چه کنیم اعمالمان در پیشگاه خداوند از بین نرود.
چه کنیم اعمالمان در پیشگاه خداوند از بین نرود.
منبع اختصاصی :راسخون
چکیده
در این مقال میخوانیم که یکی از مهم ترین مسائلی که قرآن کریم و یا حتی روایاتی که از طریق اهل البیت (علیهم السلام) به ما رسیده است ، اهمیت بسیار والائی در جهت عمل صالح و شایسته نموده است . تا جائی که قرآن کریم هشدار می دهد که بسیاری از اعمال بندگان بر اثر گناه و رفتار شایسته از بین می رود و یا با صطلاح “حبط” می گردد. شاید بیش از شصت جای از قرآن کریم به این مهم اشاره های گوناگونی شده است و از دو واژه ایمان و عمل صالح و شایسته حرف به میان آمده است که این خود اهمیت فوق العاده این دو واژه در قرآن کریم را می رساند. به طور قطع انسان باید اولا ایمان در تمامی زندگی او نمود داشته باشد و در مرحله بعد باید عمل او نیز رنگ الهی داشته باشد که در غیر این صورت به تعبیر قرآن کریم باعث نابودی عمل و یا باعث دنیا پرستی انسان و یا حتی شرک به خدا که خود گناهی بس بزرگ است ، می گردد. بدین جهت انسان هائی هستند که اعمال شایسته آن ها بر اثر اشتباهاتی که در دنیا مرتکب شده اند از بین می رود که بر آن هستیم گوشه ای از این عوامل را اشاره کنیم.
کلید واژه: عمل صالح ،ایمان ، مومن ،نابودی عمل، شرک به خدا ،تجمل ،شیطان
مقدمه
در جای جای قرآن کریم به بررسی از عمل صالح می پردازد. اگر بخواهیم آماری در این زمینه بدهیم ، حدود شصت مرتبه از ایمان و عمل صالح و شایسته در قرآن کریم، خدای تبارک و تعالی بحث و بیان نموده است که اهمیت عمل صالح و شایسته از این جا روشن می شود. اساسا در تفاوت هاى دنيا و آخرت با اقتباس از روایات در این زمینه می توانیم موضوع اهمیت اعمال و رفتار را در یابیم چه این که که به طور نمونه می توانیم به حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و له و سلم ) استناد کنیم که ایشان فرمودند: اِنَّ الدُّنيا مَزرعة الآخِره (1) یعنی: بدرستى كه دنيا محل كشت و زرع آخرت است، باید دانست که مثل دنیا مثال آن کشاورزی است که محصولی را در زمین می کارد و انتظار درو کردن محصول خود را دارد یعنی دنيا محل كاشتن محصول است است و آخرت فصل درو و برداشت کردن می باشد. یعنی در دنیا به هر قدری که كشت نمودید ، نتيجه آن را در قيامت خواهى ديد. گاهى برخى از اعمال در همين دنيا، نتیجه خود را نشان مىدهد و به اصطلاح كاشتهها درو مىگردد که اين دريافت ثمره عمل و درو كردن كاشته های آنهاست . به طور رساتر، می توان به زندگى دنيا از دو زاويه و دو بعد اساسی نگاه نمود. بعدی از آن این گونه است که انسان فریب دنیا می شود و حب و دوستی به دنیا و متاع دنیا او را از راه انسانی خارج می کند که در این صورت اعمال او هر چند بسیار زیاد باشداز بین می رود و یا به اصطلاح قرآنی حبط می گردد.چنانکه خدای تبارک و تعالی می فرماید: وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ (2)یعنی : و قطعاً به تو و به كسانى كه (از پيامبران) پيش از تو بودهاند وحى شده است كه: «اگر شركورزى بدون شك عمل تو تباه مىشود و قطعاً از زيانكاران خواهى شد.
مثلا به طور نمونه بدى كردن با والدين، در همين جهان نیز كيفر دارد مخصوصاً اگر آن بدى کردن كُشتن والدين باشد. حتى اگر پدر و مادر انسان فاسق و يا كافر هم باشند باز هم بدى نسبت به آنها بدون عكس العمل نمىماند. مرحوم محدث قمی این حکایت را نقل کرده که: منتصر عباسى که یکی از خلفای ظالم عباسی بود، پدرش متوكّل را كشت اما چیزی نگذشت که پس از مدت كوتاهى خودش نيز كشته شد این در حالى بود كه متوكل مرد بسيار خبيث و ناپاكى بود، به طور نمونه نقل می کنند که متوكل در محافل انس و سرگرميش امير المؤمنين على (علیه السلام) را به مسخره مىگرفت، و یا دلقك هايش خود را به قيافه آن حضرت مىساختند و تقليد در مىآوردند و مسخرگى مىكردند و در اشعار خويش به او اهانت مىكردند. این جمله بسیار شایع است که منتصر از او شنيد كه حضرت فاطمه (سلام اللّه عليها) را دشنام مىدهد؛ از بزرگى پرسيد كه مجازاتش چيست؟ وى پاسخ داد قتلش واجب است اما بدان كه هر كس پدرش را بكشد عمرش كوتاه خواهد شد. اما منتصرکه خود فردی بی باک بود گفت من باكى ندارم كه در اطاعت خدا عمر من كوتاه گردد. پدرش را كشت که بعد از این جریان پس از وى هفت ماه بيشتر زنده نماند. (3) شاید از این قبیل حکایت ها و جریان ها بسیار زیاد باشد اما به طور چکیده و خلاصه می توان این گونه بیان کرد که از دید گاه دین اسلام و خصوصا قرآن کریم ، رسیدگی به اعمال صالح و شایسته بسیار مهم و شایسته می باشد به اندازه ای که ایمان انسان، در گرو اعمال صالح و شایسته می باشد. مولوى در مورد عمل و عكس العمل بسیار زیبا سروده است که وی مىگويد:
اين جهان كوه است و فعل ما ندا
باز آيد سوى ما از كه صدا (4)
ايمان و عمل صالح، تافته جدا بافته
از بیان قرآن کریم ، روش و شیوه صعود به حضرت حق، همان ایمان و عمل صالح با هم می باشد؛ و یا به تعبیر رساتر این دو واژه با هم تافته جدا بافته اند تا جائی که خداوند متعال ، تمام انسانها را همانگونه که در سوره (والعصر) بیان گردیده است ، مبتلا سیر نزولی و رفتن در قعر چاه اسفل السافلین می داند، مگر كسانى كه بر خوردار از دو عنصر مهمّ حيات معنوى و جاویدان، يعنى ايمان و عمل صالح باشند. اين گروه از انسانهاى سعادتمند همچنان در آسمان زيبا و نورانى احسن تقويم پرواز كرده و به صعود خويش ادامه داده، و از بركات آن بهرهمند مىشوند. جمله «امَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» بطور وسيع و گسترده در قرآن مجيد بكار رفته است تا آنجا كه اين تعبير در نزديك به شصت آيه ديده مىشود، یعنی بسیاری از انسان ها ایمان دارند ولی عمل صالح انجام نمی دهند که راه آن ها تباهی است. و همچنین کسانی هستند که عمل شایسته در دنیا بسیار دارند ولی از ایمان بسیار عمیقی برخوردار نیستند که هر دو طائفه در قعر اسفل السافلین جایگاه آن هاست. در بسيارى از اين آيات با تعبیر «امَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» معيار و مدار امور مهمّى قرار گرفته است، به عنوان نمونه به چند مورد آن توجّه كنيد:
الف – خداوند تبارک و تعالی در سوره(والعصر) همه انسان ها را در ضرر و خسران معرّفى كرده است،إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْر یعنی : به طور مسلم همه انسانها در زيانند. سرمايههاى وجودى خود را چه بخواهند و يا نخواهند از دست مىدهند، ساعات و ايام و ماهها و سالهاى عمر به سرعت مىگذرد، نيروهاى معنوى و مادى تحليل مىرود، و توان و قدرت كاسته مىشود سپس انسان هاى با ايمان، كه داراى عمل صالح و شایسته هستند و ديگران را نيز دعوت به كارهاى شايسته مىكنند، را استثنا كرده است. طبق اين آيه شريفه مدار خروج از خسران و زيان، بار يافتن به ضيافت سفره ايمان و عمل صالح است. (5)
ب – خداوند متعال درجای دیگر از کلام خود ، حكومت و دولت جهانى را تنها به مؤمنان وارستهاى كه خود را زینت داده اند به عمل صالح ، وعده داده است. چنان چه خدای تبارک و تعالی می فرماید: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِّنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِى لَايُشْرِكُونَ بِى شَيْئاً وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمْ الْفَاسِقُونَ (6) یعنی: خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند وعده مىدهد كه قطعاً آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد، همانگونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد، و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پا برجا و ريشه دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مىكند. (آنچنان) كه تنها مرا مىپرستند، و چيزى را شريك من نخواهند ساخت. و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند. طبق آيه شريفه ، ايمان و عمل صالح مدار حكومت جهانى الهى خواهد بود، و لذا خداوند وعده قطعى آن را فقط به مؤمنان صالح العمل داده است.
ج – در جای دیگر از قرآن، خَيرِالبَريَّه (بهترين مخلوق) كسانى معرّفى شدهاند كه در صف مؤمنان صالح العمل قرار گرفته باشند. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (7) یعنی : كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند آنها بهترين مخلوقات خدا هستند. هر چند در احاديث معروف بين شيعه و اهل سنّت، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مصداق روشن خيرالبريّه را حضرت على عليه السلام و شيعيان آن حضرت معرّفى كرد، امّا اين روايات وظيفه سنگينى بر دوش شيعيان اميرالمؤمنين مىگذارد كه بدون نهادينه كردن ايمان در درون جان و انجام اعمال صالح و شايسته، تحمّل آن وظيفه سنگين امكانپذير نمىباشد.
د – در جای دیگر عمل صالح را هدف از نزول قرآن، و فرستادن پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى مردم، شكل تبيين شده است.
لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقا(ً7) یعنی : تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، از تاريكيها بسوى نور خارج سازد و هر كس به خدا ايمان آورده و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغهايى از بهشت وارد سازد كه از زير درختانش نهرها جارى است، جاودانه در آن مىمانند، و خداوند روزى نيكويى براى او قرار داده است. طبق اين آيه شريفه، تنها در سايه ايمان و عمل صالح مىتوان جامعه، محيط، اطرافيان، كشور، اجتماع و انسانها را از وادى ظلمت به سوى نور و رحمت هدايت كرد.از آیاتی که بیان شد ، روشن می شود که چقدر خدای تبارک وتعالی عنایت ویژه ای روی موضوع ایمان و عمل صالح دارد . البته بیانات فوق تنها بیان چند نمونه از حدود شصت مورد استعمال «الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» در قرآن بود، که استفاده مىشود مسائل مهم و سرنوشت ساز زندگى انسان بر محور ايمان و عمل صالح دور مىزند،که اگر بخواهيم در آسمان سعادت پرواز كنيم، و به اوج قلّه احسن تقويم صعود نماييم، اگر مايل باشيم از صف زيانكاران خارج شويم، اگر طالب وعده الهى در مورد حكومت جهانى هستيم، اگر از ظلمت و تاريكى متنفّر و مشتاق رسيدن به نور و روشنايى هستيم، اگر اشتياق بهشت و نعمتهاى آن را داريم، همه اينها در سايه ايمان و عمل صالح ممكن الوصول خواهد بود.
راههای مهم از بین نرفتن اعمال چیست؟
اگر بخواهیم به طور بنیادی و ریشه ای به این موضوع بسیار مهم و اساسی در مورد از بین نرفتن اعمال بپردازیم، بهترین و کلیدی ترین منبعی که در این مورد می توانیم پیدا کنیم قرآن کریم می باشد. بدین جهت برخی از راهکارهای مهمی که قرآن کریم بیان نموده را عرض می کنیم.
راهکار اول : نابود ی اعمال (حبط و تكفير)
باید به این نکته توجه نمود که گاهی ممکن است که انسان یک عمر عبادت و بندگی پروردگار را می کند ، اما بر اثر عواملی از جمله غرور در بندگی اعمال او نیست و نابود می گگردد که یکی از عوامل بسیار مهم از بین برنده اعمال ، همان احباط و تکفیر است . بنابر اعتقاد قرآن کریم باعث نابودی اعمال می شود که در تعریف این دو واژه فرموده اند: ” احباط” در اصطلاح متكلمان و علماء عقائد عبارتست از: اين كه ثواب اعمال پيشين بر اثر گناهان از بين برود نقطه مقابل” تكفير” كه به معنى از بين رفتن كيفر و آثار گناهان پيشين به خاطر اعمال نيك آينده است. (8) مرحوم استاد مطهری در مورد حبط و تکفیر عمل می فرماید: اگر انسان با حقيقت عناد بورزد، خاصيت عناد اين است كه اعمال گذشته انسان را حبط مىكند. يك نفر مسيحى مؤمن ممكن است عملى را به قصد قربت انجام دهد و مسلّم عملش در نزد خدا ضايع نمىشود، اما اگر همان فرد در جاى ديگر معاند باشد يعنى تا سخن از پيغمبر اسلام بيايد فوراً عكسالعمل مخالف نشان بدهد، اين كفرش آن عملش را ضايع و باطل مىكند. همچنين يك نفر سنى ممكن است يك عمل را به قصد قربت انجام بدهد و عملش پاك و پاكيزه بالا برود اما اگر مسئله امامت اميرالمؤمنين بر او عرضه شد و قبول نكرد يعنى عناد ورزيد، قطعاً اعمالش همه به هدر رفته است. نه تنها عناد اين كار را مىكند، خيلى چيزهاى ديگر هم خود ما داريم كه اعمالمان را هدر مىدهد . نبايد خيال كرد اين مسئله فقط مربوط به آنهاست. لازم نيست عناد تنها در مورد نبوت يا امامت يا توحيد باشد، در موارد ديگر هم همين طور است. ممكن است انسان به نحو ديگرى معاند باشد. فرض كنيد كسى يك مسئلهاى از من مىپرسد و من جوابى مىدهم. از يك نفر ديگر هم همان مسئله را مىپرسد و او جواب ديگرى مىدهد. بعد به من مىگويند: فلان كس جواب مسئله را اين طور داد. تا به من گفتند، با اين كه من خودم بهتر از ديگران مىفهمم كه او درست گفته اما حاضر نيستم خودم را بشكنم و بگويم: ببخشيد، من اشتباه كردم، ايشان درست فرمودند، بلكه شروع مىكنم به توجيه و تأويل كردن و مىخواهم به هر نحوى شده حرف او را خراب كنم و حرف خودم را به كرسى بنشانم. اين هم خودش درجهاى از عناد است. در اين صورت نمىتواند نماز من نماز درستى باشد در حالى كه من اينقدر خود خواه و معاندم كه حاضر نيستم نسبت به اين كه مسئلهاى را ديگرى بهتر از من جواب داده تسليم باشم و [به اشتباه خود] اعتراف كنم. حسادت هم همين طور است. پيغمبر اكرم فرمود: انَّ الْحَسَدَ لَيَأْكُلُ الْحَسَناتِ كَما تَأْكُلُ النّارُ الْحَطَبَ (10) یعنی : حسد، حسنات انسان را مىخورد آنچنان كه آتش هيزم را می خورد؛ يعنى انسان حسناتى انجام مىدهد و در ديوان اعمالش حسنات زيادى هست، بعد مرتكب يك حسادت مىشود، تمام آنها محو و نابود مىشود. در حديثى پيغمبر اكرم در مورد بعضى از اعمال و اذكار فرمود: هركس اين عمل را مرتكب بشود يا اين ذكر را بگويد، خداوند متعال براى او درختى در بهشت غرس مىكند. يكى از حاضرين عرض كرد: يا رسولَ اللَّه! پس ما در بهشت خيلى درخت داريم. فرمود: بلى، اگر آتشى از اينجا نفرستيد و آنها را آتش نزنيد.(11) همانگونه که قرآن کریم می فرماید: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُون(12) یعنی: اى كسانى كه ايمان آوردهايد صداى خود را فراتر از صداى پيامبر نكنيد، و در برابر او بلند سخن مگوييد (و داد و فرياد نزنيد) آن گونه كه بعضى از شما در برابر بعضى مىكنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى كه نمىدانيد .در آیه ای دیگر که فرمان اقامه نماز را حضرت حق صادر نموده است ، می فرماید:وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرِينَ وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ (13) یعنی : نماز را در دو طرف روز و اوائل شب بر پا دار، چرا كه حسنات، سيئات (و آثار آنها را) بر طرف مىسازند، اين تذكرى است براى آنها كه اهل تذكرند. و شكيبايى كن كه خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نخواهد كرد. البته ذکر این نکته خالی از لطف هم نیست که : هر انسانى در روز رستاخيز پاداش اعمال نيك خود را خواهد ديد. قرآن در این زمینه مىفرمايد: فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره (14) یعنی : هركس به اندازه وزن ذرهاى كار نيك انجام دهد آن را خواهد ديد. نيز مىفرمايد: و ان سعيه سوف يرى ثم يجزاه الجزاء الاوفى(15) یعنی: سعى و تلاش او قطعا مشهود گشته و سپس به طور كامل پاداش داده مىشود. البته از این نکته برمىآيد كه اعمال زشت آدمى، اعمال نيك وى را از بين نمىبرد. درعين حال بايد دانست كسانى كه مرتكب بعضى از گناهان خاص (نظير كفر و يا شرك) مىگردند يا راه ارتداد در پيش مىگيرند، گرفتار حبط عمل مىشوند و در نتيجه اعمال نيكشان تباه شده و در آخرت گرفتار عذاب ابدى مىگردند، چنانكه در قرآن کریم به این نکته این گونه اشاره گردیده است که مىفرمايد: و مَن يَرتدِد مِنكُم عَن دِينِهِ فَيَمُت وَ هُوَ كَافِر فَاُولئِكَ حَبِطَت اَعمَالَهُم فِي الدُّنيا وَ الآخِرة وَ اُولئِكَ اَصحابُ النَّارِ هُم فِيها خَالِدُونَ(16) یعنی : هركس از شما، از دين خويش برگردد و به همان حالت بميرد، اعمال وى در دنيا و آخرت تباه مىگردد، و اين گونه كسان براى هميشه در آتش خواهند بود. بدین جهت هر انسان با ايمانى در سراى ديگر پاداش كارهاى نيك و بد خود را مىبيند، مگر در صورت ارتداد و نظاير آن كه در كتاب و سنت مايه نابودى و حبط اعمال نيك انسانها قلمداد شده است. در ادامه مباحث یاد شده ذکر این نکته خالی از لطف نیست که ، هرچند خدای تبارک و تعالی در مورد افعال نيك و خیر به مؤمنان «وعده» پاداش و اجر داده است و در مقابل درباره كارهاى بد و شر نيز «وعيد» كيفر داده است، ولى از نظر حكم عقل اين دو – وعده و و عيد با هم فرق دارند. چه، لزوم عمل به وعده يك اصل عقلى است و تخلف از آن قبيح است. اما در مورد «وعيد» چنين نيست، چون كيفر دادن حق كيفر دهنده است، و او مىتواند از حق خود بگذرد. از اين روى هيچ مانعى ندارد كه برخى از كارهاى نيك، زشتى و تبعات كارهاى بد را بپوشاند كه در اصطلاح به آن «تكفير» مىگويند. (17)در قرآن برخى از اعمال نيك مايه تكفير اعمال بد شمرده شده، كه يكى از آنها اجتناب شخص از گناهان بزرگ است. چنانكه مىفرمايد: اِن تَجتَنِبُوا كَبائِرَ مَا تَنهَونَ عَنهُ نُكَفِّر عَنكُم سَيِّئَاتُكُم وَ نُدخِلكُم مُدخَلاً كَرِيمًا (18) یعنی : چنانچه از گناهان بزرگ دورى جوييد ما گناهان كوچكتان را مىپوشانيم و شما را به جايگاه ارجمندى وارد مىكنيم.
راهکار دوم: غیر خدا را شریک دانستن
باید توجه داشت که همیشه و در هر زمانی باید کار را فقط برای خدا انجام داد. برای این جهت فرموده اند کار برای خدا انجام دادن در آن خستگی راه ندارد. اگر بخواهیم کار برای خدا را مثال بزنیم، مانند اینست که شخصی هدیه ای را به عالم بزرگی بدهد اما آن هدیه چیز پستی باشد مثلا کراواتی باشد که عالم دین از آن به هیچ نحوی استفاده نمی کند و توقع داشته باشد آن عالم بزرگوار از این هدیه بسیار خوشحال هم بسیار هم خوشحال بشود و حال این که او از این هدیه عوض این که خوشحال شود، بسیار ناراحت هم می شود. زیرا کراوات اصلاً برای عالم هیچ ارزشی ندارد. و یا اینکه یک توپ فوتبال بسیار با ارزش را به عنوان هدیه به نزد کسی که پایش فلج است و یا بازی بلد نیست ببرید. قرآن کریم در جای جای این کتاب هدایت ، کار برای خدا را بسیار تحسین نموده است. بدین جهت قرآن کریم در این رابطه می فرماید: مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ(19) یعنی : هر كس كار بدى انجام دهد، جز به همان مقدار كيفر داده نمىشود و هر كس از مرد يا زن كه مؤمن باشد و كار شايستهاى انجام دهد، پس اينانند كه داخل بهشت مىشوند و در آن جا بى حساب روزى داده مىشوند. خدای تبارک وتعالی در قرآن کریم مثالهای زیادی را برای آگاهی ما انسان ها بیان نموده است و یا به تعبیری واضح تر ضرب المثل های زیادی برای هدایت بشریت بیان نموده است. از کسانی که برای خدا کار را انجام داده اند و غیر خدا را در زندگی خود راه نداده اند و به پیروزی رسیده اند را آسیه همسر فرعون بیان می کند. و چنین می فرماید: وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ(20)یعنی : و مثل ميزند خداوند براى كسانى كه ايمان آوردند امرأه فرعون را زمانى كه گفت: پروردگار من بنا فرما خانهاى از براى من در نزد خود در بهشت و نجات ده مرا از فرعون و عمل فرعون و نجات بخش مرا از قوم ستمكاران. اگر در داستان زندگی آسیه و فرعون بسیار غور و دقت نمائیم ،مطالب قابل توجهی به دست می آید که باید در نظر داشت که نام همسر فرعون آسیه و نام پدرش مزاحم می باشد. گفتهاند زمانی كه معجزه موسى (علیه السلام) را در مقابل ساحران مشاهده كرد، اعماق قلبش به نور ايمان روشن شد، و از همان لحظه به موسى ايمان آورد او پيوسته ايمان خود را مكتوم و پنهان مىداشت، ولى ايمان و عشق به خدا چيزى نيست كه بتوان آن را هميشه كتمان كرد، هنگامى كه فرعون از ايمان او با خبر شد بارها او را نهى كرد، و اصرار داشت كه دست از دامن آئين موسى( علیه السلام) بردارد، و خداى او را رها كند، ولى اين زن با استقامت هرگز تسليم خواسته فرعون نشد. سر انجام فرعون دستور داد دست و پاهايش را با ميخها بسته، در زير آفتاب سوزان قرار دهند، و سنگ عظيمى بر سينه او بيفكنند، هنگامى كه آخرين لحظههاى عمر خود را مىگذارند دعايش اين بود که : رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِه(21) یعنی: پروردگارا! براى من خانهاى در بهشت در جوار خودت بنا كن و مرا از فرعون و اعمالش رهايى بخش و مرا از اين قوم ظالم نجات ده. خداوند نيز دعاى اين زن مؤمن پاكباز فداكار را اجابت فرمود و او را در كنار بهترين زنان جهان مانند مريم قرار داد. چنان كه در همين آيات در رديف او قرار گرفته است. در روايتى از رسول خدا ص مىخوانيم: اَفضَلُ نِساءِ اَهلِ الجَنَّةِ خَدِيجَةِ بِنت خِوَيلِد، وَ فَاطِمَة بِنتِ مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله)، وَ مَريَم بِنت عِمرانَ، وَ آسِيَه بِنت مُزاحِم، اِمرَأةُ فِرعَون(22) یعنی : برترين زنان اهل بهشت چهار نفرند خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد ص و مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم همسر فرعون. جالب اينكه همسر فرعون با اين سخن كاخ عظيم فرعون را تحقير مىكند و آن را در برابر خانهاى در جوار رحمت خدا به هيچ مىشمرد، و به اين وسيله به آنها كه او را نصيحت مىكردند كه اين همه امكانات چشمگيرى كه از طريق ملكه مصر بودن در اختيار تو است با ايمان به مرد شبانى همچون موسى از دست نده! پاسخ مىگويد. و با جمله نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ(23) بيزارى خود را، هم از خود فرعون و هم از مظالم و جناياتش، اعلام مىدارد. و با جمله وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ(24) ناهمرنگى خود را با محيط آلوده. مسلما زرق و برق و جلال و جبروتى برتر از دستگاه فرعونى وجود نداشت همانطور كه فشار و شكنجهاى فراتر از شكنجههاى فرعون جنايتكار نبود، ولى نه آن زرق و برق، و نه اين فشار و شكنجه، آن زن مؤمن را به زانو در نياورد و هم چنان به راه خود در مسير رضاى خدا ادامه داد تا جان خويش را در راه معشوق حقيقى فدا كرد. (25) این نکته قابل توجه است که حتی کار کردن برای خدا امتیازات بسیار با ارزشی دارد که برخی از آن ها عبارتست از: الف) خدا مزد ميدهد گرچه عمل نكنيم و با نيت باشد، و این از رحمت خاصه حضرت حق می باشد زیرا قرآن می فرماید: وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی (26) سعى در اصل به معنى راه رفتن سريع است كه به مرحله دويدن نرسيده، ولى غالبا به معنى تلاش و كوشش به كار مىرود، چرا كه به هنگام تلاش و كوشش در كارها انسان حركات سريعى انجام مىدهد، خواه كار خير باشد يا شر باشد. جالب اينكه نمىفرمايد: بهره انسان كارى است كه انجام داده، بلكه مىفرمايد تلاشى است كه از او حاصل شده است، اشاره به اينكه مهم تلاش و كوشش است هر چند انسان احيانا به مقصد و مقصودش نرسد كه اگر نيتش خير باشد خدا پاداش خير به او مىدهد، چرا كه او خريدار نيتها و ارادههاست، نه فقط كارهاى انجام شده.(27) ب) حتي با نيت، شما نيت كار خير داري ثواب ميدهند. لذا در روایت نبوی وارد شده است که: نِيَّةُ المُؤمِنِ خَيرٌ مِن عَمَلِهِ (28)یعنی : خداى عزوجل همان قصد خير او را بواسطه او در ديوان عملش يك فعل خير مسجل گردان.
ج) حتی با عملی کوچک که می فرماید: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَه (29) یعنی: پس هر كس هم وزن ذرّهاى كار خير انجام دهد آن را مىبيند . خود عمل، اعم از نيك و بد در روز قيامت، كه حتى اگر سر سوزنى كار نيك يا بد باشد در برابر صاحب آن مجسم مىشود و آن را مشاهده مىكند. مفسرین می فرمایند : منظور از ذرّة در اينجا كوچكترين وزنهاست.(30)
راهکار سوم: تزیین دادن اعمال
به طور قطع و یقین ، انسان فطرتاً زيبائى را دوست دارد. و این زیبائی همیشه در نهاد آدمی نهفته شده است . امروزه جوانان بسیاری هستند که دوست می دارند حس زیبائی و آراستگی خود را به رخ دیگران بکشانند. همان گونه که حس زیبائی بار مثبت و منفی دارد که غالبا از بعد منفی به آن نگریسته می شود ، بار مثبت آن نیز بسیار شائع می باشد .چنان که امیرالمومنین علی (علیه السلام) در بیانی زیبا می فرمایند: اِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ الجَمال، وَ يُحِبُّ اَن يَرى اَثَر النِّعمَةَ عَلى عَبدهِ (31) یعنی : خداوند جميل است و جمال و زيبائى را دوست دارد، و همچنين دوست دارد كه اثر نعمتهاى خود را در مردم مشاهده فرمايد. همچنین در روایت دیگری که پیامبر اکرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: اِختَضِبُوا فَاِنَّهُ يَزِيدُ فِي شَبابِكُم وَ جَمالِكُم.(32) یعنی : خضاب كنيد كه بر جوانى و زيبائى شما مىافزايد. روان شناسان مىگويند: اساساً انسان داراى چند نوع حس می باشد که عبارتند از: حس نيكى، حس دانائى، حس مذهبى، حس زيبائى، كه تمام هنر و صنايع ظريف و… مولود آن است. قرآن کریم در فرمایشی در بیان زیبائی و اهمیت آن می فرماید: يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكمْ عِنْدَ كلِّ مَسْجِدٍ(33) یعنی : اى فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود برداريد امام حسن(ع)به استناد همين آيه هنگام نماز بهترين لباس را مىپوشد و مىفرمود: إِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يحِبُّ الْجَمَالَ فَأَتَجَمَّلُ لِرَبِّي (34) گرچه این همه تأکید در دین مبین اسلام بر تجمل و زیبائی گردیده است، با این حال در برخی اعمال و رفتار زینت باعث نابودی عمل میگردد.که به برخی از آن ها به صورت گذرا اشاره می گردد:
الف) تزئينات شيطاني قرآن کریم در بسیاری از آیات خود در قرآن کریم از کید و مکر شیطان انسان را بر حذر داشته است .به پر واضح است که گاهی شیطان آن فعل و یا عمل را در نزد انسان بسیار نیکو جلوه می دهد و برخی اعمال زشت را برای انسان تزئین می دهد و انسان را اغواء می کند.بدین جهت یکی از ابزارهای خطرناک شیطان، تزیین و زیبا جلوه دادن عمل زشت است.قرآن در این مورد می فرماید: قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِين (35)یعنی: ابليس گفت: پروردگارا! به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من هم در زمين (بدىها را) برايشان مىآرايم و همه را فريب خواهم داد. مرحوم استاد مطهری در بیانی حکیمانه می فرماید: قلمرو شيطان تشريع است نه تكوين، يعنى قلمروى شيطان فعاليتهاى تشريعى و تكليفى بشر است. به تعبیر روشن تر شيطان فقط در وجود بشر مىتواند نفوذ كند نه در غير بشر. بدین جهت قلمروى شيطان در وجود بشر محدود است به نفوذ در انديشه و افکار او نه تن و بدن او. و راه نفوذ شیطان در اندیشه های آدمی بوسیله وسوسه كردن و اغواء نمودن است که اساسا یک امر باطلی است و این گونه انسان را فریب و از راه الهی خارج می سازد. قرآن اين معانى را با تعبيرهاى «تزيين»، «تسويل»، «وسوسه» و امثال اينها بيان مىكند؛ و اما اينكه چيزى را در نظام جهان بيافريند و يا اينكه تسلّط تكوينى بر بشر داشته باشد، يعنى به شكل يك قدرت قاهره بتواند بر وجود بشر مسلّط شود و بتواند او را بر كار بد اجبار و الزام نمايد، از حوزه قدرت شيطان خارج است.(36)
ب )تجمل پرستي : گاهی انسان بوسیله تجمل و رفاه طلبی و حتی اسراف و تبذیر مانع قبول شدن اعمال در نزد خدای تبارک و تعالی می شود و این که زینت را صرفا زرق و برق دنیائی بداند. همان گونه که خدای تبارک و تعالی می فرماید:مَنْ كانَ يُرِيدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِيها وَ هُمْ فِيها لا يُبْخَسُونَ أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِيها وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (37) یعنی : كسانى كه زندگى دنيا و زينت آن را طالب باشند اعمالشان را در اين جهان بىكم و كاست به آنها مىدهيم! ولى آنها در آخرت جز آتش سهمى نخواهند داشت و آنچه را در دنيا براى نيل به مقاصد مادى و براى غير خدا انجام دادند بر باد مىرود و اعمالشان باطل مىشود. ذكر كلمه زينت بعد از حياة دنيا براى اينست كه دنيا پرستى و زرق و برق دنيا را محكوم كند، نه بهره گيرى معتدل و حساب شده ازمواهب اين جهان است . كلمه زينت كه در اينجا بطور سر بسته بيان شده که در آيات ديگر این زینت به زنان زيبا، گنجها و ثروتهاى عظيم، مركبهاى گرانبها و پر زرق و برق، زمينهاى زراعتى و دامهاى فراوان تفسير شده است زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ (38) یعنی : محبت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است، تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند، ولى اينها در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند، سرمايه زندگى پست مادى است، و سرانجام نيك و زندگى والا و جاويدان، نزد خداست.(39)
ج ) اسراف و تبذیر : در قرآن کریم بيش از20 مرتبه نهى از اسراف را بیان نموده است که این دلیل بر اهمیت موضوع می باشد. به طور نمونه اسراف در غذا و پرخورى، منشأ بسيارى از بيمارىهاى جسمى و روحى و مايهى سنگدلى و محروم شدن از چشيدن مزهى عبادت است. چنان كه پيامبر اکرم صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: «المِعدَةُ بَيتُ كُلِّ دَاء» یعنی: معده، كانون هر بيمارى است.(40)که نقل می کنند که یک پزشكى مسيحى پس از شنيدن اين آيه و حديث گفت : تمام علم طب، در اين آيه و اين سخن پيامبر شما نهفته شده است.(41) باز در این زمینه حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند: «اِنَّما الاسرَاف فِيمَا أتلَفَ المَالِ وَ اَضَرَّ بِالبَدَن»(42) آنچه باعث از بين رفتن مال و زيان رساندن به بدن باشد، اسراف است. و در روايت ديگرى مىخوانيم: آن چه در راه خدا مصرف شود هر چند بسيار زياد باشد، اسراف نيست و آنچه در راه معصيت خدا استفاده شود، هر چند اندك باشد، اسراف است. (43) قرآن کریم در این مورد می فرماید: يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ(44) یعنی: اى فرزندان آدم! نزد هر مسجد به هنگام نماز، لباس وزينتهاى خود را برگيريد و بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد، همانا خداوند اسرافكاران را دوست ندارد.
راهکار چهارم:رد شدن اعمال در کارنامه انسان ها
بايد توجه داشت كه آزمایش و امتحان نمودن نوعی محک زدن آدمی می باشد. این که استاد آخر هر درسی شاگرد خود را امتحان می کند در حقیقت نوعی محک زدن شاگرد است و می خواهد بداند که استعدادهای نهفته در وجود وی تا چه حدی کشف شده است .نمايان ساختن استعدادها و قابليّتها است. از این جهت «آزمايش» نمودن خدا نیز براى ایجاد استعداد های نهفته در وجود آدمی است نمايان ساختن يك استعداد همان رشد دادن و تكامل دادن آن است. اين آزمايش براى پرده برداشتن از رازهاى موجود نيست؛ بلكه براى فعليّت دادن به استعدادهاى نهفته چون راز است. قرآن كريم مىفرمايد: الَّذِى خَلَقَ المَوتَ وَ الحَيَوةَ لَيَبلُوَكُم اَيُّكُم اَحسَنُ عَمَلاً (45) یعنی : خدا مرگ و زندگى را آفريده تا بيازمايد كه كداميك از شما درست كارترید. به بیانی روشن تر این که دنيا تلفيق و تركيبى از موت و حيات است آزمايشگاه نيكوكارى بشر است. بايد توجه داشت كه «آزمايش» خدا براى نمايان ساختن استعدادها و قابليّتها است.
راهکار پنجم : رها شدن از بهترین الگو
اساساً هركس در زندگى خود، اسوه و پيشوايى دارد كه سعى مىكند خود را به او نزديك سازد، و پرتوى از صفات او را در درون جان خود ببيند. این خود یک قاعده کلی میباشد.به تعبير ديگر، در درون دل انسان جايى براى اسوهها و قهرمانها است و به همين دليل، تمام ملتهاى جهان در تاريخ خود به قهرمانان واقعى، وگاه پندارى متوسل مىشوند، و بخشى از فرهنگ و تاريخ خود را بر اساس وجود آنها بنا مىكنند که در مجالس خود از آنها سخن مىگويند و آنها را مىستايندو سعى مىكنند خود را از نظر صفات و روحيات به آنها نزديك سازند. اضافه بر اين، اصل «محاكات» (همرنگ شدن با ديگران، مخصوصا افراد پرنفوذ و با شخصيت) يكى از اصول مسلم روانى است. مطابق اين اصل، انسان كششى در وجود خود به سوى هماهنگى و همرنگى با ديگران (مخصوصا با قهرمانان) احساس مىكند و به همين علت، به سوى اعمال و صفات آنان جذب مىشود.اين جذب و انجذاب، در برابر افرادى كه انسان نسبتبه آنها ايمان كامل دارد، بسيار نيرومندتر و جذابتر است. بدین دليل، ما در اسلام دو اصل به نام «تولى» و «تبرى» يا به تعبير روشن تر «حب فى الله» و «بغض فى الله» كه هر دو در واقع اشاره به يك حقيقت است. طبق اين دو اصل ما موظفيم دوستان خدا را دوست داشته و دشمنان خدا را دشمن، و پيشوايان بزرگ دين يعنى پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم را در همه چيز اسوه و الگوى خود قرار دهيم. اين دستور بقدرى مهم است، كه در آيات قرآن به عنوان نشانه ايمان، و در روايات اسلامى به عنوان «اَوثَقُ عَرَى الِايمَان»(محكمترين دستگيره ايمان) معرفى شده، و تا «تولى» و «تبرى» نباشد، بقيه اعمال عبادات و اطاعات، بى حاصل شمرده شده است، كه مدارك آن از آيات و روايات را به خواستخدا در بحثهاى آينده خواهيم ديد. قرآن کریم از آن به عنوان الگو بیشتر یاد کرده است که می فرماید: لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً(47) یعنی : همانا براى شما در (سيرهى) رسول خدا الگو و سرمشقى نيكوست، (البتّه) براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميد دارند و خدا را بسيار ياد مىكنند. اُسْوَه در مورد تأسّى و پيروى كردن از ديگران در كارهاى خوب به كار مىرود. در قرآن دو بار اين كلمه دربارهى دو پيامبر عظيم الشّأن آمده است: يكى درباره حضرت ابراهيم عليه السلام و ديگرى درباره پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله. جالب آن كه اسوه بودن حضرت ابراهيم در برائت از شرك و مشركان است و اسوه بودن پيامبر اسلام در آيات مربوط به ايستادگى در برابر دشمن مطرح شده است.باید توجه داشت که نقش پيامبر در جنگ احزاب، الگوى فرماندهان است: هدايت لشكر، اميد دادن، خندق كندن، مزاح كردن، شعار حماسى دادن، به دشمن نزديك بودن و استقامت نمودن. حضرت على عليه السلام فرمود: در هنگامهى نبرد، خود را در پناه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله قرار مىداديم و آن حضرت از همهى ما به دشمن نزديكتر بود. «اَتقَينَا بَرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ فَلَم يَكُن مِنَّا اَقرَب ِالَى العَدُو مِنهُ» (48)اين آيه در ميان آيات جنگ احزاب است، امّا الگو بودن پيامبر، اختصاص به مورد جنگ ندارد و پيامبر در همهى زمينهها، بهترين الگو براى مؤمنان است.
راهکار ششم : غفلت
اساسا كليد همهى بدبختىها، غفلت است.بدین جهت از ديدگاه قرآن، دنياطلبى و دنياگرايى اگر سبب غفلت از آخرت و انحصار خواستهها در دنيا باشد، نكوهيده است. اين نكته در آيات فراوانى مطرح شده است، که از جمله قرآن کریم می فرماید: يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ (49) در امور دنيوى كمال مهارت را دارند و روزبروز صنايع آنها رو به ازدياد است بالاخص در عصر حاضر، مشاهده كنيد، وسائل زندگانى را بكجا رسانيدهاند، عمارات و بناها به چه استحكام و طرز ساختمانها با چندين طبقه زمستانه، تابستانه. وسائل مسافرتها، ماشين، ريل، هواپيما، مترو، وسائل برق براى سرد كردن، گرم كردن و روشن كردن با قوه برق، چه تشكيلاتى، وسائل تلفن، تلگراف، تلويزيون، وسائل فرش، مبل، وسائل خوراك، طرز لباس و ساير لذائذ دنيوى و تمايلات نفسانى به چه پايه رسيده و روز بروز در تزائد است، لكن هر چه اين وسائل بيشتر فراهم شود، گرفتاريها و شدائد و سر بگريبانيها زيادتر مىگردد . و اما در امر آخرت و دار باقيه بكلى غافل، نه در مقام تحصيل عقائد هستند و نه در تزكيه اخلاق و نه بفكر حلال و حرام و ترك واجبات از صلوة و صوم و زكاة و خمس و فعل محرمات، ساز و آواز، بى حجابى، بى عفتى، بى غيرتى، بى همه چيزى باشد تا نتيجه آن را درك كنند.(50)
نکته پایانی
به عنوان نکته پایانی باید دقت نمود که همانگونه که بیان نمودیم این که در جای جای قرآن کریم از ایمان و عمل صالح و شایسته بحث به میان آمده است تا جائی که اگر بخواهیم آماری در این زمینه بدهیم ، حدود شصت مرتبه از ایمان و عمل صالح و شایسته در قرآن کریم ، خدای تبارک و تعالی بیان جدی نموده است که اهمیت عمل صالح و شایسته از این جا روشن می شود. اساسا می توان گفت که درتفاوت هاى دنيا و آخرت با اقتباس از روایات در این زمینه اهتمام ویژه ای در متون دینی ما شده است تا جائی که به طور نمونه می توانیم به حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و له و سلم ) بیان نموده اند، استناد کنیم که فرمودند: انَّ الدُّنيا مَزرعة الآخِره (51) یعنی: بدرستى كه دنيا محل كشت و زرع آخرت است، باید دانست که مثل دنیا مثال آن کشاورزی است که محصولی را در زمین می کارد و انتظار درو کردن محصول خود را دارد یعنی دنيا محل كاشتن محصول است و آخرت فصل درو و برداشت کردن می باشد. باید توجه نمود که به طور نمونه گاهی انسان بوسیله های مختلفی مانند تجمل و رفاه طلبی و حتی اسراف و تبذیر مانع قبول شدن اعمال در نزد خدای تبارک و تعالی می شود و این که زینت را صرفا زرق و برق دنیائی بداند . همان گونه که یاد آور شدیم که خدای تبارک و تعالی می فرماید:مَنْ كانَ يُرِيدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِيها وَ هُمْ فِيها لا يُبْخَسُونَ أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِيها وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (52) یعنی : كسانى كه زندگى دنيا و زينت آن را طالب باشند اعمالشان را در اين جهان بىكم و كاست به آنها مىدهيم! ولى آنها در آخرت جز آتش سهمى نخواهند داشت و آنچه را در دنيا براى نيل به مقاصد مادى و براى غير خدا انجام دادند بر باد مىرود و اعمالشان باطل مىشود. گفتیم که ذكر كلمه زينت بعد از حياة دنيا براى اين است كه دنياپرستى و زرق و برق دنيا را محكوم كند، نه بهره گيرى معتدل و حساب شده از مواهب اين جهان است . كلمه زينت كه در اينجا بطور سر بسته بيان شده که در آيات ديگر این زینت به زنان زيبا، گنجها و ثروتهاى عظيم، مركبهاى گرانبها و پر زرق و برق، زمينهاى زراعتى و دامهاى فراوان تفسير شده است زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ (52) یعنی : محبت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهار پايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است، تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند، ولى اينها در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند، سرمايه زندگى پست مادى است، و سرانجام نيك و زندگى والا و جاويدان، نزد خداست. در پایان یاد آور می شویم که قرآن کریم ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) به عنوان الگو و اسوه زندگی معرفی گردیده پس بنابرین باید پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) را به عنوان الگوی اعمال و کردارمان ، در جهت رفتار و اعمالمان بپذیریم چنانکه خدای تعالی می فرماید: لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً(53) یعنی : همانا براى شما در (سيرهى) رسول خدا الگو و سرمشقى نيكوست، (البتّه) براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميد دارند و خدا را بسيار ياد مىكنند.
پينوشتها:
1 .(ارشاد القلوب ،ج2،ص 10)
2. (زمر ،65)
3.(سفینه البحار ، ماده وکل)
4. دفتر اول،ص 15) مثنوی،)
5 . (سوره عصر آیات1 -3)
6 .(سوره نور،آیه55)
7.(بینه ،آیه 7)
8. (طلاق،آیه11)
9. ( تفسير نمونه، ج2، ص 114)
10 .(اصول کافی، کتاب الحسد، ح2)
11. (مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى ، ج26 ، ص499)
12.(حجرات ،2)
13.(هود،114)
14. (زلزال،7)
15.(نجم،41)
16. (بقره،217)
17.(كشف المراد ص 413)
18.(نساء،31)
19.(غافر،40)
20. (تحریم ،11)
21. (تحریم ،11)
22 .(در المنثور، جلد 6 ،صفحه 246)
23. (تحریم ،11)
24.(تحریم ،11)
25.(تفسير نمونه، ج24، ص: 305)
26 . (النجم،39)
27. (تفسير نمونه، ج22، ص551)
28 .(احتجاج ، ج2، ص 356)
29.( الزلزلة،7)
30. (برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص 56 )
31 . (کافی،ج 6،ص438)
32 .(مکارم الاخلاق،ص43)
33 .(اعراف،31)
34 . (عوالي اللئالي، ج1، ص321)
35. (حجر،39)
36. (مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج1، 95)
37. (هود،15و16)
38. (آل عمران، 14)
39. (تفسير نمونه، ج9، ص 49)
40. (مجمع البیان، ذیل آیه شریفه آل عمران، 14)
41. (مجمع البیان، ذیل آیه شریفه آل عمران، 14)
42. ( كافى، ج 2، ص 499)
43.(تفسير منهج الصادقين، ذیل آیه شریفه)
44. (اعراف ، 33)
45. (ملک ،2)
46. ( مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج1، ص: 206 )
47. (احزاب ،21)
48.( نهج البلاغه، حكمت 260 )
49. (روم ،7)
50 .(تفسیر اطیب البیان، ذیل آیه شریفه)
51. (ارشاد القلوب ،ج2،ص 10)
52.(هود،15و16)
53. (آل عمران، 14)
54. (احزاب ،21)
منابع
1. قرآن کریم
2. سید رضی، شرح و ترجمه نهج البلاغه، پنجم،فیض الاسلام، تهران، موسسه تالیفات فیض الاسلام،1379
3. مکارم شیرازی، ناصر،تفسیر نمونه، اول، تهران، دار الکتب الاسلامیه،1374 ش
4.قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن، چ 11،تهران،1383ش
5. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، چ دوم،انتشارات اسلام،1378 ش
6. طباطبایی ،علامه سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، پنجم، قم، جامعه مدرسین،1374ش
7. طبرسى، احمد بن على; احتجاج، تهران، چاپ يكم، انتشارات منير، 1378،
8 . طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1408هـ . ق، چاپ چهارم
9. کلینی، ثقه الاسلام، ترجمه اصول کافی، حاج سید جواد مصطفوی، اول ،تهران،اسلامیه،1377
10. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، قم، اول ،موسسه احیاءالتراث،1409ق
11. سيوطى، عبدالرحمان بن ابى بكر; درالمنثور، بيروت، دارالفكر، 1414، چاپ يكم، مجلسی،ملا محمد باقر، بحار الانوار لجامعه درر الاخبار، تهران ،1379،نشر اسلامیه، چ33)
12. خواجه نصيرالدين طوسى، محمد بن محمد; شرح التجريد الاعتقاد، تهران، انتشارات اسلاميه، 1367، چاپ پنجم.
13. سعدى، مصلح الدين (م 691 ق): گلستان، انتشارات جاويد.
14. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، چ مكرر، انتشارات صدرا،1377ش
/ج