تأثیر تبلیغات بنی امیه و دشمنان اهل بیت (ع) در اصفهان سده های نخستین هجری
مقدمه
بی تردید انحراف از سنت پیامبر (ص) و سرپیچی از خط مشی وی در مسأله ی جانشینی همواره دامنگیر جامعه ی اسلامی بوده و هست. این موضوع مسائل فکری و اعتقادی جامعه و سیاستمداران را هم متأثر کرده است؛ به طوری که مسؤولان و متصدیان جامعه ی آن روز را بر آن داشت تا انحطاط اخلاقی و اعتقادی خود را به وسیله ی تبلیغات توجیه کنند.
بزرگ ترین ضربه ای که بر اسلام وارد شد، تحریف واقعیت های تاریخی و خدشه بر چهره های برتر تاریخ اسلام به وسیله ی معاندین اسلام و سیره ی نبوی بود. این تبلیغات گسترده تنها مرکز خلافت را شامل نمی شد بلکه ایران و قسمت های مرکزی آن از جمله اصفهان را نیز فراگرفت. این مقاله بر آن است دامنه ی انحرافات فکری در سده های اولیه ی اسلام را در ایران، به ویژه اصفهان، بررسی کند.
پیشینه ی تبلیغات سوء علیه خاندان پیامبر (ص) و پیامدهای آن
فضائل و ویژگی های امیرالمؤمنین علی (ع) از مسائلی است که بسیاری از علمای اسلام مدنظر قرار داده اند؛ چنانکه آلوسی بغدادی، عالم بسیار متعصب سنی، در تفسیر آیه ی 37 سوره ی صافات: «وقفوهم انهم مسؤولون: نگاه داریدشان که مسؤولند»، پس از اینکه گفته های علما را درباره ی این آیه بیان می کند، می گوید که درست ترین این گفته ها این است که در آن روز (روز قیامت) از عقاید و اعمال می پرسند و در رأس همه «لا اله الا الله»؛ یعنی، اقرار به یگانگی خدا و از مهم ترین آنها ولایت علی (ع) است. (1)
حضرت فاطمه الزهرا (س) نیز در خطبه ی معروف خود، که در واقع تفسیری بر اصالت ها و رسالت های اسلام و قرآن و دفاع نامه ای از حکومت حقه و حقوق اجتماعی اسلام و مسلمانان است، در لزوم پیروی از امام حق به امت چنین می گوید:
«انتم عبادالله! نصب امره و نهیه و حمله دینه و وحیه و امناء الله علی انفسکم و بلغاوه الی الامم.»
«ای مسلمانان! این شمایید که درفش های افراشته احکام خدایید و این شمایید که بار گران دین خدا و آیات وحی را بر دوش کشیده اید تا هم خود از سر صدق و امانت به آن عمل کنید و هم این همه آیات و مواریث تربیتی را به سر گیتی و اقوام جهان برسانید.»
هدف اصلی آن حضرت (س) از این سخنرانی دفاع از خلافت علی (ع) و وصیت پیغمبر (ص) بود؛ چرا که نشر دین خدا و عمل صادقانه به احکام آن همواره در پرتو رهبری میسر است که وجودش از هر حیث دنباله رو پیامبر باشد؛ از این رو، پیامبر به دستور خدا علی (ع) را برای ادامه ی رسالت های اسلام برگزید. با وجود این، به گفته ی ولتر، فیلسوف مشهور فرانسوی، آخرین اراده ی محمد (ص) انجام نشد (2) که نتیجه ی آن، یک ربع قرن خانه نشینی علی (ع) بود.
به تعبیر استاد حکیمی «سر حسین (ع) را بر سر نیزه ها کردن و در شهرها و بیابان ها گرداندن و در چراغدان تنور نهادن و در تشت طلا بر لبان او تازیانه زدن و دختران پیامبر (ص) را هامون به هامون گرداندن، خانه ی امام صادق (ع) را زیر نظر گرفتن که جامعه حق ندارد به او مراجعه کند یا فتوایش را بازگوید و سپس او را در حیره ی کوفه زندانی کردن، موسی بن جعفر (ع) را چندین سال در زندان های زیرزمینی به غل و زنجیر کشیدن، امام علی بن موسی الرضا (ع) را در سرخس زندانی کردن و از میانه ی راه رفتن به نماز عید فطر بازگرداندن و امام علی النقی (ع) را و امام حسن عسکری (ع) را سال ها در پادگان نظامی سامرا بازداشتن و… که هست و هست اینها همه به یک تن صدمه زدن و حق یک تن را ضایع کردن نیست؛ اینها جنایاتی است به عمق تاریخ و گستردگی زمان و وسعت دامنه ی حق در همه ی کائنات زندگی. و به دیگر سخن، مصدوم کردن حق است در طبیعت همه ی اشیاء و خشکاندن سرچشمه ی حیات است در همه ی پهنه های زیست عینی و ذهنی انسان.» (3)
حاکمان و وابستگان آنان، علما و دانشمندان را با تطمیع یا اجبار به کتمان حقیقت وامی داشتند؛ از این رو، در بیان فضائل یا رذایل افراد راه افراط یا تفریط را می پیمودند. آنان گاه این شیوه را بر علما و مورخان هم عصر خویش نیز تحمیل می کردند. برای نمونه، مورخان و محدثان درباری به مردم شام فهمانده بودند که معاویه و یزید تنها خویشاوندان و ذریه ی پیامبر هستند.
نسائی، عالم بزرگ اهل سنت و از صحاح شش گانه، در سال 302 ه.ق وارد دمشق شد. وی حدیثی درباره ی فضیلت علی (ع) نقل کرد. گفتند: «حدیثی در فضایل معاویه نقل کن.» گفت: «از فضایلش چیزی نمی دانم جز آنچه پیامبر (ص) درباره اش فرمود: خداوند هیچ گاه شکم او را سیر نکند.» مردم شام بر سرش ریختند و آنقدر او را زدند تا اینکه بر اثر ضربات در زیر دست و پای آنها کشته شد.
فشار حاکمان و خلفا به قدری بود که هر کس حدیثی درباره ی فضیلت علی (ع) بیان می کرد او را به تشیّع و رفض متهم می کردند؛ از جمله حاکم نیشابوری، صاحب مستدرک، که به دلیل نقل حدیث طیر و موالات او را شیعه خواندند و محکوم کردند. ابن سکیت، معلم فرزندان متوکل، نیز به جرم اظهار فضیلت علی (ع) به فجیع ترین وضع کشته شد. شیخ ابی عمر نصر بن علی از سوی متوکل به هزار ضربه محکوم شد. صولی را هم به همین جرم تا بغداد تعقیب کردند؛ ولی موفق شد فرار کند. ابن عبدربه، صاحب عقد الفرید، نیز با همه ی تعصبی که علیه شیعه و نقل روایات ضد شیعه داشت، به تشیع متهم شد. (4)
اصفهان و اقدامات شیخ ابومسعود رازی
تبلیغات و تحریکات مسموم بنی امیه علیه علی بن ابی طالب (ع) نه تنها در شام و فلسطین بلکه برخی مناطق شرقی دنیای اسلام مانند ایران را هم تحت تأثیر قرار داده بود. یکی از علمای اهل سنت به نام شیخ ابومسعود صوفی رازی، که در قرن سوم هجری برای انجام مناسک حج از ری رهسپار حجاز بود، از اصفهان عبور کرد. وی در این شهر شاهد جریان هایی بود که منجر شد در آنجا بماند. بیان اصفهانی می نویسند:«حافظ اصفهان ابوصالح عبدالرحمن شهرستانی، که از خواص تلامذه ی شیخ ابومسعود است، می گوید: من با شیخ خود، ابومسعود رازی، و چند نفر دیگر به عزم مسافرت حج از ری بیرون آمدیم و برای پیدا کردن رفیق سفر وارد اصفهان شدیم و چون چند روز در آن شهر ماندیم و دیدیم مردم اصفهان بالای مناره ها و منبرها سب می کنند وجود مقدس حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) را پس شیخ بزرگوار ما فرمود: ای اصحاب! من برای هدایت مردم در این شهر می مانم و این عبارت را بهترین اعمال و نیکوترین وظایف خود می دانم و آن چیزی که برای من سبب قرب به حق است هدایت مردم این شهر است؛ فلذا شیخ جلیل قاطع اقامت اصفهان را تصمیم گرفت و برای هدایت و ارشاد مردم دامن همت را محکم بر کمر بست و همه روز در جامع رنگرزان اهالی شهر به محضر او حاضر گردیده و هر روز چهار حدیث نبوی در فضل یک نفر از صحابه ی رسول خدا (ص) قرائت می فرمود بدون اینکه اسم ببرد و هر حدیث را به بیان شافی و مثال کافی طوری مدلل می نمود که هیچ گونه شک و تردیدی برای هیچ کس باقی نمی ماند و این بود شغل شیخ بزرگوار ما تا چهار سال تمام. در این مدت مردم اصفهان می گفتند: یا شیخ آخر این صحابی کیست؟ تا کی اوصاف او را بیان می کنی؟ تا چند سخن در پرده می گویی؟ خدا را از این معما پرده بردار. ولی شیخ از اظهار اسم آن حضرت ابا می نمود. روزی مردم اصرار زیادی نمودند و گفتند: یا شیخ! ما از دوستان این صحابی هستیم و از شما استدعا داریم که نام و اسم گرامی او را بی پرده بفرمایی و در این خصوص اهتمام تمامی نشان دادند.
شیخ بزرگوار روز معینی را وعده داد و در آن روز بیشتر اهالی شهر در مسجد جامع جمع گردیده و آن روز شیخ بر منبر ایستاده و شاه اولیا را با عباراتی معرفی نمود. حافظ اصفهانی عبدالرحمن شهرستانی، که راوی این روایت است، فرمود: چون شیخ جلیل از این خطابه فارغ گردید همه ی اصفهانیان از کردار زشت خود پشیمان شده، توبه کردند. جماعتی هم آن روز از تأسف از دنیا رفتند.» (5)
اقدامات ابواسحاق ثقفی در زدودن ناصبی گری
ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، معروف به ابن هلال ثقفی، از محققان، مؤلفان و اهل حدیث بود. وی مدت ها در کوفه می زیست و در آنجا به ترویج اخبار و تبیین معارف و منزلت پیامبر (ص)، علی (ع) و خاندان عترت و طهارت مشغول بود. او، پس از آگاهی از تأثیر تبلیغات امویان علیه اهل بیت (ع) در اصفهان، به این شهر آمد و تا آخر عمر؛ یعنی، سال 283 ه.ق در آنجا بماند. ابواسحاق به نشر اخبار و احادیث پرداخت تا از تبلیغات انحرافی جلوگیری کند.
گویند: «گروهی از علما و دانشمندان امامیه ی قم مانند احمد بن محمد بن خالد بر او وارد شدند و از او خواهش کردند که به قم کوچ کند و نپذیرفت و سبب کوچ او از کوفه این بود که کتاب المعرفه را نوشته و در آن مناقب مشهوره را درج کرد و کوفیان آن را گران و ناگفتنی شمردند و به او گوشزد کردند که از آن درگذرد و منتشر نسازد. او گفت: کدام شهرها از شیعه دورترند و با آن ناسازگارترند؟ در پاسخ گفتند: اصفهان. و او سوگند یاد کرد که آن کتاب را جز اصفهان روایت نکند و منتشر نسازد و به اصفهان کوچید و در آنجا کتابش را روایت کرد و منتشر ساخت. برای اعتماد وی به درستی روایاتی که در آن آورده و مقبول بودن آن روایات نزد همه ی علمای حدیث اسلامی.» (6)
ابوبکر خوارزمی، ادیب شیعه ی قرن چهارم هجری، در عباراتی ادیبانه می نویسد: «خداوند ما را از چند چیز رها کند: از حماقت حشویه، از لجاجت حرویه، از تردید واقفیه، از مرجئی گری حنفی ها، از تخالف شافعیه، از عناد بکریه، از ناصبی گری مالکیه، از جبرگرایی جهمیه و نجاریه، از کسالت راوندیه، از روایات کیسانیه، از انکارگری عثمانیه، از تشبیه گری حنبلیه، از دروغ گویی غلاة خطابیه و از خدای می خواهم که ما را بر چند چیز محشور نکند از ناصبی گری اصفهانی ها، از بغض اهل بیت در میان طوسی ها یا شاشی ها، از مرجئی گری کوفی ها.» (7)
غلو در باب بنی امیه و تلاش های حنابله
مقدسی (متوفی 375 ه.ق)، که خود از اهالی بیت المقدس و شام بود، در باب افراط اصفهانیان نسبت به معاویه آورده است: «در اصفهان برای من از زهد و عبادت شخصی ستایش کردند. قافله را ترک کرده نزد او شتافتم. از وی عقیده اش را درباره ی [صاحب بن عباد] پرسیدم. او را لعن کرد. باز هم لعن کرد و گفت او مذهبی آورده که ما آن را نمی شناسیم. پرسیدم: چه مذهبی است؟ گفت: یقول معاویه لم یکن مرسلاً، پرسیدم: تو بر چه عقیده ای هستی؟ گفت: من عقیده ام آن است که خدا فرموده: لانفرق بین احد من رسله. ابوبکر پیغمبر بود، عمر پیغمبر بود، (چهار تا را شمرد) بعد گفت: معاویه پیغمبر بود. من گفتم: آنها چهار نفر خلیفه بودند، معاویه شاه بود. او سخت به من حمله کرد و صبح آن روز گفت: این شخص رافضی است. اگر من دیر به قافله رسیده بودم مرا کشته بودند.» (8)
شایان ذکر است که اصفهان در حدود سده ی چهارم هجری محل نزاع میان حنبلیان و گرایش های تازه بود که سرانجام به توسعه ی جریان اشعری انجامید. (9) معتزله در این شهر راه نداشتند؛ به طوری که گفته اند مردی نزد جاحظ (متوفی 255 ه.ق)، که از رهبران معتزله بود، آمد و گفت: من در شمار برادران تو هستم. جاحظ گفت: از کدام برادران؟ گفت: معتزله. جاحظ گفت: آیا در اصفهان کسی جرأت دارد نام معتزله را بر زبان آورد؟ (10) پس از ضعف حنبلیان، در زمان سلطه ی سلجوقیان بر این شهر درگیری حنفی ها و شافعی ها بالا گرفت.
این شواهد صرفاً بیانگر میزان تبلیغات انحرافی امویان و تأثیرگذاری این گونه تفکرات – حتی مدت ها پس از انقراض این خاندان – نسبت به سنت معنوی پیامبر (ص) و خاندانش در بلاد اسلامی است. (11) هر چند چنین فضایی کار را بر اهل قلم، که در پی حقیقت بودند، مشکل می ساخت، در همان موقع نیز انکار فضایل خاندان نبوت، به ویژه حضرت علی (ع)، فرزندان و تربیت یافتگان وی غیر ممکن بود؛ (12) چنانکه کتاب هایی در باب خاندان رسول گرامی اسلام (ص) تألیف شد که برخی از آنها عبارتند از: فضایل امیرالمؤمنین از ابوجعفر محمد بن جریر طبری (متوفی 310 ه.ق) و ما نزل من القرآن فی امیرالمؤمنین علی علیه السلام از حافظ ابونعیم اصفهانی (متوفی 430 ه.ق). (13)
نتیجه:
1. بزرگ ترین یا مهم ترین انحرافی که دامنگیر جهان اسلام شد و پیامدهای آن تاکنون خدشه ی فراوانی به یکپارچگی، اهداف و تفکرات ناب اسلامی وارد کرده است، عدم پیروی از دستورات الهی و تأکیدات پیامبر (ص) بر جانشینی آن حضرت بود که انحطاط جامعه ی مسلمانان را در پی داشت.
2. خلفای جور و به ویژه بنی امیه برای تثبیت قدرت خود و توجیه اعمال و کردارشان به کمک برخی از قلم به دستان و راویان به مخدوش کردن چهره ی برترین جانشین رسول خدا (ص) پرداختند که این خود بزرگ ترین لغزش را در اعتقادات جامعه ی مسلمانان به وجود آورد.
3. تبلیغات مسموم و انحرافات فکری نه تنها مرکز خلافت یا سرزمین های مجاور را مدت ها در برگرفت، بلکه قسمت هایی از شرق اسلامی و شهرهای باشکوهی همچون اصفهانی را نیز فراگرفت.
پی نوشت ها :
1. عطایی خراسانی، ص 28.
2. همان، ص 29.
3. همان، صص 24-25.
4. حسنی، ج 1، صص 42-43.
5. بیان اصفهانی، صص 191-195 و ریاحی: فضائل امام علی (ع)، صص 17-18.
6. رک: ثقفی کوفی، مقدمه.
7. رک: خوارزمی، صص 171-172 و نیز جعفریان، ص 19.
8. مقدسی، ص 577.
9. رک: ابومنصور صوفی حنبلی، صص 22-26.
10. قاضی عبدالجبار، ص 276 و جعفریان، ص 19.
11. شایان ذکر است که در همان جو مسموم و تبلیغات سوء علیه تشیع و مبانی فرهنگ اصیل نبوی (ص) و اسلامی در شهر اصفهان، تعداد قابل توجهی از سادات و علویان سکونت داشتند که از علاقه مندان و یاران ائمه (ع) بودند و نقباء حضور داشتند. وجود امامزاده های صحیح النسب و نیز شخصیت های شیعی، به ویژه دانشمندان دوره ی آل بویه تا صفویه، این مسأله کاملاً مشهود است. (فقیه ایمانی، صص 94-146.)
12. ریاحی: ره آورد ایام، ص 306 و «ابونعیم اصفهانی و جایگاه ذکر اخبار اصفهان»، صص 52-57.
13. طهرانی، ج 16.
منابع تحقیق :
بیان اصفهانی، احمد: خلد برین (تاریخ گویندگان اسلام)، اصفهان: چاپخانه عالی، [بی تا].
پورجوادی، نصرالله: ابومنصور صوفی جنبلی، معارف، دوره ششم، ش 1، 1368.
ثقفی کوفی، ابواسحاق ابراهیم بن محمد: الغارات، ترجمه محمدباقر کمره ای، تهران: فرهنگ اسلام، 1356.
جعفریان، رسول: پیشینه تشیع در اصفهان، فصلنامه وقف میراث جاویدان، ش 19 و 20، پاییز و زمستان 1376.
حسنی، علی اکبر: تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373، ج 1.
حکیمی، محمدرضا: حماسه ی غدیر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، [بی تا].
خوارزمی، ابوبکر: رسائل ابی بکر خوارزمی، تصحیح نسیب و هلیبه خازن، بیروت: دار مکتبه الحیاة، [بی تا].
ریاحی، محمدحسین: حافظ ابونعیم اصفهانی و جایگاه ذکر اخبار اصفهان، کیهان فرهنگی، سال هفدهم، ش 165، تیرماه 1379.
ـــــ: ره آورد ایام، اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان با همکاری مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل، 1385.
ـــــ: فضائل امام علی (ع) (در سیره ی ابن هشام، تاریخ طبری و تاریخ یعقوبی)، تهران: مؤسسه انتشاراتی امام عصر (عج)، چ دوم، 1379.
طهرانی، آقابزرگ: الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت: دارالاضواء، الطبعه الثالثه، 1403 ه.ق.
عطایی خراسانی، ع: اولین مظلوم تاریخ، مشهد: ندای اسلام، چ دوم، 1378.
فقیه ایمانی، مهدی: تاریخ تشیع اصفهان: از دهه سوم قرن اول تا پایان قرن دهم، اصفهان: فقیه ایمانی، 1374.
قاضی عبدالجبار: فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، تحقیق فؤاد سید، تونس، [بی نا]، 1939 م.
مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد: احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمه علی نقی منزوی، تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، 1361.
منبع: اعرابی، مهدی، (1390)، مجموعه مقالات همایش پیشینه تشیع در اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، اول.