خانه » همه » مذهبی » تشنه وحدت و شيفته آزادي و عدالت

تشنه وحدت و شيفته آزادي و عدالت

تشنه وحدت و شيفته آزادي و عدالت

بسم الله الرحمن الرحيم: من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا.
مردان بزرگ نمي ميرند. به خصوص آنهايي که قباي شهادت بر تن مي کنند. قافله عظيمي از شهداي راه آزادي را در امتداد تاريخ مي بينيم که زنده تر از هر زنده اي، در ذهن و

7dcc0f73 9af5 40fb 90fd eb4d2aafb544 - تشنه وحدت و شيفته آزادي و عدالت

0023292 - تشنه وحدت و شيفته آزادي و عدالت
تشنه وحدت و شيفته آزادي و عدالت

 

 

پيام محمد کريم خليلي به مناسبت چهلمين سالگرد شهادت علامه بلخي
بسم الله الرحمن الرحيم: من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا.
مردان بزرگ نمي ميرند. به خصوص آنهايي که قباي شهادت بر تن مي کنند. قافله عظيمي از شهداي راه آزادي را در امتداد تاريخ مي بينيم که زنده تر از هر زنده اي، در ذهن و ضمير مردم، جايگاه فراموش ناشدني دارند. شهيد علامه سيد اسماعيل بلخي نيز بدون شک يکي از همان بزرگ مرداني است که گردش ايام نمي تواند، ياد او را از خاطره ها محو نمايد. اينک چهل سال از شهادت آن شهيد بزرگ مي گذرد، اما گويي او هرگز سوداي پيوستن به تاريخ را ندارد. يکي از ويژگي هاي شهيد بلخي، شخصيت چند بعدي او است. او هم يک شاعر توانا بود و هم يک عالم عامل. هم يک مبارز راه آزادي بود و هم يک مصلح بزرگ اجتماعي. هم يک متفکر توانا بود و هم سياستمدار برجسته. راز ماندگاري بلخي نيز در همين نکته نهفته است. به همين دليل است که او در همه زمانه ها حضور دارد. هم در زمان جنگ و جهاد و هم در زمان صلح و سازندگي. اشعار او اگر ديروز عطش عصيانگري جوانان دوران جنگ و جهاد را فرو مي نشاند. امروز عشق به صلح و ترقي را در سينه هاي تفتيده مردم ما زنده مي سازد:

جوانان در قلم رنگ شفا نيست
دواي درد استبداد خون است

ز خون بنويس بر ديوار ظالم
که آخر سيل اين بنياد خون است

به عقيده بلخي زماني که قلم در برابر قدرت استبداد شفابخشي خود را از دست مي دهد، بايد جوهر خون را به جاي جوهر قلم نشاند و بنيان بناي استبداد را با سيل خروشان خون واژگون ساخت. با اين شعر، بعد انقلابي و استبدادستيزي شخصيت بلخي برجسته مي شود، اما همين بلخي زماني که مي گويد:

اي بشر تا چند ريزي خون خويش
نيست مستحسن جدل، الصلح خير

در اينجا ما مي توانيم بعد اصلي شخصيت علامه بلخي را بشناسيم. چه اينکه شخصيت هاي بزرگ، قيام و عصيان را نيز براي تأمين صلح، به مفهوم واقعي کلمه، و به منظور رسيدن به عدالت و آزادي مي خواهند.
 

بلخي در ميان چند رنگي هاي زمانه، از آنچه رنگ تعلق مي پذيرفت آزاد بود. او نه در قالب يک مذهب مي گنجيد، نه در قالب يک نژاد و نه هم در محدوده يک منطقه جغرافيايي. او در واقع نه سيد بود، نه هزاره، نه پشتون، نه تاجيک، نه ازبک. او فقط يک انسان بود. انسان موحد و متعالي و فارغ از تعلقات رسمها و رنگ ها.
 
00232921 - تشنه وحدت و شيفته آزادي و عدالت

پرسيد زمن دوش رفيقي زکجايي؟
گفتم بشرم ليک ملل مي نشناسم

 

گفتا که تو از قله بلخابي و گفتم
با قله توحيد قلل مي نشناسم

بلخي تشنه وحدت بود و شيفته آزادي و عدالت. از اختلافات مذهبي رنج مي برد و متوليان رسمي مذاهب را عامل اختلاف مذهبي مي دانست.

به رغم شيخ اگر وحدتي پديد آريم
متاع شيعه و سني کساد مي بينم

اما دريغ که اين مرد آزاده، يک سوم عمر پر بارش را در بند گذراند. گرچه مردان آزاده را هرگز نمي توان در بند کشيد. زنجير و زندان تنها با جسم انسان سر و کار دارد. اما روح انسان که مظهر آزادگي و آزادي خواهي است با در بند کشيدن جسم، آزادتر و سبکبال تر مي شود.

بلخي ز زندان هر نفس، تلقين همت مي کند
هان اي جوانان بشنويد اين است پيغام جوان

اينجانب چهلمين سالگرد شهادت علامه شهيد بلخي را از صميم قلب گرامي داشته، روحش را شاد و راهش را پر رهرو آرزو مي کنم. و من الله توفيق
محمد کريم خليلي معاون رئيس جمهوري و رهبر حزب وحدت اسلامي افغانستان
24 تير ماه 1387 کابل
 

منبع: شاهد ياران شماره 64

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد