خانه » همه » مذهبی » حرکت ماشین بدون سوخت!

حرکت ماشین بدون سوخت!

حرکت ماشین بدون سوخت!

ایشان در سن پانزده سالگی وپس از گذراندن دوره ی مقدماتی دروس خویش درمدرسه علمیه خان شیراز، که تحت نظر آیت الله سید عبدالله شیرازی اداره می شد، برای تکمیل علوم و معارف خویش به نجف اشرف عزیمت نمود.

0029579 - حرکت ماشین بدون سوخت!
0029579 - حرکت ماشین بدون سوخت!
نویسنده: علی قاسمی

 

شخصیت و کرامات آیت الله نجابت شیرازی

از طلوع تا غروب

آیت الله حاج شیخ حسنعلی نجابت شیرازی فرزند مرحوم حاج غلامحسین نجابت درسال 1296 هجری شمسی (درحدود سال 1336 هـ.ق) درشیراز متولد شد.
ایشان در سن پانزده سالگی وپس از گذراندن دوره ی مقدماتی دروس خویش درمدرسه علمیه خان شیراز، که تحت نظر آیت الله سید عبدالله شیرازی اداره می شد، برای تکمیل علوم و معارف خویش به نجف اشرف عزیمت نمود.
آیت الله نجابت شیرازی که درنجف اشرف درحوزه ی درسی علما و مراجع بزرگ آن زمان از جمله: آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (رحمه الله ) آیت الله سید عبدالهادی شیرازی(رحمه الله )، آیت الله سید ابوالقاسم خویی (رحمه الله )، آیت الله العظمی شیخ علی محمد بروجردی(رحمه الله ) و.. به کسب علم ومعرفت پرداخته بود، از هوش و استعدادی سرشار برخوردار بود، به طوری که در 28 سالگی به عنوان مجتهدی شایسته و فقیهی صاحب نام مطرح گردید واجازاتی از اساتید فوق دریافت نمود.
حضرت آیت الله نجابت شیرازی با آن نبوغ سرشار وآن همه معلومات، اگر می خواست درهمان نجف اشرف، به ادامه درس وبحث حوزوی بپردازد، به
یکی از نوادر عصر خود و یکی ازاستوانه های مرجع وملجأ مردم وطلاب تبدیل می شد، اما چون طالب مطلوب واقعی بوده وعلوم ظاهری را برای ورود به علم واقعی می دانست، جویای انسانی کامل از اولیاء الهی بود که از زلال معرفت وهدایت خاص وی برخوردار شود، که درهمین راستا خداوند تبارک وتعالی به اراده ومشیت خاصه خود عزیز کاملی را به او معرفی می فرماید، وشیخ حسنعلی نجابت به خدمت استاد کل وعارف بی بدیل، حضرت آیت الله سید علی آقا قاضی طباطبایی (رحمه الله ) می رسد.نقل گردیده است که:
پدر خانم آیت الله نجابت، حاج میرزا یحیی هدایت، به ایشان می گوید که وقتی درنجف ساکن شدی به دیدارآقای قاضی برو وبا ایشان ملاقاتی داشته باش. آقای نجابت هم که احترام خاصی برای پدرخانم خود قائل بود وقتی به نجف می رود خدمت مرحوم قاضی می رسد. درهنگام ملاقات مرحوم قاضی از ایشان سؤال می کند فرزند چه کسی هستی؟ آقای نجابت می فرماید: فرزند شما! ایشان دوباره سؤال می کند وهمان جواب را می شنود، که آقای قاضی ازآقای نجابت خوشش می آید.(1)
آیت الله نجابت شیرازی درسالیان حضورش درمحضر آیت الله سید علی آقا قاضی(رحمه الله ) از معدود کسانی بوده است که بطور مستمر ومدام در محضر این عارف الهی حضور داشته است واز آن بحر عظیم سیراب می شده و استفاده ی فراوان می نموده است. درحقیقت آیت الله نجابت شیرازی از مبرزترین شاگردان مرحوم قاضی بوده است؛ چنانکه آیت الله قاضی درمورد ایشان فرموده بودند:
«شیخ حسنعلی اهل حرم است.» وهنگامی که از ایشان سؤال شد مگر ممکن است آدم از اهل بیت بشود؟ آقای قاضی فرمودند: «چرا نشود، مگر سلمان نشده بود؟»
یا ایشان درجای دیگری فرموده بودند: « شیخ حسنعلی با تمام وجودش به نزد ما می آید.»
دربیان برخی ویژگی های اخلاقی آیت الله نجابت و به نقل از یکی از مصاحبان ومعاشران ایشان آمده است:
آیت الله نجابت شیرازی درسخت ترین شرایط مادی که قطعاً خانواده ایشان درزحمت بودند، اول به فکر رفیق خود بودند. درماه مبارک در نجف اشرف وضع مالی ما آنچنان بود که روزانه قادر به تهیه بیش از یک وعده غذا نبودیم (افطاری یا سحری) ومن که در بیرونی منزل آیت الله نجابت زندگی می کردم پول برای تهیه همین یک وعده غذا هم نداشتم، لذا آیت الله نجابت هر روز می رفتند درصحن حرم حضرت امیرالمؤمنین (رحمه الله ) وبه عهده ی خود پول قرض می کردند ومی آوردند با احترام تقدیم بنده می کردند، کار هرروزایشان درآن ماه مبارک همین بود، حتی نمی گذاشتند بنده جلو بروم وخودم پول قرض کنم، می فرمودند تو سیدی…با اینکه قطعاً خود آیت الله نجابت به این پول نیازمند بودند با این وجود بر ذمه خود قرض می گرفتند تا رفیقشان را تأمین کنند.
ایشان از احوال همه دوستانشان آگاه بودند و حتی الامکان به مشکل همه رسیدگی می کردند وبا برخوردی که می فرمودند حزن وغم را ازدل دوستان بیرون می آوردند و چون ازعالم روحی افراد اطلاع داشتند ومی دانستند که هر کس درتحت سلطنت کدام اسم از اسماء الهی است لذا با هرکس آنچنان که باید، رفتار می کردند وچون تکیه گاهی بسیار محکم برای دوستانشان بودند. ایشان به خوبی آداب رفاقت را بجا می آوردند که واقعاً جزاز کسی که مؤید به تأیید وتوفیق الهی باشد چنین چیزی ساخته نیست!
آیت الله نجابت پس از رحلت سید علی آقا قاضی خدمت آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی (2) رسید وبرای مدتی ازاین عالم وعارف الهی استفاده نمود. ایشان بعد از آن به ایران آمده وبه محضر عرفانی آیت الله انصاری همدانی راه یافت وتا آخر عمر خدمت ایشان بود وتبدیل به یکی ازبرجسته ترین شاگردان این عارف واصل گردید ومورد نظر تام ایشان قرارگرفت.(3)
در مورد سوابق مبارزاتی آیت الله نجابت درانقلاب اسلامی ایران نیز بایدگفت که ایشان وآیت الله شهید دستغیب پرچمداران مبارزه برعلیه طاغوت در استان فارس بخصوص درشیراز بودند، چنانکه درسال های مبارزه علیه رژیم طاغوت، دربرابر ظلم ایستادگی کرده وپیوسته مردم را ترغیب به حمایت از امام خمینی (رحمه الله ) می فرمودند ودوستان ایشان تا پای جان فعالیت می کردند. دراین رابطه آیت الله سید علی اصغر دستغیب می فرمایند:
…این مطلبی که می خواهم عرض کنم نه فقط بیان حقی است که واقعاً این بزرگوار یعنی حضرت آیت الله نجابت براین انقلاب شکوهمند وبحمدالله پیروز دارند، بلکه برای اینکه بدانیم که حرکت اولیاء الهی ودعای آن ها ونظر آن ها به همراه این انقلاب مؤثر واقع شده ومنحصراً یک حرکت ظاهری و صوری نیست… منزل ایشان هر شب جلسه بود وشبی نبود که بحث انقلاب ومبارزه مطرح نباشد. جدیدترین اعلامیه ها را اگر کسی می خواست پیدا کند به بیت مرحوم آیت الله نجابت (رحمه الله ) می آمد.
بعد از پیروزی انقلاب نیز ایشان درمسأله جنگ (دفاع مقدس) آنچه درتوان داشت نسبت به هشت سال دفاع کوتاهی نکرد. تمام مردم بخصوص دوستان را به حسب وظیفه دفاع از ناموس وآبروی اسلام و حفظ مرز وبوم ترغیب کرده، چنانچه دراین راه فرزند بزرگوارشان شهید محمد حسین نجابت را تقدیم خداوند جلیل کرد وبیش از 23 شهید و 27 مجروح و چهار مفقود الاثر از شاگردان حوزه درسی ایشان تقدیم به خداوند علی اعلی گردید.(4)
ازمرحوم نجابت آثار ارزشمندی به جامانده است که ازجمله این آثار، حوزه علمیه ایشان درشیراز می باشد که توسط ایشان تأسیس گردید واثری عظیم وماندگار است.
از جمله آثار قلمی ایشان می توان به موارد زیر اشاره کرد:
ولایت فقیه، کلمه ی طیبه، ترجمه وتفسیر و شرح کتاب شواهد التنزیل به نام «بصائر» شرح دعای رجبیه، کلمه ی عشق، حدیث سرو، و…ده ها وصدها اثر مکتوب گرانبها و دروس ضبط شده نیزازایشان بر جای مانده که عمدتاً هنوز به چاپ نرسیده است.
حضرت آیت الله نجابت ظاهراً دارای 4 فرزند پسر و2 فرزند دختر هستند. از فرزندان پسر ایشان به جز محمد حسین که به درجه رفیع شهادت نائل شد، بقیه درکسوت شریفت روحانیت به سر می برند و درحال حاضر مشغول اداره مدرسه علمیه شهید محمد حسین نجابت در شیراز هستند.
حضرت آیت الله نجابت همانند بسیاری از بزرگان علم ومعرفت قبل از ارتحال اشاراتی به زمان فوت خویش داشتند و نیز به دوستان و اطرافیان الطاف وتوجه بیشتری می فرمودند.
نقل گردیده است که:
چهار روز قبل از رحلت ایشان یکی از نزدیکانشان به ایشان مراجعه می کند ومی گوید: آقا دیشب شما را درخواب کنار آقای قاضی دیدم ومرحوم قاضی درحالی که جوان شده بود به شما می گفت: اگر می خواهی بیایی، بیا. صاحب رؤیا گوید: ایشان پس از استماع رؤیا فرموده بودند چهار شب دیگر تعبیرش را به تو می گویم. شب چهارم بود که خبر آوردند ایشان رحلت فرموده اند.
بدین ترتیب آیت الله نجابت شیرازی دردوم ماه رجب سال 1410 هـ ق (برابر با سال 1368 هـ. ش) رحلت فرمود ودرحرم حضرت امامزاده سید میر محمد بن موسی الکاظم (ع) درشیراز ودرجوار یار دیرین و رفیق سلوکی اش، حضرت آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب مدفون گردید.

وصف دلبران در حدیث دیگران

آیت الله محمد جواد انصاری همدانی (رحمه الله )
«ظرف استعداد شیخ حسنعلی بسیار فراتر از دیگران است، و چون دریایی است که هر چه در او بریزی پر نمی شود… شیخ حسنعلی اگر بخواهد،
می تواند عالمی را از نور خویش روشن کند.»(5)
آیت الله سید عبدالکریم کشمیری(رحمه الله ).
«اگر می توانستم (از نظر جسمی) به آیت الله نجابت خدمت می کردم.»(6)
حاج شیخ اسدالله طیاره، که مدت ها از محضر آیت الله نجابت کسب فیض کرده است، درباره برخی از حالات ایشان می فرماید:
روش استاد چنین بود که هر سال دهه عاشورا را روضه می گرفتند وبعد از روضه به عزاداران شام می دادند واگر غذایی زیاد می آمد همان وقت غذاها را میان عشایر منطقه تقسیم می نمودند بعد از مجلس روضه، استاد دراتاق قدم می زد وگریه می کرد واین تضرع وناله تا اذان ادامه داشت.
چنین نقل شده است که در بیشتر اوقات، خود استاد غذا را طبخ می نمود.
آقای سیدمحمد رضا حجازی نیز درباره حالات استاد خود می گوید:
استاد شب های ماه مبارک رمضان را غالباً بیدار بود ومشغول به قرائت سوره دخان می شد که منقول است درشب های رمضان صد بار خوانده شود.
دربعضی دیگرازشب های ماه رمضان هزار بار سوره قدر را تلاوت می فرمود وگاهی اتفاق می افتاد که بین این دو ذکر جمع می کرد؛ یعنی در یک شب هزار بار سوره قدر وصدبار سوره دخان را قرائت می فرمود.
حضرت آیت الله نجابت مقید بود از سهم امام استفاده ننماید مگر زمانی که مشغول به تدریس باشد وفقط درهمین ایام از سهم امام استفاده می کرد.(7)

جلوه های پارسایی

ارادت به اهل بیت (ع)

در مراسم های احیاء وشهادت ها و وفات معصومین (ع)، ایشان مقید به تعظیم شعائربودند، حتی گاهی شعری هم به مناسبت می سرودند که سرشار از مفاهیم عرفانی بود.
در مجالس ذکر مصیبت اهل بیت (ع) و در رأس آن، حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، چنان ادب و احترام و خضوع وخشوع وحزن وتغییر حالی دروجود ایشان بود که این معنا در افراد مجلس هم اثر می گذاشت ومجلس یکپارچه سکوت و توجه بود، وقتی علتش را جویا می شدی می فرمودند:
«ذکر مصیبت اهل بیت (ع) این طور است که انسان وقتی می گوید:
«السلام علیک یا رسول الله، یا اهل بیت النبوه»، درحضور ائمه (ع) وحضور رسول خدا (ص) که همان حضور رب الارباب است می باشد، چطور انسان دریپش رسول خدا باشد، ائمه باشد، ولی بی ادب باشد، بی اخترام باشد، نمی شود حضور باشد وادب نباشد؟!»
ایشان حتی زمانی که به زیارت امامان یا امامزادگان یا حتی افراد محترم می رفتند، ایستادنشان جلوی قبور آن ها با خضوعی بی نظیر بود.
درمراسم اطعام وسوگواری حضرت امام حسین (ع)، ایشان ملتزم بودند که خودشان غذا را طبخ نمایند، با اینکه کسانی داوطلب این امر بودند اما خودشان ملتزم به این امر بودند واین کار را برای خودشان شرف می دانستند. برای عزاداران حضرت سیدالشهداء (ع) هم احترام خاصی قائل بودند و بسیارنسبت به آن ها خاضع بودند واحترام می کردند.(8)

تشنه ی دانش

آقای حجازی درباره ی حالات آیت الله نجابت شیرازی (رحمه الله ) می گوید:
آقای نجابت از برجستگان نجف ودر درس های حوزه بسیار باهوش ومستعد بود، به طوری که درآن روزها درنجف زبانزده شده بود.
خود استاد می فرمود روزی قبل از درس به آرایشگاه رفتم تا موهای سرم را اصلاح کنم، تقریباً نیمی از موهایم اصلاح شده بود که متوجه شدم استاد برای تدریس به طرف مدرسه درحرکت است بنده درهمان حال به طرف مدرسه رفتم تا مبادا استاد زودتر ازبنده در درس حاضر شود! وقتی استاد درآن حال مرا دید و شرح حالم را شنید بسیار خرسند شد.(9)

تکریم سادات

از حاج شیخ اسدالله طیاره نقل شده است:
حضرت استاد ارادت عجیبی به سادات داشت. زمانی که استاد درقم تشریف داشت، با هم درمنزلی زندگی می کردیم. استاد در طبقه همکف وبنده وعیالم که از سادات بود درطبقه ی بالا زندگی می کردیم ومحل رفت وآمد ما ازکناراتاق استاد بود. آقای نجابت هر وقت که متوجه می شد عیالم درحال بیرون رفتن از ساختمان یا ورود به خانه است، به احترام ایشان که از سادات بود، می ایستاد تا کاملاً مطمئن شود که خانم بنده از آن محل گذر کرده است.(10 )

تشخیص سادات

به نقل از آقای احمدی آمده است:
از جمله کرامات آیت الله نجابت که از طریق بسیاری از شاگردان ایشان نقل شده است این است که جناب استاد، سادات را به طور کامل تشخیص می داد. البته دراین تشخیص کاری به ظاهر افراد اعم از این که شال ودستاری سبز داشته باشند یا عمامه سیاه داشته باشند وغیره نداشت ومی فرمود: « از سادات نوری به طرف آسمان ساطع می شود.»
تشخیص ایشان شامل همه می شد، خواه این فرد طفلی کوچک یا پیرمردی کهن سال باشد!(11)

از آقای نجابت پیروی کن!

یکی از شاگردان معظم عارف صمدانی، مرحوم آیت الله نجابت می فرمودند: وقتی که آقا ازنجف تشریف آوردند پس از مدتی که درمحضرش بودیم، دیگر جلسات بی روح مقدس های خشک چنگی به دلم نمی زد، گذشته ازاین نقل محفلشان غیبت وسخن چینی بنده بود، وطبعاً پای آقا هم (مرحوم آیت الله نجابت) دراین غیبت ها به میان می آمد وگهگاه درملاقات ها سخن به مجادله و مباحثه می کشید وطبعاً درسرد شدن من بی تأثیر نبود. زیاد به مغز خود فشار می آوردم، گاه وحشت وجودم را فرا می گرفت، درشک می افتادم که مبادا حق با این ها باشد، لذا شبی حالاتم را با آقا درمیان گذاشتم، عرض کردم آقا تمنای یک محبت غیبی دارم؛ درحال بدی به سر می برم، تورا به خدا به من رحم کنید، دارم دیوانه می شوم، لبخندی نمکین برلبان آقا نقش بست. درهمان شب سحرگاهان در بستر، درحال خواب حس کردم فردی لگدی محکم بر پشتم زد، از خواب پریدم. دراتاقی تنها می خوابیدم، وحشت سرتا پای وجودم را فرا گرفت. چراغ را روشن کردم، کسی را ندیدم. دوباره به بستر رفتم، به مجرد اینکه به خواب رفتم این حالت تکرار شد. این دفعه که از جا پریدم مردی بلند قامت را دیدم که قبای بلندی در برداشت وبه تندی فرمود:
«ما چند بار باید به توبگوییم که از آقای نجابت پیروی کن!» این جمله که همانند پتکی برمغزم خورد پندارها را زدود وخیال ها را به آتش کشید. آن شب دیگر نخوابیدم و راه آینده ام به روشنی در پیش چشمم قرارگرفت وفردا صبح که داستان را برای حضرت آقا عرض کردم لبخندی دیگر تحویل گرفتم.
اتفاقاً درهمین ایام بود که به همراه یکی از رفقا به امرآقا عازم همدان شدیم، واین اولین بار بود که می خواستیم با عارف دیگر زمان واستاد آیت الله نجابت یعنی «آیت الله آقای حاج آقا محمد جواد انصاری همدانی»- که درکتاب ستارگان سپهر سلوک به شرح احوالشان پرداخته شد – آشنا شویم. وقتی به همدان رسیدیم ومنزل آقا را پیدا کردیم، اهل منزل اظهار داشتند که ایشان به
مسجد رفته اند. آقا درمسجد جامع همدان نماز می گذاردند. به مسجد که رسیدیم، چشمم به آقای بلند قامتی افتاد که در کنار دیوار حیاط مسجد نشسته بودند، حس کردم مثل اینکه آقا را قبلاً دیده ام. به خاطرم رسید که این بزرگوار همان شخصی است که آن شب با لگد مرا بیدار نمود وگفت: ازآقای نجابت پیروی کن. آقا تا ما را دیدند برخاستند وفرمودند: «به نظرم آقایان از شیراز آمده اند.» بردست های ایشان بوسه زدیم و آن شب نماز را با ایشان می گذاردیم، و چند شبانه روز درمنزل خودشان از ما پذیرایی کردند.(12)

وعده ی ما در کوچه های بهشت!

به نقل از استاد احمدی آمده است:
روزی به همراه چند نفر از دوستان به قصد شرفیابی خدمت استاد نجابت عازم شیراز شدیم. بعد از رسیدن خدمت استاد وساکن شدنمان درآنجا، پیش خود قرار گذاشتیم که خدمت آقای ذوالنورکه از آقایان اهل دل بود برسیم، وبنا داشتیم که درمورد ملاقاتمان سخنی به استاد نگوییم. با همین قصد خدمت آقای ذوالنور رسیدیم وچند ساعتی خدمت ایشان بودیم، تا اینکه لحظات خداحافظی فرارسید. ایشان با کنایه به ما فهماندند که دیگر همدیگر را ملاقات نخواهیم کرد ودرپایان فرمودند که: «وعده ما درکوچه پس کوچه های بهشت!»
بعد ازآن دیدار، دیگر مؤفق به زیارت آقای ذوالنورنشدیم وهربار که قصد تشرف خدمتشان را داشتیم مانعی پیش می آمد ونمی توانستیم زیارتشان کنیم تا اینکه دار فانی را وداع گفت وگفته ایشان درمورد عدم ملاقات ما با او به حقیقت پیوست.
بعد ازاینکه از خدمت آقای ذوالنور مرخص شدیم، وقتی خدمت استاد رسیدیم، ایشان با تبسمی فرمود:« خوب آقای ذوالنوررا هم که ملاقات کردید!»
البته نیت ما از بیان نکردن قصد ملاقاتمان با آقای ذوالنورازاین باب بود که خدای ناکرده به استاد اسائه ادب نشود.(13)

شراب توحید

استاد کریم محمود حقیقی نقل کرده اند:
درایامی که امامت مسجد گنج به حضرت آقای نجابت سپرده شد ورفقا یکی یکی گرد ایشان جمع می شدند، آقا آن روزها از نظر مادی بسیار درتنگنا بودند، متأسفانه ما چند نفر مریدی هم که درخدمتشان بودیم وضعی بهتر از ایشان نداشتیم.
یک روز که از کوهپایه ی آسیاب، سه تایی با هم پایین می آمدیم، بنده آقا را متفکر دیدم. من باخام طبعی خود تصور کردم که آقا در فکر دست تنگی خودشان هستند. درهمین وقت بود که متوجه ساختمان عظیم «بیمارستان نمازی» شدم که در آن روزها مشغول ساختن آن بودند. این عمل «نمازی» برایم بسیار جلوه کرده بود؛ در همین لحظه دست آقا بر دوشم خورد و فرمودند: «اگر خداوند یک ذره از معرفت خودش را به ما بدهد از صدها ساختمان این بیمارستان عظیم تر است، من هم وقتی خداوند قلبم را می گشاید آن قدر سرحالم که روی سیبیل شاه نقاره می زنم!»(14)

گوهرناب

قال امیرالمؤمنین (ع)
«ان لله تعالی شرابا لاولیائه اذ شربوا سکروا، و اذا سکروا طربوا، واذا طربوا طابوا، واذا طابوا، ذابوا، واذا ذابوا خلصوا، واذا خصلوا طلبوا، واذا طلبوا وجدوا، واذا وجدوا وصلوا، واذا وصلوا التصلوا، واذا اتصلوا لا فرق بینهم وبین حبیبهم.»
امیرمؤمنان علی(ع) فرمودند:
خدواند متعال را شرابی است مخصوص اولیائش که هرگاه ازآن بنوشند مست می شوند؛ و وقتی مست شدند با نشاط می شوند؛ و هرگاه با نشاط شوند؛ از غل و غش پاک می شوند؛ و چون پاک شدند در محبت خداوند ذوب می شوند؛ و چون ذوب شدند، خالص می شوند؛ و چون خالص شدند، طالب محبوب می گردند؛ و چون او را طلب کردند، او را می یابند؛ و چون او را یافتند، با او پیوند می خورند؛ و چون با او پیوند خوردند، جدا نمی شوند؛ و چون متصل شده و جدا نشدند، فرقی میان آن ها و محبوبشان نخواهد بود.»(15)

چشم دل

همچنین نقل کرده اند که آیت الله نجابت را به محلی دعوت کردند. صاحب خانه می گوید وقتی سفره ی ناهار را پهن کردیم، آقا را دیدم که به خوراک خیره خیره نگاه می کنند، پرسیدم آقا اگر این غذا را دوست ندارید چیز دیگری تهیه کنیم؟
فرمودند : «خیر! در آشپز این خوراک حیرانم!»
موضوع را نفهمیدم، دوباره فرمودند:«کسی که این غذا را پخته حال عجیبی داشته است!»
عرض کردم: آقا این را مادرم پخته است! آمدم و ازمرحوم والده جویای حال شدم؛ ایشان گفت ازاولی که شروع به پختن غذا کردم، خداوند حالی کرامت فرمود که تا آخر پختن مدام گریه می کردم!(16)

خداوند کریم است!

جناب استاد کریم محمود حقیقی نقل می کردند:
در ایامی که تاریخ تولد اینجانب را به دعوت نظام اعلام کرده بودند، به آقا عرض کردم، در این اندیشه هستم که هم اکنون که خداوند لطف فرمودند و درها
دارد باز می شود باید به خدمت نظام بروم.
ایشان کمی فکر کردند و فرمودند: «خدا کریم است، کسی که در خدمت یکی از اولیاء بود می خواستند او را به نظام ببرند آن مرد نگذاشت.» بنده ی خام، چیزی ازاین سخن دریافت نکردم. روز اعزام چون نوبت به بنده رسید، گفتند: پرونده ی شما ناقص است. چون اغلب رفقای آن حوزه اعزام می شدند، برای اینکه تنها نباشم هرچه اصرار کردم گفتند نمی شود.
سرانجام بعد ازآنکه بنده را سه سال این دست و آن دست کردند، مشمول عفو ملوکانه (!) شدم… .(17)

حرکت ماشین بدون سوخت!

به نقل ازشیخ عبداالقائم شوشتری آمده است:
روزی مرحوم آیت الله نجابت شیرازی با یک خودروی سواری با اصحاب خاص خودشان حرکت می کنند که به اصفهان بروند. در بین راه سوخت ماشین تمام می شود و بین راه می مانند! تمام مسافرین زبان به سرزنش راننده باز می کنند و ازاین واقعه ناراحت می شوند. مرحوم نجابت به افراد می گویند: ناراحت نباشید الان می گویم برود!
بعضی از شاگردان که مبتدی بودند تعجب می کنند که چگونه ماشین بدون سوخت حرکت می کند؟ ایشان می فرمایند : بنشینید تا حرکت کند! و سپس به ماشین می فرماید: برو! ماشین بدون سوخت تا مقصد حرکت می کند و همه ازاین کارآن مرحوم هیجان زده می شوند!(18)

گوهرهای حکیمانه

o بهترین راه رسیدن به مطلوب به تبعیت محض از حضرت پیامبراکرم (ع) و دوازده نور پاک و بی بی دو عالم فاطمه ی زهرا (ع) می باشد… .
o ایشان برای محبت، قیمت وارزش فوق العاده ای قائل بودند ومی فرمودند:
«گرانبهایی هیچ کدام از صفات پروردگار به اندازه محبت نیست…
صفت محبت کمیاب تر از رزاقیت خداست. کمیاب ترازخالقیت خداست، کمیاب تر از قادریت خداست، قدرت بسیار عزیز است لکن محبت از قدرت عزیزتر است.»
oایشان می فرمودند:
«اگر آدم برای دوست حقیقی جان بدهد، والله قسم چه ارزشی دارد جان؟»
o باز در همین مورد می فرمودند:
«حتماً شخص باید درمقابل اراده خدا از دانش و فهم خودش صرف نظر کند… باید درمقابل خدا دور عقل و فهم خودش خط بکشد، باید دور دارایی خودش وهرچه که دارد خط بکشد… کسی که فقیر است چیزی که لایق سلطان باشد ندارد… علم ما نزد خدای تعالی قیمتی ندارد، فهم ما هم که قیمتی ندارد، عقل ما هم که قیمتی ندارد، عبادتمان هم قیمتی ندارد، ما که خودمان را بنده خدا می دانیم چیزی نداریم که تسلیم خدا بکنیم مگر همین جانمان. هرکه در راه خدا جان ندهد معلوم نیست حیات ابدی نصیبش بشود….تو نمی توانی خدا را دوست بداری مگرآنکه فانی شود.»(19)
آیت الله شیخ حسنعلی نجابت شیرازی (رحمه الله )
«چه خوب است انسان اگر قرار است بمیرد عارفانه وعاشقانه بمیرد.»
خراباتیان عشق

پی نوشت ها :

1. سوخته، مؤسسه شمس الشموس.
2. شرح حالات این عالم ربانی درکتاب ستارگاه سپهر سلوک آمده است.
3. سوخته، مؤسسه شمس الشموس.
4.خراباتیان عشق، عبدالحسین پیماندوست.
5. خراباتیان عشق.
6. ناگفته های عارفان/ج 37/1.
7. ناگفته های عارفان/ج44/1 – 37.
8. خراباتیان عشق.
9.ناگفته های عارفان/39/1.
10.ناگفته های عارفان/ج43/1.
11.ناگفته های عارفان/ج32/1.
12. کرامات الاولیاء /54.
13. ناگفته های عارفان/ج32/1.
14. کرامات الاولیاء/60.
15.دلشده /ص23(به نقل از جامع الاسرار /ص205).
16. کرامات الاولیاء/57.
17. کرامات الاولیاء/58.
18. کرامات معنوی /53.
19. خراباتیان عشق.

منبع: قاسمی، علی؛ (1388)، رستگاران: شرح حال چهارده تن از اولیای الهی، قم: هنارس، چاپ اول 1388.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد