نقش علوم بلاغی در پاسخ گویی به شبهات اعجاز قرآن(2)
1-2. شبهات تحدی
نمونه دیگر از شبهات مربوط به اعجاز بیانی قرآن شبهاتی است که زیرمجموعه ی تحدی قرار می گیرد. هرچند تحدی قرآن منحصر در اعجاز بیانی نیست، در میان ابعاد اعجاز قرآن، مهم ترین بعد اعجازی، مربوط به فصاحت و بلاغت آن است. ضمن اینکه در این نوشتار، موضوعات مختلف، از جنبه بلاغی و ارتباط آنها با علوم بلاغی، بررسی می گردد؛ از این رو، تنها به شبهاتی از تحدی پرداخته می شود که به نوعی با علوم زبور ارتباط دارد.
1. آیا در تحدی قرآن، که خطاب به جمیع بشر است، کسانی همچون امیر مؤمنان و دیگر معصومان(ع) نیز داخل اند؟
2. آیا صدور خطبه های نهج البلاغه، با این حد از فصاحت و بلاغت از حضرت علی(ع)، دلیل این نیست که برخی انسان ها می توانند فوق کلام این نوع انسان ها سخن بگویند؟ اگر چنین است شاید پیامبر هم فوق سخن علی(ع) سخن گفته است و قرآن معجزه الهی نیست.
3. آیا نهج البلاغه، دست کم در برخی موارد، مانند: اما بعد فان الدنیا ادبرت و اذنت بوداع و ان الآخره قد اقبلت و اشرفت باطلاع، (1) از قرآن بلیغ تر نیست؟
سه سوال پیش گفته به گونه ای به قلمرو مخاطبان تحدی قرآن مربوط می شود و با توجه به فراگیری و عمومیت موجود در آیات تحدی، می توان این خطاب را شامل تمامی انسان ها و جنیان دانست؛ آیاتی از قبیل «قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن ایاتون بمثله و لوکان بعضهم لبعض ظهیرا؛ بگو: اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد، هرچند برخی از آنها پشتیبان همدیگر باشند« (اسراء 88)
در این آیه همه آدمیان و جنیان از هماوردی قرآن عاجز دانسته شده اند؛ چرا که الف و لام «الانس» و «الجن»، همه انسان ها و جنیان در تمامی زمان ها و مکان ها را شامل می شود و مقصود از این دو واژه، خصوص انسان ها و جنیان زمان نزول نیست.
گستردگی در بیان، این آیه، حتی پیامبر و امامان معصوم (ع) را شامل می شود و آنها نیز با قدرت بشری، توان هماوردی با قرآن را ندارند. هرچند ممکن است اولیای الهی به جهت قدرت خدادادی، بتوانند سخنی فوق توان بشری بگویند، با این فرض نیز آسیبی به عمومیت تحدی قرآنی و فوق بشری بودن و اعجاز آیات قرآن، نخواهد رسید و چنین قدرتی از قبیل کرامات صادر شده از آنان است که منافاتی با ناتوانی بشر در برابر معجزات انبیا ندارد؛ زیرا آن کرامات، همراه با ادعای نبوت نبوده و ادعایی در برابر دعوت پیامبران محسوب نمی شود. از این رو به فرض فوق کلام المخلوق دانستن سخنان پیامبر و امیر مؤمنان علیهما و آلهما السلام آن سخنان هماورد قرآن به شمار نمی رود؛ زیرا به انگیزه هماوردی صادر نشده است. البته تفاوت شگرف میان قران و سخنان معصومان بر دانایان به ادبیات عرب و سخن شناسان و نقادان ادبی پوشیده نیست. پس در عین وجود مرتبه والایی از فصاحت و بلاغت در سخنان معصومان، آن گفته ها به مرتبه بلند آیات قران نمی رسد. چنان که تبیین فاصله و تفاوت شگرف میان کلام خداوند متعال و سخنان بلیغان عالم (معصومان و غیر معصومان)، رسالت علم بلاغت محسوب می شود و از همین رو برخی بزرگان ادبیات به این فاصله عمیق پرداخته اند. باقلانی، دانشمند بلاغی قرن چهارم، بر این باور است که اگر خواننده در صناعت ادبیات و علم عربیت، در حد متوسط نیز باشد با نگاه به نظم قرآن اولاً و به سخنان پیامبر ثانیاً، به فاصله میان دو ساختار و تفاوت میان دو کلام پی خواهد برد. (2) وی سپس برای ارائه نمونه، به هفت فقره از خطبه ها و دو نامه از نامه های پیامبر (ص)و نیز عهد نامه حدیبیه می پردازد تا در نهایت به خواننده بگوید: اگر از صناعت ادبیات بهره ای و در این مقصد احساسی- هرچند اندک- داشته باشی… بی گمان تفاوت عمیق میان برتری قرآن و سخنان و نامه های پیامبر بر تو پوشیده نخواهد ماند… و میان دو سخن، فاصله ای بس طولانی خواهی یافت. از همین رو باقلانی، ضمن نقل گزیده هایی از سخنان برخی صحابه، به نقل بخش هایی از کلام امیر المومنین که در نهج البلاغه نیز با اندکی تفاوت نقل شده (3) پرداخته است تا در نهایت به این نتیجه برسد که فاصله میان سخن خداوند متعال و سخنان بشری بسیار است و تفاوت میان سخنان بشر که میان دو خطیب یا دو شاعر مشاهده می شود در یک سو و ساختار شگفت قرآن در سوی دیگر قرار دارد. (4)
جالب توجه اینکه باقلانی، در ضمن نقل گوشه هایی از خطبه ها و سخنان امیر بیان، حضرت علی(ع) به جمله اما بعد فان الدنیا ادبرت و اذنت بوداع و ان الآخره قد اقبلت و اشرفت باطلاع (5) اشاره می کند که در شبهه فوق، مورد استناد قرار گرفته بود.
یکی از زمینه های درک برتری قرآن بر سخنان معصومان، دقت در مواردی است که آن بزرگواران، ضمن سخنان خویش، به آیه یا آیاتی از قران استناد کرده اند که تفاوت روشنی میان فقره قرآنی و قبل و بعد آن، احساس می شود؛ یعنی عظمت آیات قرآن در قیاس با سایر سخنان، هنگامی بیشتر قابل درک است که آیه ای در ضمن سخنان دیگر آمده باشد. پس موضوع یکتایی و سرآمدی قرآن، تنها با سخنان بشر عادی و معمولی سنجیده نمی شود، بلکه در مقایسه قرآن با احادیث نقل شده از پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) نیز برتری و بی مانندی آیات الهی آشکار می شود؛ زیرا از آن دو بزرگوار، سخنان بسیاری به صورت خطبه، دعا و کلمات قصار باقی مانده که در ستیغ فصاحت و بلاغت است، اما به هیچ وجه رنگ و بوی قرآن را ندارد. (6)
خاطره ای جالب از زبان ایشان در همین زمینه، شنیدنی است:
به یاد دارم که در اواخر ایام طلبگی خویش که هم با قرآن، آشنا شده بودم و هم با نهج البلاغه، در یک لحظه، به طور ناگهانی این نکته برایم کشف شد. نهج البلاغه را مطالعه کردم، یکی از خطبه های آن است که بسیار تشبیه و تمثیل در آن به کار رفته و جداً از آن نوع فصاحت و بلاغت هایی که بشر به کار می برد بسیار فصیح [تر] و بلیغ [تر] است. این خطبه، سراسر موعظه و یادآوری مرگ و عالم آخرت است و واقعاً خطبه تکان دهنده ای است، می فرماید: … دار بالبلاء مخفوفه و بالغدر معروفه، لاتدوم احوالها و لاتسلم نزالها، احوال مختلفه، و تارات متصرفه، العیش فیها مذموم و الامان منها معدوم و انما اهلها فیها اغراض مستهدفه ترمیهم بسهامها (8)…
تا آنجا که یکمرتبه یک آیه قران می خواند که:
هنالک تبلوا کل نفس ما اسلفت و ردوا الی الله مولیهم الحق و ضل عنهم ما کانوا یفترون… . (9)
با وجود آنکه سخن علی (ع)آن همه اوج و موج دارد ، وقتی این آیه قرآن در وسط می آید، گویی ستاره ای در فضا رخ نموده است. (10)
این حقیقت در ضمن اشعار عربی که به آیات قرآن به صورت تضمین، اشاره کرده اند، روشن تر است. یکی از بزرگان بلاغی در این باره می نویسد: «اگر به کراهت تضمین قرآن در شعر باور نداشتم اشعاری که آیا تقرآن در ضمن آنها آمده نقل می کردم تا طراوت و زیبایی و امتیاز آیات را در قیاس با سایر کلمات بیابی، به گونه ای که حتی برای نا آگاه از آیات قرآن نیز، با اندکی تأمل، نامتجانس بودن آیات، نسبت به آن سخن، روشن می شود». (11)
4. با توجه به اینکه در میان قریش، جز هفت نفر خواندن و نوشتن نمی دانستند، شعر و شاعری، بیشتر در میان آنها رواج داشت. حال با توجه به اینکه قرآن در مقام تحدی بلاغی بوده است، چرا به صورت شعر نازل نگردید و به صورت نثر آمد که با ادبای عرب با آن چندان انسی نداشتند؟
در پاسخ این شبهه، چند نکته می توان گفت:
اولاً در عرصه نزول قرآن، نثر ادبی نیز مانند شعر رواج داشته است. متون ادبی از قبیل سجع، خطابه و مثل های عربی که در برخی کتب تاریخ عرب و تاریخ ادبیات عرب یاد شده، بیانگر وجود فرهنگ نثر گویی در میان عرب جاهلی است. (12) به ادعای برخی از پژوهشگران در تاریخ ادبیات عرب، اثر عمده منثوری از دوران کهن باقی نمانده است، (13) ولی نقل تعدادی از مثل ها و خطابه های عرب و نگارش کتاب هایی در این زمینه، ادعای مذکور را به اثبات می رساند. مثلاً در خصوص امثال عرب، کتاب های متعددی از قبیل الامثال ابوعبید قاسم بن سلام و جمهره الامثال ابوهلال عسکری و مجمع الامثال میدانی به نگارش درآمده است. (14) جاحظ در البیان و التبیین، در بابی مستقل، اسامی برخی از خطیبان معروف جاهلی را بیان کرده است. (15)
ثانیاً مقایسه ادبی میان نثر و شعر در برخی کتب بلاغی، بیانگر ترجیح نثر بر شعر است. وجود ضرورت ها و محدودیت های شعری با محصور ساختن شاعر در وزن و قافیه، وی را در مواردی به کاربرد الفاظ زاید یا متروک و غیر فصیح و نیز تقدیم و تأخیر بیجا و سایر تنگناهای بیانی می کشاند، به گونه ای که به جای پیروی لفظ از معنا، معنا، تابعی از لفظ می گردد. این در حالی است که آزادی عمل در نثر، باعث به خدمت در آمدن الفاظ برای ارائه دلخواه معانی می شود؛ از همین رو درا نتقال معنا از نثر به قالب شعری، رتبه و جایگاه ادبی سخن تنزل می کند. (16) البته این سخن با این فرض است که نثر، از معیارهای فصاحت و بلاغت و زیبایی های ادبی برخوردار باشد و در چنین شرایط متساوی، نثر بر شعر برتری می یابد. باقلانی نیز در این مقایسه، به سخن برخی از اهل ادب اشاره می کند که محدودیت های شعری را موجب فرودست بودن شعر در مقابل نثر دانسته اند. (17)
ثالثاً به فرض برتری شعر بر نثر در شرایط مشابه، می توان برای اثبات برتری خصوص نثر قران بر شعر میان این دو، به صورت میدانی، به تحقیق پرداخت؛ چنان که باقلانی در اعجاز القرآن، ضمن بیان شاهکارهایی شعری از معروف ترین شاعران عرب آنها را با آیات نورانی قرآن مقایسه می کند؛ هرچند اساساً وزن کشی میان قرآن و شعر را با استناد به این روایت نبوی ناروا می شمارد که فرمود: «فضل کلام الله علی سائر الکلام کفضل الله علی خلقه؛ (18) برتری سخن خدای بر سایر سخنان، چون برتری خداوند بر آفریدگانش است». به هر حال وی با اختصاص بیش از پنجاه صفحه از کتاب خویش به این موضوع (19) پس از طرح برخی اشکالات ادبی و محتواتی اشعار معروف شاعران بلند پایه عرب، شگفتی ها و زیبایی های اعجازی برخی آیات قرآن را نمود داده است. وی در نقل اشعار عرب، سخن خویش را به گزارشی از اولین قصیده امرؤالقیس از معلقات سبع و بیان ایرادهای وارد بر آن آغاز کرده است.(20) امرؤالقیس، در رأس شاعران معلقات سبع بوده که در کلام امیر المؤمنین صلی الله علیه آله نیز با عنوان سرآمد شعراء عرب و با وصف الملک الضلیل(پادشاه گمراه) (21) یاد شده است.
5. اگر کسی بگوید اسلوب ادبی و بلاغی عرب در زمان حاضر با زمان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرق دارد، آیا ممکن نیست با اسلوب جدید کلامی بلیغ تر از قران را عرضه کرد؟
پاسخ به این شبهه، با توجه به دو نکته به دست می آید:
اولاً دوران عصر نزول از جهت سبک ادبی و فصاحت و بلاغت، دوره طلایی ادبیات عرب به شمار می رود، به گونه ای که برخی از بلاغت پژوهان قرانی، به هدف اثبات ناتوانی نسل های پس از آن دوره در برابر هماوردی قران گفته اند با توجه به اظهار عجز معاصران نزول قرآن از پاسخ گویی به تحدی قرآن، ناتوانی انسان ها در دوره های بعد یقینی تر خواهد بود؛ زیرا بلاغت در اعصار بعدی بر بلاغت عرب در دوره نزول پیشی نگرفت. (22) ضمن اینکه عوامل منفی و اخلالگر در فصاحت و بلاغت مانند ورود افراد غیر عرب به مناطق عربی و پیدایی و رواج لحن، موجب کاسته شدن از شکوه و اعتبار اولیه و خلوص و پیراستگی عربی اصیل گردید تا بدانجا که نقل شده است بنی مروان، فرزندان خود را در بادیه نگه می داشتند تا با یادگیری زبان اصیل و خالص عربی، از لحن برکنار بمانند. (23)
ثانیا اظهار عجز سخن ردازان و سخن سرایان در برابر قران، به عرب زمان نزول اختصاص ندارد. بلکه امروزه نیز ادبای غیر مسلمان عرب، در برابر دعوت تحدی قرآن اعتراف به ناتوانی دارند. پس اینکه بتوان با اسلوب جدید، کلامی بلیغ تر از قرآن را عرضه کرد، احتمالی تحقق نایافته است و اکنون نیز کسی توان بخشیدن به آن را ندارد. وانگهی همانند مقایسه اشعار عربی قدیم با آیات قرآن – که به آن اشاره شد- می توان با مقایسه متون برگزیده ادبی معاصر با آیات وحیانی، به برتری قطعی قرآن بر این متون دست یافت.
پینوشتها:
* دانشجوی دکتری رشته تفسیر و علوم قرآن. دریافت: 6 /6 /89- تأیید: 15 /7 /89 naghibzadeh@anjomedu.ir
1- نهج البلاغه، صبحی صالح، خ 28
2- اعجاز القرآن، ص 95-94
3- خطبه 28، نامه 22 و کلمات قصار شماره 370
4- باقلانی، اعجاز القرآن، ص 163 و 164و 170
5- نهج البلاغه،خ28
6- ر.ک مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج2، ص 215
7- ر.ک: همان، ج4، ص 552-551
8- نهج البلاغه، خطبه 226 «دنیا خانه ای است فرا گرفته بلا، شناخته به بی وفائی و دغا. نه به یک حال پایدار است، و نه مردم آن از سلامت برخوردار. دگرگونی پذیرد، رنگی دهد و رنگ دیگر گیرد. زندگی در آن ناباب است و ایمنی در آن نایاب، و مردم دنیا نشانه هایند، که آماجشان سازد. تیرهای خود به آنان افکند و به کام مرگشان دراندازد». (ترجمه از دکتر سید جعفر شهیدی)
9- «در آنجا هرکس عملی را که قبلا انجام داده است، می آزماید. و همگی به سوی الله، مولا و سرپرست حقیقی خود، بازگردانده می شوند، و چیزهایی را که به دروغ، همتای خدا قرار داده بودند، گم و نابود می شوند» (یونس 30)
10- ر.ک. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 26، ص 209 (با تلخیص و تصرف)
11- اعجاز القرآن، ص 135
12- ر.ک: جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 8 ص 795-739؛ کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، مترجم به عربی: عبدالحیم نجار، ج 2-1 ص 130-129
13- ر.ک: رژی بلاشر، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه آذرنوش، ج اول ص 265
14- ر.ک: شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص 404
15- ر.ک: عمرو بن بحر جاحظ ، البیان و التبیین، ص 162
16- ر.ک: احمد بن علی القلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشا، ج1 ص 89
17- اعجاز القرآن، ص 104
18- ر.ک: محمد قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج1، ص 4
19- ر.ک: اعجاز القرآن، ص 159-106
20- قصیده مزبور با این بیت آغاز می شود: فقا نبک من ذکر حبیب و منزل بسقط اللوی بین الدخول فحومل
21- نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 455
22- ر.ک: اعجاز القرآن، ص 160
23- ر.ک: مصطفی صادق رافعی، تاریخ آداب العرب، ج1 ص 240
منبع:فصلنامه علمی- تخصصی قرآن شناخت شماره 5
/ج