خرافه گرایی در عزاداری (2)
علل و ریشه های ورود تحریفات در عزاداری ها
1) نقش حکومت ها و تاریخ نگاران درباری؛
یکی از موضوعات تحریف شناسی عاشورا، شناخت نقش حاکمان جور، به ویژه امویان، در تحریف واقعه ی عاشورا و از سوی دیگر، تحریف هایی است که از طرف تاریخ نگاران طرفدار مکتب عثمانی،اموی و تأثیر پذیرفتگان از آنها به وجود آمده است. نخستین انحرافی که امویان می خواستند به وجود آورند، آن بود که شهادت امام حسین علیه السلام را به قضای الهی و خواست خداوندی نسبت دهند و خود را مبرا سازند. گفتار ابن زیاد با زینب کبری علیهاالسلام در همین جهت است.
تحریف دوم آن بود که امویان، چه پیش از شهادت و چه پس از آن کوشیدند تا امام علیه السلام را به عنوان فردی شورشی و طغیان گر بر ضد حاکم مشروع مسلمانان بنمایانند که مرتکب گناه بزرگ، یعنی خروج بر امام مسلمین شده و از این رو، خون او مباح است. تمام سعی امام علیه السلام نیز از ابتدای حرکت تا پایان آن، بر این است که با سخنرانی های افشاگرانه و روشن گر، این اتهام و تبلیغ را خنثی کند و مسیر خود را به درستی بشناساند.
اما از سوی تاریخ نگاران عثمانی نیز تحریفاتی در متن و هدف نهضت عاشورا اتفاق افتاد، از جمله این که کوشیدند چهره ای از حسین بن علی علیه السلام تصویر کنند که براساس آن، امام فردی جنگ طلب، خشونت خواه، دوست دار خون ریزی و تند زبان بوده است و طبیعی است که قتل چنین فردی می تواند روا و جایز باشد.
2) خشک مغزی یا جمود فکری؛
تعصب های بی جا و خشک مغزی، تباه گر اندیشه و فکر است و همین مسأله، از دلایل وقوع تحریف در حماسه ی حسینی است.
این موضوع، از چند بعد قابل تبیین است. از یک منظر، تعصب در نقل تاریخ، که چنان چه موافق یا خلاف موضوعی باشد، در همان مسیر حرکت کرده و به پردازش دروغ یا حذف قسمت هایی از تاریخ انجامیده است. مثال آن، برخورد تاریخ نگاران عثمانی و اموی با قیام امام حسین علیه السلام از سویی، و ساختن نقل قول ها و حکایات و روایاتی برای افزودن بر عظمت قیام عاشورا، به وسیله ی برخی تاریخ نویسان و مقتل نگاران از سوی دیگر است.
جزم اندیشی نیز قسم دیگری از آن است. برای مثال، تعصب بسیاری از مردم در خصوص فدا شدن امام حسین علیه السلام برای شفاعت گناهان دوست داران آن حضرت و نهادینه شدن آن در میان مردم، به طوری که هیچ سخنی را در این موضوع نمی پذیرند و گوینده ی آن را سرزنش می کنند، از این دست تعصبات است.
قسم دیگر، تعصب به اجرای شیوه ی خاصی از عزاداری است که ممکن است برای برخی به صورت رسم و سنت درآمده باشد و هرچه دیگران با بیان و دلایلی آن را نکوهش می کنند، باز به دلیل همان تعصب و خشک مغزی حاضر به قبول آن نیستند و بر آن اصرار می ورزند، مانند مسأله ی قمه زنی.
3) گویا نشدن تاریخ به وسیله ی تحلیل گران شایسته و آگاه (جمود تاریخی)؛
ابن خلدون می گوید:
یکی از اسباب دروغ، عجز از تطبیق اوضاع و احوال با رویدادهاست (ابن خلدون، 1366، ج 1، مقدمه).
بر این اساس، می توان یکی از عوامل تحریف واقعه را جمود در تاریخ و گویا نشدن آن به وسیله ی تحلیل گران شایسته و آگاه تاریخ دانست. عدم بازپروری داده های تاریخی توسط آگاهان به آن در حوزه های گوناگون معارف، دو آفت عمده را در پی دارد؛ ایستایی، رکود و جمود در تاریخ که موجب عدم انتقال ذهنی و عینی از گذشته به حال و عدم بهره گیری مناسب از آن می شود که نتیجه ی این مسأله، پوسیدگی از درون و نیز عدم آزادگی است و دیگر، بهره گیری و تفسیر نادرست تاریخ، به وسیله ی تحلیل گران بی مایه یا مغرض است که به انحراف آن می انجامد.
4) سهل انگاری و تسامح منفی در به کارگیری روش ها؛
تفکری که امروزه وجود دارد و در گذشته با شدت بیشتری جریان داشته، این است که مسائل مربوط به عزاداری سیدالشهدا علیه السلام و روش های به کار گرفته شده در آن را، تافته ای جدا بافته از مجموعه ی مسائل دینی می داند. از این رو، انجام آن به هر گونه ای، درست است و ثواب دارد و احکام موضوعات عبادی بر آن حمل نمی شود. بنابراین، ریا، دروغ و… چنان چه در راه ترویج و تقویت عزاداری ابی عبدالله علیه السلام باشد، بی اشکال است. به طور قطع ما هیچ سند دینی که بر این مسأله دلالت داشته باشد، نداریم. به نظر می آید که بیشتر گذری روان شناختی از برخی روایات عزاداری بدین مسأله باشد که به واسطه ی برداشت اشتباه یا مغرضانه صورت گرفته است.
5) سکوت یا تأیید نخبگان دینی از این نوع مسائل و گفته های غلط؛
از جمله عواملی که در گسترش و شیوع تحریفات و آسیب های عزاداری و رشد و نهادینه شدن آنها نقش داشته، سکوت یا تأیید و حمایت نخبگان دینی از این گونه مسائل بوده است. نقش و وظیفه ی اندیشمندان، آگاهان، بزرگان و نخبگان جامعه، به ویژه نخبگان دینی آن است که فراتر از درک عامه مردم، واقعیت های سطحی و زیرین جامعه را بشناسند، عوامل رشد و انحطاط را دریابند و به موقع و با روش مناسب، از خود واکنش نشان دهند. اگر همین نخبگان، به هر جهت از انجام وظیفه خود بازمانند، کوتاهی کنند و یا دچار اشتباه شوند، سیر انحراف و انحطاط شتاب بیشتری می گیرد.
6) تبدیل شدن عزاداری به عادت؛
این مقوله، از آسیب های کلی مربوط به آداب دینی است. منظور از عادت نیز، آن چیزی است که بار اندیشه ای، برهانی و معنایی خود را به تدریج از دست داده و به هنجارهای تکراری تبدیل شده است.
یکی از دلایل مهمی که فرهنگ عزاداری به طور کامل نتوانسته نقش خود را ایفا کند و آموزه های اصلاحی و احیاگرانه ی قیام عاشورا را بازتاب دهد، همین موضوع است. بار عاطفی این حادثه قوی است. از این رو، ظرفیت عادت پذیری آن به شدت افزایش می یابد. بسیاری از آسیب های فرهنگ عاشورا، از همین آبشخور سرچشمه می گیرد. هنگامی که موضوعی به عادت تبدیل شد، دیگر برای به جا آورنده ی آن، هدف فقط انجام آن است که با به جا آوردن آن، تخیله ی روانی می شود. در چنین صورتی، انتظار معنادار بودن این عمل و پویایی آن، انتظاری بی معناست؛ چرا که از هر تأمل عقلانی و حتی در حد افراط آن، هر گونه تأمل عرفانی نیز تهی است. دیگر خود این عمل اصالت خواهد داشت و نه چیزی دیگر. این چنین است که از لحاظ اجتماعی، می تواند اثر نامطلوبی نیز داشته باشد، یعنی نقش توجیه گر و تخدیرگرانه به خود بگیرد. گاهی توجیه گر کار زشت به جا آورندگان می شود، گاه دغدغه های وجدان را کاهش می دهد و گاه نفس ملامت گر را به خاموشی وا می دارد.
7) آمیخته شدن فرهنگ های قومی و سرزمینی با عزاداری؛
عزاداری، سنتی اجتماعی و مردمی است. از این رو، هر ملتی و هر سرزمینی، از پیش شکل خاص عزاداری خود را دارد و عزاداری امام حسین علیه السلام را بر همان پایه تبیین و تعریف می کند. قالب اصلی و کلی، همان قالب عزاداری خویش است. بدین جهت، نه تنها شکل و ظاهر و ریشه ی عزاداری به شیوه ی فرهنگی و قالب عزاداری سرزمین ها و ملت های مختلف وابسته است، که گاه روحیات و خلقیات یک قوم و ملت نیز، در شکل روایت و بازسازی و تفسیر حادثه مؤثر است. از این رو، همان گونه که زبان ها و الفاظ از قومی به قوم دیگر، و از سرزمینی به سرزمین دیگر متفاوت است، شیوه های عزاداری و شدت و ضعف آن و چگونگی برداشت و تجسم نهضت عاشورا، می تواند براساس ویژگی های فرهنگی و اجتماعی آنان متفاوت باشد. بدین سان، فرهنگ عزاداری مردم عراق، پاکستان، اردن، بحرین، لبنان، ترکیه و نقاط دیگر جهان، هر یک به تناسب فرهنگ کلی مردمان آن، با یکدیگر متفاوت است. اگرچه این هم سازی میان گرامی داشت امام حسین علیه السلام و نهضت عاشورا، با فرهنگ عزاداری کلی یک ملت و سرزمین، طبیعی به نظر می رسد، باید نکته ای را در نظر داشت و آن، تلاش برای هماهنگی ساختن و قاعده مند کردن عزاداری سیدالشهداء علیه السلام، براساس فرهنگ یک ملت با فلسفه و اهداف و روح قیام است.
8) ضعف دانش و بینش عمومی جامعه؛
فقدان یا نقصان دانش و اندیشه در جامعه، زمینه ساز هرگونه انحراف و تحریفی است. در این زمینه، میزان و سطح سواد عمومی جامعه، عامل مهمی است. در این میان تعداد باسوادان جامعه، سطح سواد اقشار و گروه های سنی تأثیرگذار همچون جوانان، میانگین تحصیلات در جامعه، و نیز میانگین سواد نخبگان و سکان داران هدایت امور جامعه، اهمیت دارد. به یقین، در جامعه ای که بیشتر افراد آن، بی سواد و یا کم سواد باشند، میزان و شدت شیوع تحریفات و خرافات بسیار بالاست. از سوی دیگر، اظهار مطالب درست و علمی و عمیق از سوی عالمان آگاه نیز، به سبب نبود قدرت هضم و درک آنها دشوار است.
مسأله ی دیگر، که ارتباط محکمی با دانش عمومی پیدا می کند، بینش عمومی است که با سطح کیفی دانش و اطلاعات ارتباط دارد. هرچه سطح بینش و فرهنگ عمومی – که یکی از ارکان آن دانش است – بالا باشد، روحیه ی پرسش گری، نقادی و نقد پذیری و نیز درک و تحلیل موضوعات هم بالاتر خواهد بود که نتیجه ی آن از بین رفتن امنیت روانی برای طرح کنندگان مطالب سست و بی پایه و اعتلای جایگاه عالمان و واعظان آگاه و مصلح است.
9) تفکر “هدف، وسیله را توجیه می کند”؛
برخی معتقدند ما هدفمان گریاندن و عزاداری است، برای رسیدن به این هدف، دروغ هم جائز است. این یک اصل شیطانی، از یک فیلسوف سیاست مدار در قرن شانزدهم در ایتالیاست (بنا به نقلی ماکیاولی فرانسوی). این یک اصل غیر اخلاقی است که سیاست مداران دنیوی به آن عمل می کنند و می گویند که برای رسیدن به مقاصد سیاسی هر کاری مجاز است. برخی متأسفانه در مجلس عزاداری به این اصل عملاً پای بند شده اند. گفتیم که اصل این است که عزاداری کنیم، اصل این است که مصائب امام حسین علیه السلام زنده بماند و تا از این اصل صرف نظر نکنیم وضع همین خواهد بود که هست.
10) دگرگونی فضای اجتماعی و تغییر در گفتمان عاشورا؛
یکی از آسیب هایی که به شدت متوجه فرهنگ عاشوراست، و می تواند منشأ تحریفات در عزاداری ها باشد، آسیبی است که از راه تغییرات زمانه به وجود می آید. از آن جا که فرهنگ عاشورا و عزاداری، سنتی اجتماعی در درون جامعه ی شیعی است، به ناچار ممکن است با تحول زمان، تغییر پذیرد. همین موضوع است که وظیفه ی اندیشوران و دل بستگان فرهنگ ناب عاشورایی را دو چندان می کند؛ اگرچه بی نهایت کاری سخت و سترگ به شمار می آید. اگر نگاهی به ادبیات منثور و منظوم عاشورا در دوره های مختلف بیفکنیم، خواهیم دید که تا حدود بسیاری، رابطه ای متقابل و متعامل میان رویکردهای عاشورا با وضع اجتماعی – سیاسی ویژه ی هر دوره ای وجود دارد. فرضیه این است که دگرگونی شرایط وضعیت و منطق هر زمان، تأثیری عمیق بر نگرش غالب مردمان آن عصر دارد و این تغییرات در سنت هایی اجتماعی به ویژه در سنت های دینی همچون فرهنگ عاشورا و عزاداری نقش بسزایی دارد.
11) تبیین نشدن فلسفه ی صحیح قیام؛
یکی از عوامل بنیادین وقوع تحریف لفظی و معنوی و ورود آسیب های متعدد به ساحت فرهنگ عاشورا و عزاداری سیدالشهدا علیه السلام عدم تبیین و تشریح آموزه های ناب عاشورایی و اهداف و فلسفه ی نهضت عاشورا در میان مردم است. این نقص متوجه نخبگان و دانشورانی است که مرجع توده های مردم به شمار می آیند که به طور عمیق و همه جانبه در عاشورا اندیشه نکردند و به درستی به تشریح و تبلیغ آن نپرداختند؛ به تک بعدی نگری پرداختند یا میدان را به غیر اهل واگذاشتند. به همین سبب بود که فلسفه سازی های انحرافی در میان مردم و حتی در میان خواص رواج یافت و در ادبیات شعری و غیر شعری نیز تبلور یافت. این موضوع که خود یک تحریف معنوی عمده است، زمینه ساز بسیاری از تحریف های لفظی نیز قرار گرفت.
شهید مطهری رحمه الله در این راه، از دو فلسفه تراشی انحرافی برای قیام اباعبدالله علیه السلام نام می برد. نخست این که شهادت امام حسین علیه السلام، را کفاره گناهان امت و دوست داران عترت و هدف از قیام را، تنها آمرزش و شفاعت گناهکارانی که ولایت و محبت آن حضرت را دارند، دانسته اند (مطهری، 1383، ج 1، ص 77).
این تفسیر از قیام، کاملاً شبیه به برداشت مسیحیان از – به زعم خود – کشته شدن حضرت عیسی علیه السلام و بلکه رونوشتی از آن است. «مسیحیت بر این باور بود که همان طور که مردم در آسیب وضعی گناه شرکت دارند، یک نماینده از بشریت می تواند کفاره ی این گناه باشد… و عیسی علیه السلام کفاره ی آن آسیب را یک بار و برای همیشه محقق ساخت» (میشل توماس، 1377، صص 87-89).
12) تمایل به اسطوره سازی و افسانه پردازی؛
تمایل بشر به افسانه پردازی و اسطوره سازی، از دیگر عوامل ایجاد و گسترش تحریف در تاریخ و فرهنگ عاشوراست. شاید شهید مطهری رحمه الله نخستین کسی باشد که این عامل را به عنوان یکی از عوامل تحریف برشمرده است.
ایشان می گوید: «در بشر یک حس قهرمان پرستی هست که در اثر آن، درباره ی قهرمان های ملی و قهرمان های دینی افسانه می سازد… قسمتی از تحریفاتی که در حادثه ی کربلا صورت گرفته، معلول حسی اسطوره سازی است. اروپایی ها می گویند در تاریخ مشرق زمین، مبالغه ها و اغراق ها زیاد است و راست هم می گویند» (مطهری، 1383، ج 1، ص 41).
شهید مطهری رحمه الله ابتدا به افسانه سازی هایی در مورد بوعلی سینا و شیخ بهایی اشاره می کند که بوعلی صدای چکش مسگرهای کاشان را از اصفهان می شنیده است (همان، ص 44). و سپس موارد دیگری از این قبیل بیان می کنند. ایشان با دردمندی می گویند: «این حس اسطوره سازی خیلی کار کرده است. ما نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه سازها قرار دهیم… ما وظیفه داریم حال برای هرات هر کس هرچه می خواهد بگوید، «ولی» آیا صحیح است در تاریخ حادثه ی عاشورا؛ حادثه ای که ما دستور داریم هر سال آن را به صورت یک مکتب زنده بداریم، این همه افسانه وارد شود؟» (همان، ص 41).
13) برخورد عاطفی صرف با مقوله ی عزاداری؛
شاید جدی ترین و اصلی ترین عامل ورود آسیب های متعدد در بنیاد و بنیان فرهنگ عاشورا، اکتفا نمودن به برخورد عاطفی صرف و دوری گزیدن از برخورد عقلانی با مقوله ی قیام و عزاداری باشد. این مسأله، سبب بروز تحریف وسیع لفظی و معنوی است که اندیشه ی اصیل عاشورایی و حسینی را به پژمردگی می کشاند.
بی شک در صحنه ی عاشورا، از سوی امام و یارانش، شاهد عاطفی ترین صحنه ها، و از سوی لشکریان کوفه، شاهد جنایت بارترین و دهشتناک ترین وقایع هستیم. از این رو، حادثه ی عاشورا، بعد عاطفی قوی ای دارد که از این جهت، می توان آن را یک تراژدی دانست. البته این تنها یک رویه از صحنه ی عاشوراست که در آن جنایت موج می زند. عاشورا صحنه ی دیگری نیز دارد که سرشار از حماسه و زیبایی است و حسین علیه السلام و یارانش قهرمان آن اند.
در فرهنگ عامه، بیشتر شاهد حضور پررنگ بعد تراژدیک عاشورا هستیم، به گونه ای که تا حدودی عرصه را بر بعد حماسی تنگ ساخته است.
14) تقدیرگرایی در تفکر دینی؛
تقدیرگرایی یا همان جبرگرایی درباره ی قیام عاشورا، یکی از عوامل وقوع تحریف و ورود آسیب ها در حوزه ی فرهنگ عاشورا و عدم بهره بردن و تعمیم آن است. جدای از سابقه ی طولانی جبرانگاری و تقدیر گرایی در تفکر دینی – اجتماعی مردم، که در فرهنگ منثور و منظوم آنها تبلور یافته، باید از تلاش امویان در ترویج جبرگرایی به طور عام و تعبیر جبری حادثه ی عاشورا به طور خاص، یاد کرد. اولین سخن ابن زیاد در هنگام مواجهه زینب کبری علیهاالسلام این بود:
خدا را شکر که شما را رسوا کرد. خدا را شکر که شما را کشت و خدا را شکر که ادعاهایتان را باطل ساخت (ابن طاووس، بی تا، صص 216-217).
منطق ابن زیاد در این جا، به طور کامل، جبرگرایانه است. او می خواهد شهادت امام حسین علیه السلام را به تقدیر و خواست خدا حواله داده، بدین ترتیب، خود را مبرا و مقرب درگاه خدا جلوه دهد. به همین سبب است که شهید مطهری رحمه الله، منطق جبرگرایی را، منطق ابن زیاد می شمارد (مطهری، 1383، ج 1، 362). در واقع این چنین است که اولین گام تحریف، به وسیله ی قاتلان و جانیان برداشته می شود.
این جبرنگری، همچون زهری در درون فرهنگ عاشورا بوده است و آن را به رکود، سکون، انفعال و جمود کشانده است. بر این اساس، درس آموزی و پندگیری از این واقعه و همچون حسین علیه السلام و زینب علیهاالسلام عمل نمودن، چندان معنایی نمی یابد.
15) تمسک به روایات تسامح در ادله ی سنن،
روش تحلیل تاریخ، غلو در اشعار و… نیز از جمله آسیب های رفتاری هستند که این مقاله گنجایش تبیین آنها را ندارد.
راهکارها و پیشنهادات
برای مقابله با این گونه از آسیب ها و آفت ها نکاتی قابل توجه است:
1) توجه به فرمایشات امام راحل، خمینی کبیر قدس سره؛ از کلمات امام راحل عظیم الشأن قدس سره استفاده می شود که از حدود 60 سال پیش به این نکته هم توجه داشته اند؛ ایشان در این باره می فرماید: باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند باید این سنت ها را حفظ کنید. البته اگر چنانچه ناروایی بوده است سابق و دست اشخاصی بی اطلاع از مسائل اسلام بوده آنها یک قدری تصفیه شود، لکن عزاداری به همان قوت خودش باقی بماند (کشف الاسرار، بی تا، ص 173).
2) توجه به رهنمودهای رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی)؛ از جمله این فرمایشات:
– عزاداری امام حسین علیه السلام به معنای زنده نگه داشتن و حفظ ارزش های معنوی الهی است.
– همه ی عزاداران از جمله گویندگان، وعاظ و مداحان باید مراقب باشند که شأن و جایگاه این حقیقت عزیز را حفظ کنند.
– مبادا برخی خرافه ها یا کارهای غیر معقول، موجب ضایع شدن عزاداری امام حسین علیه السلام شود.
– لزوم وجود این سه ویژگی در عزاداری ماه محرم:
1) عاطفه را نسبت به حسین بن علی علیه السلام و خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بیشتر کند؛
2) نسبت به حادثه ی عاشورا، باید دید روشن و واضحی به مستمع بدهد؛
3) نسبت به معارف دین هم ایجاد معرفت و هم ایجاد ایمان – ولو به نحو کمی – کند.
– چه لزومی دارد که ما به خیال خودمان برای مجلس آرایی کاری کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه ی واقعی اش دور بماند؟! عزاداری های سنتی است که باعث تقرب بیشتر مردم به دین می شود. قمه زنی خلاف شرع قطعی است. اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلباً از او ناراضی ام (مقام معظم رهبری، 1379/6/29 و 1383/9/11).
3) رعایت بایسته های عزاداری؛ رعایت بایسته ها در عزاداری نیز موجب می شود تا حدودی از ورود تحریفات جلوگیری شود. برای برگزاری یک عزاداری صحیح و مناسب که در پایان، تأیید و رضایت امام زمان ارواحنا فداه را داشته باشد، باید به نکاتی توجه داشت. از جمله ی این نکات عبارتند از:
– برنامه ریزی صحیح برای مجالس (قرائت قرآن، سخنرانی، مرثیه خوانی و اطعام) طی فاصله ی زمانی مناسب برای استفاده از فرصت و نیز عدم ایجاد مزاحمت برای مردم؛
– توجه به حقوق دیگران و پرهیز از بی نظمی و طولانی شدن عزاداری؛
– رعایت اخلاص و تواضع و اجتناب از ریا و تظاهر؛
– صرفه جویی در تمام زمینه ها؛
– برخورد مناسب با عزاداران، به ویژه کودکان و نوجوانان؛
– استفاده از سخنرانان معتبر و آگاه و عالم و نیز مداحان مطلع و خوش صدا؛
– انتخاب نام های شایسته برای تکایا و هیئت ها؛
– توجه به نماز و جلوگیری از تضییع آنها؛
– توجه به ارزش ها و اصول اسلامی و شعائر دینی و پرهیز از بدعت ها و خرافات؛
– اختصاص تکایا به بانوان برای عزاداری در فرصت هایی که آقایان در آن حضور ندارند؛
– رعایت امانت و دقت در مصرف صحیح وجوهات و نذورات؛
– احترام به بزرگان و پیشکسوتان و تکریم آنها و یادآوری اموات و دعا برای نیازمندان.
4) آشنایی با احکام عزاداری؛ بدون شک معرفت و شناخت احکام عزاداری ما را از ورود ناخواسته با تحریفات بازخواهد داشت. برای آشنایی علاقمندان به مسائل شرعی عزاداری مواردی براساس فتاوای مراجع تقلید، حضرات آیات عظام امام خمینی قدس سره، فاضل لنکرانی رحمه الله، تبریزی رحمه الله، خامنه ای، بهجت، سیستانی، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، وحید خراسانی و نوری همدانی به شرح ذیل ارائه می گردد:
– هروله کردن (بالا و پایین پریدن) در عزاداری
اگر موجب وهن مذهب یا مؤمنین یا مراسم عزاداری باشد جایز نیست و در هر حال بهتر است مؤمنین مراعات شؤون عزاداری را بنمایند.
– ترک واجب به خاطر عزاداری
بدیهی است که نماز واجب، مقدم بر فضیلت شرکت در مجالس عزاداری است و ترک نماز و فوت آن به بهانه ی شرکت در عزاداری امام حسین علیه السلام جایز نیست، ولی شرکت در عزاداری به گونه ای که مزاحم نماز نباشد، ممکن و از مستحبات مؤکد است.
– تقدم نماز اول وقت به عزاداری
بهتر است که نماز را مقدم بدارند. همان گونه که امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا نماز ظهر را اقامه کردند.
همچنین احکام مسائل دیگری از قبیل نحوه ی برگزاری مراسم سوگواری، تعزیه خوانی، نقل مطالب و وقایع غیر مستند در عزاداری ها، مداحی با آهنگ های مخصوص مجالس لهو و لعب، عزاداری تا نیمه های شب با آلات موسیقی، وارد کردن ضرر جسمی به بدن، استفاده از زنجیرهای تیغ دار، برهنه شدن جهت سینه زنی، همراهی زنان در دسته های عزاداری، عزاداری در زمین غصبی، ریا در عزاداری و… که جهت آشنایی با احکام این مسائل خواننده گرامی را به منابع مربوطه (محمودی، 1381، ج 3، ص 11) ارجاع می دهیم.
5) باید این آسیب ها آن قدر از سوی بزرگان مطرح شود که ناهنجاری و ضد ارزش بودن این ها به صورت یک گفتمان و فرهنگ درآید. این هم نیاز به شجاعت دارد، هم آبرو دادن برای دین؛ نباید از جوسازی ها هراسید و باید به تکلیف عمل کرد.
6) علما و دانشمندان نیز منابع مورد نیاز در خصوص مداحی، اشعار و… را تأمین کنند.
7) آموزش مداحی در کشور سامان داده شود و این عرصه ی مقدس را از ابتذال موسیقی لهوی حفظ کنند.
8) سازمان ها و نهادهای مربوطه تخلفات حرفه ای را معرفی کرده و خود شیوه ی برخورد را تبیین کنند.
9) در مناسبت های ویژه هم شعر و هم سبک جدید مناسب را به مداحان عرضه کنند.
10) نکته ای که منقدان نیز باید مورد توجه قرار دهند آن است که پیوسته در بیان و نقد این آسیب ها توجه داشته باشیم که اصل عزاداری آسیب نبیند. نباید به گونه ای انتقاد کرد که برپا کننده ی مجلس، از مداح و خطیب و مانند آن به کلی دلسرد شوند، بلکه باید به تدریج مقابله صورت بگیرد بسیاری از این نابسامانی ها با نصیحت و موعظه و منطق قابل حل است، نباید به گونه ای برخورد شود که موجب لجبازی بیشتر گردد.
منابع تحقیق :
1) ابن خلدون، عبدالرحمن (1366)، مقدمه، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
2) سید ابن طاووس (بی تا)، لهوف، ترجمه ی عباس عزیزی، بی جا.
3) شیخ مفید (بی تا)، امالی، بی جا.
4) کلینی، محمد بن یعقوب (بی تا)، اصول کافی، تهران.
5) محمودی، سید محسن (1381)، مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
6) مطهری، مرتضی (1383)، حماسه حسینی، تهران، انتشارات صدرا.
7) بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 1377/7/19 و 1379/6/29 و 1383/9/11.
8) بی نا (بی تا)، کشف الاسرار، قم، انتشارات مصطفوی.
9) روزنامه جمهوری اسلامی، 1383/3/5.
منبع مقاله: دوماهنامه ی پژوهشهای اجتماعی اسلامی، سال هفدهم، شماره ی چهارم، مهر و آبان 1390.