عدالت در نگاه استاد شهید مطهری
استاد مطهری به عنوان یک فیلسوف مسلمان، مفسر برجسته، نواندیش متعهد و اسلام شناس حوزوی، متناسب با نیازهای علمی زمانه و نظر به شبهات موجود در محیط های علمی، مطالب و فراورده های علمی خود را سمت و سویی خاص می داد. ایشان با نگاهی عقلانی و برآمده از فلسفه اسلامی، به تولید آموزه هایی در دفاع و صیانت از تفکرات اصیل اسلامی در برابر دیگر تفکرات الحادی و انحرافی می پرداخت. در واقع همین امر یعنی نگاه معطوب به شبهات جاری، یکی از رموز و وجوه جذابیت، طراوت، شادابی و ماندگاری مباحث و تفکرات ایشان است.
از جمله مفاهیم و مولفه هایی که از برجستگی و نمود خاصی در تفکر و لسان استاد مطهری برخوردار بوده، مفهوم «عدالت» است. این مفهوم در نظام فکری استاد مطهری اهمیت و ارزش خاصی داشت؛ به گونه ای که بسیاری از صفحات آثار را به خود اختصاص داده است. ایشان با اشاره به مفهوم عدالت با عناوینی همچون «روح و باطن اسلام»، « عالی ترین فضیلت انسانی»، « هدف ارسال رسل»، « نقطه مشترک انسان های آزادیخواه»، « وجه مشترک تمامی فرهنگ ها»، « آرزوی تمامی انسان ها»، « فطری بودن عدالت»، « زیبا بودن عدالت» و … اهمیت این مفهوم را گوشزد می کرد.
در این نوشتار برآنیم تا با تمرکز بر آثار استاد، گوشه ای از ابعاد این مفهوم را به نمایش بگذاریم.
مفهوم عدالت
استاد مطهری در تعریف عدالت، آن را در مقابل دو مفهوم «ظلم» و «تبعیض» قرار می دهد و بیان می دارد که « مسأله اول که عدالت چیست، شاید چندان احتیاج به تعریف نداشته باشد. افراد بشر کم و بیش ظلم را می شناسند، تبعیض را می شناسند؛ عدالت نقطه مقابل ظلم است، نقطه مقابل تبعیض است و به عبارت دیگر: افراد بشر در دنیا به حسب خلقت خودشان و به حسب فعالیت هایی که می کنند و استعدادهایی که از خود نشان می دهند، استحقاق هایی پیدا می کنند؛ عدالت عبارت است از اینکه آن استحقاق و آن حقی که هر بشری به موجب خلقت خودش و به موجب کار و فعالیت خودش به دست آورده است به او داده شود؛ نقطه مقابل ظلم است که آنچه را که فرد استحقاق دارد به او ندهند و از او بگیرند، و نقطه مقابل تبعیض است که دو فرد که در شرایط مساوی قرار دارند، یک موهبتی را از یکی دریغ بدارند و از دیگری دریغ ندارند». یا اینکه « عدالت در مفهوم وسیعش عبارت است از دادن حق صاحبان استحقاق بدون هیچ تبعیضی میان آنها. اگر حق هیچ صاحب حقی ادا نشود بر خلاف عدالت است، همچنان که اگر تبعیض شده و حق بعضی داده شود و حق بعضی دیگر داده نشود باز برخلاف عدالت است.»
ویژگی های عدالت در لسان و ادبیات استاد مطهری
استاد مطهری برای بیان عدالت و اشاره به ابعاد و جوانب مختلف آن از تعابیر مختلفی استفاده می کرد که می توان هر تعبیر را به عنوان یک ویژگی و شاخصه مهم برای عدالت اسلامی مورد اشاره قرار داد. ذیلاً به بعضی این ویژگی ها اشاره خواهد شد.
البته ذکر این نکته ضروری است که بسیاری از ویژگی هایی که به آنها اشاره خواهد شد، نسبت به همدیگر همپوشانی دارند، لکن ذکر جداگانه آنها به جهت اهمیت و مهم بودنشان است.
1. روح و باطن اسلام
استاد مطهری در بیان اهمیت و ارزش مفهوم عدالت، با اشاره به جریان نفاق بعد از پیامبر اکرم (ص)، از آن به عنوان روح و باطن اسلام یاد می کند: « پیغمبر اکرم (ص) در عالم رؤیا این صحنه ( جریان نفاق) را دید و ناراحت شد. جبرائیل امین برای او تفسیر کرد: اینها بنی امیه هستند که بعد از تو بر سرنوشت امت اسلام مسلط خواهند شد ولی به این شکل مسلط می شوند که می دانند با شعارهای سابق، با نام بت پرستی، با نام هبل و لات و عزی دیگر با اسلام نمی شود مبارزه کرد؛ شعارهای اسلامی را کاملا حفظ می کنند، بانگ الله اکبر بالای مأذنه ها گفته خواهد شد، نماز جمعه و جماعت در مساجد خوانده خواهد شد، جهاد اسلامی و مبارزه با کفار در خارج مرزهای اسلامی هم به ظاهر خواهد بود اما آن حقیقت و روح اسلام که ایمان واقعی است، خداست، حقیقت است، و در داخل جامعه اسلامی عدالت و انصاف و انسانیت و عدم تبعیض است، اینها که روح و باطن اسلام است به وسیله اینها از بین خواهد رفت؛ کارشان این است که این حقایق و روح ها را از اسلام بگیرند و اسلام را به صورت یک پوسته بدون هسته و یک ظاهر بدون باطن و یک هیکل توخالی در بیاورند و آن وقت دیگر این ظاهر هم باقی نخواهد ماند.»
2. عالی ترین فضیلت
« عدالت عالی ترین فضیلت انسانی است. شرط عدالت یعنی شرط واجد بودن عالی ترین نیروی اخلاقی. با توجه به اینکه معمولا احساسات مرد نسبت به همه زن ها یکسان و در یک درجه نیست، رعایت عدالت و پرهیز از تبعیض میان زنان یکی از معیارهای اصلی در تعدد زوجات است.»
3. زیبایی ذاتی
« نظریه دیگری در باب معیار اخلاقی [بودن یک فعل] داریم و آن نظریه معروف حسن و قبح ذاتی افعال است. می دانیم عده ای بوده اند که برای افعال، حسن و قبح ذاتی قائل بوده اند و این به یک معنای خاص درست است.
البته تعبیرش فرق می کند. گفته اند زیبایی یا حسن دو جور است: حسن حسی داریم و حسن عقلی، همچنان که حسن خیالی هم داریم و حسن حسی بر چند قسم است. «حسن» یعنی زیبایی، و زیبایی تعریف هم ندارد، مما یدرک و لا یوصف است. حسن حسی ممکن است بصری باشد، ممکن است سمعی باشد و حتی ممکن لمسی باشد، ذوقی باشد، شمی باشد.
حسن عقلی هم داریم؛ بعضی چیزها به دیده عقل زیباست و جاذبه دارد. خاصیت زیبایی را از جاذبه اش می شود فهمید. هر چه در انسان عشق و شوق تولید کند و انسان را به سوی خودش بکشاند و تحسین و آفرین و تقدیس انسان را هم جلب کند «زیبایی» است. گفته اند بعضی کارها ذاتا زیباست و بعضی کارها ذاتا زشت و نازیباست، همین طور که صورت ها بعضی ذاتا زیباست و بعضی نازیبا. مثلا راستی ذاتا زیباست. حق، سخن راست، زیباست. امانت ذاتا زیباست. سپاسگزاری ذاتا زیباست. احسان به غیر ذاتا زیباست. عدالت کردن ذاتا زیباست. در مقابل، مقابلات اینها مثل دروغ، ظلم و همه اموری که اخلاق ناپسند خوانده می شود ذاتا نازیباست. پس [طبق این نظر] معیار اخلاقی [بودن] زیبایی فعل هاست، آن هم زیبایی عقلی که عقل مستقلا و مستقیما درک می کند.»
4. فطری بودن عدالت و اینکه انسان در اعماق وجود، عاشق عدالت است
« چرا در روزگار محرومیت ها و چشیدن طعم ظلم و تجاوز و استثمار و استعمار، ملیت به وجود می آید؟ زیرا به روزگار گرفتاری ها و محرومیت ها و ایام فقد عواطف و رحمت ها و تلاش و مبارزه برای رهایی از این وضع است که آدمی خود و فطرت و حقیقت خود را کشف می کند و ارزش ها و فضایل انسانی برای او مطرح می شود. آدمی وقتی در برابر ظلم و جنایت و کفر و فساد قرار گرفت و از آنها رنج برد، شوق عدالت و حقیقت در او بیدار می شود و اینهاست که جمع کننده است و صفت وحدت بخشیدن دارد. انسان آن چنان موجودی است که در اعماق وجدان و دراکه خود عاشق عدالت و تقوا و حق است و این عشق در هر زمان و مکانی به رنگی و به شکلی ظهور و بروز کرده است.»
استاد مطهری با بیان اینکه عدالت ریشه در وجدان و فطرت انسان ها دارد، معتقد است که عدالت احکامی را صادر می کند که محدود و محصور به زمان و مکان خاصی نیست.
بر این اساس عدالت برای همیشه خوب است و ظلم و تبعیض برای همیشه بد است و نمی توان با توجه به شرایط و مقتضیات زمان این حکم را دچار تغییر و نوسان دانست.
5. وجه مشترک تمامی فرهنگ ها
« به هر حال فرهنگ یعنی روح جامعه. حال آن مساله فعال برایمان مطرح نیست که آیا فرهنگ همیشه ملی است یا فرهنگ بین المللی هم هست یا لااقل همه فرهنگ های ملی یک اصول مشترک بین المللی دارند. این خودش یک مطلبی است. در همه فرهنگ های ملی، ملت ها نمی توانند خود را از یک سلسله اصول مشترک بین المللی خالی کنند. مثلا توجه به بسیاری از مسائل معنوی از قبیل آزادی و عدالت و صلح و بشردوستی که کم و بیش در همه فرهنگ های دنیا هست، وجوه مشترک فرهنگ هاست.»
6. فرمول ترکیب جامعه
از دیگر ویژگی هایی که استاد مطهری برای عدالت ذکر می کند، این است که عدالت فرمول و چارچوب تنظیم و ترکیب جامعه است. « در واقع یک جامعه وقتی می خواهد ترکیب بشود یک فرمول خاص می خواهد، فرمولش همان عدالت است. یعنی هر فردی در هر حدی که هست، به مقتضای کاری که می کند، زحمتی که می کشد و ابتکاری که می کند استحقاق و حقی دارد. حق هر فرد و حق هر گروه همین طوری که هست به آنها داده شود.»
7. نیاز اولیه انسان
از دیگر ویژگی های عدالت آن است که یکی از نیازهای اولیه و اساسی زندگی انسان است، نیازی که تنها به وسیله انبیای الهی برطرف می شود. « ثانیا مسأله نیاز را که عرض کردم، مگر خود قرآن همین را ذکر نمی کند؟ لقد أرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط می گوید ما پیغمبران را فرستادیم برای اینکه عدالت به وسیله آنها اجرا بشود. اگر بشر خودش نیازی به عدالت ندارد خدا کار لغوی کرده! این آیه نشان می دهد که بشر نیاز دارد به عدالت یا نه؟ آیا آیه نشان می دهد که اگر آنها نبودند عدالتی نبود یا می گوید نه، دیگران هم این کار را می کردند مع ذلک ما پیغمبران را فرستادیم؟ پس خود آیه اصلا نشان می دهد بشر نیازی به عدالت دارد و نشان می دهد فقط پیامبران هستند که این نیاز را برطرف می سازند.»
8. حق الناس
« حق الله وظایفی است بین ما و خدا؛ مثل نماز و روزه. حق الناس وظایف مستقیمی است که ما در برابر مردم داریم از عدالت، انصاف و غیره؛ تکالیفی است که نسبت به مردم داریم، حقوقی است که دیگران برعهده ما دارند.»
9. میزان قانون
« میزان ـ همین طور که عرض کردم ـ یعنی آلت سنجش؛ اسمی است عام. هر آلت سنجشی را «میزان» می گویند، ولی عرف بیشتر یک مصداقش را می شناسد و آن همان ترازو و قپان است…. قانون برای زندگی افراد بشر میزان است. میزان روایی و ناروایی. عدالت ـ که خودش حقیقتی است که قبل از قانون وجود دارد ـ باز میزان قانون است. عمل من باید با چه سنجیده شود؟ با قانون. خود قانون با چه سنجیده شود و از کجا که قانون، قانون درستی باشد؟ میزان قانون، عدالت است. میزان عدالت، حق یعنی استحقاق است. « اعطاء کل ذی حق حقه» (استحقاق ها) که در واقع به نظام هستی مربوط می شود.»
10. ضرورت زندگی اجتماعی
از دیگر ویژگی ها و خصوصیاتی که استاد مطهری برای عدالت بیان می کند، ضروری بودن برای زندگی اجتماعی است. ایشان در این باره اشاره می فرمایند: « می گویند انسان با حیوان فرقی ندارد، آنچه انسان به حسب غریزه می خواهد همان مسائل معاشی است، چیزهایی است که به معاش و زندگی اش و همین وسایل مادی طبیعی که باید برایش فراهم بشود [مربوط است] ولی انسان در اثر همین زندگی معاشی و همین حوایج مادی، نیاز پیدا می کند به یک سلسله امور دیگر که این نیازها به شکل های مختلف پیدا می شود. مثلا انسان احتیاج به قانون پیدا می کند. چرا احتیاج به قانون پیدا می کند؟ زیرا انسان وسایل معاش خودش را فراهم می کند بدیهی است که انسان، تنها نمی تواند زندگی کند و انسان ها مجبورند با یکدیگر زندگی کنند، منافع و مصالحشان اقتضا می کند که با یکدیگر زندگی کنند؛ بعد که با یکدیگر زندگی می کنند احساس می کنند که باید میان خودشان یک حدی و مرزی قائل بشوند، ناچار می آیند مقرراتی برای خودشان وضع می کنند. این مقررات، «قوانین» است ولی این مقررات را هم رعایت می کنند برای اینکه منافع همه اینها اقتضا می کند که این مقررات را رعایت کنند. مثلا می آیند [اصل] عدالت را وضع می کنند چون منافعشان چنین اقتضا می کند. وقتی همه می بینیم که ما به این زندگی اجتماعی احتیاج داریم و این زندگی اجتماعی هم بدون عدالت امکان پذیر نیست می گوییم پس بیاییم تسلیم عدالت بشویم. من عدالت را می خواهم برای اینکه شما به من زور نگویید، شما هم عدالت را می خواهید برای اینکه من به شما زور نگویم.»
11. هدف ارسال رسل
« قرآن صریح می گوید هدف انبیا برقراری عدالت در اجتماع بشری است: « لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» ( مسأله ظلم و عدالت، اصل و محور زندگی بشریت است. پیغمبر اکرم (ص) فرمود: « الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم». هیچ اجتماعی نمی تواند بر شالوده ظلم و ستم باقی بماند.)» « بنابراین مسأله برقراری عدالت، آن هم با مقیاس بشریت، هدف اصلی و عمومی همه انبیا بوده است؛ یعنی انبیا که آمده اند، یک کار، یک وظیفه، یک مأموریت و یک رسالتی که داشته اند، به نص قرآن مجید عدالت بوده است.»
نسبت میان عدالت و دیگر مفاهیم
در این بخش از نوشتار سعی داریم به نوع رابطه و نسبتی که ایشان که میان عدالت و دیگر مفاهیم قائل هستند، اشاره کنیم.
1. عدالت و مساوات
نسبت میان عدالت و مساوات از مهم ترین مباحث مربوط به عدالت است که پیرامون خود، نظریات و آرای گوناگونی را دارد. یکی از این نظریات، آرا و تفکرات متفکران اسلامی است که استاد مطهری در زمره این افراد است. ایشان در این رابطه می فرمایند: « عدالت از یک نظر ملازم است با مساوات. مساوات یعنی به همه به چشم مساوی نگریستن و تبعیض قائل نشدن. لازمه این گونه مساوات، عدالت است یعنی این است که هر کسی هر اندازه استحقاق دارد به او داده شود؛ اگر زیاد استحقاق دارد زیاد داده شود و اگر کم استحقاق دارد کم داده شود و در این جهت تبعیضی صورت نگیرد. اما اگر مساوات را مساوات در «اعطا» فرض کنیم که بدون رعایت استحقاق ها و درجه استحقاق ها به همه افراد برابر یکدیگر داده شود، این گونه مساوات بر خلاف عدالت است و ملازم با ظلم است. اکنون می گوییم که اگر برخی موجودات با یک سلسله تجهیزات و امکانات به وجود آیند ولی همواره از افاضه آن کمال لایق به آنها خودداری شود، برخلاف عدل الهی است. بلکه به مقتضای عدالت، متناسب با استحقاق ها افاضه فیض به آنها می شود.»
2. عدالت و اخلاق
اخلاق به عنوان یکی از عرصه های مهم کنشی و معرفتی همواره باید و نبایدهای خاصی را صادر می کند. این در حالی است که مکاتب مختلف اخلاقی میان خود تفاوت های فاحشی در این زمینه دارند، به همین جهت رابطه میان اخلاق اسلامی و عدالت موضوعی است که ذهن بسیاری از اندیشوران را به خود مشغول می کند. بر این اساس استاد مطهری نیز به جهت پاسخ دادن به این دغدغه، نسبت میان این دو را این گونه بیان می کند: « بخش اخلاق، یعنی مسائل و دستورهایی که درباره «چگونه بودن» انسان از نظر صفات روحی و خصلت های معنوی است از قبیل: عدالت، تقوا، شجاعت، عفت، حکمت، استقامت، وفا، صداقت، امانت و غیره.»
3. عدالت و عقل
استاد در بیان رابطه میان دو حکم عقل و عدل، حکم عقل را این گونه به عنوان راهنمای حکم عدل معرفی می کند: « بر می خوریم به حکم صریح عقل و علم که مقتضای حق چیست و مقتضای عدالت چیست، صلاح کدام است و فساد کدام، ناچاری اینجا توقف کنیم و عقل را به عنوان یک راهنما در مواردی که می تواند صلاح و فساد را درک کند بپذیریم و قاعده ای را که عدلیه گفته اند « کل ما حکم به العقل حکم به الشرع» یا گفته اند « الواجبات الشرعیه الطاف فی الواجبات العقلیه» به کار ببندیم. گیرم ظاهر یک دلیل نقلی خلاف آن باشد، زیرا روی آن مبنا ما برای احکام اسلامی، روح و غرض و هدفی قائلیم؛ یقین داریم که اسلام هدفی دارد و از هدف خود هرگز منحرف نمی شود. ما به همراه همان هدف می رویم، دیگر در قضایا تابع فرم، شکل و صورت نیستیم. همین که مثلا فهمیدیم ربا حرام است و بی جهت هم حرام نیست، می فهمیم هر اندازه که بخواهد تغییر شکل و فرم و صورت بدهد باز حرمتش جایی نمی رود؛ ماهیت ربا رباست، و ماهیت ظلم ظلم، و ماهیت دزدی دزدی، و ماهیت گدایی و کل بر اجتماع بودن گدایی است، خواه آنکه شکل و فرم و صورتش همان شکل ربا و ظلم و سرقت و گذایی باشد یا آنکه شکل و قیافه را عوض کند و جامه حق و عدالت بر تن کند.»
4. عدالت و مفاهیمی همچون امنیت، آزادی و …
« وقتی که ما روی الهام مذهبی روی این امور مطالعه می کنیم و دنیای به اصطلاح روشن امروز را می نگریم، می بینیم مثل ما در این دنیا نسبت به دنیایی که دین به ما نوید می دهد که در انتظار ماست، خواه ما شخصاً به آن دوره برسیم یا نرسیم، مثل مردمی است که دارند از یک تونل عبور می کنند؛ تونل در ذات خودش تاریک است ولی چراغ مصنوعی در آن نصب کرده اند؛ تازه باید از این تونل بیایند بیرون، وقتی که آمدند بیرون به یک فضای بسیار باز و بسیار روشن که روشنی آن طبیعی است می رسند؛عدالت به معنی واقعی برقرار است، امنیت به معنی واقعی برقرار است، آزادی به معنی واقعی برقرار است، توحید به حقیقت خودش طلوع می کند و ظاهر می شود و دنیا را روشن می کند.»
معنای حقیقی عدالت اجتماعی
استاد مطهری با توجه به تعریفی که از مفهوم عدالت ارائه داشتند، عدالت اجتماعی را این گونه تعریف می کردند که « مساله عدالت در جامعه همین است. عدالت اجتماعی که می گوییم و می گویند، یعنی جامعه ترکیبی است از افراد که باید در این ترکیب تعادی برقرار بشود. البته این تعادل جنبه های روحی و جنبه های مادی دارد. مثلا استثمار فرد فرد دیگر را، جامعه را از تعادل می اندازد. این استثمارها اگر زیاد بشود اصلا جامعه را به نابودی می کشاند…. دو اصلی که در اسلام چقدر مقدس است، اصل وحدت و اصل عدالت. عدالت، نبودن استثمار است؛ وحدت به معنی واقعی یعنی جامعه به صورت «ما» در بیاید».
نسبی یا مطلق بودن عدالت
شهید مطهری مفهوم عدالت را یک مفهوم مطلق می داند و هرگونه برداشت نسبی گرایانه از آن را موجب فرو رفتن در چالش های بی پاسخ عنوان می کند. به عنوان مثال اینان هیچ وقت نمی توانند حکم به عادلانه بودن یا نبودن کسی یا چیزی کنند. همچنین به هیچ وجه نمی توانند میزان عادلانه یا ظالمانه بودن جوامع را مشخص کنند؛ چرا که اساسا عدالت مفهومی نسبی است و بر این اساس هر آن ممکن است که یک رفتار در جامعه ای مصداق عدالت باشد و در عین حال در جامعه دیگر مصداق ظلم و بی عدالتی.
شهید مطهری در این باره می فرمایند: « این اشکال به اینها وارد است ولی به ما وارد نیست، چون اینها می گویند عدالت یک مفهوم نسبی است، یعنی یک چیزی که برای مردمی عدالت است برای مردم دیگر عدالت نیست، و عدالت یک حقیقت مطلق نیست که بگوییم در کجا وجود دارد و در کجا وجود ندارد و در جای دیگر بیشتر وجود دارد یا کمتر. این حرف را اینها زیاد در حرف هایشان تکرار می کنند. اگر این حرف را کسی قبول بکند نمی تواند عدالت را هدف مشترک قرار دهد و تلاش مؤلف کتاب برای جواب از این اشکال بیهوده است.»
اما اینکه چرا اینان قائل به نسبیت در مفهوم عدالت شدند، مساله ای است که استاد مطهری آن را در عدم درک مفهوم واقعی حق، عدالت می داند؛ بدین معنا که چون نتوانستند این مفاهیم را درست درک کنند، قائل به نسبیت شدند.
« این فرضیه در عصر ما زیاد بازگو می شود، ولی در این گفتار مجالی برای طرح و بحث این مسأله نیست؛ همین قدر می گوییم درک نکردن مفهوم واقعی حق، عدالت و اخلاق سبب چنین فرضیه ای شده است و بس. آنچه در باب حق و عدالت و اخلاق متغیر است، شکل اجرائی و مظهر عملی آنهاست نه حقیقت و ماهیتشان.»
عدالت از نظر قرآن
عدالت در لسان قرآن، موضوع و محور دیگری است که می توان در این بخش به آن پرداخت. استاد مطهری با اشاره به متن قرآن، نظر قرآن کریم را پیرامون عدالت این گونه بیان می کند:
« لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب ان الله قوی عزیز». « ان الله یامر بالعدل و الاحسان وایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی یعظکم لعلکم تذکرون».
این دو آیه کرمیه از دو سوره است و هر کدام در یک جا از قرآن است. اولی آیه بیست و پنجم از سوره حدید است و دومی آیه نودم از سوره نحل است. در هر دو آیه از یک مطلب یاد شده و آن موضوع عدالت است. البته هر کدام مطلب اضافه ای نسبت به دیگری دارد.
در آیه اول می فرماید: « ما پیغمبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و مقیاس و وسیله اندازه گیری نازل کردیم تا مردم بر میزان عدالت عمل کنند؛ آهن فرستادیم که فلزی محکم و باصلابت است و منافعی برای حیات بشر دربردارد. علت دیگر فرستادن پیغمبران این است که آمدن آنها وسیله امتحانی باشد و معلوم و روشن شود که چه کسی به یاری حق و اهل حق می شتابد و چه کسی نمی شتابد. خداوند نیرومند و غالب است.»
در آیه دوم می فرماید: « خدا امر می کند به عدالت و به نیکی و کمک و صله ارحام و نهی می کند از کارهای زشت و بد و ظلم؛ خداوند پند می دهد تا شما متذکر بشوید».
در آیه اول هدف کلی ادیان آسمانی را برقرار شدن موازین عدالت ذکر می کند و در آیه دوم به عنوان یک اصل از اصول و مبانی کلی اسلام و به عنوان معرفی روح اسلام می فرماید: خداوند به عدل و احسان امر می کند و از فحشا و زشت کاری ها و بدی ها و ظلم ها نهی می کند.»
اسلام، انقلاب و مجریان عدالت و ارتباطشان با عدالت
استاد مطهری معتقد بودند که دستورات و قوانین اسلام بر مبنای عدالت استوار هستند و در راه عمل به آموزه ها و موازین اسلامی هرگز نباید عدالت را فدای مصلحت کرد. ایشان برای عدالت به عنوان مهم ترین و مقدس ترین هدف نهضت، اثراتی قائل بودند که از جمله آن، محبوب بودن کسی است که برای عدالت قیام می کنند.
نکته مهم آنکه، تنها کسانی می توانند ندای عدالت سر دهند که خود پایبند به آن باشند. در این رابطه می توان به نمونه های اعلا و نابی اشاره کرد که سرآمد تمامی آزادیخواهان و عدالت خواهان عالم قرار دارند. امام حسین (ع) نمونه اعلایی از این افراد است که خود را فدای عدالت کردند. ذکر این نمونه ها بدان جهت است که مشخص شود اساسا زندگی بدون عدالت غیر ممکن است.
استاد مطهری با نگاهی فنی و عالمانه به انقلاب اسلامی، از آن به عنوان حرکتی در مسیر عدالت یاد می کند که رهبری آن را یک انسان وفادار و پایبند به عدالت به عهده داشت. به تعبیر بهتر یکی از رموز موفقیت و اهرم های سیاسی موثری که توسط رهبر انقلاب علیه رژیم و در مسیر پیروزی به کار گرفته شد، اهرم «عدالت» بود.
استاد مطهری در حالی از عناصری همچون «عدالت»، «آزادی» و «استقلال» به عنوان عناصر حفاظت کننده از اسلام و نظام اسلامی یاد می کند که مردم ایران اسلامی را مردمی می داند که این گونه مفاهیم، به خصوص مفهوم عدالت را در سایه اسلام دنبال می کنند.
عدالت در گفتمان حضرت علی (ع)
شهید مطهری در بیان کیفیت و چگونگی ارتباط سیره و تفکر امیرالمومنین حضرت علی (ع) با مفهوم عدالت، از عدالت به عنوان مفهومی یاد می کند که در نظر آن حضرت از ارزش و اهمیت فراوانی برخوردار است. عدالت در گفتمان علوی مفهومی است که تعادل اجتماع را حفظ و ضمن تزریق روح سلامت و آرامش به جامعه، همه را راضی نگه می دارد.
مبنای پذیرش حکومت از سوی حضرت، عدالت است؛ بدین معنا که چون در این نظام فکری هرگز نمی توان تماشاگر صحنه های بی عدالتی بود لاجرم باید برای اقامه عدل اقدام کرد و در این راه هر گونه هزینه ای را که لازم است از قبیل گرسنگی، سختی و حتی شهادت را پرداخت. مکانیزم اجرای عدالت از سوی آن حضرت به گونه ای بود که هرگونه تبعیض و پارتی بازی را بدون هر گونه انعطافی نفی و طرد می کند.
منابع: خردنامه همهشهری شماره 78