خانه » همه » مذهبی » آیات قرآن در آیینه نهج البلاغه

آیات قرآن در آیینه نهج البلاغه

آیات قرآن در آیینه نهج البلاغه

پیوند تنگاتنگ و همه سویه نهج البلاغه با قرآن کریم، چندان روشن است که نیازی به استدلال ندارد. یکی از مظاهر این پیوند، اقتباس های قرآنی نهج البلاغه است.

0028247 - آیات قرآن در آیینه نهج البلاغه
0028247 - آیات قرآن در آیینه نهج البلاغه

 

نویسنده: محمدنوید داراب زاده
منبع:راسخون

 

چکیده:

پیوند تنگاتنگ و همه سویه نهج البلاغه با قرآن کریم، چندان روشن است که نیازی به استدلال ندارد. یکی از مظاهر این پیوند، اقتباس های قرآنی نهج البلاغه است. اهمیت بررسی این اقتباس ها به چند امر باز می گردد، اولاً: گوناگونی اقتباس های قرآنی است، ثانیاً کارکردهای متفاوت این اقتباس هاست که بی ارتباط با نوع آنها هم نیست. در این نوشتار می کوشیم با رویکردی تحلیلی این اقتباس ها را بررسی کنیم. جلوه های اقتباس قرآنی نهج البلاغه، در سطح خطبه ها، نامه ها وحکمت ها، به اشکال ذیل دیده می شود: اقتباس کامل، جزئی، متغیر، اشاره ای و بالاخره استنباطی. پر بسامدترین گونه، اقتباس جزئی است، و پیچیده ترین اقتباس، استنباطی است. کارکردهای اقتباس نیز متعدد است، گاه برای زیبایی افزایی است، و گاهی دیگر برای توضیح و تفسیر، و زمانی کارکردی دو سویه در سخن دارد، مانند اینکه کارکرد بلاغت افزایی با کارکرد استدلال در یک عبارت گره می خورد.
کلید واژگان : قرآن کریم، نهج البلاغه، امیر المؤمنین، اقتباس، اقتباس جزئی، اقتباس اشاره ای.

مقدمه:

با درخشش آفتاب عالم تاب اسلام، چابک سواران دشت سخن، زبان به اعتراف گشوده در برابر شیوایی کلام وحی سر تسلیم بر آستان فرود آوردند. با گسترش اسلام در نقاط مختلف شبه جزیره عربستان و انس جان ها و خردها با کتاب الهی، حافظان، آیه های نور را برای دیگران تلاوت نمودند، و شاعران پر آوازه شیطان شعر خود را به لطف پیام فرشته وحی خاموش نمودند، و کلام خود را با دُر واژه های آن آزین نمودند، البته کار به همین اندازه محدود نماند؛ زیرا برخی شاعران زبان آور و صاحب سخن مانند نام لبید بن ربیعه عامری (متوفای 662 م) هم بودند که پس از تشرف به اسلام، شکوه قرآن چندان در جان و دل شان کارگر افتاد که از سرودن شعر دهان باز ایستادند. آورده اند که خلیفه دوم از مغیرة بن شعبه والی کوفه خواست سروده های شاعران مقیم در کوفه را در عصر اسلامی گردآوری نموده به او برساند، هنگامی که به طلب شعر سراغ لبید رفتند او سوره مبارکه بقره را در صحیفه ای نوشت و به مغیره داد، و چنین گفت: «أَبدَلَنِیَ اللهُ هذا فی الإسلامِ مکانَ الشعرِ» (1) بدین معنا که خداوند در سایه اسلام این آیات نورانی را به جای شعر به من ارزانی داشت؛ و بنا به برخی نقل ها او پس از تشرف به اسلام تنها یک بیت سرود که آن هم حمد و ستایش خداوند است که به لباس برازنده اسلام را بر تن او درآورد. او چنین سرود:
الحمدُ للهِ أن لَم یأتِنِی أَجَلِی
حتّی لَبِستُ مِنَ الإسلامِ سِربالاً
(2) از آن پس سروده های شاعران به نور قرآن درخششی دیگر یافت؛ چرا که اینان تمامی یک آیه یا فرازی از آن را در شعر خود وام می گرفتند. نکته جالب توجه دیگر این است که اگر تا دیروز اقتباس از دیگر همگنان شاعر پیشه شان عیب و ننگ بود، و سرقت ادبی به شمار می رفت؛ حال اقتباس از قرآن مایه افتخار شاعر و زینت افزای اثر او می شد. اندک اندک این رویه رواج یافت، به طوری که «موضوع اقتباس یا تضمین از قرآن کریم به بابی فراخ بدل گشت، و در نتیجه کتبی به صورت مستقل به آن اختصاص یافت، همچون: » الاقتباس من القرآن الکریم ابو منصور ثعالبی نیشابوری (متوفای 412 ق)، و «توشیح البیان بالملتقط من القرآن» حریری (متوفای 516 ق)، و «رفع الإلباس و کشف الالتباس فی ضرب المثل من القرآن»، و «الاقتباس» سیوطی (متوفای 911 ق) و علاوه بر این به مباحث بلاغی نیز راه یافت. فقها نیز با حکم به جواز اقتباس در موارد مشروع، بر شور این قرآن محوری افزودند (3). در کنار این همه، کتاب هایی دیگر در حوزه علوم قرآنی پدیدار شد که احادیث مربوط به هر آیه شریفه ذیل آن نوشته می شد، مانند: «شواهد التنزیل» ابوالقاسم عبید الله بن عبد الله حذّاء حنفی حسکانی (متوفای بعد از 490 ق). او در این اثر ارجمند آیات نازله در شأن اهل بیت علیهم السلام را به شواهد وادله آن در احادیث شریف پیوند داد. پدیده اقتباس های قرآنی از آغاز شیفتگی مسلمانان به این کتاب آسمانی تا ابد بر قرار است، و هر روز متناسب با بهره معنوی بشر از قرآن، جلوه و رنگی تازه به خود می گیرد. نهج البلاغه برادر قرآن و سخنان درباره قرآن ناطق امیرالمؤمنین علیه السلام، تعبیری دیگر و تفسیری بی مانند از آیات تابناک وحی است. با نگاهی گذرا به این یادگار گرانسنگ، رایحه دل انگیز سخن حضرت دوست از زبان مولا کام جان را شیرین می کند و به قول شیخ اجلّ سعدی :
حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از دهان آنکه شنید از دهان دوست
آری آمیختگی نهج البلاغه با قرآن کریم به آمیختگی شیر و شکر می ماند، اما آنچه این پیوند را اهمیت و ارج می بخشد این است که ظاهری نیست، و به تعبیر زبانشناسان به رو ساخت (4) محدود نمی شود؛ بلکه به ژرف ساخت (5) نهج البلاغه پیوند می خورد. پرسش اساسی این است که انگیزه های امام علی علیه السلام از اقتباس های قرآنی چه بوده است؟ و دیگر اینکه کارکرد های اقتباس قرآنی در نهج البلاغه چیست؟ برای پاسخ به این پرسش ها نخست به بررسی اشکال اقتباس های قرآنی نهج البلاغه می پردازیم.

گونه های اقتباس قرآنی

اقتباس در لغت برگرفته از ماده «قبس» به معنای پاره و شعله ای از آتش است در زبان عربی می گویند: قَبَستُ من فلانٍ ناراً واقتبستُ منهُ عِلماً از او آتش گرفتم یا علم و دانشی برگرفتم (6). بنابراین اقتباس یعنی گرفتن و بهره مندی، و اصطلاحاً به آرایه ای ادبی اطلاق می شود که گوینده بخشی از سخن دیگری یا معنای آن را در کلام خود بیاورد. این اقتباس، از قرآن کریم، احادیث پیامبر صلی الله علیه وآله وسلّم یا ضرب المثل ها است…مشروط به اینکه به گوینده اصلی اشاره نشود (7) پس منظور از اقتباس، وام گیری از قرآن کریم در اثر است. شایان ذکر این است که گروهی وجود این اقتباس های قرآنی در نهج البلاغه را دستمایه ای ساخته اند برای شبهه پراکنی های بی اساس شان؛ به این معنا که اقتباس های قرآنی نهج البلاغه را از جنس سرقت ادبی به شمار می آورند و در اثبات مدعای خود به باب سرقات در مصادر بلاغی استناد می جویند. باید گفت اینان مصداق سروده ابو نواس (متوفای ق) شاعر عصر عباسی: «حفظتَ شیئاً و غابَت عنکَ أشیاء» (8) هستند. اگر اینان اندکی بیشتر مطالعه داشتند هرآینه در می یافتند که ارباب بلاغت و نقد ادبی، اقتباس از قرآن کریم و احادیث نبوی را نه تنها جزء سرقات به شمار نیاورده اند که آن را مقبول دانسته اند (9) دیگر اینکه طرح مقوله سرقت، زمانی در یک اثر ادبی مصداق می یابد که اثر مذکور قابل سرقت باشد، و بتوان پاره ای یا تمامی آن را به خود منتسب نمود. اما سرقت از کتب آسمانی و شاهکارهای ادبی در هر فرهنگ و تمدنی، منتفی و اساسا بی معناست؛ چون این آثار شناخته شده تر از آن است که کسی فکر سرقت از آن را در مخیله خود راه دهد؛ لذا اتهام دیگران به خاطر اقتباس از قرآن کریم، سخنی است واهی.
با نگاهی به اقتباس های پرشمار نهج البلاغه می توان گونه های اقتباس را در این کتاب ارزنده به پنج شکل دید: 1ـ اقتباس کامل 2ـ اقتباس جزئی 3ـ اقتباس متغیر 4ـ اقتباس اشاره ای 5ـ اقتباس استنباطی

1ـ اقتباس کامل

در این اقتباس، نویسنده عین نص قرآنی را در اثر خود به کار می گیرد؛ بی آنکه هیچ تغییر یا دخل و تصرفی در آن ایجاد کند. انگیزه چنین اقتباس هایی را می توان در موارد ذیل خلاصه کرد:

1ـ1 تفسیر قرآن کریم:

در مواردی امیر مؤمنان علیه السلام در خطبه های خود آیات نورانی قرآن را تفسیر فرموده اند. مانند: «یاأیّها الإنسان ماغرّک بربّک الکریم» (10) که فصلی مستقل به آن اختصاص داده اند (11) و از همین قبیل است آیه شریفه: «الم أحسب الناس أن یُترَکوا أن یقولوا آمنّا و هم لا یفتنون» (12) امام علیه السلام این آیه را در پاسخ سؤال مردی تلاوت و تفسیر نمودند که از ایشان خواست در باب فتنه از دیدگاه رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم سخن بگوید (13)
1ـ2 استدلال و احتجاج : گاه امام علی علیه السلام برای روشنگری بهتر و اقناع مخاطب از آیات قرآن بهره می گیرد. نمونه های این گونه اقتباس در نهج البلاغه فراوان است، مانند: «وللّهِ علی النّاسِ حِجُّ البیتِ مَنِ استطاعَ إلیه سبیلا ً و مَن کَفَرَ فإنّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ العالمَینَ» (14) ایشان از آیه فوق در نخستین خطبه نهج البلاغه برای بیان جایگاه، ابعاد و فلسفه فریضه حج بهره جسته اند (15) نمونه ای دیگر از این اقتباس را در خطبه ای می بینیم که در مقام استسقاء ایراد شده است. ایشان در مقدمه به رابطه میان اعمال ناشایست انسان ها و فراوانی و خیر و برکت در زندگی شان، و نقش استغفار در این فراوانی و برخورداری از رزق الهی اشاره می نماید و برای اثبات سخن خود به چندین آیه قرآنی از یک سیاق استناد می جویند: «إنّ اللهَ یَبتَلِی عبادَهُ عند الأعمالِ السیّئة بنقصِ الثَّمراتِ، و حبسِ البرکاتِ، و إغلاقِ خزائنِ الخَیراتِ لیَتُوبَ تائبٌ، و یُقلعَ مُقلِعٌ…، فقالَ سبحانه: استغفِروا ربَّکم إنّه کان غفّاراً یُرسِلِ السماءَ علیکم مِدراراً و یُمدِدکم بأموالٍ و بَنینَ و یجعل لکم جنّاتٍ و یجعل لکم أنهاراً» (16) «خدا، بندگان خود را به کیفر کارهای زشت آنان، مبتلا سازد به کاهش میوه درختان، و به نباریدن باران، و بستن گنجینه های خیر به روی ایشان، تا توبه خواه توبه کند، و معصیت کار دل از معصیت بکند…و فرموده است: استغفِروا ربَّکم إنّه کان غفّارا یرسلِ السماءَ علیکم مدراراً و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنّات و یجعل لکم أنهارا» (17) اقتباس فوق از آیه های 10 الی 12 سوره نوح است و در مقام استدلال به کار گرفته شده است.

2ـ اقتباس جزئی

مراد اقتباسی است که ترکیب ها و عباراتی گزیده از قرآن در متن دیده می شود. بدیهی است که این گونه از اقتباس، پر بسامدترین گونه اقتباس ها را آثار ادبی تشکیل می دهد، به طوری که کمتر صفحه یا فرازی از نهج البلاغه، خالی از آن می نماید، این اقتباس ها در درجه نخست نشانه انس با قرآن است. در طول تاریخ بسیاری افراد بوده اند که چندان با کتاب خدا، انس داشتند که حتی نیازهای گفتاری روزمره شان را با عبارات نورانی قرآن برآورده می ساختند. بنابراین امام علی علیه السلام قرآن ناطق، شایسته ترین فرد به بهره جویی از فرازهای نورانی کلام وحی در گفته ها و نوشته های خود است، از جمله این اقتباس های جزئی است: «لقد رأیتُ أصحاب محمّدٍ صلّی اللهُ علیه و آلِه، فما أری أحداً یُشبِهُهم منکم، لقد کانوا یُصبِحونَ شُعثاً غُبراً، و قد باتوا سجّداً و قیاماً» (18) «همانا یاران پیامبر (ص) را دیدم، کسی را نمی بینم که همانند آنها باشد. روز را ژولیده مو، گردآلود به شب می رساندند؛ و شب را به نوبت، در سجده یا قیام به سر می بردند» (19) امام علی علیه السلام پس از بیان ضرورت اتباع از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، و در مقام مقایسه اصحاب خود با اصحاب رسول خدا آورده اند و از آیه «والذین یبیتون لربّهم سجّداً و قیاماً» (20) اقتباس نموده اند. از این عبارت بوی عتاب و ملامت و تعریض نیز به مشام می رسد؛ زیرا حضرت این قیاس را قیاسی مع الفارق می دانند. گاهی اقتباس های جزئی، کارکردی تفسیری و توضیحی دارد مانند : «لم یولد فیکون فی العزّ مشارَکاً و لم یَلِد فیکون موروثاً هالکاً» (21) «او که به بزرگی اش می ستاییم، زاده نشده است تا در عزت وی را شریک شوند؛ و کسی را نزاده است تا چون مُرد، میراث خوار او بُوَند» (22) و بر کسی پوشیده نیست که بخش های برجسته شده در عبارت حضرت علیه السلام برگرفته از سوره توحید است. در مواردی نیز هدف از این اقتباس استدلال است، مانند: «فَالحذَرَ الحذَرَ أیُّها المُستَمِعُ، و الجِدَّ الجِدَّ أیُّها الغافِلُ (وَ لَا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیر) » (23) در این فراز نیز امیرالمؤمنین علیه السلام در تأیید اندرز خود و آگاهی خود از حقیقت سخن خود به این پاره ار آیه 14 سوره مبارکه فاطر استناد نمودند. در مواردی اقتباس های جزئی، کارکردی دو سویه دارند، بدین معنا که از یک سو برای استدلال اقتباس شده و از دیگر سوی کارکردی زیبایی شناختی دارند، و این دو کارکرد استدلالی و زیبایی شناختی، مجموعه ای زیبا را آفریده اند از جمله این اقتباس های دو سویه است فرموده حضرت علیه السلام در وصف منافقان: «یَقُولونَ فَیُشَبِّهُونَ، و یَصِفونَ فَیُمَوِّهُونَ، قَد هَوَّنُوا الطَّریقَ، وأَضلَعُوا المَضیقَ، فَهُم لُمَةُ الشیطانِ، وَ حُمَةُ النیرانِ أُولئکَ حزبُ الشیطانِ، ألا إنَّ حزبَ الشیطانِ هُمُ الخاسِرون» (24) در این فراز از سخن حضرت مولا قسمت برجسته شده، اقتباسی است از قرآن کریم. (25) سجع موجود میان فرمایش حضرت و آیه شریفه که در فواصل به دو حرف الف و نون ختم می شود، هارمونی و تناسب آوایی میان متن خطبه و آیه شریفه را فراهم آورده است، و بدین ترتیب کارکردی زیبایی شناختی دارد. نمونه دیگر عبارت: «اِعمَلُوا لِیَومِ تُذخَرُ لَهُ الذخائرُ، و تُبلَی فیهِ السَّرائر» (26) و از آیه شریفه (یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِر) (27) اخذ شده و نقش سجع موجود میان عبارت حضرت، و عبارت قرآنی در تأثیر و جلوه سازی آوایی به خوبی نمایان است.

3ـ اقتباس متغیر:

منظور از اقتباس متغیر این است که نویسنده بخشی مستقل از آیه قرآنی را از سیاق جدا می سازد، و با ساختاری تغییر یافته در لایه صرفی یا نحوی، در اثر خود به کار می گیرد؛ بدین روی می تواند در ساختار به شکل های گوناگون دخل و تصرف نماید، گاه با افزودن و گاه با کاستن، دمی با تقدیم و دمی با تأخیر. پاره ای از اقتباس های نهج البلاغه از این دست است که حضرت با تغییراتی در ساختارهای قرآنی آنها را به سبک خود در خطبه ها و نامه هایشان به کار گرفته اند. به نظر می رسد هدف از این تغییرها گاه به واسطه اقتضاءات ساختاری سخن بوده مانند: «فَلَسنَا نَعلَمُ کُنهَ عَظَمَتَکَ، إِلّا أنّا نَعلَمُ أنّکَ حَیٌّ قَیُّومٌ لا تَأخُذُکَ سِنَةٌ و لا نَومٌ لَم یَنتَهِ إِلیکَ نَظَرٌ وَلَم یُدرِککَ بَصَرٌ أَدرَکتَ الأَبصارَ وَ أَحصَیتَ الأَعمالَ وَ أَخَذتَ بِالنَّواصِی وَ الأَقدامِ» (28) این فراز از چندین آیه به شکل ذیل سامان یافته :
1ـ أنّکَ حیٌّ قیّومٌ لا تأخذکَ سِنَةٌ و لا نوم برگرفته از آیه 255 بقره :(لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ).
2ـ لم ینته إلیک نظر ولم یُدرِککَ بصرٌ أَدرکتَ الأبصارَ : برگرفته از فرموده خدای تعالی:(لا تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیر) (29)
3ـ أخذتَ بالنَّواصی و الأقدام : که برگرفته از فرموده حق تعالی است: (یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَام) (30) در تعبیر امیر مؤمنان دو تغییر دیده می شود:
اول: تغییر زمان فعل از حال به ماضی: این تغییر با انگیزه بلاغی انجام یافته؛ بدین معنا که آن حضرت برای نشان دادن تحقق وقوع فعل در آینده آن را در ساختار گذشته به کار گرفته اند. چنین باز آفرینی با سبک قرآن بیگانه نیست؛ زیرا نمونه های تعبیر از آینده به شکل ماضی، به همان انگیزه مذکور، پر شمار است مانند : (إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَة) (31)
دوم: تغییر از غیاب به خطاب: این تغییر با توجه به اقتضای سخن حضرت که در مقام خطاب به حضرت حق است انجام شد. این اسلوب خطاب، به رابطه میان متکلم و مخاطب جان می بخشد و آن را عینی تر و محسوس تر می نماید، و فاصله ها را بر می دارد؛ و گاهی هم این تغییر در ساختارهای قرآنی به انگیزه های بلاغی بوده مانند: «و تُبَرَّزُ الجحیم للغاوین» (32) برگرفته از (وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغَاوِین) (33) است. انتقال از ماضی به حال نیز از این باب توجه برانگیز است که زمان ماضی، سپری شده، اما فعل دال بر زمان حال معنا را زنده و در حال وقوع و عینی و محسوس جلوه گر می سازد، چندان که گویا اکنون مخاطب آن را به عینه می بیند، و حس می کند و پیامد نمود یافته کار خود را در فعل، برداشت می کند. حقیقت انکار ناپذیر این است که زبان در اثر بهره جویی های پیوسته، زیبایی و جذابیت و اثر گذاری خود را از دست می دهد و آرایه های ادبی و صور خیال به ابتذال و فرسودگی کشیده می شوند و به اصطلاح به حالت خودکاری (34) یا خنثی تنزل می یابد. فرایند خودکاری زبان در اصل بکارگیری عناصر زبان است، به گونه ای که به قصد بیان موضوعی به کار رود، بدون آنکه شیوه بیان جلب نظر کند و مورد توجه اصلی قرار گیرد؛ این مقوله ای بود که در مکتب فرمالیسم روسی (35) در نیمه دوم سده میلادی گذشته، مطرح شد. فرمالیست ها یا صورتگرایان روس برای برون رفت از معضل خودکاری زبان برجسته سازی (36) را پیشنهاد کردند؛ بدین معنا که نویسنده و ادیب عناصر زبان را طوری به کار گیرد که شیوه بیان جلب نظر کند، غیر متعارف باشد (37) لذا تغییرهای این اقتباس ها، تعابیری را که در اثر انس و ممارست بسیار با یک اثر، برای مخاطب، عادی و خودکار شده؛ از نو سامان می دهد و به مدد این تغییر او را به بازنگری در پیام هایی وا می دارد، و دیدگاه مورد نظر را به او القا می کند که فرستنده پیام در صدد رساندن آنها به گیرنده است.

4ـ اقتباس اشاره ای :

در این گونه اقتباس، آفرینشگر ادبی با اشاره یا نشانه ای کوتاه به برخی شخصیات ها یا حوادث داستان های قرآن کریم، به اثر خود غنا و عمق می بخشد و با همین اشاره یا نشانه، تمامی ماجرا برای مخاطب یادآوری می شود؛ بی آنکه حضور لفظی کامل از ماجرا در متن باشد. بنابراین اقتباس اشاره ای بر پایه معدود واژگانی از متن اصلی و مادر بنا می شود. شاید مراد ثعالبی از : «تداول الشعراء معنیً أصله من القرآن» (38) همین اقتباس اشاره ای باشد. ابن رشیق قیروانی (متوفای 456 ق) نیز سخنی در همین معنا دارد، آنجا که می گوید: «و من التضمین ما یحیل الشاعر فیه إحالة و یشیر به إشارة فیأتی به و کأنّه نظم الأخبار أو شبیه به.» (39) ماجرای اسکان حضرت آدم علیه السلام در بهشت و اغوای او توسط ابلیس و هبوط او به زمین، و توبه حضرت حق بر آدم، به صورت اقتباس اشاره ای در خطبه اول نهج البلاغه با این عبارات به آمده: «ثمّ أَسکنَ آدمَ داراً أَرغَدَ فیها عَیشَهُ وآمَنَ فیها مَحلّتَه وحَذَّرَهُ إبلیسَ وعَداوتَه، فَاغتَرَّهُ عدُوُّهُ نَفاسَةً علیه بِدارِ المُقامِ، ومُرافَقَةِ الأبرارِ …»(40) «پس خدای سبحان آدم را در خانه ای آرام داد، جایگاهی در امان و بی بیم، با زندگی فراخ و پر نعیم، و او را از شیطان بترسانید که دشمنی است لئیم. اما دشمن او بر نمی تافت که آدم با نیکوکاران در بهشت به سر بَرَد، …»(41) این ماجرا به روایت قرآن کریم چنین است: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَی (116) فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّکَ وَ لِزَوْجِکَ فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَی (117) إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَ لَا تَعْرَی (118) وَ أَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَ لَا تَضْحَی (119) فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لَّا یَبْلَی (120) فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَ طَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصَی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی (121) ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَ هَدَی (122) قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًی فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَ لَا یَشْقَی (123) (42) شاید بر جسته ترین نکته در این نوع اقتباس، تغییر اسلوب یا سبک سخن باشد. همان گونه که می بینیم سبک گفتگو و محاوره ای قرآن در نقل امیر مؤمنان به سبک روایت تبدیل شده است؛ یعنی مخاطب به جای خواندن گفتگوها میان افراد داستان، ماجرا را از زبان راوی می شنود. نمونه دیگر این اقتباس در حکمت 135 از کلمات قصار آن حضرت نمود یافته که گردآورنده نهج البلاغه نیز به این اقتباس و سرچشمه های قرآنی آن به نیکویی اشاره نموده است. در این حکمت می خوانیم: » مَن أُعطِیَ أربعاً لم یُحرَم أربعاً: مَن أُعطِیَ الدعاءَ لم یُحرَمِ الإجابةَ، و مَن أُعطِیَ التوبةَ لم یُحرَمِ القَبولَ، و مَن أُعطِیَ الاستغفارَ لم یُحرَمِ المَغفِرةَ، و مَن أُعطِیَ الشُّکرَ لم یُحرَمِ الزِّیادةَ …(43) شریف رضی در تعلیق خود بر این جمله گهربار با اشاره به منبع قرآنی آن، می گوید: «کتاب خدا بر این سخن صحه می گذارد، خداوند در خصوص دعا فرموده است: (أُدعونی اَستَجِب لَکُم) (44)، و درباره استغفار فرموده: (وَ مَن یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَّحِیمًا) (45)، و در مورد سپاسگزاری و شکر فرموده است: (لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُم) (46)، و در زمینه توبه گفته است:(إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً) (47) (48) مشخصه این نوع اقتباس ایجاز و فشرده گویی و به اصطلاح زبانشناسان» اقتصاد زبانی یا «کم کوشی زبانی» (49) است. نگاهی به سیاق قرآنی و تعبیرهای نهج البلاغه مؤید این امر است. گذشته از این دقت تعبیر نیز از ویژگی های بارز این گونه است.

5ـ اقتباس استنباطی:

پر اهمیت ترین گونه اقتباس همین نوع است. در اقتباس استنباطی نویسنده با الهام گرفتن از یک آیه قرآنی، و پس از دریافت و درک مضمون، آن را به حکم ذوق و قریحه خود بیان می کند. نکته شایان توجه در این اقتباس آن است که خواننده حضور لفظی محسوسی، یا ذکری صریح از قرآن نمی بیند. در این نوع از اقتباس؛ چون محوریت با ایده و اندیشه قرآنی است و تابع شکل و قاعده ای خاص نیست، تشخیص و کشف آن دشوارتر از دیگر انواع اقتباس است؛ چون نشانه های متن اصلی در کشاکش ظهور و خفا، و طلوع و محاق است. از نمونه های آن است: «فَکَم مِن مُستَعجِلٍ بِما إن أَدرَکَهُ وَدَّ أَنَّهُ لَم یُدرِکهُ …»(50)، «چه بسا شتابکاری که چون به چیزی که می خواست رسید، دوست داشت که کاش آن را نمی دید» (51). عبارت فوق، تداعی کننده این آیه شریفه است: (أَفَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاء صَبَاحُ الْمُنذَرِین) (52) از همین قبیل است : «اعلموا عبادَ اللهِ أنّ علیکم رَصَداً من أنفسکم و عُیوناً من جوارحکم …»(53) «بندگان خدا! بدانید که از شما بر شما نگاهبانانی است، و از اندامهایتان مراقبانی…»، این فراز اقتباسی است از:(الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُون) (54) در این نوع از اقتباس است که قوه ابتکار ادیب نمایان می شود و او با هنرمندی تمام، متن اصلی را به شکلی نو سامان می دهد، و مضمون اقتباس خود را به شکلی دیگر در ذهن مخاطب القا می کند.

نتایج:

اهم دستاوردهای این جستار در موارد ذیل خلاصه می شود:
1ـ پر بسامدترین اقتباس های قرآنی نهج البلاغه، اقتباس جزئی است.
2ـ ظرافت های معنایی و بلاغی اقتباس متغیر، بیش از انواع دیگر است؛ چون ادیب با انگیزه القای مفاهیم و دیدگاه های جدید، در متن اصلی دست به دخل و تصرف می زند.
3ـ دشوارترین گونه اقتباس از حیث تشخیص و مرجع یابی، اقتباس استنباطی است.
4ـ انگیزه های اقتباس های قرآنی نهج البلاغه عبارتند از: تفسیر و توضیح، بلاغت افزایی یا زیبایی افزایی، استدلال.
5ـ گاه این کارکردها و گونه های مختلف اقتباس در یک اقتباس جمع می شوند

پی‌نوشت‌ها:

1. (زیدان، جرجی؛ تاریخ آداب اللغة العربیة: 1/107 و 108)
2. (همان:1/108)
3. (الأثریّ، محمّد بهجة: 204)
4.Surface Structure
5. Deep Strucutre
6. (احمد بن فارس؛ معجم مقاییس اللغة:5/48 و ابن منظور؛ لسان العرب:11/11)
7. (الرازی؛ نهایة الإیجاز:112، النویریّ؛ نهایة الأرب:7/182، المیدانیّ عبد الرحمن حسن؛ البلاغة العربیّة أسسها وعلومها وفنونها: 2/536).
8. (البستانی، فؤاد أفرام؛ المجانی الحدیثة:3/ 54)
9. (مطلوب، أحمد؛ معجم المصطلحات البلاغیة وتطورها: 1/272).
10. (انفطار/6)
11(الرضی، الشریف أبو الحسن؛ نهج البلاغة: 344)
12. (عنکبوت/2)
13. (الرضی، الشریف أبو الحسن؛ نهج البلاغة: 220).
14. (آل عمران/97)
15. (الرضی، الشریف أبو الحسن؛ نهج البلاغة:45).
16. (همان: 199)
17. (شهیدی، سیدجعفر؛ ترجمه نهج البلاغه:143 )
18. (الرضی، الشریف ابوالحسن؛ نهج البلاغه:143)
19. (شهیدی، سیدجعفر؛ ترجمه نهج البلاغه:90 )
20. (فرقان/64)
21. (الرضی، الشریف ابوالحسن؛ نهج البلاغه: 260 و 261 )
22. (شهیدی، سیدجعفر؛ ترجمه نهج البلاغه:190)
23. (الرضی، الشریف ابوالحسن؛ نهج البلاغه: 214 )
24. (الرضی، الشریف ابوالحسن؛ نهج البلاغه: 308 )
25. (مجادله/19 ).
26. (الرضی، الشریف ابوالحسن؛ نهج البلاغه: 176)
27. (طارق/9)
28. (الرضی، الشریف ابوالحسن؛ نهج البلاغه: 225 )
29. (انعام/103)
30. (الرحمن/41)
31. (واقعه/1)
32. (الرضی، الشریف ابوالحسن؛ نهج البلاغه: 219 )
33. (شعراء/91)
34. Automatization
35. Russian Formalism
36. Foregrounding
37. (رک: صفوی، کورش؛ از زبان شناسی به ادبیات:34ـ44 ).
38. (الأثریّ، محمّد بهجة؛1409 ه :204)
39. (ابن رشیق القیروانیّ، أبوعلیّ؛ العمدة: 2/88).
40. (الرضی، الشریف ابوالحسن؛ نهج البلاغه: 43)
41. (شهیدی، سید جعفر؛ ترجمه نهج البلاغه:5)
42. (طه/116ـ123)
43. (الرضی، الشریف ابوالحسن؛ نهج البلاغه: 494)
44. (غافر/60)
45. (نساء/110)
46. (ابراهیم/7)
47. (نساء/17)
48. (همان: همان ص)
49. linguistic economy
50.(الرضی، الشریف ابوالحسن؛ نهج البلاغه: 208)
51. (شهیدی، سید جعفر؛ ترجمه نهج البلاغه:146)
52. (صافات. / 176 و 177)
53. (الرضی، الشریف ابوالحسن؛ نهج البلاغه: 222)
54. (یس/65)

فهرست منابع:
1.قرآن کریم.
2. ابن رشیق القیرو انیّ، أبو علیّ الحسن (ت 456 ق) : العمده فی محاسن الشعر و آدابه و نقده. تح: محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، دارالجیل، الطبعة الرابعة، 1972 م.
3.ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین محمّد بن مکّرم (ت 711 ه) : لسان العرب. تح : علی شیری، بیروت، دار إحیاء التراث العربیّ، الطبعة الأولی، 1988 م.
4.أحمد بن فارس بن زکریّا، أبو الحسین (ت 390 ه) : معجم مقاییس اللغة. تح: عبد السلام محمّد هارون، بیروت، دارالجیل، الطبعة الأولی،1991 م.
5.البستانی، فؤاد أفرام: المجانی الحدیثة. بیروت، دار المشرق، المطبعة الکاثولیکیة، الطبعة الثالثة، 1968 م.
6. الرازی، أبوبکر فخر الدین (ت 606 ق) : نهایة الإیجاز فی درایة الإعجاز. تحقیق: أحمد حجازی السقا- دار الجیل والمکتب الثقافی – بیروت والقاهرة – 1992 م.
7.الرضی، الشریف أبو الحسن (ت 440 ق) : نهج البلاغة. تح: صبحی الصالح. قم، مؤسسة دار الهجرة، مطبعة بهمن، الطبعة الخامسة،1412 ق.
8.زیدان، جرجی: تاریخ آداب اللغة العربیة. بیروت، منشورات مکتبة الحیاة، 1983 م.
9. شهیدی، سید جعفر: نهج البلاغه. تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوازدهم، 1377 ش.
10.صفوی، کورش: از زبان شناسی به ادبیات. تهران، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، چاپ اول، 1383 ش.
11.مطلوب، د. أحمد: معجم المصطلحات البلاغیة و تطوّرها. بغداد، مطبعة المجمع العلمی العراقیّ،1403 ق/1983 م.
12.المیدانیّ، عبدالرحمن حسن حبنّکة : البلاغة العربیّة أسسها و علومها و فنونها. بیروت دار الشامیّة، الطبعة الأولی، 1996 م.
13.النویری (ت 733 ه) : نهایة الأرب فی فنون الأدب. تصحیح أحمد الزین، القاهرة، وزارة الثقافة والإرشاد القومی، د ت.
مقالات:
14.الأثریّ، محمّد بهجة : «الشعر و الشعراء و أنواع اقتباساتهم من ألفاظ القرآن الکریم و معانیه». مجلّة المورد، العدد الرابع، المجلد السابع عشر، 1409 ه. بغداد، وزارة الثقافة و الإعلام.
سایت مورد استفاده
1.maarefquran.org

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد