درجات نیّت (1)
«وَلکِنّی اَعْبُدُهُ حُبَّاً لَهُ؛ (1) ولی من خدا را فقط برای دوستی و محبت او می پرستم».
گاهی انسان کار را برای دستیابی به نعمت های خداوند انجام می دهد، اما نعمت را از آن جهت که خداوند اعطا می کند و از دست خداست می خواهد. کاری که برای تحصیل ثواب های اخروی و در امان ماندن از عذاب خدا کار صورت می پذیرد نیز ارزش دارد، ولی در مقایسه با کاری که فقط برای خداوند انجام می شود ارزش نازل تری دارد. خلاصه، کاری از نظر اسلام ارزش دارد که بدون واسطه یا باواسطه با خداوند رابطه پیدا کند و علت این که نیّت، سبب ارزش کار می شود، رابطه با خداست، زیرا با نیّت است که این رابطه تحقق می پذیرد.
رابطه ی ایمان و ارزش اعمال
از دیدگاه اسلام کاری ارزشمند است که به وسیله نیّت با خداوند مرتبط شود و چنین نیّتی که رابطه با خدا را تحقق بخشد از آنِ کسانی است که برای خدا یا ترس از عذاب یا امید به پاداش وی کاری را انجام دهند، پس حتماً باید به خدا و روز جزا ایمان داشته باشند؛ زیرا تا کسی به خدا ایمان نداشته باشد، نمی تواند کاری را برای خداوند انجام دهد و تا به روز قیامت ایمان نداشته باشد نمی تواند برای امید به پاداش خدا یا ترس از عذاب وی کاری انجام دهد. بنابراین، ایمان نقشی اساسی در ارزش کار دارد. این رابطه میان عمل و ایمان چنان قوی است که می توان گفت کسانی که به انگیزه ریا، کاری را انجام می دهند، درحقیقت به خدا و روز رستاخیز ایمان ندارند. خداوند در این باره می فرماید:
کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رئَاء النَّاسِ وَلَا یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمُ الآخِرِ؛ (2) مانند کسی که اموال خود را برای خوش آمد مردم انفاق کند و به خدا و روز جزا ایمان ندارد.
در این آیه جمله «لَا یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ به خدا و روز جزا ایمان ندارد.» با جمله: «یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ؛ کسی که اموال خود را برای خوش آمد مردم انفاق کند.» ارتباط دارد؛ به این شکل که منشأ ریایی نبودن کار، ایمان به خدا و روز جزاست و اگر فرض شود مؤمن کاری را از روی ریا انجام دهد که منشأ آن کارش ایمان نیست – یعنی ایمانش آن قدر ضعیف است که در آن حال و در آن کار به یاد خدا و روز قیامت نیست – چنین کاری باطل و احیاناً حرام است و به جای ثواب، عذاب دارد.
بنابراین، از دیدگاه اسلام تحقق نیّت – که مقوّم ارزش اخلاقی یا روح ارزش اخلاقی است – مشروط به ایمان خواهد بود. اگر ایمان نباشد، چنین نیّتی تحقق نمی یابد و کاری که بدون آن انجام شده، بی ارزش خواهد بود. از این جاست که باید گفت در اسلام، ریشه ارزش ها ایمان به خدا و روز جزاست و چنان که گفتیم نظام اخلاقی اسلام با نظام عقیدتی آن مربوط است و نمی تواند از آن مستقل باشد.
منشأ ارزش ایمان
اکنون که معلوم شد منشأ ارزش در هر کاری ایمان است، این پرسش مطرح می شود که خود ایمان از کجا ارزش می گیرد و منشأ ارزش آن چیست؟
در پاسخ به این سؤال می گوییم: چنان که از ظواهر آیات استفاده می شود، ایمان امری قلبی و درعین حال، اختیاری است و با علم و عقیده فرق می کند؛ زیرا علم ممکن است به شکل غیر اختیاری برای انسان حاصل شود، ولی ایمان چنین نیست و چنین علم و عقیده ای ایمان نیست و کاملاً امکان پذیر است کسی عالم به چیزی باشد و در همان حال به آن کفر ورزد. بدیهی است این کفر که با علم به حقانیت توأم است، خیلی بدتر از کفری است که از سرِ جهل باشد. به هر حال، ایمان عین علم نیست و با آن فرق می کند، چنان که خداوند می فرماید:
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا انفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً؛ (3) [فرعونیان از روی ستم و برتری جویی] به آیات خدا کفر ورزیدند در حالی که در دل به آن ها یقین داشتند.
پس ایمان، عمل اختیاری مربوط به قلب است و خود می تواند در دایره اخلاق قرار گیرد؛ زیرا هرکار اختیاری – اعم از این که جوارحی (اعضایی) باشد یا جوانحی (قلبی) – در دایره اخلاقی قرار دارد؛ از این رو، جا دارد که انگیزه ی آن سؤال شود.
در پاسخ این که انگیزه ایمان چیست؟ می توان گفت انگیزه ای که انسان را به ایمان آوردن وامی دارد، می تواند امید به سعادتمندی و رسیدن به نعمت های ابدی و نجات از عذاب های جاودانی باشد. نیز ممکن است انگیزه انسان در ایمان آوردن، وصول به کمال باشد؛ یعنی پذیرش چیزی را که تشخیص می دهد حق است، کمال برای خود بداند.
حال اگر هر یک از این دو، انگیزه ایمان آوردن انسان باشد اشکالی ندارد و بعد از این که به هر یک از این دو انگیزه، ایمان پیدا کرد، خود ایمان باید انگیزه سایر کارها باشد و ریشه ی ارزش های دیگر اعمال انسان خواهد بود؛ یعنی اعمالی که از ایمان سرچشمه می گیرند.
منشأ ارزش از دیدگاه قرآن
آیات بسیاری دلالت دارند بر این که ایمان، منشأ ارزش و رسیدن به سعادت است؛ ولی بیان و عبارت آن ها تا اندازه ای با هم تفاوت دارند و می توان گفت در اکثر موارد، یعنی بیش از پنجاه آیه، ایمان و عمل صالح همراه هم ذکرشده اند، از جمله:
الَّذِین آمَنُوا وَ عَمِلُواالصَّالِحَاتِ؛ (4) کسانی که ایمان دارند و کارهای شایسته می کنند.
در آیات دیگر، در بعضی موارد فقط ایمان ذکر شده است و در برخی موارد فقط عمل. به همین جهت این سؤال مطرح می شود که آیا ایمان به تنهایی کافی است، گرچه عملی بر آن مترتب نشود – چنان که اطلاق بعضی از آیات اقتضا می کند – یا عمل به تنهایی کافی است، هرچند منشأش ایمان نباشد؛ چنان که ظاهر برخی آیات دیگر اقتضا دارد.
دسته بندی آیات
در قرآن آیاتی دلالت دارند بر این که ایمان به تنهایی یا عمل به تنهایی کافی است؛ چنان که در آیات دیگری نیز ایمان و عمل هر دو با هم ذکر شده اند و ما در این جا به نمونه هایی از هر گروه از آیات نامبرده اشاره می کنیم.
برخی از آیات که ایمان و عمل صالح را با هم مطرح می کنند، نظیر:
وَالَّذیِنَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجرِی مِن تَحْتِهَاالأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أبَدَاً؛ (5) و کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند به بهشت ها خواهیم برد که در آن، جوی ها روان است، و در آن جاودان بمانند.
چنان که در بعضی دیگر از آیات، ایمان به تنهایی شرط سعادت و دخول در بهشت معرفی می شود:
وَعَدَاللهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وً رِضْوَانٌ مِّنَ اللهِ أکْبَرُ ذَلِکَ هُوَالْفَوْزُالْعَظِیمُ؛ (6) خدا به مردان و زنان مؤمن، بهشت ها وعده داده که جوی ها در زیر آن روان است و در آن باغ ها جاودان اند و نیز مسکن های پاکیزه در بهشت های جاودان، و خشنودی خداوند [از همه] بهتر است، این همان کامیابی بزرگ است.
این آیه، صرفاً روی ایمان تکیه می کند و همه نعمت های بزرگ خداوند، حتی رضوان الهی را پاداش آن می شمارد و ظاهر ابتدایی آن این است که خواه شخص عمل صالحی انجام داده باشد یا نه.
در بعضی آیات، صرفاً روی کار خوب تکیه شده:
لِّلَّذِینَ أحْسُنُواْ الْحُسْنَی وَ زِیَادَةٌ وَلَا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلَا ذِلَّةٌ اُوْلَئِکَ اٌصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ؛ (7) برای کسانی که کار نیک کرده اند، نیکویی و زیاده [بر آن] هست. [آثار] خواری و ذلت بر چهره هاشان ننشیند، آنان اهل بهشت و خود در آن جاودان اند.
ظاهر این آیه آن است که هر کس کار خوبی انجام دهد به پاداش ارزشمند آن می رسد؛ ولی با توجه به این که ارزش کار اخلاقی در گرو نیّت است و نیّت مطلوب بدون ایمان به وجود نمی آید، می توان گفت «حُسْنی» در قرآن کاری است که ناشی از ایمان و مسبوق به آن باشد.
آیاتی نیز به خصوص بر اهمیت ایمان به مثابه شرط ارزش اخلاقی تأکید و بر این مطلب دلالت دارند که اعمال کفار هیچ ارزشی ندارد:
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِیَ عَنْهُمْ أمْوَالُهُمْ وَلَا أوْلَادُهُم مِّنَ اللهِ شَیئاً وَاُولَئِکَ أصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهاَ خَالِدُونَ ه مَثَلُ مَا یُنفِقُونَ فِی هِذِهِ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیهَا صِرُّ أصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُواْ أنفُسَهُمْ فَأهْلَکَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللهُ وَلَکِنْ أنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ؛ (8) کسانی که کافرند، اموال و اولادشان آنان را از خداوند بی نیاز نمی کند، آنان اهل جهنم اند و در آن جاودان اند. حکایت آن چه در زندگی این جهان انفاق می کنند، حکایت بادی است که در آن سرما باشد و به کشتزار کسانی که به خود ستم کرده اند رسیده، پس آن را نابود سازد و خدا به آنان ستم نکرده، بلکه آنان خود به خویش ستم روا می دارند.
جمع میان آیات
اکنون برای جمع میان این آیات یا باید گفت که ایمان و عمل به شرط این که توأم باشند مفید هستند. به عبارت دیگر ایمان در صورتی که با عمل باشد مفید است و به عکس، عملی که منشأ آن ایمان باشد مفید خواهد بود نه عمل منهای ایمان. با دقّت روشن می شود در مواردی که ایمان با عمل آمده، ایمان مقتضی عمل است و در شرایط عادی، ایمان بدون عمل ممکن نیست؛ زیرا حقیقت ایمان فقط دانستن نیست؛ بلکه علاوه بر آن لازم است انسان خود را تسلیم خداوند کند و تصمیم بر پایبندی به لوازم آن علم داشته باشد؛ چون ایمان اختیاری است ولی علم اختیاری نیست. آری، ایمان در صورتی تحقق می یابد که انسان به اختیار قلب خود را آماده کند، خدا را به خدایی بپذیرد و به لوازم خدایی او پایبند باشد. بنابراین، چنین فرضی درست نیست که انسان ایمان داشته باشد و عمل نکند؛ زیرا عمل ثمره ایمان است و در صورتی که شرایط خارجی آن پیدا شد و تکلیف متوجه انسان گردید باید تحقیق یابد. فی المثل، لازمه ایمان، نماز خواندن است؛ ولی به شرط این که وقت نماز فرا رسد و حکم خداوند به وجوب نماز متوجه مکلف شود، در این صورت مقتضای ایمان آن است که انسان با نماز خواندن وظیفه عبودیت خویش را در برابر خداوند انجام دهد.
از آن چه گذشت می توان این حقیقت را دریافت که آیات مربوط به ایمان در مقام دسته بندیِ دقیقِ شرایط سعادت انسان نیستند؛ بلکه صرفاً می خواهند اهمیّت ایمان و عمل صالح را بیان کنند و در مجموع با توجه به آیات دیگر چنین به دست می آید که عامل اصلی سعادت، ایمان است و مقتضای ایمان، انجام دادن اعمالی است که از لوازم آن به شمار می روند.
متعلق ایمان چیست؟
اکنون این پرسش مطرح می شود که متعلق ایمان چیست؟ و ایمانِ به چه چیزهایی منشأ ارزش اخلاقی خواهد بود؟ در بسیاری از آیات، ایمان یا مؤمن به طور مطلق آمده و متعلق آن ذکرنشده است؛ مانند:
-الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ؛ (9) کسانی که ایمان آوردند و کار شایسته انجام دادند.
-مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّن ذَکَرٍ أوْ اُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً؛ (10) هر کس از زن و مرد، کار شایسته ای انجام دهد در حالی که مؤمن باشد، پس حتماً به او زندگی پاک و پاکیزه ای می بخشیم.
-وَاتَّقُواْ اللهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ؛ (11) تقوای خدا پیشه کنید، اگر مؤمن هستید.
از آن جا که در چنین آیاتی ایمان به طور مطلق آمده و کسانی از این گونه آیات سوء استفاده می کنند، لازم است برای پیش گیری از آن، این موضوع را بررسی کنیم. برای کسانی که با قرآن کریم آشنایی دارند، این مسئله روشن است، ولی چون اشخاص مغرض و منحرف حتی برای نیل به مقاصد خویش در روشن ترین مسائل و محکم ترین آیات نیز تشکیک و آن را به میل خود تأویل می کنند، لازم است که متعلق ایمان را به استناد خود قرآن روشن کنیم. با بررسی و مطالعه قرآن درمی یابیم که در بسیاری از آیات با تعابیر گوناگون «ایمان به خدا» ذکر شده است؛ مانند:
-مَنْ أسْلَمَ وَجْهَهُ للهِ؛ (12) آری، کسی که روی خود را تسلیم خدا کند.
-وَ مَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللهِ؛ (13) و کسی که روی خود را تسلیم خدا کند.
-إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ؛ (14) کسانی که گفتند پروردگار ما الله است.
-وَ مَن یُؤْمِن بِاللهِ یَهْدِ قَلْبَهُ؛ (15) و هر کس که به خدا ایمان آورد، دلش را به راه آورَد.
که در این جا به کلمه ایمان تصریح شده و متعلق آن (الله) نیز ذکر شده است. چنین آیاتی به خوبی می توانند مفسّر آیات مطلق و بیان گر متعلق ایمان در قرآن باشند. بنابراین، ایمان بالله قطعاً از مصادیق و متعلّقات ایمان خواهد بود که در لسان قرآن به طور مطلق ذکر شده و مطلوب و ارزشمند است.
در قرآن تعبیر «ایمان به خدا و روز جزا» فراوان آمده است:
-مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ (16) هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد.
در بعضی موارد، «ایمان به آن چه بر پیامبر نازل شده» است مطرح گردیده:
-و آمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ؛ (17) و به آن چه بر محمد نازل شده – و آن حق است از جانب پروردگار ایشان – ایمان آوردند.
و در بعضی آیات، «ایمان به خدا و پیامبران» ذکر شده:
-وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رُسُلِهِ؛ (18) و کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردند.
در دو آیه، غیر از ایمان به خدا و رسولانش چیزهای دیگری هم متعلق ایمان شمرده شده و می توان گفت که به لحاظ ذکر متعلقات ایمان از همه آیات جامع ترند.
-وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلأئِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ؛ (19) نیک آن کس است که به خدا و روز جزا و فرشتگان و کتاب های آسمانی و پیغمبران ایمان دارد.
-آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا اُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللهِ وَ مَلآئِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ؛ (20) پیغمبر به آن چه از پروردگارش به او نزول یافته، ایمان دارد و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب ها و پیامبران وی ایمان دارند.
از مجموع این آیات برمی آید که می توان متعلق های ایمان را در همان توحید، نبوّت و معاد، یعنی اصول عقاید، دسته بندی کرد. کتب و رسل یا رسول خاص و همگی پیامبران در اصل نبوّت منظور گردیده اند. ملائکه نیز بدین لحاظ که واسطه در وحی و نزول کتاب بر پیامبران اند ناگزیر متعلق ایمان خواهند بود. بنابراین، می توان گفت:
منظورازایمان در قرآن کریم، ایمان به سه اصل است که اساسی ترین آن ها ایمان به خداست که اگر جامع و کامل باشد، ایمان به دو اصل دیگر را نیز در بر خواهد گرفت؛ زیرا از آن جا که خداوند پروردگار انسان است و به مقتضای پروردگاری خود، باید او را هدایت کند و هدایت به مدد وحی انجام می گیرد؛ ایمان به خدا، متضمن ایمان به نبوّت خواهد بود. پس ایمان به نبوّت از ایمان به توحید برمی خیزد؛ چنان که مقتضای عدل خداوند نیز این است که بین مؤمن و کافر، و متقی و فاسق، فرق بگذارد و هر یک را به پاداش مناسب یا مجازات متناسب با اعمال و رفتار زشت یا زیبای خویش برساند و قطعاً اعطای پاداش نیکوکاران و کیفر بزهکاران به طور کامل، جز در قیامت ممکن نیست و بنابراین، ایمان به خدا و عدل او، خود به خود متضمّن ایمان به معاد خواهد بود.
ادامه دارد …
پی نوشت ها :
1.شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 1، ص 62.
2.بقره (2)، 264. ر. ک: بهاءالدین محمد شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 1، ص 267.
3.نمل (27)، 14. ر. ک: حسین بن علی الخزاعی النیشابوری، روض الجنان و روح الجنان، ج 15، ص 12؛ ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج 7، ص 10.
4.بقره (2)، 82.
5.نساء (4)، 57، 122. ر. ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 1، ص 215؛ ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 147.
6.توبه (9)، 72.
7.یونس (10)، 26. ر. ک: حسین بن علی الخزاعی النیشابوری، روض الجنان و روح الجنان، ج 10، ص 132؛ عبد علی العروسی الحویزی، نورالثقلین، ج 2، ص 301؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 10، ص 40.
8.آل عمران (3)، 116، 117.
9.بقره (2)، 82.
10.نحل (16)، 97.
11.مائده (5)، 57.
12.بقره (2)، 112.
13.لقمان (31)، 22.
14.احقاف (46)، 13؛ فصلت (41)، 30.
15.تغابن (64)، 11.
16.بقره (2)، 62؛ مائده (5)، 69.
17.محمد (47)، 2.
18.حدید (57)، 19.
19.بقره (2)، 177.
20.بقره (2)، 285.
منبع : کتاب انسان سازی در قرآن