پاداشها و کیفرهای برزخ
پاداش نیکان
مؤمنان و نیکوکاران، پس از آزمون فرشتگان پرسش، زندگی بهشتی شان آغاز می شود و از نعمتهای الهی بهره مند می شوند:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « [ نیکان و مؤمنان] جایگاهشان را در بهشت می بینند و قبرشان را گسترش داده، سپس بدیشان گویند: بیارامید؛ آرمیدنی که در آن ترس و هراس نیست و بهترین آرامشهاست» (1).
امام صادق علیه السلام فرمود: « … تا چشم کار می کند، قبر مؤمن را گشایش دهند؛ طعامهای بهشتی برایش آورند و او را داخل در شادی و آساش نمایند.» (2)
مؤمنان و نیکان از هر گونه لذتی برخوردارند؛ از درختان بهشتی میوه می خورند، از نهرهای حوض کوثر- که در آن، آب، شیر و شراب جاری است- می آشامند، با حوریان ماهروی بهشتی، همبستر شده؛ لباسهایی از حریر و استبرق به تن پوشند؛ بر کرسی های مزین به طلا و جواهر، تکیه زده و بوی عطرآگین بهشت مشامشان را نوازش می دهد.
فرشتگان رحمت بر آنان درود و سلام فرستند؛ با دیگر مؤمنان و نیکان دیدار نموده و از نعمت همسایگی در جوار محمد صلی الله علیه و آله و آل محمد علیهم السلام بهره می برند… و بالاخره از تمام نعمتهای بهشت اخروی، غیر از نعمتهای مختص آن سرا، تمتع می برند؛ زیرا – چنانکه در گفتارهای پیش نیز گفته شد- جهان برزخ مثل جهان آخرت است؛ اما در مقیاسی کوچک تر.
کیفر بدان
کافران و بدکاران، پس از اینکه به نیکی از عهده ی امتحان بازرسان قبر برنیامدند، زندگی جهنمی شان آغاز می شود و از عذابها و شکنجه های آن جهان برخوردار می شوند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « … ضرباتی بدیشان زنند که تمام موجودات روی زمین [ غیر از انس و جن] صدای آن را می شنوند».
امام صادق علیه السلام فرمود: « … دری از آتش جهنم به رویش می گشایند و او را در آب جوشان می اندازند.»
کیفر بدکرداران بسی سخت است. قبر چنان فشارشان دهد که استخوانهایشان درهم شکند؛ از درخت « زقّوم»- که میوه، برگ و خار آن از آتش است- خورانده شوند؛ از آب جوشان که اندرون آنان را ریزه ریزه کند، می آشامند.
جامه هایی از آتش بر آنها پوشند؛ فرشتگان با گرزهای آتشین بر سرشان کوبند؛ همراه و همدمشان شیطان و مار و عقرب باشد و از بوی گندشان وادی برهوت، متعفن شود و… .
امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام درباره ی شدت عذاب برزخیان چنین می فرماید: « عذاب قبر برای آنان به قدری شدید است که حوادث هراس انگیز، دگرگونی ها، زلزله ها و اضطرابات این دنیا برای آنان عادی است و وحشتی بر ایشان ایجاد نمی کند.» (3)
لذتها و رنجها (4)
لذت و سرور بهشت و رنج و اندوه جهنم در مقایسه با دنیا همچون رابطه ی قطره با دریاست.
« نهر کوثر» که یکی از مظاهر بهشت برزخی است، چشمه هایش از زیر عرش الهی روان می شود، از شیر، سفیدتر از کره نرمتر و از عسل شیرین تر است؛ سنگریزه هایش زبرجد، یاقوت و مرجان، گیاهش زعفران و خاکش از مشک خوشبوتر است.
شهید دستغیب رحمه الله در کتاب « معاد» می نویسد:
« اگر گوشه ای از صورت حورالعین باز شود، چشمها را خیره می کند. نور چهره ی حور اگر بر این عالم بتابد، بر نور آفتاب هم چیره می شود» (5).
« درخت زقوم» یکی از مظاهر جهنم است. میوه هایش از قعر جهنم بیرون می آید؛ از سر تلختر، از مردار گندیده تر و از آهن سخت تر است.
نویسنده ی شهید در همان کتاب با استناد به روایاتی می نویسد:
« اگر قطره ای از آب حمیم را بر سر کوههای دنیا ریزند، متلاشی گردند و اگر جامه ای از جامه های آتشین را بین زمین و آسمان آویزان کنند، اهل زمین، از شدت گرما و بوی گندش بسیار آزرده شوند» (6).
« شیخ شوشتری» در « مواعظ» می فرماید:
« خدا فرموده است: « نارٌ حامیه» ( آتش گرم) و از این رو صفت گرما برای آتش برزخ و آخرت آورده شده است، زیرا آتش دنیا در مقایسه با آن، آتش سرد است.»
مقایسه ی آتش جهان برزخی با آتش دنیا، همانند مقایسه ی صاعقه با آتش برخاسته از هیزم است. آتش صاعقه که از برخورد ابرها با هم به وجود می آید، چنان حقیقی و لطیف است که گاهی در یک لحظه درختان را می سوزاند و رودها را خشک می گرداند.
کفاره ی گناهان
مؤمنان و نیکان نیز به میزان گناهانی که از آنها سرزده است، کیفر می شوند:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « عذاب مؤمن در قبر، کفاره ی گناهان اوست.» (7)
امام رضا علیه السلام فرمود: « کسی که به حق معتقد بوده، سپس گنهکار شود و پیش از مرگ توبه نکند، در جهان برزخی به اندازه ی گناهانش او را عذاب دهند؛ تا اینکه در قیامت گناهی به گردنش نباشد» (8).
فشار قبر نیکان، به خاطر برخی گناهان است که در ادامه ی بحث به آنها اشاره می شود.
مدت و مقدار عذاب قبر نیز بستگی به میزان گناهان شخص دارد؛ لذا برخی یک لحظه، بعضی یک شبانه روز و عده ای یک هفته و … در رنج و ناراحتی به سر می برند.
چند ماجرای آموزنده و حکایت شگفت و سازنده را در این باره یادآور می شویم:
الف- او اینک در فشار است:
به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خبر رسید که سعد بن معاذ انصاری- رئیس طایفه ی انصار و یکی از یاران بسیار با ارزش پیامبر که بی اندازه مورد احترام آن حضرت بود- از دنیا رفته است.
پیامبر گرامی اسلام، بدون اینکه کفش و عبایش را بپوشد، سراسیمه برای شرکت در مراسم بزرگداشت آن مرد بزرگ شتافت و یارانش نیز در پی او برخاستند و حضرت را همراهی کردند.
پیامبر ناظر بر غسل و کفن سعد بود و با پای برهنه در تشییع جنازه، در گرفتن تابوت و حمل آن نیز شرکت داشت.
هفتاد هزار فرشته، همراه جبرئیل امین به احترام این صحابی بزرگوار در تشییع جنازه حضور یافته بودند.
در هنگام خاک سپاری، پیامبر با دست مبارکش او را در قبر گذارد و در خاک ریختن، سنگ گذاشتن و مسدود نمودن قبر نیز کمک کرد و در نتیجه سعد با تمام احترامات خاص به خاک سپرده شد.
مادر سعد که از این همه بزرگداشت فرزندش به وجد آمده بود، با صدایی بلند گفت: « ای سعد! بهشت بر تو گوارا باد!»
پیامبر فرمود: « ای مادر سعد! دست نگه دار؛ او اینک در فشار است!».
حاضران از این گفته پیامبر بسیار شگفت زده و افسرده گشتند.
هنگام بازگشت، عده ای از اصحاب عرض کردند: « یا رسول الله! کسی مانند سعد هم عذاب می شود؟»
حضرت فرمود: « آری. سعد به جهت بد اخلاقی با خانواده اش، مدت کمی- به اندازه ای که گناهانش پاک گردد- عذاب می شود». (9)
ب- قبرش از آتش شعله ور شد:
کسی را در قبرش نشاندند و به او گفتند: « ما مأموریم که صد تازیانه از عذاب الهی به تو بزنیم!»
گفت: « از عذابم درگذرید که طاقت آن را ندارم».
پس از گفت و گوی میان او و فرشتگان، وی را گفتند: « چاره ای نیست مگر اینکه یک تازیانه بر شما زده شود».
گفت: « به چه دلیل باید عذاب شوم!»
گفتند: « به جهت اینکه روزی [ نماز را سبک شمرده و] بی وضو، نماز خواندی؛ دیگر اینکه بر ضعیفی گذشتی، [ و قادر بر یاری نمودنش بودی؛ اما] کمکش نکردی».
پس او را تازیانه ای زدند که در اثر آن، قبرش از آتش شعله ور شد (10).
ج- ضد ولایت نیز عذاب می شود:
« شخصی به نام علی بن حمزه، امامت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را انکار می کرد و با آن حضرت دشمنی می ورزید.
پس از مرگش، حال او را از امام پرسیدند.
امام فرمود: در مورد امامان از او پرسیده شد تا نوبت به من رسید؛ وقتی مرا منکر شد؛ ضربه ای بر او زدند که آتش از قبرش زبانه کشید» (11).
اسباب عذاب
از روایات فهمیده می شود که برخی از گناهان سبب عذاب نیکان و مؤمنان در قبر است. در خبری طولانی، راجع به معراج پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمده است:
«… قومی را دیدم که به غذاهای پاک و ناپاک دسترسی داشتند؛ اما از غذاهای خبیث و ناپاک می خوردند!
از جبرئیل پرسیدم: اینها کیانند؟
گفت: کسانی از امت تو هستند که در دنیا حرام خوار بودند!
سپس بر عده ای گذشتم که لبهایشان، همچون لبهای شتر، بزرگ و بدشکل بود و با قیچی گوشت خود را می بریدند و در دهانشان می گذاشتند.
پرسیدم: اینها کیستند؟
جبرئیل گفت: اینها بدگویان و غیبت کنندگان عیبجوی امت تو هستند!
پس از آن، بر گروهی گذشتم که سر و صورتشان را با سنگ می شکستند!
پرسیدم: اینها چه کسانی هستند؟
گفت: اینان، ترک کنندگان نماز عشایند.
بعد از آن، جمعیتی را دیدم که از دهان و پشتشان، آتش بیرون می جهید!
پرسیدم: اینان کیستند؟
گفت: اینها ستمکارانی هستند که دارایی یتیمان را به یغما می بردند.
سپس بر عده ای گذشتم که شکمهایشان به قدری بزرگ بود که نمی توانستند برخیزند!
پرسیدم: اینان کیانند؟
گفت: اینها رباخواران امت تو هستند که هرگاه عزم برخاستن کنند، شیطان مزاحم شود و همواره آنان را می آزارد و سرنوشت اینان همچون آل فرعون است که شب و روز بر آتش نمایانده می شود…» (12).
امیرمؤمنان، علی علیه السلام فرمود: « عمده ی عذاب قبر برای سه چیز است:
1- سخن چینی.
2- دوری ناجستن از بول.
3- دوری گزیدن مرد از همسرش» (13).
بنابر آنچه گذشت، موارد زیر، سبب عذاب قبر مؤمنان و نیکان است:
1- غیبت.
2- نمیمه ( سخن چینی).
3- عیب جویی.
4- بدزبانی.
5- سبک شمردن نماز.
6- دوری نکردن از ترشحات بول (14).
7- رعایت نکردن حلال و حرام خدا.
8- رباخواری.
9- خوردن مال یتیم.
10- کمک نکردن به نیازمندان.
11- بدرفتاری با خانواده.
12- دوری گزیدن مرد از همسر خویش.
پی نوشت ها :
1. « بحارالانوار»، ج6، ص 222:
«… فیری مقعده من الجنة و یفسح له عن قبره، ثم یقولان له: نم نومةٌ لیس فیها حلم فی أطیب ما یکون النائم».
2. « امالی الصدوق»، ص 239. « بحار»، ج6، ص 222:
«… فیفسحان له فی قبره مدّ بصره، و یأتیانه بالطعام من الجنة؛ و یدخلان علیه الروح و الریحان».
3. « نهج البلاغه»، ج212، ص 695 ( مطابق ج2، خطبه ی 221، ص 396 شرح فشرده ای بر نهج البلاغه):
« لا یفزعهم ورود الاهوال، و لا یحزنهم تنکر الاحوال، و لا یحفلون بالرواجف و لا یأذنون للقواصف».
4. این قسمت از بحث را به طور پراکنده از صفحات: 34، 47، 141، 153، 154 و 155 «معاد»، شهید دستغیب- با تغییراتی از جهت ویرایش و نگارش- برگرفتیم.
5. مدرک پیشین.
6. مدرک پیشین.
7. « علل الشرایع»، الشیخ الصدوق، ج1، ص 192، مکتبة الطباطبایی. « بحار»، ج 6، ص 221:
« ضغطة القبر للمؤمن، کفارة لما کان منه من تضییع النعم».
8. « تفسیر نورالثقلین»، ج 5، ص 195. ( به نقل « میزان الحکمة»، ج3، ص 473):
« إن من اعتقد الحق؛ ثم أذنب و لم یتب فی الدنیا؛ عذب علیه فی البرزخ، و یخرج یوم القیامة و لیس له ذنب یسأل عنه».
9. « بحار»، ج6، ص 273:
عن الصادق علیه السلام: « ان سعد بن معاذ قدمات؛ فقام رسول الله صلی الله علیه و آله و قام اصحابه معه؛ فامر بغسل سعد…».
قالت ام سعد: « یا سعد هنیئاً لک الجنة!».
فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: « یا ام سعد! مه؛ لا تجزفی علی ربک، فإن سعدا قد اصابته ضمة…».
فقال صلی الله علیه و آله: نعم. انه کان فی خلقه مع اهله سوء».
10. « علل الشرایع»، ج1، ص 291. « بحار»، ج6، ص 221:
عن الصادق علیه السلام: « اقعد رجل من الاخیار فی قبره؛ فقیل له: انا جالدوک مائة جلدة من عذاب الله؛ فقال: لا اطیقها… نجلدک لانک صلیت یوماً بغیر وضوء؛ و مررت علی ضعیف فلم تنصره؛ قال: فجلدوه جلدة من عذاب الله ( عزوجل) فامتلأ قبره ناراً».
11. « مدرک پیشین»، ص 242:
«… انه سئل عن الامام بعد موسی ( ابی)؛ فقال: لا اعرف اماماً بعده! فقیل: لا؟ فضرب فی قبره ضربة؛ اشتعل قبره ناراً.»
12. « مدرک پیشین»، ص 239-241:
« فاذا انا بقوم بین ایدیهم موائد من لحم طیب و لحم خبیث؛ و هم یأکلون الخبیث و یدعون الطیب!
فسألت جبرئیل: من هولاء؟ فقال: یأکلون الحرام و یدعون الحلال من امتک.
– مررت باقوام لهم مشافر کمشافر الابل!… قال: هم الهمّازون اللمّازون.
– مررت باقوام ترصح وجوههم و رؤوسهم بالصخرة!… قال: الذین یترکون الصلاة العشاء.
– مضیت فإذا انا بأقوام یقذف بالنار فی افواهم؛ فتخرج من ادبارهم!…
قال: هؤلاء الذین یأکلون اموال الیتامی ظلماً.
– مضیت: فإذا انا باقوام یرید احدهم ان یقوم فلا یقدر من عظم بطنه!…
قال: فهم الذین یأکلون الربا…».
13. « علل الشرایع»، ج1، ص 291. « بحار»، ج6، ص 222:
« عذاب القبر، یکون: من النمیمة، و البول، و عزب الرجل عن اهله».
در روایت دیگری ( ص 245، ج6، بحار) آمده است: « 1/3 عذاب قبر به جهت غیبت کردن است»:
« عذاب القبر ثلاثة الثلاث: ثلث للغیبة و…».
14. شاید، کنایه از رعایت نکردن پاکی و نجاست باشد.
منبع: اسدی، علی محمد، [ بی تا]، حیات پس از مرگ تحقیقی در «حیات برزخی»، [ بی جا]، مؤسسه بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، شانزدهم/1390.