خانه » همه » مذهبی » حدیث در فراز و نشیب عقاید صوفیه(1)

حدیث در فراز و نشیب عقاید صوفیه(1)

حدیث در فراز و نشیب عقاید صوفیه(1)

مقاله پیش رو، در سه بخش تنظیم شده است. بخش اوّل، کلیاتی است راجع به عقاید، آیین‌ها، بحث‌هایی که صوفیه در دین بنا نهاده‌اند و این که آیا این عقاید و رسومات،

0002153 - حدیث در فراز و نشیب عقاید صوفیه(1)
0002153 - حدیث در فراز و نشیب عقاید صوفیه(1)
نویسنده : میثم کهن ترابی

 

چکیده

حدیث در تاریخ پر فراز و نشیب خود، همواره در معرض تحریف، جعل و تأویل گروه‌ها و فرقه‌هایی بوده که هر کدام به نوعی برای مشروعیت بخشیدن به مبانی خود به آن دست زده‌اند. از جمله این فرقه‌ها، اهل تصوّف هستند که در طول تاریخ حیات خود، به فرقه‌ها و شعب بسیار زیادی منشعب شده‌اند. از آن جا که صوفیه در تعالیم خود از احادیث استفاده زیادی کرده‌اند، بررسی تعامل صوفیه با حدیث، ضروری به نظر می‌رسد. از این رو، در این پژوهش به بررسی و نقد این تعامل پرداخته شده است. کلید واژه‌ها:حدیث، صوفیه، تأویل، مشروعیت.

مقدّمه

در مورد تصوّف و عقاید آن، موضوعات بی شماری قابل طرح و بررسی است که از جمله می‌توان به نگاه صوفیه به حدیث اشاره کرد. در این پژوهش، به اختصار آرا و عقاید آنان راجع به حدیث نقد شده است و ریشه‌یابی تاریخ تصوّف و یا فرقه‌های مختلف آن مدّ نظر نیست. مقاله پیش رو، در سه بخش تنظیم شده است. بخش اوّل، کلیاتی است راجع به عقاید، آیین‌ها، بحث‌هایی که صوفیه در دین بنا نهاده‌اند و این که آیا این عقاید و رسومات، ریشه در سنّت و حدیث دارد و یا زاییده خود صوفیه است. با نگاهی گذرا به برخی اعتقادات اهل تصوّف در می‌یابیم که نه تنها پایه‌ای حدیثی و روایی ندارند، بلکه گاه کاملاً مغایر با روایات صحیح معصومان علیهم السلام است. در بخش دوم که با عنوان «نگاه صوفیه به حدیث» نام‌گذاری شده، تحریفات، جعل و یا تأویل ناصحیح صوفیه به صورت اجمالی گزارش شده است. می‌بینیم که سران و بزرگان تصوّف، برای مشروعیت بخشیدن به فرقه‌های خود و یا همان بدعت‌هایی که ریشه‌ای قرآنی و روایی ندارند، دست به جعل و ساختن احادیث زده و نسبت به انتساب آن‌ها به معصومان علیهم السلام مبادرت ورزیده‌اند. تأویلات ناصحیح و گاه عجیب و غریب آن‌ها از آیات صریح قرآن و نقل کرامات شگفت برای بزرگان خود در تفاسیر، نمونه‌ای از تحریف تلقّی می‌شوند که در خاتمه این بخش به آن نیز اشاره شده است. بخش پایانی با عنوان «نگاه حدیث به صوفیه»، به بررسی روایات معتبر و صحیح معصومان علیهم السلام در مورد صوفیه و صحّت و سقم آن‌ها می‌پردازد؛ این که نگاه معصومان علیهم السلام به صوفیه و اعتقادات آن‌ها چه بوده است؛ چون گاه برخی از آن‌ها ادّعای محبّت و ولایت اهل بیت علیهم السلام داشتند. این احادیث واضح می‌سازد که این فرقه‌ها توسّط تمامی معصومان علیهم السلام به شدیدترین وجه ممکن مورد بیزاری واقع شده‌اند و دلیل آن هم می‌تواند منحرف ساختن عوام و گمراه کردن مردمی باشد که به رفتار به ظاهر پیامبرگونه آن‌ها فریفته می‌شوند. صوفیه با ریاضت کشیدن، گرسنگی را به جان خریدن، اهل وعظ و ارشاد بودن و به زعم خود همواره در ذکر و یاد الهی بودن، عدّه‌ای را که به مغز تعالیم ناب اسلامی آگاهی ندارند به خود جذب می‌کنند و به فرمایش امام هادی علیه السلام باعث می‌شوند که مردم به اهل بیت مراجعه نکرده و با حقیقت اسلام و قرآن و تعالیم پیامبر بیگانه باشند.

الف. نگاهی به عقاید و بدعت‌های صوفیه

در هر دینی، فرقه‌های مختلفی وجود دارد. در دین اسلام نیز فرقه‌ای به نام صوفیه وجود دارد که خود به شعبه‌های مختلفی تقسیم می‌شود. در این جا به چند نمونه از عقاید، آداب و رسوم آن‌ها اشاره می‌کنیم که هر کدام به نوعی با سنّت و احادیث صحیح معصومان علیهم السلام مخالفت دارد.

خانقاه به جای مسجد

به طور کلی، صوفیان مسجد را رها کرده و به خانقاه روی می‌آورند. اوّلین خانقاهی که در عالم اسلام ساخته شد به دست یک شخص مسیحی بود. در حالی که می‌دانیم در شریعت اسلام و در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله مکانی به نام خانقاه وجود نداشت، بلکه محل برگزاری نماز، عبادات و تجمّعات مسلمانان فقط مسجد بود. و حضرت رسول صلی الله علیه و آله نیز در ابتدای ورود به مدینه، ساخت مسجد را آغاز فرمود. در خانقاه نیز نام خدا برده می‌شود، امّا در واقع خانقاه به سنگری در مقابل مسجد تبدیل شده است. رفت و آمد کردن به خانقاه، نشانه جدایی و کناره‌گیری از فقه و شریعت است و این خود بدعتی بود که صوفیه بنا نهادند. در خانقاه‌ها، اوراد، اذکار، ریاضات و چله‌نشینی‌ها رایج بود که غالباً بیشتر اوقات سالکان طریق را می‌گرفت. در این خانقاه‌ها، سالکان و فقیران خلوت‌نشین نیز مانند شیخ خانقاه، زاویه خاص خویش داشتند امّا ذکر دسته جمعی، درک صحبت شیخ، صرف طعام، صف نماز و حلقه سماع آن‌ها غالباً در جماعت خانه منعقد می‌شد ( ارزش میراث صوفیه، عبدالحسین زرین کوب، ص77).
صاحب کتاب مناقب العارفین که از مریدان مولاناست می‌نویسد: «روزی در بندگی مولانا رباب می‌زدند، از ناگاه عزیزی در آمد که اذان می‌گویند. لحظه‌ای تن زد و فرمود: نی نی، آن نماز دیگر است این نماز دیگر. هر دو داعیان حق‌اند، یکی ظاهر را به خدمت می‌خواند و این دیگر باطن را به محبّت و معرفت حق دعوت می‌کند» (مناقب العارفین، احمدبن اخی ناطور افلاکی، ص 395).

خرقه و خرقه‌پوشی

خرقه در لغت به معنای پاره و قطعه‌ای از جامه و گاه به معنای تمام آن است. و در اصطلاح صوفیه عبارت‌است از جامه‌ای پشمین که غالباً از پاره‌های به هم دوخته درست شده است. پوشیدن پشمینه یا صوف، از مستحسنات صوفیه بوده و در اهمیت آن همین بس که نام صوفی را از آن گرفته‌اند. مشخص نیست که صوفیان از چه تاریخی به ضرورت خرقه‌پوشی به معنای سنّتی آن، یعنی پوشیدن لباسی از دست پیر، رسیده‌اند. آن چنان که هجویری (از بزرگان صوفیه) می‌گوید، تا عصر وی صوفیان مقیّد به لباس خاصی نبوده‌اند. با این وجود، از قرن پنجم آثار خرقه‌پوشی از دست پیر، در تصوّف، آشکارا به چشم می‌خورد و نشان صوفی‌گری می‌شود ( کشف المحجوب، علی بن عثمان هجویری، ص 58). صوفیان که در ابتدا مورد انتقاد جدّی اهل بیت علیهم السلام و علما قرار گرفتند، برای مشروع جلوه دادن آیین خرقه‌پوشی از دست پیر، آن را به زمان پیامبر صلی الله علیه و آله بر می‌گردانند و اکثراً در توجیه سخن خود از حدیث امّ خالد بهره می‌گیرند. بر اساس این حدیث، برای پیامبر البسه‌ای آوردند که یک خیمه سیاه کوچک در میان آن‌ها بود. پیامبر آن را به امّ خالد که در آن وقت دختر خردسالی بود، پوشانید و فرمود: آن را بپوشید تا کهنه شود ( فرهنگ اشعار حافظ، احمدعلی رجائی، ص 202). بسیاری از صوفیان در پیوستن سلسله اسناد خرقه به زمان پیامبر اصرار زیادی دارند امّا برخی از آنان که واقع‌بین‌تر بوده‌اند آن را از زمان جنید بغدادی فراتر نمی‌برند. به هر حال، پوشیدن خرقه، رفته رفته به رمز دخول رسمی در حوزه ارادت شیخ یا پیری خاص بدل شد و صوفیان چون درویشی را نمی‌شناختند، اوّلین سؤال آن‌ها این بوده که از چه کسی خرقه گرفته‌اند؟ نقل شده است که سفیان ثوری، لباسی پشمینه و زبر بر تن کرده بود و امام صادق علیه السلام، لباس نازکی به تن داشت. سفیان به امام گفت: به درستی که امیر مؤمنان همیشه لباس‌های درشتی به تن می‌کرد. چرا در این روش به او اقتدا نمی‌کنی؟ امام صادق علیه السلام پاسخ داد: امیر مؤمنان در زمان تنگ‌دستی مسلمانان زندگی می‌کرد و این گشایشی که امروز در بین مسلمانان به وجود آمده در آن زمان نبوده است. ما قومی هستیم که اگر خدا بر ما گشایش داد بر خود گشایش می‌دهیم و هرگاه بر ما تنگ گیرد بر خودمان چنان کنیم. سپس امام به سفیان فرمود: نزدیک من بیا. او پیش امام آمد. حضرت پیراهن پشمی و زبر سفیان را کنار زد و پیراهن ابریشمی را که سفیان در زیر لباس‌های خود به تن داشت به او نشان داد و آن گاه فرمود: سفیان! نگاه کن که در زیر این پیراهن‌های نازک که به تن دارم چه می‌بینی؟ سفیان با تعجب دید که آن حضرت پیراهن پشمی زبری در زیر لباس‌های خود به تن کرده است. امام فرمود: سفیان! این لباس زیرین را برای خدا به تن کرده‌ام و پیراهن دیگر را جهت اظهار نعمت پروردگار پوشیده‌ام ( ذرایع البیان، جلد 2، ص 48).

سماع و رقص صوفیانه

یکی دیگر از بدعت‌هایی که صوفیه پایه‌گذاری کرده است، سماع و رقص صوفیانه است که هیچ پایه‌ای در دین ندارد، حتی در روایات به حرمت آن تأکید شده است. البته نظرات صوفیه در ارتباط با سماع مختلف است و به طور کلی سه دیدگاه در این رابطه وجود دارد:

الف. افراطیان

این گروه، شیفته سماع بوده و آن را یکی از برترین اعمال و حتی بهترین اعمال نزد خدا می‌دانند و به قول مولوی: پس غذای عاشقان باشد سماع که در او باشد خیال اجتماع (سماع عرفان و مولوی، محمدعلی مدرس، ص 7). در جایی دیگر، در مقابل حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله که می‌فرماید: «حبب الیّ من الدنیا النساء و الطیب، و قرّة عینی الصلوة». مولوی می‌گوید: ما از این عالم، سه چیز را اختیار کردیم: سماع، قفاع و حمام (مولانا جلال الدین، بدیع الزمان فروزانفر، ص 342). و یا شیخ نجم الدین کبری می‌گوید که جنید بغدادی در سماع حاضر بوده و سماع در نمی‌گرفت. شیخ فرمود: بنگرید که هیچ عامی (غیر صوفی) در میان ما هست؟ نیافتند. شیخ فرمود: بهتر طلب کنید! کفش عامی با کفش صوفی عوض شده بود و به این دلیل در نمی‌گرفت ( اندر غزل خویش نهان خواهم گشتن، نجیب مایل هروی، ص23).

ب. اعتدالیان

این دسته، سماع را مستحب و قرب‌آور می‌دانند و نوعاً هم خودشان اهل سماع بوده‌اند امّا به اندازه گروه اوّل دیدگاه افراطی ندارند. عزّ الدین محمود کاشانی، عزیز الدین نسفی، محمّد غزالی و هجویری، از این گروه‌اند.

ج. مخالفان سماع

این گروه، در بین متصوّفه اندک‌اند؛ از جمله محیّ الدین عربی، در رساله روح القدس فی محاسبة النفس ذیل بحث سماع می‌گوید: «بعد از مراسم پرهیاهوی سماع، به یک‌دیگر به جهت اعمال خود تهنیت می‌گوییم در حالی که فرشتگان در ملأ اعلی به ما به موجب از دست دادن دین و عقل خود به واسطه سماع، تسلیت می‌گویند».
د. اعتقاد به صلح کل
یکی از اعتقادات مهم صوفیان، «صلح کل» است. بدین معنا که آنان هیچ دین و مذهب و آئینی را غلط نمی‌شمارند و هیچ کدام را بر دیگری امتیاز نمی‌دهند. و در نظر آنان، دیانت اسلام با بت‌پرستی، یکی است و کعبه و می‌خانه، و صمد و صنم یکی است و صوفی پخته هیچ وقت ناظر به این نیست که انسان پیرو چه مذهبی است یا صورت عبادت او چیست. آنها اختلاف مذاهب را اختلاف در رنگ و صورت می‌شمارند و معتقدند که وابستگی به مذهبی خاص، مانع و حائل در راه وصول به حق است، لذا می‌گویند: «صوفی موحّد باشد. و ابن الوقت، موحّد، لامذهب و قلندر، یک معناست». یا می‌گویند: «صوفی، موحّد است، موحّد، غیر محدّد است، مذهب در حد است و او رو به بی حدی است، پس در مذهب نباشد ( تاریخ تصوف در اسلام، قاسم غنی، ص 429 ـ 427). به همین دلیل است که به خود اجازه می‌دهند در هر زمان در قالب یک مذهب باشند. آن چنان که مولوی می‌گوید: پس امام حیّ ناطق آن ولیست خواه از نسل عمر خواه از علیست اشکالات فراوانی را با استناد به قرآن و حدیث می‌توان بر این نگرش و طرز تفکّر وارد دانست. اگر این گونه باشد، تکلیف این همه عبادات و تکالیف شرعی که در دین اسلام مقرّر گشته و سرباز زدن از آن‌ها مساوی با داخل شدن در عذاب الهی است، چه می‌شود. و یا تکلیف این آیات چه می‌شود: «انّ الدین عند الله الاسلام» (آل عمران ،19)؛«و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الآخره من الخاسرین» (همان، 85). و یا غرض از ارسال رسل و انزال کتب چیست؟ رسول خدا در حدیثی می‌فرماید: «انّی اخاف علیکم استخفافاً بالدین؛ بر شما می‌ترسم از این که دین الهی را سبک شمرده و خوار بدارید (بحار الأنوار، ج 69، ص 227).
امیر المؤمنین علی علیه السلام در این که راه راست یکی است می‌فرماید: «ما اختلف دعوتان الا کانت احدیهما ضلالة؛ آن گاه که دو نفر برابر هم به تبلیغ پرداختند، به طور حتم یکی از آن‌ها گمراه است» ( نهج البلاغه، حکمت، 174). بنا بر همین اعتقاد، صوفیان می‌گویند امام حسین علیه السلام نباید با یزید که ظاهراً خلیفه مسلمین بود به مخالفت بر می‌خاست؛ زیرا اسلام صلح کل است و عقیده هر گمراهی را محترم می‌شمارد. البته چنین اعتقادی از کسانی که لعن یزید و ابلیس را جایز نمی‌دانند، دور از انتظار نیست ( احیاء علوم الدین، ج 3، ص 1573).

چلّه‌نشینی

البته در تعالیم صحیح اسلامی، عدد چهل، مقدّس دانسته شده است امّا چلّه‌نشینی به شیوه صوفیان، دور از تعالیم ناب اسلامی است. اهل تصوّف، در بیان مستندات خود به حدیث «من اخلص لله اربعین صباحاً ظهرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه» تمسّک می‌جویند. شیخ حرّ عاملی در همین رابطه می‌گوید: «بسیار جای شگفتی است که صوفیان در این باره به حدیث من اخلص لله استناد می‌جویند در حالی که این حدیث، علاوه بر ضعف در سند هیچ گونه اشاره ای به ترک خوراکی‌های حلال و انجام ریاضات خاص ندارد و آن چه از این حدیث فهمیده می‌شود، غیر از اخلاص در عبادت و پرستش دینی نیست» ( نقدی جامع به تصوّف، ص 157ـ 156). و هم‌چنین صوفیه موضوع اعتکاف سه روز یا بیشتر پیامبر را در دهه آخر ماه رمضان در مسجد، به روا بودن خلوت‌نشینی و گوشه‌گیری، تفسیر و تطبیق می‌دهند. بی شک چیزی که به چلّه‌نشینی یا گوشه‌گیری آن‌ها، کم یا بیش اشاره‌ای داشته باشد، وجود ندارد؛ زیرا اعتکاف که سنّت است، تنها در ماه رمضان است و باید در روزهایی معدود و در مسجد انجام شود و نه جای دیگر. کناره‌گیری آن حضرت برای عبادت در غار حراء نیز در طول ساعت اندکی در روز بوده و گاهی هم یک یا دو روز در آن جا توقّف می‌کرده و همسرش خدیجه، انواع خوراکی‌ها و آشامیدنی‌های پاکیزه را برایش فراهم می‌کرده است ( تصوّف و تشیّع، ص 419ـ 418). دین مقدّس اسلام، آیین معتدل و بدون از افراط و تفریط‌هاست. از این جهت، با روش مرتاضان هند، راهبان مسیحی و اعمال و رفتار خلاف عقل سلیم، مخالف است. از نظر اسلام، مقصود از ریاضت، ترک دنیا و رهبانیت به روش هندوها و پیروان کلیسا و یا چلّه‌نشینی و عزلت صوفیان و افراد خانقاه نیست، بلکه مقصود تمرین و وادار کردن خویش به کارهای خیر و سنن صالحه، از ادای واجبات و ترک محرّمات و سایر امور حسنه است ( نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی، ج1، ص 447).

شریعت‌گریزی

عدّه‌ای از اهل تصوّف، شریعت را مقدّمه‌ای برای رسیدن به حقیقت می‌دانند و با استناد به آیه مبارکه «فاعبد ربّک حتی یأتیک الیقین» می‌گویند: عبادات برای رسیدن به یقین است و با نیل به این مقام، تکلیف از صوفی برداشته می‌شود.
هم‌نشینی با نوجوانان زیبارو و ایجاد رابطه عاشقانه با آنان به این بهانه که ما در چهره خوب‌رویان جمال الهی را می‌بینیم، از جمله مواردی است که صوفیه با ایجاد تصویری نیکو و ستودنی از این عمل مخالف شریعت، به فرار از آن دست زده‌اند. عبد الله یافعی در توجیه عمل دزدی ابراهیم خواص می‌گوید: «ابراهیم خواص، با این کار حرام، بیماری قلب خود را درمان کرد». (خبرگزاری قرآنی ایران، به نقل از احمدحسین شریفی) گاه عدّه‌ای گناه را مفید دانسته می‌گویند: «گناه، آدمی را با حجاب‌های ظلمانی آشنا می‌سازد و از این رو، شخص گناه‌کار پس از توبه از گناه به دلیل «التائب من الذنب کمن لا ذنب له» نه تنها چیزی را از دست نداده بلکه به برکت این شناخت، گامی به جلو نهاده است». با نگاهی به زندگی، سخنان و تعالیم معصومان علیهم السلام می‌بینیم که آن‌ها مخالف چنین عقیده‌ای هستند. به عنوان مثال، مفضل، از شاگردان امام صادق علیهم السلام نامه‌ای به امام نوشت و امام در جواب ایشان مطالب مفصّلی نوشتند. در قسمتی از جواب امام آمده است: «در نامه خود از افرادی یاد کرده‌ای که روش و منش آن‌ها را پسندیده‌ای و گفتی آن‌ها به تو گفته‌اند که دین همان معرفت رجال است؛ وقتی آنان را شناختی هر چه خواستی انجام بده». سپس حضرت می‌فرماید: «بدان که هر کس این صفات را داشته باشد که تو نوشتی، پس او نزد من مشرک به خداوند است و شکی در شرک او نیست. و بدان این کلام کسانی است که چیزی شنیده‌اند ولی معنای آن را نفهمیده‌اند و از اهل آن نیز سؤال نکرده‌اند» (بصائر الدرجات، ص 547). در مورد سقوط تکلیف نیز از امام صادق علیه السلام سؤال شد که برخی می‌گویند: پدر شما فرموده است: « اذا عرفت فاعمل ما شئت؛ وقتی شناخت پیدا کردی و به حق رسیدی، هر آن چه می‌خواهی انجام بده». امام فرمود: «خدا آنان را لعنت کند. پدرم فرموده است که وقتی حق را شناختی، هر کار خیری که می‌خواهی انجام بده که از تو پذیرفته است (وسائل الشیعه، ج 1، ص 88). این شریعت‌گریزی، در قالب‌های متفاوتی خود را نشان می‌دهد. به عنوان مثال، حسن بصری، تبعیت از فرمان عایشه‌ای که با پیامبر خدا مخالفت کرده را واجب می‌داند ولی از امام زمانش تبعیت نمی‌کند. خود وی اقرار می‌کند که «استوی الاسلام بسیف علی» (شواهد التنزیل، حاکم نیشابوری، ج 2،ص 183)، «ولی در جنگ جمل، نه تنها امیر مؤمنان علیه السلام را بنا به فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله امام نمی‌داند، بلکه ارزشی برای فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله قائل نیست. به گواهی تاریخ اسلام، پیامبر خدا دستور سرکوب ناکثین و قاسطین را به امیر مؤمنان داده بود که عایشه با امر پیامبر خدا مخالفت کرد و به ستیزه با علی علیه السلام برخاست. در این جنگ، حسن بصری از کسانی بود که خود می‌گوید: «ندایی در مورد این جنگ می‌شنیدم که می‌گفت: برو چرا که در این جنگ، قاتل و مقتول هر دو در جهنّم هستند». در این مسئله، امام علی علیه السلام به او فرمود که منادی این ندا شیطان بود و وی را نیز برادر شیطان خواند (بحار الأنوار، ج32، ص225). نمونه دیگر، صوفیان فرقه گنابادیه هستند که قطب اصلی آنان شاه نعمت الله ولی است. در در دیوان وی با صراحت آمده است: ای که هستی محبّ آل علی مؤمن کاملی و بی بدلی ره سنّی گزین که مذهب ماست ور نه گمگشته‌ای و در خللی رافضی کیست؟ دشمن بوبکر خارجی کیست؟ دشمنان علی هرکه او چهار یار دارد دوست امّت پاک مذهب است و ولی دوست‌دار صحابه‌ام به تمام یار سنّی و خصم‌ معتزلی (دیوان شاه نعمت الله ولی، ص 88) در حدود دویست مورد از مخالفت سران تصوّف با ذوات مقدّس معصومان علیهم السلام در فصل سیزدهم کتاب تحقیق در تصوّف و عرفان، نوشته خیر الله مردانی، تحت عنوان «مخالفت صوفیه با ائمّه هدی علیهم السلام» آمده است. همه نشان‌دهنده گریز صوفیه از شریعت و ولایت است. خطر تصوّف، تبدیل شدن شیعه به یک اسلام خمار معتاد است. چرا که فرهنگ و مبانی اصیل اسلامی شیعی، از جمله تبرّی، تولّی، جهاد، شهادت و انتظار که نمونه‌هایی از مبانی عمیق شیعه است، از بین برده است. مواردی که در این بخش بدان پرداخته شد، نمونه‌هایی از بدعت‌های صوفیه است که برای آشنایی با اعتقادات و مبانی آن‌ها ذکر گردید. اعتقاداتی دیگر همچون دفاع از ابلیس به عنوان سیّد الموّحدین، تناسخ، حلول و اتّحاد، اعتقاد به امامت نوعیه، سرمگو، اباحه‌گری، شطح‌گویی و… نشان‌دهنده غیر اسلامی بودن این مبانی است. به عقیده دکتر طه حسین، تصوّف یک مذهب اسلامی خالص نیست، بلکه مذهبی است هندی که نزد رواقیان و حکمای اسکندرانی، رنگ یونانی و سپس در ایّام بنی عباس، رنگ اسلامی گرفته است. و یا نویسنده دیگری چنین نتیجه گرفته است که: «خمیرمایه تصوّف، از تعالیم و معتقدات اقوام غیر عرب، از قبیل بوداییان، مانویان و زرتشتیان است که به آن رنگ داده‌اند» (در دیار صوفیان، ص9). به دلیل همین بی اساس بودن مبانی است که تصوّف دست به جعل، تأویل نادرست احادیث و همچنین طرد احادیث صحیح جهت مشروع ساختن اعتقادات خویش زده‌اند که در دو فصل آینده به این مباحث بیشتر می‌پردازیم.
منبع:دوفصلنامه حدیث اندیشه شماره 8و9..

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد