عمل مسوولین؛ سازنده ایمان مردم
گفتگو با حضرت آیت الله خوشوقت رحمت الله علیه
هزاران نامه ی دعوت به امام حسین علیه السلام نوشتند؛ او را دوست داشتند و با دشمنانش دشمن بودند؛ اصلاً شیعه ی او بودند. اما ناگهان ورق برمیگردد… همین ها نه تنها از او حمایت نمیکنند بلکه به قتل او اتفاق میکنند. موضوع، آن قدر هولناک و عجیب است که هر وجدان بیداری را تکان می دهد. اگر آنها اینچنین لغزیدند، چه ضمانتی وجود دارد که ما نلغزیم؟ حضرت آیت الله خوشوقت – از نخستین شاگردان علامه طباطبائی و از برجسته ترین عالمان اخلاق- در این گفتگو به تبیین چرایی این انحراف مردم کوفه و راه مصون ماندن جامعه ی ما از این انحراف میپردازند.
تاکنون تحلیلهای زیادی از علت بی وفایی مردم کوفه و آن حرکت عجیب شان در پشت کردن به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ارائه شده است؛ تحلیل حضرت عالی از چرایی این اقدام مردم کوفه چیست؟
مشکل اهل کوفه این بود که ایمان شان ضعیف بود. حضرت را تا جایی دوست داشتند که برای خودشان ضرری نداشته باشد. آنها بی دین که نشدند؛ مثل خیلی از شیعیان امروز فقط ایمان شان ضعیف بود. بیچاره ها حتی قلوب شان با امام حسین علیه السلام بود و با دشمنان او دشمن بودند، اما وقتی احساس کردند که خطری هست، عقب کشیدند. ابن زیاد تهدید کرد و گفت شما را می کُشم، دست می بُرم، پا می بُرم، در رفتند؛ ترسیدند. اگر کمی ایمان شان قوی بود و نترسیده بودند، به میدان می آمدند و شهید می شدند؛ همان طور که امام حسین علیه السلام با افتخار میرود در دل خطر. کوفیان اما این باور را نداشتند. گفتند تا چرخ زندگی مان می چرخد، تا مزاحمت مالی و جانی در کار نیست، در کنار اهلبیت علیهم السلام هستیم. به همین خاطر وقتی دیدند اگر به طرف امام حسین علیه السلام بروند کشته میشوند، نرفتند.
چه تحولات اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی اتفاق افتاده بود که فکر آنان را به این جا رسانده بود؟
جامعه ی کوفه، جامعه ی بیتقوایی بود. شیعه بودند، اما ضعف ایمان داشتند. به همین خاطر در وقت امتحان فرار کردند. این فرارشان به خاطر ضعف باور بود. اگر ایمان بالایی داشتند، به شهادت افتخار میکردند. اصلاً علت وقوع ماجرای کربلا بی دینی بود.
یزید بی دین بود؛ سلطنت می خواست. دید اگر امام حسین علیه السلام بیعت نکند، دیگران هم ممکن است بیعت نکنند. لذا سخت گرفت. امام حسین علیه السلام هم دید اگر بیعت کند، دیگر اسلام از بین رفته است، چون یزید علناً دین را قبول نداشت. امام حسین علیه السلام چون ایمانش قوی بود، دستور خداوند را پذیرفت که باید تو کشته شوی تا اسلام سالم بماند. اگر امام علیه السلام این کار را نمیکرد، اسلام از بین میرفت. آنها هم قدرت داشتند و هم پول؛ بدسابقه بودند، بتپرست بودند، فقط مسلمان زبانی بودند، چرا مردم به اینها روی آوردند؟ چون مردم از سختی گریزان بودند. این ها را پسندیدند و برای کشتن امام علیه السلام اتفاق کردند. این کار باعث شد که بنی امیه حدود هشتاد سال حکومت کنند. حدود پانصد سال هم بنیعباس حکومت کردند. در این 580 سال خیلی از احکام اسلام از بین رفت و خلفا و سلاطین احکام اسلام را آن طوری پیاده کردند که می پسندیدند.
برای اینکه ما نیز دچار این ضعف ایمان نشویم، چه باید بکنیم؟
ضعف ایمان معلول گناه کردن و عدم پای بندی عملی به اسلام است. کسی که از آزادی خود سوء استفاده می کند و مرتکب گناه میشود، خود را در وضعیت خطرناک قرار می دهد و دچار ضعف ایمان می شود. هر یک گناهی که انجام شود، ایمان را پایین می آورد، اما هر مراعات قانون اسلام، ایمان را بالا میبرد. برای اینکه ایمان مردم بالا برود، ابتدا باید احکام اسلام را در جامعه پیاده کرد، آن وقت کارها درست می شود. تا زمانی که احکام اسلامی در جامعه پیاده نشود و ایمان مردم ضعیف بماند، رشوه می گیرند یا نماز نمیجخوانند یا هر کار بدی را ممکن است مرتکب شوند. در این صورت اخلاق جامعه هیچ وقت اصلاح نمی شود. رکن اخلاق، ایمان در مرحله ی بالا است. راه رسیدن به این ایمان هم این است که جلوی گناه گرفته شود و مردم گناه نکنند. گناه ضد ایمان است. اگر ایمان در افراد وجود نداشته باشد، وقتی که در معرض دید پلیس نباشند، تخلف می کنند. ایمان پلیس باطنی است. افراد باایمان در خانهی خودشان هم تخلف نمیکنند.
حالا ایمان چگونه درست میشود؟ با ادامه ی تقوا. تنها راه افزایش ایمان، عمل به قانون الهی است. اگر واجبات را انجام دهیم و محرمات را انجام ندهیم، همین کار ایمان ما را بالا میبرد. اگر تقوا نداشتیم، ایمان مان پایین میآید. به تدریج وقتی هم که آن ایمان مرحله ی اول، که هر عقلی می پذیرد که خدا هست از بین رفت، کمکم آدم به کفر گرایش پیدا می کند و بعد به سرحد کفر می رسد. خاصیت گناه این است که ایمان را پایین می آورد، ایمان که کم شد، انسان به سمت دنیا و گناه سوق پیدا می کند و بعد مرتکب گناهان بزرگ می شود. کسی می تواند از این مشکل در امان بماند که اهل تقوا و دوری از گناه باشد.
شما وقتی به صحیفه ی سجادیه نگاه می کنید، می بینید که تمام این مسائل و تمام نقاط ضعف انسان در آن مطرح شده و برای آن راهکار ارائه شده است. صحیفه ی سجادیه همه ی این خلأها را پر می کند. تقوا، ترک گناه، ایمان و اخلاق در آن مطرح است. ایمان و تقوا همواره در کنار اخلاق در این کتاب مطرح شده. شما می بینید که امام سجاد علیه السلام در فرازهای اول دعای مکارم الاخلاق، تکامل ایمان را از خداوند مسئلت می کنند.1 ضعف ایمان باعث می شود که انسان خمس و زکات ندهد و از جهاد فرار کند. اگر ایمان کامل شد، دیگر انسان مرتکب این گناهان نمی شود. این کتاب شریف، ایمان را جزئی از اخلاق حساب می کند، راجع به تقوا صحبت می کند، تقوا را هم جزئی از اخلاق حساب می کند.2 بنابراین نمی توان اخلاق را از ایمان و تقوا جدا کرد.
اگر همه ی افراد جامعه ایمان خود را بالا ببرند، جامعه اصلاح می شود، اما اگر بعضیها ایمان داشته باشند و بعضیها نه، آن وقت دیگر همه شان خوب نیستند و ممکن است این بعضی های خوب از آن بعضی های بد اثر بپذیرند. این مسئله امری طبیعی است، چون نفس اماره می خواهد انسان را به سمت گناه سوق بدهد.
با توجه به تشکیل نظام اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت چه وظیفه ای در قبال مسئله ی ایمان دینی مردم بر عهده دارد؟
تمام دستورات اسلام در حکم قانون است. اگر این قوانین در وهله ی اول اجرا نشود، قوانینی که مردم برای زندگی دنیایی خودشان وضع می کنند دیگر فایده ای به حال آنان نخواهد داشت، زیرا از زیر بار هر قانون دیگری می شود فرار کرد. مثلاً ممکن است فرد با رشوه از قانون فرار کند. قوانین دیگر باید بر قانون اسلام متکی باشند. اگر قوانین دیگر با قانون اسلام مطابق بود، باید اجرا شود وگرنه اصلاً نباید اجرا شود. اگر حکومت اسلامی قوانین اسلام را در جامعه اجرا کند، هم افراد اصلاح می شوند و هم اجتماع. اجرای این قوانین باعث می شود که گناه در جامعه کم بشود و در نتیجه لوازم ایمان فراهم می شود.
بنابراین حکومت اسلامی باید در مردم ایمان بالا ایجاد کند. ایمان بالا هم طبق دستور اسلام از این حاصل می شود که واجبات را انجام دهیم و محرمات را ترک کنیم؛ به طور خلاصه تقوا را رعایت کنیم. حکومت هم قدرت دارد تا جلوی تخلف از قانون را بگیرد و اگر این کار را نکند، نه فرد اصلاح می شود و نه اجتماع. در این شرایط، وضع اجتماع سال به سال بدتر میشود. پس ما باید کاری کنیم که مردم قوانین را اجرا کنند. اگر قوانین اجرا نشود، فایدهای ندارد. اگر طبیب، بیماری را تشخیص دهد و نسخه را هم بنویسد، اما بیمار از این نسخه استفاده نکند، مداوا نمی شود. احکام اسلامی باید در جامعه پیاده شود و کلید حل تمام مشکلات جامعه در عمل به این قوانین است.
البته قانون خاصیت محدودکنندگی دارد و طبع انسان، مخالف محدود شدن است. طبع انسان به دنبال آزادی است. تشکیل حکومت اسلامی برای این است که مردم را به سمت اجرای این قوانین سوق بدهد. در جامعه ی اسلامی کسی که مرتکب خلافی می شود، نباید احساس آسودگی کند. اصلاً نهی از منکر برای این است که همه نسبت به عمل خلاف حساس باشند. اگر هر کسی بگوید که این خلاف به من ربطی ندارد و تأثیری هم به حال من ندارد، این جامعه اسلامی نیست. پس اولین کار ما باید این باشد که مردم قانون اسلام را یاد بگیرند. در مرحله ی بعد باید نسبت به آن ملتزم شوند و آن را عمل کنند. اگر کسی از این قوانین تخلف کرد، باید طبق دستور اسلام با او برخورد شود. اگر ما در جامعه به اندازه ی توان و قدرت خودمان این مسائل را مراعات کردیم، فرد و جامعه اصلاح خواهد شد.
نقطه ی آغاز و گام نخست برای ارتقای ایمانی جامعه ی اسلامی چیست؟
قدم اول این کار از مسوولین شروع می شود. اگر مسوولین به قوانین اسلام پایبند باشند، مردم هم از آنان تبعیت می کنند. مردم وقتی ببینند و بشنوند که مسوولین به قوانین اسلام پایبندند و خانواده ی آنان هم تقید دارند، آن وقت آنها هم یاد می گیرند که قوانین اسلام را در جامعه اجرا کنند. قاعده ی «النّاسُ علی دینِ مُلُوکِهِم»3 در اینجا جاری است. اما اگر مسوولین به قانون اسلام عمل نکردند، مردم هم تدریجاً به عمل نکردن به قوانین اسلامی گرایش پیدا می کنند و وضع جامعه خراب می شود.
گام دوم عبارت از این است که مسوولین، قانون اسلام را در جامعه پیاده کنند. با اجرای قوانین، عمل به قانون در طبقات پایین تر هم جریان پیدا میکند. اما اگر مسوولین قوانین را اجرا نکنند، مردم هم به طریق اولی آن را اجرا نمی کنند و در این صورت هر کاری که در این جامعه صورت بگیرد، هیچ اثر مفیدی نخواهد داشت و آثار مضر آن هم به تدریج آشکار می شود؛ آثاری که از عدم پایبندی مردم به قوانین اسلامی حکایت می کند. مردم نماز نمیخوانند، روزه نمیگیرند، زنان حجاب را رعایت نمی کنند و خلاصه هر کسی تا آن جایی که بتواند، به قانون اسلام عمل نمی کند. وظیفه ی حکومت اسلامی این است که از بروز چنین وضعی جلوگیری کند.
آنهایی که در رأس حکومت اسلامی هستند، باید عادل باشند و به قوانین اسلامی عمل کنند. قوانین اسلام به گونه ای است که هم فرد و هم اجتماع را اصلاح می کند و به فرد می گوید تا آنجا که می توانی، باید به اجتماع هم رسیدگی کنی، منتها اول باید خودت به قوانین اسلام معتقد باشی تا بتوانی آنها را در جامعه اجرا کنی. وقتی اینجور شدند، زیردستی ها هم مراقب خودشان هستند تا قوانین را رعایت کنند. تقید به قانون به همه سرایت می کند، اما اگر افرادی باشند که در رأس باشند، اما قوانین را قبول نداشته باشند، مثلاً نماز نخوانند یا روزه نگیرند یا افکار غربی داشته باشند یا ولایت فقیه را قبول نداشته باشند، این دیگر حکومت اسلامی نمی شود. بنابراین تمام این مسائل باید تحت نظر اسلام تنظیم شود؛ هم عقاید و هم احکام و هم اخلاقی که مسوولین در جامعه ی اسلامی اعمال می کنند. در غیر این صورت اگر کسی به خدا ایمان نداشته و عمل به اسلام را قبول نداشته باشد، چنین کسی چه اثری میتواند بر پیشرفت اسلام در جامعه داشته باشد؟ صد سال هم اگر حکومت اسلامی با این وضع باشد، هیچ تأثیری نخواهد داشت.
آیا این مواردی که اشاره کردید، شامل حال خواص غیر از مسوولین هم میشود؟ یعنی آیا چنین تأثیری برای نخبگان و گروههای مرجع جامعه هم وجود دارد؟
بله، شامل همه ی خواص و کسانی است که قدرت دارند و میتوانند در دیگران تأثیر بگذارند. آنهایی که زحمت کشیده اند، درس خوانده اند و بلد هستند که چگونه جامعه را به مسیری هدایت کنند، اینها باید هم خودشان خوب عمل کنند و هم دیگران را به سمت عمل خوب سوق بدهند. در این صورت هم فرد درست میشود و هم جامعه. احکام اسلامی برای اجرا در جامعه ی اسلامی است، اما چون جامعه از افراد تشکیل شده، اول افراد باید تقوا را مراعات کنند و بعد در زندگی خود در جامعه تا جایی که قدرت دارند، این احکام را به دیگران گوشزد کنند و خودشان هم آن را پیاده کنند. لذا اسلام گفته که باید خانوادهی خود را مطابق تقوا و اسلام تربیت کنید. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا»4 اجتماع هم از خانواده شروع میشود. اگر رؤسای خانواده عمل کنند به این آیه، جامعه هم اصلاح میشود، اما اگر خانواده دنبال این تربیت نباشد و مثلاً دنبال ماهواره باشد، جامعه هم اصلاح نخواهد شد.
بنابراین باید ابتدا از گروه های بالا و از خواص شروع کرد، زیرا جهت حرکت جامعه دست آنها است. مردم تشنه ی پیاده شدن احکام اسلامی هستند، مسوولی که چنین دغدغه ای دارد و تشنه ی خدمت به مردم است، هرگز از کار خود نمی زند و نمی گذارد که کار مردم بر زمین بماند، مراقب کارمندانش هم هست که آنها هم قوانین را رعایت کنند. اگر آنها به قوانین اسلامی پایبند باشند و این قوانین را در جامعه پیاده کنند، همه چیز درست می شود. ایمان، انسان را کنترل می کند تا هم مواظب خودش و هم مراقب دیگران باشد. پیاده شدن احکام اسلام همان و پیاده شدن اسلام همان. اما اگر اسلام در جامعه پیاده نشود، آن وقت فساد پیاده خواهد شد و در اینجا خواص بیشتر مسوول هستند.
پینوشتها:
1.صحیفه ی سجادیه؛ دعای بیستم (مکارمالاخلاق): اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ / بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست و ایمانم را به درجه ی کاملترین ایمان رسان.
2.صحیفه ی سجادیه؛ دعای بیستم (مکارمالاخلاق): اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ حَلِّنِی بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ وَ أَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ فِی بَسْطِ الْعَدْلِ وَ کَظْمِ الغَیْظِ وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ و إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَیْنِ وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ وَ لِینِ الْعَرِیکَةِ وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ وَ حُسْنِ السِّیرَةِ وَ سُکُونِ الرِّیحِ وَ طِیبِ الْمخَالَقَةِ وَ السَّبْقِ إِلَى الْفَضِیلَةِ وَ إِیثَارِ التَّفَضُّلِ وَ تَرْکِ التَّعْیِیرِ وَ الْإِفْضَالِ عَلَى غَیْرِ الْمُسْتَحِقِّ وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیْرِ وَ إِنْ کَثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی وَ اسْتِکْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی وَ أَکْمِلْ ذلک لِی بِدَوَامِ الطَّاعَةِ وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّاْیِ الْمُخْتَرَعِ / بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست و مرا به زیور شایستگان بیارای و زینت اهل تقوا را در این امور بر من بپوشان؛ در گستردن سفره ی عدل، و فروخوردن خشم و خاموش کردن آتش فتنه و جمع کردن پراکندگان و اصلاح بین مردم و آشکار نمودن کارهای خوب و پوشاندن عیوب و نرم خویی و فروتنی و خوش رفتاری و وقار و حسن معاشرت و سبقت جویی به فضیلت و اختیار کردن تفضل بر دیگران و چشمپوشی از سرزنش دیگران و بخشش رایگان به غیر مستحق و گفتن سخن حق؛ هر چند سنگین و گران باشد و ناچیز دانستن نیکی را در گفتار و رفتارم؛ هرچند زیاد باشد و بسیار شمردن شرّ را در گفتار و رفتارم هرچند اندک باشد و همه ی این خصلتها را به وسیله ی تداوم اطاعت و همراهی با جماعت مسلمین و فروگذاشتن اهل بدعت و عملکننده ی به رأی ساختگی در دین کامل ساز.
3. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 102، ص 7، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق؛ الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 2، ص 21، مکتبة هاشمی، تبریز، 1381ق.
4. سوره ی تحریم؛ آیه ی 6: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِکَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ/ اى کسانى که ایمان آورده اید! خود و خانواده ى خویش را از آتشى که هیزم آن، مردم و سنگ ها هستند حفظ کنید که بر آن فرشتگانى خشن و سخت گیر نگهبانند و از آنچه که خدا به آنان دستور داده، سرپیچى نمىکنند و آن چه را انجام مى دهند که مأمور آن شده اند.
منبع:www.khamenei.ir
/ج