خانه » همه » مذهبی » حاکمیت سیاسی فقیهان از دیدگاه آخوند خراسانی (3)

حاکمیت سیاسی فقیهان از دیدگاه آخوند خراسانی (3)

حاکمیت سیاسی فقیهان از دیدگاه آخوند خراسانی (3)

یکی از نویسندگان معاصر، گزارشهایی را از شیخ آقا بزرگ تهرانی (تراجم نویس مشهور و از شاگردان آخوند خراسانی) درباره ی مخالفت آخوند نسبت به عملی شدن

sa3747 - حاکمیت سیاسی فقیهان از دیدگاه آخوند خراسانی (3)
mm466 - حاکمیت سیاسی فقیهان از دیدگاه آخوند خراسانی (3)
 


 

نویسنده: علی رضا جواد زاده *

 

3 ــ 3 ــ گزارشی به نقل از شیخ آقا بزرگ تهرانی
 

یکی از نویسندگان معاصر، گزارشهایی را از شیخ آقا بزرگ تهرانی (تراجم نویس مشهور و از شاگردان آخوند خراسانی) درباره ی مخالفت آخوند نسبت به عملی شدن حاکمیت سیاسی فقها ذکر کرده است. آقای اکبر ثبوت (نواده ی برادر شیخ آقا بزرگ تهرانی) که از شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقل می کند که آخوند خراسانی در زمان مشروطه، در برخی جلسات، در پاسخ به برخی انتقادات و پیشنهاداتی که از سوی مخالفان مشروطه یا موافقان مشروطه مطرح می شد، به ذکر مفاسدِ عملی حاکمیت سیاسی فقیهان پرداخته و آن را نپذیرفته است. (1)
از جمله آنکه آقای ثبوت از آقا بزرگ تهرانی نقل می کند که درگیر و دار مبارزه با
استبداد و کوشش برای استقرار مشروطه، یکی از علمای مخالف مشروطه نزد آخوند رفته و تلاش می کند که ایشان را متقاعد به جدا شدن از مشروطه طلبان نماید. او از آخوند سؤال می کند که آیا شما با اجرای قوانین شرع و حاکمیت شریعت مخالفید؟ پس از آن که آخوند با تعجب جواب منفی داده بود، آن عالم گفته بود: اگر مخالف نیستید، پس چرا از حکومت مشروعه طرفداری نمی کنید و حتی اقدامات مشروعه طلبان را تخطئه می کنید؟ مرحوم آخوند در ضمن پاسخ بسیار مفصل خود، می گوید: «…چه فایده ای دارد که بی آنکه امکانات لازم برای تحقق حاکمیت شریعت موجود باشد، اسم شریعت و مشروعه را بر روی حرکتی بگذاریم و بعد هم مثل مشروعه طلبان فعلی، هزار جور کار خلاف شرع بکنیم و شرع را در معرض بدترین اتهامات قرار دهیم و مردم را در شرایطی بگذاریم که نه فقط حسرت حکومت های غیر مشروعه، بلکه حسرت حکومت های کفر را بخورند و زبان حالشان این شعر ابوعطاء سندی باشد: «یا لیت جور بنی مروان عادلنا / یا لیت عدل بنی العباس فی النار» و بگویند: «و ما جاء یوم الترجی فیه راحة / فجربته الا بکیت علی امس»… . آیا عمّال این حکومت [حکومت محمدعلی شاه که مشروعه خواهان از آن با عنوان حکومت مشروعیه طرفداری می کنند]، کامل ترین مصداقهای این اشعار نیستند: «ظلموا الرعیة و استجازوا کیدها / و عدوا مصالحها و هم اجراؤها؛ ساس الانام شیاطین مسلطه / فی کل مصر من الوالین شیطان»… .
مگر بدون وجود مقتضیات و شرایط لازم، می توان حکومت اسلامی صالح و حقیقی بر سرکار آورد؟ اگر این امر ممکن بود، پس چرا پس از وفات پیامبر (صل الله علیه و آله) که عباس بن عبدالمطلب و برخی دیگر، از امیر مؤمنان (علیه السلام) خواستند قیام کند و منصب خلافت را عهده دار شود، ایشان نپذیرفت و پاسخشان حکایت از آن داشت که اوضاع زمانه را برای این امر مناسب نمی داند و «مجتنی الثمرة لغیر وقت ایناعها کالزارع بغیر ارضه» (نهج البلاغه، خطبه ی 5). چنانکه امام حسن (علیه السلام) نیز از خلافت کناره گرفت و در تعریف جهل فرمود: «سرعة الوثوب علی الفرصة قبل الاستکمال منها ». و در تعریف عقل فرمود: «التجرع للغصة حتی تنال الفرصة»…اینک من هم می گویم: «جعل الله لکل شیء قدراً و لکل قدر اجلاً». «اذا رمت الامانی قبل وقت / فلست بواجد تلک الامانی؛ فقبل الوقت کان سؤال موسی / فکان جواب ذلک لن ترانی »… . در روزگار حاضر نیز من تشکیل حکومت حقه را ممکن نمی دانم …حتی اگر این فرض محال را بپذیریم که
می توانیم در مملکتمان یک حکومت حقه بر پا کنیم، در مورد ممالک دیگر حتی به عنوان فرض محال نیز چنین امیدی نمی توانیم داشته باشیم. بالعین و العیان می بینیم که حکومت های باطل روز به روز قوی تر می شوند و به جای حق، مثل همیشه همچنان زور حاکم است: «الدهر کالدهر و الایام واحده / و الناس کالناس و الدنیا لمن غلبا». در این شرایط ما چه باید کنیم؟ جز اینکه قبول کنیم در عالم سیاست، خوب و خوبتر وجود ندارد که در جست و جوی آن باشیم، بلکه آنچه هست، بد و بدتر است و به مصداق حدیث: «من ابتلی ببلیتین فلیختر ایسرهما» ما باید برای فرار از بلای بزرگتر، بلای کوچک تر را اختیار کنیم …اگر ما یک حکومتی با عنوان اسلامی و شرعی و مشروعه بر سر کار بیاوریم و زمام امور حکومت را هم به دست پیشوایان دینی بدهیم و اصرار داشته باشیم که تمام احکام اسلامی از جمله در مورد نامسلمانان و مخالفان اسلام و تشیع اجرا شود ــ چنانکه این راه را درپیش گیریم ــ بر فرض هم که در داخل مملکت خودمان موفقیت هایی کسب کنیم، در خارج از مملکت خودمان با دو خطر بسیار بزرگ مواجه خواهیم بود: یکی این که رفتار ما خصوصاً در مورد مخالفان اسلام و تشیع و پیروان مذاهب غیر اسلامی و
مسلمانان غیر شیعی، سرمشقی خواهد بود برای حکومت های نامسلمان و غیر شیعی در رفتار با مسلمانان و شیعیان …؛ یعنی هر اقدامی که در داخل مملکتمان در مورد غیر مسلمانان و غیر شیعیان بکنیم باید منتظر باشیم که نظیر آن را حکومت های غیر مسلمان و غیر شیعی در مورد شیعیان و مسلمانان بکنند؛ هر چند به عقیده ی ما ظالمانه باشد. ما هم با توجه به وضعیتی که داریم، هیچ وسیله ای برای دفاع از آنان نداریم. پس وقتی امکان د فاع از هم کیشان و هم مذهبان خود را در خارج از مملکتمان نداریم، تا آخرین حد امکان باید سعی کنیم که در داخل مملکت خود، دست به اقدامات حادی نزنیم که حکومت های غیر مسلمان یا غیر شیعی در مقام مقابله به مثل برآیند و هم کیشان و هم مذهبان ما [را] در فشار بگذارند و بر آنان ستم کنند. ما باید بدانیم که: «و من لا یصانع فی اموره کثیره / یضرس بانیاب و یوطأ بمنسم»؛ چنانکه در دوره ی صفوی، و قتی در داخل ایران فشار بر اهل سنت شروع شد و ایادی حکومت و وابستگان آن، مقدسات اهل سنت را به باد ناسزا گرفتند …من وقتی این فجایع و کشتارها [ی شیعیان توسط عثمانی ها] را در کنار فشارهای صفویان و وابستگانشان بر اهل سنت و توهین هایی که به مقدسات
سنیان کردند، می گذارم،
بی اختیار به یاد حدیث شریف امام باقر (علیه السلام) می افتم که: «یحشر العبد یوم القیامة و ما ندی دماً فیدفع الیه شبه المحجمه أو فوق ذلک فیقال له هذا سهمک من دم فلان، فیقول یا رب انک لتعلم أنک قبضتنی و ما سفتک دماً، فیقول بلی سمعت من فلان روایة کذا و کذا فرویتها علیه فنقلت حتی صارت الی فلان الجبار فقتله علیها و هذا سهمک من دمه». نیز این حدیث شریف به روایت صدوق از امام صادق (علیه السلام): «یجیء یوم القیامة رجل الی رجل حتی یلطخه بالدم و الناس فی الحساب فیقول یا عبدالله مالی و لک فیقول اعنت علی یوم کذا و کذا بکلمة فقتلت». وقتی حتی نقل روایتی که به قتل یک بی گناه انجامد، موجب مسؤولیت در برابر خدا و مشارکت در جنایتِ قتل شود، کارها و سخنانی که به کشتار هزاران شیعه ی بی گناه انجامیده است، چه حکمی دارد؟ …[ما] به همان اندازه و با همان لحنی که مخالفان خود و مخالفان دین و مذهب خود و مقدسات آنان را تخطئه می کنیم، باید اجازه دهیم که آنان نیز در مورد ما بدان گونه عمل کنند. از پیامبر (صل الله علیه و آله) بشنویم که: «ما احببت أن یأتیه الناس الیک فأته الیهم و ما کرهت أن یأتیه الناس الیک فلا تأته الیهم»؛ از امیر مؤمنان
بشنویم که خطاب به امام حسن (علیه السلام) می فرماید: «یا بنی اجعل نفسک میزاناً فیما بینک و بین غیرک، فاحبب لغیرک ما تحب لنفسک و اکره ما تکره لها …(تاآنجا که می فرماید): و استقبح من نفسک ما تستقبح من غیرک و ارض من الناس بما ترضاه لهم من نفسک» و درجای دیگر می فرماید: «ارض للناس ما ترضی لنفسک و آت الی الناس ما تحب أن یوتی الیک»؛ از امام حسن (علیه السلام) بشنویم که: «صاحب الناس مثل ما تجب أن یصاحبوک»؛ از امام باقر (علیه السلام) بشنویم که : «قولوا للناس احسن ما تحبون أن یقال لکم»؛ از امام صادق (علیه السلام) بشنویم که: «احبوا الناس ما تحبون لأنفسکم أما یستحیی الرجل منکم أن یعرف جاره حقه و لا یعرف حق جاره»، که در تمام این احادیث، دستور این است که نه تنها با شیعیان و نه فقط با کلیه ی مسلمانان، بلکه با همه ی مردم جهان که مصداق ناس هستند، باید همان گونه رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار کنند …
از طرف دیگر، این مسلّم است که اگر ما حکومت دینی بر پا کنیم و پیشوایان دینیمان زمام امور حکومت را در دست گیرند و آنچه را حکام حکومتی شرع می دانند اجرا کنند، نتیجه اش آن خواهد شد که در گوشه و کنار دنیا پیروان مذهب غیر اسلامی
و نیز مسلمانان غیر شیعی هم ترغیب شوند که به جای حکومت های فعلی غیر مسلمان یا غیر شیعی، حکومت ها و قدرتهای دیگری بر سر کار بیاورند که متکی بر تعصبات مذهبی غیر مذهبی غیر اسلامی و حتی ضد اسلامی و ضد شیعی باشند و زمام امور را به دست کسانی بسپارند که تعصبات مذکور چشم دلشان را صد درصد کور کرده و خصومتشان با ما و دین ما، صد درجه بیشتر از حکومت های فعلی باشد و جز به نابودی مطلق اسلام یا تشیع نمی اندیشند…؛ حکومت هایی که با اتکا بر مذاهب غیر اسلامی یا گرایش های مذهبی غیر شیعی بر سر کار آیند، نه فقط اسلام سیاسی و تشیع سیاسی، بلکه تمام ابعاد اسلام و تشیع را از میان خواهند برد و ما را به روزی می نشانند که بگوییم: «عتبت علی سلم فلما ترکته / و جرّبت اقواما بکیت علی سلم». به هر حال عاقلانه نیست که ما به نام تشکیل حکومت دینی و سپردن حاکمیت به دست رجال دین، موجب شویم که دشمنانی بسیار کینه توزتر از دشمنان کنونی مان به قدرت برسند و برای ما و هم کیشان و هم مذهبان ما خصوصاً آنها که در قلمرو حکومت ما نیستند، شرایطی بدتر از شرایط کنونی فراهم آید. در هر قدمی که بر می داریم باید همه ی جوانب را ملاحظه کنیم و اگر نه، به گفته ی شاعر
عرب: «إن الزنانیر ان حرکتها سفلها / من کورها اوجعت من لسعها الجسدا» (دریابیگی، 1386: 539 ــ 553).
همچنین آقای ثبوت به جلسه ای اشاره می کند که میرزای نائینی و آخوند خراسانی در آن حضور داشتند. در این مجلس، میرزای نائینی به آخوند خراسانی پیشنهاد می کند که از یک سو برای رفع اختلاف میان علما و از سوی دیگر جهت دستیابی به نظام ایده آل و مورد آرزوی علما در زمان غیبت، به جای نظام مشروطه، حکومت عدل اسلامی تأسیس شود. آخوند خراسانی در پاسخ به پیشنهاد نائینی می گوید: «بیانات و استدلالهای شما، اگر هم فرض کنیم به لحاظ نظری درست است و ایراد و اشکال به آن وارد نیست، اما در مرحله ی عمل، تبعات نامطلوبی دارد که اگر راهی برای گریز از آن تبعات پیدا نکنیم، قبول پیشنهاد شما و سپردن حکومت به علمای دین، ضررهایش بسیار بیش از مافعش خواهد بود». سپس آخوند به بیان اشکالات عملی مترتب بر حاکمیت سیاسی فقیهان پرداخت و «شش ایراد» (تاج زاده، 1382: 8 ــ 9) یا به نقل دیگر «افزودن از ده دلیل» (کدیور، 1384: 250 و 259) و یا به نقل دیگر «21 دلیل»! (ثبوت، 1388) ذکر کرد. نوع دلایل و آنچه به عنوان مفاسد حاکمیت سیاسی فقیهان، در این
گزارش به آخوند خراسانی نسبت داده شده است، شبیه مطالب گزارش قبل است. خلاصه ی برخی از دلایل منتسب به آخوند خراسانی در پاسخ پیشنهاد میرزای نائینی چنین است:

بررسی
 

ما به پنج دلیل، نمی توانیم به گزارش مذکور اعتماد و اطمینان نماییم:

الف ــ ناسازگاری «گذشت زمان طولانی» و «دقیق بودن گزارش»
 

آقای اکبر ثبوت، مطالب مذکور را که ضمن گزارش بسیار مفصلی و همراه با جزئیات بسیار (روایات، اشعار، ضرب المثل ها، اسامی و واقعیّات تاریخی و …) است، در دهه ی چهل شمسی، از شیخ آقا بزرگ شنیده و نوشته است. بنا به اعتراف خود ایشان، «در یورشهای مکرر ساواک» در سا لهای 1351 ــ 1352ش، بسیاری از نوشته ها و آنچه از بزرگان به یادگار داشت، از دست رفت و ایشان نیز به دلیل «عمق فاجعه» و «کثرت گرفتاری» و «عدم فرصت» به «تحریر مجدد آنها نپرداخت». تا آنکه در سال 1359، مباحثات با برخی افراد، ایشان را «به یاد آنچه از شیخ آقا بزرگ شنیده بود» انداخت و موجب شد «با کمک یادداشت های غارت نشده و آنچه از شنیده ها به یاد داشت»، مقاله ی مفصلی در چند قسمت بنویسد. این مقاله به چاپ نرسید و «نسخه ی پاکنویس شده ی آن، این قدر دست به دست گشت تا گم و گور شد». مجدداً ــ پس از حدود 22 سال ــ در سال 1381 شمسی، در جریان گفت و گو با برخی افراد، سخن به آخوند خراسانی و مشروطیت کشیده شد. این مسأله در ادامه، موجب شد مقداری از پیش نویس مقاله ای را که در سال 1359، نوشته بود، پیدا شود. «این گونه، طرح اولیه ی کتاب دیدگاه های سیاسی ــ اجتماعی آخوند خراسانی و
شاگردانش فراهم آمد» که مطالب وگزارشهای ذکر شده، بخشی از مطالب آن نوشتار تفصیلی است.
سؤال این است که چگونه می توان به چنین گزارش تفصیلی ای که تمام آن، جنبه ی نقلی و تاریخی دارد و آیات، روایات و اشعار و ضرب المثل های بسیاری در آن ذکر شده و از سوی دیگر بسیاری از آن، از بین رفته و مجدداً بازسازی شده است، اعتماد نمود؟ با توجه به آنکه آقای ثبوت بر این نکته تأکید می کند که «هیچ نکته ای و حتی هیچ مستندی؛ اعم از آیه و روایت و شعر و ضرب المثل و …بر محتوای آنچه از شیخ آقا بزرگ (و
بزرگان دیگری که نام برده ام) شنیدم، نیفزودم»! (دریابیگی، 1386: 536 ــ 537).
لازمه ی پذیرش گزارش آقای ثبوت، آن است که اولاً: بپذیریم شیخ آقا بزرگ، حافظه ای خارق العاده داشته که پس از گذشت بیش از پنجاه سال (حدود 1286 تا حدود 1340)، مطالب و گفته های تفصیلی آخوند در جلسات مختلف را (2) همراه با جزئیات ــ حتی ضرب المثل ها، اشعار، اسامی افراد و امکان و نقل های موردی تاریخی ــ همچون یک ضبط صوت در خاطر سپرده و برای آقای ثبوت نقل کرده است. (3) ثانیاً: آقای ثبوت نیز چنین حافظه ی محیِّرالعقولی دارد که پس از گذشت حدود چهار دهه و با وجود از بین رفتن بسیاری از نوشته های نقل شده، باز هم با جزئیات تمام، آن مطالب را در خاطر نگه داشته است! (4)

ب ــ ناسازگاری مطالب با روزگار آخوند
 

چنانکه آقای ثبوت از قول برخی افرادی که مطالب و گزارشهای ایشان را خوانده اند، می نویسد، «این حرفها به آخوند و به روزگار او نمی خورد و متعلق به روزگار ماست» (همان: 538). در واقع مطالب مذکور، می تواند توسط کسانی مطرح شود که انقلاب اسلامی، دوره ی جمهوری اسلامی و حاکمیت سیاسی فقها را درک کرده و با برخی نواقص و اشکالات این نظام مواجه شده باشد. (5)
ظاهراً به دلیل همین اشکال بوده است که آقای ثبوت، گفت و گوی مرحوم نائینی با آخوند و اشکالات متعدد آخوند بر عملی شدن ولایت فقیه را در نوشته ای که برای انتشار داده، ذکر نکرده است. آقای محسن دریابیگی که با آقای ثبوت مصاحبه نموده و نوشته ی ایشان را پس از مطالب مصاحبه، ذکر کرده است، درپاورقی می نویسد: «آقای ثبوت در اصل نوشته ی خود، دیدگاه مرحوم آخوند را درباره ی شرایطی که با توجه به آن باید حکومت برپا کرد، به همراه شواهد تاریخی و …آورده است؛ اما به درج آن در این مجموعه راضی نشدند و به حذف آن دستور دادند؛ زیرا از منظر ایشان، مطالب باید پخته تر می شد تا تصور نشود این مطالب از خود نگارنده است» (همان).
روشن نیست منظور ازپخته تر شدن چیست؟ اگر گزارش، تاریخی است و ایشان مطالب را از شیخ آقا بزرگ نقل می کند، «پخته تر» شدن چه معنایی می تواند داشته باشد؟ مگر بنا بود که تحلیل ها و دیدگاه های خود ایشان ذکر شود که نیاز به «پخته تر» شدن
داشته است؟! (6)

ج ــ سطحی بودن استدلالها و ناسازگاری آن با مقام علمی آخوند
 

بسیاری از استدلالها و نقدهای مطرح شده، سست، سطحی و عوامانه است و بسیار بعید است که آخوند خراسانی چنین استدلالهای کم مایه ای را مطرح کرده باشد. به عبارت دیگر، فردی که کتاب دقیقی چون کفایة الاصول را نگاشته، نمی تواند استدلالهایی چنین سطحی را مطرح کرده باشد. در بخش بررسی دلالی، به جواب استدلالهای ذکر شده، پرداخته خواهد شد.

د ــ ابهام در گزارش
 

مطالب آقای ثبوت درباره ی کیفیت دریافت مطالب توسط شیخ آقا بزرگ تهرانی ابهام دارد؛ آیا شیخ آقا بزرگ خود درجلسه، حضور داشته است یا با واسطه شنیده است؟ آیا در یک جلسه بوده یا طی جلسات متعدد صورت گرفته است؟ جلسه یا جلسات مذکور آیا میان خواص بوده (مثلاً مجلس فتوای آخوند) یا جلسه ی عمومی بوده است؟
از مطالب یکی از منابع، (7) برداشت می شود که اولاً: شیخ آقا بزرگ در مجلس فتوای مرحوم آخوند خراسانی بوده و پیشنهاد نائینی نیز در چنین مجلسی مطرح شده است. ثانیاً: مطالب آخوند در جلسات متعدد مطرح شده است؛ نه در یک جلسه. ثالثاً: شیخ آقا بزرگ نیز حضوراً جلسات را درک کرده است. این در حالی است که در میان اعضای مجلس فتوای آخوند، نام آقا بزرگ ذکر نشده است و اساساً آقا بزرگ در آن زمان، دارای چنین موقعیتی نبوده است؛ گرچه ایشان از شاگردان آخوند و مشروطه خواه بود.
ابهام دیگر مربوط به انتقادات منتسب به آخوند در پاسخ به پیشنهاد میرزای نائینی است؛ چرا که در یک گزارش، 6 نقد (تاج زاده، 1382: 8 ــ 9)، در نقل دیگر، حدود 10 نقد (8) و در گزارش دیگر، 21 نقد (9) ذکر شده است. چگونه می توان این تفاوت را روشن کرد؟!
از سوی دیگر، آقای ثبوت، از جلسه دیگری سخن گفته است که یکی از علمای مخالف مشروطه، دلیل عدم حمایت آخوند از مشروعه خواهان را از وی پرسیده است و آخوند شبیه برخی از همان مطالبی را که در پاسخ پیشنهاد نائینی مطرح شده بود، ذکر
کرده است. آیا آخوند در جلسات مختلف درباره ی حاکمیت سیاسی فقها سخن به میان آورده و اساساً در فضای زمان مشروطه، چنین بحث هایی رایج بوده است؟

هـ ــ عدم تناسب زمان مشروطه با پیشنهاد حاکمیت سیاسی فقها
 

در عصر مشروطه مسأله ی حاکمیت سیاسی فقیه، مسأله ی محوری و مورد نزاع نبوده و هیچ گروهی به این موضوع به عنوان الگویی عملی که قابلیت پیاده سازی در جامعه را داشته باشد، نگاه نکرده است. مقصودِ جریان مشروعه خواه نیز از عنوان «مشروعه خواهی»، مسلماً حاکمیت سیاسی فقیه نبود؛ بلکه ــ با توجه به قرائن و شواهد بسیار، از جمله، لوایح متحصنین حرم عبدالعظیم (علیه السلام) ــ مرادشان تأکید بر شریعت، حاکمیت فقه شیعه در نظام مشروطه، نظارت علما بر قوانین اساسی و مجلس شورا، جلوگیری از مفاسد دینی و اخلاقی (در روزنامه ها و سخرانی ها) و …بود. به عبارت دیگر، آنها خواستار آن بودند که رویکرد نظام مشروطه، دینی و اسلامی باشد، نه غربی و مغایر با دین و شریعت. در هیچ یک از مطالب منتشره ی مشروعه خواهان، مطلبی دالّ بر آنکه آنها خواستار حاکمیت عملی فقها باشند، نمی بینیم. البته برخی سخنان و نوشته ها از آنان وجود دارد که در آنها به لحاظ نظری، تأکید بر ولایت عامه ی فقها شده است. اما این مطالب به عنوان اشکالی بر نظام مشروطه ی غربی مطرح شده است که پایه ی مشروعیت خود را بر خواست مردم قرار می داد؛ نه آنکه در مقام عمل، در پی حاکمیت فقها باشند
(تا به دنبال آن به آخوند و برخی از علمای د یگر چنین نسبت داده شود که آنها مفاسد عملی مذکور را بر این خواسته ی مشروعه خواهان مترتب دانسته و با آن مخالفت نمودند).
جالب است که آقای ثبوت به مناسبت بیان انگیزه ی تحقیق درباره ی دیدگاه های مربوط به انقلاب اسلامی می گوید: «علمای مخالف مشروطه، به جای آنکه در فکر تأسیس حکومت اسلامی به رهبری روحانیان باشند، راه چاره را همکاری با نظام سلطنتی و حمایت از آن در مقابل مشروطه خواهان دانستند» (دریابیگی، 1386: 515).

پی‌نوشت‌ها:
 

* محقق حوزه ی علمیه قم و عضو هیأت علمی مؤسسه ی آ موزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
1.«مصاحبه با آقای اکبر ثبوت»، در: حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی، به کوشش محسن دریابیگی: 539 ــ 553؛ مصطفی تاج زاده، «انقلاب مشروطه و روحانیت»، ماهنامه آفتاب، شماره ی 25 (اردیبهشت 1382): 9 ــ 8 (آقای تاج زاده، مطالب را به نقل از «دوستی فاضل، ذکر کرده است» که با توجه قراین و شواهد، منظور آقای اکبر ثبوت است)؛ محسن کدیور، «اندیشه ی سیاسی آخوند خراسانی» در: مجموعه مقالات همایش بررسی مبانی فکری و اجتماعی مشروطیت ایران: بزرگداشت آیة الله محمد کاظم خراسانی: 250 و 259 (آقای کدیور، با ذکر نام آقای ثبوت، صرفاً اشاره به گزارش یک جلسه میان میرزا محمد حسین نائینی و آخوند خراسانی و اینکه آخوند خراسانی «افزون از ده دلیل» در مقابل پیشنهاد میرزای نائینی درباره ی حاکمیت سیاسی فقیهان آورده، کرده است. اما متن دلایل منتسب به آخوند را ذکر نکرده است)؛ اکبر ثبوت، جزوه ی «آراء آخوند خراسانی صاحب کفایة الاصول پیرامون تشکیل حکومت اسلامی».
غیر از چهار منبع مذکور، از آقای ثبوت در برخی نشریات نیز مطالبی درباره ی آخوند خراسانی مطرح شده، سخن از انتشار کتابی درباره ی دیدگاه های آخوند خراسانی، به میان آمده است (به عنوان نمونه، ر.ک: اکبر ثبوت، «داستان شیخ وآخوند؛ نقش فضل الله نوری و ملا محمد کاظم خراسانی در جنبش مشروطه»، شهروند امروز، سال سوم، شماره ی 58، 20 مر داد 1387: 114 ــ 115). همچنین یکی از افرادی که با آقای ثبوت مصاحبه کرده است، درباره ی کتاب در دست تدوین وی درباره ی آخوند خراسانی، چنین می نویسد: «ایشان خاطرات و مطالعات خود را درباره ی مرحوم آخوند خراسانی و شاگردان آن بزرگوار در مجموعه ای در بیش از 300 صفحه نگاشته بودند که حدوداً نیمی از آن مربوط به مرحوم آخوند خراسانی و افکار وی بود» «مصاحبه با آقای اکبر ثبوت»، حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی، به کوشش محسن دریابیگی: 509).
2.مطالب آقای ثبوت از شیخ آقا بزرگ، بسیار زیاد است. تنها یک مورد آن که درباره ی پاسخ های آخوند به پیشنهاد نائینی است ــ و در جزوه ی «آراء آخوند خراسانی صاحب کفایة الاصول پیرامون تشکیل حکومت اسلامی» آمده ــ در حدود 35 صفحه (هر صفحه حدود 350 کلمه) است!
3.آقای ثبوت تصریح دارد که شیخ آقا بزرگ، مطالب را از حافظه ی خود بیان می کرد و مطالب آخوند را یادداشت نکرده بود. (ر.ک: «مصاحبه با آقای اکبر ثبوت»، حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی، به کوشش محسن دریابیگی: 536). وی با ذکر دو قضیه از شیخ آقا بزرگ، از قوت حافظه ی ایشان سخن به میان آورده، تلاش می کند تا استبعاد طبیعی که برای خوانندگان با مطالعه ی گزارشهای منتسب به آخوند پیش می آید را رفع کند؛ امّا دو مورد ذکر شده، معمولی است و به هیچ وجه
نمی تواند ثابت کند که حافظه ی شیخ آقا بزرگ، «حافظه ی حیرت آور» و همچون یک ضبط صوت بوده است!
4.توصیه می شود ــ با توجه به نکات ذکر شده ــ یک بار دیگر مطالبی که مستقیماً از نوشته ی آقای ثبوت در کتاب «مجموعه مصاحبه ها و مقالات» نقل شد، مطالعه شود.
5.البته این مطلب به معنای پذیرش ایرادات آقای ثبوت نسبت به دوره ی جمهوری اسلامی نیست. کاستی ها و ایرادات موجود در نظام جمهوری اسلامی، زمانی می تواند به مطالب مطرح شده در نوشته ی آقای ثبوت تفسیر شود که با انگیزه های مخالف نظام، قرائت و تفسیر شود، در غیر این صورت، نشان دهنده ی ناتوانی ذهنی فرد در تحلیل صحیح و جامع مسائل جامعه است.
6.در همین راستا قابل یادآوری است که : 1ــ کتاب «مجموعه مقالات و مصاحبه ها» که گفت و گوی نائینی با آخوند خراسانی در آن ذکر نشده، در سال 1386 منتشر شده است و جزوه ی تکثیری که گفت وگوی مذکور و ایرادات 21 گانه ی منتسب به آخوند در آن آمده، دو سال بعد؛ یعنی در سال 1388 انتشار یافته است؛ 2ــ با توجه به شخصیت، زندگی و توانایی های علمی آقای ثبوت (ر.ک: همان: 510 ــ 514) به دست می آید که ایشان اطلاعات عمومی گسترده ای در زمینه های مختلف دارند و این امر با مسائل و مباحث متنوع مطرح شده در گزارش مستند به آخوند خراسانی سازگاری دارد. استفاده از آیات و اشعار و ضرب المثل های گسترده نیز می تواند در همین راستا مورد توجه قرار گیرد.
7.اکبر ثبوت، جزوه ی «آراء آخوند خراسانی صاحب کفایة الاصول پیرامون تشکیل حکومت اسلامی»، 1388.
8.تعبیر آقای کدیور «افزون از ده دلیل» است و به طور معمول، در چنین تعبیرهایی، دلایل بیش از یازده ــ دوازده مورد نمی تواند باشد. ر.ک: محسن کدیور، «اندیشه ی سیاسی آخوند خراسانی» در: مجموعه مقالات همایش بررسی مبانی فکری و اجتماعی مشروطیت ایران: بزرگداشت آیة الله محمد کاظم خراسانی: 259.
9.اکبر ثبوت، جزوه ی «آراء آخوند خراسانی صاحب کفایة الاصول پیرامون تشکیل حکومت اسلامی»، 1388.
 

منبع:نشریه حکومت اسلامی، شماره 56.


 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد