حدیث و محدثان شیعه حلب «3»
1. حسن بن احمد بن صالح، ابو محمد همْدانی سبیعی حلبی (م371ق)
وی از حافظان حدیث و راویان برجسته و آشنا به رجال است ذهبی گفته که در وی تشیّع کمی دیده می شود. او از بسیاری از علمای اهل سنت روایت کرده است. همچنین از شیخ مفید و محمد حرّانی روایت کرده است و نزد سیف الدوله حمدانی وجاهت داشته و سیف الدوله او را در منزلش ملاقات می کرده و کتاب التبصره فی فضیله العتره المطهره را برای وی تألیف کرد. او در سال 371 ق، وفات یافت. (2)
2. زهره بن حسن بن زهره حسینی علوی حلبی (ق4)
او از علمای مشهور حلب و جدّ ابوالمکارم سید بن زهره از ابن قولویه روایت کرده، و پسرش علی بن زهره از وی روایت می کند. (3) خاندان بنی زهره و سید بن زهره مشهور همگی به وی منسوب اند.
3. ابو الصلاح تقی الدین بن نجم بن عبیدالله حلبی (م447ق)
او یکی از بزگ ترین عالمان و فقیهان شیعه حلب است که در سال 374ق، در حلب به دنیا آمد و سه بار به عراق سفر کرد و به درک محضر درس سید مرتضی علم الهدی نایل شد. (4) همچنین از محضر شیخ طوسی رحمه الله و سلاّر دیلمی (5) بهره برد. علامه حلّی گفته است:
او ثقه و مورد اعتماد است و تألیفات خوبی دارد، او بر شیخ طوسی رحمه الله و سید مرتضی رحمه الله قرائت کرده است. (6)
جایگاه علمی وی چنان بود که وقتی شخصی از منطقه حلب از ابو یعلی سلار دیلمی پرسش فقهی داشت، او در پاسخ می گفت: شما که «تقی الدین» را دارید (7) (یعنی به وی مراجعه کنید).
ابوالصلاح در حلب حوزه درسی داشت و شاگردانی تربیت کرد. از مهم ترین شاگردان وی، ابوالحسن ثابت بن اسلم حلبی است که پس از وفات استاد بر جای او نشست. (8)
از دیگر شاگردان وی، قاضی عزالدین عبدالعزیز بن ابی کامل طرابلسی (9) است که اسناد روایت بسیاری از کتاب های ابوالصلاح به او باز می گردد. (10) همچنین ابوالفتح کراجکی و قاضی عبدالعزیز بن براج طرابلسی و… از شاگردان ابوالصلاح به شمار می روند.
ابوالصلاح هم در فقه و هم در کلام صاحب تألیفاتی است. در فقه، کتاب مشهور الکافی و نیز البدایه و در کلام، تقریب المعارف که مرحوم مجلسی در بحار الأنوار از آن نقل کرده است (11) و شیخ حرّ عاملی آن را دیده و تحسین نموده است. (12)
دیدگاه های فقهی ابو الصلاح با آرای بغدادیان، بویژه سید مرتضی در مبانی کلی نزدیک است (13)، اما اختلاف وی با سید مرتضی در فروع تا اندازه ای بود که ابو الفتح کراجکی در کتابی با عنوان غایه الانصاف فی مسائل الخلاف به نقض آرای ابو الصلاح و دفاع از سید مرتضی پرداخته است. (14)
وی در کنار فقه و کلام، در طب هم دستی داشت؛ چنان که ذهبی به نقل از ابن ابی طی نگاشته است:
او از برجسته ترین عالمان شام و جامع بین علوم ابدان و علوم ادیان است. او کتابی در طب با عنوان تدبیر الصحه به نام امیر حلب تألیف کرد. (15)
سرانجام، ابوالصلاح حلبی در سال 447ق، حین بازگشت از سفر حج در شهر رمله فلسطین از دنیا رفت. (16)
4. حسن بن احمد بن علی بن معلم، ابو علی حلبی (ق 5)
وی از فقهای شیعه، ادیب، شاعر و متکلم دوره خود است که فقه را نزد ابوالصلاح حلبی فرا گرفت.
آن گاه، به اصول و ادبیات اشتغال یافت و دو کتاب تألیف نمود: یکی به نام التاجی و دیگری معالم الدین. شرحی نیز بر الملخص نوشت. بسیاری از حلبیان فقه و ادبیات را نزد وی آموختند؛ از جمله جدّ ابی غانم ابن هبه الله بن ابی جراده ادبیات را و ابو محمد عبدالله بن سعید خفاجی حلبی فقه و اصول را نزد وی تلمذ کردند. او در معره النعمان (17) پیش از سال چهارصد به دنیا آمد و همراه پدرش به حلب مهاجرت کرد. (18)
5. ثابت بن احمد بن عبدالوهاب حلبی (ق5)
او فقیهی صالح و از شاگردان ابو الصلاح حلبی بوده است. (19) وی یکی از علمای بزرگ نحوی بوده و کتابی درباره ی قرائت عاصم نوشته است. او پس از وفات ابوالصلاح زعامت علمی و خزانه داری کتابخانه حلب را بر عهده گرفت و کتابی در ردّ اسماعیلیه و نشان دادن انحرافات آنها نوشت. به همین دلیل اسماعیلیان او را به مصر بردند و به دستور حاکم مصر به دار آویخته شد. سپس خزانه کتابخانه حلب را به آتش کشیدند که در آن ده هزار جلد کتاب از موقوفات سیف الدوله بود. (20)
6. محمد بن حسن بن علی بن حسن بن علی، شیخ ابو جعفر حلبی (ق5)
وی محقق دقیق و فاضل و عابد بود که از شیخ طوسی و ابن برّاج روایت کرده است. (21)
7. محمد بن علی بن محسن، ابوجعفر الحلبی (ق5)
او فقیه و شاعر حلب بود که به عراق سفر کرد و از شیخ طوسی روایت نمود. ابن عدیم او را به نام «ابوجعفر علی بن المحسن الحلبی» معرفی کرده و روایتی را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از او، از طریق شیخ طوسی نقل کرده است. (22)
در فهرست منتجب الدین او محمد بن علی بن الحسن الحلبی معرفی شده و چنین آمده است: وی فقیهی صالح است. شیخ طوسی را درک نمود. سید ضیاء الدین ابوالرضا راوندی و ابو الحسین قطب الدین راوندی بر او قرائت کرده اند. (23)
سید محسن امین معتقد است که او شاگرد ابو علی پسر شیخ طوسی بوده است، نه خود شیخ. (24) در مستدرک الوسائل، به نقل از الاربعین ابو حامد محمد بن عبد الله حلبی برادر زاده ابن زهره، حدیث نامه عبدالله نجاشی والی اهواز و پاسخ امام صادق (علیه السلام) را به واسطه محمد بن علی بن محسن حلبی، از ابوالفتح کراجکی، از شیخ مفید نقل کرده است. (25)
8. عبدالله بن اسماعیل بن احمد، ابوالفتح ابن جلّی حلبی (ق5)
نام وی مستقلاً در کتاب های رجال و تراجم کهن نیامده است. در بغیه الطلب روایتی از او، از پدرش از ابوحامد (برادر زاده سید بن زهره) نقل شده و تاریخ نقل 407 ق، ذکر شده است. (26) و صاحب مستدرکات اعیان الشیعه بر همین اساس، تاریخ تولد وی را 390ق، تخمین زده است. (27) همچنین ابن حجر هنگام معرّفی پدرش اسماعیل بن احمد گفته که عبدالله از پدرش روایت کرده است. (28) در اعیان الشیعه نیز هنگام معرفی ابو حامد محمد بن عبدالله بن زهره حلبی، از
عبدالله بن اسماعیل به عنوان یکی از راویان کتاب الاربعین حدیثا فی حقوق الاخوان تألیف ابو حامد، نام برده شده است. (29)
در کتاب بغیه الطلب هنگام معرفی خواجه نظام الملک طوسی- که دوبار در سال های 463 و 479ق، به حلب سفر کرده- از عبدالله بن اسماعیل بن احمد به عنوان اولین مشایخ خواجه در حلب نام برده شده است. (30) ظاهراً او تتمه یا شرحی بر نهج البلاغه داشته است. (31)
9. احمد بن حسن بن عیسی خشاب، ابو الفتح حلبی کردی (پیش از قرن 6)
بنی الخشاب از خاندان های قدیمی حلب بودند. جدّ آنها عیسی الخشاب از مقربان دولت بنی حمدان بود و ابو الفتح از فقیهان شیعه و اعیان حلب به شمار می رفت و از حسین بن احمد قطّان بغدادی و عبدالرحمن بن حسن واعظ نیشابوری و محمد بن حسین بصری روایت دریافت کرد. (32) در فهرست منتجب الدین از شخصی به نام شیخ ابو الفتح احمد بن عیسی بن محمد خشاب حلبی به عنوان «فقیه دیندار» یاد شده که به نظر می آید همو باشد. (33)
10. اسد بن علی بن عبدالله بن ابی حسن بن محمد بن حسن غسانی حلبی (م534)
او که یکی از علما و فقیهان است کتابی در فضایل اهل بیت (علیهم السّلام) نگاشته است. وی در سال 534ق، در قم وفات یافت. (34)
11. شیخ ابوالحسن علی بن منصور حلبی (ق6)
او نوه تقی الدین ابوالصلاح حلبی مشهور است. صاحب ریاض به نقل از شرح الارشاد شهید می نویسد که وی رساله ای در موضوع تضییق وقت نماز قضا داشته که در آن، نظر فقیه هم عصر خودش شیخ حسن بن طاهر صوری را ردّ کرده است. (35)
12. محمد بن علی بن حسن، ابو جعفر حلبی (ق6)
منتجب الدین او را چنین معرفی کرده است:
فقیه صالح که شیخ طوسی را درک کرده است و سید ضیاء الدین راوندی و قطب الدین راوندی بر او قرائت کرده اند. (36)
شیخ حرّعاملی او را فاضل ماهر و از مشایخ ابن شهر آشوب معرّفی کرده است و بعید ندانسته که با محمد بن علی بن المحسن حلبی یکی باشد. (37)
میرزا حسین نوری در خاتمه المستدرک در نقل کتاب الدیات (38) از جامع یحیی بن سعید، عموزاده محقّق، سه طریق او را به این اصل آورده که در طریق سوم آن، نام محمد بن علی بن الحسن حلبی آمده است. در کتاب مختصر بصائر الدرجات نیز حدیثی به نقل از او، از شیخ طوسی، به سند شیخ، از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است. (39)
علی بن طاووس حلّی نیز در ابتدای کتاب فلاح السائل خود در ذکر طرق روایات آن کتاب، نام ابوجعفر محمد بن علی بن الحسن حلبی را در طریق سوم ذکر کرده است. (40) (41)
13. حسین بن عقیل بن سنان خفاجی حلبی (م557ق)
او یکی از علمای اصولی و از سران شیعه است و کتابی در فقه به نام المنجی من الظلال فی الحرام والحلال نوشته که بالغ بر بیست جلد است و دلالت بر تبحّر وی دارد. وی در سال 557ق، وفات یافت. (42)
14. محمد بن عبدالملک بن احمد بن هبه الله بن ابی جراده (م566ق)
وی قاضی، ادیب و شاعر حلبی بود که به بغداد سفر کرد و حدیث روایت نمود. او شرحی بر قصیده میمیّه ابو فراس حمدانی دارد و نیز کتابی به نام الآثار المرویه فی فضائل العتره العلویه نوشته که در شرح مذکور به آن ارجاع داده است. او در سال 565 یا 566ق، در حلب از دنیا رفت. (43)
15. خلیل بن خمر تکین حلبی (ق6)
ابن ابی طی نوشته است:
وی فقیهی از فقهای امامیه بود. عازم خراسان شده و در ری فقه و علم اصول را آموخت. او با قطب الدین راوندی دیدار کرد و همه کتاب های او و مرویاتش را روایت کرد. (44)
16. حسن بن حسین بن حاجب حلبی، ابو علی حلبی (ق6)
او دانشوری پارسا و فاضلی جلیل القدر و قاری بوده است. ابو المکارم حمزه بن زهره از وی روایت کرده است. (45)
17. حسن بن طارق بن الحسن بن عوف، ابو علی الحلبی (ق6)
ابوالمکارم سید بن زهره از وی و او از ابوالرضا فضل الله حسنی راوندی روایت کرده است. (46) در بغیه الطلب او را تاجر، شاعر و ادیب معروف به ابن وحش معرّفی کرده است. (47)
18. علی بن زهره حسینی علوی حلبی، علاء الدین ابوالحسن (ق6)
در میان کتاب های تراجم و رجال، تنها صاحب ریاض او را معرّفی کرده و چنین گفته است: علی بن زهره، پدر سید بن زهره، از علمای جلیل در حلب بوده که از پدرش زهره روایت می کند و فرزندش سید بن زهره از وی روایت می کند؛ چنان که از خط بعضی از فضلا دیدم که از خط شیخ سدیدالدین، پدر علامه حلّی نقل کرده و محمد بن جعفر مشهدی در المزار الکبیر (48) نیز به آن تصریح نموده است.
کفعمی نیز در اواخر کتاب فرج الکرب و فرح القلب گفته که سیدِ عالم علی بن زهره حسینی در موضوع تغایر (49) کتابی تألیف کرده که آن را اِدآب الفضل نام نهاده است. (50)
19. سید ابو المکارم حمزه بن علی بن زهره حلبی (م585)
وی یکی از بزرگان شیعه و از مشهورترین عالمان خاندان بنی زهره در حلب است که در ماه رمضان سال 511ق، در شهر حلب دیده به جهان گشود. (51) نسب شریفش با نُه واسطه به امام صادق (علیه السلام) می رسد. (52)
جدّ اعلای این خاندان اسحاق مؤتمن، فرزند امام صادق (علیه السلام) است و این خاندان به خاطر نام وی به اسحاقیین خوانده می شدند، امّا بعدها فرزندان این خاندان به نام جدّ ابوالمکارم به «بنی زهره» شهرت یافتند و لفظ «ابن زهره» بدون ذکر قرینه تنها به او اشاره دارد. ظاهراً اولین شخص از این خاندان که به حلب آمده و موجب گسترش تشیع در آن دیار شده، محمد بن احمد بن محمد بن حسین بن اسحاق بوده است. (53) پس از وی، بسیاری از اعضای این خاندان از نقبای
سادات و اشراف و عده ای هم از علمای روزگار خود در حلب بودند. او در فقه صاحب نظر بوده و دیدگاه های وی در کتاب های فقهی نقل شده است.
از کتاب های تراجم و بعضی اجازات به دست می آید که مشایخ و اساتید سید بن زهره عبارت بودند از:
1. ابو منصور محمد بن الحسن بن منصور النقّاش،
2. ابی علی حسن بن الحسین معروف به ابن حاجب حلبی،
3. ابی عبدالله حسین بن طاهر بن حسین صوری،
4. پدر بزرگوارش علی بن زهره. (54)
شاگردان و راویان از سید بن زهره نیز عبارت اند از:
1. عبد الله بن علی بن زهره، برادر ایشان،
2. برادر زاده اش سید محیی الدین محمد.
3. شاذان بن جبرئیل،
4. محمد بن ادریس، (55)
5. محمد بن جعفر مشهدی، صاحب کتاب المزار،
6. معین الدین سالم بن بدران مصری مازنی،
7. ابو الحرث محمد بن حسن بغدادی.
تعداد نوزده کتاب و رساله و نامه به سید بن زهره نسبت داده شده که نشان دهنده دامنه دانش و معلومات اوست. ظاهراً بجز غنیه النزوع الی علمی الاصول والفروع بقیه آنها در دسترس نیست. کتاب یاد شده از مهم ترین آثار سید بن زهره است که در سه بخش تنظیم یافته است: الف. مسائل کلامی از توحید تا معاد،
ب. اصول الفقه، که بر شیوه آثار قدماست و از بخش های سودمند آن، بحث قیاس است،
ج. فروع و احکام شرعی، که یک دوره فقه استدلالی فشرده با استفاده از آیات و روایات و اجماع است. این بخش از آثار پر ارزش در موضوع فقه مقارن به شمار می رود.
برخی از دیگر آثار وی عبارت اند از: قبس الانوار فی نصره العتره الأخیار (56)، مسأله الرد علی المنجمین، الاعتراض علی الکلام الوارد من حمص، نقض شبهه الفلاسفه، کتاب النکت فی النحو، جواب المسائل الوارده من بغداد، الجواب عما ذکره مطران نصیبین (57) و…. بن زهره در سال 585ق، در حلب از دنیا رفت و در مقبره کنار کوه جوشن به خاک سپرده شد. (58)
پی نوشت ها :
1) در میان عالمان و محدثان، بزرگانی بوده اند که به حلب کوچ کرده اند یا مدتی د آنجا بوده اند، همچون ابن شهر آشوب، پدر شیخ بهایی، و….
2) تاریخ الاسلام، ج26، ص495؛ أعیان الشیعه، ج5، ص6.
3) ریاض العلماء، ج2،ص362؛ أعیان الشیعه، ج7، ص69.
4) تاریخ الاسلام، ج30، ص143.
5) حمزه بن عبدالعزیز دیلمی طبری، معروف به ابو یعلی سلاّر دیلمی، از مشایخ ابوالصلاح و شاگرد شیخ مفید و سید مرتضی صاحب کتابی در فقه به نام المراسم العلویه. او در سال 448 یا 463ق، در تبریز از دنیا رفت.
6) خلاصه الأقوال، ص 84.
7) مجمع البحرین، ج 2، ص 399.
8) تاریخ الاسلام، ج 30، ص 499.
9) درگذشته حدود 520- 530 ق، قاضی شهر طرابلس که امروزه از بنادر لبنان به شمار می آید.
10) ر.ک : الاربعون حدیثاً، ص 76، اجازه علامه حلی به خاندان بنی زهره؛ بحار الأنوار، ج 104، ص70 و اجازه شهید اول به شمس الدین، همان ص198.
11) ر.ک : بحار الأنوار، ج 22، ص 246؛ ج30، ص121؛ ج31، ص630؛ ج 60، ص94؛ ج69، ص137 و ج93 ص93.
12) امل الآمل، ج 1، ص46.
13) الکافی (حلبی)، ص506 و507.
14) ر.ک : الذریعه، ج16، ص9.
15) تاریخ الاسلام، ج30، ص143.
16) همان.
17) شهری قدیمی در شام از توابع حمص ما بین حلب و حماه (معجم البلدان، ج5، ص156).
18) معجم اعلام الشیعه، ص137- 138؛ بغیه الطلب، ج5، ص2276.
19) فهرست منتجب الدین، ص45؛ بحار الأنوار، ج102، ص214؛ امل الآمل، ج 2، ص 47.7.
20) اعیان الشیعه، ج 4، ص7؛ تاریخ الاسلام، ج30، ص499؛ لسان المیزان، ج 2، ص 75.
21) امل الآمل، ج2، ص259؛ معجم رجال الحدیث، ج16، ص243.
22) ر.ک : بغیه الطلب فی تاریخ حلب، ج10، ص4375- 4376.
23) فهرست منتجب الدین، ص101؛ امل الآمل، ج 2، ص289؛ ریاض العلماء، ج5، ص241.
24) ر.ک : اعیان الشیعه، ج 9، ص433.
25) مستدرک الوسائل، ج 13، ص 172.
26) بغیه الطلب، ج4، ص1615.
27) مستدرکات اعیان الشیعه، ج2، ص158.
28) لسان المیزان، ج 1، ص 393.
29) اعیان الشیعه، ج 9، ص 388.
30) بغیه الطلب، ج 5، ص 2478.
31) شرح نهج البلاغه، ج18، ص224.
32) بغیه الطلب، ج 2، ص 628.
33) فهرست منتجب الدین، ص34، ش 9؛ معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 197، به نقل از فهرست منتجب الدین.
34) لسان المیزان، ج1، ص383؛ تاریخ الاسلام، ج36، ص346؛ اعیان الشیعه، ج 3، ص282.
35) ر.ک : مستدرکات اعیان الشیعه، ج2، ص196؛ اعیان الشیعه، ج 5، ص 125، ذیل معرّفی شیخ ابوعلی حسن بن طاهر صوری.
36) فهرست منتجب الدین، ص 101.
37) امل الآمل، ج 2، ص 282.
38) یکی از اصول حدیثی مشهور است که مشایخ سه گانه شیعه در الکافی و التهذیب و الفقیه به آن اعتماد کرده اند.
39) مختصر بصائر الدرجات، ص 107.
40) فلاح السائل و نجاح السائل، ص 5.
41) این نکته قبلاً ذکر شد که شیخ حرّ عاملی احتمال داده که و ی با محمد بن علی بن المحسن مشترک باشند، اما میرزای نوری، اتحاد این دو نفر را بسیار بعید دانسته و می گوید: آنچه در اجازات ذکر شده و نیز تصریح ابن شهر آشوب در ابتدای مناقب که استادش محمد بن علی بن المحسن همانند بیشتر اساتیدش از آن دو شیخ بزرگوارش (یعنی شیخ طوسی و ابی الوفاء مقرّی رازی) نقل می کند و اگر خود بدون و اسطه از شیخ طوسی نقل می نمود، ذکر اساتید در مرتبه بالاتر اولی بود، چرا که روش بزرگان، نقل روایات از مشایخ بالاتر بوده است… (خاتمه المستدرک، ج3، ص62).
42) لسان المیزان، ج 2، ص 299، تاریخ الاسلام، ج35، ص157، معجم اعلام الشیعه، ج1، ص174.
43) اعیان الشیعه، ج9، ص392. در بعضی از کتاب های اهل سنّت توصیف و تمجیدهایی بدون اشاره به شیعه بودن وی شده است. ر.ک : الوافی بالوفیات، ج4، ص30 و تاریخ الاسلام، ج39، ص234.
44) بغیه الطلب، ج7، ص3377. ر.ک : مجله تراثنا، مؤسسه آل البیت (علیهم السّلام)، ج 39، ص 261.
45) امل الآمل، ج 2، ص 64؛ اعیان الشیعه، ج5، ص49؛ ریاض العلماء، ج 1، ص 208.
46) مستدرک الوسائل، ج17، ص290، ح 21378؛ الاربعون حدیثاً، شهید اوّل، ص 18؛ اعیان الشیعه، ج 5، ص 125.
47) بغیه الطلب، ج 5، ص 2405.
48) ر.ک : المزار الکبیر، ص140 و146 و149؛ بحارالأنوار، ج40، ص199 و ج57، ص223 و ج97، ص448.
49) تغایر» در اصطلاح علم بدیع، یعنی آن که متکلم بعد از ذمّ چیزی، آن را مدح کند بعد از مدح چیزی آن را بدگویی نماید که به آن «تلطیف» هم می گویند(ر.ک : ریاض العلماء، ج4، ص132).
50) ریاض العلماء، ج4، ص132.
51) هدیه العارفین، ج 1، ص336.
52) صاحب روضات الجنّات نوشته که نسب ابن زهره با دوازده و اسطه به امام صادق (علیه السلام) رسد (روضات الجنات، ج 2، ص 374)، اما سید محسن امین در اعیان الشیعه، نوشته روی سنگ قبر و ی را گزارش کرده که نشان دهنده نُه و اسطه است: «… حمزه بن علی بن زهره بن علی بن محمد بن محمد بن احمد بن محمد بن الحسین بن اسحاق بن جعفر الصادق صلوات الله علیه و علی آبائه و ابنائه الأئمه الطاهرین (اعیان الشیعه، ج 6، ص 249).
53) ر.ک : تاج العروس، ج 6، ص 484؛ اعلام النبلاء، ج5، ص373.
54) خاتمه المستدرک، ج 3، ص 11.
55) امل الآمل، ج 2، ص 106؛ معجم رجل الحدیث، ج7، ص287.
56) معالم العلماء، ص46، ش303.
57) امل الآمل، ج 2، ص 106؛ معجم رجل الحدیث، ج7، ص 287.
58) اعیان الشیعه، ج 6، ص 249.
منبع: فصلنامه علمی-پژوهشی علوم حدیث 55