متن پژوهی صمدیه شیخ بهائی
متن پژوهی صمدیه شیخ بهائی
متن پژوهی صمدیه شیخ بهائی
منبع اختضصاصی: راسخون
چکیده
این مقاله با رویکردی نقادانه، به معرفی کتاب الفوائد الصمدیه در علم نحو میپردازد؛ در این راستا ضمن معرفی مختصری از زندگی نامه مؤلف شریف این کتاب، به ذکر محتوای فصول پنج گانه کتاب، ویژگیهای مثبت و منفی، شکل و محتوای آن و مختصری از شروح این کتاب میپردازیم. سپس به برخی نکات منفی و کاستیها که باعث خدشه دار شدن کیفیت و مطلوبیت ظاهری و عملی آن شده است، به طور مستدل و مستند اشاره ای میشود.
واژگان کلیدی: صمدیه، نقد، شیخ بهایی
مقدمه
عظمت شیخ بهایی بر کسی پوشیده نیست. این که ایشان در موقعی که دارای جایگاه رفیع علمی بوده، دست به تألیف کتاب الفوائد الصمدیه در باب علم نحو زده، نشان دهنده جایگاه والای علم نحو در حوزه های علمیه است. ایشان در این کتاب، تمام تلاش خود را وقف این نمودند که قریب به اکثر مطالب نحوی را عنوان کنند، ولی مسلماً نکات ظریف از قلم نگارنده افتاده است.
زندگی نامه
بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهائی (۹۲۵ ش)، در بعلبک لبنان متولد گشت وی از دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری است که در دانشهای فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشته است. وی در 13 سالگی به همراه پدر برای رهایی از جور و ستمی که حکومت عثمانی به شیعیان روا میداشت راهی ایران شد؛ و در قزوین سکنی گزیده به نزد تلمذ اساتید بزرگ زمان خود همت گماشت. اولین استاد او کسی جز پدرش نبود که با آموزشهای خود ریشه های علم را در عمق جان وی نهاد، در زیر نام تنی چند از اساتید شیخ بهایی را ذکر کردهایم.
اساتید
فقه و اصول، تفسیر، حدیث و ادبیات عرب را نزد پدرش شیخ عزالدین حسین عاملی. منطق و کلام و معانی و بیان و ادبیات عرب را نزد نجم ابن شهاب، معروف به ملا عبدالله بهابادی ریاضی، کلام و فلسفه را از مولانا افضل قاینی مدرس سرکار فیض کاشانی فرا گرفت. طب را از حکیم عماد الدین محمود، طبیب ویژه شاه طهماسب و مشهورترین پزشک ایران در آن دوره آموخت. صحیح بخاری را نزد ابی لطیف مقدسی فرا گرفت همچنین نقل است نزد ملا محمد باقر یزدی مؤلف کتاب مطالع الانوار که از ریاضیدانان عصر خود بوده نیز درس خوانده است پس از انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان، شاه عباس وی را به منصب شیخ الاسلامی برگزید که وی بعدا از این منصب استعفا داد و به اقامت نماز جمعه به دستور شاه پرداخت. همچنین شیخ در اواخر عمر گران مایهاش سفرهایی را به مکه، مصر و شام داشته است که بنا به برخی از اقوال وی در این سفرها به عنوان ن
ماینده رسمی ایران حضور داشته است.
تالیفات
از او در حدود ۹۵ کتاب و رساله در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر و فیزیک بر جای مانده که گوشه ای از خدمات بی نظیر او به جهان علم و دیانت است؛ برخی از آنها به این قرارند:
1.مفتاح الفلاح
2.کشکول
3.حبل المتین
4.حدائق الصالحین
5.مثنوی نان و حلوا
6.عروة الوثقی
7.تشریح الافلاک
8.جامع عباسی
9.الاربعون حدیثاً: معروف به اربعین بهائی
10.تهذیب البیان
11.الوجیز فی الدرایه
12.تحریراکر
13.لغزالزبده 14.لغزالنحو
15.لغزالکشّاف
16.لغزالصمدیه
17.لغزالکافیه و فائده
18.مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین
19.خلاصة الحساب
20.حدیقه هلالیه
21.بحر الحساب
22.الزبده فی الاصول
23.فوائد الصمدیه
24.اثنا عشریه
25.سر المستتر
شاگردان
از دیگر خدمات شیخ به جهان اسلام تعلیم شاگردانی است برخی از آنان شهره آفاق گشتهاند از آن جمله:
1.صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی، معروف به ملاصدرا، فیلسوف بنیانگذار حکمت متعالیه، متوفی به سال ۱۰۵۰ ق.
2.ملا محمد تقی بن مقصود علی مجلسی، معروف به مجلسی اول، وفات ۱۰۷۰ ق.
3.ملا محمدباقر بن محمد مؤمن خراسانی سبزواری، معروف به محقق سبزواری، شیخ الاسلام اصفهان، وفات ۱۰۹۰ ق.
4.سید میرزا رفیع الدین محمد بن حیدر حسینی طباطبایی نائینی، وفات ۱۰۹۹ ق.
5.ملا محمد محسن فیض کاشانی، وفات 1090ق.
6.نظامالدین محمد قرشی
7.ملا خلیل قزوینی
8.ملا صالح مازندرانی
وفات
سر انجام این پیر فرزانه و عالم زمانه خود پس از عمری تلاش در راه دین و خدمت به علم و مردم به سال1030ق در اصفهان دار فانی را وداع گفت و در مشهد در جوار امام رضا (ع) به خاک سپرده شد؛ یونسکو به پاس خدمات وی به علم ستارهشناسی سال ۲۰۰۹ م را سال «نجوم و شیخ بهایی» نامگذاری کرد.
کتاب اربعین با خط ملاصدرا-مشهد
اجازه نامه به خط شیخ بهایی
مشخصات کتاب
کتاب فوائد الصمدیه، کتابی است مختصر، دقیق با عباراتی زیبا و نثری استوار و لطیف؛ این کتاب از همان آغاز نگارش مورد توجه خاص ادیبان و محققان بوده و نیز هست و از همان ابتدای نگارش در حوزه های ایران تدریس میشده است.
این کتاب را سال 1030 هجری قمری تألیف کرد؛ این کتاب تشکیل شده از یک مقدمه و پنج حدیقه و هم اکنون در حوزه های علمیه در غالب جامع المقدمات تدریس میشود. جناب شیخ این کتاب را برای برادر خود عبدالصمد تصنیف کرده است، که وی از عارفان و عالمان زمان خود میگردد. مؤلف این کتاب شیخ بهاء الدین عاملی، عالمی بی مانند و متفکری عظیم و از چهره های بسیار منور تاریخ تشیع است. مرحوم شیخ بهایی عالم نحوی برجسته نبوده است، از این رو کتاب ایشان هم کتاب جمع آوری از علم نحو است و ایشان نظر نحوی مهمی در علم نحو ندارد و تابع سایر نحویون است.
منهج نحوی شیخ
شیخ بهایی همان طور که از کتاب ایشان بر میآید، نظر نحوی مهمی ندارد و غالباً تابع جمهور و نظر جمهور را میپذیرند. ولی در دو جا نظر خود را ذکر میکند، در یکی از آن موارد نظرش مخالف جمهور است.
شروح کتاب
اکثر کتابهای نحوی که نوشته میشوند و یا کتابهای دیگر، برای فهم بهتر و آسانتر آنها، شرحهای زیادی به آنها مینوشتند. حال یا در زمان خود مصنف کتاب یا بعد از وفات. و سیر کتابهای نحوی و متون عربی اینگونه بوده و شما هیچ کتاب نحوی و متن عربی را نمییابید که شرحی بر آن نوشته نشده باشد. کتاب صمدیه هم از این روش و از این قانون مستثنی نیست. کتاب صمدیه به خاطر موجز بودنش شرحهای زیادی دارد که به جز چند شرح مانند کلام المفید، حدایق الندیه مشروح دیگر در دسترس نیست و مفقود شده است. این کتاب شروح زیادی دارد که مختصراً به آنها اشاره ای میکنیم؛ از آن جمله: الحدائق الندیه فی شرح الفوائد الصمدیه از جناب سید علی خان مدنی. البته جناب سید علی خان سه شرح بر کتاب صمدیه نوشتهاند. اول، اوسط و اکبر. و آن که معروف به حدائق الندیه است و در دسترس شرح اولی است در این کتاب نخست به بحث دربارهی شخصیت علمی و ادبی شیخ بهایی و زندگانی علمی او پرداخته شده، آن گاه مباحث نحوی کتاب صمدیه شرح و تفسیر شده است؛ این کتاب شرح متوسط وی است و چند نوبت به چاپ رسیده است. کلام المفید از جناب مدرس افغانی که شرحی عربی است . شرح دقیق و به تجزیه و ترکیب یعنی مطالب این کتاب پرداخته است، شرحی است منظم و دسته بندی شده است. شرح جناب محمد بن علی بن احمد شرحی است مزجی با متن عربی و متوسط از لحاظ مشکل بودن معروفترین شرح فارسی این کتاب شرح آقای حجت هاشمی است به نام فوائد الحجتیه فی شرح الصمدیه. در آغاز این شرح، شارح مختصری از زندگی نامه شیخ بهایی را ذکر میکنند و بعد به ترجمه و تفسیر مطالب این کتاب میپردازند. متنی روان و ترکیب و تجزیه عبارات مهم را انجام دادهاند. شرح آقا مازندرانی ، مختصری از زندگی نامه شیخ بهایی را ذکر کرده و بعد به ترجمه و تفسیر مطالب نحوی در این کتاب پرداخته است.
1.شرح آقای سید علی حسینی
2.شرح آقای جواد ذهنی به نام کلمات العلویه فی شرح الصمدیه
3.شرح فواید ملا احمد پسر محمد علی اصفهانی بهبهانی.
4.شرح شیخ محمد پسر علی حرفوشی عاملی که به سال 1059 در گذشته است.
5.شرح سید بهاء الدین محمد پسر محمد باقر حسینی نائینی مختاری معاصر شیخ حر عاملی.
6.شرح شیخ محمد مؤمن پسر محمد قاسم جزایری که به ” فوائد البهیه ” معروف است.
7.میرزا محمد پسر تنکابنی صاحب” قصص العلماء “.
8.شرح سید حسین پسر سید علی حسین همدانی معاصر.
9.شرح شیخ جواد پسر ملا محرم علی پسر کلب قاسم طارمی که به سال 1325 شمس در زنجان وفات یافته است(فارسی).
10. شرح فواید میرزا محمد پسر عبد الوهاب همدانی.
خلاصه حدیقه اول
در این حدیقه که اول کتاب است، مانند دیگر کتاب نحوی مثل نحو الوافی الفیه ابن مالک، بحث را از کلمه و کلام آغاز میکند؛ چرا که موضوع علم نحو در رابطه با کلمه و کلام است و اول باید این دو را بشناسیم و بعد به سراغ قواعد و شرایط آن برویم. بعد از ذکر کلمه و کلام که کلمه تقسیم به اسم و فعل و حرف میشود، شرایط آنها را بیان میکند. اختصاصات آنها را بیان میکند. بعد اقسام اسم را بیان میکند، که چند تقسیم بندی متفاوت دارد از حیث معرفه و نکره بودن، از جامد و مشتق بودن از حیث مفرد و مثنی بودن و شرایط اختصاصی آنها. بعد از ذکر اسم به سراغ ذکر فعل میآید، چرا که اسم در نحو مقدمتر است به فعل از لحاظ رتبه. احکام فعل، اقسام آن را بیان میکند. بعد از ذکر فعل و اقسام آن، معرب و مبنی آنها را بیان میکند. سپس به بیان بعد اعراب و بنای اسماء میپردازد، همان طور که میدانید و در مقدمه به آن اشاره شد، مرحوم شیخ نظر نحوی ندارند و فقط چند جا نظر میدهند و نظری مخالف با جمهور که قائل به مبنی ضم بودن فعل نیست که این مطلب را در پایان این مقاله به عنوان نقد به تفصیل بیان میداریم. موارد اعراب و بنا را ذکر میکنند که شامل علائم رفع، علایم نصب، علایم جر، علایم جزم و انواع اعراب تقدیری را ذکر میکند.
خلاصه حدیقه دوم
در این حدیقه مصنف فقط مواردی که مختص به اسماء است، ذکر میکند، بدین گونه از معرب و مبنی شروع میکند؛
موارد معربات و مبنیات را ذکر میکند که مبنیات عبارتند از:
1.ضمائر2.اسماء اشاره 3.موصولات 4.مرکبات
بعد از ذکر معرب و مبنی بودن اسم، در این حدیقه شیخ به ذکر معربات میپردازد که شامل:
5.مرفوعات6.منصوبات7.مجرورات8.غیرمجرورات
شیخ مرفوعات را با فاعل آغاز میکند، و در این رابطه قول نحویونی همچون زمخشری را پذیرفته است و با قول بزرگانی همچون سیبویه که مبتدا را اصل در مرفوعات میداند و فاعل فرع آن؛ مخالفت کرده است.
شیخ بهایی مرفوعات و اکثر احکام و شرایط و اقسام آنها را در قالب زیر بیان میکنند:
9.فاعل 10.نائب فاعل11.خبر 12.نواسخ اند
سپس در ادامه به بیان مفاعیل خمسه و سایر منصوبات اهتمام میورزد:
13.مفعول به 14.مفعول مطلق 15.مفعول له 16.مفعول معه 17.مفعول فیه 18.منصوب به نزع خافض 19.حال 20.تمییز
آخرین قسم از معربات مجرورات اند که به دو دسته قابل تقسیم اند:
21.مضاف الیه 22.مجرور به حرف جر
که در بخش حروف جر شیخ 14 قسم از حروف جر را بیان میکنند. بعد از ذکر اسمهایی که فقط یک اعراب دارند، مثلاً یا مرفوع اند یا مجرور وی به ذکر اسمهایی میپردازد که هم میتوانند منصوب باشند و هم غیر منصوب؛ از آن جمله:
23.مستثنی 24.باب اشتغال 25.منادا 26.توابع موارد گذشته 27.ممیز اسماء و اعداد
در پایان ذکر کلمات دو اعرابی نیز از توابع و احکام آنها را به طور مختصر و کوتاه ذکری میشود که در بر دارنده موارد زیراند:
29.نعت 30.عطف بیان 31.عطف به حروف 32.تأکید 33.بدل
پس از ذکر معربات شیخ گریزی زده و اسماء عامل و احکام و شرایط و تقسیمات آنها را مختصراً بیان میکنند که شامل موارد زیرند:
1.صفت مشبهه 2.اسم فاعل 3.اسم مفعول 4.اسم تفصیل که جزء اسماء
در پایان حدیقه دوم به ذکر موانع صرف میپرداخته میشود که در نوع خود جالب است، زیرا کتابهای دیگری مانند هدایه، سیوطی، الفیه ابن مالک موانع صرف را درهمان قسمت اول کتابشان مطرح میکنند.
خلاصه حدیقه سوم
در این حدیقه مختص به ذکر افعال و متعلقات افعال است، و در آن به تقسیمات فعل پرداخته میشود از آن جمله تقسیم فعل به:
1.ماضی 2.مضارع 3.امر
پس از آن حالات اعرابی فعل مضارع مورد بررسی قرار میگیرد و شیخ بهایی به بیان چگونگی رفع و نصب آن میپردازد؛ و از اینجا ارتباط این حدیقه با حدیقه سابق الذکر مشخص میگردد و دانسته میشود حدیقه سوم هم در ادامه معربات است.در ادامه بیان حالات اعرابی فعل مضارع، وی به ذکر ادوات ناصب و جازم و تأثیرات این ادوات از آن جمله به تأثیرات زمانی و معنایی آنها را بر فعلهای مضارع، میپردازد. همچنین شیخ در تقسیم ادوات جازم بر طبق سیره غالب نحویون این ادوات را به دو قسم زیر تقسیم میکند:
جازم یک فعل، مثل: لم- لما- لام امر- لای نهی.
جازم دو فعل، مثل: اِن ، اذ، ما، من.
و بعد از تقسیم بندی در ذیل هر قسم به برسی شباهت ها و تفاوت های این ادوات میپردازد و پس از آن است که به بیان قسم دیگر همت میگمارد. در ادامه حدیقه به ذکر افعال مدح و ذم پرداخته شده است:
1.نعم 2.بئس 3.ساء 4.حَب 5.لاحَب
و بر طبق معمول کتب نحوی احکام افعال تعجب نیز ملازم افعال مدح و ذم ذکر شدهاند. افعال قلوب و باب تنازع خاتمه بخش این حدیقهاند، و در اینجاست که معدود موارد اختلافی ذکر شده در این کتاب را میتوان مشاهده کرد؛ شیخ بهایی در پایان این حدیقه در باب تنازع دو قول مشهور کوفی و بصری را بیان و علل و نقاط قوت و ضعف هر یک را بر می شمارد.
خلاصه حدیقه چهارم
در بوستان چهارم کتاب مسئله ای بیان شده است که ما معمولاً در کتب نحوی شاهد آن نیستیم و آن ذکر اقسام جمل و اعراب آنها است. از یک سو این فصل را میتوان از نقاط قوت این کتاب دانست و از دیدگاهی دیگر نقطه ضعف، چرا که دانستن و تقسیم انواع جملهها کاری است که باعث یادگیری بهتر و شناخت راحتتر جملهها برای نو آموز میگردد و از طرف دیگر بیان جایگاه های اعرابی برخی جمل به جز حشو چیزی دیگری نیست و ثمره کاربردی ندارد. در این حدیقه مصنف بحث را با تعریف جمله آغاز میکند، و با این الفاظ آغاز میکند: «قول تضمن کلمتین باسناد». و شروع به تقسیم جمله به اسمیه و فعلیه میکند و مثالهایی برای آزمایش و تقریب به ذهن آنها میآورد. اصطلاح دیگری که در این کتاب شاهد آن هستیم جمله صغری و کبری است که در کتب سایر نحویون از بیان آن خود داری شده است. این اصطلاح زمانی به کار میآید که جمله ما دارای دو مبتدا باشد که خبر اولی جملهی اسمیه بعد از آن است. شیخ بهائی جملات را در این فصل به دو نوع بدون اعراب دارند و جملاتی که اعراب محلی دارند تقسیم کرده و به ذکر جایگاه آنها پرداخته است. جملاتی که محلی از اعراب دارند، عبارتند از:
1.جمله خبریه 2.حالیه 3.مفعول به 4.جمله مضاف الیه 5.جمله جواب شرط 6.جمله تابع برای مفرد 7.جمله تابع برای جمله ای که محلی از اعراب دارد.
جملاتی که محلی از اعراب ندارند:
1.جمله مستأنفه 2.جمله معترضه 3.جمله تفسیریه 4.جمله صله موصول 5.جمله جواب قسم 6 .جمله جواب شرط غیر جازم 7.جمله تابع
در خاتمه این حدیقه به بحثی کلی از احکام جارو مجرور و ظرف و محل اعرابی آن پرداخته میشود.
خلاصه حدیقه پنجم
این بخش را مصنف اختصاص داده به ذکر مفردات در بیان معانی و تقسیمات حروف و آنچه که دارای معنای حرفی است. مانند برخی از اسما و ظروف، وی در این بخش به بیان 25 قسم از مفردات میپردازد. در این حدیقه مصنف حروف و مفردات و موارد استعمال آن را بنا بر ترتیب حروف الفبا ذکر کرده است، وی از حرف «همزه» آغاز و این حدیقه را به حرف «لم» ختم میکند. حروفی که در این حدیقه مورد برسی قرار گرفتهاند به شرح زیر میباشد:
1.همزه |
15.فاء |
با دقت در حروف ذکر شده در مییابیم شیخ اکثر حروف مهم و پر کار برد در ادبیات را در فصل ذکر کردهاند و تقریباً اکثر احکام مهم، موارد استعمال آن و تفاوت میان این حروف را بیان میکنند و برای هر کدام شاهد مثالی یا از قرآن یا از اشعار عرب میآورند.
محسنات کتاب
در این کتاب آن چه که بیش از همه چیز به چشم میخورد، موجز و مختصر بودن این کتاب است که از زیاده گویی بی جا و فزونی کلام بی فایده خودداری کرده است و کتاب شیخ بهایی اساساً میان اساتید مشهور است به موجز بودن و شاید یکی از علل تدریس این کتاب در حوزهها به خصوص در حوزه ایران، به خاطر این ایجاز است. در علم بلاغت مبحثی مطرح میشود تحت عنوان ایجاز و اطناب که در آن به ذکر مقاصد ایجاز میپردازد و بیان میکند مقاصد ایجاز عبارتند از: «اختصار و سهولت حفظ کردن مطلب، نزدیک کردن به فهم، بنا بر مقتضای کلام، پوشیده نگه داشتن بر غیر شنونده، دلتنگی و ملالت و کسب معنای فراوان با لفظی اندک». کتاب صمدیه که موجز نیز هست تقریباً اکثر این اهداف ایجاز را دنبال کرده است و در علم نحو به خاطر گستردگی زیاد آن حفظ و به خاطر سپردن مطالب آن آسان نمیباشد و باید موجز باشد تا بتوان مطالب آن را حفظ کرد، کتاب صمدیه این کار را تا حدودی آسان کرده است. یکی دیگر از محسنات این کتاب طریقه فصل بندی کتاب است که احکام هر قسم را در فصلی جداگانه بیان کرده است، برخلاف کتابهای دیگر که این مطالب را به صورت پراکنده ذکر کردهاند. ذوق ادبی شیخ باعث شده است در فصل بندی کتاب از کلمه «حدیقه» استفاده کند که این خود استفاده از صنعت مجاز است. از دیگر مواردی که میشود آن را جز محاسن و زیبایی این کتاب به شمار آورد، البته با توجه به هدف مصنف از تألیف این کتاب، عدم ذکر اختلافات نحوی پیچیده است؛ چرا که در هر علمی اختلاف نظر در مورد یک مسئله وجود دارد و علم نحو نیز از این قاعده مستثنی نیست، بلکه علم نحو نیز به دلیل آن که جز علوم انسانی به شمار میآید یکی از علومی است که بیشترین اقوال و اختلاف نظرها در آن وجود دارد. و این اختلاف نظرها که ناشی از تفاوت مبنایی اشخاص نحوی است، در اکثر کتابهای نحو صرف ذکر شده است؛ اما در این کتاب شیخ بهایی به ذکر همه آنها نپرداخته است، چرا که هدف اصلی ایشان از تألیف این کتاب بیان اصول مورد پذیرش در نحو برای کسی که در ابتدای این علم است. ذکر اختلافات و دلایل نحوی برای کسی که در این علم مبتدی است، به تشویش ذهن نو آموز میانجامد. هرچند شیخ در موارد محدودی از اقوال مهم در نحو ذکری به عمل آورده است تا مبتدی آشنایی مختصری با اختلافات و مبانی اشخاص نحوی پیدا کند، ولی معمولاً به بست این اختلافات نپرداخته مگر در یک مورد در باب تنازع. در کل ایشان به ذکر 15 مورد از موارد اختلافی مهم بسنده کرده که این رقم در مقایسه با کتب دیگر مانند سیوطی، مغنی اللبیب قابل مقایسه نیست. چرا که آن کتب تخصصی و برای افراد متخصص به نگارش درآمده است. در حدیقه دوم شیخ بهایی یک تقسیم بندی و یک مقسم بیان میکند، که در نوع خود بی نظیر است و این تقسیم بندی و نامگذاری به این شکل، در کتابهای دیگر نحوی ذکر نشده و آن بابی است به نام منصوب و غیر منصوب که مباحثی که در آن هم منصوب وجود دارد و هم مرفوع آن را نامگذاری کرده به منصوب و غیر منصوب. مصنف هم در متن کتاب این گونه بیان میدارد: «ما یرد منصوبا و غیر منصوب و هو اربعه»منصوب و غیر منصوب را جزء چهارمین از معربات ذکر میکند و چهار مورد برای منصوب و غیر منصوب ذکر میکند:1. مستثنی 2. باب اشتغال 3. منادی 4. تمییز اسماء اعداد. حال چرا این چهار مورد را منصوب و غیر منصوب نامگذاری کرده است؟ علت را چنین میتوان بیان کرد که چون که این چهار مورد اصل در اعرابشان و بیشترین حالت اعرابی که دارند، منصوب است ولی در مواردی با شرایطی خاص اعراب دیگری هم میگیرند، شیخ آنها را با این نام خوانده است. این تقسیم بندی به این با این نظم و به این شکل که شیخ بهایی انجام داده در هیچ یک از کتابهای نحوی نیامده است. از نقاط قوتی که برای کتاب صمدیه ذکر شده است، وجود فصلی در باره جملات است که در حدیقه چهارم ذکر میشود.که این بحث جز مباحثی است که در علم نحو که به آن بهای کمی داده میشود و در کتابهای دیگر به این تفصیل و با این تقسیم بندی ذکر نشده است. کتبی مانند: «نحو الوافی»، «الفیه ابن مالک»، هرچند در کتاب مغنی اللبیب به آنها در باب دوم اشاره شده است، ولی نه با این ساختار و نظم، که این نشان از ذهن دقیق شیخ است و از فوائد تسلط وی بر علوم ریاضی ناشی میشود. در این کتاب مثالهایی که بیان شده است که غالباً بدور از جنجال و ایرادات سایر نحویون و صریح در مسئله مذکور است و به جز چند مورد خاص در باب مفردات که نیازی به ذکر مثال نبوده است بقیه مطالب و شواهد متناسب با آن مطلب آورده شده است. در حدیقه پنجم در بحث مفردات (ما) را ذکر میکند و تقریباً همه احکام ما را بیان میکند در سه سطر. البته در ذکر کردن ما به دو یا سه مورد مهم اشاره نکرده اند و اینگونه مختصر گویی در نوع خود بی نظیر است. هرچند از جهاتی این ایجاز داخل در ایجاز مخل است.در کتابهای دیگر به هیچ وجه شما اینگونه چیزی را مشاهده نمیکنید. برای مثال در کتاب مغنی اللبیب مرحوم ابن هشام بحث ما را در مفردات خود ذکر میکند و جز طولانیترین مباحث این کتاب است و کل مطالب (ما) را در 15 صفحه بیان میکند که قابل مقایسه با بحث «ما» در صمدیه نیست.
کاستیهای کتاب
مصنف در این کتاب بیشتر به چگونگی این پرداخته است که چگونه متن را زیباتر و موجز بیان کند. تا اینکه متنی یک علمی بنویسد، و مشاهده میکنید در بسیاری از موارد به زیبایی کلام خود از لحاظ فصاحت و بلاغت اهمیت داده تا به علمی بودن متن و کتاب و به همین خاطر است که بزرگان بر ایشان اشکال وارد کردهاند. همان طور که گفته شد، کتاب صمدیه بین نحویون و ادبا مشهور است به موجز بودن، مختصر بودن و یکی از علل تدریس این کتاب در حوزهها به خصوص در حوزه ایران به خاطر ایجاز در کلام شیخ است؛ اما این ایجاز در بعضی موارد این کتاب موجب عدم مفهم بودن مطلب و اخلال در فهم مطالب میشود که در جاهای زیادی در صمدیه این ایجاز مخل وجود دارد. در بعضی موارد الفاظ اندک به خلق متنی نامفهوم انجامیده است و باعث تشویش ذهن خواننده میشود.در علوم بلاغی ایجاز را به ایجاز مخل و ایجاز حذف تقسیم میکنند؛ ایجاز مخل یا اخلال ایجازی کلامی است که در آن غرض گوینده رسانده نشود و به آن کاستن و تباه کردن یا حذف نامرغوب میگویند. بعضی از مطالب این کتاب دقیقاً مصداق ایجاز مخل است. برای مثال جناب شیخ در باب تابع منادا عبارتی دارند که «فان کان کالخلیل فکالخلیل…» که اگر شروح این کتاب نبود، نحویون نیز نمیتوانستند منظور شیخ را دریابند. از دیگر موارد ایجاز در کلام ایشان این است که در دو جای این کتاب به جای ذکر حکم نحوی مثال ذکر کردهاند:
1.در حدیقه دوم در موارد حذف خبر
2.موارد حذف عامل مفعول مطلق
از اشکالات وارده در حدیقه اول این است که شیخ به این قائل اند که فعل مبنی بر ضم نداریم؛ حال این کلام مخالف نظر ایشان در صفحات قبل است، ایشان مینویسند: «الماضی مبنی علی الفتح الا اذا کان آخر الفا أو اتصل به ضمیر رفع متحرک أو واو» از این عبارت فهمیده میشود که فعل ماضی اگر به آن ضمیر واو متصل شود، مبنی بر ضم میشود با توجه به این که این عبارت نظر خود ایشان است و در اینجا تناقضی در حرف شیخ بهایی پیدا میشود. در حدیقه اول، اشکالی دیگر وارد است که مصنف میتوانست در تعریف اسم، معرب و مبنی بودن آن را هم بیان میکرد، و بعد معرب و مبنی بودن فعل را ذکر کند که مقتضای این کار هم بود. ولی این کار را انجام نداده است و بعد از یک وقفه بین احکام اسم دوباره به بیان احکام اسم یعنی همان معرب و مبنی بودن، پرداخته است؛ ولی این اشکال سایر کب نحو از جمله در کتاب هدایه دیده نمیشود و به ترتیبی که انتظار آن میرفته است کتاب چینش شده است. مصنف آن کتاب بیان کرده. یعنی اول تعریف اسم و خصوصیات آن را ذکر کرده، بعد فعل را تعریف و خصوصیات آن را ذکر کرده است وبعد از این به ذکر معرب و مبنی بودن اسم پرداخته است. هر چند طریقه فهرست بندی صمدیه باهدایه متفاوت است. زیرا صمدیه احکام اصلی آن را بعد از فعل بیان میکند، ولی هدایه اول اسم و فعل را تعریف میکند، بعد کل احکام اسم را ذکر میکند و بعد در پایان به ذکر احکام و اقسام فعل میپردازد.از جمله ایراداتی که در حدیقه چهارم وارد میشود، بحث محل اعرابی جملات است که ثمره عملی در معانی جملات ندارد و ذکر آن لازم نبوده است، هرچند تقسیم جملات کار مناسب و ابداعی مورد پسند از شیخ بوده است.
شیخ در حدیقه دوم بیان مبنیات نیز پاره ای از مبنیات را ذکر نمیکند از آن جمله:
1.اسماء افعال 2.اسم اصوات 3.کنایات 4.بعضی از ظروف
در حالی که این موارد را در کتب دیگر مانند هدایه، نحو الوافی ذکر شدهاند. از ایرادات وارد به این کتاب این است که شیخ در مبحث حروف جر ذکر شده در حدیقه دوم تنها به ذکر نام آنها و مدخولشان، اکتفا کرده است و معانی حروف جر را ذکر نکرده اند، درحالی که معانی حروف جر، جزء مهمترین مسائل نحو است و در هیچ کتاب نحوی نمیبینید که از این مطلب غفلت کرده باشند و جا داشت که مصنف از معانی آنها سخنی به میان میآورد.و همچنین شیخ مطالب حروف جر را در دو حدیقه (حدیقه دوم و چهارم) جداگانه آوردهاند و مصنف میتوانست، این احکام را در مقتضا و جای خودش ذکر کند، در باب حروف جر احکام جارو مجرور را هم ذکر میکرد. حدیقه سوم در بیان نواصب فعل شیخ «أن» را دو به قسم: 1. ناصبه مصدری، 2. مخففه از مثقله تقسیم میکند، در حالی که این کلمه اَن اقسام زیادی دارد که در کتب دیگر مانند مغنی اللبیب به طور مفصل اشاره شده است. از جمله ایراداتی که در حدیقه چهارم وارد میشود، بحث محل اعرابی جملات است که ثمره عملی در معانی جملات ندارد و ذکر آن لازم نبوده است، هرچند تقسیم جملات کار مناسب و ابداعی مورد پسند از شیخ بوده است. شیخ بحث از مفردات را در حدیقه پنجم بیان کرده است و از میان همه مفردات فقط 25 مورد از کل مفردات را ذکر میکنند، چرا که بعضی از آنها را پراکنده در بقیه حدایق عنوان کرده است؛ برای مثال اکثر حروف عطف را در مفردات ذکر نکرده به خاطر این که در حدیقه دوم در عطف به حروف آنها را بیان کرد، و فقط به ذکر اسم آنها اکتفا کرده است. مفردات صمدیه در مقایسه با مفردات مغنی اللبیب اصلاً قابل مقایسه نیست، در کتاب مغنی مصنف به ذکر 98 قسم از مفردات میپردازد و تمام احکام و شرایط آن را بررسی میکند که اصلاً قابل مقایسه با مفردات صمدیه نیست. بله درست است که هدف مرحوم شیخ بهایی همان طور که اشاره شد، ایجاز در کلام است، ولی این ایجاز نباید به قدری باشد که شمار زیادی از مفردات مهم را از بحث در مورد آن غفلت شود.از جمله مفرداتی که در سایر حدائق از آنها بحث شده است میتوان به:
1.حدیقه دوم |
25.غیر |
این مواردی که ذکر شد، جزء مفردات مهم در علم نحو است که مصنف آنها را در قسمتهای مختلف کتاب پخش کرده است، در صورتی که با توجه به ذکر کردن مفردات در بخشهای مختلف کتاب و جاهایی که نیاز به آنها هست، باید به طور تفصیل از آنها در مفردات سخن به میان میآورد و شرایط و موارد استعمال آنها را ذکر میکند و ذکر آنها کامل نبوده است، برای مثال اگر لا را به خاطر این که در حدیقه دو آورده است، در مفردات ذکر نکرده، آن هم یکی از موارد لا را ذکر کرده است که برای نفی جنس است و همه موارد استعمال لا را ذکر نکرده است و جا داشت مصنف حداقل در باب مفردات آن مفرداتی که مهم هستند را در آن باب ذکر میکرد، یا متذکر میشد که بحث آن قبلاً در فلان قسمت گذشت است. مفردات مهمی که شیخ به آنها پرداخته است و جا داشت که از آنها حرفی به میان میآورد. مفرداتی مثل:
1.ال 2.حیث 3.کم 4.کی 5.کل 6.کیف
نتیجه
بر اساس رویکرد نقادانه و ذکر مزایا این نتیجه حاصل شد که اولاً از لحاظ مزایا، اثر مذکور از حیث شکل و محتوا و از لحاظ طریقه و روش فصل بندی و بابها و از لحاظ موجز بودن، از نقاط قوت و برجستگیهای عمده ای برخوردار است و همچنین در ذکر نکردن بیش از حد اقوال در این علم و نپرداختن به حواشی این علم از قوت خوبی برخوردار است. ثانیاً از لحاظ نقد و بررسی: ایجاز مخلی که در بعضی از عبارات کتاب صمدیه وجود دارد. که این ایجاز مخل مورد تأیید علمای بلاغت نیست و باعث تشویش ذهن خواننده میشود و عملاً اگر شروح این کتاب نبود، خوانندگان محترم این کتاب در فهم اکثر عبارات به مشکل بر میخوردند، مخصوصاً که این اثر برای کسانی که مبتدی در علم نحو هستند، تدریس میشود. با توجه به توضیحات و بررسی مستند و مستدل در این مقاله میتوان نتیجه گرفت که تدریس کتاب صمدیه برای طلبه های پایه یک از جایگاه خوبی برخوردار نیست و درست نمیباشد.
منابع
1.محمد الحسن الحر العاملی، الامل الآمل، تحقیق سید احمد حسینی، مکتبة الاندلس، بغداد.بی تا ، بی جا
2.آقا بزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، مؤسّسة إسماعیلیان، قم.1424
3.نرم افزار ، مکتبه الشامله2، الشیخ البهائی،
4.عباس حسن، النحو الوافی، دار المعارف، چاپ 15. بی تا ، بی جا
5.احمد هاشمی، جواهر البلاغه، مر کز مدیریت قم، چاپ 5. بی تا ، بی جا
6.علی خان بن احمد مدنی، ریاض السالکین، جامعه مدرسین، قم. بی تا ، بی جا
7.ابن هشام، مغنی اللبیب، دار الفکر، بیروت، چاپ6. بی تا ، بی جا
8.هدایه فی النحو، شیر افکن، انتشارات بین المللی المصطفی. بی تا ، بی جا
9.مدرس افغانی، کلام المفید، دارالهجره، قم.1430
10.علی خان بن احمد مدنی، حدائق الندیه، تهران ، 1274ه
11.ابن مالک، الفیه ابن مالک، دار العروبه، کویت. بی تا ، بی جا
12.علی حجتهاشمیخراسانی، فرائد الحجتیه، قم.1419
/ج