موضع آخوند در برابر اعدام شیخ
یکی از مسائلی که در طول شروع و پیروزی نهضت مشروطه همواره موجب تکدر خاطر علمای مقیم نجف از جمله آخوند خراسانی می شد موضع گیری های شیخ فضل الله نوری در
یکی از مسائلی که در طول شروع و پیروزی نهضت مشروطه همواره موجب تکدر خاطر علمای مقیم نجف از جمله آخوند خراسانی می شد موضع گیری های شیخ فضل الله نوری در مقابل مشروطه خواهی و مجلس بود.
از ابتدای همراهی سیدین طباطبایی و بهبهانی و در نتیجه شروع جنبش عدالت خواهی مردم تهران، شیخ فضل الله نوری به صورتی کجدار و مریض با آنها همراهی می کرد و نمی کرد.
بعد از برقراری مجلس، آزادیخواهان و طرفداران مجلس در یک طرف و درباریان و طرفداران استبداد در جبهه ای دیگر قرار داشتند. اما شیخ سرشناس تهران با گشودن جبهه ای دیگر و مطرح کردن مشروطه ی مشروعه باعث تضعیف جبهه عدالت خواهی و کمک به پیشبرد اهداف محمدعلی شاه شد.
مدتی به همراهی تعدادی دیگر از طرفداران مشروعه به حضرت عبدالعظیم مهاجرت کردند و در آنجا با انتشار لوایحی با مشروطه خواهان مخالفت کردند. نمایندگان با پذیرفتن اصل پیشنهادی او و قرار دادن آن در قانون اساسی حُسن نیت خود را نشان دادند، باز با عدم همراهی شیخ فضل الله نوری روبرو شدند. شیخ فضل الله و همراهان با فرستادن پیام های متعدد سعی داشتند نظر علمای نجف بخصوص آخوند خراسانی را نسبت به مجلس و نمایندگان برگردانند. مثلاً در تلگرافی خطاب به آخوند آورده اند: «مجلسی که شما فرموده اید مجلسی که اساس آن امر به معروف و نهی از منکر و رفع ظلم و … و رفاه عامه باشد ما فرمان برداریم و خود خواهان چنان مجلس می باشیم. لیکن این مجلس که هست آن نیست که شما فرموده اید». (1)
اما آخوند خراسانی که از وقایع ایران کاملاً آگاهی داشت با دادن جوابی کوتاه ولی دقیق و روشن مخالفان مجلس را ناامید کرد: «ما همان مجلس را که در بهارستان برپاست می گویم». (2)
پیام های زیادی در شکایت از کارشکنی های شیخ فضل الله به نجف می رسید و آخوند خراسانی با ارسال پیام های شفاهی و کتبی او را نصیحت می کرد که دست از مخالفت با مشروطیت بردارد و به مخالفان شیخ هم نصیحت می کرد که احترام او را نگه دارند.
اما شیخ فضل الله به علت اختلافاتی که با سید عبدالله بهبهانی داشت، دست از مخالفت با مشروطه نکشید. به همین علت کینه ی خود را در دل مردم و مشروطه خواهان کاشت. بعد از فتح تهران و تشکیل دولت جدید او را گرفتند و در دادگاه محاکمه کردند و سرانجام درباره اش حکم اعدام صادر شده و او را به دار آویختند.
اغلب بزرگان و علمایی که رهبری جنبش مشروطه را بر عهده داشتند – به خصوص آخوند خراسانی – از اعدام شیخ فضل الله نوری مکدر و ناراحت شدند. آقای خراسانی در جواب پیغام های گله گذاری از شیخ فضل الله جواب دادند: «… به جهت حفظ نوع و جلوگیری عوام لازم است یک درجه تدبیر بشود … در عقیده ی حقیر لازم است که آقایان علما و مجلس محترم نیز قدری مسامحه و اغماض کرده جناب ایشان و همراهانشان را به راه بیاورند نه اینکه وحشت بدهند …» (2)
به هر حال اعدام شیخ فضل الله نوری علی رغم اینکه بعضی آن را به بدخواهی افرادی همچون سپهدار نسبت می دهند، دامن همه ی مشروطه خواهان را گرفت و مردم ایران سال های سال است که هزینه ی آن ندانم کاری را می پردازند.
از ابتدای همراهی سیدین طباطبایی و بهبهانی و در نتیجه شروع جنبش عدالت خواهی مردم تهران، شیخ فضل الله نوری به صورتی کجدار و مریض با آنها همراهی می کرد و نمی کرد.
بعد از برقراری مجلس، آزادیخواهان و طرفداران مجلس در یک طرف و درباریان و طرفداران استبداد در جبهه ای دیگر قرار داشتند. اما شیخ سرشناس تهران با گشودن جبهه ای دیگر و مطرح کردن مشروطه ی مشروعه باعث تضعیف جبهه عدالت خواهی و کمک به پیشبرد اهداف محمدعلی شاه شد.
مدتی به همراهی تعدادی دیگر از طرفداران مشروعه به حضرت عبدالعظیم مهاجرت کردند و در آنجا با انتشار لوایحی با مشروطه خواهان مخالفت کردند. نمایندگان با پذیرفتن اصل پیشنهادی او و قرار دادن آن در قانون اساسی حُسن نیت خود را نشان دادند، باز با عدم همراهی شیخ فضل الله نوری روبرو شدند. شیخ فضل الله و همراهان با فرستادن پیام های متعدد سعی داشتند نظر علمای نجف بخصوص آخوند خراسانی را نسبت به مجلس و نمایندگان برگردانند. مثلاً در تلگرافی خطاب به آخوند آورده اند: «مجلسی که شما فرموده اید مجلسی که اساس آن امر به معروف و نهی از منکر و رفع ظلم و … و رفاه عامه باشد ما فرمان برداریم و خود خواهان چنان مجلس می باشیم. لیکن این مجلس که هست آن نیست که شما فرموده اید». (1)
اما آخوند خراسانی که از وقایع ایران کاملاً آگاهی داشت با دادن جوابی کوتاه ولی دقیق و روشن مخالفان مجلس را ناامید کرد: «ما همان مجلس را که در بهارستان برپاست می گویم». (2)
پیام های زیادی در شکایت از کارشکنی های شیخ فضل الله به نجف می رسید و آخوند خراسانی با ارسال پیام های شفاهی و کتبی او را نصیحت می کرد که دست از مخالفت با مشروطیت بردارد و به مخالفان شیخ هم نصیحت می کرد که احترام او را نگه دارند.
اما شیخ فضل الله به علت اختلافاتی که با سید عبدالله بهبهانی داشت، دست از مخالفت با مشروطه نکشید. به همین علت کینه ی خود را در دل مردم و مشروطه خواهان کاشت. بعد از فتح تهران و تشکیل دولت جدید او را گرفتند و در دادگاه محاکمه کردند و سرانجام درباره اش حکم اعدام صادر شده و او را به دار آویختند.
اغلب بزرگان و علمایی که رهبری جنبش مشروطه را بر عهده داشتند – به خصوص آخوند خراسانی – از اعدام شیخ فضل الله نوری مکدر و ناراحت شدند. آقای خراسانی در جواب پیغام های گله گذاری از شیخ فضل الله جواب دادند: «… به جهت حفظ نوع و جلوگیری عوام لازم است یک درجه تدبیر بشود … در عقیده ی حقیر لازم است که آقایان علما و مجلس محترم نیز قدری مسامحه و اغماض کرده جناب ایشان و همراهانشان را به راه بیاورند نه اینکه وحشت بدهند …» (2)
به هر حال اعدام شیخ فضل الله نوری علی رغم اینکه بعضی آن را به بدخواهی افرادی همچون سپهدار نسبت می دهند، دامن همه ی مشروطه خواهان را گرفت و مردم ایران سال های سال است که هزینه ی آن ندانم کاری را می پردازند.
پی نوشت ها :
1. احمد کسروی، تاریخ مشروطه ی ایران، (تهران، امیرکبیر، 1378، ص 431).
2. همان مدرک.
3. عبدالحسین، مجید کفایی، مرگی در نور، (تهران، زوّار، 1358، ص 212).
منبع: سیدکاظمی، احمد؛ زندگی نامه اندیشه ها و مبارزات آخوند محمدکاظم خراسانی؛ گروه پژوهشهای تاریخی شرکت انتشارات قلم؛ 1382.