خانه » همه » مذهبی » جامعه سازی و خودسازی (2)

جامعه سازی و خودسازی (2)

جامعه سازی و خودسازی (2)

آنچه گفته شد بیشتر یک الگوی مردانه بود. در نظام خانواده اسلامی، میان زن و مرد متأهل تفاوت معناداری وجود دارد. البته در جهات فردی میان زن و مرد تفاوتی نیست. یعنی فعالیت های

0004856 - جامعه سازی و خودسازی (2)
0004856 - جامعه سازی و خودسازی (2)

 

 

تفاوت الگوی مردانه و زنانه

آنچه گفته شد بیشتر یک الگوی مردانه بود. در نظام خانواده اسلامی، میان زن و مرد متأهل تفاوت معناداری وجود دارد. البته در جهات فردی میان زن و مرد تفاوتی نیست. یعنی فعالیت های فردی غالباً ربطی به جنسیت ندارد و میان زن و مرد مشترک است؛ اما در جهات اجتماعی نقش زن و مرد فرق می کند. زن برای ارائه خدمات اجتماعی باید بیشتر به اجتماع کوچک خانواده متوجه باشد و عمده توان و زمان خود را صرف به سازی محیط خانواده (همسرداری، فرزندداری و خانه داری) کند در حالی که مرد عمده توان و زمان خود را در خارج محیط خانواده صرف می کند. به بیان دیگر زن و مرد مسلمان حتماً باید نسبت به ایفای نقش اجتماعی، خود را مسئول ببینند و بر ارائه خدمت به جامعه مصمم باشند؛ اما نقش آفرینی اجتماعی زن بیشتر در محیط خانه و خانواده تعریف می شود. در حالی که فضای نقش آفرینی اجتماعی مرد، بیشتر محیط خارج از خانه است و مسئولیت های بیرون از خانه را بر دوش می گیرد. بنابراین عمده زمان و توان خود را در یک صنف خاص اجتماعی صرف می کند.(1) اگر عمده زمان و توان را معادل حدود 8ساعت در نظر بگیریم میزان نقش آفرینی اجتماعی مرد در خارج خانه و در صنف خاص خود حدود 8ساعت خواهد بود. به همین ترتیب میزان نقش آفرینی زن در محیط خانواده معادل 8ساعت است. یعنی فعالیت اجتماعی مورد انتظار از زن در خانه تقریباً معادل فعالیت اجتماعی مورد انتظار از مرد در بیرون خانه است.(2) البته زن مدت زمان بیشتری در محیط خانه حضور دارد؛ اما روشن است که مقداری از آن را به کارهای فردی خود می پردازد. بدین ترتیب زنان در شرایط عادی تنها حدود 3ساعت زمان برای اشتغال به فعالیت های صنفی در اختیار دارند. همان طور که مرد نیز حدود 3ساعت زمان برای رسیدگی به مسائل خانواده در اختیار دارد.
شرایط عادی را از این جهت قید کردیم که زنان در اواخر ایام بارداری و سال های اول پس از وضع حمل در شرایط ویژه ای قرار می گیرند و معمولاً درگیر مسئولیت های سنگین رسیدگی به فرزند هستند و فرصت و نیرویی برای فعالیت اجتماعی آنان باقی نمی ماند.(3) نهایتاً الگوی کلی زندگی و نقشه کلان عمل یک مسلمان چنین خواهد بود:
شکل (الف)
نوار زیر را به منزله مجموع دارایی یک انسان مسلمان (مشتمل بر توان و زمان) در نظر بگیرید. خط افقی زیرین این نمودار، محور زمان است که واحدی کمتر از روز ندارد. عرض این نوار نیز 24 ساعت هر روز را تصویر می کند.

0004856 - جامعه سازی و خودسازی (2)

شکل (ب)

اگر بخواهیم الگوی گذشته را در این نمودار مندرج سازیم برای مردان به شکل ج و برای زنان به شکل د دست می یابیم:

00048561 - جامعه سازی و خودسازی (2)

شکل (ج)

00048562 - جامعه سازی و خودسازی (2)

شکل (د)

در این نمودار سرآغاز ترسیم الگو را 18 سالگی انتخاب کردیم از آن جهت که تا پیش از آن، معمولاً برنامه زندگی انسان تحت تدبیر شخصی او نیست و بر اساس تأمل و انتخاب خود او تدوین نشده است. یعنی غالباً پس از 18سالگی جوان به حدی می رسد که برنامه زندگی خود را شخصاً به دست گیرد و با هدف زندگی خود را شخصاً به دست گیرد و با هدف گذاری صحیح و در قالب یک الگوی حکیمانه سرمایه توان و زمان خود را مدیریت کند.
برای آن که محاسبات روشن تری داشته باشیم و بتوانیم الگوی خود را دقیق تر ترسیم کنیم این سرمایه را به صورت کمی معادل 60 سال عمردر نظر می گیریم. البته طیف رنگی آخر نمودار نشان می دهد که پایان عمر برای ما معلوم نیست و احتمال کم و زیاد آن وجود دارد؛ اما بر حسب متوسط عمر نسل موجود حدود 80سال زمان را برای هر مسلمانی می توان در نظر گرفت و بر اساس آن برنامه ریزی کرد.

دوره رشد و تحصیل؛ مقدمه ایفای نقش اجتماعی

دو نمودار ج و د که صورت تصویری جدول الف است با یک اشکال مهم روبرو است.
«گفته شد خدمت اجتماعی یکی از وظایف هر انسان مسلمان است و کارآمدی در این خدمت برای انسان کمال بعد اجتماعی او محسوب می شود. از طرفی برای کارآمدی در خدمت اجتماعی به کسب آمادگی و آموزش های فراوانی نیاز هست. بدون دانش و تجربه و مهارت و تحصیل نمی توان نقش اجتماعی بالا و خدمات مؤثری ارائه کرد؛ اما در الگوی بالا نشانی ازآموزش دیده نمی شود و فرصتی برای آن در نظرگرفته نشده است! گویا به نظر رسیده که تا 18 سالگی دوره رشد و تحصیل و دانش آموزی به سرآمده و آمادگی برای ایفای نقش اجتماعی کسب شده است.
بی شک این الگو برای کسی در حوالی 40سالگی که دوره آموختن را به پایان رسانده و کاملاً برای ایفای نقش اجتماعی آماده شده، الگوی مناسبی است، اما برای کسی که هنوز درمرحله رشد و تحصیل و مهارت افزایی است الگوی پاسخ گو و کارآمدی نیست و جایگاه رشد و تحصیل او در این نمودارها تعیین نشده است.
چه بسا احتمال دهیم که در زمان های گذشته جوانان تا حدود 18سالگی دانش و مهارت لازم برای ایفای نقش اجتماعی را به دست می آوردند؛ اما در زمان ما با گسترش دایره علوم و فنون و تخصصی شدن نقش های اجتماعی و پیچیدگی روابط انسانی دست یابی به این مرتبه در 18سالگی معمولا امکان ندارد؛ بنابراین حتی اگر فرض کنیم که این نمودار در زمان گذشته الگوی مناسب و کارآمدی بوده نمی توان در شرایط اجتماعی جدید به آن اعتماد کرد زیرا جوان 18 ساله امروز فعالیت صنفی شایسته ای نمی تواند بر عهده گیرد».
این مشکل را می توان به این تعبیر نیز بیان کرد که برای رشد و تحصیل در این الگو سهمیه شایسته ای از زمان و توان در نظر گرفته نشده است. از این رو برای ترمیم یا تکمیل این الگو باید راه دیگری بپیماییم.
بی شک ازفعالیت های فردی به نفع فعالیت تحصیلی نمی توان چیزی کم کرد. از فعالیت های مربوط به خانواده تنها برای جوان مجرد می توان بخشی را به رشد و تحصیل اجتماعی داد؛ اما به محض تشکیل خانواده این فرصت ازدست خواهد رفت و لازم است آن زمان در اختیار نیازهای خانوادگی قرار گیرد. ناگزیر باید فعالیت های صنفی و فعالیت های اجتماعی را به نفع دوره رشد و تحصیل اندکی کاهش دهیم. برای این منظور چند پیشنهاد را بررسی می کنیم:
اولین پیشنهاد این است که 60 سال باقی مانده را به دو بخش تقسیم کنیم و یک فرصت فارغ 10یا 15 ساله برای تحصیل در آن قرار دهیم. یعنی کل فعالیت های صنفی، فرهنگی یا اجتماعی را در این دوره تعطیل کنیم و به جای آن به رشد و تحصیل شخصی بپردازیم. به این ترتیب 60 سال زمان باقی مانده ی در اختیار، یک دوره 10ساله رشد و یک دوره 50ساله خدمت

00048563 - جامعه سازی و خودسازی (2)

شکل (هـ)

تقسیم می شود. الگوی گذشته صورت برنامه های انسان در 50سال خدمت را نشان می دهد و برای 10سال اول یک الگوی تحصیلی ترسیم می شود.
به بیان دیگر هر انسانی دو دوره دارد. یا در حال رشد (تحصیل، آموزش، مهارت آموزی و…) است و یا رشید (رشد یافته) شده و در دوره خدمت قرار گرفته است. در دوره رشد باید سرمایه علمی، عقلانی، اخلاقی، معرفتی، معنوی، اجتماعی، سیاسی، هنری، حرفه ای و صنفی، و… خود را ارتقا بخشد تا در دوره خدمت از همه این سرمایه ها برای اقدامات اجتماعی مؤثر و ماندگار استفاه کند. در دوره رشد به بالا بردن ظرفیت علمی و دیگر توانمندی های خود می پردازد و قابلیت های خود را فعال می کند. عمده ی فعالیت هایش ناظر به «خود» او و به هدف اعتلای سطح کمال «خودش» می باشد؛ اما در دوره دوم بیشتر به «استفاده» از این توانمندی ها و ارائه ی خدمات، به «جامعه» می پردازد. شخصیت اصلی او بیشتر در خدمت رفع نیازهای دینی، معنوی و علمی جامعه قرار می گیرد و از او انتظار ثمردهی می رود.(مطابق شکل هـ)
گمان نمی شود کسی در تقدم دوره رشد بر دوره خدمت تردید کند. در این مدل تقدم به خوبی لحاظ شده یعنی دوره افزایی و دوره دوم به خدمت و نقش آفرینی و تأثیرگذاری اختصاص یافته است. اتفاقاً این الگو قائلان و طرف دارایی هم و طرف دارانی هم دارد. کسانی این اعداد و ارقام را تا 40سالگی بالا برده و معتقدند که جوان تا پیش از سن پختگی نباید از خود اثری تولید کند و باید همه فعالیت های اجتماعی خود را به آن سنین یعنی بعد از 40سالگی موکول نماید. این کسان در این ادعا به بعثت نبی اکرم (ص) در40سالگی نیز استناد می کنند.
اما این پیشنهاد چند ابهام یا اشکال دارد:
اول این که لازمه این طرح این است که انسان دست کم تا حدود 30سالگی هیچ گونه احساس مسئولیتی نسبت به جامعه نداشته باشد و هیچ بهره ای از او به دیگران نرسد. یعنی در این زمان همه استعدادش را برای بالا بردن ظرفیت خود به کارگیرد و واکنشی نسبت به محیط پیرامون از خود نشان ندهد، این چنین طرحی با «لزوم اهتمام به امور مسلمین و قضاء حوائج مؤمنین» که در کلام پیامبر اکرم (ص) توصیه شده و نیر با حضور اجتماعی فعال شخص نبی اکرم (ص) در دوره جوانی از جمله در پیمان حلف الفضول سازگارنیست. انسان مسلمان از همان روز که به بلوغ می رسد در کنار نماز و تکالیف و عبادات شخصی به امر به معروف و نهی از منکر موظف است و باید حساسیت خود را نسبت به مسائل پیرامونی و اجتماعی حفظ کند و واکنش متناسبی از خود نشان دهد. بی تفاوتی نسبت به امور مسلمین، بی خیالی نسبت به حوادث اجتماعی و پرهیز از خدمت به دیگران به هر بهانه ای حتی به بهانه رشد و تحصیل در فرهنگ اسلامی ممنوع است و نمی توان خدمت و فعالیت هایی مانند امر به معروف و نهی از منکر را منوط به رشد شخصی کرد و تا رسیدن به مرتبه بالایی از رشد شخصی از آن سر باز زد.
برای حل این مشکل می توان نمودار را به شکل (و) تغییر داد.
اکنون و بر اساس این نمودار جوان در دوره رشد و تحصیل عمده زمان و توان خود را صرف رشد، ظرفیت افزایی و شکوفاسازی خود می کند و البته در کنار آن به فعالیت های اجتماعی نیز نظری دارد. از نیازهای جامعه به کلی برکنار و غافل نیست و ادقامی هر چند محدود برای دیگر سازی و خدمات اجتماعی انجام می دهد.
این گونه فعالیت های حاشیه ای علاوه بر تأمین نیاز جامعه و ادای رسالت اسلامی و زنده نگاه داشتن روح حساسیت نسبت به نیازهای جامعه و تقویت بینش اجتماعی، به رشد و تکامل توانمندی های مورد نیاز جوان هم می انجامد. به بیان دیگر این گونه فعالیت ها در مراحل نخست، نوعی تحصیل هم محسوب می شود. تحصیل بصیرت اجتماعی، توان سخن وری، نویسندگی، پژوهش، کلاس داری، مواجهه با جمع، مدیریت، طراحی فرهنگی، ارتباط اجتماعی، کار متشکل گروهی و…. که هر یک به مرور زمان و به برکت «تجربه و تمرین» در وجود شخص، شکل می گیرد و تقویت می شود.(4)
این مدل از این جهت امتیاز دارد که هویت رشد و تحصیل جوان را در دوره اول بر هم نزده است. بی شک جوان امروز نیروی فردای جامعه است و مسئولیت نقش آفرینی ویژه را فردا باید بر دوش بگیرد. نظیر سربازی که در پادگان آموزش

00048564 - جامعه سازی و خودسازی (2)

شکل (و)

می بیند. او نیروی فردای جبهه ها است. اگر این آموزش نباشد وجود سرباز در جبهه، چندان مفید و کارآمد نیست؛ اما اگر دوره آموزشی به خوبی طی شود همین سرباز صفر تبدیل به یک افسر کارآمد پر تأثیر در هنگام نبرد خواهد شد. پس در دوره رشد و تحصیل، جوان ضمن احساس مسئولیت اجمالی نسبت به مسائل اجتماعی خد را برای فردا آماده می سازد.
دانشجوی مذهبی ای که درس نمی خواند و تمام وقت خود را به فعالیت های فرهنگی در بسیج و هیئت و تشکل های دانشجویی می گذراند هرچند مفید واقع شود و خدمت مؤثری ارائه کند اما وظیفه خود را انجام نداده و در فردایی نه چندان دور از نقش آفرینی ویژه محروم خواهد ماند. طبعاً این به معنای انکار اهمیت فعالیت های وی نیست.
اما این علی رغم آن اصلاح و این امتیاز همچنان دچار اشکال دیگری است:
ظاهر خطوط و خانه ها در این نمودار چنین القا می کند که پس از پایان دوره رشد فرآیند تحصیل و ظرفیت افزایی به کلی خاموش خواهد شد و انسان از پویایی و رشد، تا ابد بازخواهد ماند! یعنی پس از عبور از خط مرزی دوره رشد به دوره خدمت تا پایان عمر خدمات یک نواختی از او برای جامعه صادر خواهد شد و امکان شکوفایی او یک باره از بین خواهد رفت.

00048565 - جامعه سازی و خودسازی (2)

شکل (ز)

این پیشنهاد نیز قابل قبول نیست و با توصیه نبی معظم اسلام (ص) به علم آموزی مستمر ناسازگار است. اطلب العلم من المهد الی اللحد.(5)
برای اصلاح و ترمیم این مدل نمودار دیگری مانند شکل (ز) پیشنهاد می کنیم:
در این نمودار ضمن حفظ همه مزایای نمودارهای گذشته مشکل پیش گفته هم حل شده و فرصت رشد و تحصیل تا پایان عمر محفوظ مانده است؛ اما یک مشکل دیگر در آن به نظر می رسد: ظاهراین نمودار چنین تداعی می کند که گویا میان دوره رشد و دوره خدمت یک مرز ظریف خطی وجود دارد عبور از آن در یک لحظه مشخص اتفادق می افتد! مثلاً در ساعت 7و 39 دقیقه صبح روز چهارشنبه بیست و سوم اردیبهشت سال هزار و چهارصد و فلان، دوره رشد و تحصیل به پایان رسیده و از آن پس هویت ثمربخشی و خدمت برای او در نظرگرفته می شود. این چنین فرضی نیز طبیعی به نظر نمی رسد و مقداری غیرواقعی و کارتونی است؛ زیرا انتقال یک فرد از دوره اول به دوره دوم به صورت دفعی رخ نمی دهد. این دو دوره مرز ظریف خطی ندارند که گام نهادن به دوره ی دوم تنها در «یک لحظه» رخ دهد. بلکه این انتقال به صورتی تدریجی، آرام آرام و طی زمانی طولانی صورت می گیرد. بنابراین مرز میان این دو دوره، طیفی است نه خطی. جوان هر چه پیش تر می رود، غلظت فعالیت ها و خدمات اجتماعی در برنامه ی کاری او افزایش می یابد و از درجه حضور فعالیت های تحصیلی در برنامه ی او اندک اندک کاسته می شود. البته رشد و تحصیل هرگز از برنامه ی کاری او تا پایان حذف نمی شود. هر انسانی موظف است از گهواره تا گور در جستجوی رشد و دانش باشد؛ اما میزان پرداختن به وظیفه دائمی دانش جویی و رشد در ادوار مختلف سنی متفاوت است. بر این نمایش این مدل از شکل (ح) استفاده می کنیم.
به این ترتیب نمودار رضایت بخشی فراهم آمده که از اشکالات گذشته خالی است. البته درجه شیب این نمودار اندکی قابل تغییراست و به توان تحصیلی، ظرفیت استقامت، امکانات، مشکلات و شرایط محیطی شخص بستگی دارد.

00048566 - جامعه سازی و خودسازی (2)

شکل (ع)

همان گونه که در تصویر ملاحظه می شود در دوره اول (مثلاً 15سال اول پس ازبلوغ- یعنی تا حدود 30سالگی) «متن» برنامه ی جوان به رشد و تحصیل اختصاص دارد و در حاشیه به ثمربخشی، خدمت و بازدهی هم می پردازد، در ادامه آرام آرام جای این متن و حاشیه عوض خواهد شد. یعنی متن برنامه به خدمت و ثمربخشی اختصاص خواهد یافت و در حاشیه آن فضایی برای رشد و تحصیل باقی خواهد ماند.
برهم خوردن نسبت متن و حاشیه، خلاف وظیفه است. اهمیت مضاعف متن نسبت به حاشیه قطعی است. یعنی حاشیه، از متن بیشتر نیست. مساوی آن هم نیست، بلکه از آن- به اندازه ای قابل توجه- کوچک تراست. با حفظ این اندازه ی کلی، تثبیت نهایی ابعاد متن و حاشیه بسته به سلیقه ی افراد، متفاوت است. یعنی درجه شیب این نمودار اندکی قابل تغییر است و بسته به توان تحصیلی، ظرفیت استقامت، امکانات، مشکلات و شرایط محیطی شخص کم و زیاد می شود.
برای آن که منظور بحث روشن تر انتقال یابد کمی به زبان اعداد و ارقام سخن گوییم. نسبت متن و حاشیه تقریباً نسبت 4به 1 است. یعنی اگر جوان چهار پنجم وقت و نیروی خود را به رشد شخصی و یک پنجم آن را به فعالیت های فرهنگی و اجتماعی اختصاص دهد، اندام کلی برنامه ی او از تناسب خارج نشده است.
البته جوان در سال های نخست، توانایی زیادی برای فعالیت های نخست، توانایی زیادی برای فعالیت های جانبی ندارد؛ اما بر فرض آمادگی کامل برای انواع خدمات فرهنگی و احساس موفقیت در این فعالیت ها، بیش از این یک پنجم اجازه ی حاشیه پردازی ندارد. پس از وارد شدن به دوره دوم حیات خود این نسبت کاملاً عکس خواهد شد. یعنی یک پنجم زمان و توان خود را به رشد و تحصیل و چهار پنجم آن را به جامعه سازی و خدمت اختصاص خواهد داد.
در دوره رشد و تحصیل این مقدار خدمات اجتماعی- که در نمودار یک پنجم زمان و توان فرد را به خود اختصاص داده- نباید از برنامه فعالیت های او حذف شود. کسانی که تجربه کار تربیتی و فرهنگی در تشکل ها را دارند به خوبی می دانند که اوج حوصله مربی نسبت به متربی در حدود 20تا 30سالگی است.
سروکله زدن با متربی نوجوان پس از 30سالگی معمولاً دشوار می شود. اگر بنا باشد که شخص پس از تکمیل رشد فردی- مثلاً بعد از 30یا 40سالگی- به ارتباط با نوجوانان بپردازد، احتمالاً بخش زیادی از نشاط و حوصله و توان خود را برای هم زبانی و هم دلی با نوجوان از دست داده است. این نعمت را باید قدر شناخت و به صورت طبیعی در شرایط سنی مناسب وارد میدان مسئولیت های اجتماعی شد. توصیه به ازدواج در فرهنگ اسلامی نیز معادل با تقویت احساس مسئوولیت در جوان و در افکندن او به عرصه تربیت و فعالیت فرهنگی است. البته بزرگ نمایی این وظیفه حکیمانه نیست و باعث رکود و توقف خود او خواهد شد.
اختصاص یک پنجم زمان و توان خو به فعالیت های فرهنگی و تربیتی (یا پرداخت خمس سرمایه)، علاوه بر زنده نگاه داشتن روح تعهد و ایفای مسئولیت اجتماعی، مجال رشد فردی را برای ما محفوظ نگاه می دارد و ارتقای شخصیت ما را ممکن می سازد. یک پنجم زمان و توان مقدار کمی نیست. اگر در طول سال توزیع شود معادل حدود دو ماه و نیم خواهد بود واگر ماهیانه مصرف شود قریب به شش روز در هر ماه و اگردر هفته جاری شود یک روز و نیم از هفته را در برخواهد گرفت و اگر روزانه خرج شود حدود دوساعت در هر روز خواهد بود.
نکته مهم دیگر که در این میان لازم است ملاحظه شود این که این فعالیت ها علاوه بر بهره ای که برای دیگران دارد برای خود شخصی نیز بسیار سازنده و رشد آور است. گاهی در مراحل اولیه بهره خود شخص از این فعالیت ها ازمخاطب او بیشتراست؛ زیرا فرآیند رشد در میدان عمل اتفاق می افتد با این اقدامات جدی و مسئولانه تجربه و توان و مهارت و بینش فرد بالا می رود و آمادگی او برای حضور مؤثر در جامعه بسیار افزایش می یابد.
مسیر رشد فردی تنها در مطالعه و کلاس درس و محضر استاد و همایش های علمی منحصر نیست. میدان عمل برترین بستر کارورزی و رشد فردی است. به این ترتیب می توان نیمی از زمان و توانایی که خرج این گونه فعالیت های می شود را به حساب رشد فردی گذاشت.
از باب نمونه تدریس یک فعالیت فرهنگی و اصالتاً ناظر به نیاز دیگران است. اما غالباً موجب تکرار و تعمیق مطالب برای خود استاد می شود و در مراحل اولیه به افزایش قدرت کلاس داری، ارتباط با جوان و مدیریت جمعی می انجامد البته بی شک فایده تدریس یک متن در چند نوبت متوالی آرام آرا برای استاد کم می شود و رو به صفر می نهد.

برخی نکات مهم :

1. توزیع متفاوت وظیفه بر زمان

ظاهراین نمودارها چنین می نماید که هرروز یک انسان مسلمان باید مشتمل برانواع فعالیت های فردی، خانوادگی، اجتماعی، تحصیلی و صنفی باشد؛ اما با حفظ همه این نسبت ها می توان در برخی ازجایگاه ها تصرف مختصری داشت. مثلا یک پنجم متعلق به فعالیت های فرهنگی را به صورت دیگری برزمان توزیع کرد؛ دو ماه و نیم در سال بایک روز در هفته. یا مثلا اگر حدود یک ساعت ورزش برای هر روز مناسب تشخیص داده شده می توان این یک ساعت رابا سه جلسه باشگاه در هفته (هرجلسه 2ساعت) تأمین کرد. یا مثلا می توان برخی ازایام رابه کلی از فعالیت های خانوادگی یا اجتماعی خالی ساخت. در عوض ایام دیگری به صورت مشروط براین که نسبت های کلان را برهم نزند اشکالی ندارد.

2. خدمات فرهنگی و غیرفرهنگی

خدمات صنفی ای که میت وان برای آینده در نظرگرفت بسیار متنوع و مختلف است. ازپزشکی و معلمی و مهندسی تا خدمات اقتصادی مانند کسب و کار وتوزیع کالا و مشاغلی مانند رانندگی و آهنگری و لوله کشی و تعمیر لوازم خانگی و….
اگرکسی ازآغاز در مشاغل خدماتی یا اقتصادی وارد شود روزانه باید زمان وسیعی را به این قبیل کارها اختصاص دهد و فرصت او برای جامعه سازی به معنای خاص بسیار محدود خواهد شد؛ اما اگر کسی هویت صنفی خود را فرهنگی تعریف کند، مثلا معلم، مدیر فرهنگی یا روحانی شود، مجال حضور فرهنگی مؤثری خواهد یافت و در وظیفه دیگرسازی موفق تر خواهد بود، زیرا علاوه بر 2ساعت فعالیت های اجتماعی عامی که همگان در اختیار دارند 8ساعت فعالیت صنفی او هم خرج این اهداف خواهد شد.

3. نسبت میان خودسازی و دیگرسازی

اگر بخواهیم حاصل مباحث گذشته را به صورت گویا عرضه کنیم لازم است چهار گزینه زیرا در نسبت میان خودسازی و دیگرسازی یک بار دیگر مرور کنیم.
گزینه اول این که همواره باید دغدغه خودسازی را بردغدغه دیگرسازی وجامعه سازی ترجیح داد و تا پایان عمر برای سعادت خود ورشد شخصی خود کوشید. این صورت را در بحص ضرورت فعالیت های اجتماعی نفی کردیم و معلوم شد که رسیدگی به امور مسلمین و تلاش برای خدمت موثر به جامعه در پرتورشد فردی و ایمان و تقوا وظیفه هرمسلمانی است.
احتمال دوم این که همواره باید دغدغه دیگران را بر دغدغه خودسازی مقدم داریم و خود را فدای سعادت دیگران کنیم. این فرض هم ابداً مطلوب نیست و با فلسفه بعثت پیامبران که تعلیم و تزکیه انسان ها است منافات دارد.
احتمال سوم این که رشد فردی و خودسازی را کاملاً بر دیگرسازی و جامعه سازی مقدم بدانیم. یعنی قائل باشیم که هر گاه خودسازی به نقطه پایانی خود رسید اجازه پرداختن به جامعه و دیگرسازی داده می شود. این مدل هم از این جهت مخدوش است که تحقق خودسازی با همه مراتب والایش ره صد ساله بسیار دشواری است که اگر رسیدگی به امور دیگران را به آن وابسته سازیم عملاً باید از دیگرسازی و جامعه سازی چشم بپوشیم.
احتمال چهارم این که مرتبه ای از رشد فردی را به عنوان حد نصاب و شرط لازم فعالیت های اجتماعی در نظر بگیریم و همگان را ملزم بدانیم که در یک مدل خوشه ای یا هرمی نسبت به آن احساس مسئولیت داشته باشند. یعنی در هر مرحله ای از رشد متناسب با توان خود، خدمتی را بر دوش گیرند.
ادعای این نوشتار همین گزینه چهارم یعنی مدل آمیخته ای از رشد فردی اجتماعی است که در سطح کلان یک مدل خوشه ای خواهد داشت.
بنابراین نباید گفته شود: «چون «خودسازی بر خدمت به دیگران و دیگرسازی مقدم است» باید توجه به نیازهای اجتماعی را به مرحله بعد از فراغت رشد فردی و تهذیب نفس موکول کرد». زیرا گرچه سرآغاز گفته، سخن پذیرفته و اصل معقولی است؛ و کسب برخورداری های شخصی بی تردید و از نظر عقلی مقدم بر توجه به دیگران است؛ اما این سخن نیز به جای خود ثابت است که تعلیم و تربیت و ساختن- چه موضوع آن خود انسان باشد و چه دیگری- سطوح و مراتب مختلف دارد. جوان به اندازه ای که در اجتماع رشد می کند. قابلیت بهره دهی پیدا می کند و به پایه های پایین تر اشراف می یابد. ازباب نمونه یک دانش آموز دبیرستانی می تواند دروس ابتدایی را تدریس کند. دانشجویان هم قابلیت تدریس دروس دبیرستان را دارند. هر کس در هر سطح علمی یا معنوی قرار گرفته باشد، می تواند دست گیر سطوح پایین ترباشد.
به این ترتیب یک خوشه ی تعلیمی یا تربیتی تشکیل می شود، که هر کس باید جای خود را در این خوشه بشناسد. مثلاً در فضای علمی، محققان اندیشمند در رأس خوشه قرارمی گیرند و اساتید دانشگاه از آن ها بهره می گیرند، در سطوح پایین تر این خوشه به ترتیب دانشجویان، دبیرستانی ها و دانش آموزان ابتدایی قرار دارند. اتفاقاً باید این خوشه را پایدار نگاه داشت و در مدیریت منابع انسانی بر اساس آن عمل کرد. یعنی نباید نیروهای رأس خوشه را به کارهای مربوط به لایه های بعدی گمارد. در مثال گذشته به دو جهت نمی توان از اندیشمندان تراز اول برای آموزش مستقیم کودکان ابتدایی استفاده کرد؛
یکی این که وجود آن شخصیت ها برای مباحث تخصصی لازم است و مقرون به صرفه نیست که وقت و توان آن ها صرف آموزش نوآموزان شود.
دوم این که به سبب فاصله ی علمی بسیار زیادی که میان او و کودک مبتدی وجود دارد، ارتباط و تفهیم مطالب، بسیار دشوار است. در حالی که جوان دبیرستانی به خاطر تصور روشنی که از اندوخته های کودک و سیر انتقال او به معلومات تازه دارد، و همچنین به خاطر تسلط بیشتر بر زبان کودک، می تواند در انتقال سریع مطالب علمی به او موفّق ترباشد، اگر این خوشه تعلیمی به خوبی تکمیل گردد، در روش عاقلانه و عادلانه ای در پیش گرفته شده، که در آن هم معلم و هم متعلم رشد می کنند.
در فضای تربیتی و اخلاقی نیز نباید توقع داشت نیرو و تلاش مربیان بزرگ اخلاق و معنویت، صرف تربیت مبتدیان و نوپایان گردد؛ زیرا تربیت کسانی که تا نیمه های راه رفته اند تنها به دست آن بزرگان امکان دارد؛ اما برای تربیت سطوح بعد، از شاگردان و شاگردنِ شاگردان آن ها هم می توان بهره گرفت. این طرح خوشه ای یک تقسیم کار حکیمانه است که با آن ازسرمایه های تربیتی بهتر می توان بهره گرفت.
جوان برای فعالیت های تعلیمی و تربیتی باید «اقدامی»، «متناسب» و «متکامل» داشته باشد. اقدام، یعنی «از انجام وظیفه شانه خالی نکنند. جای خود را در خوشه خالی نگذارد و عناصر سطوح بالا را با فرار خود به فعالیت های نازل، مشغول ننماید». متناسب، یعنی «پا از گلیم خود فراتر ننهد، جایگاه خود را بخوبی بشناسد، و فقط در محدوده توان خود فعالیت کند». متکامل، یعنی «با تحصیل و تهذیب مستمر جایگاه خود را در این خوشه بالاتر برد و روز به روز به بهره های وجودیش افزوده گردد».

4. مشکل کمبود وقت

وقتی این گونه پیشنهادها برای مدیریت زمان و تدبیر فعالیت ها بیان می شود عموم مخاطبان غالباً نسبت به ناتوانی ازجمع میان وظایف و مشکل کمبود وقت گلایه دارند. برای حل نسبی این مشکل توجه به دو موضوع مفید است: یکی ادغام برنامه ها و دیگری استفاده از عنصر برکت.
یکی از راه های عملی ساختن این توصیه ها و ایجاد توسعه در وقت ادغام فعالیت ها است. مثلاً زمان غذا خوردن که یک فعالیت فردی است با تبادل عواطف که یک فعالیت خانوادگی است قابل ادغام است.
هنگامی که اعضای یک خانواده برسریک سفره جمع می شوند علاوه بر این که نیاز خود به غذا خوردن را تأمین می کنند بهترین فرصت برای ارتباطات خانوادگی و تبادل اخبار و عواطف پدید می آید و به این ترتیب دو وظیفه فردی و اجتماعی همزمان و به صورت ادغام شده ادا می شود. یا مثلاً مطالعه کردن در وسیله نقلیه عمومی در ترافیک شهری.
یک نمونه بسیار جالب از ادغام فعالیت ها و استفاده بهینه از فرصت ها را یکی از نزدیکان حضرت امام (ره)؛ از زندگی ایشان نقل می کند. ایشان می گوید به اتاق امام (ره) وارد شدم دیدم که ایشان خوابیده و مشغول انجام یک نرمش هستند هم زمان، با یک دست نوه خود علی را نوازش می کنند و در دست دیگرشان تسبیح گرفته و ذکر می گویند. در همان حال رادیو و تلویزیون را می بینند و صدای رادیو را گوش می دهند و به این ترتیب از کیفیت برنامه های صدا و سیما اطلاع می گیرند.
البته همه فعالیت ها قابل ادغام نیست و تلفیق برخی از برنامه ها گاهی مضر یا کلافه کننده است. مثلاً ساعاتی که برای خانواده در نظرگرفته شده، نباید با فعالیت های کاری و صنفی درآمیزد. از آیت الله بهجت نقل شده که به طلبه ها سفاری می کردند وقتی به خانه می روید کتابهایتان را پشت در بگذارید و درون خانه نبرید. کنایه از این که به نیاز زن و فرزند خود توجه کامل کنید و حضور شما درون خانه حضور مؤثری باشد.
عامل مؤثر دوم در توسعه زمان تمسک به عنصر برکت است، برکت در فرهنگ اسلامی به معنای خیر کثیر است. چیری که فایده زیادی دارد، یا افراد زیادی از آن استفاده می کنند پربرکت است، در مقابل چیزی که از آن بهره ای به کسی نمی رسد بی برکت است.
ممکن است کسی حضورش در محیط خانواده ازحیث زمانی کم ولی ازحیث کیفیت پربرکت باشد یا کسی در تأمین معاش چندان تقلا نکند و چندان ثروتی هم نیندوخته باشد اما معیشت یا برکتی داشته باشد.
برای این که عصر ما برکت داشته باشد، باید عوامل برکت را شناسایی و تحصیل کنیم تاخدای متعال در سرمایه زمان و توان ما توسعه و برکت ایجاد کند.
بسیار اتفاق افتاده که ساعت مطالعه، نتیجه ای جز خستگی ذهن و اعصاب خرد ندارد؛ اما گاهی نیم ساعت مطالعه به اندازه دو ساعت یا بیشتر بهره می دهد. پژوهشگران و اهل قلم نیز تجربه کرده اند که گاهی ساعت ها تلاش فکری به تولید مناسبی منتهی نمی شود و گاهی قلم، شتابان وجودشان اثری شایسته عرضه می کند در آیات قرآن کریم ایمان و تقوا را عوامل برکت شمرده شده است.(6)

نتایج نوشتار:

– انسان دارای دو بعد فردی و اجتماعی است.
– انسان باید به صورت موازی در هر دو بعد فردی و اجتماعی به کمال رسد. الگوی انسان مطلوب دینی واحد هر دو ارزش فردی و اجتماعی است.
– کمال بعد فردی به ایمان و تقوا است و کمال بعد اجتماعی به کارآمدی و خدمت.
– کمال فردی انسان، اصیل و کمال اجتماعی او تبعی است. یعنی تنها در پرتو کمال فردی ارزشمند است.
– جوان مسلمان باید خود را نیروی آینده بداند و تلاش کند از وجود خود یک عنصر کارآمد برای فردای جامعه بسازد.
– اهتمام به امور مسلمین و فعالیت های اجتماعی و فرهنگی همواره باید در برنامه جوان مسلمان وجود داشته باشد.
– زن و مرد در نوع فعالیت های اجتماعی متفاوت اند. فضای نقش آفرینی اجتماعی زن در مرحله اول جامعه کوچک خانواده است.
– دوره اول زندگی جوان مسلمان به رشد و خودسازی اختصاص دارد. یعنی عمده زمان و توان او صرف رشد جامع و تحصیل خواهد شد.
– دوره دوم زندگی یک انسان مسلمان به ثمردهی و خدمت اختصاص دارد. یعنی عمده زمان و توان او در این دوره به ارائه خدمات اجتماعی صرف خواهد شد.
– در دوره اول فعالیت های اجتماعی و در دوره دوم فعالیت های تحصیلی در حاشیه فعالیت اصلی قرارخواهد داشت.
– انتقال از دوره اول به دوره دوم دفعی نیست وبه صورت تدریجی و با یک شیب ملایم صورت می پذیرد.
پیوست : دستورالعمل خودسازی امام خمینی (ره)
– نمازهای یومیه را در پنج وعده بخوانید و نمازشب را حتماً به پای دارید.
– اوقات خواب خود را کم کنید و بیشتر قرآن بخوانید (به ویژه سوره مزمل).
– رأس ساعت مقرر که بیدار می شوید، دیگر نخوابید.
– رزوهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه بگیرید.
– کم خوری را پیشه کنید (خود را به خوردن شیر، خرما و حلوا عادت بدهید).
– در مجالس و میهمانی های با شکوه که فقرا به آن راه ندارند شرکت نکنید و خود نیز چنین مجالسی نداشته باشید.
– برای عهد و پیمان اهمیت فوق العاده قائل باشید.
– به تهی دستان انفاق کنید.
– از مواضع تهمت دوری کنید.
– دل به دنیا نبندید و آن را بر دستور خدا ترجیح ندهید.
– لباس ساده بپوشید و از پوشیدن لباس رنگی خودداری کنید.
– از نظرمادی به پایین تر از خود و از نظر معنوی به اولیاء الله بنگرید.
– کار نیک خود را فراموش کنید و گناهان گذشته خود را به یاد بیاورید.
– زیاد صحبت نکنید و دعاها را زیاد بخوانید (به خصوص دعای روز سه شنبه را).
– اول هرماه خرج یک روز خود را صدقه بدهید.
– دانش های فنی (به ویژه رانندگی، مکانیکی، رادیو تلویزیون) را فرا بگیرید.
– به ورزش به خصوص کوه نوردی و شنا اهمیت بدهید.
– از اخبار روز مسلمین و جهان با خبر شوید (هر روز حداقل یک بار اخبار کامل را بشنوید).
– بیشتر مطالعه کنید.

پی‌نوشت‌ها:

1- توجه به فرمان پیامبر اکرم (ص) و پسند حضرت زهرا (س) که از آن در حدیث زیر به «نهایت سرور و خوشحالی» یاد شده است فرهنگ مورد نظر و الگوی مطلوب دینی را آشکار می سازد:
تقاضی علی و فاطمه الی رسول الله فی الخدمه فقضی علی فاطما یخدمه مادون الباب و قضی علی علی بما خلقه، قال: فقالت فاطمه فلایعلم ما داخلنی من السرور الا الله یا کفائی رسول الله تحمل رقاب الرجال (قرب الاسناد، ص 52) امام علی (ع) و فاطمه زهرا(س) از پیامبر اکرم (ص) درباره کارها رهنمود خواستند، پیامبر اکرم (ص) کارهای داخل منزل را بر عهده فاطمه (س) و کارهای بیرون در را بر عهده علی (ع) نهادند. فاطمه زهرا (س) فرمود هیچ کس نمی داند از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم زیرا رسول خدا (ص) مرا از تحمل مسئولیت های مردانه معاف داشت.
2- امروزه برای ارزیابی وضعیت موجود زنان و اندازه گیری میزان توسعه یافتگی به شاخصه های مبتنی بر نظریه های مدرن تربیت و علم که تمایزات جنسی رابه کل نفی می کنند استناد می شود؛ شاخصه ها و کمیت هایی مانند میزان تمایل به شرکت در کنکور سراسری، شما زنانی که تحصیلات عالیه دارند، میزان حضورتان در مناصب سیاسی، فراوانی زنان شاغل و جویای کار و…؛ در حالی که اگر نگاه تجزیه نگر و انتزاعی را کنار بگذاریم و روابط شبکه ای موضوعات را در برنامه های فردی و سیاست گذاری های اجتماعی لحاظ کنیم حتماً باید در بررسی مسائل زنان از جمله اشتغال آنان، تأثیرات آن بر خانواده، بر اقتصاد جامعه، بر هویت جنسی زن، بر ارتباط با خدا و بر همه حوزه های حیات او را در نظر بگیریم. هرگز نباید عرصه های گوناگون زندگی را به صورت بسته های مستقل تحلیل کرد. عرصه حیات اجتماعی زن جدا از عرصه حیات خانوادگی و شخصی او نیست. بلکه این اجزا مکمل یکدیگرند. اشتغال و تحصیلات عالیه برای زنها تنها در صورتی پیشرفت است که معرفت به خدا، میزان تعهد اجتماعی، میزان اخلاق حسنه، میزان ارتباطات خانوادگی و… را در وجود او رشد دهد.
متأسفانه الگوگیری از فرهنگ غرب منجر به جابجایی ارزش های جنسیتی و تقویت تمایلات مردانه در زنان شد و ارزش خانواده را برای آنان در اولویت دوم قرارداد، به این ترتیب سن ازدواج بالا رفت و تعداد فرزندان کم شد، اشتغال و تحصیلات برای زن اولویت اول شد و… تا پس از همه اینها، تعدادی از زنان بتوانند در شرایط مشابهی در کنار مردان قرارگرفته و با مردان رقابت کنند و مدیریت سطوح بالا را بر عهده گیرند.
در آموزه های دینی «نسبت زن با خانواده» در مقایسه با «نسبت مرد با خانواده» متفاوت تعریف شده است. اولویت نخست زن باید ایجاد آرامش روانی در خانواده باشد و حضور زن در عرصه اجتماعی در رتبه آخر قرار دارد. مراتب و اولویت های ارزشی برای زن این گونه است؛ اول همسری، دوم مادری، سوم خانه داری و چهارم فعالیت اجتماعی، اما در ارزش گذاری برای مرد، نخست فعالیت اجتماعی و بعد خانواده لحاظ می شود. علامه طباطبایی در کتاب المیزان ازمجموع ادله استنباط کرده اند که زن غیر ازکسب معارف الهیه و ارتباطات خانوادگی وظیفه واجب اجتماعی ندارد. یعنی اگر جامعه بدون مهندس و پزشک بماند و نیازهای تأمین نشده ای داشته باشد گناهش گردن مردان است و تکلیفی بر عهده زنان نیست.
جایگاه اصلی زن را باید در عرصه فرهنگ (به معنای مجموع ارزش ها، عقاید، سنت ها، نمادها، هنجارها) دید. مهم ترین هنر زن- چه در عرصه حیات خانوادگی چه در عرصه حیات اجتماعی- این است که ارزش های پایدار تولید کند و آداب حسنه را به نسل بعد منتقل کند یا آداب رذیله را اصلاح نماید. حضور زن در عرصه های فرهنگی لازمه تمدن سازی اسلامی، کمال اجتماعی و رشد دینی است که در ادبیات توسعه نیز به آن توجه می شود.
(ر.ک: گفتگوی تابناک با حجت الاسلام محمدرضا زیبایی نژاد در /166655news tabnak. ir/fa
تفاوت نقش اجتماعی زن و مرد ابدا به معنای تفاوت ارزش انسانی آنان نیست. ارزش انسانی آنان نیست. ارزش انسانی زن و مرد مساوی است، اما ساختار انسانی زن و مرد مساوی است، اما ساختار وجودی و به تبع کارکردهای آنان در جامعه متفاوت است. برای تقریب به ذهن یک ماشین سواری و یک ماشین باری را با ارزش مادی یکسان و قیمت مساوی در نظر بگیرید. کار ویژه و نقش این دو وسیله، متفاو است. یکی به درد جابجایی مسافر و دیگری به درد انتقال بار می خورد. نظربه این کارکرد متفاوت، شکل ظاهری وساختار درونی آنها نیز متفاوت درست شده است. یکی ظریف و زیبا و دیگری سخت و سنگین است. به جهت همین ساختار مختلف احکام مختلفی نیز برای عبور و مرور آنان وضع شده است. مثلا برای عبور و مرور آنان وضع شده است. مثلا برای ماشین باری جاده اختصاصی قرارداده شده و در ساعات مشخصی در مناطق مرکزی شهر نباید بیاید؛ اما هر دو وسیله برای نیازهای جامعه لازم بوده و صنعتگران خبیر با در نظر گرفتن این نیازها دو گونه مختلف ماشین را طراحی و تولید کرده اند، بدون این که هیچ یک بر دیگری برتری داشته باشد.
زن و مرد نیز همین گونه اند. دو ساختار متفاوت ظاهری و درونی برای آنان در نظر گرفته شده و هریک برای ایفای نقش اجتماعی خاصی آمادگی یافته است و به جهت همین ساختار مختلف احکام شرعی متفاوتی برای آنان قرار داده شده است؛ اما این ساختار و کارکرد و احکام متفاوت هرگز به این معنا نیست که ارزش انسانی یکی بیش ازدیگری است. هر دو برای جامعه مورد نیاز بوده و خدای حکیم هر دو را به دست قدرت خود طراحی و خلق فرموده بدون این که هیچ یک حق فخر فروشی بر دیگری داشته است.
3- کارکردن زن در خارج از خانه پایدار از جوانب مختلف بررسی شود و این مختصر مجال پرداخت آن نیست؛ اما چند گزاره را به نحو قطعی می توان در این باره بیان کرد، اول این که کار کردن خارج از خانه اولویت اول او نباشد بلکه مسئولیت های خانوادگی یعنی همسرداری و فرزندداری و خانه داری بر کار بیرون از خانه ترجیح دهد. دوم این که نوع فعالیت اجتماعی زن با ساختار روحی وروانی او تناسب داشته باشد. اشتغال به کارهای سنگین مردانه برای زن موجب فرسایش روانی و مانع انجام بهینه وظایف مادری و همسری است. در مقابل، فعالیت ها و مشاغلی مانند معلمی و پرستاری که در آن مقوله مراقبت و رسیدگی ملحوظ است علاوه بر این که نوعی نقش آفرینی اجتماعی است، کاملاً با ساختار فطری زن هماهنگ و ارضا کننده روح لطیف زنانه او است. سوم این که با در نظر گرفتن شرایط و مقتضیات روز گویا نمی توان همه سرمایه زن را به محیط خانه متعلق دانست و زن را به حضور در خانه منحصر کرد؛ زیرا وفور امکانات رفاهی جدید باعث شده که زحمت بسیاری از کارها کم شده و فراغت زیادی برای زن پدید آمده است. اگر از این فراغت زن بهره بهینه گرفته نشود چه بسا با امور ناسالم برگردد. لذا می توان توصیه کرد که زن پس از آنکه به کار همسرداری، فرزندداری و خانه داری به عنوان اولویت های اول پرداخت. باقی مانده فراغت خود را به فعالیت های اجتماعی مفید اختصاص دهد. طبیعی است که در اواخر دوره حمل و نیز آغاز دوره کودکی فرزندان برنامه کاری مادر در محیط خانه بسیار متراکم است و فرصت فارغی برای کارهای دیگر باقی نمی ماند؛ اما وقتی کودکان دوره پرزحمت اولیه را گذرانده و به استقلال نسبی دست یافتند، زحمت مادران کاهش می یابد و فرصت و فراغتی برای آنان حاصل می شود که با فعالیت های مفید و متناسب اجتماعی قابل پرکردن است. انتقال فرهنگ و تربیت نسل آینده، از برترین مسئولیت های زن است. خداوند زن را در محیط خانه یک عنصر فرهنگی و تربیتی قرارداده و تربیت نسل فردا را بر دوش او نهاده است. محیط کوچک خانواده، کانون زندگی مشترک یک عنصر تربیتی- فرهنگی به نام زن و یک عنصر اقتصادی- اجتماعی به نام مرداست. در شبکه تقسیم کار و نظام توزیع نقش مطلوب دین، مرد موظف است با تلاش اقتصادی و اجتماعی خود نفقه زن را تأمین کند و دغدغه معیشت را از ذهن او بزداید تا زن در ایفای نقش فرهنگی تربیتی خود موفق باشد. زن با تلاش پی گیر خود به تولید ارزش های پایدار همت گمارد.
پروردگار بزرگ نیز به حکمت واسع خود امکانات لازم برای انجام این مسئولیت مهم را در اختیار زن قرار داده است. مهم ترین ابزار تأثیرگذاری شخصیتی قدرت ارتباط است و انتقال فرهنگ تنها در بستر ارتباط امکان پذیر است. خدای حکیم زن را به کارآمدترین ابزارهای ارتباطی- که احساس و عواطف لطیف و قدرت جوشان سخن گفتند است- مجهز ساخته تا در ایفای نقش خود، احساس تکلیف نکند.
نسل دختران امروز جامعه ما با نوعی دوگانگی هنجاری روبرو است. از یک طرف به صورت فطری به مسئولیت خانوادگی و تربیت نسل فردا تعلق دارد، ازسوی دیگر به تحصیل دانشگاهی و کارکردن در بیرون خانه تشویق می شود. سیاست تشویق دختران به تحصیلات عالی چنان کارگر افتاده که آمار دانشجویان دختر به دو برابر پسران یا بیش از آن ارتقا یافته است و در همه رشته ها و تخصص های مرتبط و غیر مرتبط حضور فعال دختران ملاحظه می شود.
این رویه باعث شده که در مرحله اول سن ازدواج بالا رفته است؛ زیرا دختران برای ادامه تحصیلات نیازمند فرصت و فراغتی هستند که با قبول مسئولیت خانواده سازگارنیست. ثانیاً شانس ازدواج دختران تحصیل کرده پایین آمده است؛ زیرا اگر قرار باشد با همتای علمی خود ازدواج کنند تنها نیمی از آنان امکان ازدواج دارند از طرفی علاقه شدید به شاغل شدن و شخصیت پیدا کردن! در محیط کاری خارج ازخانه آنان را به دنبال کاری آسان و مناسب کشیده به صورتی که غالباً بدون توجه به رشته تخصصی و توانمندی ویژه خود- و گاهی صرفاً برای کسب درآمد یا اعتبار اجتماعی- به قبول کارهایی با درآمد کم و جایگاه نامناسب رضایت می دهند.
ثالثاً فرصت های شغلی توسط همین نسل ازدختران تحصیل کرده به سرعت اشغال شده و احتمال پیدا کردن کارمناسب برای پسران به شدت پایین آمده است؛ زیرا معمولاً دختران قانون پذیرتر هستند و کار را بهتر و دقیق تر و ظریف تر از پسران انجام می دهند، و به جهت آن که مسئولیت مستقیم تأمین نفقه بر دوششان نیست کم توقع ترند و به درآمد کمتری قناعت می کنند، از جانب کارفرما نیز قابل کنترل تر و در مقابل او تحت فرمان ترند، به این جهات بسیاری از کارفرمایان آنان را بر پسران ترجیح می دهند. به این ترتیب نایاب شدن فرصت شغلی برای پسران معضل ازدواج را پیچیده تر کرده است.
رابعاً به جهت سن بالا شرایط هر دو طرف پسر و دختر برای ازدواج به شدت سخت و سنگین شده و دقت ووسواس و احتیاط بالا رفته است. با بالارفتن سن، افزایش توقع، محدودیت های اجتماعی و پایدار شدن صفات شخصیتی در طرفین اگر ازدواجی هم صورت گیرد و خانواده ای تشکیل شود، استحکام آن زیاد نیست.
گویا تنها راه حل این معضلات چند لایه، بازگشت به استاندارهای دینی در ازدواج زود هنگام، اولویت دادن زنان به مسئولیت های خانوادگی، مقدس شمردن وظایف فرهنگی و تربیتی درون خانه و جهت دهی تحصیلات عالی در خدمت انجام مسئولیت های زنانه باشد. به جای رشته ها و تخصص های نامرتبط باید دانش و مهارت زنان را در انجام وظایف اصلی خود بالا برد و هرگز به تبعیت از الگوهای غربی با ساختار فطری آنان مقابله نکرد.
4- پاره ای ازدانش آموزان مدارس و دبیرستان ها در کنار برنامه های آموزشی و تحصیلی خود در فعالیت های فوق برنامه، حضوری پرنشاط دارند. روزنامه دیواری تهیه می کنند، مقاله می نویسند و در مراسم صبحگاه ارائه می دهند، در کتابخانه یا واحدهای دیگر فعالیت می کنند، در اجرای مراسم نماز جماعت، دعا، قرآن، جشن یا سوگواری، راهپیمایی و برنامه های هنری- دکلمه، مسابقه، سرود، تئاتر- سهیم می گردند، با بسیج مدرسه همکاری می کنند، بریده ی جراید را در تابلوی مخصوص نصب می کنند، کلاس های تقویتی برای دوستان خود تشکیل می دهند، از ذوق و هنر خود به صورت شعر، طراحی، کاریکاتور و… . استفاده می کنند، آزمایش های توصیه شده در کتابهای درسی را به خوبی انجام می دهند، با بهره گیری ازدانش مهارت خود کارهای دستی و وسایل خاص تولید می کنند و خلاصه آن که جوش و خروش ویژه ای از خود نشان می دهند، با بهره گیری ازدانش و مهارت خود کارهای دستی ووسایبل خاص تولید می کنند و خلاصه آن که جوش و خروش ویژه ای از خود نشان می دهند. این دانش اموزان با استفاده شایسته از وقت و توان خود، 1- بهره ای به دیگران می رسانند. 2- تنوع برنامه خود را حفظ و نشاط خود را استمرار می بخشند. 3- آموخته های خود را محک می زنند و مباحث نظری خشک را بهتر درک می کنند. 4- خلاقیت و توان علمی خود را بالا می برند. 5- فایده و کاربرد معلومات خود را لمس می کنند و به ادامه جدی تحصیل، ایمان و امید بیشتری پیدا می کنند. 6- روح تعاون و همکاری را در خود تقویت می کنند. 7- قدرت برخورد اجتماعی و تعامل گروهی را در خود می افزایند و صحنه ی جدی فعالیت های اجتماعی را در دایره ای کوچک تجربه می کنند و 8- همیشه مورد تقدیر و تشویق اولیا و مربیان هستند؛… . اگر این فعالیت ها در «حاشیه ی» فعالیت آموزشی آن ها قرار گیرد و آسیب جدی به روند تحصیل آن ها وارد نسازد. شخصیت این دانش آموز درس خواندنی است که دائماً دفتر و قلم به دست گرفته و در گوشه ی انزوا سر در مباحث درسی فرو برده است.
پدران و مادران و مربیان، معمولاً دو توصیه موازی به فرزندان خود می کنند؛ یکی حضور فعال در این برنامه ها، به جهت فواید فراوان آن، دوم توجه به ضریب اهمیت درس، و رعایت اعتدال در این حضور. اهمیت درس، و رعایت اعتدال در این حضور، همین دو توصیه موازی را بزرگ ترها در زندگی خود نیزباید رعایت کنند. فعالیت های جانبی در کنار برنامه تحصیل، برای یک جوان ضروری است و مشابه این اثار و برکات را در پی دارد. البته اگر در انجام این فعالیت ها رعایت اعتدال و تناسب فراموش نشود.
روشن است که به دست آوردن هر توانمندی در ابتدای امر دشوار است و با ناکامی ها و شکست هایی مواجه می شود و احتمالاً ضایعاتی خواهد داشت؛ اما در مقابل توانمندی و ورزیدگی حاصل از آن، قابل تحمل و مجموعاً مقرون به صرفه است.
5- نهج الفصاحه، حدیث 327.
6- و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا الفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذبوا فاخذ ناهم بما کانوا یکسبون (اعراف، آیه 96) برای آشنایی با عوامل برکت، ر. ک به: خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث، محمد محمدی ری شهری، قم: موسسه فرهنگی دارالحدیث. 1387ش.

کتابنامه
– قرآن کریم
– نهج البلاغه
– الاختصاص، محمد بن محمد مفید، تحقیق علی اکبر غفاری، قم: کنگره هزاره شیخ مفید (الموتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید). 1413ق.
– اخلاق در قرآن، محمد تقی مصباح یزدی، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1379ش.
– تحف العقول، ابن شیعه حرانی، ترجمه محمد باقر کمره ای، تهران: انتشارات کتابچی، 1376ش.
– خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث، محمد محمدی ری شهری، قم: موسسه فرهنگی دارالحدیث، 1387ش.
– راه و رسم طلبگی، محمد عالم زاده نوری، قم: موسسه ولاء منتظر، 1389ش. دفترسوم.
– سیمای آرمانی طلبه در نگاه مقام معظم رهبری، محمد عالم زاده نوری، قم: بوستان کتاب، 1389ش، فصل اول، جامعیت اخلاقی، علمی و اجتماعی.
– شرح نهج البلاغه، عبدالحمید بن همه الله، ابن ابی الحدید، قم: مکتبه آیت الله المرعشی النجفی، 1404ق.
– غررالحکم (تصنیف)، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1366ش.
– الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تصحیح نجم الدین آملی و تعلیق علی اکبر غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1407ق.
– کتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس هلالی، تصحیح محمد انصاری زنجانی، قم: الهادی، 1405ق.
– مکارم الاخلاق، حسن بن فضل طبرسی، قم: شریف الرضی، 1412ق.
– نظام نامه تربیتی، جامعه المصطفی العالمیه، قم: جامعه المصطفی، 1385ش.
– نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول (ص)، ابوالقاسم پاینده، تهران: دنیای دانش، 1382ش.
محمد عالم زاده نوری عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و (1391) خرد نامه همشهری شماره 96 کاری از گروه مجلات همشهری

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد