انسان و احسان
انسان و احسان
نگاه قرآن به بايسته هاي روابط بين انسان ها
رابطه انسان با همنوعان خويش، از مهم ترين و بحث انگيزترين موضوعات در جوامع امروزي است، زيرا انسان ها در سرتا سر زندگي خود به انحاي مختلف مثلاً در زندگي خانوادگي، شغلي، تحصيلي، اجتماعي و حتي بين المللي با انسان هاي ديگري در ارتباطند که کيفيت اين ارتباطات به طور مستقيم در کيفيت زندگي آنان موثر است. بخش عظيمي از آيات قرآن به معرفي انسان، عوامل رشد و سقوط، توانايي ها و نقاط آسيب پذير او اختصاص يافته است تا بشر با بهره گيري از کلام بدون خطاي وحي، در مسير سعادت و کمال خويش حرکت کرده و به حقيقت هستي و هدف خلقت خويش نائل شود. قرآن کريم حبل المتيني است که رسول اکرم (ص) آن را همراه با اهل بيت گرانقدر خويش که مفسران و قرآن شناسان خبير هستند، در بين امت خويش به ميراث گذاشت تا با تمسک به آن از گمراهي ها و ظلمات نجات يابند. حضرت امام جعفر صادق (ع) در بيان اهميت قرآن فرمودند: «خداوند بر خلق خويش، در کلام خودش تجلي کرده است ولي آنان خدا را نمي بينند.» (1) آري، قرآن تجلي گاه خداوند است؛ خدايي که انسان را آفريد و به زواياي وجود او آگاه است. به همين دليل است که انسان، تنها برنامه عملي و جامعي که سعادتش را بهتر از هرچيز ديگر تأمين و تضمين کند، از راه قرآن و مفسران آن يعني اهل بيت (ع) به دست مي آورد.
امام صادق (ع) مي فرمايد: «خداوند متعال هر چيزي را در قرآن بيان کرده است. به خدا قسم هيچ چيزي را که بندگان به آن نيازمندند فرو گذار نکرده و براي عموم بيان کرده است.»(2)
قرآن براي ارتباط بين انسان ها معياري مي دهد که اين معيار، گاه منفک از نقش ويژه اي است که انسان ها دارند و گاه بر مبناي آن نقش ويژه مثلا نقش فرزندي، خويشاوندي و… است.
به طور کلي مبناي روابط انسان با همنوعان خويش در قرآن بر دو اصل استوار است؛ «عدل» و «احسان»؛ ان الله يامر بالعدل و الاحسان. (3)
در اين آيه نمونه اي از جامع ترين تعليمات اسلام در زمينه مسائل اجتماعي و انساني و مصاديقي از اين روابط بيان شده است. حضرت علي (ع) در اين باره مي فرمايد: «خداوند به عدل و احسان فرمان مي دهد، عدل مراعات انصاف است و احسان همان تفضل (بخشش) است.» (4)
و در جاي ديگر در وصيتي بسيار جامع و با ارزش به فرزند خويش امام حسن (ع) مي فرمايند: «پسرم! نفس خود را ميزان، ميان خود و ديگران قرار بده. آنچه را براي خود دوست داري، براي ديگران هم دوست بدار و آنچه را براي خود نمي پسندي، براي ديگران هم مپسند، ستم روا مدار، آن گونه که دوست نداري بر تو ستم شود نيکوکار باش، آن گونه که دوست داري بر تو نيکي کنند…»
عدالت در حوزه روابط اجتماعي، همان رعايت مساوات در تعامل و ارتباطات است. يعني خير و خوبي را با خير و خوبي مثل آن پاسخ دادن و بدي و شر را نيز به مثل آن پاسخ دادن. لکن احسان، عدم تساوي در روابط است؛ به اين معنا که خير را با خيري بيشتر و بهتر پاسخ دادن و بدي را با بدي کمتر و يا اصلاً با خير و خوبي جواب دادن. آيات قرآن نشان مي دهد که مبناي رابطه انسان ها بايد تنها بر اساس عدل و احسان باشد.
رعايت عدل، فرمان الهي براي همه انسان ها در همه زمان ها و مکان ها و شرايط است. هيچ استثنايي هم ندارد و انحراف و مکان ها و شرايط است. هيچ استثنايي هم ندارد و انحراف از آن، تجاوز و جور و ستم است که مسلمانان بسيار از آن نهي شده اند: «و لا يجرمنکم شنان قوم علي الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوي» (5) يعني حتي دشمني با قومي نبايد انسان را از عدالت خارج سازد که اگر از عدالت منحرف شد، ظلم و ستم کرده است. در جاي ديگر مي فرمايد: «و اذ قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربي». (6) عدالت را حتي در هنگام سخن گفتن با خويشان خويش در نظر داشته باشيد.
رعايت عدل در همه جا از سخن گفتن تا قضاوت و اداي شهادت و برخورد با دشمنان، اصل تغيير ناپذير و جاودان الهي است که انسان ها به آن توصيه شده اند.
اما علت اينکه چرا به عدل و احسان، هر دو امر مي کند، اين است که جامعه به هر دوي آنها نيازمند است. به تعبير روشن تر، در طول زندگي انسان ها مواقعي وجود دارد که حل مشکلات و حتي پيشگيري از آنها جز به کمک عدل امکان پذير نيست. برپايي حقوق به وسيله عدل در جامعه ممکن مي شود.
ولي از آنجا که خداوند متعال حد اعلايي نيز براي جامعه و انسان ها قائل است، احسان را وسيله تعالي در جامعه قرار مي دهد و جامعه را در حد ادناي عدل نگاه نمي دارد.
از آياتي که قرآن به مصداقي از عدل اشاره مي کند، آنجاست که مي فرمايد: «الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمات قصاص فمن اعتدي عليکم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليکم و اتقوا الله و اعلموا ان الله مع المتقين» (7)
ماه حرام در برابر ماه حرام، اگر دشمنانتان احترام آن را شکستند و در آن با شما جنگيدند، شما هم حق داريد مقابله به مثل کنيد و تمام حرام ها (قابل) قصاص است و هر کس به شما تجاوزي کرد همانند آن بر او تعدي کنيد و از خدا پروا بداريد و بدانيد که خدا با تقواپيشگان است.
اسلام برخلاف برخي اديان و مکاتب که مي گويند اگر طرف راست صورتت سيلي خورد، طرف ديگر صورتت را نيز برگردان، چنين دستوري نمي دهد. چرا که اين دستور انحرافي، موجب جسارت ظالم و جرات او بر ظلم است.
اسلام مي گويد در برابر متجاوز بايد ايستاد و به همان مقدار که ظلم شده، مقابله کرد. زيرا تسليم در برابر ظالم مساوي با مرگ است.
اما نکته قابل توجه اين است که بلافاصله مي فرمايد از خدا بپرهيزيد و زياده روي ننماييد. يعني پاسخ شديدتر هم ديگر خروج از عدل است و نامش تجاوز است و هرگز در اسلام دستور تجاوز داده نشده است.
در اين آيه خداوند دستور به عدل مي دهد ولي همان گونه که در قبل اشاره کرديم، خداوند جامعه را در حد عدل نگاه نمي دارد بلکه به چيزي بيش از آن يعني احسان هم توصيه مي کند. به طور مثال در سوره مبارکه شوري مي فرمايد: «وجزاء سيئة سيئة مثلها فمن عفا و اصلح فاجزه علي الله انه لا يحب الظالمين- و لمن انتصر بعد ظلمه فاولئک ما عليهم من سبيل- انما السبيل علي الذين يظلمون الناس و يبغون في الارض بغير الحق اولئک لهم عذاب اليم- و لمن صبر و غفر ان ذلک لمن عزم الامور» (8)
قرآن در اينجا يک اصل کلي را بيان مي کند و آن اين است که کسي که بدي مي کند، مستحق بدي است. عدل هم همين است که به عين و دقيقاً همان ميزان مجازات شود؛ يعني چنان که در ادامه آيه هم آمده است. اگر کسي مورد ظلم قرار گرفته و مي خواهد مقابله به مثل کند، نبايد ملامت شود بلکه ظالم بايد ملامت شود.
اما بلافاصله مي فرمايد که اگر احسان کند، بگذرد و عفو کند، اجر و پاداش چنين فردي با خداست. در انتها هم مي فرمايد البته اين صبر و گذشت از اراده هاي بزرگ برمي آيد. «ان ذلک لمن عزم الامور» يعني کار سختي است. عزم الامور به کارهاي دشوار گفته مي شود که احتياج به اراده و تصميمات بزرگ دارد.
اما در قرآن، آيات ديگري وجود دارد که خداوند اجازه عدل و برخورد به مثل را نداده، بلکه فقط امر به احسان يعني برخورد بافضيلت کرده است و آن جاهايي است که انسان ها با کساني طرفند که نقش ويژه اي مثل پدر و مادري، يا خويشاوندي و…
دارند. در زير به چند نمونه از آن اشاره مي کنيم.
« وقضي ربک الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا اما يبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لاتنهرهما و قل لهما قولا کريما» (9)
در اين آيه که از زيباترين آيات قرآن است، احسان به پدر و مادر در کنار پرستش خداوند آمده است. حق پدر و مادر از مسائلي است که در قرآن بارها و بارها روي آن تاکيد شده است و در چهار مورد بعد از بحث توحيد قرار گرفته است. اين نشان مي دهد که ميان اين دو، پيوند و رابطه اي برقرار است. ترک حقوق والدين، هم دوش شرک به خداست و مهم ترين واجبات بعد از توحيد، نيکي کردن به والدين است. نکته ديگر اينکه اسلوب قرآني اين است که براي بيان اهميت موضوع، شديدترين و سخت ترين شرايط را مثال مي زند. با اينکه رعايت احترام به پدر و مادر در سراسر زندگي شان لازم است، اما اگر حکم را در آيه شريفه اختصاص به دوران پيري آنها داده از اين جهت بوده که آنها در آن دوران سخت ترين حالت را دارند. انسان در زمان پيري بسان کودکي مي شود که هم نياز بيشتري به خدمت دارد و هم اينکه از لحاظ روحي زودرنج تر و حساس تر مي شود. از اين رو، به ويژه احترام به آنان را در اين مرحله يادآوري کرده تا دوران هاي ديگر زندگي آنان را هم شامل شود.
گروه هاي ديگري که در قرآن امر به رعايت احسان در حقشان شده است، بعد از پدر و مادر، کساني هستند که يا از طبقات ضعيف جامعه هستند؛ مثل يتيمان، فقيران و مقروضين يا کساني که انسان با آنها ارتباط دارد مثلا ارتباط خويشاوندي يا همسايگي و امثالهم:
«واعبدوا الله و لا تشرکوا به شيئا و بالوالدين احسانا و بذي القربي و اليتامي و المساکين و الجار ذي القربي والجار الجنب و الصاحب بالجنب وابن السبيل و ما ملکت ايمانکم ان الله لا يحب من کان مختالا فخورا» (10)
در اين آيه هشت جا توصيه به احسان شده است:
1- احسان به پدر و مادر.
2-سپس دستور به احسان به خويشاوندان را مي دهد.
3- بعد از آن، اشاره به حقوق يتيمان کرده و افراد با ايمان را توصيه به احسان در حق آنها مي کند. همان گونه که در آيه 152 سوره انعام هم يکي از مصاديق احسان به ايتام را بيان فرموده است که هرگز به مال يتيم نزديک نشويد، مگر به بهترين شکل که مصداق احسان به او باشد، يعني مال او زيان نبيند. حداقل آن اين است که مالش را حفظ کنيد و بالاتر از آن اين است که مالش را به شکل احسن برايش سرمايه گذاري کنيد. (11)
4- سپس حقوق مستمندان (مساکين) جامعه را يادآوري مي کند که در هر جامعه اي وجود دارند و مبناي رابطه با اينان بايد بر اساس احسان باشد.
5- بعد از آن توصيه به نيکي در حق همسايگان نزديک (الجار ذي القربي) و بعد همسايگان دور (الجار الجنب) مي کند. حق جوار در اسلام به اندازه اي اهميت دارد که پيامبر (ص) فرمودند: « آن قدر جبرئيل درباره همسايگان و حقوق آنان سفارش کرده که ما فکر کرديم همسايگان از يکديگر ارث خواهند برد.» (12)
در جهان به اصطلاح مدرن امروزي که عواطف و ياري رساندن و احساس مسووليت نسبت به يکديگر روز به روز تحليل مي رود و گاه سال ها مي گذرد و دو همسايه در نزديکي هم، حتي اسم همديگر را نمي دانند، اين توصيه اسلام يعني امر به احسان نسبت به همسايگان نزديک و حتي دور، از زيبايي و درخشندگي خاصي برخوردار است.
6- سپس درباره کساني که انسان با آنان به نوعي مجالست و همنشيني دارد، خواه همسر باشد خواه رفيق، دوست دائمي باشد يا دوست موقت مثلاً در اثناي يک سفر، امر به احسان مي نمايد.
7- دسته ديگري که امر به نيکي و احسان در حق آنان شده ايم، کساني هستند که به آنان به اصطلاح «ابن السبيل» مي گويند؛ يعني در راه مانده. مسافري که در شهري غريب نمي تواند توشه سفر خود را فراهم کند.
و در آخر هم توصيه به نيکي در حق بردگان و کنيزان که از طبقات ضعيف جامعه هستند مي نمايد. نکته قابل توجه جمله پاياني آيه است که مي فرمايد: خداوند انسان «مختال» يعني انسان خيال زده که توهم برتري بر ديگران را دارد و انسان فخر فروش است دوست ندارد. يعني کسي که به اين طبقات احسان نمي کند انسان خود شيفته اي است که خداوند او را دوست ندارد.
از آيات ديگري که خداوند در آن امر به عدل و احسان مي کند، آيه 86 سوره نساء است.
« واذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها او ردوها ان الله کان علي کل شيء حسيبا» (13)
تحيت در لغت عرب به معناي دعا براي حيات ديگري است، خواه اين دعا به صورت سلام باشد يا مانند آن، معمولاً تحيت شامل هر نوع اظهار محبت چه عملي و چه نظري است که روشن ترين مصداق آن سلام است.
در اين آيه به رعايت عدل و احسان و حتي در کوچک ترين جزء روابط اجتماعي که سلام کردن است بيان شده. روايتي در کتاب مناقب آورده شده است که روزي کنيز امام حسن (ع) يک دسته ريحان خدمت ايشان هديه کرد. امام (ع) نيز در مقابل آن، وي را آزاد کرد. هنگامي که از علت کار امام (ع) سوال کردند، ايشان فرمود: «خداوند اين ادب را به ما آموخته است. آنجا که مي فرمايد: « و اذ حييتم…»
و سپس فرمود: تحيت بهتر از يک دسته ريحان براي او، همان آزاد کردن او است!
و در پايان آيه هم براي اينکه مردم بدانند رعايت مساوات در تحيت ها؛ يعني همان عدل؛ و يا برتري در پاسخگويي؛ همان احسان، هيچ کدام از پروردگار عليم، پوشيده و پنهان نيست، مي فرمايد «ان الله کان علي کل شي حسيبا» خداوند حساب همه چيز را دارد، او کوچک ترين چيزها را هم حساب مي کند.
آيه 280 سوره مبارکه بقره مصداق ديگري از امر پروردگار به رعايت احسان در روابط انسان ها با يکديگر است «وان کان ذو عسرة فنظرة الي ميسرة و ان تصدقوا خير لکم ان کنتم تعلمون»
مي فرمايد: و اگر بدهکار، قدرت و توانايي پرداخت نداشته و تنگدست باشد پس تا هنگام گشايش مهلتي به او دهيد و (اگر به راستي قدرت پرداخت ندارد) بخشيدن و صدقه دادن آن براي شما بهتر است اگر بدانيد.
مصداق احسان در روابط بين انسان ها در اين آيه، مهلت دادن به خود مقروض است که در سختي و مشکلات است و توانايي پرداخت بدهي خود را ندارد و از آنجا که احسان مراتبي دارد، پس مرحله بالاتري از احسان را مطرح مي کند و مي فرمايد: اگر مي دانيد که با وجود مهلت هم نمي تواند بدهي خود را بپردازد ديگر بدهي خود را از او مطالبه نکنيد و آن را به عنوان صدقه به او ببخشيد که اين پاداش افزوننده خواهد داشت. پيامبر گرامي (ص) در روايتي فرمودند: « کسي که به بدهکار تنگ دست خود مهلت دهد تا گشايشي در کارش پديد آيد يا آنکه طلب خود را ببخشد، در روز رستاخيز که سايه اي جز مهر و لطف خدا نيست خداوند وي را در سايه مهر خود جاي دهد.»
و نيز در بيان نيکي به فرد مقروض در اصول کافي از امام صادق (ع) روايت شده که فرمودند: «روزي رسول خدا (ص) بر بالاي منبر رفت و پس از حمد و ثناي الهي و درود بر انبيا و پيامبران فرمودند: هان اي مردم حاضر، به غايبين برسانيد آگاه باشيد که هر کس بدهکار تنگدستي را مهلت دهد بر خداست که در برابر هر روز مهلت که داده، ثواب صدقه تمامي طلبش را به او دهد.» در انتهاي آيه شريفه مذکور هم مي فرمايد: « ان تصدقوا خير لکم ان کنتم تعلمون»؛ يعني اگر صدقه بدهيد براي شما بهتر است اگر بدانيد. اگر اهل معرفت بودي، مي دانستي که در اثر اين کار چه نتايجي عايد خودت و جامعه و فرد مقروض مي شود، زيرا اثر اين کار احساس کينه دوزي و انتقامي را که در افراد ايجاد شده به محبت، دلسوزي و صميميت مبدل ساخته و افراد ضعيف جامعه را به فعاليت مجددي که نتيجه اش عايد همگان مي شود وا مي دارد و اضافه بر اينها صدقه و انفاقي در راه خدا محسوب مي شود که ذخيره روز واپسين است.
آيه 28 سوره اسرا نمونه ديگري از رعايت احسان و نيکي به طبقات مستضعف جامعه است: «و اما تعرضن عنهم ابتغاء رحمة من ربک ترجوها فقل لهم قولا ميسورا»
اگر خواستي از مستمندان به دليل آنکه فعلاً نادار هستي، روي برتابي ولي در آينده به لطف خدا، اميدواري (تا گشايشي در کارت پديد آورد و به آنها کمک کني) با گفتار نرم و آميخته با لطف با آنها سخن بگو. اين آيه گزارشي واقعي از زندگي انسان ها مي دهد زيرا ممکن است انسان همواره امکان کمک به مستمندان را نداشته باشد بنابراين مي فرمايد: اگر به خاطر نداشتن امکانات نتوانستي به نيازمندي کمکي کني، نبايد اين کمک کردن و روي گرداندن توأم با تحقير و خشونت يا بي احترامي باشد بلکه با گفتاري سنجيده و زبان خوش توأم با محبت باشد.
نکته تربيتي که اين آيه دارد اين است که مي فرمايد: «ابتغاء رحمة من ربک» يعني ولو الان نداري ولي بايد اميد داشته باشي به رحمت پروردگارت که شامل حالت شود زيرا روزي دهنده اوست و در آينده بتواني با وسعت رزقي که پيدا مي کني نياز او را برطرف کني، پس مأيوسشان نساز و وعده آينده به آنها بده.
در روايت آمده است که بعد از نزول اين آيه هر گاه کسي چيزي از پيامبر (ص) مي خواست و حضرت چيزي نداشت که به او بدهد، با چهره اي گشاده و زبان شيرين و پرمهر مي فرمود: «يرزقنا و اياکم من فضله» اميدوارم خدا ما و تو را از فضلش روي دهد.
در آخر اينکه در اسلام موازنه و تعادل بسيار دقيقي ميان احکام وجود دارد. اگر از دين و قرآن به عنوان برنامه زندگي و نقشه راهبردي حيات خويش بهره گيريم، دچار افراط و تفريط نخواهيم شد.
خداوند، عدل و احسان، هر دو را مبناي روابط انسان ها با همنوعان خويش قرار مي دهد. زيرا حقوق در جامعه جز به وسيله عدل، رعايت نمي شود و بدون عدل هرج و مرج به وجود مي آيد و حرکت به سمت تعالي در جامعه هم جز به طريق احسان و نيکي حاصل نمي شود.
توجه افراطي به تعالي در جامعه نبايد مانع از احقاق حقوق شود و رعايت افراطي حقوق هم نبايد احسان را بي معنا کند.
نکته
روابط انساني
انسان ها عموماً پنج نوع رابطه را در طول زندگي خويش درک مي کنند:
1- رابطه انسان با خالق
2- رابطه انسان با انسان
3- رابطه انسان با خويشتن
4- رابطه انسان با طبيعت
5- رابطه انسان با ولي امر قرآن کريم به عنوان يگانه نسخه سعادت بشري، براي هر يک از اين اقسام پنج گانه روابط، شيوه هاي مناسبي را بيان کرده که با فطرت و ذات انسان همخواني دارد.
پي نوشت ها :
1- بحارالانوار، جلد 89، صفحه 107.
2- بحارالانوار، جلد 89، صفحه 81.
3- خداوند شما را به عدل و احسان فرمان مي دهد. (سوره نحل- آيه 90)
4- نهج البلاغه، حکمت 437.
5- نبايد دشمني گروهي شما را بر آن دارد که عدالت نکنيد. عدالت کنيد که آن به تقوا نزديک تر است. (سوره مائده- آيه 8)
6- و چون (به داوري يا شهادت) سخن گوييد، دادگري کنيد؛ هر چند (درباره) خويشاوند (شما) باشد. (انعام- آيه152)
7- سوره بقره- آيه 194
8- و جزاي بدي مانند آن بدي است پس هر که درگذرد و نيکوکاري کند پاداش او بر (عهده) خداست به راستي او ستمگران را دوست نمي دارد- و هر که پس از ستم (ديدن) خود ياري جويد (و انتقام گيرد) راه (نکوهشي) برايشان نيست- راه (نکوهش) تنها بر کساني است که به مردم ستم مي کنند و در (روي) زمين به ناحق سر بر مي دارند آنان عذابي دردناک (در پيش) خواهند داشت- و هر که صبر کند و در گذرد مسلماً اين (خويشتن داري حاکي) از اراده قوي (در) کارهاست.
(سوره شوري- آيات 40 الي 43)
9- و پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستيد و به پدر و مادرتان نيکي کنيد. هر گاه يکي از آن دو يا هر دوي آنها نزد تو به سن پيري رسند کمترين اهانتي به آنها روامدار و برآنها فرياد مزن و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو.
(سوره اسراء- آيه 23)
10- و خدا را بپرستيد و چيزي را با او شريک مگردانيد و به پدر و مادر احسان کنيد و درباره خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و همسايه خويش و همسايه بيگانه و همنشين و در راه مانده و بردگان خود (نيکي کنيد) که خدا کسي را که متکبر و فخرفروش است دوست نمي دارد (سوره نساء- آيه 36)
11- و لاتقربوا مال اليتيم الا بالتي هي احسن حتي يبلغ اشده. و به مال يتيم جز به نحوي (هرچه نيکوتر) نزديک مشويد تا به حد رشد خود برسد. (انعام- آيه 152)
12- نهج الفصاحه- حکمت 2640
13- و چون به شما درود گفته شد شما به (صورتي) بهتر از آن درود گوييد يا همان را (در پاسخ) برگردانيد که خدا همواره به هر چيزي حسابرس است. (نساء- آيه 86)
منبع:نشريه آيه ويژه نامه دين و فرهنگ آبان 89