«عَمرَکي بن عليّ بُوفَکي نيشابوري»
«عَمرَکي بن عليّ بُوفَکي نيشابوري»
«محدث بصير»
در روزگار مظلوميت و غربت مکتب اهل بيت پيامبر، برخي از محدثان با ابزار زبان و قلم و قدم خود، به ياري دين شتافتند و در راه اعتلا و ارتقاي دين، از هيچ کوششي دريغ نکردند. يکي از صدها محدّث شيعي، «عمرکي بن علي» است.
زادگاه اين محدّث، روستاي «بُوفَک» بود و از اين رو، ملقّب و منسوب و «بوفکي» شد و چون بوفک از روستاهاي نيشابور است، به «نيشابوري» و در سند برخي روايات، به «خراساني» شهره است. کنيه اش، ابو محمد است.(1)
قراين نشان مي دهد که «عَمرکي» در خانداني محبّ آل البيت (عليهم السلام) به دنيا آمده است.
او در اوايل سده سوم هجري، تولد يافت و دوره کودکي و جواني را در دامن پدر و مادر و در زادگاهش سپري کرد.
وي با توجه به صبغه ديني و ولايي خاندان خود، تصميم گرفت که به فراگيري روايات و آموزه هاي انسان ساز آل البيت (عليهم السلام) بپردازد. دامن همت به کمر زد و با تمام جدّيت به سراغ استادان حديثي که در ديار او زندگي مي کردند، شتافت و از دانش و فضل آنان بهره جست.
هجرت
زماني که حضرت رضا (عليه السلام) در راه مرو، به نيشابور رسيد، مردمان آن ديار، حديث شريف «سلسله الذهب» را از امام (عليه السلام) شنيدند و چشمان آنان با ديدن جمال دل آرام و نوراني حجت خدا روشن شد. از آن زمان گرايش به تشيع و اسلام ناب در آن خطه دانش پرور گسترده شد و محدثان بزرگي مانند فضل بن شاذان نيشابوري، از اين ديار خوش درخشيدند. طبيعي مي نمود که عمرکي نزد اين استادان بماند و از دانش آنان بهره جويد، اما همت بلند عمرکي نتوانست به آن بسنده کند. او با خويش زمزمه مي کرد که براي دريافت بيشتر آموزه هاي انسان ساز اسلامي، به سامرا هجرت کند؛ شهري که پيشوايان شيعه در آنجا در تبعيد و تحت نظر حاکمان ستمگر بني عباس، به سر مي برند.
سرانجام کوشش او به ثمر نشست و او به سعادت باريافتن به محضر امام عسکري (عليه السلام) نايل آمد و در زمره اصحاب آن بزرگوار قرار گرفت. از اين رو، شيخ طوسي او را از اصحاب امام عسکري (عليه السلام) به شمار آورده است.(2)
پيوند او با مولا و مقتداي خويش به جايي رسيد که آن حضرت برخي از مأموريت هاي اقتصادي را بدو سپرد. برخي از گزارش ها حاکي از آن است که عمرکي از طرف حضرت مأمور شد به سمرقند در ماوراءالنهر برود و براي سر و سامان دادن به فعاليت هاي گوناگون و اداره بيت رفيع حضرت عسکري (عليه السلام) چند غلام بخرد. او که گويا در اين زمينه کاردان بود، به سمرقند رفت و مأموريت خويش را انجام داد.(3)
اين مأموريت ها احتمالاً تلاشي در جهت نشر فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) و سامان دهي امور خراسان بوده است.
اين محدث بصير و ولايي که تا سال 260 ق. در محضر امام عسکري (عليه السلام) بود، بعد از شهادت آن حضرت راهي مدينه شد و به حضور امامزداه بزرگوار، علي بن جعفر (برادر امام کاظم (عليه السلام)) رسيد که در آن عصر از بزرگ ترين محدثان شيعي به شمار مي رفت و عمرکي در شمار شاگردان علي بن جعفر قرار گرفت. از اين رو، سند روايات به يادگار مانده، به طور مستقيم از علي بن جعفر (عليه السلام) نقل شده است.(4)
وجاهت و اعتبار
عمرکي بن علي در سايه پيروي و اطاعت از امام واجب الطاعه، به چنان جايگاه رفيع و بلندي نايل شد که تمام محدث شناسان بزرگ شيعه گذشته و معاصر، او را ستوده و به وجاهت و وثاقت و بزرگي او، اعتراف و اذعان نموده اند. افزون بر اين، بزرگ ترين استادان حديث، شاگردان او بوده اند.(5)
استادان
عمرکي بي ترديد بر ارزش و جايگاه کسب دانش واقف بود و مي دانست که نبايد در اين راه خستگي به خود راه دهد و به ويژه بايد در پي دانشي باشد که با معارف آسماني و الهي پيوند دارد. از اين رو، افزون بر بهره مندي از امام عسکري (عليه السلام) و علي بن جعفر (عليه السلام)، از افراد ذيل نيز اخباري را بازگو کرده است:
1. يحيي، از خادمان امام جواد (عليه السلام)؛ 2. صفوان بن يحيي؛ 3. احمد بن شيبه.
گرچه بيشتر اخبار او از علي بن جعفر (عليه السلام) نقل شده است.(6)
شاگردان
نام و آوازه اين راوي گران قدر پس از يادگيري معارف اسلامي و رسيدن به قله هاي فضل و کمال و دانش، به گوش علاقه مندان به اخبار اهل بيت (عليهم السلام) رسيد و گروهي از اين شيفتگان، به حضور او راه يافتند و از سرچشمه زلال دانش او بهره ها اندوختند که به نام برخي از آنها اشاره مي شود:
1. محمد بن يحيي عطّار قمي؛ 2. محمد بن احمد بن يحيي؛ 3. محمد بن احمد علوي؛ 4. محمد بن احمد کوکبي؛ 5. محمد بن علي بن محبوب قمي؛ 6. جعفر بن محمد؛ 7. احمد بن ادريس قمي؛ 8. عبدالله بن جعفر حمير قمي.(7)
گرايش حديثي
روشن است که محدثان، بسان ساير اصحاب انديشه و فرهنگ به تناسب تفاوتي که در استعدادها، سليقه ها و تمايلات دارند، داراي نوعي گرايش ويژه هستند. گرايش حديثي عمرکي بن علي، بيشتر بر دو محور است:
1. گرايش فقهي که متمرکز بر نقل روايات فقهي است؛
2. گرايش به بيان مناقب اهل بيت (عليهم السلام) از اين رو، وي رواياتي را بازگو مي کند که در آنها به فضايل و مناقب آنان پرداخته شده است.
ميراث مکتوب
اين راوي ارزشمند شيعي، افزون بر اينکه سخنان اهل بيت (عليهم السلام) را در مجلس درس به شاگردان خويش منتقل مي کرد، به تأليف کتاب هاي حديثي نيز مي پرداخت. بنا بر گفته نجاشي، او دو کتاب حديث پديد آورد و نام خود را در سلسله مؤلفان کتاب هاي روايي شيعه، جاويد ساخت: 1. الملاحم؛ 2. النوادر.(8)
فرزندان
در زندگي نامه ها گفته نشده که آيا عمرکي صاحب فرزند يا فرزنداني بوده يا نه، ولي از کنيه اش «ابومحمد» مي توان احتمال داد که فرزندي به نام محمد داشته است.
وفات
سال رحلت او، در پرده اي از ابهام قرار دارد؛ همچنان که محل وفات و دفن او روشن نيست.
گزيده اي از روايات
زيارت معصومان (عليهم السلام)
عمرکي با واسطه از امام زين العابدين (عليه السلام) نقل مي کند که حضرت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
هر آن کس که مرا يا يکي از فرزندان مرا زيارت کند، من در روز قيامت به زيارت او خواهم رفت و او را از ترس هاي قيامت نجات مي دهم.(9)
نفرين فرشتگان بر قاتلين ائمه (عليهم السلام)
باز با واسطه از صفوان جمال که در خدمت امام صادق (عليه السلام) بود، نقل مي کند: در راه مدينه که به سمت مکه حرکت مي کرديم، به حضرتش گفتم: چرا من، شما را ناراحت و محزون مي بينم؟ حضرت فرمود: اگر تو مي شنيدي آنچه را من مي شنوم، اين پرسش را نمي کردي! عرض کردم: مگر چه مي شنوي؟ فرمود:
تضرع و دعاي فرشته ها به درگاه خدا، نفرين آنان بر قاتلان امير مؤمنان (عليه السلام) و حسين بن علي (عليه السلام) و گريه جن و فرشتگان را مي شنوم و شدت غم و اندوه آنان را مي بينم. در اين حال، خوردن و آشاميدن و خوابيدن چگونه بر انسان گوارا باشد؟(10)
جايگاه رفيع اهل بيت (عليهم السلام)
او با واسطه علي بن جعفر از امام کاظم (عليه السلام) نقل مي کند که حضرت فرمود:
خداي عزوجل ما را آفريد و آفرينش ما را نيکو ساخت و ما را صورتگري کرد و نيکو تصوير نمود، و ما را در آسمان و زمينش خزانه دار ساخت، و درخت براي ما سخن گفت، و به وسيله عبادت و پرستش ما، خدا عبادت و پرستش شده و اگر ما نبوديم، خدا پرستيده نمي شد.(11)
نماز خوف
از علي بن جعفر نقل مي کند که از برادرم امام کاظم (عليه السلام) پرسيدم: مردي با شير درنده برخورد مي کند و زمان نماز هم فرا مي رسد و از ترس اين جانور خطرناک، قادر بر حرکت و رفتن نيست. اگر بايستد، در حال رکوع و سجده از درنده مي ترسد و حيوان درنده در جلو در غير جهت قبله قرار دارد. و اگر متوجه قبله شود، بر او حمله مي کند. در اين شرايط چه کند؟ فرمود:
رو به شير نماز بخواند ولي رکوع و سجود را با اشاره انجام دهد؛ اگر چه شير در سمت قبله نباشد.(12)
خلاف عهد کردن
باز از علي بن جعفر نقل مي کند که از برادرم امام کاظم (عليه السلام) پرسيدم: مردي در کاري که معصيت و گناه نيست، با خداوند عهد مي کند. حال اگر اين شخص به عهد خويش وفا نکند، چه چيز بر ذمه اوست؟ فرمود:
يا يک بنده آزاد کند، يا صدقه بدهد، يا اينکه دو ماه دنبال هم روزه بگيرد.(13)
حکم مرتد
عمرکي از علي بن جعفر نقل مي کند که از برادرم حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) پرسيدم: اگر احياناً مسلماني از اسلام رو برگرداند و مرتد شود، حکم او چيست؟ فرمود:
بايد کشته شود و توبه اش پذيرفته نمي شود.
گفتم: اگر کسي مسيحي بود و سپس به آيين اسلام گرويده، دوباره مرتد و کافر گردد؟
فرمود:
حاکم شرع مسلمين، بايد او را توبه دهد. اگر توبه کرد و دوباره اسلام را پذيرا شد که مشکلي ندارد، ولي اگر از بازگشت به دين اسلام امتناع کرد، بايد کشته شود.(14)
حکم مرده ي مسلمان در شرايط ويژه
باز از علي بن جعفر نقل مي کند که از برادرم امام کاظم (عليه السلام) پرسيدم: بدن مردي را درنده يا پرندگان مي خورند، استخوان هاي او باقي مي ماند، چه بايد کرد؟ فرمود:
بايد استخوان هاي او غسل داده و کفن شود و بر او نماز خوانده و سپس دفن شود.(15)
پي نوشت ها :
1- رجال نجاشي، ص 215، داوري، قم؛ خلاصة الرجال، ص 131، شماره 21؛ تهذيب الاخبار، ج7، کتاب التجاره، باب الشرکه، ص 228، شماره 3؛ ريحانه الادب، ج4، ص 206؛ لغت نامه دهخدا، واژه عمر؛ الکني و الالقاب، ج2، ص 88؛ راهنماي دانشوران، ج1، ص 87 و ج2، ص 57؛ منتهي المقال في احوال الرجال، ج5، ص 153، شماره 2227.
2- رجال طوسي، ص 432، شماره 7؛ تحفه الاحباب، ص 367، شماره 486؛ قاموس الرجال، ج8، ص 256، شماره 5701؛ نقد الرجال، ص 274، چاپ الرسول المصطفي، قم؛ وسائل الشيعه، ج20، ص 285، شماره 883.
3- بهجة الامال، ج5، ص 360، بنياد فرهنگ اسلامي؛ مجمع الرجال، ج4، ص 274، اسماعيليان، قم؛ نقد الرجال، ص 258؛ رجال ابن داود، ص 147، شماره 1152.
4- الاستبصار، ج4، ص 254، شماره 8؛ التهذيب، ج8، ص 426؛ معجم رجال الحديث، ج13، ص 155، شماره 9073؛ جامع الروات، ج1، ص 645؛ هديه الاحباب، ص 204، کتابخانه صدوق، تهران.
5- رجال نجاشي، ص 215؛ تنقيح المقال، ج2، ص 325؛ ريحانه الادب، ج4، ص 206.
6- الاختصاص، شيخ مفيد، ص 206، کنگره جهاني شيخ مفيد؛ معجم الرجال، ج4، ص 275؛ کامل الزيارات، ص 11، باب1، شماره5؛ جامع الروات، ج1، ص 645.
7- جامع الروات، ج1، ص 645؛ معجم الرجال، ج13، ص 155؛ الکافي، ج3، ص 459؛ کامل الزيارات، باب 28، ص 92، شماره 18؛ قاموس الرجال، ج8، ص 257.
8- رجال نجاشي، ص 215؛ الذريعه، ج24، ص 336، شماره 1777.
9- کامل الزيارات، ص 11، شماره 18.
10- همان، ص 92.
11- «ان الله خلقنا فاحسن خلقنا و صوّرنا فاحسن صورنا و جعلنا خزانه في سمائه و ارضه، و لنا نطقت الشجره و بعبادتنا عبدالله و لولانا ما عبدالله» (الکافي، ج1، ص 193، شماره 6).
12- همان، ج3، ص 459.
13- «يعتق رقبه او يتصدّق بصدقه او يصوم شهرين متتابعين» (تهذيب الاخبار، ج8، ص 426).
14- الاستبصار، ج4، ص 254، شماره8.
15- وسائل الشيعه، ج2، ص 815، (چاپ20 جلدي، مکتبه الاسلاميه)؛ مستمسک العروه الوثقي، ج4، ص 113، کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، قم.
منبع: نشريه فرهنگ کوثر، شماره87.