شیخ ابوالسعادات عالم شیعی امامی در اصفهان قرن هفتم هجری
مقدمه
اصفهان در دوره های گوناگون تاریخی مسیر پرپیچ و خمی را سپری کرده و شاهد رویدادهای بسیاری بوده است. این شهر در دوران سلجوقیان و خوارزمشاهیان یکی از برجسته ترین پایگاه های اسماعیلیان بود. در این زمان حنفی ها و شافعی ها از فعال ترین فرقه های مذهبی اصفهان بودند که اغلب در بین آنها اختلاف و درگیری وجود داشت. حمله ی مغول به ایران از یک سو اسماعیلیان را از صحنه ی سیاسی محو کرد و از سوی دیگر با برانداختن خلافت عباسی به شیعیان امامی مجال داد تا بدانجا پیش روند که چندی بعد – در دوره ی صفویه – مذهبشان در ایران رسمی شود.
از جمله معروف ترین شخصیت های علمی و اجتماعی در اصفهان قرن هفتم هجری شیخ ابوالسعادات اسعد بن عبدالقاهر اصفهانی بود. وی در عرصه ی علم و سیاست ممتاز و در پیشبرد مذهب تشیع مؤثر بود. همچنین نقش او در اوضاع سیاسی اصفهان مقارن با هجوم مغولان به این شهر ستودنی است.
شرح حال شیخ ابوالسعادات
سید عبدالعزیز طباطبایی نام اجداد ابوالسعادات را چنین برشمرده است: «أبوالسعادات أسعد بن عبدالقاهر بن أسعد بن محمد بن هبة الله بن حمزه الإصفهانی الملقّب شَفَروَیه». (1) افندی نیز در ریاض العلماء نام جد وی را اسعد آورده است.
شفرویه در برخی منابع به صورت سفروبه و شقروه نیز آمده است. (2) برخی این واژه را شکل تغییر یافته ی قروه (نام روستایی در شرق اصفهان) دانسته اند. ابن اسفندیار در کتاب تاریخ طبرستان به «قضاوت اصفهان و قبیله شفروه» اشاره دارد. (3) به هر حال، آنچه مسلم است اینکه شَفَرْوه نام دهی است از دهستان جرقویه اصفهان (4) و نام یک خاندان علمی در اصفهان سده های ششم و هفتم هجری بود. (5) ابوالسعادات نیز از این خاندان بود.
هر چند زندگی وی همانند بسیاری از هم عصرانش در هاله ای از ابهام قرار دارد، آنچه به طور پراکنده از منابع به دست آمده این است که او در اصفهان به دنیا آمد و در همین شهر نشو و نما یافت. شیخ اسعد در اصفهان در نزد شیخ ابوعبدالله محمد بن عبدالواحد مدینی بود و در سال 628 ه.ق، در مدرسه ی علائیه ی زیدیه از وی حدیث نقل کرد. ابوالسعادات تا زمان هجوم مغول به اصفهان در این شهر بود. وی در هنگام هجوم مغول در دستگاه حکومتی مشغول به کار بود. حاکم آن زمان در قلعه ی وشاقیّه بود؛ از این رو، او نیز در همان قلعه ساکن بود. (6)
شیخ اسعد در سال 635 ه.ق از اصفهان به عراق مهاجرت کرد. وی در بغداد به تدریس و نقل حدیث پرداخت و با علما و فضلای آن شهر در ارتباط بود. تاریخ درگذشت او نیز مشخص نیست. برخی منابع آن را سال 635 ه.ق آورده اند؛ اما برخی دیگر پس از سال 635 ه.ق و حدود سال 640 ه.ق می دانند؛ (7) چرا که تعدادی از روایات شیخ مربوط به سال 635 ه.ق است. بنابراین، درگذشت وی را می توان حدود سال 640 ه.ق دانست. شیخ اسعد از عالمان نامی زمان خود بود و از او به نام های عالم، فاضل، جلیل و محقق تعبیر شده است. (8)
جایگاه علمی شیخ ابوالسعادات
شیخ ابوالسعادات اصفهانی از شاگردان عمادالدین ابوالفرج علی بن سعید بن هبة الله قطب الدین راوندی (573 ه.ق) بود. عمادالدین اولین شخصیت علمی جهان اسلام بود که به نگارش شرح نهج البلاغه مبادرت ورزید. (9) شخصیت و جایگاه علمی ابوالسعادات را از آثار و تألیفات و شاگردانش می توان بررسی کرد.
آثار شیخ ابوالسعادات
1. جوامع الدلایل فی مجامع الفضائل: نام این کتاب در الذریعه جامع الدلائل و مجمع الفضائل یا جامع الدلائل و منبع الفضائل (10) و در نسخه ای از امل الامل و اعیان الشیعه منبع الدلائل و مجمع الفضائل آمده است. (11)
2. رشح الولاء فی شرح الدعا: این کتاب شرح دعای صنمی قریش است. کحاله در معجم المؤلفین نام آن را رشح الوفاء آورده است. (12) شیخ کفعمی در حواشی جنة الواقیه و مجلسی در کتاب بحارالانوار در باب قنوت از آن نقل کرده است. (13) مترجمی گمنام در دوره ی صفویه این کتاب را برای شاه سلطان حسین ترجمه کرد. شیخ قیس عطار رشح الولاء را تصحیح کرد و انتشارات دلیل ما آن را در سال 1384 ه.ش به چاپ رسانید.
3. توجیه السؤالات فی تقریر الاشکالات: نام این کتاب در دایرة المعارف تشیع توجیه السؤالات فی حل الاشکالات آمده است. (14)
4. فضیلت الحسین و فضله و شکایه و مصیبته و قتله: این کتاب از فضیلت، مقام، قیام، مصیبت و شهادت امام حسین (ع) سخن گفته است.
5. الفائق علی الاربعین فی فضائل امیرالمؤمنین: ابن اثیر شامل چهل حدیث از فضائل امیرالمؤمنین (ع) است.
6. دیوان اشعار که حاوی هشت هزار بیت است.
7. اکسیر السعادتین: این کتاب دربرگیرنده ی بسیاری از کلمات قصار حضرت امیرالمؤمنین (ع) است.
8. مطلع الصباحتین و مجمع الفصاحتین: این اثر یکی از مصادر کهن حدیث شیعه است که در نیمه ی اول قرن هفتم هجری (635 ه.ق) تألیف شد. ابوالسعادات برای نگارش این کتاب از مهم ترین کتاب های حدیث شیعه و سنی استفاده کرد. وی کتاب شهاب الاخبار، که دربرگیرنده ی احادیث نبوی است، و نهج البلاغه، که شامل کلمات علوی است، را مطابقت داده و ضمن این کار به اثبات ولایت امیرالمؤمنین (ع) پرداخته است. (15) قسمت اول مطلع الصباحتین در کتابخانه ی سلیمانیه ی استانبول به شماره ی 1447 موجود است. هر چند شیخ این کتاب را در عراق نگاشت، یکی از آثاری است که در زمینه ی فضائل اهل بیت (ع) براساس مکتب اصفهان تألیف کرد. در مورد نام این کتاب اختلاف نظر زیادی وجود دارد. بنابر نظر آقابزرگ طهرانی در کتاب الذریعه، اکسیر السعادتین همان مجمع البحرین فی جمع المواعظ و الحکم است (16) که حکم، مواعظ و کلمات قصار حضرت محمد (ص) و حضرت امیرالمؤمنین (ع) را در برمی گیرد. (17) در اعیان الشیعه و معجم المؤلفین نام هر دو کتاب آمده و چنین می نماید که شیخ اسعد اصفهانی دو کتاب منتخب از نهج البلاغه داشته است. (18)
همان گونه که از آثار شیخ اسعد اصفهانی برمی آید، بیشتر تألیفات این دانشمند شیعی در ارتباط با اهل بیت (ع)، فضائل و مناقب ایشان و در اثبات حقانیت آنان و رد دشمنانشان است. این امر جایگاه وی را در میان دانشمندان شیعه مذهب این دوره خاطر نشان می سازد.
شاگردان شیخ ابوالسعادات
چنانکه گفته شد، یکی دیگر از راه های شناخت جایگاه علمی شیخ ابوالسعادات شناخت شخصیت های برجسته ای است که نزد وی شاگردی کردند. شیخ از اساتید سه تن از بزرگ ترین و نامدارترین دانشمندان شیعی؛ یعنی، ابن میثم بحرانی (699 ه.ق)، خواجه نصیرالدین طوسی (597-672 ه.ق) و رضی الدین علی بن موسی بن طاووس (644 ه.ق) بود. (19)
شیخ کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی از جمله دانشمندان فاضل، نکته سنج، متکلم و استاد بود. وی مؤلف سه نوع شرح بر نهج البلاغه است: شرح کبیر، شرح متوسط و شرح صغیر. همچنین او شرح صد کلمه از کلمات قصار امیرالمؤمنین (ع) و رساله ای در باب امامت نگاشت. (20) ابن میثم همراه با خواجه نصیرالدین طوسی در بغداد در حوزه ی درس ابوالسعادات اصفهانی حاضر بودند و از محضرش بهره های فراوان بردند. (21)
محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین در 15 جمادی الاول 597 ه.ق به دنیا آمد. وی در علوم فقه، اصول،کلام، ریاضی، نجوم و فلسفه سرآمد بود؛ به طوری که دسته ای از دانشوران او را خاتم فلاسفه و گروهی عقل هادی عشر نام نهادند. خواجه نصیرالدین به جهان علم و ادب و ترویج مذهب شیعه ی دوازده امامی خدمت کرد. از اقدامات مهم وی تأسیس رصدخانه ی مراغه بود که با همراهی عده ای از دانشمندان بنا نهاد. این رصدخانه از مهم ترین رصدخانه های اسلامی است.
سید رضی الدین علی بن موسی بن جعفر علوی حسنی مشهور به سید بن طاووس از دیگر شخصیت های بزرگ شیعی است که در محضر شیخ ابوالسعادات شاگردی کرد. وی از مشهورترین افراد خاندان خود بود و پانزده سال در بغداد ساکن بود. (22) هنگامی که در سال 635 ه.ق شیخ ابوالسعادت به بغداد مهاجرت کرد، در خانه ی ابن طاووس در غرب بغداد وارد شد. (23) از تألیفات وی به الملهوف علی قتلی الطفوف، الاقبال بصالح الاعمال، سعد السعود و الظریف فی مذهب الطوایف می توان اشاره کرد.
تشیع شیخ ابوالسعادات
شیخ اسعد از شیفتگان خاندان عصمت و یکی از بزرگ ترین علمای شیعه ی امامی در اصفهان قرن هفتم هجری بود. تشیع او را از چند راه می توان بررسی نمود:
1. از شرحی که بر رساله ی رشح الولاء نوشته است. (24)
2. ارتباط و نسبت او با بزرگان و دانشمندان برجسته ی شیعی آن زمان مانند خواجه نصیرالدین طوسی، ابن میثم بحرانی و ابن طاووس، از شاگردان وی، یا قطب الدین راوندی، اساتیدش. (25)
3. تألیفات و شرح هایی که در رابطه با پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) نگاشته است؛ به ویژه آثارش در زمینه ی نهج البلاغه. (26)
4. اشتیاق و علاقه ی شیخ به امیرالمؤمنین (ع) و زیارت مشهد ایشان. (27)
5. عدم اطاعت و انقیاد از حاکمان کافر و جبار مغول هنگام حمله به اصفهان. (28)
6. نوشتار شیخ ابوالسعادات درباره ی شهادت حضرت زهرا (س). وی در این مورد می نویسد: «الضلعُ المدقوق… إشارة الی ما فعلاهُ مع فاطمة علیهاالسلام من… دق ضلعها.» «پهلوی درهم خرد شده اشاره ای است به آنچه آن دو با فاطمه – علیهاالسلام – انجام دادند که یکی از آن درهم شکستن استخوان پهلویش بود.» (29)
نقش سیاسی – اجتماعی شیخ ابوالسعادات در اصفهان
در نیمه ی اول سده ی هفتم هجری، اصفهان جزء محدوده ی جغرافیای زیستی تشیع در ایران بود. البته اهل سنت نیز، به ویژه دو فرقه ی حنفی و شافعی، در این شهر حضور داشتند که مدام با یکدیگر در نزاع و کشمکش بودند. در سال 633 ه.ق، اختلافات این دو فرقه چنان بالا گرفت که شافعیان به مغولان پیشنهاد کردند چنانچه با ورود به اصفهان دست به کشتار حنفیان بزنند، آنان دروازه های شهر را به رویشان می گشایند؛ اما مغولان نه تنها به پیشنهاد آنها اهمیتی ندادند بلکه با ورود به اصفهان هر دو فرقه را یکسان به دم تیغ سپردند. (30)
شیخ اسعد، هنگامی که آثار پیری و ضعف را در خود دید، تصمیم گرفت چشم از دنیا بپوشاند و به عبادت پروردگار بپردازد. وی با توجه به علاقه و اشتیاق وافری که به امیرالمؤمنین علی (ع) داشت، بر آن شد تا سال های پایانی عمر خود را در مشهد امیرالمؤمنین (ع) سپری و نوشته هایش را به بارگاه ایشان تقدیم کند. هنگامی که او تصمیم به سفر گرفت بر خود لازم دید از مخدومش، که از او به نام مخدوم العراق یاد کرده و نامی از وی نیاورده است، اجازه بگیرد؛ اما مخدوم العراق با سفر شیخ موافقت نکرد و این وضعیت تا سه سال ادامه یافت. (31)
در 22 رمضان 634 ه.ق، اصفهان مورد تهاجم مغولان قرار گرفت. نبرد سهمگینی میان سلطان جلال الدین خوارزمشاه و مغولان درگرفت که به شکست سپاه خوارزمشاهی انجامید. سپاه کفار به تخریب شهر و آزار مردم آنجا پرداختند. شیخ ابوالسعادات در این زمان در دستگاه خجندیان اصفهان و در خدمت حاکمی بود که در هیچ کجا نام وی نیامده است. در هنگام حمله ی مغولان وی در قلعه ی رشاقیه بود؛ (32) بنابراین، می توان گفت شیخ اسعد با توجه به حضورش در دربار حاکم، نقش سیای فعالی در این دوره داشته است.
حاکم اصفهان از شیخ اسعد، که منصبی بلند مرتبه در دستگاه وی داشت، درخواست کرد که پیام عذرخواهی و تسلیم شهر و آمادگی حاکم برای جمع آوری سپاه را نزد حاکم مغول بفرستد. شیخ در پاسخ به درخواست حاکم گفت: «سبحان الله از انسان های ضعیف الایمان و کسانی که تن به ظلم و عدوان داده و به کفر و طغیان کمک می کنند و در دین اسلام سستی می ورزند و شأن دشمنان اسلام را بزرگ می شمارند و رضایت آنان را بر رضایت الهی ترجیح می دهند. وقتی اجازه در کار خیر خواستم ندادند و اکنون دستور می دهند که به یاری کفار بروم.» حاکم بر او خشمگین شد و دستور داد تا او را زندانی و دارایی اش را توقیف کردند. (33)
هنگامی که شیخ در زندان به سر می برد، رویدادی رخ داد که ارادت و اشتیاق وی را به حضرت امیرالمؤمنین (ع) ثابت می کند. او شبانه روز به امیرالمؤمنین پناه می برد تا آنکه شبی امیرالمؤمنین (ع) به خواب حاکم آمد و در حالی که شمشیری کشیده در دست داشت به حاکم گفت: «تا کی می خواهی به من صداقت نشان ندهی؟! او را رها کن و الا با همین شمشیر گردنت را می زنم.» با این خواب حاکم به خود آمد و وعده داد که اموال شیخ را به او برگرداند و بیش از حد به وی ببخشد. بدین ترتیب، حاکم شیخ اسعد را از زندان آزاد کرد و او بدون توجه به هر چیزی بی درنگ با اهل و عیال به سوی عراق و مشهد امیرالمؤمنین (ع) راهی شد؛ چراکه ماندن در شهر را خطری برای دینش می دانست و این خطر نزد او بسی بزرگ تر از خطر جانی بود. (34)
شیخ ابوالسعادات پس از ورود به بغداد در سال 635 ه.ق به خانه سید بن طاووس، در جانب غربی آن شهر، وارد شد. وی در آنجا حلقه های درس تشکیل داد و به نوشتن حدیث پرداخت. بزرگانی چون ابن میثم بحرانی، خواجه نصیرالدین طوسی و سید رضی الدین موسی بن طاووس نیز در بغداد از محضر او استفاده کردند و نزدش شاگردی نمودند. (35)
پی نوشت ها :
1. مجله تراثنا فی رحاب نهج البلاغه، ش 29، ص 49.
2. طهرانی: طبقات اعلام الشیعه، ج 1، ص 17؛ دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 140 و صدرایی نیا، صص 180-182.
3. ابن اسفندیار، صص 119-120.
4. دهخدا.
5. صدرایی نیا، ص 194.
6. همان جا.
7. الامین، ج 3، ص 297؛ کحاله، ج 2، ص 247 و دایره المعارف تشیع، ج 2، ص 140.
8. حر عاملی: امل الامل، ج 2، صص 32-33 و الامین، ج 3، ص 297.
9. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 5.
10. طهرانی: الذریعه، ج 5، ص 52.
11. حر عاملی: حاشیه امل الامل، ج 2، ص 33.
12. کحاله، ج 2، ص 247.
13. قمی، ج 1، ص 43 و مجلسی، ج 85، ص 462.
14. دایرة المعارف تشیع، ج 2.
15. حسینی اشکوری، صص 113-122.
16. طهرانی: الذریعه، ج 2، ص 278 و طبقات اعلام شیعه، ص 17.
17. همان جا و مدرس تبریزی، ج 7، ص 124.
18. الامین، ج 3، ص 297 و کحاله، ج 2، ص 247.
19. فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، ص 92 و صدرایی نیا، ص 183.
20. بحرانی، ص 19.
21. سایت کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران.
22. فرهنگ معین، ج 5، ص 85.
23. افندی اصفهانی، ج 1، ص 82.
24. کحاله، ج 2، ص 247.
25. فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، ص 92.
26. مدرس تبریزی، ج 7، ص 124.
27. حسینی اشکوری، صص 113-122.
28. صدرایی نیا، ص 83.
29. سایت فاطیما.
30. دایرة المعارف تشیع، ج 2، ص 218.
31. جعفریان.
32. حسینی اشکوری، صص 113-122.
33. صدرایی نیا، ص 183.
34. حسینی اشکوری، ص 121.
35. افندی اصفهانی، ج 1، ص 82.
منابع تحقیق :
ابن اسفندیار، محمد بن حسن: تاریخ طبرستان، تصحیح عباس اقبال، تهران: کتابخانه خاور، 1320.
افندی اصفهانی، عبدالله: ریاض العلما و حیاض الفضلا، ترجمه محمد باقر ساعدی، مشهد: آستان قدس رضوی، 1366، ج 1.
الامین، محسن: اعیان الشیعه، دمشق: الانصاف، 1354، ج 3.
بحرانی، ابن میثم: شرح صد کلمه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع)، ترجمه عبدالعلی صاحبی، مشهد: آسان قدس رضوی، 1370.
پاشا البغدادی، اسماعیل: هدیه العارفین، استانبول: معارف الجلیله، 1951 م.
تهامی، غلامرضا: فرهنگ اعلام تاریخ اسلام، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1385، ج 1.
جعفریان، رسول: «ابوالسعادات شفروه عالم شیعه امامی اصفهان در قرن هفتم هجری و یادداشتی درباره ی حمله ی مغول به اصفهان»، سایت کتابخانه تخصصی اسلام و ایران.
جناب، میر سیدعلی: رجال و مشاهیر اصفهان، تدوین و تصحیح رضوان پورعصار، اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، 1385.
حر عاملی، محمد بن حسن: امل الامل، بغداد: مکتبه الاندلس، 1385، ج 2.
ــــــ: حاشیه امل الامل، [بی جا]: مکتبه المرعشی، 1410 ه.ق.
حسینی اشکوری، سید صادق: «نگاهی به مطلع الصباحتین و مجمع الفصاحتین»، مجله نهج البلاغه، ش 1، پاییز 1380.
دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، 1376، ج 5.
دایرة المعارف تشیع: تهران: بنیاد اسلامی طاهری، 1366، ج 1 و 2.
صائب، عبدالحمید: معجم المورخی الشیعه، قم: مؤسسه دایرة المعارف الفقه اسلامی، 1382، ج 1
صداریی نیا، علی: «مطلع الصباحتین و مجمع الفصاحتین»، فصلنامه علوم حدیث، ش 4، بهار 1376.
طهرانی، آقابزرگ: الذریعه الی تصانیف الشیعه، تهران: اسلامیه، 1355 ه.ق، ج 2 و 5.
ـــــ: طبقات اعلام الشیعه (انوار الساطعه)، بیروت: دارالکتاب العربیه، 1971 م، ج 1.
فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، به کوشش آذر تفضلی و مهین فضائل جوان، مشهد: آستان قدس رضوی، 1372.
فقیه ایمانی، مهدی: تاریخ تشیع اصفهان، [بی جا]، 1374.
قزوینی، محمد: تعلیقات لباب الالباب عوفی، تهران: قمر رازی، 1361، ج 1.
قمی، عباس: فوائد الرضویه، تهران: مرکزی، 1372، ج 1.
کحاله، عمر رضا: معجم المؤلفین، دمشق: مکتبه الترقی، 1376 ه.ق، ج 2.
مجلسی، محمد باقر: بحارالانوار، تهران: اسلامیه، 1301، ج 85.
مدرس تبریزی، محمدعلی: ریحانه الادب، تهران: خیام، 1374، ج 2 و 7.
مهدوی، سید مصلح الدین: دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان: گلدسته، 1384.
نفیسی، سعید: تاریخ نظم و نثر در ایران تا پایان قرن دهم هجری، تهران: فروغی، 1344.
http:flh.tmu.ac.ir/hoseini/mongol/11.htm.
http://fatimalib.com
منبع: اعرابی، مهدی، (1390)، مجموعه مقالات همایش پیشینه تشیع در اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، اول.