آیا معجزه نافی قانون علیّت است؟
آیا معجزه نافی قانون علیّت است؟
چکیده:
بحثی که خدمتتان ارائه دادیم پیرامون معجزه میباشد. در مورد معجزه تعاریف زیادی ارائه شده که در همهی آنها 3 شرط مشترک وجود دارد که عبارت از اینکه معجزه امری است خارق العاده و آورندهی آن مردم را به تحدی دعوت میکند و مردم نیز از معارضه، و آوردن مانند آن عاجز میباشند. همچنین مبحث معجزه بسیار وسیع و گسترده میباشد و میتوان آن را از جهات مختلفی مورد بحث و تحقیق قرار داد ولی ما در اینجا تنها به جنبهی وجودی آن میپردازیم و ما آن را به عنوان معلولی دارای علت غیر عادی که منافاتی با قانون علیّت هم ندارد اثبات میکنیم. زیرا اولاً علت معجزه از قسمت علل محال عادی است و ثانیاً معجزه خرق نوامیس طبیعت بر اثر عوامل مافوق طبیعت میباشد.
کلید واژه: معجزه، انواع محال، قانون علیت، خرق نوامیس طبیعت
مقدمه:
هر حرکت، سکون و فعلی که از انسان سر میزند یا برای دنیا و آخرت او نافع است یا مضر و یا اینکه نه نافع است و نه مضر؛ در هر حال انسان محتاج است که نفع و ضرر دنیا و آخرت خود را بداند، و این مهم حاصل نمیشود مگر از ناحیه ذات حق تعالی، چرا که او آفرینندهی انسان و دنیا و آخرت است و چون این هدایت بدون واسطه ممکن نیست ،از این رو وجود پیامبران لازم میشود. همچنین ادعای مدعی نبوت باید همراه با دلیل باشد تا صحت آن ادعا ثابت شود، در غیر این صورت آن ادعا مردود و کذب خواهد بود. خداوند متعال در قرآن کریم میفرمایند: « لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ َانزَلنا مَعَهُمُ الکتابَ وَ المیزانَ لَیَقُومَ النّاسُ بِالقِسطِ»ما رسولان خود را با دلیل آشکاری فرستادیم و بر آنها کتاب و میزان را نازل نمودیم تا مردم برای بر پایی عدالت قیام کنند. (سوره حدید-آیه25) امام صادق (علیه السلام) نیز میفرمایند: «لِیکُونَ دلیلاً علی صِدقِ مَن آتی بِهِ ،والمعجزةُ علامةُ لله لا یُعطیها الّا اَنبیائهُ وَ رُسلَهُ و حُجَجَه ُلِیُعرَفُ بِهِ صِدقُ الصّادِقِ مِن کِذبِ الکاذِب». خدواند(عزّ و جلّ) به پیامبران و اولیاءآنها معجزه عنایت کرده،تا آن برهانی باشد بر صدق آورندهی آن… (بحار الانوار-ج11-ص70) همچنین ابوعلی سینا میفرماید: ((کسی که ادعای یک مدعی را بدون دلیل و برهان بپذیرد از فطرت انسانی خود عدول کرده است)). لذا برای آگاهی از صدق ادعای یک نبی سه راه وجود دارد:
1)معجزه؛
2)توسط پیامبران قبلی تصدیق شده باشد؛
3)جمع آوری شواهد و قرائن از ویژگیها و حالات شخص مدعی و شاگردان مکتب او؛
بر هر یک از موارد فوق نقد یا شبهه ای بعضاً وارد شده است.یکی از این شبههها عبارت از این که معجزه نافی قانون علیّت است، لذا ما در این نوشتار به پاسخ گویی به این شبهه میپردازیم. امید است این نوشتار مورد توجه و علاقهی خوانندگان عزیز واقع گردد. برای وارد شدن به این بحث لازم است در ابتدا تعاریفی از معجزه ارئه دهیم:(( واژه معجزه از مصدر اعجاز مشتق از ریشهی ثلاثی مجرد (عجز) است ،که به معنای درماندگی ، ناتوانی، و نیز پایانه و انتهای هر چیز است)).(1) ((المشهور فی تعریف المعجزة انها: امرخارق العادة ،مقرون بالتحدی ،مع عدم المعارضه)).(2) خواجه نصرالدین طوسی(رحمة الله علیه) در هویت اعجاز گوید:((ثبوت امر بر خلاف عادت یا نفی چیزی که عادی است، و نیز مطابقت امر انجام گرفته با آنچه ادعا کرده است)).(3)
ابن خلدون درباره معجزه میگوید:
((معجزه عبارت است از کارهایی که بشر از انجام مانند آن ناتوان است)).(4)
جلال الدین سیوطی در الاتقان نیز میگوید:
اعلم اَنَّ المعجزة امر خارق للعادة، مقرون بالتّحدّی، سالم عن المعارضة)).(5)معجزه در زبان شرع عبارت است از کار خارق العاده که مقرون با تحدی،در صورتی که معارضه به مثل نشود.
آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) در تعریف معجزه این گونه میفرمایند:
((معجزه خارق عادتی است که باتحدّی بر نبوت همراه است و تحدّی قیدی است که آن را از سایر خوارق عادت امتیاز میبخشد)).(6)
دانشمندان عقاید و مذاهب معجزه را اینگونه تعریف میکنند:
((اعجاز کار خارق العاده ای است که مدعی مقام نبوت آن را برای اثبات ارتباط خود با خدای جهانیان انجام میدهد و همهی جهانیان را برای مقابله و معارضه با آن دعوت مینمایند و هیچ کس نمیتواند مانند آن را انجام دهد)).(7) ((معجزه عبارت است از انجام کار غیر عادی برای اثبات رسالت به گونه که مردم از مقابلهی با آن کارناتوان باشند. به بیان دیگر هرگاه شخصی مدعی مقام پیامبری از جانب خداوند باشد؛ برای اثبات صدق رسالتش باید کاری انجام دهد که برخلاف نظام عادی جهان بوده و مردم از معارضهی با آن کار ناتوان باشند)).8 در نتیجه از تعاریف فوق به سه نکته مشترک درباره معجزه میرسیم که:
معجزه :
1. امری است خارق العاده
2. آورندهی آن مردم را به تحدی دعوت میکند
3. مردم از معارضه با آن ناتواند
همچنین برای درک بهتراین بحث ، میطلبد ما با معنای قانون علیّت کمی آشنا باشیم ؛لذا به توضیح مختصری دربارهی آن میپردازیم:
قانون علیّت
علت چیست؟
معلول چیست؟
قانون علیّت چیست؟
به موجودی که وابسته به موجودات دیگر است و بدون آن تحقق نمییابد معلول و طرف وابستگی آن علت نامیده میشود. همچنین میان علت و معلول مناسبت خاصّی وجود دارد که از آن به سنخیّت علت و معلول تعبیر میشود. مثلاً علت تق تق صدای درب شخصی است که درب را میکوبد. پس علت، آن شخص و معلول، صدای تق تق درب میباشد .در اینجا نمیتوان گفت علت صدا ، دیوار است که خود علت فرو نریختن سقف است. چرا که بین دیوار و صدای درب سنخیتی نیست چنانکه بین شخص و فرو نریختن سقف نیز سنخیتی نیست.در نهایت به این تعریف میرسیم که: قانون علیّت عبارت است از قضیّه ای (حقیقیّه)که دلالت بر نیازمندی معلول به علّت دارد و لازمهاش این است که معلول بدون علت تحقق نیابد(9).به عبارت دیگر هر معلولی محتاج علت است. لذا وجود معلول کاشف از علّتی است که آن معلول را به وجود آورده است.
چند نکته دربارهی قانون علیّت:
1) قانون علیّت از بدیهیات است.
2) علت و معلول از معقولات ثانی فلسفی است و چنان نیست که ماهیّت وجودی،علیّت یا معلولیّت باشد.(10)
3) اصل قانون علیّت اصل عقلی و متافیزیکی است و از راه تجربه بدست نمیآید.
4) قانون علیت هیچگاه علت را مشخص و محدود نمیسازد.
پس به این نتیجه میرسیم که هر چه در خارج است یا علت است یا معلول و سلسله علل به علّت العلل که ذات اقدس اله است میرسد. برخی گفتهاند که لازمهی این تعریف دور یا تسلسل میباشد، که این سخن ناصوابی است، چرا که مرحوم ملاصدرا (رحمة الله علیه)علت نیازمندی معلول به علّت را فقر وجودی میداند و خداوند تعالی وجود مطلق و بی نیاز است ، لذا نیاز به علّت ندارد. در نهایت با توجه به موضوع این نوشتار، از توضیح بیشتر دربارهی قانون علیّت صرف نظر میکنیم و به همین مقدار اکتفا مینماییم.
معجزه معلول بدون علت نیست
برخی از کسانی که با اصل نبوّت مخالف هستند معجزه را به معنای نافی قانون علیّت تصور میکنند. ماده گرایان از جمله کسانی هستند که در برخی از آثار خود چنین نظری را ابراز نمودهاند. آنها گمان کرده اندکه وقتی الهیون سخن از معجزه به میان میآورند منظوشان تحقق عملی در جهان هستی خارج از قانون علیت است، در حالی که هیچ یک از الهیون معجزه را معلول بددون علت نمیدانند و اساساً تحقق معلول بدون علت امکان پذیر نیست تا کسی ادعا کندکه معجزه استثنایی بر قانون علیّت است. همچنین که قوانین فلسفی و عقلی استتثنا پذیر نیستند تا کسی بتواند امری را مستثنای از قانون علیّت بداند و اگر کسی بخواهد معلولی را بدون علّت فرض کند نفی قانون علیّت نموده است و نفی قانون علیّت نیز تالی فاسدهای بسیاری به دنبال خواهد داشت، از جمله آنکه دیگر هیچ چیز را نمیتوانیم اثبات کنیم و هیچ قانون علمی را نیز نمیتوانیم بپذیریم. در آن صورت حتی خداوند را نمیتوانیم اثبات کنیم تا چه رسد به اثبات نبوّت و به دنبال آن اثبات معجزه.
امرمحال
امور محال عبارتند از:
1)محال ذاتی وعقلی
2)محال وقوعی
3)محال عادی
محال ذاتی (عقلی)
محال ذاتی جایی است که هم فرض وجود (تحقق) چیز محال باشد و هم اصل تحقق آن. به بیان دیگر محال ذاتی چیزی است که منجر به اجتماع نقیضین میشود. یعنی لازم می آیدکه آن چیز در شرایطی هم باشد و هم نباشد. مثل اینکه بگوییم لامپ در یک زمان هم روشن باشد و هم خاموش باشد. پس به حکم عقل تحقق چنین چیزی در جهان خارج محال است.
محال وقوعی
محال وقوعی جایی است که وجود(تحقق) خبری محال نیست، اما اصل تحقق آن محال است.به بیان روشنتر فرض چیزی مستلزم تناقض نیست ، اما وقوع آن مستلزم تناقض است. به طور مثال فرض انسان بالدار محال نیست اما وقوع آن در عالم خارج محال است.
محال عادی
عبارت است از این که پدیده ای معلول علل و عوامل عادی نباشد، بلکه از راهی غیر از نظام اسباب و مسببات عادی و مانوس ما ناشی شده باشد که معجزات انبیاء (علیهم السلام) از بارزترین مثال آن است. این نوع محال، عقلاً محال نیست بلکه عادتاً محال است و چیزی که محال عادی باشد نمیتواند قابل قبول نباشد. کسانی که محال عادی را درست تصوّر نکرده اند بیهوده کوشیدهاند تا برای همهی معجزات انبیاء تفسیرهای علمی ارائه دهند. آنها سعی بر این دارند تا معجزه را امری عادی که هیچ گونه مغایرتی با نظام عادی جهان طبیعت ندارد جلوه دهند.
معجزه محال عادی است
معجزه معلولی است که علت دارد ولی علت غیر عادی، به عبارت دیگر علت پیدایش آن غیر عادی است. قانون علیّت و معلولیّت نیز چنانکه بیان شد میگوید :«هر معلولی احتیاج به علت دارد» .اما اینکه آیا هر معلولی حتماً باید علت عادی داشته باشد چیزی نیست که از این قانون برآید. قانون علیت هیچگاه علت را مشخص و محدود نمیسازد تا چنانچه معلولی علت غیر عادی داشت،آن را انکار کند. معجزه امری غیر عادی و مخالف اموری است که ما با آنها آشنا و مانوس هستیم.به طور مثال اگر بیماری بخواهد به طور عادی بهبودی حاصل کند باید به طبیب مراجعه و از دستورات آن پیروی کند یا اگر کسی مشکل قلبی شدید (انسداد عروق) پیدا کند برای بهبودی نیاز به عمل جراحی دارد .حال اگر بازدن عصا به بحر، بحر شکافته شود و یا با اشارهی دست، قمر دو قسم شود به این معنا نیست که چون این امور با نظام عادی و مانوس ما سازگار نیستند علت ندارند ،بلکه میگوییم علت غیر عادی دارند ،که معجزات انبیاء(علیهم السلام ) از نمونهی بارز آن میباشد. بنابراین هر چه که با نظام عادی و مانوس ما سازگار نباشد نمیتوان حکم به محال بودن آن نمود.
معجزه خرق نو امیس طبیعت براثرعوامل ماوراءطبیعت
معجزه خرق نوامیس طبیعت به وسیلهی عوامل فوق طبیعی است.یعنی عواملی از عالم مافوق طبیعت در جهان طبیعت دخالت کرده که موجب تغییر در آن میشود. در واقع باید میان ناموس طبیعت و قانون علیّت فرق گذاشت. آنچه تخلف ناپذیر است قانون علیّت و سنن ناشی از آن است، ولی ناموس طبیعت قابل تغییر و تحول است. معجزه نیز عبارت است از تغییر ناموس طبیعت و اینکه هر معلولی باید علتی داشته باشد قاعده ای عقلی است که امری ضروری بوده و قابل تغییر و تحول نمیباشد، اما اینکه به دنیا آمدن یک طفل باید حتماً از طریق دو انسان مذکر و مونث باشد یک قانون عقلی نیست که امری ضروری باشد بلکه آن از قوانین طبیعی است که امکان خلاف آن نیز میرود. به بیان دیگر عقل حکم نمیکند که حتماً باید نوزاد از طریق آمیزش زن و مرد به وجود بیاید تا خلاف آن محال باشد ، بلکه مشاهدات حسی ما را به این نتیجه میرساند که همواره از آمیزش زن و مرد نوزاد به دنیا میآید.به بیان دیگر تا کنون ما به دنیا آمدن نوزاد را جز از این راه مشاهده نکرده ایم. شکی نیست که حس نمیتواند به ضرورت چیزی حکم کند.ضرورت مربوط به عقل است نه حس و از نظر قوانین عقلی اشکالی ندارد که زنی بدون اینکه با مردی آمیزش کند عاملی از ماوراء طبیعت دخالت کرده و آن زن باردار شود. در واقع علل و اسباب عادی، علل و اسباب حقیقی نیستند، چرا که به وسیلهی اعجاز یا حتی کارهای مرتاضان تخلّف پیدا میکند و شکی نیست که اگر اسباب حقیقی بودند هیچ گاه نمیبایست تخلّف پیدا میکردند. پس اینکه تخلّف پیدا میکنند خود دلیل بر آن است که برخی از علل و اسبابی که ما با آنها آشنا هستیم قشر و ظاهر قوانیین جهان هستی هستن نه خود قوانیین.
خلاصه؛ معجزه عبارت است از دخالت عالم ماوراء طبیعت در عالم طبیعت به گونه ای که شرایط جدیدی که در عالم طبیعت برقرار شده، بر اساس سنت متناسب با آن عمل خارق العاده پیامبر به وقوع میپیوندد.(11)
استادشهید مرتضی مطهّری (رحمهی الله علیه) میفرمایند:
بشر همهی سنتها و قانونهای آفرینش را نمیشناسد و همین که چیزی بر ضد قانون و سنتی که خود، آگاهی دارد در نظر میگیرد ،میپندارد مطلقاً بر خلاف قانون و سنت است ،و آن استثناست و نقص قانون علیّت میباشد و در بسیاری از موارد هم آنچه که به عنوان قانون میشناسد قشر قانون است نه قانون واقعی .مثلاً ما میپنداریم که سنت آفرینش حیات این است که همواره موجود زنده از ازدواج پدر و مادری به وجود آید ولی این قشر سنت است نه خود سنت. آفرینش حضرت عیسی (علیه السلام) قشر سنت را بر هم زده است نه خود آن را. اینکه قانونهای واقعی آفرینش تخلف پذیر است سخنی است و اینکه آیا قوانینی که ما شناختیم قانون واقعی جهان است یا قشری از قانون ،سخنی دیگر است.(12)
تعریف قانون:
قانون یک مفهوم کلّی و انتزاع ذهنی است و در خارج به شکل کلیّت و قانون بودن وجود ندارد. لذا آنچه وجود دارد نظام علت و معلول ودرجات و مراتب وجودی است که در ذهن ما تجرید مییابد و انتزاع میشود و به صورت قانون منعکس میگردد.(13)
نتیجه
درنهایت دررابطه با اینکه آیا معجزه نافی قانون علیّت هست یا نه به این نتیجه میرسیم که:
1) بنا براصل قانون علیّت هر چه هست یا علت است یا معلول.
2) بنا بر اصل قانون علیّت ،علت محدود و مشخص نیست.
3)در عالم طبیعت سنن و قوانینی حکم فرما است.
4)عدم آشنایی انسان نسبت به تمام سنن و قوانین عالم طبیعت دلیل بر این نمیشود که معجزه نافی قانون علیّت باشد.
5)معجزه محال عادی است نه محال وقوعی و عقلی(یعنی معجزه علّت دارد اما نه علّت عادی بلکه علّت غیر عادی دارد).
6)معجزه خرق نوامیس طبیعت بر اثر عوامل ماوراء طبیعت است.
پس:معجزه معلول بدون علت نیست و نافی قانون علیّت نمیباشد.
پينوشتها:
1.معجم مقاییس اللغهی- ابن فارس- ص712
2.الالهیات علی هدی الکتاب و السنّة و العقل – آیت الله سبحانی- جلد 3-ص69
3.کشف المراد فی تجرید الاعتقاد- خواجه نصرالدین طوسی- ص74
4.مقدمه ابن خلدون-ص74)به نقل از کتاب فلسفه وحی و نبوت- محمد ری شهری- ص116
5.الاتقان فی علوم القرآن-جلاالدین سیوطی- مجلّد2- ج4- ص1
6.تبیین براهین اثبات خدا-آیت الله جوادی آملی- ص261
7.الهیات ومعارف اسلامی- آیت الله سبحانی- ص193
8.کلام-دکتر عبدالله انصاری-ج2- ص14
9)آموزش فلسفه – آیت الله مصباح یزدی- ج2- ص22
10. آموزش فلسفه – آیت الله مصباح یزدی-ج2-ص27
11.کلام-دکتر عبدالله انصاری-ج2- ص18
12.عدل الهی- استاد شهید مرتضی مطهری (ره) – ص131
13. عدل الهی- استاد شهید مرتضی مطهری( ره) – ص114
منابع
1. ابن زکریّا- احمد بن فارس- معجم مقاییس اللغهی-بی چا- بیروت- انتشارات دار احیاء التراث العربی-1429(ه.ق)
2. آیت الله سبحانی– جعفر- الالهیات علی هدی الکتاب و السنّة و العقل-چاپ پنجم – قم- انتشارات موسسه امام صادق(ع)- 1423( ه.ق)
3. طوسی -خواجه نصرالدین -کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد – چاپ سوم- قم- انتشارات شکروی-زمستان 1372(ه.ش)
4.سیوطی- جلاالدین عبدالرّحمن -الاتقان فی علوم القرآن- چاپ اوّل –بی جا- انتشارات فخردین- 1380(ه.ش)
5. آیت الله جوادی آملی –عبدالله- تبیین براهین اثبات خدا- چاپ پنجم – قم- مرکز نشر اسراء- 1388( ه.ش)
6. آیت الله سبحانی– جعفر-الهیات و معارف اسلامی – چاپ پنجم- قم- انتشارات موسسه امام صادق (ع)-1382(ه.ش)
7. آیت الله مصباح یزدی-محمّد تقی-آموزش فلسفه – چاپ پنجم – بیجا – انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی-پائیز 1372(ه.ش)
8. دکتر انصاری – عبدالله -کلام – چاپ یازدهم- تهران- انتشارات دانشگاه پیام نور – خرداد1388(ه.ش)
9. آیت الله مطهّری (ره)- مرتضی – عدل الهی- چاپ هجدهم –تهران- انتشارات صدرا-1382(ه.ش)
10.حجة الاسلام ری شهری-محمّد- فلسفهی وحی و نبوّت- بی چا- قم- دفترانتشارات اسلامی- بی تا
/ج