طلسمات

خانه » همه » مذهبی » امامان و اقامه حدود الهي

امامان و اقامه حدود الهي

امامان و اقامه حدود الهي

و اقمتم حدوده” و مقررات و حدودش را اجرا کرديد. واژه حد به معناي آن است که چيزي در ميان دوستي مانع شود. (1) و به گفته راغب: واسطه ميان دو چيزي است که مانع اختلاط و آميختگي آنها به يکديگر شود. (2)
به نظر مي رسد که واژه حد در اصطلاح شرعي به دو معنا آمده است يکي به معناي عام که کليه مقررات شرعي است که در آيات متعددي آمده است مثلاً در آيه 187 سوره بقره بعد از اعلام ممنوعيت جنسي در اعتکاف و احکامي

716711e9 87fb 4b73 8c2c 8bfd95d26c9d - امامان و اقامه حدود الهي

sa1666 - امامان و اقامه حدود الهي
امامان و اقامه حدود الهي

 

نويسنده: حجه الاسلام و المسلمين سيد احمد خاتمي

 

اقامه حدود و واژه ي حد
 

و اقمتم حدوده” و مقررات و حدودش را اجرا کرديد. واژه حد به معناي آن است که چيزي در ميان دوستي مانع شود. (1) و به گفته راغب: واسطه ميان دو چيزي است که مانع اختلاط و آميختگي آنها به يکديگر شود. (2)
به نظر مي رسد که واژه حد در اصطلاح شرعي به دو معنا آمده است يکي به معناي عام که کليه مقررات شرعي است که در آيات متعددي آمده است مثلاً در آيه 187 سوره بقره بعد از اعلام ممنوعيت جنسي در اعتکاف و احکامي درباره روزه و نيز در آيات 229 و 230 بقره و آيه 10 طلاق بعد از بيان قسمتي از احکام طلاق و آيه 4 سوره مجادله بعد از بيان کفاره ظهار تلک حدود الله” آمده است. در تمامي اين موارد احکام و قوانيني وجود دارد که تجاوز از آنها ممنوع است و به همين جهت به عنوان مرزهاي الهي شناخته شده اند.
و دوم حد به معناي خاص است که در کتاب الحدود از آن بحث مي شود، و به مجازاتي گفته مي شود که نوع و ميزان و کيفيت آن در شرع تعيين شده است مرحوم محقق در شرايع مي گويد: کل ماله عقوبة مقدرة يسمي حداً هر چيزي که مجازاتي مشخص دارد نام آن مجازات، حد است. و ريشه آن برگرفته از معناي لغوي است زيرا که حد مانعي براي تکرار عمل ناپسند است مانند حد زنا و حد خمر که هم مانع تکرار اين اعمال مي شود و هم ديگران را از اين امر باز مي دارد.

امامان و اجراي مقررات الهي
 

امامان (سلام الله عليهم اجمعين) با تلاش گسترده فرهنگي و سياسي خود تلاش گسترده در جهت اقامه مقررات و حدود الهي هم به معناي عام آن داشتند و هم به معناي خاص آن، اصولاً تبيين حدود و مقررات خداوند در عرصه هاي مختلف مديون تلاش گسترده امامان (عليهم السلام) است و اجراي آن هم مديون آنهاست. زيرا که اجراي حکم، متفرع بر تبيين آن است. اگر آنها تبيين نمي کردند حکم الهي اجرا نمي شد علاوه بر آنکه هر گاه قدرتي در اختيار امامان قرار مي گرفته هر چند اندک، مقررات دين را اجرا کردند.

امام علي (ع) و اجراي مقررات الهي
 

حضرت مولي علي (ع) در حکومت حدود 5 ساله اش تمام توان خويش را در جهت اجراي مقررات و حدود الهي به کار بست.
تلاش هاي فراوان مولي علي (ع) جهت اجراي قوانين اسلام در عرصه سياست اداري، سياست فرهنگي، سياست اقتصادي، سياست اجتماعي، سياست قضائي، سياست جنگي و سياست امنيتي نيازمند تأليف کتابهاي مبسوط است. (3)
نمي توان اندوه و غصه را پنهان نمود که متأسفانه منحرفان نگذاشتند اين حکومت عدالت گستر به اهداف بلندش نائل آيد و گرنه امروز مسلمين سرنوشتي بهتر از آنکه امروز دارند مي داشتند. مولي علي (ع) فرمود: لو قد استوت قدماي من هذه المداحض لغيرت اشياء (4) اگر گامهايم استوار ماند و از اين فتنه ها خلاص گردم اموري را تغيير خواهم داد و بدعتهايي را که گزارده اند از ميان خواهم برد.
مولي علي (ع) با کلمه لو” همراه با برطرف شدن مشکلات که از جمله آنها فتنه گري هاست در حقيقت هدف و آرزوي خود را بيان مي کند، که اگر اين مشکلات برطرف شود فسادهاي موجود در انديشه و عمل را اصلاح خواهد کرد. ولي سوگ مندانه بايد گفت که اين امکان فراهم نشد و شمشير ستم ولايت ستيزان، فرق مبارک علي را شکافت و دنياي بشريت را در حسرت حکومت عدل گذاشت به اميد آنکه فرزند برومندش با ظهورش جهان تشنه عدالت را با حکومت عدلش سيراب کند.

امام حسن (ع) و اجراي مقررات الهي
 

پس از مولي علي (ع) امام حسن (ع) در کمتر از يک سالي که به طور رسمي در جايگاه حکومت که حق حضرتش بود قرار داشت با تمام قدرت به اجراي مقررات اسلام از جمله در عرصه سياسي پرداخت. به عنوان نمونه از جمله مقررات دين در حوزه سياسي برخورد قاطع با جاسوس دشمن است در تاريخ آورده اند در روزهاي آغاز حکومت حضرت امام حسن (ع) معاويه دو جاسوس کارآزموده خود را از دو قبيله حمير و بني قين به کوفه و بصره فرستاد آنان وارد حوزه مأموريت خود شدند و جاسوس حميري وارد خانه قصابي شد و کار خود را از آنجا شروع کرد که نيروهاي مخفي و اطلاعاتي حضرت امام حسن (ع) او را دستگير کرده محضر امام حسن (ع) آوردند و حضرت حکم قتل او را صادر نمود و دستور داد گردنش را زدند آنگاه نامه اي به بصره نوشت و عبدالله بن عباس را از حرکات جاسوسي معاويه آگاه ساخت که به محض رسيدن نامه امام مأموران در بصره دست به کار شدند و جاسوس بني القين را نيز دستگير نمودند و بنا به دستور حکومت او را هم در برابر مردم گردن زدند. (5)

امام حسين (ع) و اجراي مقررات الهي
 

نيز در زندگاني حضرت امام حسين (ع) مي خوانيم که کارواني مالي از يمن براي معاويه مي بردند عبور کاروان به مدينه افتاد و امام حسين (ع) دستور داد آن اموال را مصادره کرده و بين نيازمندان شيعه و برخي از خاندان خود تقسيم کرد. (6)
مبناي اين رفتار حکم و قانون خداست که حکومت معاويه مشروعيت ندارد و هر چقدر که مي شود و توان است بايد براي تضعيف حکومت جور، تلاش کرد و اين برخورد امام مصداقي از مصاديق اين کلي بود. امام با عمل اثبات کرد که معاويه حق حکومت و گرفتن ماليات و باج و خراج و مصرف آن را ندارد و اينها همه از حقوق حاکم حق است و حاکم حق، آن حضرت است و هم اوست که بايد اموال بيت المال را روي موازين اسلام در مصارف آن صرف کند.
مقصود آنکه امامان حتي در هنگامي که حاکميت هم نداشتند و اندکي قدرت داشتند همان را در مسير اجراي دين به کار گرفتند و اينست معناي واقمتم حدوده”.

امامان و اجراي حدود به معناي خاص
 

امامان هر جا امکان داشتند حتي آن هنگام که حاکم نبودند در حد توان خود حدود به معناي خاص را هم اجراء مي کنند به عنوان نمونه آورده اند: وليد بن عقبه فرماندار کوفه که از ناحيه عثمان منصوب شده بود از آغاز شب تا به صبح ميگساري کرد. شهود آمدند و نزد عثمان شهادت دادند که او شراب نوشيده است. عثمان در برابر آنها ايستاد و از وليد شرابخوار حمايت کرد و لباس نرم و نوبر او پوشاند و وي را براي آنکه حد بر او اجرا نشود داخل اتاقي کرد. حضرت مولا علي (ع) وقتي وضعيت را چنين ديد تازيانه را گرفت و بر وي حد زد. (7)

اجراي حدود هدف حکومت ديني
 

اجراي حدود الهي هم به معناي عامش و هم به معناي خاص آن از اهداف مولي علي (ع) براي پذيرش حکومت بود:
اللهم انک تعلم انه لم يکن الذي کان منا منافسه في سلطان و لا التماس شي ء من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دينک و نظهر الاصلاح في بلادک فيأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطله من حدودک” (8)

خدايا تو مي داني که آنچه ما در امر حکومت انجام داديم، نه به خاطر بدست آوردن سلطنت و مقام بود و نه براي نيل به متاع پست دنيا بلکه به خاطر اين بود که نشانه هاي محو شده دينت را بازگردانيم و برپا سازيم و اصلاح را در شهرهاي تو آشکار کنيم تا بندگان ستمديده ات از ظلم ظالمان ايمن گردند و حدود و قوانين تعطيل شده ات اقامه و اجرا شود در اين جملات امام چهار هدف براي بدست گرفتن حکومت بيان مي کند.
 

1-بازگرداندن نشانه هاي دين که بر اثر حکومت هاي خودکامه محو شده است لنرد المعالم من دينک
2-اصلاحات در تمام شؤون اجتماعي اعم از سياسي، اقتصادي و فرهنگي… و نظهر الاصلاح في بلادک
3-در امنيت قرار گرفتن مظلومين فيأمن المظلومون من عبادک
4-اقامه ي اجراي حدود تعطيل شده الهي و تقام المعطله من حدودک

اهداف بعثت انبياء
 

اين امور همان است که در قرآن مجيد به عنوان اهداف بعثت پيامبران ياد شده است يکي تعليم و تهذيب و نجات از گمراهي آشکار را هدف بعثت مي شمارد هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين.” (9)
او کسي است که در ميان جمعيت درس ناخوانده رسولي از خودشان برانگيخت تا آياتش را بر آنها بخواند و آنها را تزکيه کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت را بياموزد هر چند پيش از آن در گمراهي آشکار بودند. و در جاي ديگر اقامه قسط و عدالت اجتماعي را هدف قيام انبياء ذکر مي کند.
لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع للناس و ليعلم الله من ينصره و رسله بالغيب ان الله قوي عزيز” (10)
ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستاديم و با آنها کتاب آسماني و ميزان (شناسائي حق از باطل و قوانين عادلانه ) نازل کرديم تا مردم قيام به عدالت کنند و آهن را نازل کرديم که در آن نيروي شديد و منافعي براي مردم است تا خداوند بداند (علم خدا تجلي يابد) چه کسي او و رسولانش را ياري مي کند بي آنکه او را ببيند خداوند قوي و شکست ناپذير است.
بينات” دلائل روشن، معني گسترده اي دارد که شامل معجزات و دلائل عقلي مي شود که انبياء و رسولان الهي به آن مجهز بودند.
کتاب” همان کتب آسماني است و از آنجا که روح و حقيقت همه آنها يک چيز است به صورت مفرد ذکر شده است هر چند با گذشت زمان و تکامل انسان ها محتواي آن کاملتر مي گردد.
ميزان” به معناي وسيله سنجش و وزن کردن است که مصداق حسي آن ترازوهايي است که وزن اجناس را با آن مي سنجند و در اينجا مقصود مصداق معنوي آن است که تمام اعمال انسان ها را با آن مي سنجند يعني احکام و قوانين الهي که معيار سنجش نيکي ها، بدي ها، ارزشها و ضد ارزشهاست.
قسط به معناي عدالت اجتماعي است. نکته جالب اين است که آيه مي گويد: ليقوم الناس بالقسط تا خودجوش، مردم به برپايي قسط همت گمارند نه ليقيموا الناس بالقسط مردم را وادار به قسط کنند هدف آن است. يعني کار انبياء اين است که فرهنگ سازي کنند، فرهنگ سازي که از ابعاد آن فرهنگ عدالت است. مهم اين است که مردم چنان ساخته شوند که خود مجري عدالت گردند و اين راه را با پاي خويش بپويند.
اين جملات مولا علي (ع) مي تواند در حقيقت تفسير اين آيه شريفه باشد و در آيه ديگر ياران خداوند را چنين مي ستايد که:
الذين ان مکناهم في الارض اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور.” (11)
کساني که هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم نماز را برپا مي دارند و زکات مي دهند و امر به معروف و نهي از منکر مي کنند و پايان همه کارها از آن خداست مکنا” از ماده تمکين و تمکين به معناي فراهم ساختن وسائل و ابزار کار است اعم از آلات لازم يا علم و آگاهي کافي و توان و نيروي جسمي و فکري.
معروف” به معناي کارهاي خوب و حق است.
منکر” به معناي کارهاي زشت و باطل است.
اقامه صلوه ضمن اينکه نماز در قله آن است که پرچم معنويات است مي تواند به نحوي به معناي برپايي تمام ابعاد معنويت باشد.
ايتاء الزکوه” ضمن اينکه زکوه مصطلح در متن آن است مي تواند به معناي روابط درست اجتماعي با ويژگي هاي مکتبي آن باشد.
امر به معروف و نهي از منکر” تجلي برجسته غيرت دين است. يعني ياران خداوند به هنگام قدرت با غيرت ديني که دارند تمام تلاش خود را جهت تحقق معروف ها و منزوي کردن منکرها به کار مي گيرند.

اقامه حدود و تلاش فرهنگي
 

ممکن است بپرسيد که اقامه حدود يک کار اجرايي است چگونه در اين فرازها به عنوان بخشي از برکات جهاد فرهنگي امامان ياد مي شود ؟ پاسخ آن است که مهم تر از اقامه حدود فرهنگ آن است که اين جهاد فرهنگي امامان بود که زمينه هاي تحقق اين مهم را فراهم کرد. سلام بر امامان که تمام توان خويش را در مسير اجراي حدود و مقررات ديني به کار گرفتند و اميد که ما هم رهرو اين راه باشيم. آمين يا رب العالمين.

پي نوشت ها :
 

1.العين جلد 3، ص 19، صحاح اللغه جلد 2، ص 3، مصباح المنير، ج 1، ص 124 قاموس اللغه جلد 1، ص 296 و….
2.مفردات راغب کلمه، حد.
3.ر.ک به جلد چهارم چهارم موسوعه الامام علي بن ابي طالب (ع).
4.نهج البلاغه کلمه قصار، 272.
5.صلح الحسن تأليف راضي آل ياسين، ص 76 ؛ ارشد مفيد، ص 168.
6.شرح نهج البلاغه ابن بي الحديد معتزلي، ج 4، ص 327. (4 جلدي)
7.انساب الاشراف، ج 6، ص 145؛ شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 20 ؛ الشافي، ج 3، ص 254.
8.نهج البلاغه، خطبه 131.
9.سوره جمعه، آيه ي 2.
10.سوره حديد، آيه ي 25.
11.سوره ي حج، آيه ي 41.
 

منبع: نشريه پاسدار اسلام، شماره 337.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد