توسل (کشف، طرح، بررسی و تأیید آراء) (1)
توسل (کشف، طرح، بررسی و تأیید آراء) (1)
منبع اختضصاصی: راسخون
چکیده
توسل، از امور مهم شیعه تلقی شده و حتی پیوسته در کنار برخی از اصول دین یعنی نبوت و امامت برای شیعه پر اهمیت است. حال این مهم را چگونه روشن نموده و قابل فهم اکثر عوام شیعه قرار دهیم، خود بسیار مهم و حساس است؛ زیرا که در این بین، بسیاری از دشمنان، خاصه وهابیون با مطالبی واهی این مهم را زیر سؤال برده عوام شیعه را تحت فریب خود قرار می دهند. بدین سبب، ضرورت دیدیم در این مقاله، ابتداءً چگونگی توسل را در آیات و سپس از نظر فریقین شیعه و اهل سنت و سیره های عملی ایشان، و در نهایت، دلائل عقلی بر توسل را ارائه نموده و مورد بررسی قرار دهیم. باشد که انشاءالله مرضی الهی، حضرت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) قرار گیرد.
کلید واژه: توسل، شیعه، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، اهل بیت (علیهم السلام)، اولیا، حیات.
مقدمه
آیات و احادیث فراوانی در منابع تاریخی و روایی فریقین وارد شده است که بر جواز و صحت و حتی استصحاب توسل به ذوات انبیاء و اولیاء الهی (علیهم السلام) یا مقامات آنان، به منظور تقرب به خدای متعال و طلب حاجت از او دلالت دارند. این امر نه تنها شرک نیست، بلکه اظهار تذلل و خشوع بیشتر در پیشگاه خداوند است. کسی که پیامبر و اولیای الهی را وسیله تقرب به خدا قرار می دهد، در واقع خود را در محضر ربوبی آن چنان کوچک و بی مقدار می داند که اطمینان ندارد خداوند به او توجه و عنایت خواهد کرد. بدن سبب کسانی را که نزد خدا آبرو دارند و مورد توجه و لطف اویند، وسیله قرار می دهد تا خدای متعال به احترام آن ها او را نیز از رحمت واسعه خود برخوردار سازد و این نهایت خشوع و اظهار عبودیت برای خداست.
لفظ «الوَسِیلَه» در آیات
لفظ «اَلوَسِیلَه» دو بار در قرآن آمده است: یک بار در سوره مبارکه مائده: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى کسانى که ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و وسيلهاى براى تقرب به او بجوئيد! و در راه او جهاد کنيد، باشد که رستگار شويد!» (1) مورد دیگر در سوره اسراء: «قُلِ ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَ لاَ تَحْوِيلاً أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا؛ بگو: «کسانى را که غير از خدا (معبود خود) مىپنداريد، بخوانيد! آن ها نه مىتوانند مشکلى را از شما برطرف سازند، و نه تغييرى در آن ايجاد کنند.» کسانى را که آنان مىخوانند، خودشان وسيلهاى (براى تقرب) به پروردگارشان مىجويند، وسيلهاى هر چه نزديکتر؛ و به رحمت او اميدوارند؛ و از عذاب او مىترسند؛ چرا که عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهيز و وحشت است!» (2)
در آیه 35 سوره مائده، امر شده است که آدمی برای تقرب الهی وسیله ای بجوید. انسان مادی نمی تواند بدون وسیله لازم به مقام قرب الهی برسد، بلکه واسطه ای لازم است که او را به این مقام برساند. این واسطه می تواند عبادت و کارهای نیک باشد و انسان به کمک نماز، روزه، حج و سایر اعمال صالح به خدای متعال نزدیک شود. همچنین این واسطه می تواند محبت اولیای خدا باشد که خود او تصریح کرده است: «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى؛ بگو: «من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىکنم جز دوستداشتن نزديکانم [اهل بيتم].» (3)
این آیه شریفه به اجماع شیعه و سنی، در شأن اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) نازل شده است. بعد از نزول این آیه از پیامبر (صلی-الله علیه وآله وسلم) سؤال شد: «ای رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)، خویشان نزدیک که مودت و دوستی آنان بر ما واجب است، چه کسانی-اند؟» حضرت در پاسخ فرمودند: «علی، فاطمه و دو فرزند آن ها حسن و حسین (علیهم السلام).» (4) همانا یکی از واجبات الهی مطابق این نص، موالات و محبت اهل بیت رسالت (علیهم السلام) است که در صورت ظاهر آیه شریفه، اجر و مزد رسالت شمرده و خدای متعال به آن امر کرده است. پیشوای شافعیات (محمد بن ادریس شافعی) نیز این حقیقت را در ضمن قصیده ای بیان کرده است که ترجمه آن از این قرار است: «ای اهل بیت رسول خدا، دوستی شما واجبی است که خدا در قرآن نازل فرموده است. در عظمت و افتخار شما همین بس باد که هر کس [در نماز] بر شما درود نفرستد، نمازش باطل است.» (5)
بر این اساس محبت اهل بیت رسالت (علیهم السلام) می تواند یکی از بهترین وسیله هایی باشد که خدای سبحان ما را به تمسک به آن فرا خوانده است و یکی از راه هایی است که انسان را به سوی رضای الهی راهنمایی و پیروی می کند و انسان با توسل و تمسک به کسانی که محبوب خدا هستند مانند پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و معصومان (علیهم السلام) و مؤمنان صالح، به تقرب الهی دست می یابد.
در آیه مورد بحث واژه «الوسیله» مطلق و عاری از هر گونه قید آمده است، از این جهت آن چه مرضی و مورد توجه خدای متعال باشد و هر شخصی که به وجهی صلاحیت و شایستگی «تقرب» و نزدیک کردن انسان به پیشگاه اقدس الهی را داشته باشد، از مصادیق «وسیله» به شمار می آیند؛ به عبارت دیگر ممکن است این وسیله از نوع افعال باشد؛ مانند نماز، حج، جهاد یا از نوع اشخاص باشد؛ مانند انبیاء و اولیای الهی (علیهم السلام) و یا از نوع اشیاء باشد؛ مانند کعبه، حجرالأسود، مقام ابراهیم و قرآن. (6)
مؤید دیگر اطلاق واژه «وسیله» در آیه مبارکه مورد بحث، فرموده امام علی (علیه السلام) است: «برترین وسیله که متوسلان، به وسیله آن به خدای سبحان تقرب می جویند، ایمان به خدا و رسول او و جهاد در راه اوست که سبب انتشار و سربلندی اسلام است. اقرار به یگانگی خدا با گفتن “لا إله إلا الله” که برای بندگان، فطری است و برپا داشتن نماز که رکن دین است، ادای زکات که فریضه الهی است، روزه ماه رمضان که سپری است از آتش، حج خانه خدا و عمره آن که این دو فقر را از بین می برند و گناه را پاک می سازند و صله رحم که مایه افزایش مال و عمر است، صدقه پنهانی که آثار گناه را محو می کند و صدقه آشکار که از مرگ بد جلوگیری می کند و کارهای نیک که انسان را از ابتلا به ذلت و خواری باز می دارد.» (8)
امام در این سخن از واقعیت توسل پرده بر می دارد و آن این است که توسل، همان وسیله جویی است و حقیقت وسیله، عملی است که مایه قرب به خدا و کمال معنوی و پیراستگی انسان از یک دسته گناهان و عوامل شقاوت و بدبختی می شود. حضرت در این خطبه از فرائضی شرعی نام می برند، که همه سبب و مایه تقرب به خدای متعال است.
علامه طباطبایی در تفسیر خود می نویسد: «ارائه لفظ «الوسیله» در آیه «وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ»، محقق ساختن حقیقت عبودیت و رویکرد خاضعانه و نیازمندانه به حضرت حق است که لازمه و ابراز این رابطه، علم و عمل است. (9) این که در تفسیر قمی روایت شده است که «وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ» یعنی «تَقَرَّبُوا إلَیهِ بِالإمَام؛ تقرب جویید به خدا به وسیله امام» از نظر علامه طباطبایی منظور «بِطَاعَتُهُ» است؛ یعنی با پیروی کردن از امام به سوی خدا تقرب جویید. (10)
بدیهی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) که الگوی عملی شریعت الهی و اسوه حسنه اخلاق اند، وسیله ای هستند که اطاعت و پیروی آنان موجب تقرب به خدا خواهد بود؛ همچنان که از نظر فقهای امامیه احکام شریعت، همان وسیله ای است که اطاعت و پیروی از آن موجب تقرب به خدا می گردد و از این رو برخی از فقهای بزرگ شیعه مانند شیخ حر عاملی، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و امام خمینی (رحمه الله علیه) رساله های فقهی و عملی خود را وسائل الشیعه، وسیلۀ النّجاۀ و تحریر الوسیله نامیده اند.
آیه مورد بحث، یک اصل کلی را که خرد نیز حاکم بر آن است، یادآور می شود و آن اصل این است که بشر برای تحصیل مقاصد معنوی؛ مانند تقرب به خدا، بسان تحصیل مقاصد دنیوی، باید به اسباب متوسل شوند و بدون سبب، تحصیل مسبب، امکان پذیر نیست. (11)
نظریات مفسران فریقین
با توجه به دو تفسیری که در مورد این آیه و واژه «الوسیله» وجود دارد، ممکن است بتوان وجه جمعی را برای آن ها در نظر گرفت:
همان گونه که در تفسیر نمونه (12) آمده است، این آیه، اقسام «وسیله به سوی خدا» را شامل می شود؛ مانند ایمان به خدا و پیامبر اکرم (صلی-الله علیه وآله وسلم)، جهاد در راه خدا و عباداتی مانند نماز، زکات، حج خانه خدا، صله رحم و انفاق در راه خدا که در خطبه 110 نهج البلاغه نیز بیان شد. با این حال، تمامی این موارد، معنای عام وسیله است؛ بدین سبب شفاعت پیامبران و ائمه (علیهم السلام) و اولیای الهی را که توسل به آنان موجب تقرب به خدا می شود و سوگند به حق آنان که نشانه علاقه به ایشان و اهمیت دادن به مقام معنوی آن بزرگواران است، در بر می-گیرد.
بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که از اطلاق واژه «الوسیله» در آیه شریفه چشم پوشی شده و اختصاص به یک یا چند مفهوم خاص داده شود؛ آن چنان که «ابن تیمیه» و پیروان فکری وی (وهابیان) چنین تقیید و تخصیص بی دلیلی را قائل شده و واژه مذکور را به دو معنای خاص حمل کرده اند: اول، ایمان به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و پیروی از آن حضرت؛ دوم، دعا و شفاعت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)، آن هم صرفاً در زمان حیات دنیوی آن حضرت و در روز قیامت!
البته گاهی هم «الوسیله» را به معنای واجبات و مستحبات تفسیر می کنند (13) و آن چنان که صاحب تفسیر المنار، وسیله را در اعمال صالحه منحصر کرده و استدلال آورده که «غیر از ایمان و عمل صالح، هیچ چیز دیگر نمی تواند وسیله باشد؛ زیرا این را نه صحابی گفته و نه تابعی و نه کسی از علمای سلف.» (14) باید گفت، هیچ دلیلی بر این تفسیر وجود ندارد و معلوم نیست صاحب تفسیر المنار، روایت وارده درباره توسل به پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) را چگونه توجیه می کند و همچنین سیره صحابه، تابعین، مسلمانان و علمای سلف در این زمینه را با کدام دلیل انکار می کند.
آیات شریفه 56 و 57 سوره اسراء نشان می دهد که ماسوی الله اعم از فرشتگان و پیامبران و سایر طبقات خلق از هر قبیل که هستند، در مقام کسب فیض از باری تعالی «ابتغاء وسیله» می کنند و برای جلب رحمت بیشتر و دفع عذاب پروردگار از خود، دنبال وسیله ای می گردند تا به قرب بیشتری نائل شوند.
در حدیثی، «الوسیله» به منزلتی در بهشت اطلاق شده که تنها به یک نفر اختصاص دارد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به امید این که این جایگاه از آنِ ایشان باشد، از امت خود خواسته است که بر ایشان دعا کنند که خداوند این وسیله را برای آن حضرت قرار دهد. (15) و نیز امام علی (علیه السلام) ضمن دعا برای رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به خدا عرضه می دارد: «[خدایا] منزلت و مقام او را در پیشگاهت شریف گردان و «وسیله» را به او عطا فرما.» (16)
بنابراین، تمام کائنات در مقام تقرب به خدا «ابتغاء وسیله» می کنند و دنبال «وسیله» می گردند، حتی اشرف آنان که پیامبر گرامی اسلام (صلی-الله علیه وآله وسلم) است، هر چند «وسیله» آن حضرت با «وسائل» سایر ممکنات قابل مقایسه نیست و دریافت و ادراک آن برای ما مقدور نیست و از این جهت که تمامی موجودات در حد ذات خود، دست نیاز به خارج از وجود خود دارند و به فرموده قرآن «يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ؛ خودشان وسيلهاى (براى تقرب) به پروردگارشان مىجويند.»، (17) لذا هیچ کدام از موجودات عالَم امکان، دارای این صلاحیت و شایستگی نیستند که معبود واقع شوند و یا به صورت مستقل، توانایی بر افاضه رحمت داشته باشند؛ چه آن که معبودیت و استقلال در افاضه رحمت، به حکم عقل از شئون قدرت مستقل و از خصائص موجود «قائم بالذات» است و آن هم منحصر در ذات اقدس «حقّ» است و سایر موجودات که در ذات خود فاقد هستی اند، باید از طریق «ابتغاء وسیله» و تحصیل دستاویز، از مبدأ هستی استفاضه نمایند. (18)
ماحصل بحث
این دو آیه بر مشروعیت توسل به افرادی که مقرب عند الله هستند، دلالت می کند.
مفسران اتفاق نظر دارند که : «يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ؛ وسيلهاى (براى تقرب) به پروردگارشان مىجويند، وسيلهاى هر چه نزديکتر.» (19) مدح و توصیف برای مؤمنان است؛ زیرا آنان برای رسیدن به خدا توسل می جویند. البته در این که متوسلان باید به چه کسانی متوسل شوند، اختلاف نظر وجود دارد، اما همگان به حقیقت جواز توسل اعتراف نموده اند. مؤمنان برخلاف مشرکان به کسانی متوسل می شوند که اهلیت و صلاحیت رفع مشکلات را داشته باشند. این آیه مشرکان را نکوهش می کند که آن ها چیزهایی را عبادت می کنند و از آن ها طلب حاجت می-کنند که اصلاً مالک نفع و ضرر خود نیستند. به مشرکان خطاب شده است: «ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ؛ کسانى را که غير از خدا (معبود خود) مىپنداريد، بخوانيد!» (20)
شیخ طوسی آیه مورد بحث را این گونه معنا کرده است: «پس مشرکان به کسانی متوسل می شدند که آن ها را خدا تصور می کردند، ولی در آیه بعد (اسراء،57) کسانی توصیف شده اند که برای رسیدن به خدا توسل می جویند، نه این که متوسلٌ به را خدا می پندارند. بنابراین، بدون پندار معبودیت، توسل جستن به درگاه کسانی، که مقرب درگاه خداوندند، عیبی ندارد. مشرکان، بت ها را به عنوان قادر مطلق می پرستیدند، از این جهت مورد توبیخ قرار گرفته اند، اما کسانی که خدا را معبود حقیقی می دانند و به مقربان درگاهش توسل می جویند و آن ها را واسطه قرار می-دهند، قابل ملامت نیستند. (21)
آیاتی دیگر بر مشروعیت توسل
* آیه وحدت: «وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَ لاَ تَفَرَّقُواْ؛ و همگى به ريسمان خدا [قرآن و اسلام، و هرگونه وسيله وحدت]، چنگ زنيد ، و پراکنده نشويد!» (22)
پرسش اساسی این است که در این آیه، منظور از «حَبْلِ اللّهِ» چیست؟
پاسخ این است که بی تردید چیزی غیر از خداست؛ زیرا «حَبْلِ اللّهِ» از اسماء الهی نیست. مضمون آیه شریفه بیانگر این است که خداوند حکیم برای نجات آدمیان از جانب خود «حبل» و ریسمانی مقرر فرموده و آن را «وسیله» و سبب برای نیل به سعادت و رسیدن به قرب خویش قرار داده و همگان را به اعتصام و چنگ زدن به آن، امر فرموده است. این «حَبْلِ اللّهِ» می تواند قرآن، اسلام، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، ائمه (علیهم السلام) و یا مسلمانان باشد. در هر حال این آیه بر جواز توسل به غیر خدا دلالت می کند؛ زیرا «حَبْلِ اللّهِ» هر چه باشد، چیزی است که واسطه ارتباط میان انسان ها و خداست. البته برای تعیین مصداق و مراد از «حَبْلِ اللّهِ» باید به «سنت» مراجعه کرد. در برخی روایات «حَبْلِ اللّهِ» به قرآن تفسیر شده است. (23)
به نظر می رسد اولیای الهی و آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) مصداق روشنی برای «حَبْلِ اللّهِ» هستند و چنگ زدن و توسل جستن به آن ها موجب تقرب الهی می شود؛ چنان که برخی روایات در این مقام با اهتمام تمام، ائمه هدی (علیهم السلام) را به عنوان «حَبْلِ اللّهِ» و «وسیله» ارتباط میان خدا و انسان، معرفی نموده است. درباره امام علی (علیه السلام) روایت شده است: «هُوَ حَبْلُ اللّهِ المَتِین» (24) و خود حضرت در ضمن خطبه ای فرمودند: «أَنا حَبْلُ اللّهِ المَتِین» (25) امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «نَحنُ حَبْلُ اللّه» (26) و حضرت پیامبر (صلی الله علیه وآله-وسلم) در جواب اعرابی که پرسیده بود: «حَبْلِ اللّهِ» چیست؟ فرمودند: «یا أعرابیّ هذا حَبْلُ اللّهِ»، (27) در حالی که دست روی شانه علی (علیه السلام) گذاشته بودند. در برخی دیگر از روایات نیز «قرآن و عترت» هر دو به عنوان «حَبْلِ اللّهِ» معرفی شده اند: «هُما حَبْلُ اللّهِ»، (28) یعنی قرآن و عترت هر دو ریسمان خدا هستند.
ذکر این نکته لازم است که روایاتی که «قرآن» را مصداق «حَبْلُ اللّهِ المَمدُودُ مِن السَّمَاءِ إلی الأرض» معرفی می کنند، (29) با روایاتی که «آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)» را به عنوان «ریسمان و وسیله» ارتباط میان خدا و انسان می شناسند، (30) منافاتی ندارند؛ زیرا به حکم روایت متواتر «ثقلین» عترت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و قرآن کریم، عِدل یکدیگرند و در شأن «هدایت» و اوصاف ممتاز مرتبط با این شأن اشتراک دارند و تا قیامت در کنار یکدیگر قرار خواهند گرفت و از هم جدا نخواهند شد.
بنابراین، از تفاسیر مختلف، ذیل آیه مورد بحث، این نتیجه حاصل می شود که بدون تردید، مراد از «حَبْلِ اللّهِ» چیزی غیر از خداست و هر گونه وسیله، ارتباط با ذات احدیت را شامل می شود، خواه این وسیله، اسلام باشد یا قرآن و یا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) باشند، تمامی این مصادیق محتمل در مفهوم گسترده ارتباط با خدا که از معنای «حَبْلِ اللّهِ» استفاده می شود، جمع است؛ زیرا همان طور که «فخر رازی» (31) و «آلوسی» (32) در تفسیر خود آورده اند، هر آن چه به سبب آن با چیزی دیگر ارتباط حاصل می شود، «حبل» خواهد بود. پس هنگامی که قرآن، اسلام، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) باعث و موجب تقرب به خدایند، آن ها «حَبْلِ اللّهِ»اند و انسان برای نجات از چاه تاریک غرائز سرکش و جهل، و رسیدن به آسمان تکامل مادی و معنوی باید به آن ها تمسک جوید و به این ریسمان های محکم چنگ بزند و این، همان حقیقت «توسل» است. (33)
* آیه مربوط به فرزندان یعقوب: «قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ؛ گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بوديم!».» (34) «قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ؛ گفت: «بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مىطلبم، که او آمرزنده و مهربان است!».» (35) بر اساس این آیه شریفه، فرزندان یعقوب به پدرشان توسل جسته اند. فرزندان یعقوب مرتکب چند خطا شده بودند: نخست آن که دو پیامبر خدا [یعقوب و یوسف (علیهم السلام)] را آزار داده و محزون کرده و به پدرشان دروغ گفته بودند؛ دوم آن که از دستور خدای متعال مبنی بر دوری از آزار والدین و دروغ گفتن سرپیچی کردند. به نص آیه شریفه، فرزندان یعقوب پدر را واسطه قرار داده و از او خواستند که برای ایشان در خصوص خطاهایشان از خدا آمرزش بطلبد و این امر در قرآن رد و انکار نشده است. وقتی خدای متعال فرزندان یعقوب را به سبب توسل به یکی از مقربان درگاهش سرزنش نمی کند، می توان نتیجه گرفت که توسل و استغاثه به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اشکالی ندارد؛ زیرا مقام قرب ایشان بر هیچ کس، مخفی و پوشیده نیست.
از این دو آیه نیز استفاده می شود که طلب استغفار از دیگری، نه تنها با توحید منافات ندارد، بلکه راهی برای رسیدن به لطف پروردگار است. همین که یعقوب پیامبر (علیه السلام)، تقاضای فرزندان را می پذیرد، نشان دهنده این نکته است که توسل به اولیاء الهی امری جایز است. (36)
* آیه استغفار: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا؛ و اگر اين مخالفان، هنگامى که به خود ستم مىکردند (و فرمان هاى خدا را زير پا مىگذاردند)، به نزد تو مىآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش مىکردند؛ و پيامبر هم براى آن ها استغفار مىکرد؛ خدا را توبه پذير و مهربان مىيافتند.» (37)
امام مفسران اهل سنت، فخر الدین رازی، می گوید: «ممکن بود بدون استغفار رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) توبه آن ها پذیرفته شود، اما هنگامی که استغفار رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به توبه آن ها ضمیمه شود، پذیرش توبه حتمی خواهد بود.» (38)
همین کار، مصداق بارز توسل به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است که خدای متعال آن را به بندگان خود آمیخته است و این آیه، مشروعیت توسل به غیر خدا را به روشنی ثابت می کند. قرطبی در تفسیر خود آورده است: «ابو صادق از حضرت علی (علیه السلام) نقل می کند که سه روز پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مردی اعرابی آمد و خود را روی قبر حضرت انداخت و خاک قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را به سر گرفت و گفت: ای رسول خدا، فرمان دادی، ما اطاعت کردیم و یکی از آیاتی که بر تو نازل شده این است: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ…»، من بر نفس خود ستم کرده ام و تو برایم آمرزش طلب کن. در این حال، از قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) صدا آمد: خدا تو را بخشیده است.» (39)
ابن کثیر، ضمن تفسیر این آیه، حکایت مشهوری را می آورد که شیخ ابو منصور صباغ از عتبی نقل می کند که او می گوید: من نزدیک قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نشسته بودم که مردی اعرابی آمد و گفت: السَّلامَ عَلَیکَ یا رَسُولَ الله. من این کلام خدا را شنیده ام که می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ…» آمده ام، در حالی که از گناهانم طلب آمرزش می کنم، تو را در پیشگاه خدا واسطه قرار می دهم: «ای آن که در عظیم ترین زمین ها مدفون شده ای و از عطر خوش آن هر بلندی و پستی، خوشبو شده است. جانم فدای قبری که تو در آن آرام گرفته ای و در آن، عفاف و جود و کرامت گِرد آمده است.» آن مرد این اشعار را خواند و رفت، در این هنگام خواب بر من غالب شد. رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را در خواب دیدم که فرمود: «ای عتبی، خودت را به اعرابی برسان و به او بشارت بده که خدا او را بخشیده است.» (40)
بیضاوی، دیگر مفسر اهل سنت، در تفسیر آیه مورد بحث می نویسد: «این خطاکاران نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) عذرخواهی می کردند و رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) شفیع آن ها می شد و خدا نیز آن ها را می بخشید. رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) حق دارد که عذر آن ها را بپذیرد و برای آن ها وساطت کند، گرچه گناهانشان بزرگ باشد. منصب پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) این است که اهل کبائر را شفاعت کند.» (41)
آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه آورده است: «از این آیه پاسخ کسانی که توسل به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و یا امام علی (علیه-السلام) را نوعی شرک می پندارند، روشن می شود؛ زیرا آیه صریحاً می گوید که روی آوردن به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و وساطت و استغفار او برای گنه کاران مؤثر است و موجب پذیرش توبه و رحمت الهی است. منتها افراد خطاکار باید نخست توبه کنند و از راه خطا برگردند، سپس برای قبول توبه خود از استغفار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) استفاده کنند. بنابراین، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) خود آمرزنده گناه نیست؛ او تنها می تواند از خدا طلب آمرزش کند. این آیه، پاسخ دندان شکنی است به آن هایی که این گونه وساطت را انکار می کنند.» (42)
ماحصل اقوال
نکته ای که مورد قبول و پذیرش مفسران شیعه و سنی است، این است که آیه مورد بحث دلالت دارد که وسیله قرار دادن پیامبر گرامی (صلی الله-علیه وآله وسلم) به منظور بخشش گناهان، کار مطلوبی است. حتی بعد از حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) هم در طول تاریخ، مسلمانان آگاه با الهام گرفتن از این آیه، آن حضرت را میان خود و خدا وسیله قرار می دهند. این سنتی است که دانشمندان اسلامی تأیید و به آن عمل کرده اند. بدین سبب، عموم علمای مذاهب اسلامی در کتب مناسک حج، در بخش زیارت مرقد پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) نوشته اند (43) که برای زائران مستحب است در کنار قبر شریف، به درگاه خدا دعا کنند و به توسل به آن حضرت از خدا برآورده شدن حاجات و آمرزش گناهان را طلب نمایند و نیز این آیه را بخوانند: « وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا؛ و اگر اين مخالفان، هنگامى که به خود ستم مىکردند (و فرمان هاى خدا را زير پا مىگذاردند)، به نزد تو مىآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش مىکردند؛ و پيامبر هم براى آن ها استغفار مىکرد؛ خدا را توبه پذير و مهربان مىيافتند.» (44)
توسل در احادیث اهل سنت
این احادیث دارای طرق صحیح اند و به چند دسته تقسیم می شوند:
دسته اول: روایاتی که بیانگر توسل به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) قبل از ولادت و بعثت آن حضرت می باشند.
دسته دوم: روایاتی که بیان کننده توسل به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در زمان حیات ایشان اند.
دسته سوم: روایاتی که تأیید کننده جواز توسل به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بعد از وفات آن حضرت می باشند.
دسته چهارم: روایاتی که توسل به حق سائلان را بیان می کنند.
* توسل به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) قبل از ولادت و بعثت
* توسل به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در زمان حیات
طبرانی در جامع کبیر، حاکم در مستدرک، بیهقی در دلائل النبوّه و ابن حیّان از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده اند: «هنگامی که فاطمه بنت اسد، مادر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، درگذشت و قبر را برای دفن او آماده ساختند، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «خدایی که زنده می کند و می میراند و او زنده است و نمی میرد، بیامرز فاطمه دختر اسد را و جایگاه او را وسیع گردان، به حق پیامبرت و پیامبرانی که پیش از من بودند.» (46) سید احمد زینی دحلان در کتاب «الدّرر السنیّه فی الردّ علی الوهابیۀ» می نویسد: «ابن شیبه از جابر این حدیث را نقل کرده و ابن عبد البرّ آن را از ابن عباس و ابو نعیم از انس نقل کرده است.» (47) این دعا دلالت دارد بر این که توسل، هم به زنده ها صحیح است و هم به اموات. در مورد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) توسل به شخص زنده است و در مورد انبیاء قبل از ایشان، توسل به حق مردگان است.
* توسل به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بعد از وفات
سمهودی از طبرانی در جامع کبیر خود از عثمان بن حنیف نقل می کند (48) که مردی برای حاجتی نزد عثمان بن عفان (خلیفه سوم) رفت و آمد می کرد، ولی خلیفه هیچ التفات و توجهی به حاجت او نکرد، پس با عثمان بن حنیف ملاقات کرد و از این موضوع به او شکایت کرد. عثمان بن حنیف به او گفت: به خانه برو و وضو بگیر، سپس به مسجد بیا و بعد دو رکعت نماز بگذار و بگو: «خدایا، من از تو درخواست می کنم و روی می آورم به سوی تو به واسطه پیغمبرمان محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) پیامبر رحمت، ای محمد، به درستی که من روی آوردم به واسطه تو به سوی خدای تو برای این که حاجت مرا برآورده سازی.» پس حاجت خود را یادآور شو.
آن مرد رفت و آن گونه انجام داد، سپس به در خانه عثمان (خلیفه سوم) رفت. کسی که در را می گشاید، آمد و دست او را گرفت و نزد خلیفه برد. عثمان حاجت او را پرسید، او حاجت خود را ذکر کرد و خلیفه آن را برآورده نمود و به او گفت: «هرگاه حاجتی داشتی آن را یادآور شو، سپس از نزد عثمان خارج شد، پس ابن حنیف را ملاقات کرد و به او گفت: خدا به تو جزای خیر دهد، خلیفه در حاجت من نظر نمی کرد تا این که تو با او در این باره سخن گفتی.
ابن حنیف در جواب گفت: به خدا قسم! من با او سخن نگفته ام، ولی شاهد بودم که نزد نابینایی نزد رسول خدا آمد و از نابینایی خویش شکایت کرد. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به او فرمودند: اگر خواسته باشی دعا می کنم و یا این که صبر کن. او گفت ای رسول خدا، برای من کمک کار و عصاکشی نیست و بر من این نابینایی بسیار مشقت دارد. رسول خدا به او فرمودند: «برو وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و دعا کن به همین دعا.» ابن حنیف گفت: به خدا قسم، ما از هم جدا نشده بودیم و گفتگوی ما طول کشید تا این که آن مرد بر ما داخل گردید؛ مثل این که هیچ نابینا نبوده است. (49) این جریان، هم، توسل به رسول خدا پس از وفات آن حضرت است به دستور ابن حنیف و هم سند دیگری است بر آن چه از ابن حنیف در مورد زمان حیات آن حضرت نقل شده است. (50)
* توسل به حق سائلان
عطیه عوفی از «ابو سعیدخدری» نقل می کندکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: کسی که از خانه خود بیرون برود و در این حال دعای زیر را بخواند، با رحمت خدا رو به رو می شود و هزار فرشته برای او طلب آمرزش می کنند. «پروردگارا، از تو درخواست می کنم به حق سؤال کنندگان و به حرمت گام هایی که به سوی تو برمی دارم…، از تو می خواهم ما را از آتش باز داری و گناهان ما ببخشی؛ زیرا گناهان را جز تو کسی نمی بخشد…» (51) این روایت گواهی می دهد که انسان در مقام درخواست حاجت از خدا می تواند مقام و منزلت حق و شأن صالحان را واسطه خویش قرار دهد. باید یادآوری شود جمله «بِحَقِّ السَّائِلِینَ عَلَیک» بر جواز توسل به صالحان دلالت دارد؛ زیرا سؤال کنندگان درگاه الهی از بندگان صالح خدایند که در این دعا خدا را به حق آن ها می خوانیم.
/ج