شیعه واقعی از نگاه امام باقر (ع) (4)
جایگاه خردورزی دینی از نگاه امام باقر علیه السلام
امام باقر علیه السلام جایگاه ویژهای برای فقه و ژرف نگری در آن و به اصطلاح تفقه در دین قائل بود و فقیه در دین را شخصیتی ممتاز و بارز معرفی میکرد و میفرمود: «مُتَفَقِّهٌ فِی الدّینِ اَشَدُّ عَلَی الشَّیطانِ مِنْ عِبادَةِ أَلْفَ عابِدٍ؛ وجود یک فقیه در دین، برای شیطان از عبادت هزار عابد سختتر است».(1)
آن بزرگوار ضمن تشویق دیگران به تفقه در دین میفرمود: «تفَقّهُوا فِی الْحَلالِ وَالْحَرامِ وَ اِلاّ فَاَنْتُمْ اَعْرابٌ؛ در حلال و حرام تفقه کنید تا از «اعراب» [بادیه نشین] نباشید.»(2) همچنان که خداوند متعال درباره نادانی و جهل اعراب بادیه نشینی که به سختی اسلام را میپذیرفتند، فرمود: «اَلاَْعْرابُ اَشَدُّ کُفْرا و نِفاقا؛ اعراب [بادیه نشین]، کفر و دورویی شان بیشتر است». (توبه: 98)
اگرچه روایت یاد شده، به طور مستقیم دلالت بر اجتهاد ندارد، میتوان گفت که به گونهای تلویحی، مردم را به آن تشویق می کند. از این رو، امام باقر علیه السلام در این زمینه تا اندازه ای به اصحاب و نزدیکان خود سخت گیر به نظر میرسید که گاه با تهدید، زمینههای تحریک آنان برای دنبال کردن این سنت را فراهم میآورد و میفرمود: «اگر جوانی از جوانان شیعه را نزد من آورند که در پی تفقه در دین نباشد، او را تنبیه خواهم کرد».(3)
2. صبر در هنگام سختی: صبر، درخشنده ترین خلق و خوی قرآنی است که در همه سوره های مکی و مدنی قرآن، توجه و عنایت پروردگار بدان معطوف بوده است.(4)
با توجه به معنای دقیق صبر در قرآن، امور ناخوشایند برای انسان، گوناگون و رنگارنگ هستند. بنابراین قلمرو صبر، میدان های بسیاری را در بر می گیرد و دایره صبر، بسیار بیش از آنچه مردم وقتی کلمه صبر را می شنوند و در ذهنشان نقش می بندد، گسترش دارد.
امام محمد غزالی می گوید:
بدان که صبر دو گونه است: جسمانی و نفسانی. صبر جسمانی و بدنی خود نیز بر دو گونه است: گاهی عبارت از انجام دادن کارهای استوار است و از زیر کار در نرفتن (که صبر فعال است) و گاهی عبارت است از تحمل و بردباری و شکیبایی در برابر ضربه های سخت و بیماری های شدید و زخم های سهمگین (که صبر انفعالی است).
صبر جسمانی هرگاه با موازین شرع هماهنگ باشد، صبر پسندیده است. صبر تمام عیار مورد نظر اسلام نیز که در هر شرایطی پسندیده و تأکید شده، صبر نفسانی است که بنا بر آن، انسان، خویشتن را از هوس و دلخواه ناروا باز می دارد و مشتهیات [و خواسته های] نفسانی خویش را زنجیر می کند و افسار اسب سرکش نفس را در دست می گیرد.
صبر نفسانی هم بر حسب زمینه به کارگیری آن، نام های مختلف به خود می گیرد:
ـ اگر شکیبایی در برابر شهوات و شکم بارگی باشد، عفت نام دارد.
ـ اگر شکیبایی در برابر مصایب روزگار باشد، صبر نام دارد که ضد آن، جَزَع و هَلَع است، یعنی انسان خویشتن داری نکند و هر چه می خواهد، صدایش را به آه و ناله برگرداند و بر سر و صورت خویش بکوبد و گریبان پاره کند.
ـ اگر شکیبایی در برابر ثروتمندی و مال و مکنت باشد، ضبط نفس (یعنی داشتن ظرفیت و خود را گم نکردن) نام دارد که ضد آن، حالتی است که بَطِر نام دارد.
ـ اگر شکیبایی در صحنه کارزار و میدان جنگ باشد، شجاعت و دلیری نام می گیرد که ضد آن، جُبْن و بزدلی و ترسویی است.
ـ اگر شکیبایی در هنگام خشم و شعله کشیدن غضب باشد، حلم نامیده می شود و ضد آن، بی حوصلگی و زود از جا در رفتن و عصبانی بودن است.
ـ اگر شکیبایی در برابر ناگواری ها و نگرانی های روزمره باشد، سعه صدر نام دارد. یعنی دل بازی و گشاده رویی که ضدّ آن، ضَجْر و ضیق صدر یعنی افسردگی و دلتنگی و وازدگی و بی تابی در برابر سختی هاست.
ـ اگر شکیبایی عبارت از پنهان داشتن سخن یا خبری باشد، رازداری نام دارد.
ـ اگر شکیبایی در کنار گذاردن تجملات و به دنبال زر و زیور زندگی نرفتن و سطح کارآیی خویش را بالا بردن و سطح خواسته ها را پایین آوردن رخ دهد، زهد نام می گیرد که ضد آن، حرص است.
ـ اگر شکیبایی به این معنا باشد که انسان با اندک بهره ای از زندگی بسازد و خود را جز به خداوند، پیوسته و دل بسته نسازد، قناعت نام می گیرد که ضد آن، آزمندی است.
بدین ترتیب، بیشتر خلق و خوی های اهل ایمان، زیر عنوان صبر جای دارند. به همین دلیل وقتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله می پرسند که ایمان چیست؟ می فرماید: «هو الصبر.» منظور آن حضرت این است که انجام دادن کارهای عبادی و استقامت در راه بندگی خداوند، بیشترین جنبه های نظام رفتاری یک فرد مسلمان را در بر می گیرد.
برای نمونه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «الحجّ عرفه»؛ یعنی عرفه و وقوف در عرفات، آن قدر اهمیت دارد که می توان گفت: «حج، عبارت است از عرفه».
بنابراین صبر، بر حسب زمینه های آن، نام های گوناگون می گیرد، ولی از نظر ماهیت، همه انواع صبر یکی هستند.(5)
صبر در اخلاق، به مفهوم ثبات و آرامش نفس در سختی ها و پایداری و مقاومت در برابر آنهاست. همچنین پایداری و ثبات انگیزه دین، در مقابله با انگیزه هوا و هوس است.
صبر در ناگواری ها، بر خلاف گرایش ها و نیازهای طبیعی انسان است و آغاز صبر را همیشه تلخ و پایانش را دارای ثمر شیرین دانسته اند. کسی که هنگام صبر در بلاها و ناگواری ها، به همان آغاز تلخ برخورد با بلا و ناگواری توجه کند و ثمر صبر را در نظر نگیرد، نه تنها از ادامه صبر و استقامت در آن محروم است، هرگز توفیق دریافت ثمر و منافع صبر را نیز نخواهد یافت. اگر نگاه او به نتیجه و ثمر صبر است و در صبر، به جز موفق بودن و رسیدن به مطلوب و به دست آوردن چهره مقصود را در نظر ندارد، تلخی و ناگواری ابتدای صبر، هرگز برای او ادامه ندارد.
به تعبیر حکما، در صبر ورزیدن، انسان با استقامت در عمل، در برابر تدبیرهای پوچ و واهی نیز مقاوم خواهد شد. صبر، عقل را در این مفهوم که کدام تدبیر را برای رفع سختی ها در پیش گیرد، یاری خواهد کرد و انسان صابر هنگام نزول بلا و وقوع دشواری های زندگی، با کمک عقل، صبر را تداوم می بخشد و در غیر این صورت، ثبات روحی و نظم تعادل و قوا، در انسان از میان خواهد رفت و انسان دچار سستی و بی ثباتی در زندگی خواهد شد.(6)
3. میانه روی در معیشت: یکی از مهم ترین آموزه های اقتصادی اسلام، اصل اندازه داری در زندگی و مصرف کردن است. این اصطلاح که در ردیف اخلاق اقتصادی و به معنای تربیت معاش، تنظیم مصرف، پرورش دادن روح، انضباط مالی و نظم اقتصادی در افراد است، موجب استوارسازی اصل نظم و اعتدال در مصرف می شود؛ زیرا برنامه ریزی حاکم بر زندگی افراد، مؤسسه ها، نهادها، اداره ها و مراکز، هرگاه بر شالوده میانه روی و مراعات حدود باشد و اندازه لازم و مناسب در نظر گرفته شود، باعث رفاه خود می شود و بی نیازی و امنیت اقتصادی اجتماع و افراد پدید خواهد آمد.
در مقابل، بدیهی است هرگاه برنامه ریزی ها در زندگی افراد، مؤسسه ها و نهادها بر عکس این روال باشد، موجب سقوط مالی افراد و در پی آن، نیازمندی جامعه می شود.
شکل راستین اندازه داری در زندگی و مصارف که آموزه های اسلامی بر آن تأکید کرده اند، این است که زندگی اسرافی، به زندگی مقتصدانه و میانه رو تبدیل شود و اندازه داری و انضباط، بر همه موارد مصرف حاکم باشد تا مصرف کردن و بهره مند شدن از موهبت ها و امکانات موجود، هم از نظر کمّی و هم کیفی، با واقعیت زندگی فطری انسان هماهنگ شود. همچنین برخورداری همه مردمان از اموال و امکانات و نعمت های الهی، همچون زندگی یک خانواده همگون باشد و این هماهنگی و همگونی برای فرد و جامعه، جز از راه اندازه داری و میانه روی و کوشش جدی حاکمیت برای تحقق بخشیدن به آن، شدنی نیست.
پرتوی روشنگر
توجه به اهمیت تربیتی و سازنده اندازه داری در زندگی و مصرف و آمیخته شدن با روح این آموزه های الهی، بر فراگیری و پذیرش دو موضوع مبتنی است:
1. در هم تنیدگی جنبه های مادی و روحی وجود انسان، به این معنا که مسائل معیشت و مصرف از نظر کمّی و کیفی با تار و پود وجود انسان، هماره در حال اثرگذاری و اثرپذیری است. از این رو، نمودهای اقتصادی و شرایط زندگی و چگونگی مصرف، پیوسته بر ویژگی های نفسی و حالات روحی و اخلاقی انسان اثر می گذارد و به آنها شکل می دهد. بر این اساس، فراوانی و زیادی مال موجب سرکشی نفس می شود. طغیان نفس و سرکشی نفس نیز انسان را به طلب مال فراوان وا می دارد تا جایی که از او طاغوت و باطل می سازد.
2. پی ریخته شدن فطرت و طبیعت انسان بر اعتدال و گرایش به میانه روی و زیان بار بودن تندروی و کندروی برای آدمی و نقش بنیادین اندازه داری در معیشت، و همراه بودن شرایط زندگی ظاهری و مادی، انسان را با واقعیت سرشت انسانی هماهنگ می کند. در نتیجه، زندگی انسان ها از قوام مادی و معنوی و هم گرایی معیشتی و اخلاقی برخوردار می شود و از هرگونه کوتاهی یا تجاوز برکنار می ماند، چنان که امام زین العابدین علیه السلام از خداوند می خواهد که او را با بخشندگی و میانه روی در زندگی، بر پای دارد، نه با مال فراوان و شادخواری و خوش گذرانی.(7)
بنابراین، استواری معیشتی برای هر انسانی، جز با میانه روی در مصرف پدید نمی آید و تکاثر مالی و آزادی در مصرف، جز افت اخلاقی و سقوط، چیزی در پی نمی آورد و روشن است که عامل سقوط، نمی تواند عامل استواری باشد و استواری، به همان میانه روی است، چنان که امام علی علیه السلام می فرماید: «هر کس میانه روی کرد، هرگز تباه نگشت».(8)
در نتیجه، میانه روی در زندگی، عامل نجات انسان است و اسراف و همچنین خسَّت ورزی در زندگی و امکانات و مصرف، عامل تباهی انسان است که نیروهای روحی او را هدر می دهد.
نتایج مهم میانه روی در معیشت و مصرف
1. راه میانه و اعتدال، راهی است که پیمودن آن، آدمی را نجات می بخشد و او را از گرفتاری در دو دام فزون خواهی و فقر می رهاند و آن، راهی است که تسلط کامل انسان را بر مال و بر امور ضروری مادی و اقتصادی تثبیت می کند، بدون آنکه مال و ضرورت های زندگی، بر انسان تسلط یابند و او را در بند و اسیر خود سازند. پس با پیمودن این راه، آدمی از بند مصرف نادرست و سرکشی کشنده و همچنین آثار شوم و منفی فقر خلاص می شود. بنابراین، میانه روی، راه آزادی و بی نیازی و عفاف و جوان مردی و تعهد به دین است.
برعکس، زیاده روی و انحراف، خوش بختی انسان و آزادی او را تهدید می کند و آثار منفی ثروتمندی را بر وی تحمیل می کند و در نتیجه یا به چنگال فقر شدید گرفتار می سازد یا فزون خواهی غفلت آور. بر این اساس، منحرف شدن از راه میانه، آدمی را در یکی از این دو زندان به بند می کشد: زندان فزون خواهی و زندان فقر و نداری.
2. فطرت آدمی، در دو بعد مادی و معنوی، بر مبنای قصد و میانه روی ساخته شده است و پیمودن راه میانه، نقش اصلی را در همه جنبه های زندگی، به خود انسان وا می گذارد تا بنا بر فطرت خویش عمل کند. البته از همین راه نیز برای انسان، توفیق آن فراهم می آید که آزادانه بیندیشد و خویشتن را از همه انگیزه های مادی و محرک های اقتصادی دور نگاه دارد و به خواست خود تصمیم بگیرد و به خواست خود عمل کند. تجاوز از این ویژگی فطری نیز عاملی است که موجب تباهی و سقوط انسان می شود.
3. میانه روی و پیمودن آن، مردم را به کندن ریشه استکبار اقتصادی و سپس سیاسی و رهانیدن اجتماع از ناتوانی و نتایج منفی آن موفق می دارد و این امر از مهم ترین رسالت های دین است. هنگامی که اجتماع در مسائل مالی، راه میانه را می پیماید و دستگاه فرمان روایی نیز به آن مؤمن باشد و برای آن برنامه ریزی کند و از آن انحراف نیابد، پایگاه های زیاده خواهی و اتراف فرو می ریزد و نیروهای مرکزی استکبار و زمینه های به بند کشیدن دیگران به شکل های گوناگون از کار می افتند. پس راه خدا در قلمرو اقتصاد و راه سودمند به حال مستضعفان، همان راه میانه و اقتصادی است؛ همان که امام علی علیه السلام درباره آن می فرماید: «و طَریقُنا القَصْد؛ راه ها راه میانه است».(9)
4. پیمودن راه میانه، ضامن ایجاد تعادل در شخصیت فرد و ایجاد موازنه در واقعیت اجتماع است؛ زیرا فقر و بینوایی، شخصیت فرد را نابود می کند و استعدادهای او را از بین می برد و آفت های خواری، نادانی و عقب ماندگی را بر سر اجتماع فرو می ریزد. در نتیجه، جامعه ای که اسیر و گرفتار فقر شده است، نمی تواند بر پایه محکمی از رشد و پیشرفت بایستد.
فزون خواهی نیز مایه های اخلاقی فرد را تباه می کند و درستی مصرف گرایی و طغیان را در جان ها پدید می آورد. همچنین رواج یافتن مصرف های تجملی و زیاده روی های اقتصادی، مایه های اخلاقی ـ اجتماعی را می سوزاند. پس این دو امر فزون خواهی و فقر، شخصیت فرد و حیثیت اجتماع را تباه می کند و دارویی برای این دو درد، جز پیمودن راه میانه و مراعات اقتصاد و میانه روی نیست؛ چه از این راه است که شخص به تعادل و جامعه به توازن می رسد.
5. پیمودن راه میانه و اقتصادی، تنها چیزی است که به وسیله آن، اموال، جنبه استواری می یابند؛ زیرا استواری زندگی فردی و اجتماعی، جز به اعتدال و میانه روی تحقق نمی یابد؛ چنان که امام سجاد علیه السلام در دعای خود چنین از خدا می خواهد: «و قَوِّمْنی بالبَذْلِ والاقتصاد؛ مرا به وسیله بخشندگی و میانه روی استوار بدار».(10)
و این آموزش ، ما را به فهم رابطه محکم میان قوام زندگی فردی که مقدمه قوام اجتماعی است و نیز مراعات میانه روی در معیشت، رهبری می کند.
6. میانه روی امری فطری است، یعنی فطرت آدمی آن را می پذیرد و خواهان آن است. پس میانه روی، بنا بر طبیعت خود، امری دینی می شود و دین بنا بر جوهر و ماهیت خود، با دو طرف میانه روی و اعتدال یعنی تندروی و کندروی در تضاد است.
7. از آثار مثبت تمرکز بر اصل میانه روی در نظام اقتصادی، ایجاد روحیه برابری در اجتماع است؛ چه افراد، در هر اجتماع، چون به حقوق خود دست یابند و گرفتار دام های ناکامی نشوند و با دیدن تعدادی مردم خوش گذران، احساس کمبودی در خود نکنند، در دل خود خشم و رشکی احساس نخواهند کرد، بلکه به یکدیگر احساس محبت و مهربانی خواهند داشت. بدین گونه علت های کینه و اختلاف و قطع روابط از بین می رود و مردمان همچون برادرانی نیکو و نیکوروش و بسان پیکری واحد درمی آیند که در آن «چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار».
8. همان گونه که میانه روی سبب گسترش روح برادری در میان افراد مردم می شود، انحراف از آن، روحیه تنفر و کینه توزی به یکدیگر را بر مردم تحمیل می کند. بدون میانه روی در زندگی و مصرف، امنیت و سلامت اجتماعی وجود ندارد و مبارزه میان افراد درمی گیرد و امت، گرفتار بحران هایی سخت می شود و پیوندهای انسانی، جای خود را به پیوندهای حیوانی می دهند.
9. پیمودن راه میانه و برقرار شدن نظام مالی که پیرو میزان های میانه روی و مقیاس های آن باشد، موجب نفوذ این امر در میان توده ها و کمک کردن به اجتماع برای اجرای احکام و مقررات دینی می شود؛ زیرا دیگر دو مانع بزرگ فقر و فزون خواهی نمی توانند راه دین داری و متعهد بودن را بر مردم ببندند.
10. بر دانشمندان دینی و حاکم قرآنی واجب است که مردمان را به پیمودن راه میانه و اقتصادی در مالکیت در مصرف برانگیزند و این کار جز با مبارزه عملی قاطع بر ضد آن دو مانع، تحقق نخواهد یافت.(11)
پی نوشت ها :
1. ابوجعفر صفار القمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، ص(7).
2. بحارالانوار، ج1، ص214.
3. همان.
4. یوسف قرضاوی، سیمای صابران در قرآن، ترجمه: محمدعلی لسانی فشارکی، ص21.
5. احیاء علوم الدین، ج4، صص 66 و 67، به نقل از: سیمای صابران در قرآن، صص 23 ـ 26. (با اندکی تصرف)
6. دایرة المعارف تشیع، ج10، ص261، ذیل واژه صبر.
7. صحیفه سجادیه، دعای 30، ص202.
8. غررالحکم و دررالکلم، ص256.
9. الخصال، ج2، ص627.
10. صحیفه سجادیه، ص202، دعای 30.
11. الحیاة، صص 195 ـ 198 و 365 ـ 369.
منابع:
امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، بی تا.
ترابی، احمد، امام باقر علیه السلام جلوه امامت در افق اندیشه، مشهد، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1375.
تستری، شیخ محمد، قاموس الرجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1410ه .ق.
حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ پنجم، 1403ه .ق.
حرانی، ابومحمد حسن بن علی، تحف العقول (2 جلدی)، ترجمه: بهراد جعفری، قم، صدوق، چاپ اول، 1377.
دشتی، محمد، اجتهاد و تقلید، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام ، چاپ اول، 1374.
صفار القمی، ابوجعفر، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، قم، مکتب آیت الله مرعشی نجفی، 1404 ه .ق.
قرضاوی، یوسف، سیمای صابران در قرآن، ترجمه: محمدعلی لسانی فشارکی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1378.
منبع : فصلنامه اشارت، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، شماره 148.