زندگی یک سفر است
زندگی یک سفر است و همسر انسان، همسفر همیشگی اوست. اسلام، هم برای ازدواج و زندگی و هم برای همسفر بودن، آیینها و آدابی دارد. حال میخواهم برایتان ضمن بیان حکایتی از زندگی امیرالمؤمنین، علی(ع) آز آداب سفر بگویم.
نویسنده : مهدی بهرامی
زندگی یک سفر است و همسر انسان، همسفر همیشگی اوست. اسلام، هم برای ازدواج و زندگی و هم برای همسفر بودن، آیینها و آدابی دارد. حال میخواهم برایتان ضمن بیان حکایتی از زندگی امیرالمؤمنین، علی(ع) آز آداب سفر بگویم.
روزی حضرت علی(ع) با غیرمسلمانی همراه شد. زمان کوتاهی باهم در یک مسیر رفتند. غیرمسلمان حضرت علی(ع) را نمیشناخت و در کنار او راه میرفت. از ایشان پرسید: کجا میروی؟ علی(ع) گفت: کوفه. با هم همراه شدند تا به دوراهی رسیدند؛ یکی راه کوفه، دیگری راه شهر دیگر بود.
آن مرد کافر از راه دیگر رفت و امیرالمؤمنین، علی(ع) با اینکه میخواست به کوفه برود، به دنبال او به راه افتاد. کافر تعجب کرد، پرسید: مگر نمیخواستی به کوفه بروی؟ حضرت فرمود: آری. کافر گفت: پس چرا از این راه و به دنبال من آمدی؟ امام گفت: من مسلمان هستم و از پیامبرمان به ما دستور رسیده اگر با کسی همسفر و همراه شدید، وقتی خواستید از یکدیگر جدا شوید، چند قدمی همسفر خود را بدرقه کنید؛ این از خوشرفاقتی مرد است.
کافر با تعجب گفت: اینگونه دستور داده؟ امیرالمؤمنین فرمود: آری. کافر ادامه داد: پس بهطور حتم، هرکس از او پیروی کند، بهخاطر اینگونه رفتارها و کردارهای بزرگوارانه است. کافر وقتی از حضرت بیشتر پرسید و اصل و نسبش را شناخت و چون فهمید او علی بن ابیطالب(ع) است، مسلمان شد.1
در این حکایت یک همراهی مطرح بود نه همسفری، همراهی کوتاهی که امیرالمؤمنین، علی(ع) اینگونه بزرگوارانه بنا بر دستور پیامبر اسلام عمل کرد. البته زندگی، نه همراهی کوتاه و نه همسفری کوتاه است. داستان بلند زندگی، داستان همسفری بلندی است که با همسفر خود باید بزرگوارانهتر و محترمتر برخورد کرد و باید هرچه بیشتر رسم خوشرفاقتی را نشان داد.
روزی حضرت علی(ع) با غیرمسلمانی همراه شد. زمان کوتاهی باهم در یک مسیر رفتند. غیرمسلمان حضرت علی(ع) را نمیشناخت و در کنار او راه میرفت. از ایشان پرسید: کجا میروی؟ علی(ع) گفت: کوفه. با هم همراه شدند تا به دوراهی رسیدند؛ یکی راه کوفه، دیگری راه شهر دیگر بود.
آن مرد کافر از راه دیگر رفت و امیرالمؤمنین، علی(ع) با اینکه میخواست به کوفه برود، به دنبال او به راه افتاد. کافر تعجب کرد، پرسید: مگر نمیخواستی به کوفه بروی؟ حضرت فرمود: آری. کافر گفت: پس چرا از این راه و به دنبال من آمدی؟ امام گفت: من مسلمان هستم و از پیامبرمان به ما دستور رسیده اگر با کسی همسفر و همراه شدید، وقتی خواستید از یکدیگر جدا شوید، چند قدمی همسفر خود را بدرقه کنید؛ این از خوشرفاقتی مرد است.
کافر با تعجب گفت: اینگونه دستور داده؟ امیرالمؤمنین فرمود: آری. کافر ادامه داد: پس بهطور حتم، هرکس از او پیروی کند، بهخاطر اینگونه رفتارها و کردارهای بزرگوارانه است. کافر وقتی از حضرت بیشتر پرسید و اصل و نسبش را شناخت و چون فهمید او علی بن ابیطالب(ع) است، مسلمان شد.1
در این حکایت یک همراهی مطرح بود نه همسفری، همراهی کوتاهی که امیرالمؤمنین، علی(ع) اینگونه بزرگوارانه بنا بر دستور پیامبر اسلام عمل کرد. البته زندگی، نه همراهی کوتاه و نه همسفری کوتاه است. داستان بلند زندگی، داستان همسفری بلندی است که با همسفر خود باید بزرگوارانهتر و محترمتر برخورد کرد و باید هرچه بیشتر رسم خوشرفاقتی را نشان داد.
پی نوشت ها :
اصول کافی، ج 4، ص 495.
منبع ماهنامه طوبی شماره 35