خانه » همه » مذهبی » توسل (کشف، طرح، نقد و رَدِّ آراء) (2)

توسل (کشف، طرح، نقد و رَدِّ آراء) (2)

توسل (کشف، طرح، نقد و رَدِّ آراء) (2)

شرک به خدا در جایی تحقق می پذیرد که تقاضا کننده معتقد باشد که صاحب قبر همانند پیامبر، امام و یا ولی خدا، قدرت و توان بر انجام تقاضای او را به صورت مستقل و بدون استفاده از قدرت خداوند متعال دارد، ولی اگر معتقد باشد که او نزد خدا آبرو دارد و می تواند برای قضای حاجاتش واسطه شود و یا قادر به انجام تقاضای او به اذن خداوند باشد، قطعاً شرک نیست؛ همان گونه که حضرت عیسی (علیه السلام) زنده کردن مردگان و شفایابی بیماران را به اذن و اجازه

87a3fe0d 0ea9 40df a1a3 16072f446abe - توسل (کشف، طرح، نقد و رَدِّ آراء) (2)

0026878 - توسل (کشف، طرح، نقد و رَدِّ آراء) (2)
توسل (کشف، طرح، نقد و رَدِّ آراء) (2)

 

نویسنده: حسن مانیان
منبع اختضصاصی: راسخون

 

 

معیار شرک
 

1. معیار صحیح شرک:
 

شرک به خدا در جایی تحقق می پذیرد که تقاضا کننده معتقد باشد که صاحب قبر همانند پیامبر، امام و یا ولی خدا، قدرت و توان بر انجام تقاضای او را به صورت مستقل و بدون استفاده از قدرت خداوند متعال دارد، ولی اگر معتقد باشد که او نزد خدا آبرو دارد و می تواند برای قضای حاجاتش واسطه شود و یا قادر به انجام تقاضای او به اذن خداوند باشد، قطعاً شرک نیست؛ همان گونه که حضرت عیسی (علیه السلام) زنده کردن مردگان و شفایابی بیماران را به اذن و اجازه پروردگار می داند و می گوید: «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَ أُبْرِىءُ الأكْمَهَ و الأَبْرَصَ وَ أُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ؛ من از گِل، چيزى به شکل پرنده مى‏سازم؛ سپس در آن مى‏دمم و به فرمان خدا، پرنده‏اى مى‏گردد. و به اذن خدا، کورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى‏بخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏کنم.» (47) و این چنین عقیده نه تنها شرک نخواهد بود، بلکه عین توحید و یکتاپرستی است؛ زیرا مؤثر اصلی و واقعی، ذات احدیت است.
«سمهودی شافعی» نیز در بیانی کوتاه به این نکته اعتراف می کند و می گوید: «گاهی توسل به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برای گرفتن حاجت به این منظور است که چون او را وسیله ای برای درخواست و شفیع نزد پروردگار قرار می دهیم و او نیز، چون این مقام را داراست، لذا قدرت بر انجام آن را دارد، که در حقیقت درخواست از او به درخواست از خداوند بر می گردد. مثل این که کسی از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) تقاضا کند که در بهشت هم نشین او باشد و قصدش این باشد که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) سبب و وسیله هم نشینی را فراهم نماید.» (48)

2. انواع شرک از دیدگاه وهابیت:
 

ابن تیمیه، نظریه پرداز اندیشه های وهابیت، شرک را به دو نوع تقسیم کرده است:
(1) شرک الوهیت: شریک قائل شدن برای ذات خداوند در عبادت، محبت، خوف، رجا و…
(2) شرک ربوبیت: شریک قائل شدن برای خداوند در مالکیت و پروردگار بودن او بر جهان هستی. (49)
یکی دیگر از آن ها شرک را به اکبر و اصغر تقسیم نموده است. شرک ابر را عبادت غیر خدا و شرک اصغر را ریا دانسته است. (50)
وی در مورد اقسام شرک می نویسد:
(1) شرک الوهیت: این که انواع عبادت برای غیر خدا انجام شود؛
(2) شرک در اسماء و صفات: که خود بر دو قسم است: الف) تعطیل و نفی هر گونه اسماء و صفات از خداوند؛ ب) تشبیه صفات خالق به مخلوق؛
(3) شرک ربوبیت: اعتقاد به این که یکی از بندگان به همراه او در اموری که به جز او کسی قادر به انجام آن نیست، وظیفه کارگردانی آن ها را به عهده دارد و با خداوند در این امر شریک است. (51)
همان گونه که وهابیون در باب توحید، بالاترین اهمیت را برای توحید عبادی قائلند، در این جا نیز بیشترین اهمیت را به شرک عبادی می دهند و عمده مباحث آن ها بر محور توحید عبادی متمرکز است. (52)

3. ملاک ها و معیارهای شرک نزد وهابیت:
 

(1) خواندن غیر خدا شرک است؛ از منظر ابن تیمیه و وهابیان، هر گونه دعا و ندای غیر خدا شرک است. ابن تیمیه می گوید: «درخواست دعا از ملائکه و انبیاء در عالَم برزخ و سؤال نمودن از آن ها و پناه بردن به آنان جایز نیست.» (53)
(2) اثرگذاری مرگ در تحقق شرک؛ ابن قیم می گوید: «یکی از انواع شرک، طلب حاجت و استغاثه به ارواح میت و نیز توجه به آن هاست.» (54)
عبدالعزیز بن باز عقیده دارد که «یاری خواستن از زندگان، چه به گونه شفاهی و چه به صورت کتبی و… به شرطی که وی قادر به انجام آن باشد، جایز است، ولی درخواست کمک از ارواح اموات و شکوه نمودن نزد ایشان، حتی پیامبران، جایز نیست؛ زیرا رابطه میت با این جهان قطع شده است.» (55)
(3) اعتقاد به سلطه غیبی برای غیر خدا؛ عبد العزیز بن باز در پاسخ به این پرسش که استغاثه، طلب شفا، توسل و… سؤال از میت چه حکمی دارد؟ می گوید: «درخواست دعا از اموات، بت ها، سنگ ها و دیگر مخلوقات و استغاثه به آن ها و یاری خواستن از ایشان، همگی از جمله شرک اکبر است.» (56)

* نقد و بررسی
 

بر اساس تعریفی که وهابیان از شرک ارائه کرده اند و هم چنین به استناد ملاک هایی که ایشان درباره شرک مطرح می کنند، هر گونه توجه، محبت و اعتقاد به سلطه غیبی در مورد غیر خدا و هر گونه خواند غیر خدا شرک به حساب می آید؛ بدین سبب از دیدگاه آنان، آن دسته از اعمال مسلمانان که در آن ها نوعی وجه و وابستگی و تعظیم در برابر انبیاء و اولیای دین وجود دارد، گناه نابخشودنی تلقی می شود و بر اساس همین اندیشه است که وهابیت، توسل و درخواست حاجت از انبیاء را جایز نمی دانند.
نکته قابل تأمل و سؤال اساسی این است که آیا مسلمانانی که به انبیاء و اولیای الهی متوسل می شوند و از آن ها طلب حاجت می نمایند، ایشان را در عرض خدا و در یک سطح قلمداد می کنند؟ یا این که قدرت آن ها را در طول قدرت خدا و منبعث از مشیت او می دانند؟
در پاسخ باید گفت مسلمانان اعتقاد دارند که قدرت انبیاء و اولیای الهی منبعث از قدرت مطلقه خداوند و در طول قدرت الهی است و تمامی کارهای ایشان با اذن واراده او صورت می گیرد. بر اساس این واقعیت است که هیچ گاه در ذهن آن مسلمانی که به انبیاء متوسل می شود، این تصور که قدرت آنان در عرض قدرت خداست، نیامده است. حتی مسلمانان کسانی را که چنین اعتقادی درباره برخی از انبیاء یا اولیای الهی دارند، محکوم می کنند. اعتقاد به سلطه غیبی در مورد خدا نیز اگر با این عقیده همراه باشد که تمام این امور به خدای متعال مستند است، شرک نخواهد بود.
با عنایت به مطالب مذکور، نمی توان مسلمانی را که به انبیاء و اولیای الهی متوسل شده و از آن ها درخواست حاجت می کند، بلافاصله مشرک خواند؛ زیرا نفس مسلمان بودن، بزرگ ترین قرینه است تا عمل وی حمل بر صحت گردد. (57)
سلیمان بن عبدالوهاب به برادرش «محمد بن عبدالوهاب» نصیحت می کند که مسلمانان را تکفیر نکند؛ زیرا در مسلمان بودن، اقرار به یگانگی خدا و رسالت حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) کافی است. آن گاه به روایتی که از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در صحیح مسلم آمده است، استدلال می کند: «اسلام این است که به یگانگی خدا و رسالت حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) شهادت بدهی.» (58) وی تأکید می کند: «اجماع امت بر این است که اگر کسی شهادتین را بر زبان جاری کرد، حکم اسلام بر او جاری می شود و قابل احترام است.» آن گاه خطاب به محمد بن عبدالوهاب می گوید: «شما کسانی را تکفیر می کنید که شهادتین را بر زبان جاری می کنند، نماز می خوانند، روزه می گیرند، زکات می دهند، حج به جا می آورند و به شعائر دینی تقیُّد دارند.» (59)
در جایی دیگر می افزاید: «در هر مذهبی، راه های ارتداد و احکام آن بیان شده، ولی هیچ کس نگفته است که درخواست حاجت از غیر خدا یا توسل به انبیاء در حال ممات و مسح قبور ایشان، شرک و ارتداد محسوب می شود. این اعمال بیش از هفت قرن است که میان مسلمانان رایج است، ولی هیچ گاه مسلمانانی که این اعمال را انجام نمی دادند، آن هایی را که اعمال مذکور را انجام می دادند، تکفیر نمی کردند و برای ایشان حکم ارتداد صادر نمی کردند.» (60)
4. آیا مرگ و زندگی سبب، مرز شرک و توحید است؟:
وهابیت، موت و حیات سبب را مرز توحید و شرک می انگارد و عقیده دارد که هر گاه از پیامبر و امام در حال حیاتشان استمداد شود، این کار با اصل توحید مطابق است و اگر پس از درگذشت آن ها استمداد شود، این عمل، شرک است و با اصول توحید مخالف خواهد بود.
محمد بن عبدالوهاب در این باره چنین می گوید: «در دنیا و زندگی اخروی جایز است انسان نزد مرد صالح بیاید و بگوید در حق من دعا کن؛ هم چنان که اصحاب رسول خدا در حال حیات آن حضرت از او درخواست دعا می کردند، ولی پس از مرگ او هرگز درخواست دعا نمی کردند، ولی علمای گذشته این نوع عمل را انکار می کردند، حتی کار کسانی که نزد قبر او خدا را می خوانند، صحیح نمی دانند چه رسد که از خود پیامبر چیزی بخواهند.» (61)

* تحلیل و بررسی
 

همان گونه که درخواست از زندگان و تقاضای دعا از آنان به منظور بر آورده شدن نیازهای انسان را نمی توان شرک خواند، توسل به اموات را نیز نمی توان شرک به حساب آورد؛ زیرا هر دو کار از یک مقوله اند؛ هر دو عبارتند از: درخواست از آفریدگان و صرفاً از این جهت که درخواست از غیر خداست، گمان شرک بودن را پدید آورده اند. به عبارت دیگر: زنده یا مرده بودن اشخاص نمی تواند ماهیت «درخواست از غیر خدا» را تغییر دهد. بنابراین، اگر ثابت شود که دعا کردن و درخواست کردن از بندگان خدا در دوران زندگی ایشان جایز است، عدم منع آن در دوران پس از مرگ نیز ثابت می شود.
در قرآن کریم موارد متعددی یافت می شود که بر وقوع این عمل دلالت می کند، بدون آن که قرینه ای بر نفی آن ارائه شده باشد؛ از جمله در داستان حضرت موسی (علیه السلام) و ماجرای زد و خورد یکی از قبطیان با فردی از بنی اسرائیل می خوانیم: «فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ؛ آن که از پيروان او (موسی) بود در برابر دشمنش از وى (موسی) تقاضاى کمک نمود.» (62) همچنین در داستان دیدار موسی با خضر (علیهم السلام)، قرآن می فرماید: «فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا؛ باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قريه‏اى رسيدند؛ از آنان خواستند که به ايشان غذا دهند؛ ولى آنان از مهمان کردنشان خوددارى نمودند.» (63)
قرآن گزارش می دهد حواریون حضرت عیسی (علیه السلام) از ایشان خواستند که به درگاه خدا دعا کند و تقاضای فرود آمدن مائده آسمانی نماید و نیز بیان می کند که قوم موسی (علیه السلام) از پیامبر خود خواستند که برای ایشان از خدا طلب باران کند. (64)
هنگامی که برای دو بنده پاک آستان الهی، موسی و خضر (علیهم السلام)، جایز است از مردم روستایی درخواست غذا داشته باشند، به طریق اولی برای ما جایز و روا خواهد بود که در برابر مزار رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بایستیم و عرض کنیم: «ای محمد، ما را نزد پروردگارت به یاد آور.» یا نیاز خود را با حضرتش در میان گذاریم و بر آورده شدنش را از آن حضرت، اگر چه از طریق دعای ایشان در آستان ربوبی باشد، طلب نماییم.
به عبارت دیگر، همان گونه که تقاضای بر آوردن نیاز از بندگان خدا آن گونه که قرآن گزارش کرده، کاری جایز است، حضور در کنار تربت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اولیای الهی و یا توجه کردن از راه دور و درخواست نمودن از ایشان نیز عملی شرعی و صحیح است. حیات و موت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) چگونه ماهیت عمل را دگرگون می سازد، در صورتی که اگر چنین عملی شرک باشد، باید در هر دو حالت شرک محسوب شود و سرانجام این که حیات و ممات شخصی که از او کمک خواسته می شود، اگر مؤثر باشد باید در مفید بودن یا نبودن آن مؤثر باشد نه در شرک و توحید. (65)
محقق فرزانه مرحوم سید حسن موسوی قزوینی (رحمۀ الله علیه) در این باره می نویسد: ممکن است برخی گمان کنند که چون این شخصیت های بزرگ از دنیا رفته اند، توانایی انجام کاری ندارند؛ از این رو دعا در پیشگاه آنان روا نیست. در پاسخ این اشکال می گوییم: خدا پیامبرش را در قرآن این گونه می شناساند: «مَا نَقَمُواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ؛ آن ها [کافران و منافقان] فقط از اين انتقام مى‏گيرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و کرم) خود، بى‏نياز ساختند!» (66) و نیز می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوْاْ مَا آتَاهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ سَيُؤْتِينَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ؛ (در حالى که) اگر به آن چه خدا و پيامبرش به آنان داده راضى باشند، و بگويند: «خداوند براى ما کافى است! و بزودى خدا و رسولش، از فضل خود به ما مى‏بخشند.» (67) در آیه دیگر می خوانیم: «لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ؛ به يقين، رسولى از خود شما به سويتان آمد که رنج هاى شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدايت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!» (68)
طبعاً مقتضای این رأفت و رحمت در حق مؤمنان آن است که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به شفاعت ایشان نزد خدا بپردازد. فخر رازی در شرح این آیه می نویسد: «غرض از آیه این است که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برای رساندن نیکی های دنیوی و اخروی به شما مسلمانان حرص می ورزد.» (69) حال می گوییم: کسی که دارای چنین مرتبت و مکانتی است، سزاوار است که بندگان خدا نزد او و در کنار تربت پاک او حضور یابند، به وی متوسل شوند و از او روی نگردانند و به سراغ موجوداتی که به هیچ روی مالک سود و زیان خود نیستند، نروند.

اگر موارد بسیار زیاد معجزات پیامبران و کارهای خارق العاده ایشان را که در قرآن و احادیث نقل شده است، بررسی و مطالعه کنیم از توانایی ایشان در دوران حیات آگاه خواهیم شد؛ اموری از قبیل شکافته شدن سنگ برای حضرت موسی (علیه السلام) زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسی (علیه السلام)، دو نیم شدن ماه به فرمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و بالا رفتن آن بزرگوار به سوی آسمان ها تا آخرین مرحله ممکن، همه، نشانه توان خدایی این مقربان درگاه الهی است.
 

از طرف دیگر، می دانیم که مرگ پایان زندگی نیست و انسان ها پس از مردن به زندگی خود در جهان دیگر ادامه می دهند، به ویژه آن که دلائلی مبنی بر حیات برزخی پیامبران و اولیای خدا در دست است و نشان می دهد آنان از تمام آثار حیات برخوردارند. از این دو نکته (توانایی انبیاء در دوران حیات و استمرار حیات ایشان در برزخ) نتیجه می شود که پیامبران بعد از رحلت از قدرت پاسخ گویی به ندای درماندگان برخوردارند؛ همان گونه که در دوران حیات از این قدرت بهره مند بودند. بنابراین، پناه بردن و توسل به ایشان نه کاری عبث است و نه اقدامی شرک آمیز. (70)

نتیجه گیری
 

مباحثی که در این مقاله به آن ها پرداخته شد و نتایجی که از این مقاله عاید ما می گردد به شرح ذیل می باشد:
1. واژه «توسل» بر وزن «تَفَعُّل»، از ماده وَسَلَ به معنای تقرب است و «وَسِیلَه» چیزی است که با آن می توان به مقصود رسید. معنای اصطلاحی توسل این است که بنده، چیزی یا کسی را در پیشگاه باری تعالی واسطه قرار دهد تا او وسیله قربش به خدا گردد.
2. اقسام توسل: * توسلات مشروع؛ * توسلات غیرمشروع؛ * توسلات مورد اختلاف.
3. موارد اتفاق بر جواز بر توسل: * توسل به اسماء و صفات خدا؛ * توسل به عمل صالح؛ * توسل به قرآن کریم؛ * توسل به دعای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در حال حیات؛ * توسل به آثار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در زمان حیات؛ * توسل به پیامبر (صلی الله علیه-وآله وسلم) در قیامت.
4. موارد اتفاق بر عدم جواز توسل: * توسل به طاغوت؛ * توسل به بت ها.
5. توسلات مورد اختلاف: توسل به جاه و دعا و آثار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اولیای الهی در حیات برزخی.
6. شرک به خدا در جایی تحقق می پذیرد که تقاضا کننده معتقد باشد که صاحب قبر همانند پیامبر، امام و یا ولی خدا، قدرت و توان بر انجام تقاضای او را به صورت مستقل و بدون استفاده از قدرت خداوند متعال دارد، ولی اگر معتقد باشد که او نزد خدا آبرو دارد و می تواند برای قضای حاجاتش واسطه شود و یا قادر به انجام تقاضای او به اذن خداوند باشد، قطعاً شرک نیست.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. العین، ماده وَسَلَ، ج 3، ص 1957
2. صحاح اللغۀ، ماده وَسَلَ، ج 5، ص 1841
3. کلمه حول توسل، صص 9 و 10
4. روح المعانی، ج 6، صص 124- 128
5. روح المعانی، ج 6، صص 124- 128
6. مفردات فی غریب القرآن، ماده وَسَلَ، ص 524
7. تفسیر المیزان، ج 5، ص 535
8. النهایه فی غریب الحدیث، ج 5، ص 185
9. تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 45
10. التوسل، مفهومه و اقسامه و حکمه فی الشریعه الإسلامیه، ص 18
11. توسل به اهل بیت (علیه السلام) از نگاه قرآن و سنت، ص 65
12. اعراف، 180
13. بحارالانوار، ج 90، ص 224
14. مصباح المتهجد، ص 347
15. سنن ترمذی، ج 5، ص 518
16. صحیفه سجادیه، دعای پنجاهم
17. مجموع فتاوی و مقالات متنوعه، ج 4، ص 311
18. بقره، 127
19. بقره، 128
20. آل عمران، 16
21. صحیح البخاری، ج 4، ص 173
22. توسل به اهل بیت (علیه السلام) از نگاه قرآن و سنت، ص 71
23. مسند احمد حنبل، ج 4، ص 445
24. اصول کافی، ج 2، ص 629
25. انفال، 33
26. احزاب، 71
27. مسند احمد حنبل، ج 4، ص 329
28. صحیح البخاری، ج 1، ح 7440
29. صحیح مسلم، ج 1، ح 193
30. نساء، 60
31. یونس، 18
32. توسل به اهل بیت (علیه السلام) از نگاه قرآن و سنت، ص 75
33. زیارۀ القبور و الإستنجاد بالمقبور، ص 156
34. اقتباس از مجموعه مؤلفات الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ج 6، صص 115- 242
35. تاریخ نجد، ص 95
36. فتاوی اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه و الافتاء، ج 18، ص 298
37. فتاوی اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه و الافتاء، ج 18، ص 315
38. توبه، 30
39. توسل به اهل بیت (علیه السلام) از نگاه قرآن و سنت، ص 147
40. نساء، 64
41. یوسف، 97
42. یوسف، 98
43. سنن ترمذی، ج 5، ص 229
44. توسل به اهل بیت (علیه السلام) از نگاه قرآن و سنت، ص 99
45. تحفۀ الذاکرین، ص 162
46. فتح المجید فی شرح کتاب التوحید، ص 167
47. آل عمران، 49
48. وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج2، ص 421
49. مجموعه فتاوی، ج 1، ص 106
50. مختصر معارج القبول، صص 139 و 140
51. مختصر معارج القبول، ص 135
52. توسل به اهل بیت (علیه السلام) از نگاه قرآن و سنت، ص 153
53. مجموعه فتاوی، ج 1، ص 172
54. فتح المجید فی شرح کتاب التوحید، ص 161
55. مجموع فتاوی و مقالات متنوعه، ج 7، صص 411 و 412
56. مجموع فتاوی و مقالات متنوعه، ج 7، ص 428
57. توسل به اهل بیت (علیه السلام) از نگاه قرآن و سنت، صص 154 و 155
58. صحیح مسلم، ج 1، ص 29
59. الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه، صص 4- 7
60. الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه، صص 4- 7
61. کشف الشبهات قی التوحید، ص 7
62. قصص، 15
63. کهف، 77
64. ر.ک مائده، 112 و 114؛ بقره، 60؛ اعراف، 160
65. توسل به اهل بیت (علیه السلام) از نگاه قرآن و سنت، صص 157 و 158
66. توبه، 74
67. توبه، 59
68. توبه، 128
69. تفسیر کبیر، ج 16، ص 236
70. البراهین الجلیه فی دفع تشکیکات الوهابیه، صص 35 و 36
 

منابع پایانی
1. قرآن کریم.
2. آل الشیخ، عبد الرحمن، فتح المجید فی شرح کتاب التوحید، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، مدینه منوره، 1411ق.
3. آلوسی البغدادی، ابوالفضل شهاب الدین السید محمود، روح المعانی، انتشارات دار الإحیاء التراث العربی، بی چا، بیروت، بی تا.
4. آلوسی، شهاب الدین سید محمود بغدادی، تاریخ نجد، انتشارات مکتب العربیه، بی چا، قاهره، 1347ق.
5. ابن اثیر، ابوالحسن علی بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث، نشر مؤسسه اسماعیلیان، چاپ چهارم، قم، 1364ق.
6. ابن باز، عبدالله بن عبدالعزیز، مجموع فتاوی و مقالات متنوعه، انتشارات الرّئاسه العامه لاداره البحوث العلمیه، بی چا، الریاض، 1408ق.
7. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، زیارۀ القبور و الإستنجاد بالمقبور، انتشارات دارالمسلم للنشر و التوزیع، چاپ اول، ریاض، 1410ق.
8. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموعه الفتاوی، انتشارات اصدار، بی چا، اردن، 1419ق.
9. ابن حنبل، احمد، مسند، انتشارات دار صادر، بی چا، بیروت، بی تا.
10. ابن عبدالوهاب، محمد، کشف الشبهات فی التوحید، انتشارات وزارۀ الشئون الاسلامیه الاوقاف و الدعوۀ و الارشاد، بی چا، الریاض، 1417ق.
11. ابن عبدالوهاب، محمد، مجموعه مؤلفات الشیخ محمد بن عبدالوهاب، مطبوعات جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، بی چا، الریاض، بی-تا.
12. بخاری، ابو عبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم، صحیح البخاری، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، بیروت، 1423ق.
13. ترمذی، محمد بن عیسی بن سوره، سنن ترمذی، تحقیق عبدالوهاب عبداللطیف، انتشارات دار الفکر، بی چا، بیروت، 1403ق.
14. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح اللغۀ، انتشارات دارالعلم للملایین، بی چا، بیروت، 1407ق.
15. حکمی، حافظ بن احمد، مختصر معارج القبول، انتشارات دار الصفوه، بی چا، قاهره، 1414ق.
16. خرازی، سید محسن، کلمه حول توسل، انتشارات مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، قم، 1378ق.
17. راغب اصفهانی، ابوالقاسم الحسینی بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، انتشارات منشورات المکتبه المرتضویه، بی چا، بی جا، بی تا.
18. سبکی، تقی الدین، التوسل مفهومه و اقسامه و حکمه فی الشریعه الإسلامیه، انتشارات معاونیۀ التعلیم و البحوث الاسلامیه، بی چا، قم، بی تا.
19. سلیمان بن عبدالوهاب، الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه، انتشارات مکتبه ایشیق، بی چا، استانبول، 1412ق.
20. سمهودی، نورالدین علی بن محمد، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، انتشارات دار الاحیاء التراث العربی، بی چا، بیروت، 1402ق.
21. سید الساجدین، امام زین العابدین(علیه السلام)، صحیفه سجادیه، ترجمه محمدجواد مولوی نیا، انتشارات سرور، بی چا، قم، 1384ش.
22. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، انتشارات مرکز نشر فرهنگی رجا، قم، 1363ش.
23. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، انتشارات مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، بیروت، 1411ق.
24. فخر الرازی، التفسیر الکبیر، انتشارات دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، بیروت، بی تا.
25. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، انتشارات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، بیروت، 1408ق.
26. قرشی الدمشقی، عماد الدین ابی الفداء اسماعیل ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، انتشارات دار الاندلس، بی چا، بیروت، بی تا.
27. قشیری، النیشابوری ابو الحسن مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، انتشارات مؤسسه عزالدین، چاپ اول، بیروت، 1407ق.
28. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، انتشارات مکتب صدوق، بی چا، تهران،1381ق.
29. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، تهران، 1365ش.
30. مناقب، سید مصطفی، توسل به اهل بیت (علیه السلام) از نگاه قرآن و سنت، انتشارات مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول، قم، 1390ش.
31. موسوی قزوینی، علامه سید محمد حسن، البراهین الجلیه فی دفع تشکیکات الوهابیه، به قلم سید مرتضی رضوی، مطبعۀ حسان، بی چا، قاهره، 1397ق.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد