اعمال ملائکه
منبع:راسخون
چکیده
هر شناخت ماورائی، باید صرفاً از طرف خدا یا از زبان پیامبران و ائمه الهی جاری شده باشد؛ و إلا هیچ گونه وسیله عقلی، تجربه ای، حسی، قیاسی و راه دیگری برای شناختن و حقیقت ملائکه نمی تواند شناخت ما را به امور ماوراء صحیح و کامل نماید. بدین سبب، ما در این مقاله سعی می-کنیم با استفاده از آیات و روایات و تفاسیر اتخاذی از آیات و روایات، به شناخت اعمال و رفتار این موجود ماورائی بپردازیم. عنوان های قابل بررسی در این مقاله و به عبارتی، همان اعمال ملائکه عبارتند از: تسبیح خداوند، میراندن مردمان، آوردن وحی، نوشتن اعمال انسان ها، حافظان انسان ها، حاملان عرش.
کلید واژه: ملائکه، فرشتگان، ملک، فرشته، میراندن، نوشتن اعمال، وحی.
مقدمه
ملائکه الهی در آسمان بیشترند از عدد خاک زمین، و نیست محل قدیم در آسمان مگر آن که ملکی تسبیح و تقدیس می کند خدا را، و نیست درختی و نه ریگی در زمین مگر ملکی موکل به آن است که هر روز عمل آن را به بارگاه الهی آورد و حال آن که خدا دانا باشد به آن، و نیست هیچ یک ایشان مگر آن که تقرب جوید هر روز به خدای تعالی به ولایت اهل بیت (علیهم السلام) و استغفار کند برای دوستان اهل بیت (علیهم-السلام) و لعن نماید دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) را و درخواست کند نزول عذاب بر آن ها. (1)
ویژگی های ملائکه
قرآن مجید روی هم رفته، ویژگی های آن ها را چنین می شمرد:
1. فرشتگان عاقل و با شعورند و بندگان گرامی خدا هستند؛
2. آن ها سر به فرمان خدا دارند و هرگز معصیت نمی کنند؛
3. وظایف مهم و بسیار متنوعی از سوی خدا بر عهده دارند: الف) گروهی حاملان عرشند؛ ب) گروهی مدبرات امرند؛ ج) گروهی فرشتگان قبض ارواحند؛ د) گروهی مراقبان اعمال بشرند؛ ح) گروهی حافظان انسان از خطرات و حوادثند؛ و) گروهی مأمور عذاب و مجازات اقوام سرکشند؛ ز) گروهی امدادگران الهی نسبت به مؤمنان در جنگ ها هستند؛ ه) گروهی مبلغان وحی و آورندگان کتب آسمانی برای انبیاء هستند.
4. آن ها پیوسته مشغول تسبیح و تقدیس خداوند هستند؛
5. انسان به حسب استعداد تکامل، از فرشتگان برتر و بالاتر و والاتر است تا آن جا که همه فرشتگان، بودن استثناء به خاطر آفرینش آدم به سجده افتادند و آدم معلم آن ها گشت؛
6. فرشتگان، گاه به صورت انسان در می آیند، و بر انبیاء و حتی غیر انبیاء ظاهر می شوند؛
7. تعداد آن ها به قدری زیاد است که به هیچ وجه قابل مقایسه با انسان نیست؛
8. آن ها نه غذا می خورند و نه آب می نوشند و نه ازدواج می کنند؛
9. آن ها نه خواب دارند و نه سُستی؛
10. آن ها مقامات مختلف و مراتب متفاوت دارند، بعضی همیشه در رکوعند و بعضی همیشه در سجود. (2)
تسبیح خداوند
«فَإِنِ اسْتَکْبَرُوا فَالَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ هُمْ لَا یَسْأَمُونَ؛ و اگر (از عبادت پروردگار) تکبّر کنند، کسانى که نزد پروردگار تو هستند شب و روز براى او تسبیح مىگویند و خسته نمىشوند!» (3) توضیح این که: از شرک و اعراض و عدم اطاعت یک دسته از مردم بر دامن کبریائی مقام احدیت، گَردی نمی نشیند، و نیز مقربین درگاه احدیت و مؤمنین به ذکر و تقدیس مقام احدیت تداوم دارند و هیچ گاه ملول و سُست نمی شوند.
حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در نهج البلاغه در وصف ملائکه می فرمایند: «خداوند، میان آسمان هاى بلند را بگشاد و آنها را از گوناگون فرشتگان پر نمود. برخى از آن فرشتگان، پیوسته در سجودند، بى آن که رکوعى کرده باشند، برخى همواره در رکوعند و هرگز قد نمىافرازند. صف در صف، در جاى خود قرار گرفتهاند و هیچ یک را یاراى آن نیست که از جاى خود به دیگر جاى رود. خدا را مىستایند و از ستودن ملول نمىگردند. هرگز چشمانشان به خواب نرود و خردهاشان دستخوش سهو و خطا نشود و اندامهایشان سستى نگیرد و غفلت فراموشى بر آنان چیره نگردد و…» (4)
«یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ لَا یَفْتُرُونَ؛ (تمام) شب و روز را تسبیح مىگویند؛ و سُست نمىگردند.» (5) یعنی پیوسته به تنزیه و تعظیم حق تعالی مشغولند. این کلام رد قول جماعتی است که قائلند به الوهیت ملائکه یا آن که بنات الله اند، زیرا که اولاد عبادت والد نمی کند.
آیه شریفه آگاهی است به آن که نفوس کثیره ملائکه مقدسه، دائماً به ستایش و پرستش حضرت خالق متعال مشغول و آنی غفلت و سُستی نورزد، با کمال شرافت و نهایت جلالت، استکبار و استنکاف ندارند؛ پس چگونه سزاوار است بشر عاجز ضعیف را تکامل و تمرّد از فرمان حضرت احدیّت! (6) ابن بابویه در مورد آیه شریفه از داوود بن فرقد عطار روایت کرده و گفت: یکی از اصحاب و یارانم از من پرسید که آیا فرشتگان می-خوابند یا خیر؟ گفتم: نمی دانم. سپس او این آیه را تلاوت کرد. گفت: می خواهی آن چه را که در این مورد، حضرت صادق (علیه السلام) فرموده، بدانی؟ گفتم: بسیار مشتاقم. گفت: آن حضرت فرمود: هر موجود زنده ای ناگزیر می خوابد جز ذات اقدس پروردگارم؛ و فرشتگان هم می خوابند. عرض کردم: پس در مورد جمله «لَا یَفْتُرُونَ» چه می فرمایید؟ فرمود: تنفس فرشتگان، تسبیح آن هاست. (7)
خداوند در آیه ای دیگر اشاره به تسبیح خود توسط فرشتگان می کند: «تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلَائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ نزدیک است آسمانها (به خاطر نسبتهای نارواى مشرکان) از بالا متلاشى شوند و فرشتگان پیوسته تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا مىآورند و براى کسانى که در زمین هستند استغفار مىکنند؛ آگاه باشید خداوند آمرزنده و مهربان است.» (8)
میراندن مردمان
یکی از معتقدات امامیه و شیعه اثنی عشریه، آن است که مردن حق است و خداوند متعال عزرائیل (که خود از فرشتگان است) را موکل به قبض ارواح گردانیده که همان ملک الموت می باشد، و او را اعوانی است از ملائکه رحمت و نقمت، که به امر او قبض نمایند و به او سپارند و همه را به حق تعالی عرضه دارند.
«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ ذَلِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ * وَ جَاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَ شَهِیدٌ؛ و در «صور» دمیده مىشود؛ آن روز، روز تحقّق وعده وحشتناک است! هر انسانى وارد محشر مىگردد در حالى که همراه او حرکت دهنده و گواهى است!» (9)
دمیده شود در صور نوبت دوم و بدین نفخه، همه مردمان زنده شده از قبور بیرون آیند و ملائکه به ایشان گویند: که این نفخ همان «ذَلِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ» است که شما را وعید می کردند و می ترسانیدند، تا به عمل صالح، مشغول شده از برای این روز مستعد گردید. (10) جمیع افراد جن و انس می آیند و در صحرای محشر پای محکمه حساب و میزان و رسیدگی به اعمال و رفتار خود. ملائکه رحمت یا غضب که پس از بعث و زنده شدن می آیند بالای سر قبور آن ها و آن ها را می برند پای محکمه حساب یا به عزت هرچه تمام تر و بشارت به آن ها و یا به سختی هرچه تمام تر. شهداء روز قیامت، بسیار هستند: انبیاء، ائمه اطهار، اعضاء و جوارح، ملائکه کتبه اعمال، ملائکه حفظه و اراضی و اوقات شبانه روزی و قرآن مجید و… (11)
خداوند در آیه ای دیگر اشاره به میراندن ظالمین توسط فرشتگان می کند: «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوُاْ السَّلَمَ مَا کُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را مىگیرند در حالى که به خود ظلم کرده بودند! در این موقع آنها تسلیم مىشوند (و به دروغ مىگویند:) ما کار بدى انجام نمىدادیم! آرى، خداوند به آن چه انجام مىدادید عالم است!» (12)
نیز در آیه ای دیگر اشاره به میراندن مؤمنین توسط فرشتگان می کند: «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را مىگیرند در حالى که پاک و پاکیزهاند؛ به آنها مىگویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالى که انجام مىدادید!» (13)
آنان که با اعمال پاک و شایسته، فرشتگان قبض روحشان می کنند. آن ها را قلبی پاک است و مرگ بر آن ها استوار نیست. آن ها گویند: شما از هر امر ناگواری در امان و آسوده اید. برخی گویند: هنگامی که فرشتگان آن ها را به سلامت و آسایش، بشارت می دهند، گویی بهشت خانه آن ها می-شود. و آن ها در خانه خویش هستند؛ بنابراین وقتی که فرشتگان به آن ها گویند: بر اثر کردار نیکتان داخل بهشت شوید؛ یعنی بهشت از آنِ شماست. برخی گویند: فرشتگان این جمله را هنگامی گویند که: مؤمنان از قبرها خارج شوند. (14)
البته این اصل فراموش نشود که: اصل قبض روح منسوب به خداست، اگر چه گفته شود ملک الموت و یا اعوان او قبض روح می کنند. بدین سبب خداوند در سوره زمر به این اصل اشاره می کند: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىکند، و ارواحى را که نمردهاند نیز به هنگام خواب مىگیرد؛ سپس ارواح کسانى که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه مىدارد و ارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) بازمىگرداند تا سرآمدى معیّن؛ در این امر نشانههاى روشنى است براى کسانى که اندیشه مىکنند!» (15)
آوردن وحی
«فَنَادَتْهُ الْمَلآئِکَةُ وَ هُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَى مُصَدِّقًا بِکَلِمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَ سَیِّدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِیًّا مِّنَ الصَّالِحِینَ؛ و هنگامى که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: «خدا تو را به» یحیى «بشارت مىدهد؛ (کسى) که کلمه خدا [مسیح] را تصدیق مىکند؛ و رهبر خواهد بود؛ و از هوسهای سرکش برکنار، و پیامبرى از صالحان است.» (16)
«فرشتگان ندایش دادند». گویند منادی جبرئیل بوده؛ در این صورت ملائکه، یعنی «جنس ملائکه» و مراد این است که گفته خدا از طرف جنس فرشته و ملائکه بود و نیز گفته اند دسته ای از فرشتگان او را ندا دادند. (17) بعضی گفته اند: منادی جبرئیل بود؛ لکن ظاهر آیه جمع است که جماعتی از ملائکه آمدند برای بشارت و از کلمه ندا استفاده می شود که ندای ملائکه به طور الهام به قلب نبوده؛ بلکه به صورت ظاهریه که حضرت زکریا مشاهده نمود و با او تکلم نمودند، بود؛ نظیر نزول ملائکه بر حضرت ابراهیم و لوط. (18)
«وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِینَ؛ و (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برترى داده است.» (19)
در این آیه مراد از ملائکه فقط جبرئیل است. رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) پس از این آیه می فرمایند: «و اما دختر من فاطمه، سید زنان عالم است از اوّلینان و آخرینان و او پاره ای از من است. و نور چشم من است و میوه دل من است و جان من است از میان پهلوهای من و او حور است جز آن که إِنسی نسب است از من. در محراب خود بایستد پیش خدای عزوجل، نور روی او فرشتگان را همچنان روشنایی دهد که ستارگان آسمان، اهل زمین را. خدای تعالی فرشتگان را گوید: پرستار مرا بینی، فاطمه سیده زنان را پرستاران من از پیش من ایستاده، پهلوهای او می لرزد از ترس من. و روی به عبادت من کرده است. شما را گواه می گیرم که او را و شیعه او را از آتش ایمن کردم.» (20)
«فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا؛ در این هنگام، ما روح خود را به سوی او فرستادیم؛ و او در شکل انسانى بىعیب و نقص، بر مریم ظاهر شد!» (21)
این آیه چگونگی حضور جبرئیل را نزد مریم بیان می نماید که در آن هنگام جبرئیل به هیئت بشر تمثل یافته و به صورت بشر درآمده و خود را به مریم نشان داد و مژده را به وی فهمانید.
«إِذْ قَالَتِ الْمَلآئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ؛ (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خداوند تو را به کلمهاى [وجود باعظمتى] از طرف خودش بشارت مىدهد که نامش «مسیح، عیسى پسر مریم» است؛ در حالى که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیّت خواهد بود؛ و از مقرّبان (الهى) است.» (22)
یاد کن ای محمد، چون گفتند فرشتگان (یعنی جبرئیل) که: ای مریم، خدای تعالی تو را بشارت می دهد به کلمه؛ یعنی عیسی. (23)
«یُنَزِّلُ الْمَلآئِکَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنذِرُواْ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنَاْ فَاتَّقُونِ؛ فرشتگان را با روح (الهى) به فرمانش بر هر کس از بندگانش بخواهد نازل مىکند؛ (و به آنها دستور مىدهد) که مردم را انذار کنید؛ (و بگویید:) معبودى جز من نیست؛ از (مخالفت دستور) من، بپرهیزید!» (24)
ابن عباس گوید: یعنی خداوند فرشتگان را با وحی، بر هر کس که خواهد می فرستد. البته چنین کسی باید صلاحیت نبوت و سفارت الهی را داشته باشد. ابن زید گوید: یعنی فرشتگان را با قرآن می فرستد. این دو قول یکی است. علت این که وحی را روح می نامد این است که: حیات دل ها و جان ها بر آن بستگی دارد. (25)
نوشتن اعمال انسان ها
«إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ؛ (به خاطر بیاورید) هنگامى را که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسانند اعمال او را دریافت مىدارند.» (26)
آن گاه خداوند یادآور می شود که با آگاهی نسبت به انسان، دو فرشته را بر او گمارده است که اعمال او را ثبت می نمایند تا با دلیل او را ملزم کنند و می فرماید: ما داناتر و مسلط تریم نسبت به انسان، هنگامی که آن دو برخورد کننده که دو فرشته اند اعمال او را می گیرند و برای او می نویسند، همان گونه که نویسنده املاء می نویسد. منظور از قعید، کسی است که همیشه ملازم و مراقب اوست نه نشسته در مقابل ایستاده. (27)
«مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ؛ انسان هیچ سخنى را بر زبان نمىآورد مگر اینکه همان دم، فرشتهاى مراقب و آماده براى انجام مأموریت (و ضبط آن) است!» (28)
انسان، هیچ کلامی را نمی گوید که آن سخن را از دهانش بیرون براند؛ مگر آن که نزد او حافظی با او حضور دارد؛ یعنی فرشته ای که مأمور آن سخن ها است، یا فرشته دست راست و یا فرشته دست چپ که عمل او را حفظ می کند و هیچ عملی از آنان پنهان نخواهد ماند.
«أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْوَاهُم بَلَى وَ رُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ؛ آیا آنان مىپندارند که ما اسرار نهانى و سخنان دَرِگوشى آنان را نمىشنویم؟ آرى، رسولان (و فرشتگان) ما نزد آنها هستند و مىنویسند!» (29)
این کافران چنان پندارند که ما اسرار پنهانی و سخنان محرمانه و بیخ گوشی آنان را نمی شنویم. سرّ آن، مطالبی است که انسان در ضمیر خود دارد و آنان را به دیگری اظهار نمی دارد. و نجوی سخنانی است که افراد در پنهانی به دیگران می گویند. آری ما سخنان آنان را می شنویم و آن را درک می کنیم. و مأمورین ما همیشه همراه آنان بوده و آن چه را که بگویند و انجام دهند، می نویسند و سبب نزول این آیه در تفسیر اهل بیت (علیهم السلام) یاد شده است. (30)
«وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ * کِرَامًا کَاتِبِینَ * یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ؛ و بىشک نگاهبانانى بر شما گمارده شده… والا مقام و نویسنده (اعمال نیک و بد شما)، که مىدانند شما چه مىکنید!» (31) صاحب مجمع البیان آورده است که: و البته نگهبانانی هستند از فرشتگان که آن چه شما عمل کنید از طاعات و معاصی، برای شما حفظ می کنند. (32)
حافظان انسان ها
«إِن کُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ؛ (به این آیت بزرگ الهى سوگند) که هر کس مراقب و محافظى دارد!» (33)
هیچ کس نیست مگر این که برای او نگهبانی است؛ یعنی نیست هیچ نفسی مگر این که بر آن نگهبان است از فرشتگان که حفظ می کند عمل و قول و فعل او را و احصاء می نمایند آن چه از خیر و شری که اکتساب نموده است. قتاده گوید: حافظی از فرشتگان است که حفظ می کند عمل او و رزق او و اجل او را. (34)
«وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُم حَفَظَةً حَتَّىَ إِذَا جَاء أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَ هُمْ لاَ یُفَرِّطُونَ؛ او بر بندگان خود تسلّط کامل دارد؛ و مراقبانى بر شما مىگمارد؛ تا زمانى که یکى از شما را مرگ فرا رسد؛ (در این موقع،) فرستادگان ما جان او را مىگیرند؛ و آنها (در نگاهداری حساب عمر و اعمال بندگان،) کوتاهى نمىکنند.» (35) «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ * کِرَامًا کَاتِبِینَ * یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ؛ و بىشک نگاهبانانى بر شما گمارده شده… والا مقام و نویسنده (اعمال نیک و بد شما)، که مىدانند شما چه مىکنید!» (36)
«لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ؛ براى انسان، مأمورانى است که پى در پى، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا [حوادث غیر حتمى] حفظ مىکنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمىدهد مگر آن که آنان آن چه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامى که خدا اراده سوئى به قومى (به خاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستى نخواهند داشت!» (37)
فرشته ای است که موی پیشانی تو به دست اوست؛ یعنی مسلط است بر تو. چون تواضع کنی تو را رفیع کند و چون تکبّر کنی وضیع کند. و دو فرشته دیگرند که بر لب تو موکلند، هیچ چیز نگاه ندارند جز صلوات تو بر حمد و آل محمد. و فرشته دیگر بر دهان تو موکلند تا مار و کژدم در دهان نشود. و دو فرشته دیگر بر چشم هایت موکلند. در روایت است که چون شب درآید و فرشتگان روز بروند، خدای تعالی گوید: بنده را چگونه رها کردید؟ گویند: بار خدایا، تو داناتری در نمازش رها کردیم، این دیگر فرشتگان را گوید: چگونه دیدید وی را؟ گویند: بار خدایا، در نمازش یافتیم. (38)
حاملان عرش
«الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَ عِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ؛ فرشتگانى که حاملان عرشند و آنها که گرداگرد آن (طواف مىکنند) تسبیح و حمد پروردگارشان را مىگویند و به او ایمان دارند و براى مؤمنان استغفار مىکنند (و میگویند:) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته است؛ پس کسانى را که توبه کرده و راه تو را پیروى مىکنند بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار!» (39) خداوند خبر می دهد از حال مؤمنان و این که فرشتگان استغفار می کنند بر ایشان و دارای مقام بزرگی نزد خداوند می باشند؛ پس حال آنان برخلاف حال کافران خواهد بود که گفته شد.
«وَ الْمَلَکُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ؛ فرشتگان در اطراف آسمان قرار میگیرند (و براى انجام مأموریتها آماده مىشوند)؛ و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل مىکنند!» (40) و فرشتگان بر کنارهای آسمان باشند تا امر خدای در رسد و فرود آیند و بردارند عرش پروردگار تو را بر زبر ملائکه که بر ارجاء آسمانند آن روز هشت ملک (و امروز حاملان عرش چهارند). در معالم آورده که: در آن روز حمله عرش است، کسانی باشند بر صورت بز کوهی از سُم های ایشان تا زانوها مسافت آن مقدار بود که از آسمانی تا آسمانی و گفته اند هشت صفت ملائکه بردارند که ایشان را نداند إلا خدای. (41)
مروی است که حاملان عرش، امروز چهارند و چون روز قیامت شود حق تعالی چهار فرشته دیگر به مدد ایشان بفرستد و عظمت اجسام ایشان به حدی است که مقرّ پای ایشان در زیر طبقه هفتم زمین است و عرش زیر سرهای ایشان، و ایشان سر به پیش افکنده به تسبیح و تهلیل الهی مشغولند. (42) در کتاب کافی از حضرت امام صادق (علیه السلام) آمده است که حضرت می فرمایند: مراد از عرش، علم است. و جمله آن هشت باشند: چهار از ما و چهار دیگر، هر که را خدا خواهد. و به روایت علی بن ابراهیم قمی حمله عرش هشت هستند: چهار آخرین: حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) و امام علی و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام). و معنی عرش علم می باشد. (43) در تفسیر قمی است: حاملین عرش هشت است، چهار نفر از اولین و چهار نفر از آخرین، اما چهار از سابقین، نوح و ابراهیم و موسی و عیسی (علیهم السلام) هستند و چهار از آخرین، محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) و امام علی و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) هستند. (44)
نتیجه گیری
مباحثی که در این مقاله به آن ها پرداخته شد و نتایجی که از این مقاله عاید ما می گردد به شرح ذیل می باشد:
1. هر شناخت ماورائی، صرفاً از طرف خدا یا از زبان پیامبران و ائمه الهی امکان پذیر می باشد.
2. ویژگی های فرشتگان در قرآن: عاقل، با شعور، معصوم، دارای وظایف مهم و متنوع، تسبیح گوی خداوند، مجسم می شوند، تعدادشان بی نهایت است، غذا نمی خورند، آب نمی نوشند، ازدواج نمی کنند، نمی خوابند، خسته نمی شوند، مراتب و مقامات مختلف دارند.
3. فرشتگان، شب و روز تسبیح گوی خدایند و خسته نمىشوند.
4. اصل قبض روح منسوب به خداست، اگر چه گفته شود ملک الموت و یا اعوان او قبض روح می کنند.
5. خداوند، فرشتگان را بر هر کس که بخواهد، می فرستد. البته چنین کسی باید صلاحیت نبوت و سفارت الهی را داشته باشد.
6. دو فرشته راست و چپ ملازم انسانند و اعمال او را دریافت مىدارند و ضبط می نمایند.
7. حافظی از فرشتگان است که حفظ می کند عمل، رزق و اجل انسان را.
8. حاملان عرش، امروز چهار فرشته اند و چون روز قیامت شود حق تعالی چهار فرشته دیگر به مدد ایشان بفرستد.
پینوشتها:
1. اقتباس از حدیث امام صادق (علیهم السلام)، تفسیر اثنی عشری، ج 1، ص 107
2. تفسیر نمونه، ج 18، ص 173
3. فصلت، 38
4. نهج البلاغه، خطبه 1
5. انبیاء، 20
6. اثنی عشری، ج 8، ص 373
7. تفسیر جامع، ج 4، ص 330
8. شوری، 5
9. ق، 20 و 21
10. منهج الصادقین، ج 9، ص 13
11. اطیب البیان، ج 12، ص 247
12. نحل، 28
13. نحل، 32
14. مجمع البیان، ج 13، ص 251
15. زمر، 42
16. آل عمران، 39
17. مجمع البیان، ج 4، ص 56
18. اطیب البیان، ج 3، ص 187
19. آل عمران، 42
20. روض الجنان و روح الجنان، ج 4، ص 318
21. مریم، 17
22. آل عمران، 45
23. ر.ک تفسیر گازر، ج 2، ص 47
24. نحل، 2
25. مجمع البیان، ج 13، ص 224
26. ق، 17
27. ر.ک مجمع البیان، ج 23، ص 255
28. ق، 18
29. زخرف، 80
30. ر.ک مجمع البیان، ج 22، ص 270
31. انفطار، 10- 12
32. ر.ک مجمع البیان، ج 26، ص 354
33. طارق، 4
34. ر.ک مجمع البیان، ج 27، ص 9
35. انعام، 61
36. انفطار، 10- 12
37. رعد، 11
38. تفسیر گازر، ج 5، ص 61
39. غافر، 7
40. حاقه، 17
41. مواهب علیه، ج 4، ص 338
42. خلاصه المنهج، ج 6، ص 212
43. ر.ک اثنی عشری، ج 13، ص 291
44. انوار درخشان، ج 17، ص 55
منابع:
1. قرآن کریم.
2. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، به تصحیح و حواشی مهدی الهی قمشه ای، انتشارات علمی، بی تا، بی جا، 1320ق.
3. امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب(علیهم السلام)، نهج البلاغه، انتشارات مرکز البحوث الإسلامیه، بی چا، بیروت، 1387ق.
4. بروجردی، سید ابراهیم، تفسیر جامع، انتشارات صدرا، چاپ سوم، تهران، 1341ش.
5. جرجانی، ابوالمحاسن الحسین بن الحسن، تفسیر گازر (جلاء الاذهان و جلاء الاحزان)، انتشارات چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، 1337ش.
6. چناری، فریبا، پژوهشی در حقیقت ملائکه (فرشتگان)، انتشارات نیکان کتاب، چاپ اول، زنجان، 1384ش.
7. حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنی عشری، انتشارات میقات، چاپ اول، تهران، 1363ش.
8. حسینی همدانی، سید محمدحسین، انوار درخشان در تفسیر قرآن، کتاب فروشی لطفی، بی چا، تهران، 1404ق.
9. طبرسی، ابو علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، انتشارات ناصرخسرو، چاپ سوم، تهران، 1372ش.
10. طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان، انتشارات فرهنگ، چاپ دوم، بی جا، بی تا.
11. کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، انتشارات کتاب فروشی اسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1344ش.
12. کاشانی، ملا فتح الله، خلاصۀ المنهج، انتشارات اسلامیه، بی چا، تهران، 1373ش.
13. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب الإسلامیه، چاپ مکرر، قم، 1377ش.
14. واعظ کاشفی، کمال الدین حسین، تفسیر مواهب علیه (تفسیر حسینی)، انتشارات کتاب فروشی اقبال، چاپ اول، تهران، 1317ش.
/ج