طلسمات

خانه » همه » مذهبی » نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)

نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)

نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)

تمام خطبا و سخنرانان به او اقتدا نموده و همه ی واعظان بلیغ از سخن او استمداد جسته اند. با این همه، او مقدم است و آنها مؤخر؛ زیرا سخن او کلامی است که آثار علم الهی و

sa4830 - نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)
sa4830 - نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)
نویسنده: دکتر رضا حق پناه
پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی

 

اهمیت نهج البلاغه در نگاه اندیشوران

نهج البلاغه در میان عالمان شیعی و سنی جایگاهی ویژه دارد و هر یک به گونه ای شگفتی خود را بیان کرده اند که به چند نمونه اشاره می شود:
سید رضی(قدس سره) در مقدمه ی نهج البلاغه می نویسد:
تمام خطبا و سخنرانان به او اقتدا نموده و همه ی واعظان بلیغ از سخن او استمداد جسته اند. با این همه، او مقدم است و آنها مؤخر؛ زیرا سخن او کلامی است که آثار علم الهی و بوی عطر سخن پیامبر(ص) را به همراه دارد
… گفتار او اقیانوسی است بیکرانه، که سخن هیچ بلیغی به پایه ی آن نمی رسد. خواستم در افتخار کردن به امام(ع) به قول فرزدق متمثل شوم (که در مورد افتخار به پدران خود به شخصی به نام «جریر» خطاب می کند):

اولئک آبائی فجئنی بمثلهم
اذا جمعتنا یا جریر المجامع
(دشتی، 1380 ،27)

به گفته یکی از صاحب نظران:
امام علی(ع) پیشوا و سرور سخنوران و پیشتاز رسا سخن گویان است. کلام او را به حق فروتر از کلام خالق و فراتر از کلام مخلوق دانسته اند. ارزش سخنان او را همین بس که گویندگان آیین سخنوری و نویسندگان اسلوب نویسندگی، همه از او آموخته اند (تستری، 1318، هـ،1 /64).
کسی که در این بخش تأمل نماید سخن معاویه را تصدیق خواهد کرد که گفت به خدا سوگند کسی جز او فصاحت را برای قریش بنا ننهاد و شایسته است که اگر تمامی سخنوران عرب در یک جا گرد آیند و این سخن علی(ع) بر آنها خوانده شود، در برابر آن سجده کنند؛ چنان که شاعران در برابر این بیت شعر عدی بن رقاع سجده کردند، و چون به آنان اعتراض شد گفتند ما جایگاه سجده در شعر را می دانیم، چنان که شما موارد سجده را در قرآن می شناسید. و من پیوسته در شگفتم از مردی که در گرماگرم جنگ سخنانی که نشان گر اوج جنگجویی چون شیر میدان نبرد است می گوید: و در همان حال چنان موعظه می کنند که گویی راهبی گوشه گیر پشمینه پوش است که نه گوشت می خورند و نه خونی در صحنه ی نبرد ریخته اند؛ گاه او را مانند سقراط یونانی و عیسی بن مریم الهی می بینیم. به موجود مقدسی که همه ی ملت ها به او قسم می خورند، سوگند که در طول بیش از پنجاه سال بیش از هزار بار این خطبه را خواندم و هر بار در خود حالت هراس و ترس بی اندازه احساس کردم (ابن ابی الحدید، 1378 هـ، 11 /153).
آلوسی در این باره می نویسد:
نهج البلاغه که حاوی سخنان و خطبه های علی بن ابی طالب (ع) است، پرتوی از نور سخن الهی دارد و خورشیدی است که با فصاحت منطق نبوی می درخشد (حسینی الخطیب، 1409 هـ، 1 /97).
امام خمینی(ره) در پیامی به کنگره ی جهانی نهج البلاغه نوشتند:
اما کتاب نهج البلاغه که نازله ی روح اوست، برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیت و در حجاب و خودخواهی، خودمعجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی و اجتماعی و مجموعه ای است دارای ابعادی به اندازه ی ابعاد یک انسان و یک جامعه ی بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هر چه تاریخ به پیش رود و جامعه ها به وجود آید و دولت ها و ملت ها متحقق شوند و هر قدر متفکران و فیلسوفان و محققان بیایند و در آن غور کنند و غرق شوند (امام خمینی، 1362، 14 /224).
حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله) در این باره می فرمایند:
این درباره ی نهج البلاغه است. ما مثل آن بیماری که یک نسخه ی کامل از یک طبیب حاذق در جیب خود [یا] در طاقچه ی خود دارد، اما در عین حال لای آن نسخه را باز نمی کند و به آن عمل نمی کند و از آن بیماری دائماً رنج می برد، قرن های متمادی نهج البلاغه را داشتیم اما از آن استفاده نکردیم و بیماری های فردی و اجتماعی خود را برای خودمان نگه داشتیم. همان طور که قرآن خوانده شود نهج البلاغه هم باید خوانده شود، چون تالی قرآن است، دنباله ی قرآن است. همان طور که مسلمان ها خودشان را موظف می دانند با قرآن انس پیدا کنند و ندانستن قرآن را برای خود نقض می شمارند، ندانستن نهج البلاغه هم باید نقض به حساب آید (آیت الله خامنه ای، بی تا، 24).
شیخ محمد عبده، مفتی اسبق مصر، در مقدمه ای شرح خویش بر نهج البلاغه، از این کتاب ارزشمند تجلیل می نماید.(1)
بولس سلامه، شاعر و نویسنده ی معروف مسیحی لبنانی، می گوید:
کتاب مشهور نهج البلاغه اثر جاودانه ای است که انسان را به شناخت اندیشه ی بزرگ علی(ع) وادار می سازد و هیچ کتابی جز قرآن، بر آن برابری ندارد (مکتب اسلام، سال 17، شماره4).
ده ها نمونه ی دیگر از صاحب نظران در ستایش ابعاد گسترده ی لفظی و معنوی نهج البلاغه ابراز شده که از یاد کرد آن می گذریم.(2)

راز و رمز کشش و جذبه ی نهج البلاغه

واقعاً چه عواملی نهج البلاغه را چنین پر جاذبه ساخته و همگان را به این آشیان بلند روح علوی شیفته ساخته است؟
بارزترین ویژگی نهج البلاغه، که آن را از دیگر کتاب ها ممتاز نموده و در فرهنگ و ادب اسلامی به آن جایگاهی برجسته بخشیده است، عبارت پردازی زیبا، آرایش لفظی و روح و آهنگ حماسی آن است. مفاهیم عالی و ماندگار آن که با فطرت انسان گره خورده و از سرچشمه ی وحی مایه گرفته، آن گاه که به زیور هنر و بلاغت آراسته می شود و صناعت های لفظی و معنوی، به خصوص سجع و آهنگ کلام، به آن جان می بخشد، روح شنوده را به تسخیر خود درمی آورد و جان شیفته ی او را، کلمه به کلمه به دنبال خود می کشاند. از این رو بسیاری بر زیبایی و فصاحت و بلاغت نهج البلاغه تأکید کرده اند.
ابن ابی الحدید، که خود ادیب و سخن شناس است، می نویسد:
فصاحت را بنگر که چگونه افسار خود را به دست این مرد داده و مهار خود را به او سپرده است. نظم عجیب الفاظ را تماشا کن که یکی پس از دیگری می آیند و در اختیار او قرار می گیرند؛ مانند چشمه ای که خود به خود و بدون زحمت از زمین می جوشد (ابن ابی الحدید، 1378هـ، 145/16.)
مولای متقیان(ع)، که فرمان روای ملک سخن و امیر بیان است، در سخنان خود از صناعات ادبی و شیوه های بیانی، اعم از مجاز، تشبیه، استعاره و کنایه استفاده کرده و حقایق بلند و حکمت های ژرف و معارف ناب را در قالب هایی شورانگیز به بیان آورده است. کم تر جمله و عبارتی در سخنان حضرت(ع) به چشم می خورد که مسجع و موزون نباشد. موزونی سخن، شکلی معین و قالبی متناسب برای سخن به وجود می آورد که هم موجب التذاذ است و هم به فهم سخن و حفظ آن کمک می کند، هم از خستگی و ملالت مخاطب می کاهد و هم شنونده را برای قبول معانی آماده می سازد. یکسانی الفاظ در عین اختلاف معنا را «جناس» گویند، که انواع متعددی دارد و از همه ی آنها در نهج البلاغه استفاده شده است.
نثر نهج البلاغه دارای صنعت سهل و ممتنع است و در آن ضمن استفاده از واژه های خوش آهنگ، صنایع بدیع و نکته های دقیق بلاغی به کار گرفته شده و در جای جای آن مقتضای حال و تناسب میان لفظ و معنا رعایت شده است.
در پیمان نامه ها، وصیت نامه ها و بعضی از خطب، که به اطناب نیاز بوده است، سخن در حد مطلوب و ضرورت، طولانی شده است و در مواقعی همچون کلمات قصار، که مجازات ایجاز ضروری بوده است، عباراتی کوتاه در عین حال نغز و پربار استخدام شده است. نثر نهج البلاغه، که آمیزه ای از نثر ساده ی مرسل و مسجع است، به سبکی آن چنان استوار، جذاب، زیبا و طبیعی بیان شده که پاره ای از عبارات آن از لحاظ روانی، سلامت و موسیقی دلنشین کلام به شعری منثور مبدل شده است.
شهید مطهری (قدس سره)، برای جاذبه ی نهج البلاغه دو ویژگی بیان می کند:
کلمات امیرالمؤمنین(ع) از قدیمی ترین ایام، با دو امتیاز همراه بوده است و با این دو امتیاز شناخته می شده است؛ یکی فصاحت و بلاغت و دیگر چند جانبه بودن و به اصطلاح امروز چند بعدی بودن.
هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توأم شدن این دو با یکدیگر، یعنی این که سخنی در مسیرها و میدان های مختلف و احیاناً متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت را در همه ی آنها حفظ کرده باشد، سخن علی(ع) را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی (ع) در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است و درباره اش گفته اند: فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق (مطهری، 81،1361).
برخی از جاذبه ها و ویژگی های سخنان امام(ع) در نهج البلاغه را این گونه می توان برشمرد: در برداشتن فنون سخنوری و جاذبه های فصاحت و بلاغت، جامعیت سخنان و فراوانی رهنمودهای امام(ع) در رفع نیازهای فرد و جامعه، در برداشتن عالی ترین نکات حکمت نظری، ارائه ی رهنموردهای اساسی در حکمت عملی، در برداشتن اصول و مقررات علم سیاست، استدلال های قوی و قانع کننده، تجسم مطالب و موضوعات با هنر بیان، در بردارنده ی مقررات و اصول کشورداری، معانی والا و ارزشمند علمی و اخلاقی، تقویت کننده ی روح شهامت و بزرگواری، صراحت در گفتار و صداقت در طرح مسائل تاریخی، تحلیل تحولات سیاسی، پرورش دهنده ی روح تعهد و احساس مسئولیت، سخن گویی با زبان فطرت و بر جان نشینی مطلب، معرفی دردها به همراه راه های درمان و سلامت، مبارزه با جهل و جهل زدگی، حمایت از محرومان، به حرکت درآوردن مستضعفان، تکیه بر حق و حق محوری، شکل گرفتن سخنان امام(ع) در عینیت جامعه اسلامی، قانون گرایی، احترام به آراء عمومی و حقوق دیگران، عدالت گرایی در همه ی جنبه های زندگی، وجود مباحث ارزنده ی عقیدتی، تاریخی، تفسیری و قرآنی و ده ها مطلب ارزشمند دیگر، که باید افکار محققان تلاش گر، آنها را طی قرون و اعصار کشف کرده و از چشمه سار همیشه جاری نهج البلاغه سیراب شوند.
این ویژگی ها نهج البلاغه را دایره المعارف بی نظیر ساخته که گفتار علوی و رفتار مرتضوی(ع) را با زیبایی تمام در برابر دید عالمیان به نمایش گذاشته است؛ کتابی جامع که پیروی از آن جان و جهان را دگرگون کرده، دردهای بی درمان آن را شفا می بخشد، همان گونه که جاذبه ی کلام علی(ع) روح همام را از عالم ملک به عالم ملکوت به پرواز درآورد و خود فرمود:« هکذا تصنع المواعظ البالغه باهلها» (نهج البلاغه، خطبه 193).
آیت الله ناصر مکارم شیرازی، راز جاذبه و اهمیت نهج البلاغه را چند چیز می داند:
اول؛ آن که این کتاب بیان گر مسائل عینی و ملموس زندگی است. کلی گویی و پنداری نیست.
دوم؛ آن که نهج البلاغه مرهمی بر دردهای جانکاه بشریت است. هیچ گونه کتابی این گونه برای انسان های محروم فریاد برنیاورده است؛ فریادی آمیخته با آگاه سازی توده ها و حرکت دادن آنها به سوی هدف (گواه بارز این مسأله، فرمان به مالک اشتر و وصیت به فرزندان خود در بستر شهادت و … است).
سوم؛ از مهم ترین اهداف پیامبر(ص)، آزاد ساختن آنان از زنجیرهای اسارت است «وَ یَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَ الاَغلالَ الَّتِی کانَت عَلَیهِم» (اعراف،157)؛ نهج البلاغه این هدف عالی را به بهترین وجه تعقیب می کند. آزادسازی از اسارت های نفس، طاغوت، جهل و امراض اخلاقی، حتی خطبه ها و سخنان اخلاقی با موضع گیری اجتماعی در برخورد با مسائل سرو کار دارد.
چهارم؛ نهج البلاغه منادی عدالت اجتماعی و حمایت از مظلومان است و کتاب چگونه زیستن، چگونه اندیشیدن و چگونه پرستیدن. کتاب زهد، کتاب عشق، کتاب جنگ، کتاب حکمت و فلسفه، کتاب سیاست و حکومت و کتاب برخورداری از دنیا و آخرت است.
پنجم؛ جامعیت نهج البلاغه از حیث عقاید، احکام، اخلاق، فردی و اجتماعی.
در هر موردی که وارد می شود چنان حق سخنرانی را ادا می کند و دقایق هر میدان را مو به مو شرح می دهد که گویی گوینده ی این سخن تمامی عمر خود را به بحث و بررسی روی همان موضوع مشغول بوده و تخصصش منحصراً همان است (کنگره ی هزاره ی نهج البلاغه، 1360، 183-177).
علاوه بر این ها، در نگاهی کامل تر می توان علل متعدد جاودانه و پرجاذبه و دلنشین ساختن نهج البلاغه را چنین برشمرد:
ششم؛ شخصیت برجسته والای امیرالمؤمنین(ع) مهم ترین سبب جاودانگی و جاذبیت نهج البلاغه است. جامعیت شخص حضرت(ع) در خصال و صفات، قهراً در کلام ایشان تجلی یافته، کلام او پس از رسول خدا(ص) سرچشمه ی تمام زیبایی ها، سرآمد زیبا سیرتان و یکه تاز میدان های کمال و فضیلت است. از همین رو گفتارش نیز در عرصه ی بیان بی بدیل و بی همتا گشته است و کلام علی(ع) جلوه ای است از جلوه های آن وجود یگانه. از آن جا که سخن و نوشته ی هرکس به منزله ی فرزند جان و آیینه ی احساس اوست، نهج البلاغه ی شریف نیز تبلوری از جهان پر رمز و راز روح مقدسی است که به حقایق هستی آن گونه پی برده بود که فرمود: به راه های آسمان بیشتر از راه های زمین آشنایم. شخصیتی که می فرمود«ها ان هاهنا لعلما جما (و اشار الی صدره) لو اصبت له حمله»؛ بدان که در این جا علم فراوانی است (و با دست به سینه مبارکش اشاره فرمود) اگر افراد لایقی می یافتم به آنها تعلیم می دادم(نهج البلاغه، حکمت 147).
و نیز در جای دیگری فرمود:«لو تنیت لی الوساده لافتیت اهل التوراه بتوراتهم و اهل الانجیل بانجیلهم و اهل الفرقان بفرقانهم حتی ینطق دکل منها و یقول ان علیاً قضی فی بما انزل الله تعالی فی»؛ اگر جایگاه قضاوت برای من فراهم می شد، برای یهودیان بر اساس کتابشان تورات، قضاوت می کردم و برای مسیحیان طبق انجیلشان فتوی می دادم و برای مسلمان به رهنمودهای قرآن حکم می کردم، به گونه ای که هر یک از طرفداران کتب یاد شده بگویند، علی(ع) در حق من بر اساس کتاب خودم به آن چه که خداوند بزرگ نازل فرمود حکم و قضاوت کرده است (شوشتری، 1392 هـ، 38/1).
ایشان همچنین می فرماید:
«لا یقاس بآل محمد(ص)، من هذه الامه احد، و لا یسوی بهم من جرت نعمتهم علیه ابداً؛ هم اساس الدین، و عماد الیقین، الیهم یفیء الغالی و بهم یلحق التالی» (نهج البلاغه، مقدمه ی سید رضی)؛ کسی را با خاندان رسالت نمی شود مقایسه کرد و آنان که پرورده ی نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند، با آنان برابر نخواهند بود. عترت(ع) اساس دین، و ستون های استوار یقین می باشند. شتاب کننده باید به آنان بازگردد و عقب مانده باید به آنان بپوندد.
هفتم؛ فصاحت بلاغت بی مانند که به اعتراف ادیبان و سخن دانان، پس از قرآن جای دارد، چنان که سید رضی می گوید:
کان امیرالمؤمنین مشرع الفصاحه و موردها… و عنه اخذت قوانینها (نهج البلاغه، مقدمه سید رضی).
وی در موارد متعددی این مطلب را اظهار نموده است.
نکته؛ امر بلاغت در عربی ریشه در شعر و خطابه ی دوران قبل از ظهور اسلام دارد؛ اما دو نقیصه ی بارز داشت:
الف) در بسیاری از موارد، پوشانیدن لباس زیبا بر قامت عفریته های بدمنش و بدگهر است. توصیف شمشیر و شراب و غارت گری و کژی ها و چشم و ابروی لعبتکی هوس باز و پاشیدن اشک حسرت بر اطلال و دمن و مدح ظالمان، که انصافاً پوشانیدن جامه ی زیبای بلاغت بر اندام مفهومی زشت و ترویج فساد در بازار ادب است.
ب) در بسیاری از موارد الفاظ نامفهوم و پیچیده و دور از ذهن به کار گرفته شده است.
اما در نهج البلاغه از هر دو نقیصه ی فوق مبراست؛ مفاهیمی عالی و بلند در قالب الفاظ زیبا از ذهن، جان و زبان انسان معصوم از همه ی کژی ها و ناراستی ها و سخن او جلوه ای از کلام الهی است (خاقانی، 1376).
عبدالحمید عامری(م132) گفته است، «هفتاد خطبه از خطبه های اصلع [امام علی(ع)] را حفظ کردم و از آن پس مطالب همچون چشمه ای پی در پی در ذهن من می جوشید (ابن ابی الحدید، 8/1).
هشتم؛ تنوع مفاهیم آن، به گونه ای که احساس نمی شود با یک کتاب سیاسی، اخلاقی، عقیدتی و تاریخی روبرو هستیم، بلکه همه ی این عرصه ها را امیرالمؤمنین(ع) به سخنان خود درنوردیده و از اعماق و ژرفای هر کدام گوهرهایی گرانبها به خواننده ارمغان می دهد (چنان که قرآن از نظر جامعیت و تنوع و گوناگونی به طبیعت تشبیه شده است، نهج البلاغه نیز چنین است).
نهم؛ نهج البلاغه نشان دهنده ی یک دوره ی کوتاه از حکومت مردی الهی است که با بحران های داخلی و طیف های گوناگون اجتماعی، از قاسطین، مارقین و ناکثین روبرو بود، و از آزمون ادای رسالت زمامداری سرافراز بیرون آمد.
دهم؛ نهج البلاغه گویای تاریخ تطورات سیاسی جامعه پس از جاهلیت، به ویژه پس از پیامبر(ص) است.
یازدهم؛ این کتاب نشان دهنده ی روحیه های گوناگون مردمان، یعنی حاوی نوعی روان شناسی اجتماعی است.
دوازدهم؛ این کتاب در هر عرصه ای که وارد شده، اوج و قله های آن را نشان می دهد، مثلاً:
– در ترسیم زندگی مردان خدا و پارسایان، خطبه ی همام و قاصعه را دارد.
– در مورد زمامداری و آیین کشورداری، عهدنامه ی مالک اشتر را دارد.
– در وصایای زندگی و سلوک اجتماعی و فردی، نامه به امام حسن(ع) را دارد.
– در معرفی خداوند و عجائب خلقت، خطبه های فراوانی مثل خطبه ی پر عمق نخستین را دارد.
– در حوادث تلخ پس از پیامبر(ص) و رنج های اهل بیت(ع)، خطبه ی شقشقیه را دارد.
– در معرفی قرآن، مانند خطبه های 176 را دارد.
– در نمایاندن خطر مرگ، معاد، عذاب و… خطبه های فراوانی دارد.

پی نوشت ها :

1- محمد عبده چنین می نویسد: «وبعد فقد اوفی لی حکم القدر بالاصلاح علی کتاب نهج البلاغه مصادفه بلاتعمل اصبته علی تغییر حال و تبلیل بال و تزاحم اشغال و عطله، فحسبته تسلیه و حیله للتخلیه، فتصفحت بعض صفحاته و تأملت جملاً من عباراته من مواضع مختلفات و موضوعات متفرقه فکان یخیل الی فی کل ان حروباً شبت و غارات شنت و ان للبلاغه دوله و للفصاحه صوله… بل کنت کلها انتقلت من موضع الی موضع، احسن بتغیر المشاهد و تحول المعاهد فتاره کنت اجدنی فی عالم یغمره من المعانی ارواح عالیه فی حلل من العباره الزاهیه، تطوف علی النفوس الزاکیه … و احیاناً کنت اشهد ان عقلاً نورانیاً لا یشبه خلقاً جسدانیاً فضل عن المواکب الاهی و اتصل بالروح الانسانی… و آنات کانی اسمع خطیب الحکمه ینادی یا علیاء کلمه و اولیاء امر الامه یعرفهم مواقع الصواب و یبصرهم مواضع الارتیاب و یحذرهم مزالق الاضطراب و یرشدهم الی دقائق السیاسیه و یهدیهم طرق الکیاسه… و لیس فی وسعی ان اصف هذا الکتاب با زید مما دل علیه اسمه ولا ان اتی بشیء فی بیان مزیته فوق ما آتی به صاحب الاختیار» (عبده،1413 هـ، 1 /19).
2-نهج البلاغه نهج العلم و العمل
فاسلکه یا صاح تبلغ غایه الامل
کم فیه من حکم بالحق محکمه
تحیی القلوب و من حکم و من مثل
الفاظه درر اغنت بحلیتها
اهل الفضائل عن حلی و عن حلل
ومن معاینه انوار الهدی سطعت
فانجاب عنها ظلام و الزیغ و الزلل
و کیف لا و هو نهج طاب منهجه
اهدی الیه امیرالمؤمنین علی
(هاشمی خویی، 1420هـ، 5/1)

منبع: نشریه اندیشه حوزه، شماره 85

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد