خانه » همه » مذهبی » نقش اخلاق در اجتماع

نقش اخلاق در اجتماع

نقش اخلاق در اجتماع

تکامل یا سقوط ملت ها به ارزشهای اخلاقی ارتباط تنگاتنگ دارد، زیرا پیمودن راه کمال بدون ارزشهای اخلاقی ممکن نیست، و آینده سازی، و پیدایش تحولات شگرف اجتماعی، سیاسی، بی آنکه آینده سازان متحول گردند، و در یک

0031902 - نقش اخلاق در اجتماع
0031902 - نقش اخلاق در اجتماع
نویسنده: محمد دشتی

 

1- تکامل جامعه و ارزش ها

تکامل یا سقوط ملت ها به ارزشهای اخلاقی ارتباط تنگاتنگ دارد، زیرا پیمودن راه کمال بدون ارزشهای اخلاقی ممکن نیست، و آینده سازی، و پیدایش تحولات شگرف اجتماعی، سیاسی، بی آنکه آینده سازان متحول گردند، و در یک بازسازی درونی دچار تحولات اخلاقی شوند، امکان نخواهد داشت.
راه صلاح و فلاح، را بدون چراغ همواره روشن اخلاق نمی شود سپری کرد و به مراحل نهائی تکامل دست یافت.
اگر انسانی یا ملت هایی پیروز گردیدند، و به اوج قله کمال رسیدند، جان و جهان را دگرگون کردند، و استقلال و آزادی خود را رنگ جاودانه زدند.
همه ی آن پیشرفت ها، پروازها، موفقیت ها، در سایه ی ارزشهای اخلاق بود.
با راستگوئی و ایثارگری، با وفاداری و احترام متقابل، با جهاد و پیکار، با صداقت و سلامت، توانستند هم نظم اجتماعی را تحقق بخشند و هم نظم سیاسی در جامعه انسان استقرار یابد.
که حضرت امیرالمومنین (ع) فرمود:
وَاعلَمُوا عِبادَاللهِ أنَّ المُتَّقینَ ذَهَبُوا بِعاجِلِ الدُّنیا وَآجِلِ الآخِرَهِ، فَشارَکُوا أهلَ الدُّنیا فِی دُنیاهُم، وَ لَم یُشارِکُوا وَأهلَ الدُّنیا فی آخِرَتِهِم سَکَنُوا الدُّنیا بِأفضَلِ ما سُکِنَت، وأَکَلُوهَا بِأفضَلِ مَا أُکِلَت، فَحَظُوا مِنَ الدُّنیا بِمَا حَظِیَ بهِ المُترَفُونَ، و أَخَذُوا مِنها ما أخَذَهُ الجَبابِرَهُ المُتکبَّرونَ.
ثُمَّ انقَلَبُوا عَنها بِالزَّادِ المُبَلِّغِ ؛ وَ المَتجَرِ وَ الرَّابِحِ. أصَابُوا لَذَّهَ زُهدِ الدُّنیَا فی دُنیَاهُم، و تَیَقَّنُوا أنَّهُم جِیرانُ اللهِ غَداً فِی آخِرَتهِمِ. لَا تُرَدُّ لَهُم دَعوهُ وَ لَا یَنقُضُ لَهُم نَصیبُ مِن لَذَّهٍ.
(آگاه باشید، ای بندگان خدا، پرهیزگاران از دنیای زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند. با مردم دنیا در دنیاشان شریک گشتند، اما مردم دنیا در آخرت آنها شرکت نکردند، پرهیزگاران در بهترین خانه های دنیا سکونت کردند، و بهترین خوراکهای دنیا را خوردند، و همان لذّتهایی را چشیدند که دنیاداران چشیده بودند، و از دنیا بهره گرفتند آنگونه که سرکشان و متکبّران دنیا بهره مند بودند.
سپس از این جهان با زاد و توشه ی فراوان، و تجارتی پُر سود، به سوی آخرت شتافتند، لذت پارسایی در ترک حرام دنیا را چشیدند. و یقین داشتند در روز قیامت از همسایگان خدایند، جایگاهی که هر چه درخواست کنند، داده می شود، و هر گونه لذّتی در اختیارشان قرار دارد.) (1)

 

 

 

***

 

 

 

2- ضد ارزش ها و سقوط جوامع بشری

و هرگاه که ملتی یا ملت هایی، آلوده شدند، به انحراف کشیده شدند، انواع زشتی ها و بیماریهای اخلاقی در آنها راه یافت، ضد ارزشها در جامعه اشان رونق گرفت، سُست گردیده سقوط کردند.
که امام علی (ع) فرمود:
فَاعتَبِرُوا بِحالِ وَلَدِ إسماعیلَ وَ بَنی اسحاقَ و بَنی إسرَائیلَ عَلیهمُ السَّلامُ. فَما اَشَدَّ اعتِدالَ الأحوَالِ، وأقربَ اشتِباهَ الأَمثالِ!
تَأمَّلُوا أمرَهُم فی حالَ تَشتُّتِهِم و تَفَرُّقِهِم، لَیالِیَ کَانَتِ الاَکَاسِرَهُ والقَیاصِرَهُ ارباباً لَهُم، یَحتازُونَهُم عن رِیفِ الآفاقِ، و بَحرِ العراقِ، و خُضرَهِ الدنیا، إلی مَنابِتِ الشَّیحِ، و مَهافِی الرَّیحِ، و نَکدِ المعَاشِ، فَتَرَکوهُم عَالَهً مَساکینَ إخوانَ دَبَرٍ و وَبَرٍ، أذَلَّ الأُمَمِ داراً، و أَجدَبَهُم قَراراً، لَا یَأوونَ إلی جَناحِ دَعوهٍ یَعتصمُونَ بِها، وَلا إلی ظِلِّ أُلفَهٍ یَعتَمِدُونَ عَلَی عِزَّها. فَالأَحوَالُ مُضطَرِبَهُ و الاَیدِی مُختَلِفَهٌ، و الکَثرَهُ مُتَفَرِّقَهٌ، فِی بَلاءِ أزلٍ، أطباقِ جَهلٍ!
( از حالات زندگی فرزندان اسماعیل پیامبر، و فرزندان اسحاق پیامبر، فرزندان اسراییل «یعقوب» ( که درود بر آنان باد) عبرت گیرید، راستی چقدر حالات ملتها با هم یکسان، و در صفات و رفتارشان با یکدیگر همانند است.
در احوالات آنها روزگاری که از هم جدا و پراکنده بودند اندیشه کنید، زمانی که پادشاهان کسری و قیصر بر آنان حکومت می کردند، و آنها را از سرزمینهای آباد، از کناره های دجله و فرات، و از محیط های سرسبز و خرم دور کردند، و به صحراهای کم گیاه، و بی آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمین هایی که زندگی در آنجاها مشکل بود تبعید کردند، آنان را در مکان های نامناسب، مسکین و فقیر، هم نشین شتران ساختند، خانه هاشان پست ترین خانه ملت ها، و سرزمین زندگیشان خشک ترین بیابانها بود، نه دعوت حقی وجود داشت که به آن روی آورند و پناهنده شوند، و نه سایه ألفتی وجود داشت که در عزت آن زندگی کنند. حالات آنها دگرگون، و قدرت آنها پراکنده، و جمعیت انبوهشان متفرّق بود، در بلایی سخت، و در جهالتی فراگیر فرو رفته بودند، و قطع رابطه با خویشاوندان، و غارتگری های پیاپی در میانشان رواج یافته بود.(2)

 

 

 

***

 

 

 

بنابراین، ملتی که در حال پیمودن راه استقلال و کمال است باید، به ارزش ها توجه لازم داشته، و از رشد و رونق ضد ارزشها نگران باشد، و با تمام تلاش در ریشه کن نمودن آن همّت گمارد.
زیرا که بی تفاوت بودن نسبت به ارزش ها و ضد ارزشها، قدم های آغازین سقوط است که امیرالمؤمنین (ع) هشدار گونه نسبت به رهبران صالح و فاسد فرمود:
فَإنَّهُ لا سَواءَ، إمامُ الهُدی و إمامُ الرَّدَی، وَ وَلِیُّ النَّبیَّ، وَعَدُوُّ النبیِّ. ولَقَد قالَ لِی رسُولُ الله (ص) :«إنِّی لا أخَافُ عَلی اُمَّتِی مُؤمِناً وَ لا مُشرِکاً؛ أمَّا المُؤمِنُ فَیَمنَعُهُ اللهُ بِإیمَانهِ، و امَّا المُشرِکُ فَیقمَعُهُ اللهُ بِشِرکِهِ. وَلکِنِّی أخافُ عَلیکُم کُلَّ مُنافِقِ الجَنَانِ، عَالمِ اللَّسانِ، یَقُولُ مَا تَعرِفُونَ وَ یَفعَلُ مَا تُنکِرُونَ».

 

 

 

***

 

 

 

امام هدایتگر، و زمامدار گمراهی هیچگاه مساوی نخواهند بود، چنانکه دوستان پیامبر (ص) و دشمنانش برابر نیستند، پیامبر اسلام (ص) به من فرمود:
«بر امت اسلام، نه از مؤمن و نه از مشرک هراسی ندارم، زیرا مؤمن را ایمانش بازداشته، و مشرک را خداوند به جهت شرک او نابود می سازد. من بر شما از مرد منافقی می ترسم که درونی دو چهره، و زبانی عالمانه دارد. گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است»(3)

 

 

 

***

 

 

 

3- نقش عدالت در تحقق ارزش ها

سپس برای تحقق نظم اجتماعی و نظم سیاسی در تمام ابعاد ارزشی آن به عدالت رفتاری اشاره می کند و ارزشهای اخلاقی را نسبت به مدیریت عالی جامعه ی اسلامی خطاب به محمد بن ابی بکر اینگونه بیان می دارد:
فَاخفِض لَهُم جَناحَکَ، وَ ألن لَهُم جَانِبَکَ، و ابسُط لَهُم وَجهَکَ، وَ آسِ بَینَهُم فِی اللَّحظَهِ والنَّظرَهِ، حَتَّی لا یَطمَعَ العُظَماءُ فی حَیفِکَ لَهُم، وَ لا یَیأسَ الضُّعَفاءُ من عَدلِکَ عَلیهم، فَإنَّ اللهَ تَعالی یُسائلکُم مَعشَرَ عِبادهِ عنِ الصَّغیرهِ مِن أعمالکُم والکَبیرهِ و الظَّاهرهِ والمَستُورَهِ، فَإن یُعَذِّب فَأنتُم أظلَمُ، وَ إن یَعفُ فَهُوَ أکرَمُ.

 

 

 

***

 

 

 

با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو و خندان باش، در نگاهایت، و در نیم نگاه و خیره شدن به مردم به تساوی رفتار کن، تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند، و ناتوان ها در عدالت تو مأیوس نگردند، زیرا خداوند از شما بندگان درباره ی اعمال کوچک و بزرگ، آشکار و پنهان پرسش می کند، اگر کیفر دهد شما استحقاق بیش از آن را دارید، و اگر ببخشد از بزرگواری اوست.(4)

 

 

 

***

 

 

 

تذکرات و رهنمودهای امام علی (ع) بدان جهت مطرح می شود که هر کسی در جایگاه ارزشی خود قرار گیرد، تبیین شود، و ضد ارزشها در جامعه اسلامی رواج پیدا نکند، و ارزشهای اخلاقی همواره راهبر انسانها و جهت دهنده ی دل ها و مغزها باشد.

4- ارتباط اخلاق با نظم اجتماعی، سیاسی

نظم، واژه ی ارزشمند و گرانسنگی است که حاصل تلاش مصلحان بشریت و پیامبران پاک آسمانی، و رهبران جهادگر و ایثارگری بشری است.
چون نظام احسن الهی در پرتو نظم و حساب و برنامه سازمان یافته است همه ی پدیده ها در پرتو نظم و حساب پدید آمدند، تکثیر شدند، و قانونمند باقی مانده اند.
کهکشانها، و منظومه ها و میلیاردها ستاره و سیّاره، و زمین، همه و همه با نظم لباس وجود پوشیدند و هم اکنون در پرتو نظم، حیات و تداوم زندگی آنان سامان گرفته است که قرآن کریم می فرماید:
وَالسّماء رَفَعها و وضَع المیزان.
(آسمانها برافراشته شدند و آنگاه نظم در آنها استقرار یافت) (5)

 

 

 

***

 

 

 

اگر هم اکنون حیات تداوم دارد، و کرات و سیّارات قانونمند در سیر و حرکت و زندگی معنا دارد، و حال و آینده ای مطرح است، و حساب و حسابگری در طلوع و غروب ستاران تحقق می یابد، همه و همه به برکت نظم عمومی، نظم جهانی، نظم کیهانی، نظم هدفدار، و نظم جاودانه و همیشگی است که قلب ها با وجود نظم در هوا و نظم در فشار هوا، می تپد و پدیده ها در حرکت منظم زمین پدید می آیند.
اگر نظم در کهکشان خدشه بردارد، دیگر نظمی در منظومه و زمین وجود نخواهد داشت، و دیگر در بی نظمی حرکت زمین، و بی نظمی در فشار هوا قلبی نیز نخواهد تپید، و حیاتی نیز وجود نخواهد داشت. حضرت امیرالمومنین (ع) به این نظم کیهانی اشاره می فرماید که:
وَنَظمَ بِلَا تَعلِیقٍ رَهَوَاتِ فُرَجِهَا، وَ لَا حَمَ صُدُوعَ انفِرَاجِهَا وَ وَشَّجَ بَینَها وَ بَینَ أزوَاجِهَا، وَ ذَلَّلَ لِلهَابِطِینَ بِامرهِ و الصَّاعِدِینَ بِأعمالِ خَلقِهِ، حُزُونَهَ مِعراجِهَا، وَ ناَداها بَعدَ إذ هِیَ دُخانُ، فَالتَحَمَت عُرَی أشرَاجِهَا وَ فَتَقَ بَعدَ الاِرتتَاقِ صَوامِتَ أبوَابِهَا، وَ أقَامَ رَصَداً مِنَ الشُّهُبِ الثَّواقِبِ عَلی نِقابِهَا، و أمسَکَهَا مِن أن تَمُورَ فِی خَرقِ الهَواءِ بِأیدِهِ و أمَرَهَا أن تَقِفَ مُستَسلِمَهً لِأمرِهِ.
وَ جَعلَ شَمسَهَا آیه مُبصِرَهً لِنَهارِهَا وَ قَمَرَهَا آیَهً مَمحُوَّهً مِن لَیلِها و أجرَاهُمَا فِی مَناقِلِ مَجرَاهُمَا، و قَدَّرَ سَیرَهُمُا فِی مَدارِجِ دَرَجِهِمَا لُیَمِیِّزَ بَینَ اللَّیلِ و النَّهارِ بِهمَا و لِیُعلَمَ عَدَدُ السَّنِینَ وَالحِسابُ بِمَقادِیرِهِمَا، ثُمَ عَلَّقَ فی جَوِّهَا فَلَکَهَا وَنَاطَ بِها زِینَتَهَا مِن خَفَّیاتِ دَرَارِیَّهَا وَ مَصابیحِ کَواکِبِهَا، وَرَمی مُستَرِقِی السَّمعِ بِثَوَاقِبِ شُهُبِهَا وَأجرَاهَا عَلَی أذلاَلِ تَسخِیرهَا مِن ثَباتِ ثَابِتِهَا، وَ مَسیرِ سَائِرِهَا، وَ هُبُوطِهَا وَ صَعُودِهَا، وَنُحُوسِهَا وَ سُعُودِهَا.

 

 

 

***

 

 

 

فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های وسیع آسمانها را بدون اینکه به چیزی تکیه کند، نظام بخشید، و شکافهای آن را به هم آورد. و هر یک را با آن چه که تناسب داشت و جفت بود پیوند داد، و دشواری فرود آمدن و برخاستن را آسان کرد. بر فرشتگانی که فرمان او را خلق رسانند یا اعمال بندگان را بالا برند.
در حالی که آسمان به صورت دود و بخار بود به آن فرمان داد، پس رابطه های آن را برقرار ساخت، سپس آنها را از هم جدا نمود و بین آنها فاصله انداخت، و بر هر راهی و شکافی از آسمان، نگهبانی از شهاب های روشن گماشت، و با دست قدرت آنها را از حرکت ناموزون در فضا نگهداشت، و دستور فرمود تا برابر فرمانش تسلیم باشند.
و آفتاب را نشانه ی روشنی بخش روز، و ماه را، با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قرار داد، و آن دو را در مسیر حرکت خویش به حرکت در آورد، و حرکت آن دو را دقیق اندازه گیری نمود تا در درجات تعیین شده حرکت کنند که بین شب و روز تفاوت باشد، و قابل تشخیص شود، و با رفت و آمد آن ها شماره ی سالها، و اندازه گیری زمان ممکن باشد، پس در فضای هر آسمان فلک آن را آفرید، و زینتی از گوهرهای تابنده و ستارگان درخشنده بیاراست، و آنان را که خواستند اسرار آسمانها را دزدانه دریابند، با شهاب های سوزان تیرباران کرد، و تمامی ستارگان از ثابت و استوار، و گردنده و بی قرار، فرود آینده و بالا رونده، و نگران کننده و شادی آفرین را، تسلیم اوامر خود فرمود. (6)

 

 

 

***

 

 

 

پس حیات و تکامل بدون نظم امکان خارجی نخواهد داشت.
تکامل معنوی و اخلاقی انسان در زندگی فردی و اجتماعی نیز چنین سرنوشتی را دارد، اگر زندگی انسان در پرتو نظم و حساب و قانون سامان یابد، پیمودن راه تکامل ممکن است که استقرار نظم اجتماعی و سیاسی در زندگی انسانها یک ضرورت غیر قابل انکار خواهد بود.
قرآن کریم این حقیقت را در رابطه با نظم عمومی جهان مطرح می فرماید که:
وَالسَّماء رَفعها و وضع المیزان. اَلا تطغوا فی المیزان
(آسمانها را برافراشتیم و نظم را در تمامی آنها پدید آوردیم، تا شما انسانها نیز منظّم باشید و در میزان و عدل، تجاوز نکنید.)

 

 

 

***

 

 

 

یعنی تکامل انسان ها نیز جز در سایه نظم و عدل، امکان نخواهد داشت واژه ی نظم با واژه ی عدل هماهنگ است.
نظم و عدل یعنی قرار گرفتن هر چیزی در جایگاه ارزشی خود که حضرت امیرالمومنین (ع) در وصف عاقل فرمود:
وسئل(ع) أیهما أفضل: العدل: أو الجود؟ فقالَ(ع) :
اَلعَدلُ یَضَعُ الأُمُورَ مَواِضعَهَا، وَ الجُودُ یُخرُجُهَا مِن جِهَتِهَا، وَ العَدلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الجُودُ عَارضٌ خَاصٌّ، فَالعَدلُ اَشرَفُهُمَا و أَفضَلُهُمَا.

 

 

 

***

 

 

 

( از امام علی (ع) پرسیدند عدل یا بخشش، کدام یک برتر است، فرمود:)
عدالت هر چیزی را در جای خود می نهد، در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج می سازد. عدالت تدبیر عمومی مردم است، در حالی که بخشش گروه خاصی را شامل است، پس عدالت شریف تر و برتر است.

 

 

 

***

 

 

 

اگر نظم و عدل، قانونمند شدن افراد جامعه است.
که هر کسی در جایگاه خود قرار گیرد و همه چیز با حساب و میزان اداره شود.
اینجاست که نظم اجتماعی، سیاسی جامعه محتاج به تکیه گاه های مستحکم و استوار است.
باید دید که چه عواملی در پیدایش نظم دخالت دارند ؟
و نظم و عدل عمومی را می توانند پدیدآورده تداوم بخشند؟
در اینجا جایگاه واقعی ارزش های اخلاقی روشن می گردد.
که بدون ارزشهای اخلاقی، نظم و عدل تحقق نخواهد یافت، بدون اخلاق در زندگی فردی و اجتماعی، نمی توان انتظار استقرار نظم و عدل را داشت که عدالت اجتماعی ثمره ی شیرین اخلاق اجتماعی است اگر همه ی افراد جامعه راستگو باشند.
به قانون احترام بگذارند، احساس تعهّد و مسئولیت کنند، وفادار و مهربان باشند، به حقوق جامعه و مردم احترام بگذارند، دیگران را بر خود مقدّم بدارند، نظم اجتماعی استقرار می یابد و آنگاه نظم سیاسی نیز در زندگی صحیح اجتماعی به بار می نشیند.
با توجه به واقعیت های یاد شده ارتباط اخلاق و ارزشهای اخلاقی با نظم اجتماعی، سیاسی به اثبات می رسد.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) این حقیقت را در خطبه ها و نامه های گوناگونی به ارزیابی می گذارد:
فَلَیسَت تَصلُحُ الرَّعِیَّهُ إلّا بِصَلَاحِ الوُلاهِ و َلَا تَصلُحُ الوُلاهُ إلا َّبِاستقامهِ الرَّعیهِ،
فَإذا أدَّتِ الرَّعِیَّهُ إلَی الوَالِی حَقَّهُ، وَ أدَّی الوَالِی إلَیهَا حَقَّهَا عَزَّ الحَقُّ بَینَهُم، وَقَامَت مَناهِجُ الدَّینِ، و اعتَدَلَت مَعالمُ العَدلِ، وَ جَرَت عَلی أذلالِها السُّنَنُ، فَصلحَ بِذلکَ الزَّمانُ و طُمِعَ فِی بَقاءِ الدُّولَهِ، وَ یَئِسَت مَطامِعُ الأعدَاءِ.

 

 

 

***

 

 

 

پس رعیت اصلاح نمی شود جز آن که زمامداران اصلاح گردند، و زمامداران اصلاح نمی شوند جز با درستکاری رعیّت.
و آنگاه که مردم حق رهبری را اداء کنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت یابد، و راههای دین پدیدار، و نشانه های عدالت برقرار، و سنّت پیامبر (ص) پایدار گردد، پس روزگار اصلاح شود، و مردم در تداوم حکومت امیدوار، و دشمن در آرزوهایش مأیوس می شود.(8)

 

 

 

***

 

 

 

پس اگر ارزش های اخلاقی حاکم باشد و مردم اصلاح شوند جامعه نیز اصلاح خواهد شد، که با استقرار ارزشهای اخلاقی، نظم اجتماعی و سیاسی هم تحقق خواهد یافت.
و آنگاه به این حقیقت می پردازند که اگر اخلاق در جامعه ای بمیرد، و ضدّ ارزشها رواج یابد، نظم اجتماعی در هم پاشیده خواهد شد، و نظم سیاسی هم جایگاه ارزشی نخواهد داشت.
که امام علی (ع) فرمود:
وَإذا غَلَبَتِ الرَّعِیَّهُ والِیها أو أجحَفَ الوَالی بِرَعِیَّتِهِ، اختَلَفَت هُنالِکَ الکَلِمَهُ، وَ ظَهَرَت مَعالِمُ الجَورِ و کَثُرَ الادغَالُ فِی الدَّینِ، و تُرِکَت مَحَاجُّ السُّنَنِ، فَعُمِلَ بِالهوی، وَ عُطِلَتِ الاَحکامُ، وَ کَثُرَت عِللُ النُّفُوسِ، فَلا یُستَوحَشُ لِعظیمِ حَقٍّ عُطِّلَ، وَ لا لِعظیمِ بَاطِلٍ فُعِلَ! فَهُنَالِکَ تَذِلُّ الأبرارُ، و تَعِزُّ الاَشرارُ، وَ تَعظُمُ تَبِعاتُ اللهِ سبُحانهُ عِندَ العِبادِ فَعَلیکُم بِالتَّناصُحِ فی ذلکَ، وحُسنِ التَّعاوُنِ عَلیهِ.

 

 

 

***

 

 

 

اما اگر مردم بر حکومت چیره شوند، یا زمامدار بر رعیّت ستم کند، وحدت کلمه از بین می رود، نشانه های ستم آشکار، و نیرنگ بازی در دین فراوان می گردد. و راه گسترده سنّت پیامبر (ص) متروک، هواپرستی فراوان، احکام دین تعطیل، و بیماریهای دل فراوان گردد، مردم از اینکه حقّ بزرگی فراموش می شود، یا باطل خطرناک در جامعه رواج می یابد، احساس نگرانی نمی کنند، پس در آن زمان نیکان خوار، و بدان قدرتمند می شوند، و کیفر الهی بر بندگان بزرگ و دردناک خواهد بود، پس بر شماست که یکدیگر را نصیحت کنید، و نیکو همکاری نمایید(9)

 

 

 

***

 

 

 

• عوامل نظم اجتماعی، سیاسی جامعه

پس از اثبات پیوند اخلاق با استقرار نظم سیاسی، اجتماعی، و روشن شدن این واقعیت که بدون اخلاق نمی توان در جامعه انسانها، نظم اجتماعی را تحقّق بخشید و نمی توان نظم سیاسی داشت، حال باید عوامل پیدایش و تداوم نظم سیاسی، اجتماعی را به ارزیابی و شناخت گذاشت.
حضرت امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه به عوامل گوناگونی اشاره می فرماید که توجه به آن ضروری و سرنوشت ساز است مانند:

اول – اخلاق اجتماعی و رعایت حقوق:

یکی از عوامل برقراری نظم اجتماعی، سیاسی در جامعه، رعایت حقوق اجتماعی است اگر مردم به حقوق یکدیگر احترام بگذارند، و حقوق فرد و جامعه رعایت شود نظم سیاسی، و اجتماعی تحقق می یابد که حضرت امیرالمومنین (ع) فرمود:
أمَّا بَعدُ، فَقَد جَعَلَ اللهُ سُبحانهُ لی عَلَیکُم حَقّاً بِوِلایَهِ أَمرِکُم وَ لَکُم عَلَیَّ مِنَ الحَقِّ مِثلُ الَّذِی لِی عَلَیکُم فَالحَقُّ أوسَعُ الأشیَاءِ فی التَّوَاصُفِ و أضیَقُهَا فی التَّنَاصُف،
لَایَجری لِأحَدٍ إلّا جَرَی عَلَیهِ، وَ لا یجری عَلَیهِ إلا جَری لَهُ.
وَلَو کَانَ لِأحَدٍ أن یَجرِیَ لَهُ و لا یَجریَ عَلیهِ، لَکانَ ذلکَ خَالِصاً للهِ سُبحانَهُ دُون َخَلقِهِ لِقُدرَتِهِ عَلی عِبَادِهِ و لِعَدلِهِ فِی کُلِّ مَا جَرَت عَلیهِ صُرُوفُ قَضائهِ، وَ لکِنَّهُ سُبحانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَی العِبَادِ أن یُطیعُوهُ، وَ جَعَلَ جَزاءَ هُم عَلیهِ مُضاعَفَهَ الثَّوابِ تَفَضُّلاً مِنهُ، وَ تَوَسُّعاً بِما هُوَ مِنَ المَزیدِ أهلُهُ.
ثُمَ جَعَلَ -سُبحانهُ – مِن حُقَوقِهِ حُقوقاً افتَرَضَهَا لِبَعضِ النَّاسِ عَلی بَعضٍ، فَجَعَلَهَا تَتَکافَأُ فِی وُجُوههَا، وَ یُوجِبُ بَعضُهَا بَعضاً، وَ لا یُستَوجَبُ بَعضُهَا إلا بِبَعض.
وَأعظَمُ مَا افتَرَضَ- سُبحانهُ- مِن تِلکَ الحُقُوقِ حَقُّ الوَالی عَلی الرَّعیهِ، وَ حقُّ الرَّعِیَّهِ عَلَی الوَالِی، فَریضَهُ فَرضَهَا اللهُ – سُبحانهُ- لِکُلٍّ عَلی کُلٍّ، فَجَعَلَهَا نِظَاماً لاُلفَتِهِم، و عِزّاً لِدِینِهِم.

 

 

 

***

 

 

 

پس از ستایش پروردگار! خداوند سبحان، برای من، بر شما به جهت سرپرستی حکومت، حقی قرار داده، و برای شما همانند حق من، حقّی تعیین فرموده است، پس حق گسترده تر از آن است که توصیفش کنند، ولی به هنگام عمل تنگنایی بی مانند دارد.
حق اگر به سود کسی اجرا نشود، ناگزیر به زیان او نیز روزی به کار رود. و چون به زیان کسی اجراء شود روزی به سود او نیز جریان خواهد داشت.
اگر بنا باشد حق به سود کسی اجراء شود و زیانی نداشته باشد، این مخصوص خدای سبحان است نه دیگر آفریده ها، به خاطر قدرت الهی بر بندگان، و عدالت او بر تمام موجوداتی که فرمایش بر آنها جاری است، لکن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده، و پاداش آن را دو چندان کرده است، از روی بخشندگی، و گشایشی که خواسته به بندگان عطا فرماید.
پس خدای سبحان! برخی از حقوق خود را برای بعضی از مردم واجب کرد. و آن حقوق را در برابر هم گذاشت، که برخی از حقوق برخی دیگر را واجب گرداند. و حقّی بر کسی واجب نمی شود مگر همانند آن را انجام دهد.
و در میان حقوق الهی بزرگ ترین حق، حق رهبر بر مردم، و حق مردم بر رهبر است، حق واجبی که خدای سبحان، بر هر دو گروه لازم شمرد. و آن را عامل پایداری پیوند ملت و رهبر، و عزّت دین قرار داد.(10)

 

 

 

***

 

 

 

دوم – اخلاق اجتماعی، رهنمودهای قرآن

اگر فرد و جامعه به رهنمودهای قرآن توجه لازم داشته باشند و رهنمودهای آن را از نظر کاربردی بکار گیرند، عدالت اجتماعی و نظم اجتماعی سیاسی در همه ی ابعاد در جامعه استقرار خواهد یافت که حضرت امیرالمومنین (ع) فرمود:
أرسَلَهُ عَلَی حِینِ فَترَهٍ مِنَ الرُّسُلِ، وَ طُولِ هَجعَهٍ مِنَ الاُمَمِ، وَ انتِقاضٍ مِنَ المُبرَمِ، فَجَاءَهُم بِتَصدیقِ الَّذِی بَینَ یَدَیهِ، و النُّورِ المقتَدَی بِهِ. ذلِکَ القُرآنُ فَاستَنطِقُوهُ و لَن یَنطقَ، و لَکن أخبرُکُم عَنهُ: ألا إنَّ فِیهِ عِلمَ مَا یَأتی، و الحَدیثَ عَنِ المَاضی، وَ دَوَاءَ دَائِکُم، وَ نَظمَ مَا بَینکُم.

 

 

 

***

 

 

 

خداوند پیامبر (ص) را هنگامی فرستاد که پیامبران حضور نداشتند، و امتها در خواب غفلت بودند، و رشته های دوستی و انسانیت از هم گسسته بود، پس پیامبر (ص) به میان خلق آمد در حالی که کتابهای پیامبران پیشین را تصدیق کرد، و با نوری هدایتگر انسانها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند و آن، نور قرآن کریم است. از قرآن بخواهید تا سخن گوید، که هرگز سخن نمی گوید، اما من شما را از معارف آن خبر می دهم، بدانید که در قرآن علم آینده، و حدیث روزگاران گذشته است. شفا دهنده ی دردهای شما، و سامان دهنده ی امور فردی و اجتماعی شما است.(11)

 

 

 

***

 

 

 

سوم – اخلاق سیاسی، اطاعت از رهبری.

یکی دیگر از عوامل برقراری نظم اجتماعی، سیاسی، پیوند مردم با رهبر، و اطاعت از رهبری، و حضور امام عادل در همه ی ابعاد زندگی امت است، امامت عامل اساسی برقراری نظم، و ریشه کن کردن هر گونه هرج و مرج طلبی است. امت هائی که از رهبری اطاعت کردند به پیروزی رسیدند.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
وَالأمامَهَ نِظاماً لِلاُمَّه و الطّاَعهَ تَعظِیماً لِلاِمامَه
و امامت را برای سازمان یافتن امور امت و فرمانبرداری از امام را برای بزرگ داشت مقام رهبری واجب کرد. (12)

 

 

 

***

 

 

 

چهارم- ارزش های اخلاق

یکی دیگر از عوامل برقراری نظم اجتماعی، رعایت ارزش های اخلاقی است که حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
فَإن کَانَ لابُدَّ مِنَ العَصبِیَّهِ فَلیَکُن تَعَصُّبُکُم لِمَکَارمِ الخِصَالِ وَ مَحَامِدِ الاَفعَالِ وَ مَحَاسِنِ الاُمُورِ، الَّتی تَفَاضَلَت فِیهَا المَجَداءُ وَ النُّجَدَاءُ مِن بُیوتاتِ العَربِ و یَعاسیبِ القَبائلِ؛ بِالاخلاقَ الرَّغِیبهِ، و الاحلاَمِ العَظیمهِ، و الأخطَارِ الجَلیلَهِ، وَالآثارِ المَحمُودَهِ. فَتَعَصَّبُوا لِخِلالِ الحَمدِ مِنَ الحِفظِ لِلجوارِ، و الوَفاءِ بِالذِّمَامِ، و الطَّاعَهِ لِلبِرِّ و المَعصِیهِ لِلکِبرِ، و الأخذِ بِالفَضلِ، وَ الکَفَّ عَنِ البَغیِ، وَ الإعظَامِ لِلقَتلِ، وَالإنصَافِ لِلخَلقِ، وَ الکَظمِ لِلغَیظِ، واجتِنَابِ الفَسَادِ فِی الاَرضِ.

 

 

 

***

 

 

 

پس اگر در تعصّب ورزیدن ناچارید، برای اخلاق پسندیده، افعال نیکو، و کارهای خوب تعصّب داشته باشید، همان افعال و کرداری که انسانهای با شخصیت، و شجاعان خاندان عرب، و سران قبائل در آنها از یکدیگر پیشی می گرفتند، یعنی اخلاق پسندیده، بردباری به هنگام خشم فراوان، و کردار و رفتار زیبا و درست، و خصلت های نیکو، پس تعصب ورزید در حمایت کردن از پناهندگان، و همسایگان، وفاداری به عهد و پیمان، اطاعت کردن از نیکی ها، سرپیچی از تکبّر و خودپسندیها، تلاش در جود و بخشش، خودداری از ستمکاری، بزرگ شمردن خونریزی، انصاف داشتن با مردم، فرو خوردن خشم، پرهیز از فساد در زمین، تا رستگار شوید.

 

 

 

***

 

 

 

و شورشیان بصره را وقتی نکوهش می کند، به مشکل اخلاقی آنان اشاره کرده می فرماید، علل بر هم خوردن نظم اجتماعی، سیاسی شهر شما بصره آن است که اخلاق شما مردم مرده است.
و ضد ارزشها در شما حاکم گردید.
کُنتُم جُندَ المَرأهِ وَ أتباعَ البَهِیمَهِ؛ رَغَا فَأجَبتُم، وَ عُقِرَ فَهَرَبتُم. أخلاقُکُم دِقاقٌ، وَعَهدُکُم شِقاقٌ وَ دِینُکُم نِفاقٌ وَ مَاؤُکُم زُعاقٌ، وَ المُقِیمُ بَینَ أظهُرِکُم مُرتَهَنٌ بِذَنبِهِ، وَالشَّاخِصُ عَنکُم مُتَدارَکٌ بِرَحمَهٍ مِن رَبِّهِ. کَأنِّی بِمَسجِدِکُم کَجُؤجُؤِ سَفِینَهٍ قَد بَعَثَ اللهُ عَلَیها العَذابَ مِن فَوقِها وَ مِن تَحتِها، وَ غَرِقَ مَن فِی ضِمنِها.

 

 

 

***

 

 

 

شما سپاه یک زن بودید، و پیروان حیوان «شتر عایشه»، تا شتر صدا می کرد می جنگیدید، و تا دست و پای آن قطع گردید فرار کردید، اخلاق شما پَست، و پیمان شما از هم گُسسته، دین شما دورویی، و آب آشامیدنی شما شور و ناگوار است، کسی که میان شما زندگی کند به کیفر گناهش گرفتار می شود، و آن کس که از شما دوری گزیند مشمول آمرزش پروردگار می گردد، گویا مسجد شما را می بینم که چون سینه ی کشتی غرق شده است. که عذاب خدا از بالا و پایین او را احاطه می کند و سرنشینان آن همه غرق می شوند.(13)

 

 

 

***

 

 

 

حال توجه به این نکته ضروری است که هم اکنون آرزوی رهبران شرق و غرب آن است که در تمام جوامع انسانی نظم اجتماعی و سیاسی برقرار کنند.
اما آیا این آرزو تحقق پذیر است.
در غرب و اروپا چون ارزش های اخلاقی را نادیده گرفتند نتوانستند نظم اجتماعی صحیحی در روابط انسانها برقرار سازند.
چون به انسان و انتخاب او اصالت دادند و انواع ارزش های اخلاقی را نادیده گرفتند.
وقتی گرایش فکری انسانها اومانیزم ( اصالت انسان) و اصالت انتخاب انسان باشد هر چه دلش می خواهد اصالت داشته باشد، انواع هواپرستی دامنگیر انسان شده و انسان را به سوی پوچی و هرج و مرج طلبی پیش می برد.
پشتوانه ی نظم اجتماعی و سیاسی در جامعه ی انسان ها، اخلاق و ارزش های اخلاقی است.
مگر می شود بدون درک مسئولیّت ها و تعهّدات اخلاقی به نظم اجتماعی اندیشید.
از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه تا فرد و جامعه به ارزشهای اخلاقی نیاندیشند و آن را از نظر کاربردی در زندگی روزانه ی خود بکار نگیرند از نظم اجتماعی و سیاسی نیز خبری نخواهد بود.

پی نوشت ها :

(1) اسناد و مدارک این خطبه به شرح زیر است:
1. کتاب الغارات ص 235 و 249: ابن هلال ثقفی ( متوفای 283 هجری)
2. تحف العقول ص 176 و 177: ابن شعبه حرانی ( متوفای 380 هجری)
3. کتاب المجالس ص 137: شیخ مفید ( متوفای 413 هجری)
4. کتاب أمالی ص 24: شیخ طوسی ( متوفای 460 هجری)
5. بشاره المصطفی ص 52: طبری ( متوفای 553 هجری)
6. مجموعه ورام ص 62 و 489: شیخ ورام ( متوفای 605 هجری)
7. جمهره رسائل العرب ج 1 ص 487: احمد زکی صفوت
8. تاریخ طبری ج 6 ص 3246 : طبری ( متوفای 310 هجری)
9. کتاب أمالی ص 152 و 153: شیخ مفید ( متوفای 413 هجری)
10. بحار الانوار ج 2 ص 110: مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری)
11. منیه المرید( بنقل بحار) : شهید ثانی ( متوفای 965 هجری)
12. بحار الانوار ج 8 ص 286 و 324.
کمپانی: مرحوم مجلسی متوفای 1110 هجری)
13. ارشاد القلوب ص 108 : مرحوم دیلمی ( متوفای 771 هجری)
14. بحار الانوار ج 80 ص 23: مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری)
15. غرر الحکم ج 3 ص 47 و 60: مرحوم آمدی (متوفای 588 هجری)
16. غررالحکم ج 2 ص 91 و 282 و 283 و 388 و 589 : مرحوم آمدی ( متوفای 588 هجری)
(2) اسناد و مدارک این خطبه به شرح زیر است:
1. کتاب الیقین ص 196: سید بن طاووس ( متوفای 664 هجری)
2. فروع کافی ج 4 ص 198 و 168/ ج1 ص 219: مرحوم کلینی ( متوفای 328 هجری)
3. من لایحضره الفقیه ج 1 ص 152: شیخ صدوق ( متوفای 380 هجری)
4. ربیع الابرار ص 113 ج 1: زمخشری ( متوفای 538 هجری)
5.اعلام النبوه ص 97: ماوردی ( متوفای 450 هجری)
6. بحار الانوار ج 13 ص 141 و ج 60 ص 214 : مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری)
7. منهاج البراعه ج 2 ص 206 : ابن راوندی ( متوفای 573 هجری)
8. نسخه خطی نهج البلاغه ص 180 : نوشته سال 421.
9. نسخه خطی نهج البلاغه ص 216 : نوشته ابن مؤدب سال 499 هجری
10. دلائل النبوه: بیهقی ( متوفای 569 هجری)
11. کتاب السیره و المغازی: ابن یسار
12. کتاب خصال ج 1 ص 163 حدیث 171/ ص 655 و 500: شیخ صدوق ( متوفای 380 هجری)
13. غرر الحکم ج 1 ص 294 و ج 2 ص 110: مرحوم آمدی ( متوفای 588 هجری)
14. بحار الانوار ج 63 ص 214 و ج 13 ص 141: مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری)
15. غررالحکم ج 4 ص 435 و 438 و 477: مرحوم آمدی ( متوفای 588 هجری)
16. غرر الحکم ج 3 ص 20 و 39و 300 و 311 و 373 : مرحوم آمدی ( متوفای 588 هجری)
17. غررالحکم ج 6 ص 276 و 279 و 431: مرحوم آمدی ( متوفای 588 هجری)
18. غرر الحکم ج 2 ص 262 و 343: مرحوم آمدی ( متوفای 588 هجری)
19. غرر الحکم ج 5 ص 119و 156: مرحوم آمدی ( متوفای 588 هجری)
20. ارشاد ج 1 ص 315: شیخ مفید ( متوفای 413 هجری)
21. بحار الانوار ج 14 ص 477: مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری)
22. احتجاج ج 1 ص 141: مرحوم طبرسی ( متوفای 588 هجری)
(3) نامه ی 27/ 16 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف
(4) نامه ی 27/ 16 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف
(5) سوره ی الرحمن آیه ی 7
(6) نهج البلاغه خطبه ی 91/ 32 معجم المفهرس مؤلّف، اسناد و مدارک این خطبه به شرح زیر است:
1. عقد الفرید ج 2 ص 406: ابن عبدریه ( متوفای 328 هجری)
2. کتاب توحید ص 34: شیخ صدوق ( متوفای 380 هجری)
3. ربیع الابرار ج 1 باب الملائکه : زمخشری ( متوفای 538 هجری)
4. النهایه ج 2 ص 116 ( اکثر لغات این خطبه شرح شده است): ابن أثیر ( متوفای 606 هجری)
5. فرج المهموم ص 56: سید بن طاووس ( متوفای 664 هجری)
6. تیسیر المطالب ص 202 : یحیی بن الحسین ( متوفای 424 هجری)
7. غررالحکم ج 6 ص 193 و 212: مرحوم آمدی ( متوفای 588 هجری)
8. غررالحکم ج 5 ص 21: مرحوم آمدی ( متوفای 588 هجری)
9. تفسیر عیاشی : عیاشی ( متوفای 300 هجری)
10. بحار الانوار ج 3 ص 257 و ج 3 ص 148: مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری)
11. بحار الانوار ج 4 ص 274 و ج 57 ص 115: مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری)
12. بحار الانور ج 54 ص 106: مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری)
13. غرر الحکم ج 4 ص 633: مرحوم آمدی ( متوفای 588 هجری)
14. غررالحکم ج 5 ص 102: مرحوم آمدی ( متوفای 588 هجری)
15. احتجاج ج 1 ص 200: مرحوم طبرسی ( متوفای 588 هجری)
16. اصول کافی ج 1 ص 90 و 135 : مرحوم کلینی ( متوفای 328 هجری)
17. ارشاد ج 1 ص 217: شیخ مفید ( متوفای 413 هجری)
(7) اسناد و مدارک این خطبه به شرح زیر است:
1. ربیع الابرار ج 1 ص 227: زمخشری ( متوفای 538 هجری)
2. منهاج البراعه ج 3 ص 341: ابن راوندی ( متوفای 573 هجری)
3. نسخه ی خطی نهج البلاغه ص 338: نوشته سال 421 هجری.
4. غررالحکم ج 5 ص 84: مرحوم آمدی ( متوفای 588 هجری)
(8) اسناد و مدارک این جملات نورانی به شرح زیر است:
1. روضه کافی ج 8 ص 352: مرحوم کلینی ( متوفای 328 هجری)
2. منهاج البراعه ج 2 ص 348 :ابن راوندی ( متوفای 573 هجری)
3. نسخه خطی نهج البلاغه ص 184: نوشته سال 421 هجری.
4. دعائم الاسلام ج 2 ص 539: قاضی نعمان ( متوفای 363 هجری)
5. بحار الانوار ج 8 ص 707 و ج 27 ص 251 : مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری)
6. بحار الانوار ج 17 ص 93: مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری
7. بحار الانوار ج 41 ص 360: مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری)
(9) خطبه ی 216 / 10 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف
(10) خطبه ی 216/ 1 تا 7 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف
(11) اسناد و مدارک این خطبه به شرح زیر است:
1. کتاب النهایه ( در ماده عذر و نخم) ج 1 ص 46: ابن أثیر ( متوفای 630 هجری)
2. کتاب النهایه ج 3 ص 198 : ابن أثیر ( متوفای 630 هجری)
3. بحار الانوار ج 8 ص 399 و ج 16 ص 284 : مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری)
4. ینابیع الموده ص 358 : قندوزی ( متوفای 1270 هجری)
5. أمالی ( مجلس 24): شیخ مفید ( متوفای 413 هجری)
6. الامامه و السیاسه ج 1 ص 151 : ابن قتیبه ( متوفای 276 هجری)
7. تذکره الخواص ص 100: ابن جوزی ( متوفای 576 هجری)
8. الغارات ج 2 ص 488: ابن هلال ثقفی ( متوفای 283 هجری)
9. کتاب ارشاد ص 173/ 157: شیخ مفید ( متوفای 413 هجری)
10. کتاب مسترشد ص 73 : طبری امامی ( متوفای 310 هجری)
11. تفسیر قرآن ج 1 ص 384: علی بن ابراهیم قمی ( متوفای 307 هجری)
12. محاسن ج 1 ص 308: علامه برقی ( متوفای 280 هجری)
13. اصول کافی ج 1 ص 54/ 60 و 61 و ج 1 ص 54: مرحوم کلینی ( متوفای 328 هجری)
14. روضه ی کافی ص 58 ج 3: مرحوم کلینی ( متوفای 328 هجری)
15. تاریخ ج 2 ص 136: ابن واضح ( متوفای 292 هجری)
16. بحار الانوار ج 1 ص 159 و ج 2 ص 290: مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری)
17. بحار الانوار ج 8 ص 705 و ج 41 ص 332 : مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری)
18. دستور معالم الحکم ص 132: قاضی قضاعی ( متوفای 454 هجری)
19. احتجاج ج 1 ص 290: مرحوم طبرسی ( متوفای 588 هجری)
20. البصائر و الذخائر ص 32: توحیدی ( متوفای 380 هجری)
21. مشکاه الانوار ص223: طبرسیی ( متوفای 548 هجری )
22. تاریخ ج 2 ص 198: یعقوبی ( متوفای 284 هجری)
23. تیسیر المطالب ص 191: یحیی بن الحسین ( متوفای 424 هجری)
24. وافی ج 2 ص 280 : علامه فیض کاشانی ( متوفای 1091 هجری)
25. مرآت العقول ص 38: مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری)
26. فروع کافی ج 5 ص 369 : مرحوم کلینی ( متوفای 328 هجری )
(12) حکمت 252/ 5 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف
(13) خطبه ی 13/ 1 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، اسناد و مدارک این خطبه به شرح زیر است:
1. الاخبار الطوال ص 153: دینوری ( متوفای 282 هجری)
2. مروج الذهب ج 2 ص 377: مسعودی ( متوفای 346 هجری)
3. عیون الاخبار ج 1 ص 217: ابن قتیبه ( متوفای 276 هجری)
4. عقدالفرید ج 4 ص 328: ابن عبد ربه ( متوفای 328 هجری)
5. بحار الانوار ج 8 ص 445 کمپانی : مرحوم مجلسی ( متوفای 1110 هجری)
6. تذکره الخواص : سبط ابن الجوزی ( متوفای 654 هجری)
7. ارشاد ص 123: شیخ مفید ( متوفای 413 هجری)
8. الجمل ص 203 : واقدی ( متوفای 207 هجری)
9. الجمل ص 201 : شیخ مفید ( متوفای 413 هجری
10. احتجاج ص 250/ ج 1 ص 171: مرحوم طبرسی ( متوفای 620 هجری)
11. تفسیر القمی ص 655: علامه قمی ( متوفای 307 هجری)
12. کتاب امالی ص 78: شیخ طوسی ( متوفای 460 هجری)
13. الکنی والاسماء ج 1 ص 143: علامه دولابی ( متوفای 310 هجری)

منبع مقاله: دشتی، محمد؛ ( 1380)، امام علی (ع) و اخلاق اسلامی، قم: انتشارات امیرالمؤمنین (ع)، جلد اول چاپ سوم.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد