پاسخ به یک شبهه در مورد عالم ذر
در تفسیر نمونه ذیل آیه (172)سوره اعراف آمده است:
منظور از این عالم و این پیمان همان «عالم استعدادها»و «پیمان فطرت» و تکوین و آفرینش است، به این ترتیب که به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت «نطفه» از صلب پدران به رحم مادران که در آن هنگام ذراتی بیش نیستند خداوند استعداد و آمادگی برای حقیقت توحید به آنها داده است.(1)
اگر چه ما در فصل عالم ذر از نگاه قرآن این نظریه را که در تفسیر نمونه مطرح شده است مورد نقد و ایراد قرار دادیم و اشکال آن را در ابعاد مختلف بیان کردیم اما در اینجا نیز به این بخش از آن پاسخ می دهیم که عالم ذر عالم فعلی نیست که فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب پدران به رحم مادران منتقل گردند.
ظاهر روایات و کلمات آِیه (172) سوره اعراف (2)این است که پیمان سپاری در گذشته انجام گرفته است و نشأت فعلی، نه ظرف انجام آن بلکه ظرف یادآوری آن است زیرا آیه با کلمه «اذ»آغاز شده است و «اذ»به اتفاق ادبا و مفسران برای زمان گذشته استعمال می شود از همین رو در همان تفسیر نمونه آمده است:
تنها ایراد مهمی که بر تفسیر دوم (که عالم ذر عالم فطرت و استعدادها باشد)متوجه می شود این است که سوال و جواب در آن، جنبه کنایی به خود می گیرد.(3)
ایرادی که تفسیر نمونه گرفته این است که تفسیرش بر خلاف ظاهر آیه می باشد و چه اشکالی بالاتر از اینکه تفسیر آیه ای بی ارتباط با آن آیه و برخلاف ظواهر الفاظ آن باشد و این بی ارتباط اعتبار این نظریه را از میان می برد. ضمن اینکه اگر مراد، تفاوت قابلیت ها بود روایات به آن اشاره می کردند.
نظریه علامه طباطبایی درباره مکان عالم ذر
علامه طباطبایی که نظریه قبلی را به خاطر مخالفتی که با ظاهر آیه داشته و با معنای «اذ» -که در اول آیه است- سازش ندارد، مردود می داند، نظر دیگری را مطرح می کند که معنای «اذ»حفظ شود. خلاصه آن نظریه این است که:
از آیه (172)سوره اعراف استفاده می شود که انسان در یک نشأتی بود و پیمان سپرد و با توجه به ذکر برخی آیات، آن نشأت را نشأت ملکوت می داند و توضیح می دهد که انسان دارای دو وجهه ملک و ملکوت است و وجهه ملکوتی او مقدم بر وجهه دنیایی اش می باشد و تفاوت ملکوت و ملک همان تفاوت «کن»(باش)و «یکون»( می باشد)خواهد بود.«انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون». انسان ها در ملکوت خود غافل از ربوبیت خدا نیستند و وحدانیت او را مشاهده می کنند و این مشاهده از طریق استدلال نیست بلکه از طریق مشاهده نفس خودشان می باشد که از او منقطع نیستند و حتی یک لحظه هم او را غایب نمی بینند و از همین رو به وجود او و هر حقی که دارد اعتراف دارند و از هر گونه شرک و معصیت که از احکام دنیاست بدورند چرا که آن نشأت، قائم به فعل خداست و جز فعل خداوند کسی فعلی ندارد. پس آیه اشاره به نشأتی دارد که سابق بر نشأت دنیایی اوست و خداوند انسان ها را از یکدیگر متمایز کرد و شاهد بر نفس خود قرار داد که «الست بربکم»(آیا من پروردگار شما نیستم)و آنها هم «آری»گفتند. با این نظریه ظاهر آیه که مربوط به گذشته است حفظ شده است. البته تقدم، یک تقدم زمانی نیست زیرا جدایی بین دو نشأت ملکی و ملکوتی انسان نمی باشد و تقدم ملکوت بر ملک همان تقدم «کن»بر «یکون»می باشد. همچنین اشکال هایی که بر منکرین و مثبتین عالم میثاق وارد بود بر این نظر وارد نخواهد بود. کسانی که عالم میثاق را انکار کرده اند ظاهر آیه را در نظر نگرفته اند که به گذشته بر می گردد و آنان که آن عالم را پذیرفته اند، تقدم را، زمانی فرض کرده اند که در این صورت باید عالمی را در گذشته در نظر گیرند که اثبات آن دشوار است اما نظر ما که آن عالم، عالم ملکوت باشد همه این اشکال ها را بر طرف می سازد.(4)
بررسی این نظریه
یکی از محققان معاصر در دروس تفسیری خود آورده است:
چند اشکال بر این نظریه سیدنا الاستاذ که عالم ذر را ملکوت دانسته است وارد است:
1-عالم ملکوت ترتیب ندارد اما عالم اشهاد بنابر آیه (172)سوره اعراف دارای ترتیب است به این صورت که خداوند فرزندان بنی آدم را از آنها برگرفت.
2-خداوند می فرماید:ما از شما این پیمان را گرفتیم که مبادا بگویید غافل بودیم یا پدران ما مشرک بودند و ما مشرک شدیم.در حالی که در ملکوت که شرکی نبود که کسی چنین بهانه ای آورد.
3-این چه احتیاجی است که خداوند در موطن «کن» پیمان بگیرد برای موطن «یکون» که موطن غفلت است. در موطن «کن» جایی برای غفلت و حجاب نیست آنجا جای شهود است. آنجا که ظرف امتثال نیست تعهد بگیرند برای اینجا که ظرف امتثال و غفلت است این آسان نیست.
اشکال اول بر نظریه علامه وارد است اما اشکال دوم و سوم وارد نیست زیرا ملکوت هر کسی مطابق اوست چه مشرک بوده و یا موحد باشد. این گونه نیست که سیمای مشرکان در عالم ملکوت یک سیمای توحیدی باشد.
اما اینکه نمی شود در موطنی پیمان گرفت که در موطن دیگر به آن عمل کند منع عقلی و شرعی ندارد و آیه و روایات همین را می گویند.
علاوه بر اشکال اول، اشکال های دیگری هم ما بر تفسیر عالم ذر به عالم ملکوت داریم که به آنها می پردازیم:
1-آیه با یک تقدم زمانی آغاز شده است و کلمه «اذ»(به خاطر بیاور)
بیانگر توجه به چیزی است که در گذشته انجام گرفته است و تفسیر آن به تقدم رتبی، خلاف ظاهر الفاظ آیه است. البته صاحب تفسیر المیزان می نویسد:
علت تقدم رتبی بر تقدم زمانی این است که تقدم زمانی که خداوند انسان ها را بیافریند و از آنها پیمان گیرد و دوباره آنها را به صلب آدم بازگرداند تا با سیری طبیعی به دنیا بیایند محال است و آیه هم از آن به دور است و سر محال بودن آن هم این است که انسان با شخصیت دنیایی خود دوبار در دنیا موجود می شود و این مستلزم آن است که شیء واحد به خاطر تعدد شخصیت، غیر خودش بشود. ریشه همه اشکال های این فرض (تقدم زمانی)تنها همین اشکال است.(5)
اما پاسخ این اشکال که ریشه همه اشکال ها معرفی شده، آن است که آیه از چنین فرضی که تقدم، یک تقدم زمانی باشد دور نیست بلکه با توجه به کلمه «اذ» تقدم یک تقدم زمانی است، به ویژه اینکه روایات فراوانی از معصومین (علیهم السلام)تقدم را زمانی معرفی کرده اند و هیچ اثری در منابع دینی بر تقدم مورد اشاره در تفسیر المیزان وارد نشده است.
اما اینکه فرض تقدم زمانی امر محالی است پس سبب می گردد شیء واحد به خاطر تعدد شخصیت، غیر خودش شود هم پذیرفته نیست زیرا تعدد شخصیتی وجود ندارد، یک روح است و یک شخصیت. بله روح دوبار به جسم تعلق می گیرد که این محال نیست و روح هم یک بار بیشتر موجود نمی شود و ما در بحث ویژگی های جسمانی انسان در عالم ذر در همین فصل معارف بیشتری را در این باره ارائه خواهیم کرد.
2-اینکه عالم ملکوت را به «کن» تفسیر کنیم پذیرفته نیست و دلیلی هم بر آن نداریم. اساساً «کن» یک عالم نیست و به فرض که باشد چیزی در آن نیست و گرنه عالم «کن» نبود بلکه عالم «یکون» بود.
ملکوت یک عالم است و مراد از عالم ملکوت عالم غیب و پنهان است که اکنون هم وجود دارد. اما عالم میثاق بنابر ظاهر الفاظ آیه و مفاد روایات در گذشته واقع شده است و اکنون وجود ندارد.
3-تفاوتی که میان «کن»و «یکون» لحاظ شده است مبنایی ندارد؛ زیرا «کن»و«یکون» خداوند یکی است و همین که خدا بفرماید:باش! می باشد و امر الهی همانا تحقق آن است و فاصله ای در بین نیست که بخواهد مسئله اشهاد و پیمان سپاری در آن صورت گیرد.
4-این نظریه بر خلاف ظاهر آیه و محتوای روایات فراوانی است که عالم میثاق را در همین نشأت دنیا و در کنار خانه خدا و حجرالاسود دانسته اند.
5-اگر عالم میثاق عالم ملکوت بود، با توجه به احادیث زیادی که درباره آن وارد شده است و بسیاری از آنها در پاسخ به ویژگی های آن عالم مطرح شده اند، معصومین (علیهم السلام)به ملکوت بودن آن عالم اشاره می کردند، در حالی که نه در روایات و نه در اقوال مفسران چنین مطلبی وجود ندارد.
6-اگر عالم میثاق عالم ملکوت باشد نیازی نخواهد بود که به اندازه ذره باشند.
نتیجه اینکه عالم میثاق عالم ملکوت نیست بلکه مقطعی از همین نشأت دنیوی بوده است و بنابر روایات، در مکه و در محضر حجرالاسود.
پی نوشت ها :
1-تفسیر نمونه،ج7،ص6.
2-و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا (و با یادآور هنگامی که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنها را بر گرفت و ایشان را بر خود گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی می دهیم).
3-تفسیر نمونه، ج7،ص8.
4-تفسیرالمیزان، ج8، ص321، ذیل آیه 172 سوره اعراف.
5-تفسیرالمیزان، ج8، ص319، ذیل آیه 182 سوره اعراف.
منبع: اکبری، محمد رضا، (1388)، عالم ذر: آغاز شگفت انگیز زندگی انسان، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ سوم.