گونهشناسی، اعتبار و معایب سبب ورود حدیث«1»
چکیده:
حدیث، به عنوان دومین منبع تشریع از جایگاه و اعتبار ویژهای در دین اسلام برخوردار است. آنچه در قرار گرفتن حدیث در این جایگاه و اعتباربخشی به آن، نقش اساسی ایفا میکند، فهم درست حدیث است؛ چرا که فهم نادرست از حدیث، نه تنها جایگاه آن را زیر سؤال میبرد، بلکه چهره ی دین را مشوش ساخته و از اعتبار آن میکاهد. علوم مختلفی در فهم حدیث دخیلاند. یکی از علومی که به فهم درست حدیث کمک شایانی میکند، سبب ورود حدیث است. سبب ورود حدیث انواع مختلفی دارد که از نظر اعتبار با یکدیگر متفاوتاند و از طرفی دیگر، با معایب و آفتهایی نیز رو به رو است که چنانچه به آنها توجه نشود و در بهره برداری از آن مورد توجه قرار نگیرند، نه تنها کارآیی لازم را برای کمک به فهم حدیث از دست خواهد داد، بلکه فهم حدیث را پیچیدهتر هم میکند. در این مقاله سعی بر آن است که ضمن بررسی انوع سبب ورود حدیث از جهات مختلف، به میزان اعتبار آنها به عنوان یک راهبرد در بهرهگیری از سبب ورود برای فهم حدیث و نیز معایب و آفتهایی که سبب ورود با آنها رو به رو است، پرداخته شود.
کلیدواژه ها:
حدیث، سبب ورود، اعتبار، معایب و آفتها، فهم حدیث.
درآمد
یکی از مسائلی که از قرون اولیه در میان مسلمانان مطرح بوده، شناسایی اصول، قواعد و علوم مرتبط با فهم و درک درست حدیث است. به همین منظور دانشمندان اسلامی انواع مختلف علوم حدیث را پایهگذاری کردند و توجه به شرایط، زمینه ها، علل و عوامل شکلگیری حدیث ـ که از آن به سبب ورود حدیث تعبیر میشود ـ یکی از انواع این علوم است. سبب ورود، با وجود پیشینهای دیرینه، بسیاری از مباحث آن ناپژوهیده مانده است. با اذعان به تأثیر قابل توجه این علم بر برداشت درست از متون حدیثی و فوایدی که در این خصوص دارد، دو سؤال اصلی مطرح میشود: اول، این که تا چه اندازه میتوان به سبب ورود در فهم حدیث اعتماد نمود. به عبارت دیگر، چه نوع سبب ورودی برای فهم حدیث معتبر است و از آن میتوان بهره برد؟ دوم، این که سبب ورود به جهت این که همچون خود حدیث نوعی نقل و روایت است و از این طریق به دست ما رسیده است، از چه معایب و آفتهایی برخوردار است؟ واقعیت این است که از دیرباز نگاه غالب دانشمندان اسلامی به سبب ورود حدیث، نگاه روایتی بوده است تا نگاه درایتی. لذا این سؤالات و سؤالات دیگری از این دست یا اصلاً مطرح نبوده و یا بسیار کمتر بدانها پرداخته شده است. از این رو، در این پژوهش بر آنیم تا سبب ورود حدیث را از جهات مختلف به انواعی تقسیم کرده و سپس میزان اعتبار و قابلیت بهرهبرداری هر نوع را بیان نماییم. سپس به دلیل این که سبب ورود نیز در ابتدا همانند حدیث از طریق نقل و سماع روایت میشد و از این نظر تفاوتی با حدیث ندارد، تلاش خواهیم کرد به پارهای از ضعفها، معایب و آفتهایی که سبب ورود همچون خود حدیث با آنها رو به رو است، بپردازیم.
گونهشناسی سبب ورود حدیث
به منظور پی بردن به میزان اعتبار سبب ورود، ضرورت دارد ابتدا گونهشناسی و تقسیمبندیای از آن ارائه دهیم و انواع آن را ازجهات متعدد بررسی کنیم. سپس به بیان اعتبار هر نوع آن بپردازیم.
انواع سبب ورود حدیث از جهت صدور
نزول قرآن (2)
بدین معنا که گاهی آیهای یا سورهای از قرآن نازل میشد و صحابه در فهم آن دچار مشکل میشدند و یا سؤالاتی برای آنان پیش میآمد. به همین خاطر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مراجعه میکردند و آن حضرت نیز در پاسخ آنان سخنانی ایراد میفرمود. بدین ترتیب، نزول قرآن باعث صدور و ورود احادیثی از جانب پیامبر میگردید. دکتر طارق اسعد در این باره میگوید:
در این جا نزول قرآن، علت دستیابی به بیان پیامبر است، چرا که تشریع جز با آن تکمیل نمیشود؛ از قبیل تبیین مجمل، تقیید مطلق، تخصیص عام یا توضیح مشکل. و با این بیان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیاری از صیغه های قرآنی از مفهوم ظاهریشان، در اصل لغت، خارج میگردد و بدین وسیله قطع حاصل میشود که بیان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همان مراد خداوند از آن صیغه های قرآنی بوده است؛ مانند احادیثی که پیامبر در موقعیتی که آیات در آن نازل میشد، بیان میفرمود و صحابه از آن آیات، به خاطر این که در ظاهر مشتمل بر تشابهی بودند که معانی مختلفی از آنها برداشت میشد، غیر آنچه مراد و منظور خداوند بود، میفهمیدند. (3)
در این جا برای روشن شدن بیشتر مطلب به ذکر چند مثال میپردازیم:
ابن عباس میگوید:
هنگامی که آیه ی «وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهبَ وَالْفِضَّهَ وَلاَ یُنفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللّه فَبَشِّرْهمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ» (4) نازل شد، نزول آن بر مسلمانان گران آمد. سپس عمر گفت: من شما را از این (وضعیت) خارج میسازم. او رفت و خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: ای پیامبر خدا، به راستی که نزول این آیه بر یاران تو گران آمده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ فرمود: «إنّ الله لم یفرض الزّکاه إلاّ لیطیب ما بقی من اموالکم و انما فرض المواریث لتکون لمن بعدکم» (5)؛ خداوند زکات را فرض نموده تا مابقی اموال شما پاک گردد و سهم ورثه را واجب گردانده تا میراث شما برای ورثه ی شما باشد. بدین ترتیب، پیامبر برداشتی را که صحابه از معنای «کنز» در آیه داشتند و آنان را دچار سختی و مشکل ساخته بود، تصحیح نموده و بیان فرمود که مالی که زکات آن پرداخت شده، پاک است و مشمول کنز نیست.
2. عبدالله بن مسعود گوید: هنگامی که آیه ی «الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهم بِظُلْمٍ أُوْلئِکَ لَهمُ الْأَمْنُ وَهم مُهتَدُونَ» (6) نازل شد، مسلمانان ترسیدند و ناراحت شدند، گفتند: ای رسول خدا، هیچ یک از ما نیست که به خود ظلم نکرده و دچار گناه نشده باشد. پیامبر فرمود: منظور از ظلم، گناه نیست، بلکه منظور شرک است. مگر نشنیدهاید وقتی که لقمان پسرش را پند میداد، به او چه گفت؟ گفت: «ای پسرم، برای خدا شریک قرار مده! به حقیقت، شرک ظلمی بس بزرگ است». (7)؛ (8)
در این جا هم وقتی آیهای از قرآن نازل شد و صحابه، به خاطر الفاظ عام آن، برداشتی از آن نمودند که مراد خداوند نبود. پیامبر با بیانات خود، منظور خداوند را برایشان مشخص ساخت؛ گویی که از ابتدا، خداوند همین مراد را مد نظر داشته است.
حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
بدین صورت که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیثی را بیان میفرماید و فهم آن بر برخی از صحابه مشکل میگردد؛ لذا آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیث دیگری میگوید که این اشکال را بر طرف سازد. (9) بنا بر این، بیان حدیثی از جانب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) موجب ورود حدیث دیگری میگردد که در سیره ی آن حضرت موارد زیادی از این دست میتوان برشمرد؛ مانند احادیث زیر:
1. در زمان فتح خیبر مردم به شدت گرسنه بودند و «سیر» زیادی خوردند. سپس وارد مسجد شدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوی آن را احساس کرد و فرمود: «من أکل من هذه الشجره الخبیثه شیئاً فلا یقربنّا فی المسجد؛ هر کس از این درخت (گیاه) بدبو چیزی بخورد، به مسجد ما نزدیک نشود.» [وقتی مردم این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را شنیدند] گفتند: سیر حرام شد. سیر حرام شد. هنگامی که این خبر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید، ایشان فرمود:
ایها النّاس إنّه لیس لی تحریم ما أحلّ الله لی و لکنّها شجره أکره ریحها (10)؛
ای مردم، من نمیتوانم آنچه را خداوند حلال کرده، حرام کنم؛ بلکه من از بوی این درخت بدم میآید.
2. انس بن مالک میگوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«أنصر أخاک ظالماً أو مظلوماً». قالوا: یا رسول الله! هذا ننصره مظلوماً فکیف ننصره ظالماً؟ قال: «تأخذ فوق یدیه» (11)؛ برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم یاری کن! اصحاب گفتند: ای رسول خدا، او را در حالی که مظلوم است [باید] یاری کنیم، اما در حالی که ظالم است، چگونه وی را یاری کنیم؟ آن حضرت فرمود: جلوی ظلم او را بگیرید.
اتفاقات و رویدادهای میان صحابه
گاهی اوقات در محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کاری یا سخنی از یک یا چند نفر از صحابه سر میزد و همین کار یا سخن سبب میشد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیث یا احادیثی بیان نمایند و یا صحابه در غیاب پیامبر کاری انجام میدادند یا سخنی میگفتند و وقتی آن حضرت خبردار میشد، سبب میگردید که سخنانی از جانب ایشان صادر گردد. اینک چند مورد را به عنوان مثال ذکر میکنیم:
1. انس بن مالک گوید: سه گروه به خانه های زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و از میزان عبادت پیامبر سؤال کردند. وقتی زنان پیامبر مقدار عبادت آن حضرت را به ایشان گفتند، چنین پیدا بود که این افراد این میزان عبادت را برای خود کم میدیدند. بنا بر این گفتند: ما کجا و پیامبر خدا کجا؟! خداوند گناه اول و آخر او را بخشیده است. یکی از ایشان گفت: من همیشه تمام شب را نماز میخوانم. یکی دیگر گفت: من همیشه روزه میگیرم و سومی گفت: من از زنان دوری میکنم و هیچ گاه ازدواج نمیکنم. در این بین پیامبر تشریف آورد و خطاب به آنان فرمود:
أنتم الّذین قلتم کذا و کذا؛ أما و الله إنّی لأخشاکم لله و أتقاکم له لکنّی أصوم و أفطر، و أصلّی و أرقد و أتزوّج النّساء؛ فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی (12)؛شما هستید که این سخنان را گفتهاید؟! امّا [باید بدانید] قسم به خدا! من از همه ی شما بیشتر از خدا میترسم و از همه ی شما پرهیزگارترم. ولی با این حال، مدتی روزه میگیرم و مدتی هم روزه نمیگیرم و شبها نیز، هم نماز میخوانم و هم میخوابم، با زنان هم ازدواج میکنم، و کسی که از شیوه و سنت من روی گرداند، از امت من نیست.
2. سهل بن سعد ساعدی گوید: رسول خدا با مشرکان رو به رو شد و با آنان به جنگ پرداخت. وقتی که پیامبر از جنگ دست کشید و به طرف اردوی خود مراجعت کرد، مشرکان نیز به سوی اردوی خود برگشتند. در بین اصحاب رسول خدا مردی بسیار جنگاور و دلیر بود؛ به هر کسی که میرسید، دستبردارش نبود و او را با شمشیر میزد. سایر اصحاب گفتند: در بین ما امروز هیچ کس نیست که مانند آن مرد اجر و پاداش به دست آورده باشد. پیامبر فرمود: «ولی او اهل دوزخ است». یکی از اصحاب گفت: [چون این مرد در ظاهر مجاهد خوبی است و فرموده ی پیامبر هم بی دلیل نیست، پس مخفیانه] او را تعقیب میکنم. لذا با آن مرد خارج شد. هر وقت مرد (جنگاور و دلیر) توقف میکرد، آن صحابی هم توقف مینمود و هر وقت به سرعت میرفت، او نیز بر سرعتش میافزود. آن صحابی گوید که سرانجام آن مرد به شدت زخمی شد و برای مرگ عجله کرد. دسته ی شمشیرش را بر زمین نصب کرد و نوک آن را بر روی سینهاش بین دو پستان خود قرار داد و روی شمشیرش خم شد و خودکشی کرد. آن صحابی فوراً پیش پیامبر آمد و گفت: شهادت میدهم که تو رسول خدا هستی. آن حضرت فرمود: «موضوع چیست»؟ صحابی گفت: وقتی که به آن مرد گفتی او اهل دوزخ است و مردم از این سخن شما تعجب کردند، با خود گفتم: این موضوع را برای شما معلوم میکنم. بنا بر این او را تعقیب نمودم، سرانجام به شدت زخمی شد و در مردنش عجله کرد و دسته ی شمشیرش را بر زمین نصب نمود و نوک آن را بر روی سینه اش قرار داد و بر نوک شمشیرش خم شد و خودکشی کرد. در آن هنگام رسول خدا فرمود:
«إنّ الرّجل لیعمل عمل أهل الجنّه فیما یبدو للنّاس و هو من أهل النّار و إنّ الرّجل لیعمل عمل أهل النّار فیما یبدو للنّاس و هو من أهل الجنّه» (13)؛
گاهی شخصی کاری را انجام میدهد که مردم آن را به حسب ظاهر از کار اهل بهشت میدانند؛ ولی در حقیقت آن شخص از اهل دوزخ است و (به عکس) گاهی انسانی کاری را انجام میدهد که مردم آن را به حسب ظاهر از کار دوزخیان میپندارند؛ ولی آن انسان در واقع از اهل بهشت است.
2. ابوهریره گوید: پیغمبر وارد مسجد شد و یک نفر هم به مسجد آمد و نماز خواند. سپس جلو آمد و به پیامبر سلام کرد. پیامبر به او جواب داد و فرمود: «برگرد نمازت را بخوان؛ چون تو نماز نخواندی و این نماز نیست». آن مرد رفت، نماز خواند و برگشت. باز پیامبر فرمود: «برگرد نمازت را بخوان؛ چون تو نماز نخواندی». سه مرتبه این جریان تکرار شد تا این که آن مرد گفت: قسم به کسی که شما را به حق فرستاده است! از این بهتر نمیدانم، نماز را به من یاد بده! رسول خدا فرمود:
هر گاه برای نماز بلند شدی، تکبیر بگو، سپس آنچه برایت از قرآن ممکن است، بخوان. آن گاه رکوع را به جای آور تا این که در هنگام رکوع، بدنت بیحرکت میگردد (و آرامش مییابد)، سپس از رکوع بلند شو تا این که قدّت راست و بیحرکت میشود، آن گاه به سجده برو تا این که در حالت سجده بیحرکت میشوی، سپس سرت را از سجده بردار تا این که به حالت نشسته آرام میگیری و بعد از آن سجده ی دوم را به جای آور تا این که بیحرکت میشوی و این مراحل را در تمام رکعتهای نمازت انجام بده. (14)
سؤالات عصر تشریع
یکی از مواردی که سبب میشد در عصر تشریع، حدیث یا احادیثی از جانب رسول گرامی اسلام صادر گردد، سؤالاتی بود که در آن دوران متناسب با نیاز جامعه ی اسلامی مطرح میشد و پیامبر به آنها پاسخ میداد. این سؤالات دو صورت داشت؛ در صورت اول پیامبر از مردم سؤالاتی را میپرسید و سپس خود آن حضرت به آنها پاسخ میداد و در صورت دوم، مردم از رسول خدا سؤالاتی میپرسیدند و ایشان هم جواب میداد هر دو صورت این سؤالات، سبب ورود حدیث یا احادیثی به حوزه ی تشریع است. اینک برای هر دو صورت مذکور مثالهایی را ذکر میکنیم:
سؤالات پیامبر از مردم
1. ابن عباس میگوید: پیامبر از یک زن انصاری پرسید: «چه چیزی باعث شد که با ما حج انجام ندهی؟» گفت: شوهر و پسرم با یک شتر به حج رفتند و یک شتر برای ما گذاشتند که با آن آبکشی میکردیم. رسول خدا فرمود: «وقتی که رمضان آمد، در آن عمره انجام بده. همانا ثواب عمره در رمضان معادل حج است» یا همچون عبارتی گفت. (15) [شک از راوی است].
2. ابن عباس گوید: هنگامی که عدهای از طایفه ی عبدالقیس به نزد پیامبر آمدند، پیامبر از آنان پرسید: «شما از چه طایفه و چه کسانی هستید»؟ گفتند: از قبیله ی ربیعه هستیم. پیامبر فرمود: «خوش آمدید. شما جماعتی هستید که بدون جنگ مسلمان شدهاید و سرافکنده و ذلیل و پشیمان نیستید». آنان گفتند: ای رسول خدا، ما نمیتوانیم همیشه نزد شما بیاییم، مگر در ماه حرام؛ چون در بین ما و شما قبیله ی کفار (مضر) قرار دارد و مانع آمدن ما میشوند. بنا بر این دستور قاطع و روشنی به ما بدهید تا ما آن را به کسانی که نیامدهاند، ابلاغ کنیم و با پیروی از آن داخل بهشت شویم. و این جماعت در مورد مشروبات هم از پیامبر سؤالهایی کردند. رسول خدا آنان را به انجام چهار امر مهم مأمور و مکلف نمود و از چهار چیز آنان را برحذر داشت. به ایشان دستور داد تا به خدای یگانه ایمان داشته باشند. سپس فرمود: «آیا میدانید ایمان به خدای یگانه یعنی چه؟» گفتند: خدا و رسول خدا از همه عالمترند. پیامبر فرمود: «ایمان به خدای یگانه آن است که اقرار کنید جز ذات الله کسی سزاوار پرستش نیست و اعتراف کنید که محمد فرستاده و پیغمبر خداست. نماز به جای آورید و زکات بپردازید، در ماه رمضان روزه بگیرید و یک پنجم (خمس) از اموالی را که به عنوان غنیمت در جهاد به دست میآورید [به فقرا یا بیت المال] بدهید و [در مورد مشروبات] آنان را از چهار چیز نهی نمود: از نوشیدن شرابی که در چهار ظرف مخصوص به نامهای «حنتم»، «دباء»، «نقیر» و«مزفت» و چه بسا گفت از شربتی که در ظرف «مقیر» تهیه میگردد، دوری کنید». [در آخر پیامبر] فرمود: «این اوامر را حفظ کنید و آنها را به کسانی که با شما نیامده اند، ابلاغ نمایید». (16)
3. عبدالله بن عمروبن عاص گوید: پیامبر از من پرسید: «ای عبدالله، مگر من خبر ندارم که شما در روز روزه هستی و شبها نمیخوابی ( و به عبادت مشغول هستی)؟» گفتم: بله، ای رسول خدا، پیامبر فرمود: «این کار را مکن، بلکه بعضی روزها را روزه بگیر و برخی روزها را روزه نگیر، و شبها مقداری بیدار باش و مقداری هم بخواب، چون بدنت، چشمانت، همسرت، مهمانهایت بر تو حقی دارند (که باید آنها را رعایت کنی و چنانچه همیشه در حال روزه و عبادت باشی این حقها ضایع میگردند) و برای تو کافی است که در هر ماه سه روز، روزه باشی، و برای هر احسانی ده برابر آن پاداش داری، و این (سه روز، روزه گرفتن در هر ماه) به منزله ی روزه گرفتن تمام سال است…». (17)
سؤالات مردم از پیامبر:
1. ابوهریره گوید: مردی نزد پیامبر آمد و پرسید: ای رسول خدا، کدام صدقه اجر و پاداشش بیشتر است؟ پیامبر فرمود: «صدقهای از همه ی صدقه ها پاداشش بیشتر است که در حال تندرستی و دلبستگی به دنیا و حرص بر آن انجام گیرد که در این حالت بیم فقر و تنگدستی و امید به بینیازی و ثروتمندی در دل موج میزند، نه این که آن را به تأخیر اندازی تا وقتی که مرگ نزدیک میشود و جان به لب میرسد، آن وقت بگویی این را به فلان و آن را به فلان بدهید و فلان کس فلان حق را پیش من دارد». (18) (یعنی بخشیدن مال در حال صحت و سلامتی و علاقه به دنیا، نشانه ی خلوص نیت و ایمان قوی است و هر احسانی که از روی اخلاص و ایمان باشد، بیشترین ثواب را دارد).
2. مقداد بن اسود از پیامبر پرسید و گفت: ای رسول خدا، چنانچه روزی با یک نفر کافر رو به رو شوم و با او به جنگ بپردازم و او با شمشیر یک دست مرا قطع کند. پس از آن، از ترس من به درختی پناه ببرد و بگوید مسلمان شدم، آیا در چنین حالی حق دارم، پس از گفتن این کلمه او را بکشم؟ پیغمبر فرمود: «خیر، نباید او را بکشی». مقداد گفت: ای رسول خدا، [چطور او را نکشم، در حالی که او] یک دست مرا قطع کرده است و بعد از آن میگوید مسلمان شدم؟ رسول خدا فرمود: «لا تقتله، فإن قتلته فانه بمنزلتک قبل أن تقتله، و إنّک بمنزلته قبل أن یقول کلمته الّتی قال» (19)؛ نباید او را بکشی و چنانچه او را بکشی (جایگاه شما عوض میشود) او در مقامی قرار میگیرد که شما قبل از کشتن او در آن قرار داشتی و شما هم در مقامی خواهی بود که او قبل از مسلمان شدنش در آن قرار داشت.
3. ابو موسی گوید که مردم پرسیدند: ای رسول خدا، کدام [یک از اخلاق و خصلتهای] اسلام بهتر و برتر است؟ پیامبر فرمود: «کسی که مسلمانان از زبان و دست او در امان باشند». (20)
4. طلحه بن عبیدالله گوید: مردی از اهل نجد با موهای ژولیده به حضور رسول خدا آمد، در حالی که صدای بلندش از دور شنیده میشد، اما معلوم نبود که چه میگوید. همین که نزدیک شد، پرسید: اسلام چیست؟ رسول خدا فرمود: «اسلام عبارت است از: به جای آوردن پنج نماز در شبانه روز». آن مرد پرسید: غیر از این پنج نماز در شبانه روز آیا نماز دیگری بر من واجب است؟ پیامبر فرمود: «خیر، مگر این که نماز نافله [به عنوان زیادی] بخوانی». پیامبر فرمود: «و روزه ی ماه رمضان [جزو اسلام و فرض است]». آن مرد گفت: آیا غیر از روزه ی رمضان، روزه ی دیگری بر من واجب است؟ پیامبر هم فرمود: «خیر، مگر این که به میل خودت بخواهی روزه ی اضافی (مستحبی) بگیری». رسول خدا زکات واجب را برایش بیان کرد. آن مرد پرسید: آیا غیر از زکات، [حق مالی] دیگری بر من واجب است؟ پیامبر اسلام فرمود: «خیر، مگر این که به میل خودت بخواهی [مالت را در راه خدا] بیشتر بدهی». طلحه گوید: بعد از این گفتگو، مرد نجدی از حضور پیامبر رفت و در آن حال گفت: سوگند به خدا! چیزی بر این فرایض نه اضافه میکنم و نه از آنها کم میکنم [بلکه همه را به درستی و کمال انجام میدهم]. رسول خدا فرمود: «چنانچه راست گوید، رستگار میشود». (21)
هدف از ارائه ی این نوع تقسیمبندی، یعنی انواع سبب ورود حدیث از جهت صدور، این بود که با عواملی چند که سبب شدهاند در پی آنها حدیث یا احادیثی توسط پیامبر بیان گردند، آشنایی پیدا کنیم، و گرنه این نوع تقسیمبندی، دایرهاش وسیع است و انواع زیادی را میتوان به عنوان سبب ورود حدیث از جهت صدور بر شمرد؛ صرف نظر از این که در فهم حدیث مؤثر باشند یا خیر؛ زیرا اسباب، عوامل، شرایط زمانی و مکانی و فضای جامعه ی مدنی که موجب میشدند تا رسول خدا به دنبال آنها سخنانی بیان کند، بسیار زیاد بودند و نمیتوان آنها را فقط در چهار نوعی که بیان شد، خلاصه نمود؛ بلکه احادیث را از جهت صدور میتوان به انواع بیشتری تقسیمبندی نمود که ما در این جا، به دلیل جلوگیری از اطاله ی مباحث به همان چهار نوع اکتفا کردیم.
پی نوشت ها :
1) دستیار علمی دانشگاه پیام نور واحد پیرانشهر و دانشجوی دکتری دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران.
2) اسباب ورود حدیث، ص 18؛ علم اسباب ورود الحدیث، ص 121؛ اسباب الحدیث النبوی فی التراث الامامی، ص 62.
3) علماسباب ورود الحدیث، ص 122.
4) سوره ی توبه، آیه ی 34.
5) سننابیداود، ص 389ـ390.
6) سوره ی انعام، آیه ی 82.
7) صحیح البخاری، ص 932.
8) «یَابُنَی لاَ تُشْرِکْ بِاللَّه إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» (سوره ی لقمان، آیه ی 13).
9) اسباب ورود الحدیث، ص 18، 19.
10) صحیح مسلم، ص 256.
11) صحیح البخاری، ص 461.
12) همان، ص 1005؛ صحیح مسلم، ص 646.
13) صحیح البخاری، ص 557 ، 799؛ صحیح مسلم، ص 74، 75.
14) صحیح البخاری، ص 157؛ صحیح مسلم، ص 192.
15) صحیح البخاری، ص 339؛ صحیح مسلم، ص 583.
16) صحیح البخاری، ص 34؛ صحیح مسلم، ص 39.
17) صحیح البخاری، ص 347؛ صحیح مسلم، ص 521.
18) صحیح البخاری، ص 276؛ صحیح مسلم، ص 459.
19) صحیح البخاری، ص 762؛ صحیح مسلم، ص 67ـ68.
20) صحیح البخاری، ص 26؛ صحیح مسلم، ص 49.
21) صحیح البخاری، ص 32؛ صحیح مسلم، ص 35، 36.
منبع: فصلنامه علمی- پژوهشی علوم حدیث شماره 54.