مرجع مبارز
مرجع مبارز
نام آيت الله آقانجفي تا همين الان هم نقل زبان پيرمردهاي اصفهان است. اينکه يک مرجع تقليد در خط مبارزه با استبداد و استعمار باشد و در عين حال داراي مقدمات عاليه عرفاني هم باشد، چيزي نيست که بتوان به راحتي از آن گذشت. همايش مرجع بيداري اسلامي با محوريت شخصيت آيت الله العظمي آقانجفي اصفهاني چهاردهم مهر در خانه مشروطه اصفهان برگزار مي شود. اين همايش به پاسداشت مردي است که رهبري معنوي اصفهاني ها و بختياري ها را در کوران حوادث مشروطه بر عهده داشته است. آقانجفي اولين کسي است که فتوا به تحريم تنباکو داد. نهضت تنباکو را مي توان اولين جنبش بيداري اسلامي در ايران دانست از اين رو نام اين همايش مرج بيداري اسلامي نهاده شده است. آنچه از پي مي آيد بازخواني زندگي و فعاليت هاي علمي و مبارزاتي ايشان است.
مبارزه با فرقه ضاله بابيه
ناصرالدين شاه فرمان بازگشت چند نفر از بابيان منطقه سده که پيشتر تبعيد شده بودند را داد. مردم سده به رياست حاج آقا سدهي از ورود آنها جلوگيري کردند. در نتيجه اين اقدام، يک نفر بابي و شش نفر از متهمين به بابيت کشته شدند. با توجه به ارتباطي که برخي افراد دخيل در اين مساله با آقانجفي داشتند، آقانجفي به تهران احضار شد.
آقانجفي به دربار مي رود و ناصرالدين شاه به او مي گويد: «آخوند، براي کشتن هفت بابي، هفت دولت مدعي هستند؟!» آقانجفي دست در عمامه کرده، کاغذي بيرون مي آورد که اسامي چندين نفر بابي ديگر همه در آن نوشته بود و مي گويد اينها را هم بايد کشت [يعني خودتان بکشيد].
بدين ترتيب آقانجفي اصفهاني، چند ماه در تهران به حالت تبعيد بود. مطابق با اسناد تاريخي، سفارت انگلستان مخالف بازگشت آقانجفي به اصفهان بود.
مخالفات با بدعت هاي ديني و فرقه هاي استعماري، عواقب سختي را براي آقانجفي در برداشت؛ زيرا سال ها حمله به شخيصت و افکار ايشان در قالب کتاب و نوشته را به دنبال داشت ديپلمات هاي انگليسي و روسي نيز به نوبت در سال هاي 1307 و1320 به وقايع بابي کشي اصفهان و اطراف، اعتراض کردند و سرانجام دو سلطان قاجار – ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه – او را به تبعيد از اصفهان محکوم کردند.
پيشتازي در نهضت تحريم تنباکو
در رأس جنبش تنباکوي اصفهان، مرحوم آقانجفي حضور داشته است. حکم تحريم تنباکو توسط آقانجفي مدتي قبل از حکم سراسري ميرزاي شيرازي صادر شده بود. اين حکم از طرف علماي اصفهان، تاييد و از سوي مردم به اجرا گذاشته شد. هرچند حوزه عمل و اجراي حکم، محدود به اصفهان و اطراف آن بوده ولي از گزارش هاي حکومتي و حتي کمپاني رژي، به دست مي آيد که شيوع و گسترش آن و حتي صحبت درباره آن در شهرهاي ديگر، باعث وحشت و شکست کمپاني رژي شد؛ لذا لزوم لغو حکم تحريم و – در صورت عدم پذيرش لغو – تبعيد آقانجفي و حتي به توپ بستن منزل ايشان با شدت عمل، مورد توصيه قرار گرفت.
سرانجام مقاومت مردم و علماي اصفهان در برابر تهديدهاي ناصرالدين شاه و فشارهاي ظلل السلطان نتيجه مي دهد. حکم تحريم تنباکوي ميرزاي شيرازي مرجع شيعيان از سامرا به ايران مي آيد.
طبق گزارش هاي تاريخي، آقانجفي رهبرجنبش تنباکوي اصفهان بوده است، که اين خود دليلي است بر موقعيت ممتاز ايشان در بين علما چرا که در آن موقع ايشان فقط 47 سال داشتند و در حوزه معتبر، سنتي و درجه اولي مانند اصفهان، مجتهدان و فقهاي بنام و حتي شيوخ تراز اول علم حضور داشتند و اين، نشان از نفوذ و مقام آقانجفي دارد که تمام طلاب و عامه مردم، گوش به فرمان او بودند.
مبارزات بر ضد سلطه بازار خارجي
يکي از پيامدهاي مهم جنبش تنباکو، تقويت اين ذهنيت بود که جهت رفع سلطه قدرت هاي غير مسلمان بر مسلمين، ضرورت دارد وسايل مورد نياز جامعه ايران، در داخل کشور توليد شود. در همين راستا، شرکت هاي اقتصادي و توليدي به وجود آمدند. يکي از بزرگ ترين آنها «شرکت اسلاميه» در اصفهان بود. اين شرکت با هدف تامين منسوجات مورد نياز مردم مسلمان ايران، با تلاش و حمايت علماي اصفهان، به ويژه حاج آقا نورالله و آقانجفي اصفهاني، در سال 1316، تاسيس شد و به تدريج شعبه هايي در برخي شهرهاي ديگر و حتي خارج کشور به وجود آمد. در آن دوران، اساس تجارت، دلالي تجار از اجناس فرنگي بوده و به گفته حاج آقا نورالله، بازرگانان ايراني، عمال خارجي شده و فر و جلال فريبنده مغرب زمين، از طريق کالاها در ايران جلوه گري مي کرده است. در چنين زماني شرکت اسلاميه در اصفهان تاسيس مي شود و به تدريج حوزه عمل خود را به ساير شهرها و سپس به کشورهاي خارجي گسترش مي دهد. توليداتش همه جا حضور و نمود يافته؛ به حدي که يکي از روزنامه هاي انگليس، رشد آن را ضربه به منافع انگليس در اصفهان و بلکه کل منطقه خليج فارس اعلام مي نمايد.
آقانجفي همچنين با تحريم منسوجات و مصنوعات خارجي و ترويج محصولات داخلي و تشويق مردم بر خودکفايي هرچه بيشتر، به مبارزه با سلطه بازار خارجي پرداخت و با پايمردي، تمام فشارهايي را که از ناحيه دولت هاي روس و انگليس و حتي دولت ايران بر او وارد مي شد، تحمل کرد و بر سر موضع خويش ايستاد. به عنوان مثال در بند سوم بيانيه اقتصادي علماي اصفهان اين گونه آمده است:
«ملبوس مردانه جديد، که از اين تاريخ به بعد دوخته و پوشيده مي شود، قرار داديم مهما امکن. هرچه بدلي در ايران يافت مي شود، لباس خودمان را از آن منسوخ نماييم و منسوج غير ايراني را نپوشيم و احتياط نمي کنيم و حرام نمي دانيم لباس هاي غيرايراني را. اما ماها ملتزم شده ايم حتي المقدور بعد از اين تاريخ ملبوس خود را از منسوج ايراني تهيه بنماييم و تابعين ماها نيز کذلک و متخلف، توقع احترام از ماها نداشته باشد. آنچه از سابق پوشيده و داريم و دوخته ايم، ممنوع نيست استعمال آن.»
رهبري و همراهي در مشروطه اول
آقا نجفي در طول مشروطه اول، با حمايت و پشتيباني از نظام مشروطه، فعاليت هاي مهم و گسترده اي انجام داد؛ چنان که جايگاه برجسته شان موجب مي شد که مخاطب نامه ها و تلگراف هاي زيادي از تهران [طهران] و نقاط مختلف کشور شود. از آقا نجفي، اعلاميه هايي در دست است که به صورت فردي يا به همراه ديگر علما، در حمايت از مشروطه صادر کرده، که تنها به يک بند از آن اشاره مي شود: «اليوم به ملاحظه حفظ نفوس و اموال و اعراض مسلمين و تقويت دين مبين، مخالف با مجلس مقدس شوراي ملي – شيدالله ارکانه- به مثابه مخالفت با امام رضا (ع) است.»
جنبش مشروطه خواهان در اصفهان، افزون بر درهم شکستن فشار استعمار و استبداد، نوعي برداشت مذهبي و آرمان هاي ديني را جست و جو مي کرد. بدون آنکه ائتلافي با جناح هاي مشکوک سياسي و محافل غيرديني داشته باشد.
انطباق موضع گيري هاي سياسي بر موازين ديني، زمينه احيا بر پايه فرهنگ شيعي و نه تقليد از غرب و نه نفي دين از سياست و حکومت، همه اين ويژگي ها باعث آن شده بود که پايه گذاران اصلي جنبش در اصفهان و حومه گسترده آن، از پختگي سياسي، محبوبيت و مردم پسندي عميق، همراه با اعلام وفاداري هاي پرشور برخوردار شوند و از طرفي مغضوب کساني که طرفدار مشروطيت با آرمان هاي غربي و ضد مذهبي بودند قرار گيرند.
رهبري مردم در عزل ظل السلطان
ظل السلطان فرزند ناصرالدين شاه است که زماني بر يک سوم ايران حکومت مي کرده. قدرت فراوان ظل السلطان گاه خود شاه را نيز آشفته خاطر مي ساخته اما به دليل آنکه ظل السلطان از سوي سفارت انگلستان حمايت مي شد، عزل او کار بسيار دشواري بود او حاکم ظالم و قسي القلب اصفهان بود که هم اکنون نيز نامش بيش از هر حاکم ديگري در تاريخ اصفهان توسط مردم شهر به زشتي ياد مي شود.
در اوايل سال 1325 هنگامي که ظل السلطان به تهران رفته بود، تحصن بسيار گسترده مردمي در اعتراض به حاکميت او شکل گرفت، که عملاً رهبري آن به عهده آقانجفي و حاج آقانورالله قرار گرفت. در خواست برکناري ظل السلطان، در تهران با واکنش منفي فراواني مواجه شد اما ظلم ظل السلطان در اصفهان به اندازه اي زياد بود که مردم به هيچ وجه از عزل وي کوتاه نمي آمدند. سرانجام، مقاومت مردم باعث عزل حاکم بد نام اصفهان پس از حدود سي و چهار سال حکومت در اين منطقه مهم شد.
پيشگام مشروطه دوم و فتح اصفهان
در جريان استبداد صغير، مشروطه خواهان اصفهان به رهبري آقانجفي و حاج آقا نورالله، اين وضعيت را تاب نياوردند و سرانجام با نيروهاي اقبال الدوله حاکم محمد علي شاه در اصفهان، وارد درگيري مسلحانه شدند. در اين جنگ شهري، مردم محلات نزديک منزل آقا نجفي و حاج آقا نورالله را سنگر بندي کردند و آماده مقابله مسلحانه با حکومت شدند. کانون درگيري ميان نيروهاي مردمي با نظاميان وابسته به اقبال الدوله، نيروهاي بختياري به رياست ضرغام السلطنه وارد اصفهان شدند و بعد از مدتي درگيري، سرانجام اصفهان در 11 ذي الحجه فتح شد و به دست مشروطه خواهان افتاد فتح اصفهان مقدمه اي بر فتح تهران [طهران] و عزل محمد علي شاه مي شود.
جلسات مناظره با مبلّغان مسيحي
جمعي از مبلّغين مسيحي که از اروپا به هندوستان رفته، فارسي آموخته و کتب متعددي در رد اسلام چاپ کرده بودند، به اصفهان آمدند و به مبارزه علمي با اسلام پرداختند. سر دسته مبلغين مسيحي، شخصي موسوم به «تيزدال» بود. وي در محله جلفاي اصفهان منزل گرفته بود و علماي اصفهان را به مناظره درباره دين مسيح و اسلام دعوت مي کرد و کتابي را نيز در رد اسلام موسوم به « ينابيع الاسلام» منتشر ساخت.
آقانجفي اصفهاني و حاج آقانورالله، درصدد مبارزه و مباحثه با آنها برآمدند. از اين رو با مشورت رکن الملک شيرازي، آقاي «داعي الاسلام» براي مباحثه با آنان تعيين گرديد. همزمان با انتخاب يک نفر براي مناظره و رد عقايد نصارا و مبلغين عيسوي، علماي اصفهان به رهبري آقانجفي و حاج آقانورالله، به تشکيل انجمني به نام انجمن صفاخانه در محله جلفا دست زدند.
پس از تاسيس انجمن، روزنامه اي به نام «الاسلام» را براي مقابله عقيدتي و مناظره مذهبي منتشر مي کنند. اين روزنامه، سخنگوي انجمن صفاخانه بود. انتشار و توسعه آن باعث مي شود در بقيه شهرها و حتي در خارج ايران، مناظرات انجمن ها هم انعکاس وسيع يابد.
حمايت دائمي از مظلومان
علامه محمد باقر الفت درباره مرام آقانجفي در حمايت از مظلومان، اين گونه مي نويسد:
«در برابر حاکم متجاوز نخست اين حريف يکي از نوکران پير خود را پيغام به شفاعت مي داد و مي فرستاد و اگر پيغام موثر نمي شد، پي در پي نامه وساطت مي فرستاد، اگر موثر نمي شد خود آقا سوار بر الاغ سياه و حقيرش، وارد صحن دارالحکومه مي شد و در يکي از اتاق ها مي نشست و آن قدر ساکت و بي آزار به جاي خود مي نشست تا موقع درس طلاب مي گذشت و آنان افسرده مي شدند.
اين امر ادامه داشت تا اينکه وقت نماز جماعت مي رسيد و نمازگزاران گروه گروه، جملگي سجاده به دوش و تسبيح به دست، ذکر خداگويان رو به دارالحکومه مي آمدند و در خيابان هاي باغ کاج يا چهل ستون، صف ها آراسته، نماز جماعت به پا مي کردند؛ و دنباله اين داستان معلوم نيست به کجا مي کشيد، اينجا بود که آقا شکار حاکم را از چنگش مي گرفت و حکم عفو يا استرداد اموال مظلوم را صادر نموده، محترمانه با خيل مريدان به سوي مسجد باز مي گشت؛ و اين واقعه مکرر اتفاق افتاد. بالاخره حکومت ها از دستش به ستوه آمدند و بر آزار او و بستگانش کمر بستند.»
کارنامه سي ساله مبارزات آقانجفي نشان مي دهد او در برخورد با اشخاص مختلف، از مرام شخصي پيروي مي کرده. پيش از مشروطه داد مظلوم را از ظل السلطان طلب مي کرد و در زمان حاکمان بختياري نيز پيوسته در حال دادخواهي از مظلوماني بود که مورد ستم خوانين قرار گرفته بودند.
منبع: نشريه همشهري آيه شماره6