بررسی تدوین و انسجام آیات قرآن از منظر شرق شناسان و آیت الله طالقانی (1)
چکیده
موضوع تدوین آیات قرآن و اصل حاکم بر آن، از موضوعات مهمّ علوم قرآنی و اسلامی است. به این موضوع از نگرگاه های مختلف نگریسته شده است. تدوین آیات قرآن کریم دارای وضعیتی روشن است و جدا از آنکه می توان با تتبع تاریخی و با استفاده از بررسی و تحلیل موضوع از زوایای مختلف به این امر پاسخ داد، تدبّر در سیر سخن و شیوه ی کلام قرآن نیز به روشنی این امر را نشان می دهد و بر آن صحّه می گذارد. این مقاله به سه موضوع می پردازد: ارائه ی گزارشی از مسئله ی تدوین آیات قرآن از نگاه محققان اسلامی؛ گزارشی از نگاه شک آلود و گاه انکارآمیز برخی از شرق شناسان به موضوع جمع و تدوین آیات قرآن؛ ارائه ی نمونه نگاه مفسّر معاصر؛ آیت الله طالقانی (ره) به موضوع تدوین آیات قرآن، به خصوص هنگام تعامل با آیات الهی در متن تفسیر خود و ارائه ی چهره ی پیوسته ی آن ها.
کلید واژگان: جمع قرآن، شرق شناسان، انسجام آیات قرآن، پرتوی از قرآن، طالقانی
مقدّمه
موضوع تدوین آیات قرآن، موضوعی بسیار مبنایی است. قرآن کریم، خود را کتابی عاری و بری از هر گونه ریب خوانده است. ترتیب آیات قرآنی که هم اکنون در اختیار ماست، همان ترتیب مورد نظر رسول الله (ص) و همان ترتیب موجود در نزول قرآن کریم بر قلب مبارک حضرت است و نمی توان تصوّر کرد در حالی که هر مؤلّف و صاحب اثری، نسبت به ترتیب مطالب کتاب خود، اهتمام و گاه وسواس شدید دارد، ذات خداوندی و فرستاده ی او نسبت به این موضوع هیچ توجهی نداشته و امری چنین خطیر را بر عهده ی دیگران گذاشته باشند.
محققان بسیاری، موضوع تدوین آیات و توقیفی بودن آن را از زوایای مختلف بررسی کرده و بر آن تأکید کرده اند (خویی، 239؛ حسن زاده ی آملی، 19، 26، 28، 58، 60؛ (آیت الله حسن زاده از آنچه در کتاب آورده، به عنوان «اصل قویم/ اصلی که قوام و دوام دیگر اصول بدان است» یاد می کند. ایشان در این کتاب همچنین از توقیفی بودن «رسم المصحف» سخن می گوید)؛ مرعشی نجفی، 24، 30، 32، 41، 56؛ صالح، 115ــ114، 119؛ عطّار، 17 و 27؛ شاهین، 39؛ صابونی، التبیان فی علوم القرآن، 45؛ میرمحمدی زرندی، 107 و 120؛ خامه گر، 72؛ جلالی نایینی، 129ــ 128).
در مجامع روایی نیز به روایات متعدّدی برمی خوریم که اشارات روشنی به مشخص بودن مواضع آیات در قرآن کریم دارند. (2)
جمع و تدوین آیات قرآن از منظر شرق شناسان
تلاش های صورت گرفته جهت نگارش «تاریخ قرآن» سر فصلی جدید برای این باب شمرده می شود. می دانیم که تعبیر «تاریخ قرآن» تعبیر و اصطلاح صحیح و اصیلی نیست. این اصطلاح به طور رسمی برای اولین بار در آلمان توسط «نولدکه» با تدوین کتاب او با همین عنوان به کار رفت. (3)
آری! در میان اخبار نقل شده از سوی مسلمانان، اخبار ضعیف و مجعول و متناقضی نیز وجود دارند که کوشیده اند تا جایی که بتوانند نظارت پیامبراکرم (ص) را از موضوع ترتیب آیات و سور منصرف سازند و این اخبار بیش از تمامی اخبار مورد توجه شرق شناسان قرار گرفته اند و آنان در این زمینه تحرک و مانور زیادی نشان داده اند. بلکه، این موضوع، معرکه ای جدید در مطالعات قرآنی غربیان است. در این جا نمونه هایی از سخن شرق
شناسان را در منابع جدید و قدیم آن ها نقل می کنیم:
بارتلمی طی بحثی می گوید که محمد (ص) به چند دلیل نتوانست قرآن را درست نظم و ترتیب بدهد و از همین روست که خود او به اشاره به دو جدولی در خصوص ترتیب سور می پردازد که توسط دو مستشرق دیگر طراحی و در نیمه ی قرن نوزدهم میلادی منتشر شده اند. این دو تن عبارت اند از گوستاو ویل در کتاب خود محمد پیامبر (ویل، 364) و دیگری ویلیام مویر در کتاب حیات محمد (مویر 518/2 و 311/3).
بارتلمی در بخش دیگری از کتاب خود می گوید: «من بیشتر پرسش هایی را که موضوع جمع قرآن کریم ایجاد می کند، به کناری می نهم» ( بارتلمی و هیلاری، 180ــ 179) «بیشتر پرسش هایی» که او از آن ها سخن می گوید، در نهایت، اصالت و انتساب قرآن کریم را به خداوند متعال نشانه می روند و مقصود او این است که این پرسش ها ما را به جایی در این وادی نمی رسانند.
وی سپس به موضوع اختلاف میان سبک سوره ها و نیز لحن سور مکی می پردازد و آن را معلول دو علت می خواند: یکی این که محمد در عهد مکی با خصومت دشمنان خود مواجه بود و به واقع امکان پرداختن به جمع و تدوین قرآن کریم را نداشت و دیگر این که او در عهد آغازین اسلام، جوان بوده و هنوز آمادگی کافی برای «مدیتیشن روحی» نداشته است و توانایی های روحی وی به تدریج می بایست به تدریج در سوره هایی آشکار شود که حاصل مدیتیشن های طولانی و سوزان وی بوده اند! (همان، 185).
بارتلمی سپس به موضوع صعوبت های ترتیب بندی سوره ها می پردازد و می نویسد: اگر بخواهیم به اخبار مربوط به ترتیب نزول سور مراجعه کنیم، درخواهیم یافت که روایات وارده در خصوص ترتیب سور بسیار مضطرب و لرزان اند و در آن صورت به مانعی سخت و پرخطر برخواهیم خورد. اگر بخواهیم آیات داخل یک سوره را هم بررسی کنیم به این مشکل برخواهیم خورد که پاره ای مکی و پاره ای دیگر مدنی اند. آنچه در میان تمامی اخبار مغشوش و مشوش، یقینی است این است که محمد (ص) با مرگ غافلگیر شد و فرصت جمع قرآن را نیافت. او در نهایت چنین نتیجه می گیرد که بهتر است قرآن را به همین حالت و در همین وضعیت بسیار بی نظم رها کنیم و خود را با موضوع جمع قرآن به کلی مواجه نکنیم، چنان که او در آغاز کتاب خود نیز تصریح می کرد که من اخبار مربوط به جمع قرآن را به کناری می نهم.
بارتلمی، داستان های مضطرب مربوط به جمع قرآن با مباشرت زید بن ثابت به امر عمر
و ابوبکر را نقل می کند و می افزاید که نسخه ای که از این طریق به دست آمد، نسخه ی نهایی نبود، بلکه آن نسخه از عمر به دست حفصه و سپس عثمان رسید و او با تألیف و ترتیبی نهایی، نسخه ی نهایی را به دست داد. (همان، 187ــ 186).
قریب به کلیت همین داستان بالا را آرماند آبل نیز نقل می کند جز این که او اضافه می کند که داستان این چنین ساده هم نبوده است و در قرآن کریم و به خصوص در سوره های مکی آیاتی به نوشتن و خواندن و نیز «تعلیم» اقرأ باسم ربّک الّذی خلق (علق، 3) و نیز محفوظ و مشخص بودن قرآن در «لوح محفوظ» در اواخر سوره ی بروج اشاره می کند و نشان می دهد که فکر نگارش قرآن از زمان محمد نیز مطرح بوده است، جز اینکه تألیف قرآن به عهد خلفا وانهاده شده است. (آبل، 66).
در این جا این نکته را بگوییم که سخن بارتلمی که می گوید بررسی اخبار مربوط به جمع قرآن ما را به جایی در خصوص صحت و اصالت جمع و تدوین و ترتیب قرآن نمی رساند، بسیار نادرست است و ما در حوزه ی نقلی و روایی مؤیدات فراوانی را در خصوص جمع توقیفی قرآن کریم می یابیم. اما اگر ما اشکال را قوی بگیریم و بر فرض که سخن بارتلمی درست باشد، یک نتیجه ی درست از آن به دست خواهد آمد و آن اینکه ما در خصوص جمع قرآن باید به سراغ خود قرآن برویم و آن را از این منظر نظاره کنیم.(4)
از میان دیگر کسانی که در این باب قلم زده اند، رژیس بلاشر است. او برخوردار از نام و آوازه ای در مطالعات اسلامی و قرآنی در غرب است. درجه ی استادی سابق دانشگاه سوربن، مدیریت مؤسسه ی مطالعات اسلامی آکادمی پاریس، عضویت در فرهنگستان های قاهره و دمشق، عضویت انستیتو دو فرانس، نگارش پاره ای مقالات در دائرة المعارف اسلام در لایدن و ترجمه ی قرآن مجید به زبان فرانسه، برخی از سوابق و عناوین فعالیت های اوست. بلاشر، زمان ترتیب و تدوین قرآن کریم را به زمان خلفا می رساند. این مترجم قرآن، در ترجمه ی سوره ی نجم، «آیات مجعول موسوم به غرانیق» را نیز آورده است! (بلاشر، ترجمه قرآن، 561) نمونه های دیگر از آرای مشابه آرای بلاشر را در کار امثال نولدکه و گلدزیهر می توان یافت. (بلاشر، در آستانه قران، 31 و 34).
بلاشر در آغاز در آستانه ی قرآن می گوید: «اگر ما منبعی غیر از قرآن در اختیار نداشته باشیم، باید از به دست آوردن و شناسایی شرایطی که قرآن کریم در آن تدوین شده است، قطع امید کنیم. تنها از طریق منابع خارج از قرآن است که می توان به نگارش تاریخ قرآن پرداخت و این منابع هم با وجود تمام کوشش های صورت گرفته، مبهم و غیر واضح اند و
نمی توان مراد آن ها را در خصوص قضایای اساسی جمع قرآن به دست آورد» (همان، 2ــ1).
بلاشر می پرسد: چرا محمد (ص) در زمان حیات خود به گردآوری مکتوب آنچه به او وحی می شد، اقدام نکرد؟ خود او ادامه می دهد: این واقعه ای غیرقابل درک است هریک از دو گروه مسلمانان کوشیده اند برای آن جوابی تدارک کنند. گروهی در صدد انکار اصل چنین رویدادی برآمده اند و گروهی دیگر نیز دلایل سستی در توجیه آن ارائه کرده اند (همان، 20ــ 19). وی سپس می افزاید هیچ دلیلی دایر بر این امر وجود ندارد که محمد رأساً به گردآوری قرآن اقدام کرده باشد. او هیچ متن قابل تغییری برای امتش بر جای نگذاشت. (همان، 22ــ 21)، سخنان بلاشر از سخن بارتلمی خطرناکتر است. زیرا شخص اخیر، روایات وارده در خصوص ترتیب سور قرآن را مضطرب و لرزان می دانست و تصریح می کرد که این اخبار ما را به جایی نمی رساند و باید اخبار مربوط به جمع قرآن را به کناری نهاد، اما می بینیم که بلاشر سخنی از این بالاتر می گوید و آن اینکه، بررسی قرآن نیز ما را به جایی در این باب نمی رساند و اگر ما منبعی غیر از قرآن در اختیار نداشته باشیم، باید از به دست آوردن و شناسایی شرایطی که قرآن کریم در آن تدوین شده است، قطع امید کنیم» (همان، 2ــ1.
آلفرد لویی دوپره مار نیز در کتاب خود «به سوی منشأ قرآن پرسش های دیروز، رویکردهای امروز» مطالبی از نوع مطالب مذکور در اغلب کتب اهل سنّت نقل می کند و از نقش عمده ی خلیفه ی اول و دوم در جمع قرآن و نیز از نقش عثمان در توحید مصاحف سخن می گوید. دوپره مار از شیوه ی نقل و گزارش ابن شبّه در تاریخ مدینه انتقاد می کند که چرا او از نقش عمده ی عمر در تشویق و تحریک ابوبکر به جمع قرآن سخنی نگفته است (دوپره مار، 70ــ 69).
وی در ادامه از موضوع اختلاف قرائات که خود یکی از چالش های جا خوش کرده در تاریخ قرآن و قرائات است و تفاوت مصحف عمر و ابی بن کعب سخن می گوید و نیز از انتشار مصاحف مغایر در شام و از «رقابت مصاحف در کانون های مختلف امپراتوری اسلام: شام و کوفه و مدینه».
دوپره مار، کتاب خود را این گونه به پایان می برد که قرآن کتابی است مبهم و ابهام و عدم شفافیت قرآن نیز ناشی از مسائل و مشکلات زیر می باشد:
1.کاربرد زبانی باستانی از حیث شکل و واژگان و نیز وجود بخش هایی از متن قرآنی که نسبت به صحنه های مجادلات و مناقشات رخ داده، «تعهد» دارند. هرچند تدوین کنندگان قرآن کوشیده اند آن ها را از چارچوب هایی تاریخی که به دقّت طراحی شده اند، منتزع سازند.
2.مشکلات پدید آمده از جنگ های داخلی میان مسلمانان و مشکلات ناشی از تفرقه ای که چون سقفی بر قضیه ی جمع قرآن سایه افکنده است.
3.سوره هایی که بخش مهمی از آیات آن ها نسخ و یا انسا شده و از یاد جماعت مسلمانان رفته است.
4.دلایل دیگری که بررسی آن ها، باید موضوع تحقیقی عمیق تر باشد (همان، 124). در نهایت نیز این سخن ونزبرو قابل ذکر است که به سان تورات و انجیل، زمان شکل گیری مصحف قرآن کریم را به قرن سوم هجری می رساند. وی قرآن را فاقد هرگونه نظم و ترتیب منطقی می داند و سبب نزول تدریجی قرآن کریم را مواردی همچون بی سوادی پیامبراکرم و نیاز او به زمانی برای «سوادآموزی» ذکر می کند و سبب دیگری را هم بر آن اضافه می کند که به گفته ی او عبارت از پرسش های خصوصی افراد و لزوم تخصیص زمانی برای پاسخگویی به آن ها و در نهایت «وقت گیر بودن» چنین امری بوده است (ونزبرو، 44ــ50).
پی نوشت ها :
1.دکتری علوم قرآن و حدیث و استاد مدعو دانشگاه تهران.
نشانی الکترونیکی: manesh 88@gmail.com.
*تاریخ دریافت مقاله: 1389/9/28.
*تاریخ پذیرش مقاله: 1389/9/28.
1.از جمله نگا. بخاری، الجامع الصحیح، 242/6؛ مسلم، الجامع الصحیح، فضل سوره الکهف.
2.بارتلمی می گوید که در سال 1857 میلادی، فرهنگستان متون ادبی Academie des inscriptions et belles-letters (تأسیس شده در سال 1663 میلادی که تاکنون نیز با داشتن 137 عضو یکی از پنج فرهنگستان تشکیل دهنده «انستیتو دوفرانس» است)، مسابقه ای را برای گزینش کتاب های برتر ترتیب داد که یکی از سه رساله برگزیده، کتاب تاریخ قرآن نولدکه بود که از سوی فرهنگستان مزبور به چاپ رسید. دو کار دیگر مربوط به اماری و اشپرنگر (MM. Amari, A. Sprenger) بود.
3.این کاری است که استاد محمد عزت دروزه تا حدی در کتاب ارزشمند خود، القرآن المجید انجام داده و بخشی از این کتاب توسط استاد دکتر محمدعلی لسانی فشارکی به فارسی درآمده است. ضرورت بازگشت به قرآن کریم، منحصر به موضوع بررسی جمع و تدوین قرآن کریم نیست؛ جدا از موضوع فوق در موضوعات دیگر هم این ضرورت شدید وجود دارد و جا دارد آغاز این بازگشت از همین موضوع شناخت قرآن و شاخه های مختلف «علوم قرآن» باشد تا پس از آن، زمینه های دیگر و تحقیقات میان رشته ای را در برگیرد.
4.نگا. سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج2، نوع شصت و دوم، فی مناسبة الآیات و السور، ص 234. آن چه در این زمینه در قرون پیشین نگاشته شده است، دستمایه خوبی برای پژوهش های دامنه دار و روزآمدی در همین زمینه باید باشد که جایشان خالی است. نگارنده اثر دیگری را در دست نگارش دارد که از آن می توان با عنوان گفتمان سوره ها یاد کرد. به عقیده نگارنده میان سور قرآنی، حوار و گفتمانی زنده، تمام ناشدنی و عمیق وجود دارد که تنبه به آن، اثر مهمی در نظم فکری و ذهنی متدبّر می آفریند و می تواند شالوده مستحکمی از نگرش و شناخت را در قلب او ایجاد کند و پایه جهد علمی او در مراحل زندگی و در رشته ها و زمینه های دیگر قرار گیرد.
منبع: نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره 8.