طلسمات

خانه » همه » مذهبی » نگاهی اجمالی به ریشه های تاریخی جریان شیطان گرایی

نگاهی اجمالی به ریشه های تاریخی جریان شیطان گرایی

نگاهی اجمالی به ریشه های تاریخی جریان شیطان گرایی

شیطان گرایی سه دوره را طی کرده است اول دوران بدوی که مربوط به ادیان باستانی است دوم وسطایی که مربوط به دوره رنسانس است و سوم دوران مدرن که از قرن شانزدهم آغاز شده است. در زمان حال دو جریان شیطان گرا وجود دارد ، یکی جریان سیطنیسم با بنیان گذاری آنتوان لاوی و دیگری ستیانس با بنیان گذاری مایکل آکینو .از قرن دوازدهم و سیزدهم بود که روند رونمایی شیطان گرایی آغاز شده و در شش مرحله به زمان ما می رسد : نخستین پرده

0c89f501 8bdd 4f27 97c7 417d83604bd7 - نگاهی اجمالی به ریشه های تاریخی جریان شیطان گرایی

0025405 - نگاهی اجمالی به ریشه های تاریخی جریان شیطان گرایی
نگاهی اجمالی به ریشه های تاریخی جریان شیطان گرایی

 

نويسنده:حمید عابدی
منبع اختصاصی:راسخون

 

00254051 - نگاهی اجمالی به ریشه های تاریخی جریان شیطان گرایی

چکیده
 

شیطان گرایی سه دوره را طی کرده است اول دوران بدوی که مربوط به ادیان باستانی است دوم وسطایی که مربوط به دوره رنسانس است و سوم دوران مدرن که از قرن شانزدهم آغاز شده است. در زمان حال دو جریان شیطان گرا وجود دارد ، یکی جریان سیطنیسم با بنیان گذاری آنتوان لاوی و دیگری ستیانس با بنیان گذاری مایکل آکینو .از قرن دوازدهم و سیزدهم بود که روند رونمایی شیطان گرایی آغاز شده و در شش مرحله به زمان ما می رسد : نخستین پرده برداری ، ترویج و شیوع سحر و جادو در قرون یازده به بعد است. پرده دوم ، از قرن سیزدهم به بعد با علنی کردن عرفان یهود آغاز می‌شود. پرده سوم ، دخالت در نهضت علم‌گرایی و روی آوری به دانش در عصر رنسانس بود. در پرده چهارم با ایجاد سازمان ماسونی به جذب دانشمندان و درونی کردن ارزش‌های شیطانی برای آنها پرداختند. در پردة پنجم از سطح نخبگان به حوزة فرهنگ عمومی آمدند و موسیقی شیطانی را ابداع و ترویج نمودند و از طریق آن نمادها و آیین‌های شیطانی را آشکارا به نام شیطان معرفی کردند. پرده ششم سینمای شیطانی است که ایدئولوژی شیطان‌گرایی را در سراسر جهان تبلیغ می‌کند و پردة جادویی به ذهن جهانیان انداخته است .
کلید واژه : تاریخجه شیطان گرایی ، شیطان گرایی بدوی ، وسطایی ، مدرن ، سیطنیسم ، ستیانس

مقدمه
 

شيطان پرستي يا به تعبير دقيق تر شيطان گرايي حركتي است كه امروزه خصوصاً در دنياي غرب مريداني را به خود جذب نموده است. اين حركت با پشتيباني كانون هاي بزرگ سرمايه داري ( خصوصا يهود ) و با پيامبراني چون موسیقی متال و سينماي هاليوود روياي تسخير عواطف و افكار بشريت را در سر مي پروراند. شيطان گرايي كه امروز در جهان ( خصوصاً آمريكا ) جريان دارد داراي يك پيشينه تاريخي است كه اگر بدون توجه به آن اقدام به بررسي فرقه شيطان پرستي بنمائيم ممكن است دچار نوعي انحطاط علمي شده و اين حركت را موجي بدانيم كه دردنياي غرب شكل گرفته و سردمداران و مريدان آن جمعی از جوانان سركش و بي تجربه اند. اين انحطاط علمي موجب بروز اقدامات مقابله اي غير علمي و شتابزده دربرخورد با اين جريان مي شود كه نه تنها باعث جلوگيري از نفوذ اين تفكر (كه امروزه در قالب يك فرقه مذهبي ظهور كرده) نمي شود بلكه در برخي موارد به صورت نا آگاهانه كمك به گسترش اين فرقه مي نمايد.فلذا قبل از بررسي جريان امروزی شيطان گرايي مروري هرچند كوتاه بر پيشينه ي تاريخي اين جريان داریم كه در ضمن آن خواننده مي تواند برخي عوامل و بسترهايي را كه موجب بروز چنين جرياناتي در دنياي امروز گشته بهتر بشناسد و تحليل دقيق تري از وضعيت امروز اين جريان داشته باشد.قبل از ورود به بحث تاريخچه شيطان گرايي لازم است اين نكته را متذكر شويم كه شيطان گرايي مورد بحث ما (چه در طول ادوار مختلف تاريخي و چه در دنياي معاصر) زائيده ي نگاه يهودي – مسيحي به شيطان است كه با نگاه اسلامي كاملاً متفاوت مي باشد. برخي اين تفاوت ها را مي توان اينگونه برشمرد : در نگاه اسلامي شيطان موجودي از جنس جنيان است كه در اثر عبادت به جمع فرشتگان راه يافته بود(1) و سپس به خاطر تكبري كه در مقابل امر الاهي مرتكب شد از جايگاه رفيعش سقوط نمود ولي درنگاه يهودي – مسيحي او يك فرشته است كه به همراه تعدادي از فرشتگان براي آزادي قيام نمودند و از دستگاه الاهي خارج شدند.(2) تفاوت ديگر آن است كه در نگرش اسلامي شيطان تنها قدرت وسوسه ي بشر را دارد و غير از آن تسلط ديگري بر انسان ندارد(3) ولي در تفكر يهودي – مسيحي شيطان موجودي قدرتمند است كه حتي در برخي موارد مي تواند يك انسان بيگناه را مسخّر خود نموده و بواسطه آن به اهداف خود دست يابد. فلذا فرقه هايي همچون يزيديه كه بيشتر با عنوان شيطان پرستان عراق شناخته مي شوند(4) و يا جريانات ضد مسيح(5) فعال در غرب از دايره مبحث ما خارج است. چرا كه شيطاني كه در فرقه يزيديه مورد پرستش قرار مي گيرد همان شيطان در نگاه اسلامي است (با كمي تحريف) و جريان هاي ضد مسيح تنها از نظر مخالفت با آموزه هاي دين مسيحيت با شيطان گرايان اشتراك دارند و در بسياري از مباني فكري با فرقه هاي شيطان گرا اختلاف نظر دارند.

تاریخچه شیطان‌گرایی
 

شیطان پرستی سه دوره را طی کرده است. شیطان پرستی بدوی ، شیطان پرستی در قرون وسطا و شیطان پرستی مدرن ( زمان حاضر )

شیطان‌گرایی بدوی
 

مطالعات تاریخ تمدنی(6) و تاریخ نگاری های مربوط به قبایل بدوی(7) ردپایی از اعمالی را که ما امروزه آنها را شیطانی می دانیم نشان می دهد ؛ آئين هايي همچون پرستش الاهه باروري كه در آن زنان و مردان يك قبيله براي افزايش محصول زمين هاي خود بي مهابا به هم مي آميختند تا بر اساس قانون تشابه در جادوگري ‌باعث باروري هرچه بيشتر زمين و در نتيجه محصول بيشتر گردند و يا آئين قرباني انسان كه در آن با اهداء خون يك انسان و بعضا يك كودك به شياطين ‌به گمان خود مي خواستند از اراده ي شوم شيطان در امان بمانند. اما اين كه چگونه اين آئين ها در ميان قبايل بدوي مرسوم گشته و با وجود پيامبران الاهي درهر زمان ، چه عاملي باعث گرايش آنان به چند خدايي و پرستش خدايان شيطاني گرديده است ، سوالي است كه مي توان پاسخ آن را اين گونه داد كه : به دنبال تعالیم انبیاء مردم کشت و زرع و باران و سایر نعمت ها را از رحمت الهی دیده و برای برکت آن خداوند را عبادت می نمودند اما گاهی حوادث غیر مترقبه ای اتفاق می افتاد ، مثلا خشکسالی می شد یا آفتی محصول آنها را از بین می برد در این مواقع در پی انحراف از تعالیم انبیاء کم کم معتقد شدند که همیشه هم تدبیر جهان در دست خداوند مهربان نیست بلکه گاهی اوقات نیرو های شر و شیطانی هم امور جهان را به سود و زیان انسان در دست می گیرند.

باور اینکه شر و شیطان مستقلاً منشاء قدرت هستند به باورهای دوگانه گرایی در الوهیت و ربوبیت انجامید و مردم گمان کردند که فقط با عبادت خدای خیر و رحمت منافعشان تامین نمی شود و لازم است که نیرو های شر را نیز ستایش کنند تا از اراده شوم شیطان در امان بمانند از اینرو جشنهای باروری گرفته و در آن اعمان جنسی انجام می دادند و موسیقی های محرک جنسی نواخته و گاهی خون انسان ها و کودکان را تقدیم شیاطین می کردند.
 

در واقع کنار شعائر دینی که برای شناخت و ستایش خداوند از انبیاء آموخته شده بود آیین های جادویی برای ستایش شیطان و استفاده از نیرو های شیطانی به وجود آمد.(8) نکته قابل توجه که تداوم پی در پی شیطان گرایی را در ادوار مختلف و تا روزگار ما رقم می‌زند ، این است که در حدود سه ، چهار هزار سال پیش ، قوم بنی‌اسرائیل در مصر و بابل و بین‌النهرین و به طور کلی مناطق شمال و شرق آفریقا ، جنوب شرقی اروپا و خاورمیانه سرگردان بودند از این رو هم باعث ترویج و جابه‌جایی این افکار در بین ملل مختلف می‌شدند و هم از آنها علوم و آیین‌های گوناگون را می‌آموختند و در دوره‌هایی که انبیا در بین اقوام و ملل به نشر تعالیم حق می‌پرداختند و شیطان‌گرایی منسوخ می‌شد، این آیین‌ها و باورها به صورت سری و محرمانه در بین گروه‌هایی از قوم بنی‌اسرائیل یا از اقوام دیگر باقی می‌ماند. که از آن روزگار تنها قوم بنی‌اسرائیل برای ما به یادگار مانده است.

شیطان‌گرایی در قرون وسطا
 

در دوره گذر از شیطان پرستی ابتدایی به شیطان پرستی وسطایی ، قوم بنی اسراییل دنبال کردن علم و دانش را در مقابل ایمان و میوه ممنوعه معرفی کردند و رفتن به سمت علم و دانش عملی ضد دین و شیطانی دانسته شد و شیطان به عنوان مظهر خرد و دانایی و راهنمای بشر به سوی درخت معرفت درآمد ، این مطلب در سفر پیدایش عهد عتیق وارد شد و با تدوین کتاب مقدس به شمار تعالیم مسیحیت پیوست. (9) در نگرش یهودی – مسیحی فرشتگان مجبور به اطاعت خداوند بوده و شیاطین آن دسته از فرشتگانی هستند که برای آزادی سر به عصیان گذاشته اند ، تبعیت انسان از شیطان نیز باعث آزادی از فرمانبرداری در برابر خداوند است .(10) این احساس آزادی به خصوص برای کارگران و کشاورزان ضعیفی که در قرون وسطی از همدستی کلیسا و اشراف رنج می بردند و به نام خدا در بند مقامات دینی بودند ، بسیار خوشایند بود. با این تصورات که شیطان مظهر قدرت است و گاهی بر خداوند غالب می‌شود و نیز منبع دانش است و بشر می‌تواند در راه آرزوهایش از آن استفاده کند این باور را ایجاد کرد که خیر و برکت زیادی از شیطان به انسان رسیده و گاهی هم اگر قصد شیطان شر بوده است وقتی انسانهای خوب و پرهیزکار و نیکوکار منصفانه با او رفتار کرده‌اند ، حاصل کارش مبدل به خیر شده(11) و انسان می‌تواند با علم و دانش ، به خصوص فنون سحر و جادو قدرت شیطان را به دست آورد. در آن قرن‌ها علم و سحر به هم آمیخته بود و به همین جهت بود که کلیسا به سختی با دانشمندان و جادوگران مبارزه می‌کرد. (12)

شیطان‌گرایی مدرن
 

شیطان‌گرایی مدرن از نیمة قرن شانزده آغاز شد. کاترین دومدیچی(13) از خانواده بزرگ یهودی و دختر لورنز(14) جادوگر بزرگ ، همسر هنری دوم پادشا فرانسه بود. وي مدت سیزده سال ملكه فرانسه و بعد از مرگ هانري دوم به مدت چهار سال نايب السلطنه فرانسه بود و در همين دوران بود كه بعد از مرگ همسرش مراسم بلک مس(15) را در بین اشراف و درباریان فرانسه بنیان‌گذاشت. این مراسم از روی مدل جادوی جنسی در دورة باستان و آیین‌های باروری بدوی و گردهم‌آیی‌های جادوگران در قرون وسطا بازسازی شد و در مدت کوتاهی به دربار سایر کشورهای اروپا از جمله انگلستان ، آلمان و اتریش راه یافت.پس از مدتی کودکان ناخواسته‌ای که پدران‌شان معلوم نبود و مادران ، آنها را نمی‌خواستند ، به وجود آمدند. در این جا بود که با ابتکار کاترین دِشی(16) با نام مستعار لاوازین مراسم اتاق درخشان طراحی شد و آیین شیطان پرستی را تکمیل کرد. در این اتاق نوزادان ناخواسته قربانی می‌شدند و خونشان به شیطان تقدیم می‌شد. پس از مدتی این روند افشا شد و عده‌ای بازداشت و مجازات شدند ، اما هنگامی که پای شخصیت‌های بلند پایه به پرونده کشیده شد ، مقامات دستور توقف پی‌گیری را صادر کردند و این مراسم به طور مخفیانه و محرمانه ادامه پیدا کرد. این آیین‌ها در طول قرن‌های هفده و هجده در قالب گروه‌های سرّی که توسط اشراف ایجاد و رهبری می‌شد ، ادامه یافت ، سرانجام این گروه‌ها به شکل‌گیری انجمن‌های فراماسونری در انگلستان و فرانسه ، و از جمع آنها گراند لژها ایجاد شد و سپس در تمام اروپا و آمریکا و به تدریج در تمام دنیا رخنه کرد.در قرن نوزدهم برای جا انداختن و مقبولیت شیطان‌پرستی‌ کوشش‌هایی صورت گرفت. دیانا وگان در کتابی با نام اعترافات داستان زنان شیطان‌پرستی را مطرح کرد که در کل اروپا محافلی را اداره می‌کردند و مردان را در مراسم خود می‌پذیرفتند. او نقل می‌کند که چگونه در این گروه‌ها و محافل برای پرستش شیطان دست به اعمال غیر انسانی زده و در انتظار روزی بودند که اصول اخلاقی مقبول جامعه را براندازند. البته بعداً معلوم شد که این داستان دروغ بوده ولی برای معرفی و ترویج شیطان‌پرستی و سنجش اقبال مردم به آن نقش مؤثری داشت.در آغاز قرن بیستم چهره برجسته و رسوای شیطان‌پرستی ، دانشمندی به نام آلیسترکرولی(17) است ( او را پدر شیطان پرستی مدرن می دانند ) ، او تحقیقاتش را دربارة حقیقت بشر و اعمال شیطانی در سال 1898 هنگام پیوستن به گروه هرمتیک اوردر(18) آغاز کرد. سپس به جامعه جادوگران انگلیسی زبان ملحق شد. بعدها به طور شخصی اعمال شیطانی بی‌سابقه‌ای را ابداع کرد و طرفدارانی را گرد خود جمع کرد و انجمن شیطان برای شیطان را به رهبری کرولی تشکیل دادند. این امر باعث شد که پایگاهی دائمی در جزیرة چفالو واقع در سیسیل دایر کند و نام آن را صومعة تله‌ما(19) بگذارد. او در سال 1947 از دنیا رفت و در مراسم تدفینش بلاک مس اجرا شد. فلسفه ي او را مي توان در عبارت معروف او كه بارها در خطابه ها و نامه هايش با لذت تكرار كرده ، خلاصه نمود(20) “قانون يعني انجام هر آنچه كه مي خواهي”(21)امروزه دو جریان اصلی شیطان‌پرستی در جهان رواج دارد. نخست شیطان‌گرایی لاوایی(22) که با چهرة شاخص آنتوان ساندور لاوی(23) شناخته می‌شود. و ديگري جريان ستيانيست(24) به رهبري شخصي به نام مايكل آكينو(25)-(26) . به جهت آشنايي بيشتر با اين دو جريان آن ها را در قالب دو مبحث جداگانه تشريح مي نمائيم.البته برخي ديگر از محققين جريان هاي شيطان گرايي امروزي را در يك تقسيم بندي به سه گروه تقسيم مي كنند كه عبارت است از شيطان پرستي فلسفي ، ‌شيطان پرستي ديني و شيطا ن پرستي گوتيك(27). اين تقسيم بندي به اعتبار دیدگاه هاي مختلفي است كه به فرقه ي شيطان پرستي گرديده. و بدين معنا نيست كه امروزه سه گروه شيطان پرست وجود دارند. بدين صورت كه وقتي دید ما به مباني فلسفي اين فرقه باشد عنوان آن شيطان پرستي فلسفي شده ، وقتي با اين دید كه همان فرقه داراي آداب و مناسك مذهبي است ، به آن توجه شود عنوان شيطان پرستي ديني به خود گرفته و وقتي توجه ما به آثار و رويكرد هاي اجتماعي – اخلاقي آن باشد عنوان شيطان پرستي گوتيك را براي آن بر می گزینیم. تقسيم بندي مذكور داراي اشكالاتي مي باشد كه نقد و بررسي آن از حوصله اين مقاله خارج است.

جریانات اصلی شیطان گرایی مدرن :
 

الف) جريان سيطنيسم ( Satanism )
 

بنيان گذار
 

در 30 آوريل سال 1966 شخصي به نام آنتوان لاوي در حالي كه سر خود را تراشيده بود طي مراسمي شبيه به آئين هاي شيطاني قرون وسطي رسما فرقه ي شيطان گراي سيطنيسم را پايه گذاري كرد و در سانفرانسيسكو اولين كليساي شيطان را بنا نهاد وسال 1966 را به عنوان سال اول عهد شيطان ناميد. (28)وي ساختار مباني فكري و فلسفي اش را تحت تاثير آثار افرادي همچون فردریک نیچه(29) ، چارلز داروین(30) ، و . . . بنا كرده بود و خود را جانشين آليستر كرولي مي دانست. لاوي سه سال بعد از تاسيس كليساي شيطان كتاب مقدس اين فرقه را تدوين نمود و نام آن را انجيل شيطاني(31) گذاشت.وي در 11 آوريل 1930 در شيكاگو دريك خانواده يهودي متولد شد ، در سن 17 سالگي مدتي را در يك سيرك مشغول بود و بعد از آن به نوازندگي روي آورد و مدتي را هم به عنوان عكاس در پليس جنايي آمريكا خدمت كرد. درسال 1952 با كارول لنسينگ(32) ازدواج كرد و نتيجه اين ازدواج اولين دختر وي به نام كلارا لاوي(33) بود. ازدواج آن ها پس از اين كه آنتوان شيفته ي داين هگارتي(34) شده بود در سال 1960 به طلاق منجر شد. داين و آنتوان هرگز ازدواج نكردند ولي رابطه آن ها بعد از مدتي به تولد دختر دوم لاوي به نام زينا لاوي(35) انجاميد. هگارتي و لاوي درسال 1980 از هم جدا شدند و آخرين همراه لاوي بلانچ بارتون(36) بود كه تنها پسر لاوي به نام سیتن سركيس كرنكي لاوي(37) از وي متولد شد.

آثار مکتوبی از آنتوان لاوي به جاي مانده از جمله :
 

انجيل شيطاني- 1969؛ جادوي شيطاني(38) – 1971؛ نيايش هاي شيطاني(39)- ۱۹۷۲؛ دفتر یادداشت شیطان(40) -۱۹۹۲؛ گفتگوهای شیطان(41)– ۱۹9۸
همچنين او در فيلم هاي سينمايي مانند نيايش برادر شيطاني من (42)(1969) و باران شيطاني(43) (1975) ایفای نقش کرده است. بعد از مرگ آنتوان لاوي بر اثر تورم ريه در 29 اكتبر سال 1997 ، همسر وي بلانچ بارتون به عنوان موبده اعظم كليساي شيطان ، به جاي او نشست. بلانچ بارتون در سال 2001 شخصي به نام پيتر گيلمور(44) را كه از اعضاي فعال كليساي شيطان بود به عنوان كشيش اعظم كليساي شيطان منصوب كرد و بعد از مدتي همسر وي به نام پگي ناراميا(45) را نيز به عنوان كشيش اعظم منصوب كرد. پيتر هاوارد گيلمور هم اكنون به عنوان سخنگوي رسمي كليساي شيطان در بسياري از مصاحبه ها و برنامه هاي راديويي و تلويزيوني شركت مي كند و بعضا شبكه هاي مطرح آمريكا از جمله شبكه سی بی سی و هیستری چنل مصاحبه هايي با وي انجام داده اند. وي به همراه همسر خود مجله اي با عنوان شعله سياه(46) را منتشر مي كند و مسئوليت برخي ديگر از نشريات رسمي كليساي شيطان مثل کلوون هوف(47) و . . . را نيز بر عهده دارد. وي در سال 2005 مقدمه اي بر انجيل شيطاني آنتوان لاوي نگاشت و در سال 2007 كتابي با عنوان كتاب مقدس شيطاني(48) را منتشر نمود. همچنين مديريت سايت رسمي كليساي شيطان(49) نيز برعهده وي مي باشد.

عقايد
 

مهمترين مبناي فكري در اين شاخه ، كه نقش محوري در مباني فلسفي و عقيدتي اين فرقه دارد ، مبحث اصالت انسان يا همان اومانيسم(50) مي باشد. اين انديشه را در عبارت معروفي در مكتب سيطنيسم به صراحت مي بينيم كه مي گويد :” نه خدايي وجود دارد و نه شيطاني ، بلكه خداوند نماد امور خير در عالم است و شیطان تنها نماد امیال ، آرزوها ، لذت‌طلبی و طبیعت گناه‌کار انسان(51)مي باشد و در واقع آن چه كه يك شيطان پرست مي پرستد نفس خودش مي باشد.” به همين علت است كه اطلاق عنوان شيطان گرايي به اين گروه صحيح تر از عنوان شيطان پرستي است ، زيرا در واقع اين گروه شيطان را به عنوان يك وجود عيني كه درعالم واقع وجود دارد پرستش نمي كنند. پيرو همين نگرش اومانيستي است كه در كتاب انجيل شيطاني در بخش تعطيلات مذهبي مي خوانيم كه : “بزرگترين عيد ساليانه براي يك فرد شيطان گرا ، ‌سالروز تولد آن فرد است .”(52) و همچنين در اجراي مراسمات و آئين هاي شيطان گرايي يك انسان را در قسمت محراب قرار داده و عبادات خود را به سمت او انجام مي دهند. نگرش اومانيستي يكي از شاخص هاي برجسته و پر نفوذ رنسانس بود كه با توجه به متون باستاني يونان ، انسان را درمركز تاملات خود قرار مي داد و بيشترين تلاش خود را صرف گريز از وضعيت حاكم در دوره قرون وسطا و نفوذ كليسايي قرار داده بود(53) اين نگرش در مقاطع مختلفي خصوصا قرون 17 و 18 ميلادي شكلي افراطي و راديكال به خود گرفت و درصدد حذف هرگونه انديشه ماوراي طبيعي ،‌ وحياني و دين الوهي برآمد و انديشه ها و رويكردهاي ديني را به عنوان بزرگترين مانع جدي بر سر راه حاكميت خرد و ارزش هاي انساني قلمداد كرد(54). اين مطلب را مي توان به صراحت در اولين بيانيه ي اومانيست ها كه درسال 1933 منتشر شد مشاهده نمود. دربند پنجم اين بيانيه مي خوانيم : “اومانيسم اعتقاد دارد ، ماهيت جهان كه با علوم جديد روشن گرديده است ، هرگونه تعهد فراطبيعي يا آسماني را براي انسان غير قابل قبول مي نمايد” و در بند ششم اضافه مي كند كه ” ما معتقديم زمان خداپرستي ، خداباوري و انواع عقايد از این نوع سپري شده است”(55) در اين جاست كه مي توان گفت آموزه ي ضد دين بودن (كه يكي ديگر از آموزه هاي اساسي شاخه سيطنيسم مي باشد) ريشه در انديشه محوري اين فرقه كه همان نگرش اومانيستي به عالم هستي است ، دارد . به خاطر غلبه دين مسيحيت در دنياي غرب ، آموزه ي ضد دين بودن در فرقه سيطنيسم ،‌ نمود ضد مسيحي ( آنتي كريست ) بودن به خود گرفته(56) و استفاده از الفاظي همچون انجيل شيطاني ، كليساي شيطان ،‌ مراسم عشاء سياه و نمادهايي همچون صليب وارونه و صليب شكسته و … كه با تركيب كاراكتر هاي دين مسيحيت با عناوين شيطاني در صدد تخريب و توهين به دين مسيحيت است ،‌ محصول همين نگاه ضد مسيحي است كه در استخدام الفاظ ، عناوين و نمادها در اين فرقه حاكم مي باشد و در اكثر آموزه هاي اين فرقه رنگ و بويي از اين تفكر مي بينيم.از آموزه هاي ديگر اين فرقه مي توان به اصالت دادن به لذات نفساني (خصوصا لذت هاي جنسي) در زندگي انسان و همچنين هرج و مرج طلبي(آنارشيسم) (57)اشاره كرد ، كه منشاء اين آموزه ها را نيز مي توان درانديشه محوري حاكم بر اين جريان (يعني نگرش اومانيستي به عالم هستي) جستجو كرد.

ب)جريانم ستيانس ( Setians )
 

بنيان گذار
 

شخصي به نام مايكل آكينو(58) كه يك سرهنگ نظامي اطلاعاتي ارتش آمريكا بود و در ابتدا از اعضاي فعال كليساي شيطان و از دوستان نزديك آنتوان لاوي بود ، ‌بعد از مدتي به خاطر برخي اختلاف نظرها و انتقاداتي كه نسبت به عقايد و اعمال كليساي شيطان داشت از جريان سيطنيسم جدا شد و اقدام به تاسيس فرقه ي جديد شيطان گرايي تحت عنوان ستيانس نمود و در سال 1975 معبدي با عنوان معبد ست(59) را در سانفرانسيسكو پايه گذاري نمود. ست(60) عنوان يكي از خدايان مصر باستان است كه پس از كشتن برادر خود اوزيريس(61) تاج و تخت را از چنگ فرزند او هوروس(62) درمي آورد.

عقايد
 

مهمترين اختلاف ديدگاهي كه ميان جريان سيطنيسم و ستيانس وجود دارد ، ‌اختلاف آن دو نسبت به ماهيت وجودي شيطان مي باشد. همانطور كه قبلا بيان كرديم سيطنيسم ها معتقدند كه شيطان تنها يك سمبل و نماد براي اميال نفساني و امور شر است و شيطان وجود خارجي ندارد ، ولي ستیانیست‌ها به وجود عینی شیطان به عنوان شاهزاده تاریکی(63) معتقد هستند و سازمان مخفی و مخوف معبد ست را رهبر جنبش جهانی شیطان‌پرستی و زمینه ساز تحقق حکومت شیطان بر زمین می‌دانند.

روند تاریخی رو نمایی شیطان‌گرایی
 

از حدود قرون دوازده و سیزده به تدریج تحرک انکشافی شیطان‌گرایی آغاز می‌شود که تا آغاز قرن بیست و یکم ادامه می‌یابد. در این دوره که شامل سده‌های پایانی قرون وسطا ، عصر روشنگری و دورة مدرن می‌شود ، به تدریج شاهد پرده‌برداری و انکشاف نگرش ها و آیین‌های شیطانی هستیم. این سیر انکشافی در شش مرحله پرده برداری شده تا به زمان حاضر رسیده است :
نخستین پرده برداری ، ترویج و شیوع سحر و جادو در قرون یازده به بعد است که تا امروز به اوج خود می‌رسد. سحر و جادو هیچگاه از میان جوامع بشری از بین نرفته است اما پس از دوره زندگی بدوی به ویژه در اروپا که فیلسوفان بزرگی در یونان پدید آمدند ، کوشیدند رازهای جادو را با پرتو اندیشه و تفکر باز کنند و از آنجا بود که فلسفة غرب زاده شد. در حدود هزار سال بعد از پیدایش فلسفه در قرن چهارم میلادی با رسمیت‌ یافتن مسحیت در اروپا سحر و جادو خیلی کمرنگ شد و نگرش‌ها و باورهای دینی جای آن را گرفت. اما از سده یازدهم و دوازدهم موجی از گرایش به سحر و جادو به خصوص در بین زنان گسترده شد. تا جایی که از سال 1298 سازمان تفتیش عقاید با سوزاندن زنان ساحره مبارزه خود را آغاز کرد.(64) این روند همچنان ادامه داشت تا اینکه از 1330 تا 1375 یعنی حدود چهل و پنج سال در قرن چهاردهم ، چهل و هشت محاکمه بزرگ جادوگران و کشتار آنها صورت گرفت و این کشتارها در قرن شانزدهم به اوج خود رسید و سپس رو به افول نهاد .(65) دقیقاً در قرن شانزدهم شاهد هستیم که آشکارا سحر و جادو به دربار کشورهای اروپایی راه می‌یابد. در آن دوره پادشاهان جادوگران را برای پیشگویی و مشاوره در امور خود استخدام کردند که معمولاً یهودی بودند. از جمله لورنز دومدیچی در خدمت هنری دوم پادشاه فرانسه بود و دختر او کاترین به همسری پادشاه در آمد. کاترین و پسرش شارل نهم نستر آداموس(66)را به سمت پزشک ، منجم ، مشاور و پیشگوی خود گماشتند. غیر از او در دربار آنها غیبگویان و جادوگران فراوانی حضور داشتند.(67) با افزایش نفوذ جادوگران در مقامات بالا و نیز جنایات و افراط کاری‌های کلیسا در برخورد با متهمین به جادوگری ، دورة سهل گیری آغاز شد و به تدریج از شور اجرای قانون علیه جادوگری کاسته شد ، تا اینکه در سال 1951 به دنبال لغو قانون جادوگری ، جادوگران رسماً در مجامع عمومی ، نشریات ، کتاب‌ها و بعد رسانه‌های جمعی به ترویج عقاید خود پرداختند. ابتدا کشیش‌ها یا رهبران فرقه های جادوی سفید (یعنی کسانی که نیروهای شیطانی را برای اهداف نیک مورد استفاده قرار می‌دهند ) روی صحنه آمدند و نیات و اهداف خیرخواهانة خود را اعلام کردند ولی در کنار آن فرقه های جادوی سیاه نیز فعالیت خود را توسعه دادند. در این شرایط مخالفت‌هایی با آنها صورت گرفت اما به جایی نرسید و جادوگران و ساحران همچنان به کارهای خود ادامه دادند و تنها کوشیدند که آشکارا عملی بر خلاف قانون انجام ندهند تا بتوانند به زندگی اجتماعی خود ادامه دهند.(68)
پرده دوم ، از قرن سیزدهم به بعد با علنی کردن عرفان یهود ( کابالا / قبالا ))69( آغاز می‌شود و امروز به اوج جلوه‌گری خود رسیده است.گروهی از بنی‌اسرائیل همواره دنبال دانش و معرفت بوده‌اند. اما این حقیقت را از راه درست نمی‌جستند. زمانی سحر و جادو را علم می‌دانستند و با اهداف و نیات شوم از آن استفاده می‌کردند و بعد در آغاز دورة مسیحی با رویکرد به دوگانه انگاری برای ربوبیت شیطان بر این جهان و اصالت شرارت نظریه پردازی کردند. اینها افرادی بودند که به طور کلی نسبت به دین یهود بی‌قید بودند. و به راحتی تغییر دین می‌دادند و در دین جدیدشان هم بدعت گذاری و تغییر ایجاد می‌کردند. عرفان یهود نخست از سنت‌های ساحری و بخشی از تعالیم انبیای گذشته تشکیل شد ، و همواره می‌کوشید تضاد میان آنها را که در واقع تضاد میان کفر و توحید بود ، حل کند. (70)راه حل نهایی این بود که معتقد شوند بقای عالم وجود تنها به خاطر همین تضاد دائمی میان خیر و شر است. و چون عالم وجود یکی است پس خیر و شر در ملکوت به یکدیگر پیوسته‌اند. این تفکر که در دوره‌های بدوی و باستانی ریشه داشت به تدریج تئوریزه شد و در قرون وسطا ادامه یافت. این گونه بود که پای شر به عالم الوهیت و توحید کشیده شد.(71) این اعتقاد که از زمان ظهور حضرت مسیح تجلیات خیر در زمین به اوج خود خواهد رسید و تا پیش از آن اوج تجلیات شر است ( دورة تجلیات شر را عصر آکواریوس می‌نامند ) ، به طور سینه به سینه دربین کابالا ها منتقل می‌شده و در محافل سری کابالایی مورد عمل قرار می‌گرفته است. مراسم بلک مس کاترین دومدیچی در قرن شانزده ، آیین سری جنسی شبتای(72) و پیروانش که او را مسیح می‌دانستند در قرن هفده و آیین جنسی یعقوب فرانک(73) در قرن هجده که از آن پس با شکل گیری فراماسونری سازماندهی شد؛ و سایر اعمال شبکه‌های سری مافیایی نمونه‌هایی از قوانین توراتی عصر آکواریوس است.(74) در کنار این انحرافات اخلاقی که در آیین‌های شیطانی دیده می‌شود ، انحرافات بینشی و اعتقادی بسیار خطرناک‌تر است. اسحاق لوریا(75) در قرن شانزدهم که دورة فشار شدید بر یهودیان و اخراج آنها از اسپانیا بود ، اندیشة مسیح‌گرایی را در قبالا تئوریزه کرد. آموزة تیقون به معنای تکمیل پروژة آخرالزمان و رسیدن هرچه زودتر مسیح و بازگشت یهودیان به اورشلیم ( فلسطین ) که از قبالای لوریایی بر آمد ، جنبش صهیونیسم را ایجاد کرد و شور ادعای مسیحایی را در یهودیان برافروخت .(76)
پرده سوم ، دخالت در نهضت علم‌گرایی و روی آوری به دانش در عصر رنسانس بود. معمولاً گفته می‌شود که رنسانس اروپا در اثر ارتباط اروپایی‌ها با مسلمانان اتفاق افتاد. البته که این مطلب صحیحی است اما تمام حقیقت نیست. واقعیت این است که انتقال دانش از جهان اسلام به غرب همراه با نوعی غربی شدن بود. گذشته از این تنها منبع رنسانس آثار و اندیشه‌های مسلمین نبود ، بلکه بخش عمده‌ای از علوم و اندیشه‌ها از سوی یهودیان و به ویژه کابالیست‌ها به سرکردگان رنسانس منتقل شد. قرن شانزدهم ، قرن فراگیری زبان عبری بود ، به طوری که آن را کلید فهم کابالا و دست یابی به مخزن علوم می‌دانستند.(77) این اندیشه‌ها به ویژه از طرف یهودیانی که تحت فشار آن روزگار به مسیحیت رو می‌آوردند و در سدد یافتن موقعیت اجتماعی بودند ، ترویج می‌شد. حمایت‌های عینی و مادی برای ترویج این افکار نیز از سوی کانون‌های مشکوک ثروت و قدرت تأمین می‌شد. خانواده دومدیچی که از ثروتمندان ایتالیا بودند از هنر رنسانس حمایت کردند و آن را در ساختن کلیساها نیز وارد می‌کردند. همچنین افول اخلاق در آن دوران به ویژه در ایتالیا به خوبی نشان می‌دهد که چه ارزش‌هایی بر جامعه حاکم می‌شد و ارزش‌های دینی و کلیسا رو به تباهی می‌رفت.انسان عصر جدید به علم و خرد بازگشت اما آن را رویارویی با خداوند و در گرو روگردانی از دین و براساس همراهی با شیطان و فرمانبری از او می‌دید. اگر چه این حرکت به نام شیطان انجام نمی‌شد و صرفاً با شعار اعراض از دین و خدا پیش می‌رفت ، اما آثار شیطانی اش از ابتدا مشهود بود.

دانش جدید که بر این مبانی ناپاک و شیطانی ( سکولاریسم دقیقاً به معنای ضد دین و اومانیسم دقیقاً به معنای ضد خدا ) استوار شد در طول قرن‌های بعد دستاوردهای خود را به صورت مرگبار و توطئه آمیزی نشان داد دانشی که نه تنها رفاه و آسایش و شکوفایی را برای بشر به ارمغان نیاورد ، بلکه باعث تخریب محیط زیست ، آشفتگی روانی، جنگ، سستی روابط انسانی و خودباختگی انسان در برابر غلبه هوسناک مقتضیات مدرنیته و تکنولوژی بر زندگی است.
 

به همین دلیل تبار دانش جدید در عصر رنسانس بیش از اینکه به اندیشه‌های زندگی ساز و پاک اسلامی پیوند بخورد ، به تفکرات شیطانی قبالایی مربوط می‌شود.(78)
در پرده چهارم با ایجاد سازمان ماسونی به جذب دانشمندان و درونی کردن ارزش‌های شیطانی برای آنها پرداختند. تا پیش از رنسانس ، علم در انجمن‌های سری گوناگونی بود که ماهیت کابالایی داشتند و با هم هم ‌پیمان بودند. با علنی کردن دانش در رنسانس لازم بود انجمن‌های مخفی به طور مناسبی بازسازی شود تا نیروی دانش همچنان در قلمرو اهداف شیطانی باقی بماند. سازماندهی فراماسونری بعد از رنسانس در واقع حرکتی بود تا دانشمندان و نخبگان سیاسی و فرهنگی جهان را در لوای آرمان‌های کهن شیطانی جمع کنند.(79) تاریخ نگاران فراماسون سابقه سازمان خود را به آدم علیه السلام می‌رسانند و حضرت موسی را استاد اعظم لژ مهاجران مصری در زمان فرعون معرفی می‌کنند.(80) اما واقعیت این است که در سال 1459 در شهر کاسل واقع در ایالت هِس آلمان سه کتاب از جمله یکی تحت عنوان زفاف شیمیایی انتشار یافت که روی جلد هر سه نام اسرار انگیز ، افشاگر و مستعار کریستین روزنکروتس دیده می‌شد. این سه مجلد که می‌توان آنها را بیان معتقدات شمرد در آغاز قرن هفدهم میلادی در شهر استراسبورگ فرانسه تجدید چاپ شد و در آنها اخوت مسیحی که از هرمیتیسم و کابالا غنا می‌گرفت ، سخن گفته شده است. این مانیفست‌ها دل شورة اصلاحات اجتماعی ، فکری و مذهبی را کتمان نمی‌کردند و تعدادی از اندیشمندان آن روزگار را به ویژه در محافل علمی و فلسفی انگلیسی الهام بخشید که همین اندیشمندان در واقع بخشی از پایه گذاران فراماسونری به شمار می‌رفتند.(81) در اسکاتلند و پس از آن انگلستان خاندان استوارت (که از 1603تا1714 بر اسکاتلند و انگلستان حکومت راند) به پیروی از فرصت‌ طلبی‌های سیاسی خود توسعة این گروه‌ها را مورد حمایت قرار داد و در ژوئن 1717 از جمع گروه‌ها و لژهای پراکنده ، گراند لژ انگلستان تشکیل شد و آنتونی سایر را به عنوان اولین استاد اعظم این سازمان مخفی برگزیدند.82) و اولین اساسنامة آن به درخواست دوک فیلیپ دو وارتون استاد اعظم لژ بزرگ لندن در آن زمان ، تدوین و در سال 1723 منتشر شد. در این اساسنامه این اصول مطرح شده است: اعتقاد به خدا که معمار بزرگ جهان است

جایگزین کردن ابزارساختمان سازان با واژه‌های فلسفی
 

سوگند حفظ اسرار – مراعات علائم شناسایی (واژه‌ها ، حرکات ، لمس و مصافحه) مدارا با کلیة مذاهب اما ممانعت از ورود ملحدان ، زنان و بردگان و نوکران به لژها

ابراز وفاداری به مقام سلطنت
 

برگزاری مراسم آموزش کارآموزان و آشنا کردن آنان با اطلاعات نمادین. (83) در این جا خدا به عنوان معمار بزرگ جهان کاملاً تعریفی کابالایی دارد و به صورت منشأ خلاق خیر و شر و با دو چهره شیطانی و مقدس شناخته می‌شود. در دهه‌های گذشته با استفاده از نظریات جدید فیزیک کوآنتوم و نسبیت ، حوزه ی یکپارچه انرژی جهانی به عنوان شعور و قدرت مطلق جهان و معمار کائنات معرفی می‌شود.(84) این دیدگاه هم نیرویی را که در سحر و جادو از آن استفاده می‌شود ، توجیه و تقدیس می‌کند و هم بر شالوده‌ای کاملاً مادی تعریفی نو از باورهای معنوی ارائه می‌دهد. فراماسون‌ها شخصی به نام حیرام که سازنده معبد سلیمان است (85) پدر ماسونی می‌دانند. حیرام دو ستون اصلی برای معبد سلیمان بنا کرد که نام آنها را یاکین و بوعز گذشته‌اند. ستون‌ها را در رواق هیکل بر پا نمود و ستون سمت راست را برپا نموده نام آنرا یاکین نهاد و پس ستون سمت چپ را برپا نموده آنرا بوعز نامید.(86) این دو ستون معبد سلیمان که صهیونیست‌ها در آرزوی باز سازی آن هستند ، نماد اصلی فراماسونری است که در معابد ماسونی طراحی می‌شود. لازم به ذکر است که از نظر آنها جناب سلیمان نماد ارتباط با شیاطن و استفاده مؤثر از جن و جادوست. سازمان فراماسونری می‌کوشد تا با این نمادها ، رمزها و اسرار ارزش‌های شیطانی خود را به صورتی جذاب و حساب شده به افرادی منتقل کنند که می‌توانند نقش مؤثر فرهنگی یا سیاسی در دنیا داشته باشند. این سازمان امروزه مجموعه‌های بزرگ علمی و فرهنگی را تحت نفوذ دارد و به کمک آنها، ساختارها و نهادهای سیاسی بین المللی و ملی را در سلطة خود آورده است. (87) این سازمان از قرن هجدهم به بعد در پرورش و جذب نخبگان سیاسی ، فرهنگی و علمی جهان کوشیده و با حفظ آیین‌های سرّی کابالا سنت‌ های شیطان‌گرایی را تداوم بخشیده است. و با افرادی که به طور درجه بندی شده در سی و سه مقام فعالیت می‌کنند ، نفوذ سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی فراگیری پیدا کرده است. و با مؤسسات علمی ، پژوهشی ، فرهنگی و بنگاه‌های اقتصادی و نهادهای سیاسی آشکار و پنهانی که در آنها نفوذ دارد ، می‌خواهد دنیا را به سوی اهداف شیطانی خود پیش ببرد. سازمان فراماسونری در شکل انجمن‌ها و محافل سرّی در بسیاری از مراکز علمی دنیا مشغول جذب نیرو است.(88) با ایجاد سازمان فراماسونری اگر چه به ظاهر یک سازمان مخفی و پوشیده ایجاد شد اما در حقیقت سازمانی برای توسعه و تحقق ایدئولوژی و ارزش‌های شیطانی شکل گرفت و اهداف و آرمان‌های آنها هم از کسی پنهان نماند. از این رو یک مرحله از پرده‌برداری و انکشاف شیطان‌گرایی در دوران معاصر به شمار می‌آید. در این بین نقش اصلی و محوری را مؤسسات علمی و پژوهشی گسترده و پیوسته‌ای به عهده دارند که هدایت و رهبری نظام سلطة جهانی و تحقق آرمان‌های شیطانی را دنبال می‌کنند. مراکزی که سرمایه‌های عظیمی را برای تحقیقات و مطالعات در اختیار دارند و به این وسیله برجسته‌ترین دانشمندان را استخدام می‌کنند و با وارد کردن آنها به سازمان فراماسونری ، پژوهش‌های مورد نیاز خود را به آنها می‌سپارند. پژوهش‌هایی که گاهی حاصل آنها تا پیش از عملی شدن محرمانه می‌ماند.
در پردة پنجم از سطح نخبگان به حوزة فرهنگ عمومی آمدند و موسیقی شیطانی را ابداع و ترویج نمودند و از طریق آن نمادها و آیین‌های شیطانی را آشکارا به نام شیطان معرفی کردند.
پرده ششم سینمای شیطانی است که ایدئولوژی شیطان‌گرایی را در سراسر جهان تبلیغ می‌کند و پردة جادویی به ذهن جهانیان انداخته و همانند ساحران فرعون که ریسمان‌ها را مارهای زنده و جنبنده نمایاندند(89) ، شیطان را مدبری قدرتمند می‌نماید. اگر در روزگاران گذشته مانی(90) از سرزمین یهودیان ( بابل ) برخواست و با کتاب مقدس مصور خود ایمان به منبع نیروی شرّ را به حوزة اندیشه‌های معنوی در جهان وارد کرد. امروز از هنر تصویرگری متحرک برای ترویج شرارت و شیطان‌گرایی استفاده می‌شود. سینما جذاب‌ترین و فراگیرترین هنری است که بیش از موسیقی افراد بشر از آن اثر می‌پذیرند و پیام آن بسیار روشن‌تر و نافذتر از موسیقی است.امروزه مجموعة شرکت‌های فیلم‌ سازی آمریکا که با نام افسانه‌ای هالیوود شناخته می‌شوند ، با سرمایه‌های بی‌پایان و کارشناسان خبره در علوم هنری ، روانشناسی ، فلسفه و غیره ، پیام شیطان را به گوش جهانیان می‌رسانند. نگاهی به فیلم‌های تولید شده در سه ، چهار دهة اخیر به خوبی نشان می‌دهد که پیام سینمای آمریکا برای انسان معاصر چیست.(91) سینما آخرین پرده برداری از تفکر شیطانی است که آشکارا و گیرا نقش پیامبری برای این دین خرافی را بازی می‌کند. ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که اسرار قرن های گذشته بدون ملاحظه فاش می‌شود. رازها و نمادهای انجمن های مخفی قرون وسطا و فراماسونری مدرن در عصر پست مدرن به نمادها و الیمان‌های هنری تبدیل شده و در برابر چشم تمام مردم دنیا قرار گرفته است. و محرمانه ترین آیین‌های ماسونی در فیلم های متعددی به نمایش گذاشته می‌شود. امروز شیطان به بخش عمده‌ای از منابع اقتصادی ، کانون‌های فرهنگی و نهادها و روابط سیاسی مسلط شده و بی‌پرده خود را نمایان ساخته و انسان‌ها را وامی‌دارد تا کاری را در برابر او انجام دهند ، که خودش در برابر انسان نکرد و از فرمان پروردگارش سر باز زد. (92)

پي‌نوشت‌ها:
 

1. كهف/50
2. سفرپيدايش-15/6
3. ابراهيم/22
4. در باور یزیدی، شیطان دشمن اصلی بشریت نیست، بلکه مقربترین فرشته خداوند و نخستین آفریده اوست و ملک‌طاووس نام دارد؛ فرشته‌ای که خداوند تنها با این انگیزه به او فرمان داد به آدم سجده کند که او را بسنجد و هنگامی که او از سجده‌کردن سر باز زد، بر تقربش به درگاه الهی افزوده شد و خداوند اداره جهان را به او سپرد ( نك به : فرهنگ فرق اسلامی،محمد جواد مشکور )
5. Anti Chirist
6. تاریخ تمدن ج 1
7. دهکده های جادو
8. مطلعات بیشتر نک به : تاریخ تمدن ج 1 ص 62 ، دهکده های جادو ص 324 ، شاخه زرین ص 327 ، تاریخ جامع ادیان ص 52
9. سفر پیدایش 5/3
10.(سفرپیدایش. 4/6) ، (نامة دوم پطرس5/1)
11. تاریخ جادوگری ص334 ، دوگانه‌انگاری در فلسفه و دین.ص1274
12. برای مطالعه بیشتر نک به تاریخ جادوگری ص334 ، دوگانه‌انگاری در فلسفه و دین.ص1274 ، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران. جلد دوم
13. Catherine De Medici
14. Raphaelo Sanzio Lorenzo De Medici
15. Black Mass (مراسم عشاءرباني (mass) مراسمي است كه در دين مسيحيت به عنوان يك آئين مقدس به شمار مي رود و گروه هاي شيطان گرا به خاطر گرايشات ضد مسيحي كه دارند براي توهين به اين آئين،مراسمي را با عنوان بلك مس (عشاء رباني سياه) انجام ميدهند، كه در آن به روابط آزاد جنسي پرداخته مي شود )
16. Catherine Deshi
17. Alister Crowley
18. Hermetic Order of the Golden Dawn
19. Abbey of Thelema
20. Do what thou wilt
21. تاریخ جادو گری ص 90 – 107
22. Satanism
23. Anton Szandor Lavey
24. Setians
25. Michael Aquino
26. نک به : Encyclopedia of New Religious movments/Satanism
27. جامعه شناسی شیطان پرستی/مريم سعادتی
28. The church of satan/Michael Aquino/page 26
29. فردریش ویلهلم نیچه Friedrich Wilhelm Nietzsche( زاده ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ – درگذشته ۲۵ اوت ۱۹۰۰ ) فیلسوف بزرگ و مشهور آلمانی که از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ ، دین و فلسفه‌ امروزی بر مبنای سئوالات بنیادینی درباره بنیان ارزشها و اخلاق ، بوده است. نوشته‌های وی نوع سبک تازه در زبان آلمانی محسوب می‌شد. نوشته‌هایی در نهایت ژرفی و ایجاز ، آمیخته با افکاری انقلابی که نیچه خود روش نوشتاری خویش را گزین گویی‌ها می‌نامید.
30. چارلز رابرت داروین Charles Robert Darwin( زاده ۱۲ فوریه ۱۸۰۹ – درگذشته ۱۹ آوریل ۱۸۸۲) ، طبیعی‌دان بریتانیایی و واضع نظریه تکامل زیست‌شناختی است. او از اعضای انجمن سلطنتی بریتانیا بود.
31. Satanic bible
32. Carole Lansing
33. Karla LaVey
34. Diane Hegarty
35. Zeena Galatea LaVey
36. Blanche Barton
37. Satan Xerxes Carnacki LaVey
38. The Satanic Witch
39. The Satanic Rituals
40. The Devil’s Notebook
41. Satan Speaks
42. Invocation of My Demon Brother
43. The Devil’s Rain
44. Peter Howard Gilmore
45. Peggy Nadramia
46. Black Flame
47. Cloven Hoof
48. The Satanic Scriptures
49. www.churchofsatan.com
50. اومانیسم یا انسان‌گرایی Humanism مکتبی است فکری که بر پایة آن انسان قادر به انجام هر کاری است و اصل و ریشه هر چیزی به انسان بر می‌گردد. واژه Humanism با H بزرگ نهضت فرهنگى فكرى است كه در خلال دوران تجديد حيات فرهنگى ( رنسانس ) به دنبال ايجاد رغبت و تمايل جديد نسبت به آثار برجسته يونانى و رومى پديد آمده است. این واژه از واژه لاتينى Humus به معنى خاك يا زمين اخذ شده است. انسان‌گرایی انسان را مالک همه هستی می‌داند و خاستگاه و فرجام همه‌چیز معرفی می‌کند. در برخی از موارد انسان‌گرایی در برابر خداگرایی قرار داده شده است امااز نقطه نظر علمی ، در آنتروپولوژی ارتباطی میان اومانیسم و ناخداباوری وجود ندارد و ارتباط عمیقی میان خداباوری و اومانیسم در تاریخ یاد شده است ، زیرا بنیانگذاران اومانیسم در اروپای مدرن که دکارت و کانت می باشند خود سرسخت ترین خداباوران هستند.
51. عبارت طبيعت گناه كار انسان اشاره به آموزة انسان‌شناختی مسیحی-یهودی دارد كه مي گويد همه ي انسان ها با گنا ه نخستين حضرت آدم متولد مي شوند .
52. satanic bible/religious holiday/page 54
53. فرهنگ واژه ها/ص 41
54. همان/ص52
55. http://jjnet.com/archives/documents/humanist.htm
56.بعضا درغرب فعال هستند و نگاه ضد مسيحي دارند ، اشتباه گرفت. بلكه اين فرقه نگرش ضد ديني دارد و به تناسب دين بومي هر منطقه رنگ و بوي مخالفت با آن را مي گيرد.كما اين كه وقتي اين فرقه در ممالك اسلامي وارد مي شود قالب ضد اسلامي به خود گرفته و استفاده از عناويني همچون “قرآن شيطاني” (ترجمه انجيل شيطاني آنتوان لاوي كه اخيرا توسط جريانات منحرف در كشورما صورت گرفته) و نمادهايي همچون : وارونه نمودن اسامي مقدسي همچون الله،محمد،علي و . . . كه بعضا به صورت زيورآلات دربازار موجود مي باشد ،حاصل نگرش ضد دين بودن در جريان سيطنيسم مي باشد .
57. Anarchism
58 . Michael Aquino
59. Temple of Set
60. Set
61. Osiris
62. Horus
63. Princess of Darkness
64. ویل دورانت ج 4 ص 1328
65. تفتیش عقائد ، ص 113 – سیری در تاریخ جادوگری ، ص 34
66. Nostr Adamus
67. زرسالاران یهود ، جلد4 ، ص103
68. سیری در تاریخ جادوگری ، ص116
69. عرفان يهودي(كابالا) متاثر از گرايشات كفرآميز مصر باستان بوده وبا تعاليم وحياني مذهب يهوديت هيچ ارتباطي ندارد و به تعبير مورخ يهودي تئودور ريناخ : كابالا يك سم بي صدا بود كه وارد عروق يهوديت گرديد و تمام آن را آلوده كرد (به نقل از كتاب فراماسونري جهاني)
70. مطالعه بیشتر دوگانه‌انگاری در فلسفه و دین ، ص1278 – مانی‌شناسی ، ص17
71. تاریخ جادو گری ، ص 336 – دیو شناسی ، ص 1317
72. شابتای زوی (1626-1676) در بنادر غربی عثمانی ظهور کرد؛ نخست ادعا کرد که مسیح است ولی مدتی بعد ، در زندان عثمانی ، ادعای خدایی نمود. کمی بعد به اسلام گروید. پیروان شابتای یهودیانی بودند که به بازار او رونق می‌دادند. با گروش شابتای به اسلام، پیروان یهودی او نیز مسلمان شدند و چون مارانوهای مسیحی فرقه‌ای از یهودیان مخفی را در جهان اسلام بنیان نهادند که دونمه نامیده می‌شوند. سیر تکوین ماجرای شابتای زوی و دعاوی او و ترکیب پیروانش پیش نمونه ظهور سه پیامبر دروغین و نامدار دیگر در دو سده‌ پسین است : یاکوب ( یعقوب ) فرانک در شرق اروپا ، نمود در هند و علی‌محمد باب در ایران. مناسک فرقه شابتای آمیخته با هرزگی جنسی بود. بعدها ، این گرایش در فرقه یاکوب فرانک بارزتر شد. پس از مدتی راز تکاپوی فرقه شابتای آشکار شد و در اوت 1672 شابتای زوی و برخی از پیروانش به دلیل ترویج هرزگی جنسی در میان مسلمانان دستگیر شدند. در ژانویه 1673، احمد کوپرولو شابتای و سران فرقه‌اش را به منطقه دولسینو در آلبانی تبعید کرد. در دوران تبعید شابتای نیز پیروان او در کسوت مسلمانان به زیارتش می‌رفتند. در 17 سپتامبر 1676، شابتای زوی در پنجاه سالگی در آلبانی درگذشت.
73. يعقوب بن يهودا ليب ، که با ‏نام ياکوب فرانک (1726-1791) شهرت دارد ، به يک خانواده ثروتمند تاجر و پيمانکار يهودي ساکن اوکرائين تعلق داشت و همسرش نيز از يک خانواده ثروتمند تاجر بود. فرانک در جواني به طريقت قبالا جذب شد، کتاب زوهر را خواند و به عضويت فرقه شابتاي زوي درآمد. در دسامبر 1755، فرانک از سوي سران فرقه دونمه براي تصدي رياست اين فرقه در لهستان به همراه دو حاخام راهي زادگاه خود شد. فرانک در رأس فرقه شابتاي در پودوليا قرار گرفت ولي کمي بعد، در ژانويه 1756، کارش به رسوايي کشيد. زماني که فرانک و پيروانش در يک خانه دربسته مشغول اجراي مناسک جنسي مرسوم در فرقه شابتاي بودند، به علت باز شدن تصادفي پنجره‌ها، مردم مطلع شدند و تمامي آنان را دستگير کردند. مقامات شهر ياکوب فرانک را آزاد کردند زيرا گمان بردند وي تبعه دولت عثماني است. فرانک به عثماني بازگشت و مدتي به ظاهرمسلمان شد. کمي بعد، بار ديگر به پودوليا رفت و رهبري فرقه شابتاي را در گاليسيا ، اوکرائين و مجارستان به دست گرفت. مدتي بعد، ياکوب فرانک و صدها تن از پيروان يهودي او گروه گروه به مسيحيت (مذهب کاتوليک) گرويدند. مقامات اسقفي منطقه نيز با خشنودي آنان را به سلک مسيحيت پذيرفتند. بايد افزود که پيروان ياکوب فرانک در آن زمان به عنوان فرقه شابتاي زوي شناخته مي‌شدند و خود آنان نيز خويش را مؤمنين ، يعني پيروان شابتاي زوي، مي‌خواندند. نام فرانکيست از سده نوزدهم به ايشان اطلاق شد. آئين فرانک بر پرستش سه‌خدا استوار است: خداي خوب ، برادر بزرگ و زن باکره. خداي خوب ياکوب فرانک همان اتيکه کديشه (علت نخستين) در مسلک شابتاي زوي ، است. برادر بزرگ همان خداي اسرائيل است که شابتاي زوي و ياکوب فرانک پيامبران اويند. خداي اسرائيل سرانجام ياکوب فرانک را فرستاد و وي با مجسم ساختن پرستش زن (ضلع گمشده اين تثليث) رسالت خود را به پايان برد. در حقیقت پرستش زن ، بیان عریان همان نمادهايي است که پيش‌تر ، در مکتب قبالاي اسحاق لوريا ، از طريق تبديل شخينا به نماد مؤنث پديد آمده بود.
74. برای مطالعه بیشتر باورها و آیین‌های یهود.ص156 ، زرسالاران یهود جلد دوم.ص247 ، جريانات بزرگ در عرفان يهودي ص60 ، نردبانی به آسمان.ص368
75. ربی اسحاق لوریا (1534-1572) ، اندیشه‌پرداز جدید کابالیسم است. اسحاق بن سلیمان لوریا به یک خاندان سرشناس یهودی تعلق داشت که شاخه‌های آن در بسیاری از کشورهای اروپایی و اسلامی گسترده بود. برادر او ، مردخای ، پیمانکار مالیاتی ثروتمند در فرانسه بود. اسحاق در نوجوانی به مصر رفت و مدتی در جزیره‌ای در نزدیکی قاهره که به عمو و پدرزنش تعلق داشت زیست. در این دوران بود که لوریا به اندیشه‌پرداز کابالی و یکی از رهبران اصلی این فرقه بدل شد. اندیشه‌های لوریا، در کنار کتاب ظُهر، یکی از دو منبع اصلی فکری کابالا به شمار می‌رود. پیروان لوریا او را مسیح بن یوسف می‌دانستند که راه را برای ظهور مسیح اصلی، مسیح بن داوود (سلطان موعود قوم یهود) ، هموار کرد. بدینسان ، کابالیست‌های یهودی و محافل مسیحی متأثر از آنان با انتظار ظهور قریب‌الوقوع مسیح بن داوود به سده هفدهم گام نهادند.
76. انتظار مسیحا در یهود ، بخش6 – نشانه‌های پایان ، ص359
77. انتظار مسیحا در یهود ، ص 130
78. برای مطالعه بیشتر نک به : تاریخ تمدن ، جلد پنجم ، ص77 – فراماسونری و یهود ، ص19
79. کنترل فرهنگ ، ص138
80. زرسالاران یهود ، جلد چهارم ، ص16
81. فراماسونری، تاریخ، اسطوره، واقعیت ، ص21
82. زرسالاران یهود ، جلد چهارم ، ص21
83. فراماسونری، تاریخ، اسطوره، واقعیت ، ص37
84. فراماسونری و یهود ، ص181
85. سفر پادشاهان 7/13-15
86. سفر پادشاهان 7/21
87. کنترل فرهنگ ، فصل چهارم
88. کنترل فرهنگ ، فصل چهارم
89. اعراف / 116
90. مانی پیامبر در نزدیکی تیسفون به دنیا آمد و پیام‌آور آیین مانی بود. او از سوی برادران شاپور یکم حمایت شد و شاپور به او اجازه تبلیغ دینش را داد. اما مورد خشم موبدان زردشتی دربار ساسانی قرار گرفت و در نهایت در زمان بهرام دوم کشته شد. مانی، از پدر و مادر ایرانی منسوب به اشراف اشکانی در نزدیکی بابل در میان دورود (میان‌رودان) (عراق کنونی) که در آن زمان بخشی از امپراتوری پارس بود ، در (۲۷۶ – ۲۱۰) پس از میلاد مسیح ، زاده شد. او واعظ مذهبی و بنیان گذار آیینی شد که زمانی دراز در سرزمین‌هایی از چین تا اروپا پیروان فراوانی داشت ولی بیش از ششصد سال است که منسوخ شده‌است. مانی رتبه شماره ۸۳ در لیست موثرترین اشخاص تاریخ در رده بندی توسط مایکل اچ هارت را دارد.
91. فرهنگ کامل فیلم ، ص387
92. برگرفته از مقاله حجه السلام و المسلمین حمید رضا مظاهری سیف با عنوان شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده
 

فهرست منابع
1.قرآن کریم
2.کتاب مقدس ، ترجمه قدیم ( 1987 ) ، انجمن کتاب مقدس ایران ، نسخه سازمان مردم نهاد اسلام و مسیحیت، بی تا
3.پیترهاینینگ ، سیری در تاریخ جادوگری ، مترجم : هایده تولایی ، تهران : نشر آیته ، 1377
4.جان ناس ، تاریخ جامع ادیان ، مترجم :‌ علي اصغر حکمت ، تهران: انتشارات علمي فرهنگي ، 1375
5.جان کولمن ، کمیته 300 کانون توطئه جهانی ، مترجم: یحیا شمس ، تهران: نشر علم ، 1377
6.جولیوس کرینستون ، انتظار مسیحا در آیین یهود ، حسین توفیقی ، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب ، 1377
7.حمیدرضا مظاهری سیف ، جریان‌شناسی انتقادی عرفان‌های نوظهور ، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ، 1387
8.حمیدرضا مظاهری سیف ، شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده ، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ، 1388
9.حمید نگارش ، کژراهه شیطان پرستی ، قم : پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، 1388
10.رابرت فریزر ، شاخه زرین (پژوهشی در جادو و دین) ، مترجم : کاظم فیروزمند ، تهران : انتشارات آگاه ، 1384
11.ژاک شابو ، فراماسونری تاریخ ، اسطوره ، واقعیت ،‌ ترجمه : حسن اروندی ، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی ، 1386
12.ژاک لانتیه ، دهکده‌های جادو ( جادو و جادوگری در قبایل انسان‌های نخستین ) ، ترجمه : مصطفی موسوی ، تهران : انتشارات بهجت ، 1373
13.سهراب محبی ، رقص شیطان : گزیده اشعار جیمز هتفیلد ، تهران : نشر مس ، 1381
14.سید حسن تقی زاده ، مانی‌شناسی ، به کوشش ایرج افشار ، تهران: انتشارات توس ، 1383
15.عبد الله شهبازی ، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران ، تهران : مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی ، 1383
16.علی زند قزوینی ، شیطان پرستی فرقه ای منادی فساد ، فحشا ، بی بند و باری جنسی ، قم : انتشارات خادم الرضا ، 1388
17.فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بیات و نویسندگان، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، 1381
18.محمد جواد مشکور ، فرهنگ فرق اسلامی ، تهران : بنياد پژوهشهاي اسلامي ، 1387
19.مهدی صدیقی ، تحلیل و بررسی شیطان پرستی ، مشهد : شاملو ، 1388
20.مريم سعادتی ، جامعه شناسی شیطان پرستی ، جامعه شناسی ایران ، 1388
21ویراستار حسین میر ، ‌فراماسونری و یهود ، ترجمه جعفر سعیدی ، انتشارات علمی اول ، 1369
22.ویل دورانت ، تاریخ تمدن ، ترجمه : احمد آرام ، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ، 1365
The church of satan by Michael Aquino.23
.Encyclopedia of New Religious movments by Peter Clarke24
Encyclopedia of Religion by Lindsay Jones25
www. Nndb.com26
www.Wikipedia.org27

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد