عاشورا و معیارهای روایی زبان حال
1. پرهیز از خلط زبان حال به زبان قال: در زبان حال، همانند زبان قال، هر چند شاعر، نویسنده و نمایشنامه نویس مى تواند آن را به امام(ع) و یا یکى دیگر از اهل بیت(ع) و یا دیگر عاشورائیان، به صراحت و یا به اشاره نسبت دهد. مثلا براساس زبان حال بگوید که امام(ع) چنین گفتند و یا چنین کردند ولى آن چه مهم است این که در مواردى که ممکن است برخى به اشتباه بیفنند باید تصریح کرد که زبان حال است نه زبان قال. بر همین اساس برخى بین زبان حال ، به نثر و شعر تمایز قائل شده و گفته اند: چون در شعر و همانند آن، استفاده از زبان حال زیاد رواج دارد، نیاز به قرینه و یا تصریح به این که آن چه مى گوییم زبان حال است نه زبان قال، ضرورتى ندارد. ولى در برخى از نثرها نیاز به قرینه و یا تصریح است، چرا که ممکن است برخى به ظاهر آن، توجه کرده و گمان برند که این عین سخنان امام(ع) است(1) .
به همین جهت على(ع) در خطبه اى مفصل و مشروح پس از آن که سوره “الهیکم التکاثر حتى زرتم المقابر »را تلاوت کردند در بیان حال مردگان در بخشى از آن فرمودند:
وَ لَئِنْ عَمِیَتْ آثَارُهُمْ وَ انْقَطَعَتْ أَخْبَارُهُمْ لَقَدْ رَجَعَتْ فِیهِمْ أَبْصَارُ الْعِبَرِ وَ سَمِعَتْ عَنْهُمْ آذَانُ الْعُقُولِ وَ تَکَلَّمُوا مِنْ غَیْرِ جِهَاتِ النُّطْقِ فَقَالُوا کَلَحَتِ الْوُجُوهُ النَّوَاضِرُ وَ خَوَتِ الْأَجْسَامُ النَّوَاعِمُ وَ لَبِسْنَا أَهْدَامَ الْبِلَى وَ تَکَاءَدَنَا ضِیقُ الْمَضْجَعِ وَ تَوَارَثْنَا الْوَحْشَةَ وَ تَهَکَّمَتْ عَلَیْنَا الرُّبُوعُ الصُّمُوتُ فَانْمَحَتْ مَحَاسِنُ أَجْسَادِنَا وَ تَنَکَّرَتْ مَعَارِفُ صُوَرِنَا وَ طَالَتْ فِى مَسَاکِنِ الْوَحْشَةِ إِقَامَتُنَا وَ لَمْ نَجِدْ مِنْ کَرْبٍ فَرَجاً وَ لَا مِنْ ضِیقٍ مُتَّسَعا«.(2)
هر چند نشانه هایشان ناپدید گردیده است و خبرهایشان قطع شده، چشم عبرت آنان را دید، و گوش خرد بانگشان را شنید. سخن سر دادند بى لب و دهان چنین گفتند: (اما نه زبان قال) که: چهره هاى شاداب در ترنجید، و تن هاى نرم پوسید، و مارا پوشاک فرسودگى در بر است و سختى تنگى گور برسد وحشت را به ارث مى بریم از یکدیگر. سرایهاى خاموش بر سرمان فرو ریخت. چندان که زیبایى تن هامان بر پر نماند و آب و رنگ چهره هامان بر جا… و ماندنمان در خانه وحشت دراز و دیرپا. نه ازاندوهى گشایش یافتیم و نه از تنگى جاى، فراخى و رهایش.
2. سازگارى زبان حال با زبان قال: زبان حال نباید با خطبه ها، نامه ها و کارهاى امام(ع) ناسازگار باشد. بنابراین شعر و یا نثر و نمایشى که با انگیزه ها و اهدافى که به روشنى در گفتار امام(ع) آمده است ناسازگار است درست نیستند.از باب نمونه: زبان حال هایى که بیانگر آنند که امام حسین در نهضتى که به وجود آوردند مضطر و بدون اراده بودند و یا زبان حال هایى که مى گویند: امام حسین(ع) و دیگر عاشورائیان شهید شدند تا از گنه کاران امت شفاعت کنند، با سخنان امام حسین(ع) بویژه با وصیت نامه مشهور آن بزرگوار ناسازگار است.(3) چرا که امام حسین(ع) در این وصیت نامه از اصلاح امور امت امر به معروف و نهى از منکر و… سخن گفته که هم با اضطرار و هم با هدف قیام براى شفاعت از گنه کاران امت سازگارى ندارد. بنابراین، چنین چیزهایى را نمى توان به عنوان زبان حال، گفت و یا نمایش داد.
3. سازگارى با مقام امام(ع) و دیگر عاشورائیان: زبان حال باید با مقام امام(ع) و دیگر عاشورائیان سازگارى داشته و از افراط و تفریط به دور باشد. بنابراین، زبان حال هایى که با علم و عصمت امام(ع) و عزت عاشورائیان سازگار نباشد و یا زبان حال هاى غلو آمیزى که امام(ع) را موجودى مافوق انسان و در حد خدا و… قرار دهد همانند سخنان کفر آمیزى که برخى از مداحان به تقلید از صوفیان مى گویند: ما حسین اللهى ایم، به هیچ روى، درست نیست. متاسفانه در زبان حال هایى که گفته شده افراط و تفریطهاى بسیارى صورت گرفته است اشعارى از این دست:
شدم راضى که زینب خوار گردد
اسیر کوچه و بازار گردد.
با روش و منش امام حسین(ع) و اهل بیت سازگارى ندارد. قیام امام حسین(ع) افزون بر بعد عرفانى و تربیتى بعد حماسى نیز دارد. امام حسین(ع) شخصیتى است که در برابر ستم و ستمگران قیام کرده است و به هیچ روى، ذلت و خوارى را نه براى خودش و نه براى هیچ مسلمان دیگرى چه رسد به عقیله بنى هاشم زینب کبرى نمى پسندد. سخن و عمل او در جاهاى گوناگون از عزت و شرافت و آزادى و آزادگى حکایت دارد.(4) ذلت و خوارى از نگاه امام(ع) تسلیم در برابر یزید است. اسارت اهل بیت از جمله زینب کبرى که به جرم دفاع از حق و حقیقت صورت گرفته، عین عزت و افتخار و سرافرازى است.
على اکبر فرزند امام حسین(ع) یکى از قهرمانان کربلا و نخستین شهید از بنى هاشم است. روایات بیانگر شجاعت، شهامت، ادب، ایثار و عشق او به شهادت در راه خداست. ولى متاسفانه اشعارى درباره او گفته شده است که نه تنها شخصیت او را تحریف کرده که پیامدهاى منفى و ناگوارى نیز دارد محتواى این اشعار این است که على اکبر نوجوانى است هیجده ساله که امید دامادى داشته ولى به هدف خود نرسیده است. از این روى ناراحت است. پدر و مادر نیز از این که در حق او کوتاهى کرده اند ناراحت اند. به عنوان نمونه از زبان امام حسین(ع) در بالاى نعش على اکبر به عنوان زبان حال چنین سروده اند:
مخواه پیش عدو این شکست مرا
به حجله مى روى ببوس آخر دست مرا
ملول گشته دل داغدار ناشادت
که من نکرده نور دیده دامادت
نکرده ام پدرى اى پسر تو حق دارى
ولى مکن خجلم نور دیده حق دارى
به تو اگر سخن آبدار مى گویم
ز من مرنج که بى اختیار مى گویم
نسبت دادن چنین سخنانى به امام حسین(ع) هر چند به عنوان زبان حال با شخصیت و منطق و عمل امام حسین (ع) سازگارى ندارد. بسیارى از عالمان و متفکران اسلامى از چنین اشعارى شکوه کرده اند. از باب نمونه شهید مطهرى در این باره مى نویسد:
»شما را به خدا ببینید حرف هایى را که گاهى وقت ها از یک افراد در سطح پایین مى شنویم که مثلا مى گویند: من آرزو دارم عروسى پسرم را ببینم، به فردى چون امام حسین(ع) نسبت مى دهند. آن هم در گرماگرم زد و خورد که مجال نماز خواندن (به گونه اى طبیعى) نیست.(5)«
نه تنها این اشعار با مقام امام(ع) و على اکبر و همچنین دیگر عاشورائیان سازگارى ندارد که با منابع تاریخى معتبر نیز، نمى خواند. چرا که سن على اکبر بیش از هیجده سال بوده است. شهید قاضى طباطبایى پس از تحقیق سن او را بیست و هشت سال نوشته است.(6) افزون بر این، او پیش از عاشورا ازدواج کرده است.
4. تحریف نکردن عاشورا به نام زبان حال: به نام زبان حال، به تحریف تاریخ عاشورا و اهداف و انگیزه هاى آن نپردازیم. در بسیارى از اشعار آمده است که امام حسین(ع) در روز عاشورا به هنگام جنگ که مجال نماز خواندن به صورت طبیعى نبود و امام نماز خوف خواندند. در اندیشه دامادى قاسم بوده و دخترش فاطمه را به عقد او در آورده است. این ماجرا که به نثر و شعر به عنوان زبان حال مطرح شده بنیان تاریخى ندارد و صد در صد جعل و تحریف و دروغ است. برخى از متفکران اسلامى که در این باره به تحقیق پرداخته به این نتیجه رسیده اند که ملا حسین کاشفى اولین کسى است که این مطلب را در کتابى به نام “روضه الشهداء” نوشته و اصل قضیه صد در صد دروغ است.(7)
افزون بر این، امام حسین(ع) دخترى که در سن ازدواج باشد نداشته است. در اشعارى دیگر همین فاطمه اى که در این ماجرا به عقد قاسم در آمده در مدینه به سر مى برد و چشم انتظار على اکبر است و على اکبر در کشاکش جنگ از سکینه قلم و کاغذ خواسته که براى او نامه بنویسد.
در بسیارى از اشعار نیز، کشته شدن امام حسین(ع)، اسیرى زینب(ع)، شهادت على اکبر و… وسیله اى براى شفاعت امت گنه کار دانسته شده به عنوان نمونه: از زبان امام حسین(ع) برخى چنین سروده اند:
آخر منم سلاله سالار کاینات لب تشنه در میان شما با مخدرات
بهر شفاعت گنه دوستان خویش کردیم سینه را هدف تیر حادثات
و یا شاعر دیگرى، از قول امام حسین(ع) نقل مى کند که کربلا قربانگاه من و هفتاد و دو تن شده:
تا پناه خیل زواران شود شافع جرم گنه کاران شود.
نمونه هایى از این دست بسیارند. این اشعار و همانند آن ها به هیچ روى، با سخنان و فلسفه قیام آن حضرت سازگارى ندارد، چرا که اگر شهادت این بزرگواران را وسیله اى براى بخشیده شدن و یا شفاعت امت گنه کار بدانیم به گونه اى مستقیم آن حضرت را مروج گناه و معصیت معرفى کرده ایم با این که آن حضرت به صراحت یکى از اهداف قیام خود را مبارزه با ستم و فساد دانسته است.
متاسفانه بسیارى از زبان حال ها براساس تحریف ها و دروغ هایى است که شمارى از مداحان و روضه خوانان و تعزیه خوانان از دیگران شنیده و یا در کتاب هاى غیر معتبر دیده اند. وقتى عروسى قاسم و… و فدایى شدن امام حسین (ع) براى گنه کاران امت، تحریف و دروغ است چگونه مى توان براساس آن شعرى و یا نثرى ادیبانه و یا نمایشى به زبان حال سرود و نوشت و انجام داد. متاسفانه امروزه با این بهانه دروغ بستن به امامان و اهل بیت(ع) آسان تر از دروغ بستن به دیگر مردم شده است. براى اثبات این ادعا کافى است که نگاهى به برخى از مجالسى که به نام امام حسین(ع) برگزار مى شود داشته باشید، نه تنها با کمال جسارت آن چه را براى گرمى مجالس لازم مى دانند مى گویند که از سوى برخى از متدینان نیز تشویق مى شوند. علامه نراقى، در این باره مى نویسد:
»بلى شیطان لعین چون در هر طرف در کمین و در یمین و یسار و خلف و قدام در مى آید و هر عملى که اجر آن بیش تر، سعى آن ملعون در ضایع کردن آن، اکثر است. جمعى از روضه خوانان را بر آن داشته که هر رطب و یابسى برسد بگویند به خیال این که باعث گریه و شور شود، خواه راست و خواه دروغ. و چنین عمل عظیم الاجر را ضایع کنند و مرتکب چنین معصیت شوند به جهت تصور ادراک مستحبى و حال آن که غلط است.(8)«
شخصى از آیت الله گلپایگانى مى پرسد:
بنده بااین که از معلومات عربى بهره اى ندارم ولى چون به حضرت اباعبد الله الحسین علاقه شدیدى دارم مرثیه و مصیبت مى خوانم و نمى دانم راست یا دروغ است ؛روزه ام در ماه مبارک رمضان با این وضع چگونه است ؟
معظم له در پاسخ مى نویسند:
مرثیه و مصیبت در صورتى که مشکوک باشد،نسبت دادن آن به امام جایز نیست و موجب بطلان روزه است ؛مگر آن که نسبت،به کتابى، که در آن نوشته شده است بدهید.(9)
ودر پاسخ فرد دیگرى که مسئله را به شرح زیر پرسیده است:
روضه خوان به عنوان زبان حال در مثل ماه مبارک رمضان، اشعارى مى خواند و یا قضایایى را نقل مى کند که مطابق با واقع نیست. آیا این کار سبب بطلان روزه است یانه ؟
در پاسخ مى نویسند:
اگر اشعار به عنوان زبان حال، در مورد مصایب واقع شده، ذکر شود و مناسبت هم داشته باشد عیب ندارد. لکن نقل قضایایى که اصلا واقع نشده جایز نیست و اگر به امام نسبت دهند مبطل روزه است.(10)
5. شایستگى هاى لازم براى بازگویى عاشورا به زبان حال: بازگویى رویداد عاشورا به زبان حال کار هر کس نیست. کسى که مى خواهد شعر، قصه، رمان و نمایشنامه اى در این زمینه بنویسد باید به تاریخ عاشورا و قهرمانان آن و همچنین با جبهه مقابل یعنى دشمنان امام(ع) آشنایى داشته باشد. افزون بر این، تحلیل درستى از عاشورا و مسائل مربوط به آن داشته باشد.
قلمرو بهره گیرى از زبان حال
یاد آور شدیم که بازگویى عاشورا به زبان حال، هر چند خود گونه اى از هنر است، ولى در عین حال، در بسیارى از قالب هاى هنرى مى تواند نقش موثر داشته باشد و آن ها را در خدمت پیام هاى عاشورا و ترسیم چهره واقعى آن قرار دهد.
بى شک، قالب هاى هنرى در دنیاى امروز نقش و جایگاه بسیار والایى در پیام رسانى دارند. هنر از مهمترین، موثرترین و رساترین ابزار در جهت ارائه حقایق و تاریخ اسلام به شمار مى آید. هنر این توان و قدرت را دارد که بیش ترین سخنان را، در کم ترین زمان ولى با موثرترین زبان بیان کند. پیامى امروز ماندگار و پیروز است که بتواند از این قالب هاى هنرى بیش ترین بهره را ببرد. یکى از وجوه اعجاز قرآن و ماندگارى آن، ارائه آن در همین قالب هاى هنرى است. یکى از عوامل نفوذ و گسترش و ماندگارى عاشورا نیز ارائه آن در قالب هنرى است.
در طراحى نهضت عاشورا، زمان و مکان، گزینش بهترین و پاک ترین انسان ها، کیفیت حرکت، چگونگى وقوع حادثه، خطبه ها و سخنان امام حسین(ع) و دیگر عاشورائیان که سرشار از فصاحت و بلاغت و… است همه و همه از طراحى هنرمندانه نهضت به وسیله خداوند و یا خود امام حسین(ع) حکایت مى کند. که در جاى خود باید به تحلیل و تشریح آن پرداخته شود. در این مقال، چون ما درصدد بیان چگونگى پیوند بین قالب هاى هنرى و زبان حال مى باشیم به همین اندازه بسنده مى کنیم .
به پاره اى از قالب هاى هنرى و ارتباط آن با زبان حال مى پردازیم:
الف. شعر و شاعرى
شعر از زیباترین و گیراترین قالب هاى هنرى براى ارائه رویداد عاشورا بویژه درس ها و عبرت هاى آن است. پس از عاشورا اشعار بسیارى به زبان هاى گوناگون بویژه زبان عربى و فارسى سروده شده است. که اگر این آثار گرد آورى شود دهها رساله و کتاب خواهد شد. در این اشعار شاعران متعهد که سیماى تابناک عاشورا را از ابعاد گوناگون: عاطفى، عرفانى، حماسى و… روشن کرده و سیماى دشمنان عاشورا: بنى امیه و بنى عباس و پیروان آن ها را نیز، به مردم شناسانده اند. در گذشته شاعرانى چون: کمیت اسدى، حمیرى، دعبل خزاعى و… این کار را به خوبى انجام داده اند. قصائد بلندهاشمیات کمیت از شاهکارهاى بزرگى بودکه با طراحى خود کمیت، فراگیر و پایه هاى حکومت امویان را متزلزل کرد. در این اشعار بلند طرح حکومت عدل، افشاگرى علیه بنى امیه، معرفى اهل بیت(ع) و مدح و مرثیه درباره آنان آمده است.(11)
اشعار معروف سید اسماعیل حمیرى، »اُمْرُر على جَدَث الحسین، فَقُل لاعْظُمِه الزکیّه…” نیز از شاهکارهاى ادبى عاشورایى است.(12)
پس از این بزرگواران قرن به قرن و بویژه در قرن معاصر اشعارى بسیار زیبا و با محتوایى عالى در ابعاد عاطفى عرفانى، حماسى و با الهام از سخنان امام(ع) و زبان حال سروده شده است. این شاعران مفاهیمى چون، ستم ستیزى عدالت طلبى، حق گرایى، عزت، آزادى و آزادگى، بر پا داشتن حق و عدل، امر به معروف و نهى از منکر شهادت در راه خدا، مظلومیت اهل بیت(ع) و… را با الهام از عاشورا به زبان قال و حال بیان کرده اند. از باب نمونه محتشم کاشانى در دوازده بند خود(13)هر چند تنها به یک بعد از عاشورا که همان جنبه عاطفى و رثایى آن باشد توجه کرده ولى در عین حال، یکى از شاهکارهاى ادبى عاشورایى را به زبان فارسى و به زبان قال و حال به یادگار گذاشته است. به نمونه هایى از شعرهاى او که به زبان حال سروده بود در همین مقاله اشاره کردیم. عمان سامانى نیز بیش تر به بعد عرفانى عاشورا پرداخته است، ولى در چند مورد به بعد حماسى آن نیز توجه کرده و چهره بسیار زیبایى از قهرمانان کربلا نشان داده است از باب نمونه درباره لحظه اى که امام(ع) عزم میدان کرده با اسب و شمشیر خود به زبان حال گفت وگوى آن ها را چنین به تصویر کشیده است:
کاى سبک پر ذوالجناح تیز تک
گرد نعلت سرمه چشم ملک
اى سماوى جلوه قدسى خرام
اى ز مبدأ تا معادت نیم گام
رو به کوى دولت منهاج من است
دیده واکن وقت معراج من است
بس حقوقا کز منت بر ذمت است
اى سمت نازم زمان همت است
پس به چالاکى به پشت زین نشست
این بگفت و برد سوى تیغ دست
کاى شعشع ذوالفقار دل شکاف
مدتى شد تا که ماندى در غلاف
آن قدر در جاى خود کردى درنگ
تا گرفت آئینه اسلام زنگ
در مزاج کفر شد خون بیش تر
سر بر آور اى خدا را نیشتر(14)
شاهکارهاى ادبى شعر عاشورایى فراوان است. در برخى از کتاب ها نمونه هایى از این اشعار گرد آورى شده است.(15) زبان حال در این شاهکارها نقش اساسى دارد. اشعار مفصل »فرا« با عنوان عاشورا حماسه مکرر که با این ابیات شروع مى شود: »بیابان ها گرم و سوزان بود و خورشید جهان افروز، زمین تشنه را چون تیغ مى برید(16)« و دوازده بند غروى اصفهانى(17)، اشعار نیّر تبریزى(18)، اقبال لاهورى(19)، نمونه اى از این شاهکارها به شمار مى آیند.
از باب نمونه اقبال لاهورى، متفکر و شاعر بلند آوازه اهل سنت به بعد حماسى عاشورا بیش تر توجه کرده و در اشعار معروف خود از آزادگى و ستم ستیزى و بیدارگرى و درس آموزى مردم جهان از مکتب حسینى به شرح سخن گفته است.(20) استاد شهید مطهرى از این اشعار به عنوان زبان حالى که بیانگر واقعیت و آئینه تمام نماى شخصیت امام حسین(ع) است نام برده است.(21)
افزون بر ایشان شاعران بسیارى با الهام از خطبه ها و شعارهاى امام حسین(ع) و همچنین به زبان حال، در این بعد (سیاسى اجتماعى) شعر سروده اند. متاسفانه در برابر این اشعار، اشعار سست و بى مایه نیز درباره رویداد کربلا کم نیستند. اشعارى که گاه در جهت ضد اهداف عاشورا قرار دارند. اشعارى که به جاى مقاومت و پرخاشگرى علیه ستم و ستمگران، فساد و مفسدان، بى تفاوتى و گناه را ترویج مى کنند. در لابه لاى بحث هاى گذشته به نمونه هایى از این دست اشاره کردیم.
ب. قصه و نمایشنامه و…
درباره رویداد عاشورا کم و بیش، قصه ها، فیلمنامه ها و نمایشنامه هایى نگاشته شده است. که هر یک در جاى خود، در ابلاغ پیام هاى عاشورا و تجسم بخشیدن به عواطف و احساسات و همچنین حماسه حسینى نقش داشته اند. ولى ظرفیت این رویداد بیش از آن چیزى است که قصه نویسان و… تاکنون ترسیم کرده و نوشته اند. این حادثه این ظرفیت را دارد که صدها بلکه هزارها نثر ادبى درباره آن نوشته شود. تصویر حرکت امام حسین(ع) از مدینه تا مکه و از آن جا تا کربلا، دستمایه بسیار خوبى براى نویسندگان است. روشن است که یک قصه نویس و یا یک نمایشنامه نویس در این جا دیگر به نقل تنها بسنده نمى کند. از ویژگیها و احوالات و زندگینامه این قهرمانان نیز بهره مى گیرد و با استفاده از خطبه ها، گفت و گوها و کارهاى امام حسین(ع) و دیگر عاشورائیان، خطورات ذهنى این انسان هاى مجاهد و فداکار و همچنین دشمنان آنان مى تواند قصه ها و نمایشنامه هایى بسیار زیبا و جذاب ترسیم کرده و بنویسد. البته کسى که مى خواهد وارد این عرصه شود باید با قهرمانان این رویداد آشنایى داشته باشد. از ویژگیها، روحیات، زندگى فردى و اجتماعى، نوع رابطه آنها با پیروان آگاهى داشته باشد. تحلیل درستى از عاشورا داشته باشد. اثر گذارى این گونه آثار بسیار زیاد است. گاه یک قصه و یا نمایشنامه خوب، تحول و دگرگونى در راه و روش بسیارى از انسان ها ایجاد مى کند. از این روى، حوزه هاى علمیه، مراکز فرهنگى و نظام اسلامى باید از این ابزارها بیش ترین استفاده را ببرند. باید از قصه نویسان خوب و… دعوت کنند که در این باره بنویسند نویسندگان خوب را تشویق کنند حتى بسیارى از کسانى که با ما نیستند ولى بر ما نیز نیستند مى توانیم در این راه کمک بگیریم.
همگان »بینوایان« را به عنوان یک اثر ادبى خوب و ماندگار مى شناسند. بخش عمده اى از این اثر به جنگ هاى داخلى فرانسه (جنگ بین جمهورى خواهان و سلطنت طلبان) مربوط است. با این که بینوایان یک قصه و رمان است ولى وقتى انسان آن را مطالعه مى کند مى بیند که پر از تاریخ است و مقطعى از تاریخ فرانسه را به خوبى تصویر کرده و نوشته است.
رویداد عاشورا و جنگ بین امام حسین(ع) و یزید سوژه و موضوعى است که مى تواند چنین قصه ها و رمان هایى را خلق کند.
ج. هنرهاى نمایشى
حادثه عاشورا هر چند براى نمایش و شبیه سازى ساخته نشده است ولى به گونه اى طراحى و معمارى شده، که ظرفیت و استعداد هنرهاى نمایشى آن بسیار بالاست. بلکه باید گفت: بیش از آن که انسان ها در قالب هاى هنرى به تبیین و تشریح آن بپردازند، دست تقدیر در ترسیم عاشورا بزرگ ترین هنرمندى را به کار برده است. یکى از متفکران اسلامى در این باره مى نویسد:
انسان وقتى که تاریخ عاشورا را مى خواند، استعدادى براى شبیه سازى در آن مى بیند، همان طور که قرآن براى آهنگ پذیرى ساخته نشده ولى این طور است، حادثه کربلا هم براى شبیه سازى ساخته نشده ولى این طور هست. من نمى دانم شاید شخص ابا عبدالله الحسین(ع) در این مورد نظر داشته… متن تاریخ این حادثه گویى اساسا براى یک نمایشنامه نوشته شده است، شبیه پذیر است، گویى دستور داده اند که آن را براى صحنه بودن بسازند.(22)
تعزیه و شبیه خوانى گونه اى از هنرهاى نمایشى است که از دیرباز در خدمت رویداد عاشورا در آمده است. و توجه عالمان و فقیهان را به خود جلب کرده است. و برخى در اثبات و برخى در نفى آن سخن گفته اند. امروزه بیش تر آنان با اصل تعزیه و شبیه خوانى مخالفتى ندارند. هر چند از برخى گفته ها و کارهایى که انجام مى گیرد شکوه دارند و آن ها را سازگار با معارف اسلامى و قیام امام حسین(ع) نمى دانند.
براى این که بدانیم بهره گیرى هنرهاى نمایشى از زبان حال، تا چه اندازه است اشاره اى به ارکان هنرهاى نمایشى مفید و مناسب مى نماید. هر متن نمایشى چه تاریخى و چه غیر تاریخى، افزون بر هدفى که متن براى آن نوشته مى شود بر سه عامل زیر استوار است:
1. بازیگر و یا بازیگرانى که به اجراى نمایش نامه مى پردازند.
2. حرکت و عمل: حرکت و عمل وسیله اى است براى هر چه بیش تر آشکار کردن خصوصیات اخلاقى، آرزوها، تمایلات درونى و اهداف شخص بازیگر، از طریق حرکت و عمل آن چه را که در ذهن و در درون شخص بازیگر مى گذرد و قابل رویت نیست. بازیگر این ها را تجسم مى بخشد و در برابر چشم تماشا کنان قرار مى دهد.(23)
3. بیان و یا سخنان و گفت و گوهایى که در این نمایش صورت مى گیرد. کلام و گفت گوى دراماتیک و نمایشى کاربردهاى زیادى دارد:
1. داستان را گسترش و وقایع را جلو مى برد.
2. ویژگى ها و خصوصیات اشخاص بازیگر را: کسى که سخن مى گوید، کسى که با او سخن گفته مى شود و کسى که از او سخن گفته مى شود نشان مى دهد.
3. روابط بین اشخاص بازى و نسبت بین آن را با یکدیگر روشن مى کند.
4. فکر و اندیشه اشخاص بازى را بیان مى کند.
5. تصویر سازى مى کند، یعنى وقایعى را که در خارج از صحنه اتفاق مى افتد به گونه اى در صحنه باز مى گوید که تصویرى از آن چه واقع شده است، در ذهن تماشاگران ترسیم شود.
6. مکان صحنه را مشخص مى سازد.
7. زمان را مشخص مى کند.
8. فضا سازى مى کند. هر نمایشنامه اى فضاى خاص خود را دارد: شاد است، غم انگیز است و… سهمى عمده از فضا سازى بر عهده مکالمه و گفت و گو در نمایشنامه است.(24)
در رویداد عاشورا، هنرمندان و بازیگران براى این که بتوانند عمق رویداد عاشورا و قهرمان هاى آن را به نمایش بگذارند نمى توانند صرفا به گزارش هاى تاریخى بسنده کنند. باید از قوه خیال کمک بگیرند تا بتوانند حال و هواى عاشورائیان و مخالفان آن ها را ترسیم کنند. در نهضت عاشورا از یک سو با شخصیت هایى روبه رو هستیم که با سخنان و رفتارهاى خود نمایش بزرگ و تاریخى بى نظیرى را به صحنه آورده اند. قهرمان اصلى این رویداد بزرگ در کربلا امام حسین(ع) است که یاران فداکار و ایثارگر خود را براى دفاع از دین و ارزش هاى الهى به حرکت در آورد و اینان جز رضاى خداوند در هیچ اندیشه اى نبودند و در این راه از هر سختى استقبال مى کردند.پس از کربلا قهرمان این رویداد زینب کبرى است که پیام خون شهیدان را نه تنها به مسلمانان که به جهان ابلاغ کرد از سوى دیگر، در برابر این ها، انسان هایى بودند که جز به دنیا و مقام به چیز دیگرى نمى اندیشیدند، بازیگران با توجه به گزارش هاى تاریخى و زبان حال ها که همان تبیین و تشریح ویژگى هاى امام حسین و یارانش و یزید و ابن زیاد و طرفدارانش است مى توانند شخصیت هاى دو طرف و اهداف آنان را تجسم ببخشند.
عمل و حرکت در صحنه (که به تعریف آن اشاره کردیم. رکن دوم هر نمایش به شمار مى آید) در القاى مفاهیم دراماتیک و تجلى جلوه هاى نمایشى نقش مهمى را بر عهده دارد.
اعمال دراماتیک یعنى اعمالى که در ارتباطى تنگاتنگ با پیشرفت وقایع داستان، و روشن کردن خصوصیات بازیگران و ایجاد فضاى لازم براى وقوع حوادث هستند. کوتاه سخن این که اعمال دراماتیک وظایف زیر را بر عهده دارند: فضا سازى، شخصیت پردازى، گسترش و توسعه طرح نمایشنامه.
ایجاد تنوع در صحنه و نجات نمایش از حالتى یک نواخت، توجه دادن تماشاگران به نقطه اى ویژه از صحنه و… جزو اعمال فنى در نمایشنامه به شمار مى آیند.
رویداد عاشورا هم داراى ظرفیت هاى یاد شده است. و هم در همه آن ها زبان حال نقش مهم و موثرى دارد. توضیح و تشریح بسیارى از امور و کارهاى یاد شده در قالب زبان قال نمى گنجد. از باب نمونه: براى ایجاد تنوع، ضمن تصویر حالات عاطفى و معنوى عاشورائیان مى توان از شوخى ها و مزاح هایى که در شب و روز عاشورا برخى از آنان داشتند بهره گرفت و نمایش را از یکنواختى نجات داد.
پی نوشت ها :
1. لؤلؤ و مرجان، ص 121.
2. نهج البلاغه، خطبه 221 شهیدى، ص 254 – 253.
3. بحار الانوار، ج 44، ص 329.
4. همان مدرک، 381، ج 45، ص 9.
5. حماسه حسینى، ج 1، ص 28 – 27، صدرا.
6. تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهداء، قاضى طباطبایى، ص 676.
7.لؤلؤ و مرجان، ص 184.
8. رسائل و مسائل، نراقى، ج 1، ص 246.
9. مجمع المسائل، آیت الله گلپایگانى، ج 1 ص 265.
10. همان مدرک، ص 266
11. »الغدیر« علامه امینى، ج 2، ص 181، دارالکتب العربى، هاشمیات کمیت 578 بیت است.
12. الاغانى، ابى الفرج الاصفهانى، ج 7 ص 241 – 240، احیاء التراث العربى، بیروت.
13. اشک شفق، آراسته رضا معصومى، ج 1، ص 256، رشیدى.
14. گنجینه الاسرار، مثنوى معروف عمان سامانى، ص 28.
15. اشک شفق، ج 1، بخش پنجم.
16. همان مدرک ص 242.
17. همان، ص 381.
18. همان، ص 342، 345، 376.
19. کلیات اشعار فارسى مولانا اقبال لاهورى، با مقدمه، احمد سروش، ص 75 – 74، سنایى.
20. همان مدرک.
21. مجموعه آثار، شهید مطهرى، ج 17ص 613.
22. مجموعه آثار، ج 17، ص 368.
23. شناخت عوامل نمایش، ابراهیم مکى، ص87، انتشارات سروش، صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران.
24. همان، ص 105.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 270