویه بود. وی هم به تازی شعر می گفت و فصاحت و بلاغتی تمام در این رشته داشت و هم خود را از حافظان سنت ایران می دانست؛ نمونه ی آن، کتاب جاویدان خرد بود که بدان پرداخته خواهد شد. او در کسب علوم و فنون و همچنین حفظ کتاب ها و نسخه ها تا پایان عمر بسیار کوشید؛ چنانکه در دربار آل بویه به سمت خازن و کتابدار برگزیده شد. چنین ارتباط و حضور گسترده ای در دربار حکومتی شیعه مذهب با اندیشه های معتزلی نتیجه ای جز پذیرش تشیع یا دست کم گرایش های شیعی برای ابوعلی مسکویه نداشت. هرچند آل بویه نسبت به زیردستان خود دارای تسامح زیادی بودند، در بسیاری از امور مانند برگزاری جشن عید غدیر خم یا عزاداری امام حسین (ع) در بغداد برای حمایت از تشیع قاطعیت نشان می دادند.
دلایل تشیع ابوعلی مسکویه
1. شیعیان ابتدا در شمال ایران نفوذ کردند و سپس به نواحی جنوبی تر راه یافتند. اگرچه اولین داعیان طبرستان، زیدی مذهب بودند، در اواخر حکومت آنها گرایش به امامیه نیز دیده می شود. یکی از حوزه های اصلی نفوذ علویان، شهر ری بود که حسن بن زید، اولین داعی، پیش از به حکومت رسیدن در آنجا زندگی می کرد. بی شک در زمان تولد مسکویه تشیع در این شهر نفوذ زیادی یافته بود و احتمالاً وی و اجدادش از همان ابتدا با گرایش های شیعی به اسلام گرویدند.
2. چنانکه پیش از این آمد، ابوعلی درخواست محمود غزنوی را نپذیرفت و امرای شیعه مذهب آل بویه را بر او ترجیح داد. با توجه به آنچه درباره ی مهمان نوازی محمود غزنوی نسبت به دانشمندان در تاریخ آمده است، بی تردید اگر مسکویه تمایلات شیعی نداشت از حضور در دربار وی خودداری نمی کرد و به بویهیان، رقبای مذهبی و سیاسی محمود، نمی پیوست.
3. دیدگاه علمای شیعه ی دوره های بعد درباره ی ابوعلی تأمل برانگیز است. قاضی نورالله شوشتری، میرداماد و شیخ آقابزرگ طهرانی به تشیع وی تصریح کرده اند. (10) گفته شده میرداماد هرگاه از کنار قبر ابوعلی در اصفهان گذر می کرد، می ایستاد و فاتحه ای می خواند و می گفت: این مرد در درجه ی عالی از معرفت نسبت به حق اهل بیت (ع) بود و به وجوب اطاعت از آنها و لزوم محبتشان معتقد بود. (11)
خواجه نصیرالدین طوسی، دانشمند شیعی، نیز در وصف مسکویه و کتاب اخلاقی وی چنین می گوید: «به وقت مقام در قهستان در خدمت حاکم آن بقعه مجلس عالی ناصرالدین عبدالرحیم ابن ابی منصور – تغمده الله برحمته – در اثنای ذکری که می رفت از کتاب فاضل و حکیم کامل ابوعلی احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه رازی – سقی الله ثراه و رضی عنه و ارضنا – از تهذیب اخلاق ساخته بود.» (12)
به نظر می رسد خواجه به درخواست ناصرالدین، محتشم قهستان، این کتاب را به فارسی بازگرداند؛ به طوری که کتاب معتبر اخلاق ناصری خواجه را تلخیص همین اثر برشمرده اند. وی در دیباچه ی اخلاق ناصری در وصف ابوعلی چنین می سراید:
«بنفسی کتابٌ حاز کل فصیله
و صار لتکمیل البریه ضامناً
مولفه قد ابرز الحق خالصاً
بتألیفه من بعد مان کان کامناً
وسمه باسم الطهاره قاضیاً
به حق معناه و لم یک مائناً
لقد بذل المجهود لله درهُ
فما کان نصح الخلائق خائناً»
– جانم به فدای کتابی باد که تمام فضائل را در بردارد و عهده دار تکمیل اخلاق مردم است.
– مؤلف آن کتاب به تحقیق حق و حقیقت را، بعد از آنکه پنهان بود، خالص و پاک در این اثر آشکار کرده است.
– نام آن کتاب را طهاره نهاده است که باعث پاکی و پاکیزگی انسان می شود و در حقیقت نام بامسمایی است و در این نام گذاری اغراق گویی نکرده است.
– خدا خیر و برکت بسیار به او عطا فرماید که در این تألیف کوشش فراوان کرده است و در خیرخواهی مردم خیانت نکرده است. (13)
خواجه نصیرالدین با وجود اینکه مدت کوتاهی در قلاع اسماعیلی اقامت داشت، در امامی بودن وی شکی نیست؛ از این رو، تا به این اندازه ابوعلی مسکویه را ستوده است.
4. زندگی وی در شهر اصفهان، که مرکز حکومت آل بویه بود، در گرایش های شیعی ابوعلی بی تأثیر نبود؛ چرا که براساس روایات، آل بویه در گرایش مردم این شهر به تشیع تأثیر زیادی داشتند.
آثار ابوعلی مسکویه
ابوعلی آثار بسیاری در زمینه های تاریخ، اخلاق، فلسفه، کیمیا، داروشناسی و طب دارد. (14) قطعاتی از اشعار عربی وصایای او نیز برجای مانده است. بخشی از این آثار چاپ شده، برخی به صورت خطی باقی مانده و شماری از آنها هنوز یافت نشده است. مهم ترین آثار وی عبارتند از:
1. کتاب تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق: گفته شده اهل تسنن به شخصیت بزرگی همچون امام غزالی، که در اخلاق کتاب نفیس احیاءالعلوم را نوشت، افتخار می کردند. شیعیان نیز در مقابل، به ابوعلی مسکویه و کتاب تهذیب الاخلاق وی می بالند. این کتاب بر احیاءالعلوم مقدم و از استواری بیشتری برخوردار است. (15)
2. کتاب الفوز الاصغر در الهیات و طبیعت نفس
3. ترتیب السعاده که سعادت را بررسی کرده است.
4. تجارب الامم در زمینه ی تاریخ
5. جاویدان خرد که از کتاب های اخلاقی ابوعلی است. وی در این کتاب به وحدت عقل در هر زمان و مکان اشاره دارد. اصل آن به زبان پهلوی و مربوط به دوره ی هوشنگ پیشدادی یا برخی از حاکمان زمان او بوده که به نام وی تألیف کرده اند. این کتاب تا زمان مأمون عباسی در خزانه بود تا اینکه حسن بن سهل، وزیر ایرانی مأمون، یک قسمت از آن را به عربی ترجمه کرد و آن را مخلص جاودان خرد نامید. ابن مسکویه این متن عربی را مرتب کرد؛ مطالب مهمی بدان افزود؛ به فارسی ترجمه کرد و همان جاویدان خرد نام نهاد. (16) متن عربی آن، که وی با توجه به اصل ایرانی آن را نوشت، به الحکمه الخالده مشهور شد.
6. کتاب الشریه و الطبیخ در زمینه ی پزشکی (17)
او چندین رساله و کتاب دیگر نیز دارد که در مورد تعداد آنها اختلاف نظر وجود دارد؛ به طوری که بین 8، 16 یا 36 کتاب را به وی نسبت داده اند. (18)
اندیشه ی شیعه گری در آثار ابوعلی مسکویه
تشکیل فقه کلامی شیعه به زمان امیرالمؤمنین (ع) بازمی گردد. وی در خطبه های بلیغ و راه گشای خود به امور مسلمانان، به خصوص شیعیان، می پرداخت. این روند در میان امامان شیعه ادامه یافت و هر کدام به گونه ای دین خود را نسبت به مذهب تشیع ادا می کردند. سرانجام این فقه در زمان امام جعفر صادق (ع) به صورت مدون درآمد و مذهب شیعه ی امامی را جعفری نامیدند.
پس از غیبت امام دوازدهم (عج) علمای امامیه کم کم درصد برآمدند فقه خود را تدوین کنند؛ در نتیجه، صحاح چهارگانه و تألیفات فقهی گوناگون گردآوری شد. عدم تدوین آشکار فقه امامیه در سده های اولیه ی اسلامی و تقیه ی امامان شیعه و یارانشان باعث شد تشخیص مذهب نویسندگان ممکن نباشد؛ بدین ترتیب، بسیاری از نویسندگان شیعی در احترام به شیخین روند اصلی جامعه؛ یعنی، احترام تقدیس گونه به آنها را حفظ می کردند. ابوعلی مسکویه، که در زمان غیبت صغری به دنیا آمد، نیز چنین بود. وی از یک سو در متون خود روندی را در پیش می گیرد که تشیع امامی بودن او را به اثبات می رساند و از سوی دیگر احترام به شیخین را رعایت می کند.
ابوعلی در کتاب فوز الاصغر به وجوب عصمت امام اشاره دارد و می گوید: امام در همه ی صفات، به جز مقام نبوت و دریافت وحی الهی، شریک پیامبر است. (19) وی در آثارش نام ائمه (ع) را به همراه کلمه ی احترام آمیز علیه السلام و هر کجا بر پیامبر (ص) درود می فرستد، بی آنکه از اصحاب اهل سنت نام ببرد، عبارت ذکر اله الطاهرین را آورده است. او نام علی (ع) را بیشتر با لفظ کرم الله وجه همراه کرده است. (20) گاه نیز کلمه ی امیرالمؤمنین را به تنهایی به کار برده است که نشان دهنده ی اعتقادات شیعی اوست؛ زیرا شیعیان، امیرالمؤمنین را تنها لقب علی (ع) می دانند. (21)
ابوعلی نام ابوبکر را فقط با پسوند رضی الله عنه آورده است، ولی در بیشتر موارد نام عمر، خلیفه ی دوم، را با لقب امیرالمؤمنین آورده است که به بینش تاریخی وی مربوط می شود. براساس متون تاریخی این لقب اولین بار در مورد عمر به کار رفت؛ بدین صورت که وی مسلمانان را مؤمنین خطاب می کرد و آنها نیز وی را امیرالمؤمنین می گفتند. شایان ذکر است که سنت رایج در جامعه نه تنها ابن مسکویه را به تناقض گویی واداشت، بلکه آل بویه حاکم را نیز تا حد زیادی در این باره به تسامح وادار کرد.
اندیشه ی تاریخ نگاری در آثار ابوعلی مسکویه
هر چند سرعت کار اخباریان به جمع آوری حجم زیادی از اخبار و روایات تاریخی انجامید، کار مورخ امروزی را برای دستیابی به حقیقت با مشکل روبرو کرد؛ چراکه تاریخ های تحلیلی و ترکیبی جهان اسلام به سختی از تعداد انگشتان دست بیشتر می شود. ابوعلی مسکویه از اولین کسانی بود که در روند تاریخ نگاری اسلامی سنت شکنی کرد. وی دارای ذهنی عقلانی و تحلیل گر بود. او درباره ی فایده ی تاریخ به این نکته اشاره می کند که خواندن تاریخ موجب افزایش تجربه ی خواننده می شود. با این حال، وی شرط به دست آوردن تجربه را تنها در خواندن حوادث تاریخی نمی دانست، بلکه معتقد بود که ژرف نگری و دقت در علت بروز رویدادهاست که ذهن بشر را فعال و مجرب می کند؛ (22) از این رو، کتاب خود را تجارب الامم می نامد. این کتاب از معتبرترین کتاب های تاریخ است که به سلسله حوادث تاریخی پس از طوفان نوح می پردازد. ابن مسکویه پادشاهان ایران باستان را قدیمی ترین شاهان جهان می داند و تاریخ ایران را از هوشنگ پیشدادی تا سال 369 ه.ق بررسی می کند.
تاریخ نویسی مسکویه با هدف تبیین فلسفی وی بارز و برجسته می شود؛ به گونه ای که او اولین مورخ جهان اسلام است که فلسفه را به تاریخ نگاری وارد کرد. ابوعلی در تبیین تاریخی رویدادها از مقایسه استفاده کرد. وی با کنار هم گذاشتن حوادث مشابه کوشید علت پیروزی ها، شکست ها، و ظهور و انقراض دولت ها را تبیین کند. (23) برای نمونه، وی در تحلیل علل ویرانی شهرها ظلم، فساد، سوء سیاست و مصادره ی اموال از سوی فرمانروایان را برمی شمارد. (24) او در تجارب الامم هنگامی که به بیان سیرت و احوال انبیاء و رسول الله (ص) می پردازد، از ذکر معجزات، سیاسات و اموری که نیاز به ایمان درونی دارد پرهیز می کند؛ چراکه آنها را خارج از حوزه ی تجربه ی بشر می داند. (25)
امروزه تاریخ شفاهی مورد توجه مورخان قرار گرفته است که بر نقل رویدادها از منبع اصلی تکیه دارد. ابوعلی روند تاریخ را تا دوره ی خود ادامه داده و در این زمینه می توان وی را یکی از مبتکران این فن دانست. او در جوانی از نزدیکان ابن عمید، وزیر دانشمند آل بویه، بود و بیشتر مطالب تاریخی زمان خود را به گفته ی ابن عمید، که به طور مستقیم در جریان حوادث بود، یا از پدر وی، عمید، آورده است. (26)
لونه کائتانی، که تجارب الامم را به چاپ رسانید، درباره ی ابوعلی معتقد است که روش وی با اصول کار مورخان امروزی نزدیک است؛ زیرا او ذهنی استدلالی داشت و کوشید تاریخ خود را بر همین اساس بنگارد. (27)
اندیشه ی اخلاقی در آثار ابوعلی مسکویه
دانشمندان اسلامی تا مدت ها پس از ظهور اسلام به علم اخلاق با شک و تردید می نگریستند؛ چراکه نمی دانستند که آیا با وجود قرآن و سنت رسول الله (ص) به کتاب اخلاق نیاز دارند یا نه؟! بنابراین ابوعلی مسکویه یکی از پیشگامان این علم در جهان اسلام است. وی در این زمینه دو کتاب تهذیب الاخلاق و جاویدان خرد را نگاشت که از آثار معتبر در اخلاق و حکمت عملی است. کتاب اخلاق ناصری منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی نیز تلخیص تهذیب الاخلاق است و بیشتر مضامین اخلاقی ابن مسکویه در آن وجود دارد. ابوعلی این کتاب را به هفت جزء تقسیم کرد: در تعریف نفس، در اخلاق و طبایع، تفاوت میان خیر و سعادت، در اعمال انسان، در انواع محبت، در امراض روحی و در طب روحی.
شایان ذکر است که ابوعلی به اخلاق عملی توجه بیشتری داشت؛ چنانکه آورده اند: روزی شیخ الرئیس به مجلس درس ابن مسکویه رفت. وی به شیوه ی خود، که می کوشید فضلا و بزرگان را بیازماید، گردویی را در جمع شاگردان ابوعلی به او داد و از او خواست تا مساحت آن را حساب کند. در این زمان، مسکویه که جزوه ای آماده در زمینه ی اخلاق داشت به ابن سینا داد و به او گفت: تو اول اخلاق خود را اصلاح کن تا بعد من مساحت گردو را حساب کنم. (28)
ابن مسکویه در ابتدای کتاب تهذیب الاخلاق انگیزه ی خود را از تألیف این کتاب چنین بیان می کند: «برای روان های خود خویی را بسازم که کارها و کردارهای من از آن خوی نیکو و زیبا گردد و در کردارهایم آلودگی و سختی روی ندهد که یافتن این خوی ها را از صناعت و کارگری و تربیت تعلیمی می داند.» (29)
سپس به این آیه ی قرآنی اشاره می کند: «و نفس و ماسواها، فالهمها فجورها و تقویها، قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها» «سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد، سپس پلیدکار و پرهیزکاری اش را به آن الهام کرد، که هر کس آن را پاک گردانید قطعاً رستگار شد و هر که آلوده اش ساخت قطعاً درباخت.»
وی هدف نهایی از تربیت انسان را توجه، تشبیه و تقرب به خداوند بلند مرتبه می داند و هدف های تربیتی را پرورش جسمی، عقلی، اخلاقی و دینی قلمداد می کند. او مراحل تربیت را در سه مرحله ی امور بدنی و قوای جسمانی کودک، تشویق به تحصیل و کرامت و نیل به فضیلت ها و تحصیل علوم و معارف برمی شمارد. ابوعلی همچنین قائل به تربیت کل اجتماع است و از امور اصلی آن عدالت، آداب دینی، احسان، تواضع، امانتداری، صبر و پرهیز از حسد را بیان می کند.
ابوعلی تمامی صفات شر را اکتسابی می داند. وی معتقد است که تکامل انسان به صورت تدریجی رخ می دهد و حفظ اعتدال در روند تربیتی از اصول اساسی است؛ از این رو، ادب و جوانمردی را باید به کودکان آموخت و اعمال زشت و ناپسندش را باید به نرمی و ملایمت اصلاح کرد.
نظرات اخلاقی او هم آراء اخلاقی فلاسفه ی یونان و هم پند و اندرزهای حکیمان ایران باستان را دربرمی گیرد؛ ولی بیشتر رنگ افلاطونی دارد. (30)
اندیشه ی سیاسی در آثار ابوعلی مسکویه
ابوعلی برخلاف بسیاری از نظریه پردازان سیاسی جهان اسلام در این زمینه تجربه ی عملی داشت. وی از این نظر با شیخ الرئیس قابل مقایسه است؛ چرا که هر دو در دستگاه سیاسی آل بویه بودند. او با مشاهده ی جنگ داخلی و بحران سیاسی خلافت، پس از سی سال تجربه ی فعالیت سیاسی صحنه سیاست را ترک کرد و وارد عرصه ی اندیشه ی سیاسی شد. ابن مسکویه برای حل بحران آن زمان به چاره جویی پرداخت. وی هر بخش از دغدغه های خود را با عنصری از علوم خود پاسخ می داد. او بازسازی نظام مطلوب جامعه ی اسلامی را تنها براساس عنصر تربیت می دانست؛ زیرا به گمان وی جامعه ی هم عصرش از آن دور شده بود. او معتقد بود پرتو انحرافات به اندازه ای از فضائل و ارزش های اخلاقی فاصله گرفته که تنها راه اصلاح جامعه در تهذیب اخلاق است؛ بنابراین، کتاب خود را به این نام آراست.
از نگاه ابوعلی کارهای عملی انسان به خیر و شر تقسیم می شود، حال اگر یکی از ما متوجه امری گردد و خواهان به دست آوردن آن باشد، خیر و نیکو می نامیم و موانعی که او را از دستیابی بدان باز می دارد، شر و شخص مانع از شرور و شقی می گوییم. (31) وی استفاده از اندرزهای جاویدان و پندهای گذشتگان را امری مهم در سیاست می دانست و می کوشید تا تجارب سیاسی گذشتگان را در عنصر تاریخ مطرح کند.
نکته ی دیگر، جنبه های عقل گرایی و استدلال های عقلی ابوعلی است که ناخواسته عنصر فلسفه را وارد منظومه ی افکار سیاسی وی می کند؛ چنانکه مسکویه به عنوان فیلسوفی سیاسی مطرح شده است. به طور کلی مهم ترین قالب مؤثر در اندیشه ی سیاسی او همان اندیشه های اخلاقی اش است که او را یکی از برجسته ترین دانشمندان اسلامی کرد. ابن مسکویه این اندیشه ها را به همه ی حوزه های فکری خود، سیاست و تاریخ، وارد کرد.
نتیجه
برخی از مورخان مسکویه را از القاب فیلسوفان زرتشتی می دانند و این لقب را هم به خود ابوعلی و هم اجدادش منسوب می کنند. آنها معتقدند ابن مسکویه دارای خاندانی اصیل و دانشمند در میان زرتشتیان بوده است. چنین به نظر می رسد که در این دوره جریان تاریخی ایران زرتشتی کم کم رو به خاموشی بوده است؛ به طوری که هیچ دانشمند مطرح زرتشتی مسلک وجود ندارد. شخصیت برجسته ای مانند ابوعلی مسکویه، که خود یا نسل پیش از او به دین اسلام گرویده اند، بیش از اینکه معلول جامعه ی زرتشتی آن روز باشد ثمره ی درخت اسلام است؛ چرا که در بین استادان وی نیز شخصیت های زرتشتی دیده نمی شود و در محضر مسلمانان شاگردی کرده است.
لقب حکیم برازنده ی شخصیت علمی و اخلاقی ابوعلی مسکویه است. وی در سده ای زندگی می کرد که به علت وجود افراد برجسته ای همچون ابن سینا، ابوریحان بیرونی و فارابی به رنسانس اسلامی مشهور است. با وجود این، او یکی از نام آوران این عصر به شمار می رود. ابن مسکویه به نوبه ی خود از طلایه داران فلسفه ی تاریخ و علم اخلاق بود. آثار وی در این زمینه هم اکنون نیز در نوع خود بی نظیر است. او با بزرگان زمان خود مناظراتی داشت. ابن سینا وی را به بی دانشی متهم کرد که غرور شیخ الرئیس را می رساند؛ چرا که او کمتر کسی از معاصران خویش را گرامی می داشت.
پی نوشت ها :
1. یاقوت حموی، ص 5 و خوانساری، ص 254.
2. ثعالبی، ص 15.
3. موحد ابطحی، ص 299 و ابوسلیمان سجستانی، ص 347.
4. ابن مسکویه: تجارب الامم، ترجمه ی فضائلی، ص 8.
5. موسوی بجنوردی.
6. ابن مسکویه: طهاره الاعراق، ص 14.
7. بارانی لنبانی، ص 9.
8. ابن مسکویه: تهذیب الاخلاق، ص 5.
9. صدری، ص 43 و موحد ابطحی، ص 229.
10. موحد ابطحی، ص 301.
11. خوانساری، ص 408.
12. طوسی، ص 35.
13. همان، ص 4.
14. قفطی، ص 217.
15. ابن مسکویه: تجارب الامم، ترجمه فضائلی، ص 11.
16. تبریزی، صص 152-153.
17. ابن ابی اصیعبه، ص 331.
18. ابن مسکویه: تهذیب الاخلاق، ص 22.
19. فقیه ایمانی، صص 251-252.
20. ابن مسکویه: جاودان خرد، صص 134 و 139.
21. همان، ص 119.
22. ابن مسکویه: تجارب الامم، ترجمه فضائلی، صص 2-3.
23. سجادی و عالم زاده، ص 46.
24. ابن مسکویه: تجارب الامم، ترجمه ی فضائلی، صص 92 و 184.
25. زرین کوب، ص 98.
26. فقیهی، ص 310.
27. ابن مسکویه: تجارب الامم، با مقدمه امامی، ص 31.
28. صوری، ص 43.
29. ابن مسکویه: تجارب الامم، ترجمه فضائلی، صص 27-28.
30. رزین کوب، ص 140.
31. حلبی: تاریخ اندیشه های سیاسی در ایران و جهان اسلام، ص 307.
منابع تحقیق :
قرآن کریم
ابن ابی اصیعبه، موفق الدین احمد بن قاسم: عیون الانباء فی طبقات الاطباء، بیروت: دارالفکر، 1960 م.
ابن اثیر: الکامل فی التاریخ، بیروت: دارالفکر، 1398 ه.ق.
ابن کثیر: البدایه و النهایه، بیروت: مکتبه المعارف، 1988 م، ج 11.
ابوسلمان سجستانی، محمد بن طاهر: صوان الحکمه و ثلاث رسائل، به کوشش عبدالرحمان بدوی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1353.
ابن مسکویه، احمد بن محمد: تجارب الامم، با مقدمه ابوالقاسم امامی، تهران: دار سروش للطباعه و النشر، 1366، ج 1.
ـــــــ: تجارب الامم، ترجمه محمد فضائلی، [بی جا]: زرین، 1366.
ـــــــ: جاودان خرد، ترجمه شرف الدین عثمان بن محمد قزوینی، تهران: دانشگاه تهران، 1359.
ـــــــ: طهارة الاعراق، ترجمه میرزا ابوطالب زنجانی، تهران: نقطه، 1375.
ـــــــ: تهذیب الاخلاق، [بی جا]: بیدار، 1398 ه.ق.
امین جبل عاملی، محسن: اعیان الشیعه، به تحقیق حسین امین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1403 ه.ق.
بارانی لبنانی، حسین: پایان نامه کارشناسی ارشد، 1340.
تبریزی، محمدعلی: ریحانة الادب، [بی جا]: [بی نا]، [بی تا].
ثعالبی نیشابوری، ابی منصور عبدالملک: یتیمة الدهر، به کوشش مفید محمد قمیحه، [بی جا]: دارالکتب علمیه، 1304 ه.ق.
جعفریان، رسول: تاریخ تشیع در ایران، [بی جا]: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1368.
حاجی خلیفه: کشف الظنون، بیروت: دارالکتب علمیه، [بی تا]، ج 1.
حلبی، علی اصغر: تاریخ اندیشه های سیاسی در ایران و جهان اسلام، [بی جا]: بهبهانی، 1372.
طهرانی، شیخ آقابزرگ: مصنفات شیعه، به اهتمام محمد آصف فکرت، [بی جا]: [بی نا]، [بی تا]، ج 2.
ـــــــ: تاریخ تمدن در اسلام، [بی جا]: اساطیر، 1382.
خوانساری، میرزا محمد باقر: روضات الجنات، قم: اسماعیلیان، 1390 ه.ق، ج 2.
زرین کوب، عبدالحسین: کارنامه اسلام، تهران: امیرکبیر، 1384.
سجادی، صادق و هادی عالم زاده: تاریخ نگاری در اسلام، تهران: سمت، 1383.
صدری، مصطفی: شرح حال رجال و مشاهیر نامی ایران، [بی جا]: آبنوس، 1374.
طوسی، نصیرالدین: اخلاق ناصری، تهران: کتابفروشی علمیه اسلامی، [بی تا].
فقیه ایمانی، مهدی: تاریخ تشیع اصفهان از دهه ی سوم قرن اول تا پایان قرن دهم، اصفهان: مؤلف، 1374.
فقیهی، علی اصغر: آل بویه، [بی جا]: دیبا، 1366.
قفطی، جمال الدین علی بن یوسف: اخبار الحکماء، لیون، 1903 م.
کتابی، محمدباقر: رجال اصفهان، اصفهان: گلها، 1375.
مقدسی: احسن التقاسیم، ترجمه منزوی، تهران: شرکت مؤلفان مترجمان ایران، 1361، ج 2.
موحد ابطحی، میر سید حجة: ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، اصفهان: دفتر تبلیغات المهدی (عج)، 1418 ه.ق.
موسوی بجنوردی، کاظم: دایرة المعارف اسلامی، تهران: مرکز دایرة المعارف اسلامی، 1383.
یاقوت حموی: معجم الادباء، [بی جا]: دارالتراث العربی، [بی تا]، ج 3.
منبع: اعرابی، مهدی، (1390)، مجموعه مقالات همایش پیشینه تشیع در اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، اول.