استوانه دانش و جهاد
استوانه دانش و جهاد
درآمد
با وجودي که شهيد علامه بلخي در کشور همسايه شرقي مان افغانستان مي زيسته و حدود 15 سال از عمر پر برکت خود را در زندان استبدادي سپري کرده است. ولي ايشان براي اغلب علما و روحانيون حوزه هاي علميه قم و نجف اشرف شخصيتي شناخته شده است. ارتباط و دوستي صميمانه ميان علامه بلخي و مرحوم حجت الاسلام و المسلمين شيخ عبدالرحيم عقيقي بخشايشي از پژوهشگران حوزه علميه در زمان ديدار بلخي از حوزه علميه قم در سال 1343 برقرار شد. مرحوم بخشايشي در اين گفت و گو که چند سال قبل از ارتحال ايشان به عمل آمده است برخي از ويژگي هاي شهيد بلخي را بيان کرده است.
ابتدا بفرمائيد که چگونه و کجا با علامه سيد اسماعيل بلخي آشنا شديد؟
با سلام و درود به ارواح طيبه شهداي اسلام، مخصوصاً شهيد عاليقدر علامه سيد اسماعيل بلخي افغاني رضوان الله تعالي عليه. آشنايي بنده با ايشان به حدود سال 1346 باز مي گردد. علامه بلخي پس از آزادي از زندان در همان سال براي زيارت مرقد امام هشتم (ع) و ديدار با علماي بزرگ حوزه و دوستان قديمي دوران تحصيل به مشهد آمد. سپس از آنجا وارد حوزه علميه قم شد و با استقبال گرم و پرشور تعدادي از علماي بزرگ از جمله آيت الله سلطاني، آيت الله سيد رضا صدر، آيت الله سيد موسي موسوي شبيري زنجاني قرار گرفت. علامه بلخي پس از زيارت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) و ديدار و گفت و گو با مراجع و علماي برجسته حوزه علميه قم به عراق و سوريه رفت و پس از گذشت دو ماه دوباره وارد حوزه بزرگ قم شد، و مورد استقبال گرم علماي شاخص و مراجع و جامعه مدرسين حوزه قرار گرفت. در مرکز دارالتبليغ اسلامي، دفتر تبليغات اسلامي فعلي جلسه اي براي سخنراني و آشنايي علما و طلاب با چهره اين مجاهد بزرگوار ترتيب داده شد که اين جلسه حدود يک ساعت طول کشيد. او سخنراني بسيار جذابي ايراد نمود که بنده تحت تأثير قرار گرفتم و در آنجا بود که براي اولين بار با اين شخصيت و نابغه شيعه آشنا شدم. در آن ملاقات من يقين پيدا کردم که او سيد جمال الدين دوم است.
چه ويژگي هايي در شخصيت او يافتيد؟
در حقيقت آنگونه که من ملاحظه کردم، هاله اي از عظمت و شکوه چهره او را فراگرفته بود. نشانه هاي جوانمردي و شجاعت در سيماي او به چشم مي خورد. هر بيننده اي را به خود جذب مي کرد. جذابيت، عظمت و تشخص روحي او، هر کس را در نخستين ديدار سخت تحت تأثير شخصيت معنوي و ابهت و عظمت خويش قرار مي داد. قيافه روحاني، و سيماي ملکوتي او جلوه خاصي در بيننده ايجاد مي کرد. هنگامي که لب به سخن مي گشود سکوت مطلق بر مجلس حکم فرما مي گشت. او با لحن مؤثر اشعار حماسي و انقلابي مي سرود.
سخنان و جاذبه شخصيتي او شخصيت اسطوره اي سيد جمال الدين اسدآبادي را براي من تداعي کرد. علامه بلخي از نظر قدرت بيان، شجاعت، شهامت، وسعت نظر و بينش سياسي و بسياري از ويژگي هاي ديگر، شباهت زيادي به سيد جمال الدين داشت که اغلب او را به سيد جمال الدين ثاني لقب داده بودند. اين دو شخصيت هموطن و هم قيافه در يکصد سال اخير در افغانستان ظهور کردند و جهان اسلام را روشني بخشيدند.
علامه بلخي در آن جلسه چه مطالبي را بيان کرد؟
بنده در همان زمان حاصل آن جلسه را به صورت مقاله در مجله مکتب اسلام شماره 111 منتشر کردم. اين مقاله موجب آشنايي مطبوعات ايران و اشخاص بسياري در سرتاسر کشور با اين شخصيت بزرگ گشت. پس از انتشار آن مقاله تماس هاي زيادي از تهران و تبريز و ساير شهرهاي ايران با دفتر مجله گرفته شد، که همه خواهان آشنايي بيشتر با علامه بلخي بودند.
علامه بلخي در آن جلسه سه نکته قابل اهميت را بيان فرمود. يکي اوضاع اسفبار شيعيان افغانستان بود که اين مرحوم درد دل فراواني نسبت به اين قضيه داشت. او گفت که من در زندان بيش از 1700 بار قرآن را با دقت و تدبر خوانده ام. اشعار فراواني را که ديوان بزرگي مي شود تنظيم کرده ام. او در رابطه با مبارزه با پادشاهان و دستيابي به حقوق شيعيان سخن گفت. اين شيوه مبارزه در بين روحانيت، از آغاز حکومت حضرت علي (ع) تا کنون وجود داشته است. روحانيت درد آشنا هميشه پيشاپيش جوامع اسلامي حرکت مي کرده است. روحانيون بسياري جان خود را در آن راه فدا نموده اند. در کتاب «شهداء الفضيله» نوشته آيت الله علامه شيخ عبدالحسين اميني نمونه هايي ماند شهيد قاضي، نورا لله شوشتري، شهيد اول، شهيد دوم و شهيد سوم، شيخ فضل الله نوري و ديگران ذکر شده است.
نکته دوم که در سخنراني او جلب توجه کرد تلاش براي ادامه مبارزه خستگي ناپذير با استکبار و استبداد بود. علامه بلخي در يک حرکت نمادين به نشانه همبستگي با جامعه افغانستان و ادامه اعتراض به نظام استبدادي ظاهرشاه از کوتاه کردن محاسن خود پس از آزادي از زندان خودداري کرده بود. گويا اين حرکت موجب دستيابي به بسياري از حقوق و خواسته هاي شيعيان افغانستان گشته بود.
نکته سوم سخنراني او پافشاري او براي گسترش علم و دانش در بين نسل جوان افغانستان بود. او در جلسه از طلاب تحصيل کرده افغاني خواست به کشورشان بازگردند و به مردم آگاهي و آموزش دهند. او در آن جلسه دقيقاً چنين گفت: «نسل جوان امروز چه افغاني و چه ايراني اگر بخواهد به حقوق خود برسد، بايد به علم و دانش و اطلاعات و مسايل روز مجهز شود. و از اين راه بايد پيش برود». به هر حال کمبود امکانات و ابزارهاي علمي و فرهنگي را مهمترين علت عقب ماندگي جامعه شيعه افغانستان مي دانست.
به هر حال شهيد بلخي را در رديف کدام مصلحان بزرگ جهان اسلام مي دانيد؟
به اعتقاد من علامه سيد اسماعيل بلخي در رديف آيت الله شهيد سيد محمد باقر صدر، آيت الله موسي صدر، آيت الله شهيد بهشتي، آيت الله شهيد مطهري و اين قبيل افراد قرار داشت. هر کدام از آنان استوانه هاي علم و دانش و جهاد در راه اعتلاي اسلام بودند. استفاده از مکتب حياتبخش اسلام در زمينه حرکت هاي اجتماعي و سياسي و توکل به خداوند بزرگ و قرآن و اهل بيت (ع) از توصيه هاي دلسوزانه او به طلاب و فضلاي حوزه بود. با توجه به اينکه حدود 15 سال از عمر پر برکت خود را در بدترين شرايط زندان سپري کرده بود، اما همچنان از روحيه شادابي، ستيزه جويي، سازش ناپذيري برخوردار بود. اين ها ويژگي هاي بزرگان دين از صدر اسلام تا کنون بوده است. ويژگي کساني که براي خدا و اسلام و پياده کردن احکام قرآن و حق و عدالت تلاش مي کنند. علامه بلخي مصداق اين جمله است که «عاش سعيدا و مات سعيدا».
بفرماييد که شهادت علامه بلخي چه تأثري بر مبارزات روحانيت شيعه در افغانستان داشت؟
مبارزات روحانيت متعهد و مسئول در نقطه اي از جهان با شهادت يکي از استوانه هاي علم و دانش متوقف نمي شود. دامنه مبارزه به گستردگي فضا و وسعت جهان اسلام مردم مسلمان افغانستان بيفکنيم، ملاحظه خواهيم کرد که چهره هاي درخشان و نوراني زيادي از طيف روحانيت مسئول و مترقي آن سامان به شهادت رسيده اند. علامه بلخي عالم مبارز و متعهدي است که در فضاي خفقان آميز و روزهاي سياه افغانستان، بپاخاست و پرده هاي ضخيم خفقان و استبداد را دريد.
ارزيابي تان از مبارزات شهيد بلخي چيست؟
اگرچه جامعه چهار ميليوني شيعيان افغانستان در آن مرحله در عقب ماندگي وحشتناک بسر مي برد. ولي اين جامعه به برکت وجود علماي متعهد و فداکار ستون مستحکم مبارزات مسلحانه مسلمانان افغانستان عليه تجاوز بيگانه را تشکيل مي داد. لذا شهيد بلخي به منظور گسترش آگاهي و دانش عمومي در پرتو مبارزات سياسي و اجتماعي خود رنج هاي فراواني را به جان خريد. شيعيان افغانستان در برخي مراحل نمي توانستند آيين هاي مذهبي خود را آزادانه برگزار نمايند. از پست هاي عالي مملکتي سهمي نداشتند. فرزندان آنان به مدارس و دانشگاه ها راهي نداشتند. مناصب ارتشي و مقامات اداري در اختيار ديگران بود. در يک کلام مي توان گفت که شيعه در افغانستان همچون بيگانه اي در تبعيد زندگي مي کرد.
شهيد بلخي و جمعي از بزرگان افغانستان مانند سيد حسين حاکم مزاري، سيد علي اصغر شعاع، سيد سرور واعظ، سيد صدر واعظي بلخي و ديگران براي برانداختن ريشه هاي ظلم و نفاق، در حساس ترين دوران سياه ستم شاهي محمد ظاهرشاه وارد يک سلسله مبارزات اصولي و منطقي شدند و در اين راه سختي ها و ناملايمات فراوان ديدند. او 15 سال را در زندان کابل بسر برد تا شيعيان مظلوم افغانستان به خواسته هاي مشروع شان برسند. او پس از اين 15 سال مقاومت سرانجام با کمال سربلندي و احترام از زندگي آزاد گرديد. در حالي که شيعيان آزادي عمل پيدا کرده بودند. حکومت استبدادي وقت مذهب تشيع را بر اساس قانون اساسي جديد برسميت شناخت.
هم اکنون در اين مقطع حساس تاريخي به رغم تلاش هاي خستگي ناپذير مجاهدان راه استقلال و آزادي و کوشش هاي بي وقفه شهيد سيد اسماعيل بلخي و صدها روحاني مجاهد مستقر در سنگرهاي دفاعي کشور همسايه و مسلمان افغانستان که سرگرم مبارزه با سردمداران کفر جهاني و تجاوزگران غربي هستند، افراد خائن هم در گوشه و کنار آن کشور پيدا مي شوند که آرمان مقدس اسلام را خدشه دار ساخته و اعتبار الهي و معنوي اين قشر محروم را با مقاصد پست مادي معاوضه مي کنند. برادران مسلمان افغاني ما که همچون دلاوران جان بر کف ايران اسلامي چه در طول انقلاب و چه در دوران جنگ تحميلي اکنون با تمامي توان بر عهد و پيمان خود وفادارند. و تا استقرار حکومت اسلامي از پاي نخواهند نشست.
اينکه فلسفه تاريخ معتقد به تکرار تاريخ است، از آن جهت نيست که اصول وقايع عظيم و سرنوشت ساز تاريخ بشر را قابل تکرار بداند، بلکه اين تکرار مبتني بر جزئياتي است که پيرامون هسته مرکزي وقايع مهم و بزرگ جريان مي يابد. براي روشن شدن مسئله، مي توان آشکارترين نمونه ها را از تاريخ اديان بيرون کشيد و نقل کرد. ظهور حضرت موسي و قيام شگفت انگيز او عليه فرعون، ديگر هرگز تکرار نشده است و نخواهد شد. اما آنچه که در جريان قيام موسي و پيامدهاي آن رخ داد، مانند نفوذ منافقان گروه سامري در صف معتقدانش و خرابکاري ها و خيانت هاي آنان و ناديده گرفتن احکام الهي از سوي آنان، همواره در تاريخ اديان تکرار شده است. ظهور حضرت عيسي يک رويداد بزرگ تاريخي است که هرگز نظير آن قابل تصور نيست، اما آزار و ايذاء او و پيروانش، و پيدا شدن خيانتکاري همچون «يهوداي اسخريوطي» که آن فرستاده خدا را تا بالاي صليب فرستاد، از فرط تکرار، گويي به صورت قانوني تغييرناپذير در تاريخ زندگي بشر درآمده است.
همانطوري که ناموس اسلام پرتوي از جوهره تعاليم اسلامي است اگر امروزه مرزهاي سياسي موجود ميان سرزمين هاي اسلامي را ناديده بگيريم و همه کشورهاي اسلامي را يک سرزمين و همه ملت هاي مسلمان را يک امت بدانيم، خواهيم ديد آنچه امروز در افغانستان و بر ملت مسلمان و برادر افغان مي گذرد، تکرار همان وقايعي است که پيش از پيروزي شگرف انقلاب اسلامي ايران، در اين گوشه از جهان اسلام و بر اين گروه از امت شهيد پرور اسلامي ايران گذشته است.
در پايان چه توصيه اي داريد به طلاب افغاني که احساس مسئوليت مي کنند؟
بنده کوچکتر از آنم که براي طلاب توصيه اي داشته باشم. اما چند نکته را در اينجا يادآوري مي کنم. راهکار علامه بلخي يکي از بهترين روش ها براي علماء و طلاب افغاني است. يعني مسلح شدن به سلاح علم و دانش و دعوت مردم به زبان علم و عمل و ايثار و گذشت و اخلاق اسلامي است. پي گيري اين راهکار بر طلاب جوان مفيد و ضروري است. علامه بلخي علاوه بر مبارزه با استعمار و استبداد هيچ گاه از درس و بحث و قرآن فاصله نگرفته بود. با توجه به مشکلات داخلي افغانستان راهکار علامه بلخي را به علما و طلاب افغاني توصيه مي کنم. هر کس به خدا توکل کند، خدا حاجات او را برطرف مي کند. هر کس به ياري دين خدا بشتابد. خداوند ناصر اوست. پايان شب سيه سفيد است. بنده در اغلب آثار و تأليفات خودم از جمله در کتاب «يکصد سال مبارزه روحانيت مترقي» و کتاب «کفاح العلماء في القرن العشرين» و کتاب «علماي معاصر شيعه» شرح حال «اجمالي و مبارزات سياسي، و فعاليت فرهنگي و خدمات اجتماعي سيد اسماعيل بلخي و مشکلات افغانستان را تا حدي که توان داشتم نوشته ام. با تشکر از شما که خاطره اين بزرگان و علماي خدمت گذار به اسلام و مکتب حيات بخش تشيع را زنده مي کنيد. خداوند به دوستداران اين عالم برجسته و مردم مستضعف افغانستان توفيق قدرداني از اين عالم بزرگوار را عنايت نمايد.
منبع:شاهد ياران شماره 64
/ج