اثبات برزخ و سرنوشت انسان
اثبات برزخ و سرنوشت انسان
اثبات برزخ و سرنوشت انسان
منبع اختصاصی :راسخون
چکیده
انسان، که همان اشرف مخلوقات لقب گرفته خود، خواهان جاودانگی است؛ خداوند نیز این خواسته انسان را تحقق بخشیده آن را جاودانه گردانیده، اما نه جسمش را بلکه خودِ انسان که همان روحِ اوست. این روح پس از مفارقت از جسم به مقتضای حالاتی که دارد خداود او را به عالَمی به نام برزخ منتقل میسازد تا اولاً جوابگوی اعمال انجام داده دنیایی خود باشد، ثانیاً ادامه طریق داده، به سوی جاودانگی خود سوق پیدا کند. حال، انسان در این دنیا و پیش از مفارقت روحش یا اصلاً نمیداند عالم برزخی وجود دارد و یا اینکه وجود عالم برزخ را دانسته ولی نمیداند عالم برزخ چگونه عالَمی است؟ و هزاران سؤال دیگر در مورد برزخ برای وی مجهول است. این مقاله ما را بر آن داشت تا ابتداءً به مفهوم و ضرورت برزخ پرداخته، سپس اثبات برزخ را از دیدگاه آیات و روایات بیان نموده و در نهایت، توضیحاتی کلی در مورد برزخ و عالم پس از مرگ بیان نماییم.
کلید واژه: مرگ، برزخ، انسان، دنیا، آخرت، بهشت، جهنم.
مقدمه
«مِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!» (1)
یکی از اصول مهم اعتقادات، مسئله معاد جسمانی است که از ضروریات دین اسلام میباشد؛ به این معنا که در روز موعود همین جسم و روح به صحنه قیامت باز گردانده میشوند. آیات متعددی نیز بر این مهم دلالت دارند؛ مانند: «بَلَی قَادِرِینَ عَلَی أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ؛ آری قادریم که (حتّی خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتّب کنیم!»، (2) «ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ به کلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ؛ برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی این استخوانها را زنده میکند در حالی که پوسیده است؟! بگو: «همان کسی آن را زنده میکند که نخستین بار آن را آفرید؛ و او به هر مخلوقی داناست!»، (3) «إِن تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا کُنَّا تُرَابًا أَئِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ؛ اگر (از چیزی) تعجب میکنی، عجیب گفتار آنهاست که میگویند: آیا هنگامی که ما خاک شدیم، (بار دیگر زنده میشویم و) به خلقت جدیدی بازمیگردیم؟!» (4)
مفهوم برزخ
شاید بتوان ادعا کرد که همه لغت شناسان واژه «برزخ» را حائل بین دو چیز میدانند. جوهری در صحاح تصریح کرده است: «برزخ حائل بین دو چیز است و مابین دنیا و آخرت، از هنگام مرگ تا بعث را نیز برزخ گویند؛ لذا کسی که بمیرد داخل برزخ شده است.» (5)
بدین ترتیب باید گفت «برزخ در معنای لغوی چیزی است که میان دو چیز مختلف حائل باشد؛ خواه با آن دو چیز مناسبتی داشته باشد، خواه نداشته باشد؛ چنانکه آن را به معنای اعراف یا وضع میان بهشت و دوزخ و نیز به معنای زمانهای که میان وقت مرگ و روز قیامت است، به کار بردهاند. حکما و فلاسفه اسلامی با رعایت معنای لغوی این کلمه واسطه و حد فاصل میان مادیات و مجردات صِرف را برزخ یا عالم مثال خواندهاند؛ البته عالم در نظر شیخ شهابالدین سهروردی خیال منفصل شناخته میشود و در نظر صدرالمتألهین شیرازی خیال متصل به شمار آید. بنابراین برزخ چه به عنوان عالم خیال منفصل دانسته شود و چه به عنوان عالم خیال متصل، واسطه و مرتبهای از هستی است که در میان موجودات مادی و مجردات محض قرار گرفته است.» (6)
این واژه سه بار در قرآن تکرار شده که در هر سه مورد در لغت به معنای حائل و وسط به کار رفته است. (7)
مقصود ما از برزخ، معنای مصطلح آن در قرآن و روایات است؛ یعنی عالمی که بین دنیا و قیامت قرار گرفته و از منظر روایات، قرآن از آن با عنوان برزخ تعبیر کرده است. و با عالم ماده و دنیا تفاوت اساسی دارد. موجودات این عالم مادی نیستند؛ ولی از برخی ویژگیهای موجودات مادی نیز بینصیب نیستند؛ مثلاً دارای شکل، صورت، حد، کم، کیف و اعراض فعلیه هستند. حالات مختلفی همچون سختی، راحتی، نگرانی، شادمانی و… نیز برای افراد، در آن عالم وجود دارد. (8)
اهمیت و ضرورت بحث از برزخ
میدانیم که مسئله معاد جسمانی، به معنای بازگشت روح آدمی به همین بدن است. که در اینجا ممکن است گفته شود آیا آدمی روح دارد؟ و اگر چنین است، چه اشکالی دارد که با فرا رسیدن مرگ، روح و جسم آدمی هر دو معدوم شده و در قیامت خدای قادر متعال انسانی شبیه همین انسان دنیوی و مرکب از روح و بدن را دوباره ایجاد کند؟ ولی باید توجه داشت که در این صورت معادی تحقق پیدا نکرده؛ بلکه این روح با فرا رسیدن مرگ هم نابود نمیشود – اگر چه اجزای بدنش متلاشی گردند – و نهایتاً در موعد مقرری همه اجزای متفرق، جمع شده و روح دوباره به آن تعلق میگیرد، در این صورت همان انسانی که در دنیا میزیسته، این بار به صحنه قیامت باز گردانده میشود. پس لازم است تا در مورد سرنوشت روح پس از قطع علاقه از بدن، جستجویی صورت گیرد تا دریابیم آیا تا قیامت باقی است؟ و اگر باقی است در کجا و در چه وضعیتی به سر میبرد؟ آیا اعمال دنیوی انسان در کیفیت حیات پس از مرگ تأثیر مثبت یا منفی خواهد داشت؟
ادله وجود برزخ در آیات و روایات
آیات و روایات متعددی بر وجود برزخ دلالت میکنند که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
«حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ (آنها همچنان به راه غلط خود ادامه میدهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرا رسد، میگوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید! شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم!» (ولی به او میگویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان میگوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!» (10)
آیه شریفه، این حقیقت را بیان میکند که کافران و ستمگران گمراه، به هنگام مرگ، جهت انجام دادن عمل صالح و جبران گذشته خود، تمنای بازگشت به دنیا را دارند؛ اما – بر خلاف انتظارشان – گفته میشود: این گفتار کلمهای است که آنان، فقط بر زبان جاری کرده و بیاثر است و برگردانده هم نمیشوند. برای اینان «برزخی» فرا رویشان خواهد بود و ناچار باید در آن بمانند تا روزی که برانگیخته شوند.
«إِنِّی آمَنتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ به ما غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ؛ (به همین دلیل) من به پروردگارتان ایمان آوردم؛ پس به سخنان من گوش فرا دهید!» (سرانجام او را شهید کردند و) به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «ای کاش قوم من میدانستند… که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامی داشتگان قرار داده است!» (11)
این آیه شریفه هم به خوبی بر مدعا دلالت میکند؛ زیرا وقتی مؤمن آل یس را شهید کردند – او مردی مؤمن بود که به یاری فرستادگان حضرت عیسی علیهالسلام شتافت و مشرکان و گمراهان را به پیروی از آنان فرا خواند و با شهامت هر چه بیشتر نه تنها مردم را به حمایت از فرستادگان آن حضرت دعوت کرد و گفت: «از کسانی پیروی کنید که از شما مزدی نمیخواهند و خود هدایت یافتهاند! من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده، و همگی به سوی او بازگشت داده میشوید؟!» بلکه خود نیز ایمان آورد و گفت: «(به همین دلیل) من به پروردگارتان ایمان آوردم؛ پس به سخنان من گوش فرا دهید!» ولی متأسفانه نه تنها توصیهها و سفارشها و نصیحتهای او در دل سخت مردم اثری نگذاشت، بلکه آتش عداوت و دشمنی را در دل آنان برانگیخته، بر او هجوم آوردند و او را زیر دست و پا شهید کردند. – به او گفته شد تا داخل بهشت شود او هم آرزو کرد و گفت: «ای کاش قوم من میدانستندکه خدا مرا بخشیده و مرا از گرامی شدگان قرار داده است.»
این آیات هم به خوبی دال بر وجود عالم برزخ میباشند؛ وگرنه آرزوی مؤمن آل یس برای آگاه شدن قومش از حالات او، معنا ندارد. این نکته دلالت میکند که قوم وی در دنیا بوده و هیچ گونه اطلاعی از وضعیت او نداشتند؛ به همین سبب نمیتوان گفت آیه شریفه درباره قیامت است؛ زیرا سیاق آیه حاکی از آن است که بلافاصله پس از مرگ مؤمن آل یس به او گفته شد: «اُدْخُلِ الْجَنَّةَ» و این جنت با بهشت برزخی تناسب دارد. گفتار همراه با آرزوی او «کاش قومم میدانستند خدا مرا بخشیده و به من منزلتی بس رفیع عنایت فرموده» نیز، مؤیِّد این مطلب است.
علامه طباطبایی رحمهالله در ذیل آیه شریفه میگوید: خطاب «اُدْخُلِ الْجَنَّةَ» از آن حکایت میکند که قومش او را کشتند؛ آنگاه از ساحت الهی بر او ندا شد که داخل بهشت شود. این مطلب را آیه بعد «وَ مَا أَنزَلْنَا عَلَی قَوْمِهِ مِن به عدهِ مِنْ جُندٍ مِّنَ السَّمَاء وَ مَا کُنَّا مُنزِلِینَ؛ و ما بعد از او بر قومش هیچ لشکری از آسمان نفرستادیم، و هرگز سنت ما بر این نبود.» (12) تأیید میکند. پس همین که واژه «قِیلَ اُدْخُلِ الْجَنَّةَ» به جای اخبار از قتل او آورده شد، اشاره به این معناست که بین کشته شدن او به دست قومش و امر شدن او به دخول به بهشت، هیچ فاصلهای نبوده و مثل این که قتل او به دست آن مردم، همان امر شدن او به دخول بهشت تلقی شده است. (13)
عبد الرحمن بن سنان گوید: از چگونگی و کیفیت حوض کوثر از امام صادق علیهالسلام سؤال کردم. حضرت فرمودند: حوضی است که مابین بُصری (قریهای از شام) و صَنعا قرار دارد (یا اینکه بزرگی آن به این مقدار است). آیا دوست داری آن را ببینی؟ عرض کردم: بله، گوید: حضرت دست مرا گرفته به پشت مدینه بردند، سپس پای مبارک خود را به زمین زدند، (ناگهان) نهری را جاری دیدم که از یک طرف آن آبی سفیدتر از برف جاری بود و از جانب دیگر آن شیری سفیدتر از برف، و در وسط آن شرابی بهتر (و خوشرنگتر) از یاقوت در جریان بود؛ پس چیزی نیکوتر از آن، خَمری که بین نهر شیر و آب قرار داشت ندیدم.
سپس عرض کردم: فدایت گردم، این نهر از کجا سرچشمه گرفته و مجرای آن کجاست؟ فرمودند: اینها چشمههایی هستند که خداوند در کتابش ذکر کرده؛ نهرهایی در پشت بهشت هستند چشمهای از آب و چشمهای از شیر و چشمهای از شراب در این نهر، جاری هستند… عرض کردم: فدایت گردم، هیچگاه روزی را مانند امروز ندیدم و فکر نمیکردم مسئله از این قرار باشد. حضرت فرمود: این کمترین چیزی است که خدای تعالی برای شیعیان ما آماده کرده.
همانا مؤمن هنگامی که از دنیا رفت، روحش به جانب این نهر آمده، و از باغهای اطراف آن استفاده میکند و از شراب آن میآشامد و به درستی دشمن ما هنگامی که از دنیا برود، روحش به وادی «برهوت» سوق داده شده و در عذاب آن جاودان گردد و از زقوم آن به او خورانده و از حمیمش به او نوشانده شود؛ پس، از این وادی، به خدا پناه ببرید. (14)
روایت شریفه، صریح در وجود عالم برزخ و نعمتها و عذابهای برزخی است و به توضیح بیشتر نیاز ندارد.
امام صادق علیهالسلام طبق روایتی میفرمایند: «هنگامی که مردگان خود را قبل از طلوع خورشید زیارت کنید (آنها زیارت شما را) میشنوند و شما را پاسخ میگویند؛ اما اگر بعد از طلوع خورشید آنها را زیارت نمایید، میشنوند؛ اما پاسخگو نیستند.» (15)
طبیعی است که اگر عالم برزخ وجود نداشته باشد، روایات اینچنینی هم نباید معنای معقولی داشته باشند؛ زیرا وقتی مردگان به خاک و مادّه بیشعور تبدیل شوند و حقیقتی دیگر از انسان (که تمامیت انسانیت او را تشکیل میدهد) در عالمی دیگر وجود نداشته باشد تا دعای خیر و زیارت زندگان را بشنوند، نمیتوان گفت آنان صدای شما را میشنوند و پاسخ میدهند. (16)
انس بن مالک گوید: رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم تا سه روز کشتههای بدر را رها کردند؛ آنگاه نزد آنان آمده و ایستادند و آنان را ندا کرده و فرمودند: ای اباجهل بن هشام، ای امیۀ بن خلف، ای عتبۀ بن ربیعه، آیا آن وعدهای را که پروردگارتان به شما داده بود، حق (مطابق واقع) یافتید؟! پس همانا من آنچه را که پروردگارم به من وعده داده بود، حق یافتم.
هنگامی که عمر، کلام پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را شنید، گفت یا رسول الله! چگونه آنان سخن شما را میشنوند و چطور میتوانند جواب شما را بدهند؛ در حالی که مرداری بیش نیستند؟ حضرت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند: قسم به آن کسی که جانم در دست اوست! شما نسبت به سخنان من شنواتر از آنان نیستید؛ اما آنان قدرت پاسخگویی ندارند؛ سپس امر کردند تا آنها را کشانکشان به چاه بدر بیفکنند. (17)
شبیه این جریان پس از خاتمه جنگ جمل نیز اتفاق افتاد؛ هنگامی که امیرالمؤمنین علیهالسلام به همراه عمار یاسر و عدهای از اصحابش کشتههای جنگ را ملاحظه کردند، مطالبی فرمودند؛ هنگامی که به کعب بن ثور رسیدند در حالی که او بر زمین افتاده و قرآن بر گردنش آویزان بود، حضرت امر فرمودند تا قرآن را از گردنش جدا نموده در جای پاکی قرار دهند؛ سپس فرمودند: «ای کعب بن ثور! آنچه را که خدا به من وعده داده بود، حق یافتم؛ آیا تو هم آنچه را که خدا وعدهات داده بود، حق یافتی؟» سپس فرمود: تا او را به پهلو بخوابانند و از (کنار جنازه) او گذشتند.
همچنین وقتی حضرت ملاحظه کردند که طلحه روی زمین افتاده، دستور دادند تا او را نیز بنشانند، آنگاه خطاب به او همان مطالبی را که فرمودند که قبلاً خطاب به کعب بن ثور فرموده بودند. در این هنگام مردی از قرّا در مقابل آن حضرت ایستاده و عرض کرد: یا امیر المؤمنین! این چه کلامی است (این کشتهها شایستگی آن را ندارند تا مورد خطاب قرار گیرند) اینان مردهاند و کلام شما را نشنیده و جواب شما را هم نمیدهند. حضرت فرمودند: «همانا آنان کلام مرا میشنوند؛ همانطور که اصحاب قلیب (در بدر که در روایت قبل به آن اشاره شد) کلام حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم را شنیدند، و اگر اجازه داشتند که جواب بدهند، شگفت زده میشدی.» (18)
باز از آن حضرت نقل شده که روزی پس از بازگشت از صفین در پشت کوفه خطاب به قبرستانی که در آنجا واقع بود، فرمودند: «ای کسانی که در دیار وحشتناک ساکنید و در مکانهای بیآب و گیاه و خالی از اشخاص (به سر میبرید) و ای اهل قبرهای تاریک، و ای ساکنان خاک، و ای اهل غربت و دوران از وطن، ای کسانی که تنهایید و ای کسانی که ترسانید، شما کسانی هستید که قبل از ما رفتید و ما پیروانتان هستیم که به شما ملحق خواهیم شد؛ اما خانههایتان را ساکن شدند، زنانتان به ازدواج در آمدند و اموال شما تقسیم شد؛ این خبری بود که نزد ما بود، شما چه خبری دارید؟ آنگاه حضرت توجهی به اصحاب نمودند و فرمودند: آگاه باشید که اگر آنها در سخن گفتن مأذون بودند، هر آینه به شما خبر میدادند که بهترین توشه آخرت، تقواست.» (19)
یونس بن یعقوب گوید: امام صادق علیهالسلام فرمودند: «هنگامی که شخصی از دنیا برود (درگذشتگان قبل از او) نزد او جمع شده و درباره کسانی که از دنیا رفتهاند یا در دنیا باقی ماندهاند، از او سؤال میکنند؛ پس اگر شخص (مورد سؤال) درگذشته است، ولی بر آنان وارد نشده، گویند: سقوط کرد، سقوط کرد، و سپس بعضی از آنان به بعضی دیگر گویند: او (تازه وارد) را رها کنید تا از مرارتها و سختیهایی که مرگ بر او وارد کرده (استراحت نموده و) آرامش پیدا کند.» (20)
این روایات با صراحت از عالمی سخن میگویند که ارواح گذشتگان در آنجا هستند؛ عالمی که نه از سنخ عالم دنیوی است و نه از سنخ قیامت. (21)
عالم برزخ کجاست؟
دانستیم فاصله زمانی بین مرگ و قیامت «عالم برزخ» نامیده شده و مردگان تا برپایی قیامت، در عالم برزخ به سر میبرند. لازمه این علم این است که معتقد شویم همه آنهایی که از ابتدای خلقت عالم هستی تا کنون از دنیا رفته و از این پس نیز میمیرند از انبیاء و اولیاء و صالحین گرفته تا پادشاهان و ظالمین و مستکبرین و مشرکین، همگی در آن عالم جمع هستند و در انتظار برپایی قیامت به سر میبرند که البته معتقد هم هستیم.
اینک به این نکته میپردازیم که: عالم برزخ کجاست؟ آیا عالم برزخ جزء این عالم است؛ یعنی آیا عالم برزخ جزء این عالم است؛ یعنی آیا برزخ در همین دنیاست و مثلاً همین خورشید و ماه بر آن طلوع و غروب دارد، و ارواح اموات چه مؤمن و چه کافر در روز این عالم یک حالت و در شب این عالم دارای حالت دیگری هستند؟ یا اینکه طلوع و غروب خورشید برای اهل این دنیا اثر دارد و شب و روز برای برزخیان تأثیری ندارد؟.
اینها سؤالاتی است که در اذهان بسیاری از مؤمنینِ به معاد وجود دارد. اینک به عنوان مقدمه، توجه علاقهمندان را به مطالب زیر جلب مینماییم:
1. عالم قیامت هنوز برپا نشده و یکی از مقدمات برپایی آن نابودی نظام این عالم است و به تعبیر قرآن، قیامت وقتی برپا میشود که: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَ إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ وَ إِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ وَ إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ وَ إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ؛ در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود، و در آن هنگام که ستارگان بیفروغ شوند، و در آن هنگام که کوهها به حرکت درآیند، و در آن هنگام که با ارزشترین اموال به دست فراموشی سپرده شود، و در آن هنگام که وحوش جمع شوند، و در آن هنگام که دریاها برافروخته شوند.»، (22) «إِذَا السَّمَاء انفَطَرَتْ وَ إِذَا الْکَوَاکِبُ انتَثَرَتْ وَ إِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ؛ آن زمان که آسمان [کرات آسمانی] از هم شکافته شود، و آن زمان که ستارگان پراکنده شوند و فرو ریزند، و آن زمان که دریاها به هم پیوسته شود، و آن زمان که قبرها زیر و رو گردد (و مردگان خارج شوند)»، (23) «إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ خَافِضَةٌ رَّافِعَةٌ إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا وَ بُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا فَکَانَتْ هَبَاء مُّنبَثًّا؛ هنگامی که واقعه عظیم (قیامت) واقع شود، هیچ کس نمیتواند آن را انکار کند! (این واقعه) گروهی را پایین میآورد و گروهی را بالا میبرد! در آن هنگام که زمین به شدّت به لرزه درمیآید، و کوهها در هم کوبیده میشود، و به صورت غبار پراکنده درمیآید.» (24)
اینها همه علائم فرو پاشیدن نظام این عالم است، و باید بدانیم تا این نظام وجود برپاست، عالم قیامت برپا نشده و مردگان در عالم دیگری به نام «عالم برزخ» به سر میبرند.
2. در جای خود ثابت است که این خورشید و ماه در عالم قیامت وجود ندارند، و خداوند متعال عالم قیامت را به وسیله نیروی دیگری روشن میکند و البته در آن هم اختلاف است که آیا نور و روشنایی قیامت، به وسیله اعمال صالح هر شخص و آن هم برای خود اوست. همان گونه که قرآن شریف فرموده: «یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُم به سورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ؛ روزی که مردان و زنان منافق به مؤمنان میگویند: «نظری به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوی برگیریم!» به آنها گفته میشود: «به پشت سر خود بازگردید و کسب نور کنید!» در این هنگام دیواری میان آنها زده میشود که دری دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب!» (25) و یا چیزی همانند خورشید، عالم قیامت را روشن میگرداند و همه خلایق از آن بهره میگیرند، در این نیز قرآن شریف میفرماید: «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَی فَإِذَا هُم قِیَامٌ یَنظُرُونَ؛ و در «صور» دمیده میشود، پس همه کسانی که در آسمانها و زمیناند میمیرند، مگر کسانی که خدا بخواهد؛ سپس بار دیگر در «صور» دمیده میشود، ناگهان همگی به پا میخیزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند.» (26)
بررسی و تحقیق پیرامون دو آیه شریفه و اینکه روشنایی قیامت چگونه و به چه کیفیتی است، به این دلیل که مربوط به بحث قیامت است، در این مجال نمیگنجد و علاقهمندان باید برای درک معنای دو آیه به تفاسیر مراجعه نمایند. حال در اینجا نیاز است به احادیثی ذیل این مبحث بپردازیم:
1. مرحوم شیخ کلینی در اصول کافی به نقل از علی بن ابراهیم آورده است: حسین بن میسر گفت: از حضرت صادق علیهالسلام در مورد بهشتی که حضرت آدم علیهالسلام در آن بوده، سؤال کردم. حضرت فرمودند: «آن باغی است از باغهای دنیا که خورشید و ماه بر آن طلوع میکنند، و اگر از باغهای قیامت بود هرگز آدم علیهالسلام از آن خارج نمیشد.» (27)
حدیث فوق از چند جهت قابل توجه است: الف» حضرت آدم علیهالسلام در آن بهشتی که در عالم قیامت وعده داده شده، خلق نشده و آن بهشت را مشاهده نکرده است. ب» در جایی از این دنیا بهشتی وجود دارد که قابل رؤیت و مشاهده انسانهای عادی نیست و نمیتوانند به آنجا رفت و آمد کنند و در حقیقت میتوان گفت: آن بهشت در عین حالی که در دنیاست ولی برای بشر از عوالم غیب محسوب است و البته باید توجه داشت که دنیا منحصر به کره زمین و چند صد کیلومتر اطراف آن نیست. ج» همین خورشید و ماه، آن بهشت را روشن میکنند و برای طلوع و غروب دارند و بهترین دلیل، «الف و لام» عهد حضوری است که حضرت بر کلمه «شمس و قمر» درآورده.
2. باز مرحوم شیخ کلینی به نقل از ضریس کناسی مینویسد: ضریس گفت از حضرت باقر علیهالسلام پرسیدم: مردم (مقصود، اهل سنت است) میگویند «آب فرات از بهشت خارج میشود.» چگونه میشود درست باشد در صورتی که این آب از مغرب جاری است (یعنی سرچشمهاش مغرب است) و در بین راه چشمهها و جویبارهای دیگری به آن ریخته میشود؟ حضرت فرمودند: «بلی، من هم (از پدرانم) شنیدهام که خداوند در مغرب زمین بهشتی خلق فرموده و آب فرات شما از آن خارج میگردد، و ارواح مؤمنین عصر هر روز به آن بهشت میروند و از میوههای آن میخورند و از نعمتهای دیگر خداوند بهره میگیرند، و همدیگر را ملاقات میکنند و چون فجر صادق طلوع کند از آن خارج میشوند…» (28)
نعمتهای برزخی
یکی از نعمتهای الهی، وجود بهشت برزخی برای مؤمنان است. از آیات و روایات استفاده میشود که ارواح مؤمنان در بهشت برزخی از نعمتهای الهی برخوردارند. برخی از آیات با صراحت از وجود بهشت برزخی سخن گفتهاند؛ مانند: «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ به ما غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ؛ (سرانجام او را شهید کردند و) به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «ای کاش قوم من میدانستند… که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامیداشتگان قرار داده است!».» (29) آیه شریفه به روشنی دلالت میکند که منظور از جنّت، همان بهشت برزخی است و ذیل آیه، «یَا لَیْتَ قَوْمِی» گواه این مدعاست.
در آیهای دیگر میفرماید: « الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ به ما کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را میگیرند در حالی که پاک و پاکیزهاند؛ به آنها میگویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام میدادید!».» (30) از آیه استفاده میشود درود و سلام فرشتگان هنگامی است که روح مؤمنان را اخذ میکنند. بدین وسیله به آنان اعلام میدارند که شما از هر گونه گرفتاری و ناراحتی در امان هستید؛ سپس به آنها میگویند داخل بهشت شوید. منظور از این بهشت، کدام بهشت است؟ آیا بهشت برزخی است یا بهشت در قیامت؟ احتمال دارد منظور بهشت خُلد باشد، ولی آیه شریفه به قرینه سیاق، بهشت برزخی ظهور دارد. (31)
در بعضی از آیات مؤکداً میفرماید: «وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ به ما آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ؛ (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و به خاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشدهاند [مجاهدان و شهیدان آینده]، خوشوقتند؛ (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان میبینند؛ و میدانند) که نه ترسی بر آنهاست، و نه غمی خواهند داشت. و از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان نیز) مسرورند؛ و (میبینند که) خداوند، پاداش مؤمنان را ضایع نمیکند؛ (نه پاداش شهیدان، و نه پاداش مجاهدانی که شهید نشدند).» (32) این آیات به وجود بهشت برزخی تصریح ندارند؛ ولی به نظر میرسد شادمانیهای ویژه، نعمتها و فضل الهی به شهدا پس از کوچ از دنیا، باید در جایگاهی مخصوص باشد؛ آیا میتوان گفت در جایی غیر از بهشت برزخی است؟ (33)
ابوبصیر از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که حضرت در مورد آنان (مقتولان فی سبیل الله) فرمودند: «به خدا قسم! آنان شیعیان ما هستند که وقتی داخل بهشت شدند و با کرامت الهی رو به رو شدند، نسبت به کسانی که از برادران مؤمنشان به ایشان پیوستهاند شادمان خواهند شد و این کلام، قول کسانی که پاداش و کیفر بعد از موت را باطل میدانند، رد میکند.» (34)
در برخی روایات هم، برزخ را باغی از باغهای بهشت یا گودالی از گودالهای جهنم دانستهاند. از امام سجاد علیهالسلام نقل شده که فرمودند: «همانا قبر باغی از باغهای بهشت یا حفرهای از حفرات جهنم است.» (35) که منظور از قبر در روایت، برزخ است.
وجود بهشت برزخی را میتوان از آیات دیگری نیز استفاده کرد: «وَ قَالَ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْنَا الْمَلَائِکَةُ أَوْ نَرَی رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی أَنفُسِهِمْ وَ عَتَوْ عُتُوًّا کَبِیرًا یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلَائِکَةَ لَا بُشْرَی یَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا وَ قَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُورًا أَصْحَابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُّسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا؛ و کسانی که امیدی به دیدار ما ندارند (و رستاخیز را انکار میکنند) گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و یا پروردگارمان را با چشم خود نمیبینیم؟!» آنها درباره خود تکبّر ورزیدند و طغیان بزرگی کردند! (آنها به آرزوی خود میرسند،) امّا روزی که فرشتگان را میبینند، روز بشارت برای مجرمان نخواهد بود (بلکه روز مجازات و کیفر آنان است)! و میگویند: «ما را امان دهید، ما را معاف دارید!» (امّا سودی ندارد!) و ما به سراغ اعمالی که انجام دادهاند میرویم، و همه را همچون ذرّات غبار پراکنده در هوا قرار میدهیم! بهشتیان در آن روز قرارگاهشان از همه بهتر، و استراحتگاهشان نیکوتر است!» (36)
علامه طباطبایی رحمهالله میفرماید: این آیات، صریحترین آیات قرآنی درباره برزخ است. واژه «مقیل» در آیه شریفه به معنای خواب قیلوله است، و روشن است که در بهشت قیامت خوابی وجود ندارد؛ اما در مورد برزخ باید گفت: خوابهای دنیوی در آن مطرح نیست؛ ولی نسبت آن به قیامت مانند نسبت خواب به بیداری است؛ از این روی خدای سبحان مردم را به قیام برای ساعت (قیامت) توصیف میکند. در روایات هم امام علیهالسلام میفرماید: «برای میت دری به بهشت گشوده میشود و به او گفته میشود: «نَم قَرِیرُ العِین؛ با شادمانی و خوشوقتی بخواب»، یا دری به جهنم گشوده میشود و به او گفته میشود: «نَم بِشَرِّ حَال؛ به بدترین حالات بخواب».
چنین معنایی در اخبار فراوان آمده است و در هیچ روایتی تصریح نشده که میّت وارد بهشت میشود؛ بلکه همه روایات مربوط، از گشودن دری برای مؤمن به سمت بهشت سخن میگویند و اینکه او جایگاه خود را در بهشت میبیند و روح و راحتی از آنجا بر او داخل میشود و به او گفته میشود: «نَم قَرِیرُ العِین نَم نَومَۀ العَرُوس؛ با خوش وقتی و شعف بخواب، بخواب همانند خواب عروس.» امام باقر علیهالسلام نیز در پاسخ به این سؤال که موت چیست، میفرمایند: «همان خوابی است که هر شب به سراغ شما میآید؛ با این فرق که مرگ، خوابی طولانی است و افراد در روز قیامت از آن بیدار میشوند.» (37)
ابوبصر گوید از امام صادق علیهالسلام درباره ارواح مؤمنان سؤال کردم، حضرت فرمودند: «در حجرههایی در بهشت هستند؛ از طعام و شراب آن استفاده میکنند.» حضرت نیز فرمودند: «ارواح مؤمنان بر درختی از بهشت قرار دارند، از خوردنیها و نوشیدنیهای آن تناول میکنند.» (38)
نتیجه اینکه، روایات متعددی در این زمینه وارد شده که برخی از آنها از گشوده شدن دَرِ بهشت و برخی از برخوردار بودن مؤمنان از نعمت بهشتی سخن میگویند؛ همچنین آیه شریفهای که در مورد مؤمن آلیس نازل شده، از داخل شدن او به بهشت سخن میگوید؛ بنابراین چارهای نیست جز اینکه گفته شود روایاتی که میفرمایند: برای میّت دری به بهشت گشوده میشود و به او گفته خواهد شد: «نَم قَرِیرُ العِین و…» به این معناست که پس از گشودن در، به آنان گفته میشود: «داخل بهشت شوید» و در بهشت به آنها گفته میشود: «نَم قَرِیرُ العِین» پس باید کلامی شبیه «ادخلوا» و مانند آن در تقدیر گرفته شود تا جمع بین روایات، امکانپذیر باشد. (39)
عذابهای برزخی
از دیگر ویژگیهای برزخ، وجود عذابهای برزخی است. این عذاب برای کسانی که استحقاق آن را دارند، امری حتمی است و نمیتوان آن را انکار و هیچ یک از مسلمانان نیز، منکر آن نشده. مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی رحمهالله در تجریدُالإعتقاد میگوید: «از ضراره نقل شده است که او عذاب قبر را انکار کرده؛ در حالی که اجماع علمای اسلام بر خلاف آن است و همگی بر وجود آن اتفاق نظر دارند.» (40) سید مرتضی رحمهالله هم در اینباره میگوید: «نظر صحیح آن است که گفته شود عذاب قبر هم ممکن است و محال نیست، و هم وجهی برای قبح و زشت بودن آن وجود ندارد.» (41) احمد بن حنبل هم میگوید: «عذاب قبر حق است. از عبد درباره دین و پروردگارش سؤال میشود، او جایگاه خود را از آتش و بهشت خواهد دید، (سؤال) منکر و نکیر حق است.» (42)
کلام بزرگان بر امکان و تحقق عذاب برزخی، نشأت گرفته از آیات و روایات اهل بیت علیهمالسلام است. حال برای اثبات وجود چنین عذابی به آیات و روایات این باب تمسک میکنیم. از جمله کسانی که در قرآن سخن از عذاب برزخی آنان به میان آمده، قوم حضرت نوح علیهالسلام است: «مِمَّا خَطِیئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ یَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا؛ (آری، سرانجام) همگی به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد گشتند، و جز خدا، یاورانی برای خود نیافتند!» (43)
ظاهر این آیه حکایت میکند که مقصود از «نار»، همان آتش و عذاب در برزخ است که گربیانگیر قوم نوح شده، و نه عذاب در قیامت؛ زیرا «فاء تفریع» که واژه «ادخلوا» در آمده، دلالت دارد که قوم نوح پس از غرق شدن، بلافاصله داخل آتش شدند و این آتش، غیر از آتش برزخی، چیز دیگری نخواهد بود. البته بعضی مانند مقاتل و کلبی گفتهاند: مقصود از نار، آتش جهنم در قیامت است؛ یعنی آنان به زودی داخل آتش میشوند، و علت اینکه واژه دخول به لفظ ماضی آمده، آن است که بفهماند چنین وعدهای صادق است؛ مانند: «وَ نَادَی اَصحابُ النَّار» و باز مثل «وَ نَادَی اَصحابُ الجنَّۀ» (44) و برخی نیز احتمال دادهاند که هر دو (آتش برزخی و آتش قیامت) مراد باشد. (45)
روشن است که چنین استفادهای (که منظور، آتش قیامت باشد) خلاف ظاهر آیه شریفه است؛ زیرا فاء تفریع به روشنی دلالت میکند که چنین امری (دخول در آتش) بلافاصله پس از مرگ (و در برزخ) اتفاق افتاده است. مرحوم علامه طباطبایی رحمهالله نیز با اشارهای کوتاه در این زمینه میفرماید: «نباید به قول کسانی که میگویند ممکن است منظور، آتش اُخروی باشد، اعتنا شود.» (46)
قرآن از عذاب برزخی قوم فرعون نیز سخن گفته است: «…حَاقَ به آلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ؛ خداوند او را از نقشههای سوء آنها نگه داشت، و عذاب شدید بر آل فرعون وارد شد! عذاب آنها آتش است که هر صبح و شام بر آن عرضه میشوند؛ و روزی که قیامت برپا شود (میفرماید:) «آل فرعون را در سختترین عذابها وارد کنید!».» (47)
با دقت در آیه شریفه پی میبریم که مقصود از «سُوءُ الْعَذَابِ» همان عذاب برزخی است؛ زیرا در ذیل آن آمده «یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ» این قسمت از آیه به طور صریح بر عذاب در قیامت دلالت دارد و بدن شک عذابی است که از نوع «سُوءُ الْعَذَابِ» که در قسمت اول آیه آمده نیست؛ زیرا در مقابل آن قرار دارد؛ از این رو منظور از «سُوءُ الْعَذَابِ» و همین طور آن آتشی که در آیه شریفه ذکر شده، همان عذاب برزخی است، نه عذاب در قیامت؛ چرا که فرعونیان در برزخ فقط بر آتش عرضه میشوند؛ یعنی کنار آتش برده میشوند؛ ولی آنان را به داخل شعلههای آن نمیافکنند؛ به خلاف قیامت که در داخل آن افکنده خواهند شد.
برخی آیات هم از عذاب برزخی منافقان سخن میگویند: «وَ مِمَّنْ حَوْلَکُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَی النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَی عَذَابٍ عَظِیمٍ؛ و از (میان) اعراب بادیهنشین که اطراف شما هستند، جمعی منافقند؛ و از اهل مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق پای بندند. تو آنها را نمیشناسی، ولی ما آنها را میشناسیم. بزودی آنها را دو بار مجازات میکنیم (:مجازاتی با رسوایی در دنیا، و مجازاتی به هنگام مرگ)؛ سپس به سوی مجازات بزرگی (در قیامت) فرستاده میشوند.» (49)
در این آیه بیان شده که منافقان با «دو عذاب» مجازات شوند. درباره اینکه منظور از دو عذاب چیست، میتوان گفت: عذاب اول آنان در دنیاست که هر نوع گرفتاری، مصیبت، کشته و مجروح شدن، رسوایی و حتی سختیهای مرگ را هم شامل میشود. عذاب دوم، همان عذابهای برزخی است. (50) و طبعاً چنین عذابهایی، قبل از عذاب عظیم در قیامت میباشد. برخی گفتهاند: عذاب اول؛ گرفتاریها، برملا شدن نفاقها و کنار رفتن پردهها در دنیاست و عذاب دوم؛ هنگام مرگ است که فرشتگان الهی با زدن بر صورت و پشتهایشان از آنان استقبال میکنند؛ (51) اما دلیلی بر این تفسیر نداریم و ظاهر آیه با آنچه گفته شد، مناسبتر است. بسیاری از مفسران هم اگر چه در نوع و کیفیت عذاب اول اختلاف دارند، عذاب دوم را عذاب قبر میدانند. (52)
امکان افزایش نعمت یا عذاب برزخی
پس از منتقل شدن به عالم برزخ، هم رزق و روزی دنیوی آدمی قطع میشود و هم امکان بازگشت به دنیا جهت انجام دادن اعمال صالح را ندارد؛ ولی نکته مهم این است که انسان پس از مرگ نیز ممکن است از نتیجه اعمال قبلی خود در دنیا برخوردار شود؛ به این معنا که آثار اعمالی که قبلاً در دنیا انجام داده، هنوز وجود داشته باشد و همین آثار موجب افزایش نعمتها یا عذابهای برزخی او شوند. قرآن کریم میفرماید: «إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَی وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ؛ به یقین، ما مردگان را زنده میکنیم و آنچه را از پیش فرستادهاند و تمام آثار آنها را مینویسیم؛ و همه چیز را در کتاب آشکار کنندهای برشمردهایم!» (53)
روشن است که منظور از «مَا قَدَّمُوا» اعمال دنیوی انسان است تعبیر «آثَارَهُمْ» نیز، مصادیقی دارد؛ از جمله هدایت شدن افراد، بهرههای معنوی جستن دیگران از آثار علمی میّت، استفاده از بناهای خیریهای که در دنیا ایجاد کرده. همچنین گمراه شدن افراد به وسیله کتب ضالّه، به فساد و تباهی کشیده شدن ایمان و عقاید افراد در اثر مراکز فسادی که متوفی در دنیا ایجاد کرده و… که طبق آیه شریفه، چنین آثاری نیز در نامه عمل منظور خواهد شد.
بعضی از روایات با ذکر مواردی از بهرهمند شدن انسان از آثار اعمال خود پس از مرگ، تبیین واضحتری دارند؛ مثلاً در روایتی هیثم ابی کهمس از امام صادق علیهالسلام نقل میکند: « شش خصلت است که انسان مؤمن، پس از مرگ از آنها بهرهمند میشود: فرزند صالحی که برای او دعا کند؛ قرآنی که (از او به جا مانده و) خوانده شود؛ چاه آبی که (برای استفاده دیگران) حفر کند؛ درختی که بنشاند (و دیگران از سایه یا میوه و… آن استفاده کنند)؛ چشمه آبی که (برای استفاده مردم) جاری نماید و سنت نیکویی که (از خود بر جا گذاشته) پس از او به آن عمل شود.» (54)
در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است: «اجر هیچ عملی از انسان، پس از مرگ عایدش نمیشود، مگر در سه مورد: صدقهای که در زمان حیاتش جاری کرده که پس از مرگ، جاری خواهد بود؛ سنت نیکویی که ایجاد کرده و پس از مرگش دیگران به آن عمل میکنند؛ فرزند صالحی که برای او استغفار نماید.» (55)
روایتی نیز از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل شده که میفرمایند: «هر کس سنت نیکویی را پایهگذای کند، هم پاداش سنتگذاری خود، و هم پاداش عمل کنندگان به آن را دارد، بدون اینکه چیزی از پاداششان کم شود.» (56)
امام باقر علیهالسلام نیز در روایتی دیگر میفرمایند: «هر بندهای از بندگان خدا که سنت عدایت را پایهگذاری کند، پاداش عمل کنندگان به آن را خواهد داشت، بدون اینکه از پاداش عاملان به آن کم شود. و کسی که سنت گمراهی را بنا نماید، وزر و بدبختی عاملان به آن را خواهد داشت، بودن اینکه از آنان چیزی کم شود.» (57)
امام صادق علیهالسلام هم در روایتی از حضرت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل میکند که روزی حضرت عیسی علیهالسلام از کنار قبری عبور کردند که صاحب آن به عذاب الهی گرفتار بود. آن حضرت سال بعد هم از کنار همین قبر عبور کردند؛ ولی بر خلاف سال گذشته، عذابش مرتفع شده بود. از ساحت الهی علت آن را جویا شد. خدای تعالی هم به او وحی کرد که آن شخص (صاحب قبر) دارای فرزند صالحی است که راهی را اصلاح و یتیمی را پناه داده است؛ از این روی او را مورد مغفرت قرار داده و بخشیدم. (58)
فرزند صالح همانند صدقات جاری، برای والدین در عالم برزخ موجب اجر است. گاهی فرزند صالح برای پدر و مادر خویش استغفار میکند و خداوند در برزخ آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار میدهد و گاهی فرزند بدون آنکه یاد پدر و مادر باشد، عمل نیکی انجام میدهد و چون انجام دادن آن کار خوب، محصول تربیت صحیح والدین بوده، خداوند در برزخ آنان را از عمل خیر فرزندشان برخوردار میسازد و به عذابشان خاتمه میدهد. (59)
نتیجه گیری
مباحثی که در این مقاله به آنها پرداخته شد و نتایجی که از این مقاله عاید ما میگردد به شرح ذیل میباشد:
1. قرآن در سوره مؤمنون آیه صد میفرماید: «پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!»
2. همه لغت شناسان واژه «برزخ» را حائل بین دو چیز میدانند، پس فاصله زمانی بین مرگ و قیامت «عالم برزخ» نامیده میشود.
3. مرگ همان خوابی است که هر شب به سراغ ما میآید؛ با این فرق که مرگ، خوابی طولانی است و افراد در روز قیامت از آن بیدار میشوند.
4. مسئله معاد جسمانی، به معنای بازگشت روح آدمی به همین بدن است.
5. عالم برزخ عالمی است که نه از سنخ عالم دنیوی است و نه از سنخ قیامت.
6. کافران و ستمگران گمراه، به هنگام مرگ، جهت انجام دادن عمل صالح و جبران گذشته خود، تمنای بازگشت به دنیا را دارند.
7. پس از منتقل شدن به عالم برزخ، هم رزق و روزی دنیوی آدمی قطع میشود و هم امکان بازگشت به دنیا جهت انجام اعمال صالح را ندارد.
8. یکی از نعمتهای الهی، وجود بهشت برزخی برای مؤمنان است و از دیگر ویژگیهای برزخ، وجود عذابهای برزخی است.
9. شش خصلت است که انسان مؤمن، پس از مرگ از آنها بهرهمند میشود: فرزند صالحی که برای او دعا کند؛ قرآنی که (از او به جا مانده و) خوانده شود؛ چاه آبی که (برای استفاده دیگران) حفر کند؛ درختی که بنشاند (و دیگران از سایه یا میوه و… آن استفاده کنند)؛ چشمه آبی که (برای استفاده مردم) جاری نماید و سنت نیکویی که (از خود بر جا گذاشته) پس از او به آن عمل شود.
پینوشتها:
1. مؤمنون، آیه 100
2. قیامت، 4
3. یس، 78 و 79
4. رعد، 5
5. الصحاح، ج 1، ص 419
6. دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 11، ص 698
7. ر.ک: فرقان، 53؛ الرحمن، 19 و 20؛ مؤمنون، 99 و 100
8. برزخ؛ پژوهشی قرآنی و روایی، ص 16
9. برزخ؛ پژوهشی قرآنی و روایی، صص 17 و 18
10. مؤمنون، 99 و 100
11. یس، 25- 27
12. یس، 28
13. تفسیر المیزان، ج 17، ص 79
14. الإختصاص، ص 321
15. بحارالأنوار، ج 102، ص 297
16. برزخ، پس از مرگ چه میگذرد؟، ص 19
17. من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 114
18. الجمل و النصرۀ فی حرب البصرۀ، ج 1، ص 392
19. نهج البلاغه، حکمت 130
20. فروع کافی، ج 3، ص 244
21. برزخ، پس از مرگ چه میگذرد؟، ص 23
22. تکویر، 1- 6
23. انفطار، 1- 4
24. واقعه، 1- 6
25. حدید، 13
26. زمر، 68
27. اصول کافی، ج 3، ص 247، ح 2
28. اصول کافی، ج 3، ص 246، ح 1
29. یس، 26 و 27
30. نحل، ص 32
31. برزخ؛ پژوهشی قرآنی و روایی، ص 153
32. آل عمران، 169- 171
33. برزخ؛ پژوهشی قرآنی و روایی، ص 154
34. التفسیر قمی، ج 1، ص 127
35. بحارالأنوار، ج 6، ص 214
36. فرقان، 21- 24
37. الرسائل التوحیدیه، صص 222 و 223
38. فروع کافی، ج 3، ص 244
39. برزخ؛ پژوهشی قرآنی و روایی، ص 157
40. کشف المراد فی شرح تجرید الأعتقاد، ص 424
41. الذخیره، ص 528
42. مفاهیم القرآن، ج 8، ص 182
43. نوح، 25
44. تفسیر کبیر، ج 30، ص 145
45. روح المعانی، ج 29، ص 79
46. تفسیر المیزان، ج 20، ص 36
47. غافر، 45 و46
48. تفسیر المیزان، ج 17، ص 335
49. توبه، 101
50. تفسیر المیزان، ج 9، ص 376
51. تفسیر المراغی، ج 11، ص 13
52. جامع البیان، ج 6، صص 456 و 457؛ مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 100؛ الدر المنثور، ج 4، ص 274؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 8، ص 241؛ روح المعانی، ج 11، ص 11
53. یس، 12
54. الخصال، ص 323
55. سفینۀ البحار، ج 4، ص 306
56. بحارالأنوار، ج 100، ص 23
57. بحارالأنوار، ج 71، ص 258
58. بحارالأنوار، ج 6، ص 220
59. معاد شناسی، ج 2، ص 292
منابع پایانی
1. قرآن کریم.
2. آلوسی البغدادی، ابوالفضل شهاب الدین السید محمود، روح المعانی، انتشارات دار الإحیاء التراث العربی، بیچا، بیروت، بیتا.
3. ابن بابویه قمی(شیخ صدوق)، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، انتشارات مؤسسه نشر اسلامی، بیچا، قم، بیتا.
4. امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب(ع)، نهج البلاغه، انتشارات مرکز البحوث السلامیه، بیچا، بیروت، 1387ق.
5. بجنوردی، کاظم و همکاران، دائره المعارف بزرگ اسلامی، نشر دائره المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، تهران، 1381ش.
6. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، انتشارات دارالعلم للملایین، بیچا، بیروت، 1407ق.
7. حسینی طهرانی، سید محمد حسین، معاد شناسی، انتشارات حکمت، چاپ اول، بیجا، 1360ش.
8. سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، انتشارات مکتبه التوحید، چاپ اول، قم، 1420ق.
9. سید المرتضی، الذخیره، انتشارات مؤسسۀ النشر الإسلامی، بیچا، قم، بیتا.
10. سیوطی، عبدالرحمن جلال الدین، الدر المنثور، بینا، چاپ اول، بیروت، 1403ق.
11. صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی(شیخ صدوق)، الخصال، انتشارات مکتبۀ الصدوق، بیچا، تهران، 1348ش.
12. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، انتشارات مرکز نشر فرهنگی رجا، قم، 1363ش.
13. طباطبایی، سیدمحمدحسین، الرسائل التوحیدیه، انتشارات بنیاد علمی و فرهنگی استاد علامه طباطبایی با همکاری نمایشگاه و نشر کتاب، بیچا، قم، 1365ش.
14. طبرسی، ابو علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، انتشارات ناصرخسرو، چاپ سوم، تهران، 1372ش.
15. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان، انتشارات دار الکتب العلمیه، بیچا، بیروت، بیتا.
16. علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الأعتقاد، انتشارات مؤسسه النشر الإسلامی، بیچا، قم، بیتا.
17. فخر الرازی، التفسیر الکبیر، انتشارات دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، بیروت، بیتا.
18. قاسمی، علیمحمد، برزخ؛ پژوهشی قرآنی و روایی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ چهارم، قم، 1388ش.
19. قرطبی، ابو عبدالله محمد بن احمد الأنصاری، الجامع لأحکام القرآن، انتشارات دار احیاء التراث العربی، بیچا، بیروت، بیتا.
20. قمی، علی بن ابراهیم، التفسیر، انتشارات دار الکتاب للطباعۀ و النشر، چاپ سوم، قم، بیتا.
21. قمیحاج شیخ عباس، سفینۀ البحار، انتشارات دار الاسوه للطباعه و النشر، چاپ سوم، تهران، 1422ق.
22. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، انتشارات مکتب صدوق، بیچا، تهران،1381ق.
23. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، محمدهادی بن محمدصالح المازندرانی، انتشارات دارالحدیث، بیچا، قم، 1387ش.
24. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، تهران، 1365ش.
25. مراغی، احمد مصطفی، تفسیر المراغی، انتشارات دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، بیروت، بیتا.
26. مفید، ابو عبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری(شیخ مفید)، الإختصاص، انتشارات مکتبۀ الصدوق، بیچا، تهران، 1379ش.
27. مفید، ابو عبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری(شیخ مفید)، الجمل و النصرۀ فی حرب البصرۀ، انتشارات المؤتمر العالمی لألفیۀ الشیخ المفید(ره)، چاپ اول، بیجا، بیتا.
/ج