سبکهای نوشتاري مقاتل
منبع : اختصاصی راسخون
براي جستار در سبك شناسي مقاتل موجود پيرامون عاشورا معرفي سه تصور از واقعه كربلا لازم بود. پس از آن به معرفي اوّلين راويان عاشورا پرداخته، سپس به شكل توضيحي تعريفي به انواع كتب مقتلي از جهت سبك و ادبيات نگارش بيان شده و بعد از آن مقايسه اي بين برخي سبکها آورده شده است؛ و در همين راستا به معرفي برخي كتب با سبك مختص به خود پرداخته شده است. در پايان نيز انواع گزارشات از حيث ميزان تأثير تعريف شده است.
كليد واژهها
مقتل نگاري، امام حسين، گزارشها، تاريخ، مقتل ابومخنف
مقدمه
واقعهی عاشورا در طول تاريخ موجب پديداري آثار مكتوب فراوان و شكل گيري آداب و سنن بسياري شده است. حال از آن جهت كه اين واقعه با زندگي ديني مسلمانان پيوند خورده است بايستي دانست آن چه شيعيان درباره عاشورا و واقعهی كربلا در نوشتهها، خطابهها، هنرها و سنتهای خويش عرضه میکنند با آنچه در سال 61 ه. ق و در صحراي كربلا روز عاشورا رخ داد، چه ميزان همخواني دارد؟ مطالعات تاريخي همچون ديگر دانشها بر اصول و روشهاي ويژه اي استوار است كه فقط با پيروي از آنها میتوان يافته هاي تاريخي را پذيرفت. بايستي بر اين نكته پافشاري كرد كه شناخت پديده هاي تاريخي بيش از هر چيزي به شناخت و منابع آن پيوند دارد و ميزان استحكام داده هاي تاريخي به ميزان استفادهی آنها از منابع است و هرگاه مطلبي تاريخي از منبعي متقن استخراج نشده باشد، از سطح داستان و حتي افسانه هم فروتر میرود. نگاه به گذشته و يك واقعهی تاريخي از دریچهی منابع، امكان بازسازي يا ترسيم مقرون به واقع آن را فراهم میکند و پژوهشگر تنها از اين طريق میتوان نگاه صحيحي نسبت به گذشته داشته باشد و همين مسئله حكايت گر منابع در مطالعات تاريخي است. پس تحریفهای پديد آمده در خصوص عاشورا و افسانه سازي و تخيل گرائي و گاه نقل داستانهای ذلت آور در اطراف آن، ريشه در دور شدن از حوزهی علمي و روش صحيح مطالعهی تاريخي دارد.
سه چهره از عاشورا
ترديدي نيست كه تفسير و برداشت هر كس از حادثه يا واقعه اي ناشي از نوع تصوّر آن براي او است. هر چند انگیزهها، سلیقهها و غرضها نيز در تحليل و برداشت از حوادث بي تأثير نمینماید. حال تصور اين واقعهی آنگاه به واقعيت نزدیکتر است كه براساس منابع اصلي و اوليه انجام شده باشد. اما اينكه تصور مذكور تا چه حدّ صحيح و دقيق بوده و توانسته ريشه در استفاده از منابع اوليه عاشورا پژوهي داشته باشد نياز به يك تقسيم بندي دارد.
در واقع سه چهره از عاشورا وجود دارد:
1 عاشورائي كه در نخستين روزهاي سال 61 در كربلا اتفاق افتاد، حادثه اي بود كه معتقدان به نصرت و ياري امام مظلومان آنرا آفريدند و كسي ديگر در آن دخيل نبود.
2 عاشورائي كه در تاريخ ثبت شده است و طبعاً از صافي نگاه ناظران، راويان و تاريخ نگاران عبور كرده و خواه ناخواه نوع نگاه، فهم و درك و تفسير راويان و تاريخ نگاران در آن تأثير گذار بوده.
اين نكته نشان میدهد كه در كنار مطالعه مقاتل و كتب تاريخ امام حسين بايستي از مؤلفين و صاحبان كتب رقم خورده پيرامون عاشورا هم غفلت نكرد و سهمي در اعتبار مطالب آنها نسبت به اغراض، اهداف و نوع نگاهشان به قضايا در نظر گرفت و مدخليت داد.
3 عاشورائي كه در بين مردم معروف است، اين عاشورا آميزه اي است از آنچه در كربلا اتفاق افتاده و آنچه راويان، مورخان و نويسندگان به آن اضافه يا از آن کاستهاند؛ و امروزه در محافل و مجالس عاشورائي بيشتر با اين چهره روبرو هستيم.
بي ترديد همه آنچه كه بين مردم مشهور يا همه آنچه در منابع تاريخي، رجالي و حديثي موجود است در بردارنده همه حقايق نيست چون بسياري از مطالب موجود با يكديگر قابل جمع نيستند يا اينكه نمیتوان با اطمينان گفت همه وقايعي كه در كربلا واقع شده از طريق منابع تاريخي، رجالي و حديثي آمده است و به دست ما نيز رسيده باشد، زيرا برخي از كتبي كه در بردارنده مطالب مقتل امام حسين است در طول تاريخ يا از بين رفته يا دست خوش تحريف واقع شده است؛ لذا شناخت چهره حقيقي از وقايع رخ داده در كربلا نياز به كار پژوهشي بر طبق مباني تاريخي دارد.
نخستين راويان واقعهی عاشورا
زماني كه حادثه كربلا اتفاق افتاد بلكه تا پايان قرن اول هجري هنوز نهضت علمي در جهان اسلام آغاز نشده بود، به همين دليل كتاب مقتلي پيرامون عاشورا در قرن اول نداريم. در تاريخ اسلام و پس از قرن اول سنت مقتل نويسي يعني گزارش حوادثي كه به مرگ و كشته شدن يك شخص يا گروه و چگونگي كشتن آنها منجر شده است جايگاه بسيار گسترده اي دارد. مقتل عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، مقتل حضرت اميرالمؤنين، مقتل حجر بن عدي از صحابهی حضرت امير و مقتل سسيدالشهداء از موضوعاتي است كه بيشترين توجه تاريخ نگاران و محدثان را به خود جلب كرده است، هر چند هيچ موضوعي در عالم اسلام به اندازه شهادت سالار شهيدان مورد توجه نويسندگان قرار نگرفته است. در جلد بيست و دوم كتاب شريف الذريعه مرحوم شيخ آغا بزرگ طهراني (ره) بيش از 30 مقتل مربوط به امام حسين معرفي شده كه تا قرن دهم هجري نگاشته شدهاند. اين مقال در پي تحقيق و بررسي و نقد مقاتلي است كه در بازه زماني قرن دوم تا دهم هجري به رشتهی تحرير در آمدهاند. گفتني است بيشتر كتاب هائي كه از قرن دهم به بعد نگاشته شدهاند عموماً نه همه آنها فاقد ارزش مقتلی میباشند. خصوصاً از دورهی قاجار به بعد، رشد بي سابقه اي در مقتل نويسي رخ نمود كه عمده مشكل آن كه باعث شد اين کتابها بعضاً كتب تحريف ساز عاشورا هم بشوند اين بود كه از قرن دوم تا دهم مقتل نگاري توسط فحول و علماي اسلام اعم از شيعه و سني نگاشته میشد، امثال شيخ مفيد، سيد بن طاووس ابن شهر آشوب، حتّي در اهل تسنن افرادي چون مسعودي، بلاذري، ابن اعثم كوفي، ابوالفرخ اصفهاني و … كه به هر حال علي رغم نقد برخي مطالب اين كتب، باز اینها عالم نويس نگاشته شد ولي كتب تأليفي دورهی قاجار بزرگترین ضعفش اين بود كه ديگر امثال شيخ مفيدها نبودند كه قلم به مقتل نگاري فرسايند بلكه در خيلي موارد منبریها و روضه خواناني كه بعضاً كمترين اطلاعات رجالي، تاريخي، واقعه نگاري و … كه در مقتل نگاري ركن اساسي بود را نداشتند و ديگر اين فحول علماي شيعه نبودند كه از زمان قاجار مقتل مینوشتند و امثال كتابي مثل قمقام زخّار و صمصام به تار از فرهاد ميرزا عموي ناصرالدين شاه كه خود فقيه و عالم بوده، در اين دورهی زماني كمتر به چشم میخورد. به طور كلي پس از آنكه سنّت سوگواري در دورهی صفويه و قاجاريه در جوامع شيعي به اوج خود رسيد، نياز اين جوامع نيز به کتابهای عاطفي بيشتر شد لذا در اين دوران بيشتر با تكيه بر احساسات و عواطف و براي گرياندن مقتل نگاشته شد. كه البته ضرورت نياز به جنبه هاي احساسي و عاطفي در روضه خواني از اصول مسلّمه و ذاتيات روضه است و كلام در جهت دهي به اين عواطف و حدود و ثغور آن میباشد. پس اين مقاتل بيش از آنكه به اهداف قيام امام يا بعد تاريخ قيام توجه داشته باشد فقط به بعد تراژدي اين واقعه و مظلوميت خاندان اهلبيت عليهم السلام توجه دارد كه اين خود منشأ بروز افسانه هائي در اين دسته کتابها شده است.
عاشورا به تقسيم انواع كتب
معمولاً وقتي از منابع عاشورا سخن گفته میشود، در آغاز کتابهای مقتل فقط به ذهن میآید در حاليكه طيف وسيعي از کتابهای تاريخي، رجالي، مناقب، حديثي و حتي برخي كتب ادبي وجود دارند كه اطلاعات موجود در آنها براي پيدا كردن وقايع عاشورا بسيار با ارزشتر از اطلاعات موجود در کتابهای مقتل است. كه اجمالاً اين کتابها عباتند از :
1. کتابهای رجالي كه به معرفي و نقل فضائل و اخبار صحابه و تابعين پرداخته.
2. کتابهای تاريخي كه حوادث اين برهه از تاريخ اسلام را بيان كرده.
3. كتاب هائي كه در فضائل و شرح حال ائمه اطهار عليهم السلام نگاشته شد.
4. تعدادي از جوامع حديثي شيعي و سنّي.
پس اطلاعاتي كه از عاشورا میتوان بدست آورد منحصر در مقاتل نيست بلكه اين چهار دسته مذكور از منابع، نسبت به مقتلها از اهميت و اعتبار بيشتري نيز برخوردار است، زيرا از زمان نگارش خود تا حال كمتر دچار تغيير و حذف و اضافه شدهاند. منتها چيزي در آن است و زاويه بحث در هر كدام از اين نوع كتب است كه در هر كدام بنا به اغراض و تعريفي كه از اين منابع داريم، زاويه ديد مطالبشان هم متفاوت است
1. کتابهای تاريخي بيشتر به حوادث شهادت امام پرداختهاند.
2. کتابهای رجالي معمولاً مفصلتر از تاریخیها هستند و غير از سير زندگاني امام از تولد تا شهادت، رواياتي در ضمن سيره نگاري خود از مقتل حضرت آوردهاند.
3. کتابهای مناقب و فضائل نيز مثل كتب رجالي مفصل هستند اما در برخي از اینها در مورد قيام امام كمتر صحبت به ميان آمده است.
4. همچنين تعدادي از جوامع حديثي شيعه و سني كه رويكرد عامتری نسبت به حديث دارد و تحليلي نيز عمل کردهاند عليرغم اينكه مجموعه هاي حديثي هستند امّا درباره امام حسين از ولادت تا شهادت بحث گسترده اي دارند، كه مفصلترین بحث در كتاب شريف بحارالانوار مرحوم مجلسي و عوالم العلوم بحراني و تاريخ دمشق ابن عساكر آمده است.
شيوه هاي مقتل نگاري در قرون و اعصار
آشنائي اجمالي با شیوهی تاريخ نگاري در اسلام میتواند در شناخت و آشنائي بهتر با منابع كار مفيد باشد. منابع تاريخي عمدتاً به دو روش گردآوري شدهاند:
1 تاريخ نقلي: كه تاريخ نگار، اصل متن را يا دست كم مضمون سخن را به اولين گوينده يا اولين شنونده و يا بيننده استناد میدهد و نقل میکند و از خود چيزي نمیگوید.
يعني در اين شيوه سخن راوي قبلي توسط راوي بعدي منتقل میشود، اين عيناً همانند نقل يك حديث و روايت فقهي است كه سند راويان آن روايت شده است. در اين نوع شيوه اطلاعات را انسان از راه حواس پنجگانه به دست میآورد نه اينكه از راه فكر و عمل ذهني آنرا بدست بياورد، كه در اينصورت به آن «درايت» گويد نه «روايت» بنابراين در تاريخ نقلي كه از راه حواس است، به كسي كه اطلاعات را خود ديده باشد يا شنيده باشد و به افراد دوم و سوم و بقيه سلسلهی سند روايت راوي گويند.
اين روش، روش محدثان بوده و به مانند آنها بسياري از تارخ نگاران نيز به اين روش پايبند بودهاند. البته در اين روش گاهي قدرت بر استحكام و ضبط و ثبت كلمات كم رنگ میشود و اين در صورتي است كه راوياني كه متن را روايت میکنند زياد باشند لذا با افزايش آنان، احتمال اشتباه از ناحيه حفظ و يا جعل و يا دخالت ديدگاه و نظر روايان در نقل نيز بيشتر میشود. اطلاعاتي كه در اين روش نقلي بدست میآید از نظر اعتبار و دقت به دو قسمت تقسيم میشود:
الف اخبار و اطلاعاتي كه به صورت روايت از كساني نقل شده كه خود حاضر و شاهد وقايع بودهاند مثل حميد بن مسلم و عقبه بن سمعان غلام رباب. اين دسته را میتوان اطلاعات درجه يك و منابعي كه اين دسته از اطلاعات را دارند منابع اوليه درجه يك ناميد كه تقريباً شبيه حديث صحيح اند.
ب اخبار و اطلاعاتي كه از كساني نقل شده كه شخصاً شاهد وقايع نبوده اند حتي از كساني كه شاهد وقايع بودهاند نيز روايت نكرده اند بلكه به عنوان فردي مطلّع كه اطلاعات كلي و اجمالي دارد، مطالب را بيان کردهاند يا اينكه مطالب شاهدان را بدون آوردن نام راوي و گوينده به صورت نقل به مضمون روايت کردهاند. كه اين دسته دوم اطلاعات از گزارشهای نقلي احتمال خطا و اشتباه و همچنين دخالت عقيده و نظر و اجتهاد فرد مطلع در آن بيشتر است و حتي گاهي برخي از تحريفات يا شايعات در اين نوع روايات راه يافته است. میتوان اطلاعات درجه دو و منابعي كه اين نوع اطلاعات را دارد، منابع اوليه درجهی دوم ناميد.
2 تاريخ توصيفي
اين تاريخ را نيز از حيث منابع به دو دسته میشود تقسيم نمود:
الف گزارش تاريخ نگار از واقعه اي براساس منابع مكتوب يا شفاهي، در اين نوع مورّخ با مطالعهی منابع توصيفي گزراشي ارائه كرده است.
پيرامون اعتبار چنين گزارش هائي بايستي گفت كه اعتبار آنها به نوع منابع و هم چنين بي طرف بودن واقعه نگار، اطمينان و استنباط تاريخي مورخ بستگي دارد. امّا به هر روي ارزش اين نوع نگارش تاريخي با روايت حاضران و شاهدان واقعه يا در مقايسه با منابع اولیهی درجه يك برابر نيست و با منابع اولیهی درجه دو شايد برابري كند. چون در هر دو نقل به معنا و مضمون وجود دارد.
ب گزارشات داستاني رايج از وقايع تاريخي در لسان مردم كه حكم به صحّت يا بطلان همهی آنها يقيناً نمیتوان كرد؛ لذا ارزش استناد ندارد و چون نه مبتني بر ادراك حسي است يعني نه شنيده شده مستقيماً و نه واقعه با چشم ديده شد و نه مبتني بر ادراك عقلي است. يعني برداشت ذهني است كه از محسوسات و قواي حسي بدست میآید. پس نگاه بدين گزارشات بيشتر نگاه اقناعي و آگاهي مخاطب است و خطابه به حساب میآید نه برهان و استدلال، پس اگر مطالب هر علمي فنّي و علمي بيان شد ارزش علمي نيز دارد و قابل استناد و تمسك میباشد ولي اگر به بيان عاميانه و غير عاميانه ارائه شود ارزش استناد را ندارد.
مقايسه روش نقلي و توصيفي
در روش نقلي اگر راويان از حيث رجالي تأييد بشوند راهي براي ترديد در درستي مطالب نقل شده از آنها وجود ندارد جز اينكه گفته شود احتمال اشتباه كردن راويان در شنيدن يا ديدن واقعه وجود دارد كه اين ترديد و احتمال چندان منطقي نيست. اما در روايت نقل به معنا و مضمون يعني همان روش توصيفي دو اشكال وجود دارد و آن يكي احتمال خطاي حسي راويان در شنيدن و ديدن و ديگر احتمال خطاي درك و فهم مراد گوينده نيز وجود دارد. پس روايات توصيفي و نقل به معنائي در حوزهی تاريخ، به اندازه روايات روش نقلي اعتبار ندارد. تبيين بيشتر اين مقايسه را با ذكر يك مثال مقتلي پي میگیریم:مقایسهی مقتل ابومخنف موجود در تاريخ طبري كه براساس روش محدثان، متن سخن گوينده را و نام راويان حديث را به طور كامل نقل كرده با روايت طبقات الكبري از ابن سعد كه سند راويات را حذف و مطالب را نقل به معنا كرده است، به خوبي نشان میدهد كه خطا در فهم سخن و دخالت جهت گیریهای ذهني مورخ چقدر در گزارش تأثير دارد. مثلاً سه پيشنهادي كه در نامه عمر بن سعد براي يزيد آمده كه بگذارد امام به حجاز برگردد يا به مرزها برود يا نزد يزيد رفته و بيعت بكند، يا اينكه امام به عمر سعد پيشنهاد میکند كه دست از جنگ بردارد ولي عمر سعد میگوید اگر چنين كنم خانه و زندگي مرا در كوفه نابود میسازد، هر دوي اینها را كه ابومخنف میگوید مشهور است ولي عقبه بن سمعان غلام رباب همسر امام حسين كه از شاهدان واقعه و راويان مقتل امام است پس از آنكه از اسارت عمر سعد خارج میشود، اين مطلب را به شدت رد میکند پس ايندو مطلب به عنوان مثال به صورت امري مسلم و قطعي روايت شده بود كه ریشهاش فقط شهرت است و تمام و روايت اولي بر خلاف منطق و فكر اماميه نيز میباشد. (1)
گزارشهای تأثير گذار
در ميان منابع اوليه و متقدم، همگي يقيناً شايسته اعتماد نيستند و از نظر ارزش و اعتبار نيز در يك رتبه قرار ندارند. به هر شكل مقتلي مانند ابومخنف در قرن دوم و سوم و چهارم تقريباً نزد همهی ارباب تاريخ و سيره نگاري منبع اصلي به شمار رفته و براي نگارش بسياري از كتب تاريخي و مقتلهای مستقل از آن استفاده شده و چونكه فضاي مطالبش به شکل روايتي داستاني بيان شده، از سوي قصه گويان تغييرات بسياري در آن گزارشها بوجود آمده و عناصر داستاني مثل تصوير سازي از جزئيات بعضي وقايع، پر رنگ كردن جنبه هاي عاطفي، اغراق در برخي جنبهها، تكيه زياد بر رؤيا پردازي نه رؤياهائي كه منشأ صادقه بودن از آن حكايت میکند و ديگر موارد بدان اضافه شد. بيشتر مقاتلي كه از قرن ششم به بعد نگاشته شد صورت داستاني روايت ابومخنف از عاشورا است نه ابومخنف اصلي؛ لذا ارزش اين كتاب نزد مورخين و حتي علماي فقه اهل بيت همچون محدث نوري و محدث قمّي از اعتبار افتاد و فرمودهاند بر مطالبي كه فقط در ابومخنف است و در منبع ديگري وجود ندارد نمیشود تمسك و در نهايت نقل آن كرد. (2) پس از مقتل ابومخنف، گزارش ابن سعد در كتاب «الطبقات الكبري» از ديگر گزارشهاي تأثير گذار و مهم به شمار میآید كه بين بيشتر محدثان اهل سنت و مخالفان مكتب عاشورا و اهلبيت به خصوص تاريخ نگاران شام و مغرب، از ابن عساكر به بعد مورد توجه قرار گرفته در حاليكه مقتل ابومخنف در عراق و شرق بيشتر مورد توجه بوده است. گزارش ابن سعد در تحريف عاشورا و نكوهش از قيام حضرت سيدالشهدا است كه بسيار مورد توجه ابن تيميه و وهابيون قرار گرفته است. امروزه تصور مردم و شيعيان بزرگوار از نهضت حماسه و عرفان حضرت امام حسين عليه السلام به خصوص در مجلس و محافل برگزاري عزادري حضرتش برگرفته از كتبي همچون روضه الشهداي كاشفي، منتخب طريحي و امثال اين کتابهاست كه نقد و بررسي اين كتب كه پس از قرن دهم به رشتهی تحرير در آمده خود معركه آراء و اقوالي است و پر است از ردّها و اثباتها، نقضها و ابرامها كه در جاي خود نوشتهی مستقلي میطلبد. كتبي كه مستقلاً پيرامون عاشورا نگاشته شده (منابع مستقل) و يا پيرامون تاريخ است، حال تاريخ زمانها و اعصار يا تاريخ زندگاني ائمه و در خلال مطالب آنها پيرامون امام حسين هم مطالبي را دارند (منابع غير مستقل)، به چند شكل نگاشته شدهاند:
1. گزارشات تاريخي
برخي از اين كتب، گزارشات تاريخي هستند. يعني مؤلف فقط تاريخ را تأليف كرده است و آنچه را كه رخ داده نوشته و تجزيه و تحليل نكرده است. حال يا همگي را با ذكر سند آورده يا برخي از مطالب را با ذكر سند و سند برخي را نيز حذف نموده است، كه از ميان آنها به مقتل ابومخنف كه عمدتاً مطالبش را از دو واقعه نگار جنگ به نامهاي حميد بن مسلم (خبرنگار لشكر عمر سعد) و عقبه بن سمعان غلام رباب (خبرنگار لشكر امام) میشود اشاره كرد كه اصل اين كتاب كه متأسفانه در دسترس نيست گزارش دقيقي است از ترسيم واقعهی عاشورا و كار ابومخنف شاهكار تاريخي است. از ديگر كتب تاريخي میتوان به اخبار الطول ابوحنیفهی دينوري (متوفاي 282) نام برد كه گزارشي تاريخي توصيفي از قيام عاشورا است ولي در مقتلش از كتاب ابومخنف كه يك قرن و نيم قبل از او میزیسته بسيار استفاده كرد. از ديگر كتب تاريخ احمد بن ابي يعقوب معروف به تاريخ يعقوبي (متوفاي 284) است كه البته گزارش وي بسيار موجر و كوتاه است و تمام مطالب واقعه از ابتداي خروج امام از مدينه تا اسارت اهلبيت در كوفه و شام را ندارد و مختصر است. كتاب بعدي از محمد بن جرير طبري است، يعني همان تاريخ طبري مشهور كه از ابومخنف گرفته و کاملتر از او نيز هست. مقاتل الطالبين ابوالفرج اصفهاني (متوفاي 357)، الارشاد شيخ مفيد (متوفاي 368) و اعلام الوري از امين الاسلام طبرسي (متوفاي 548) نيز از كتب تاريخي و واقعه نگاري عاشورا هستند با تمام محسنات و معايبي كه در آنها وجود دارد و كار پژوهشي میطلبد.
2. گزارشات داستاني
از اواخر قرن سوم هجري تا عصر حاضر جريان مقتل نگارش به سبك داستاني در آمد همه اين كتب داراي دو خصوصيت مشترك هستند: نخست اينكه مطالب آنها داراي منبع مشخص مكتوب يا شفاهي نيست و منابع آنها نقل به معنا و مضمون است. دوم اينكه چون اين كتب به شکل داستاني مقتل امام را توصيف و بيان کردهاند در برخي موارد و در بعضي از اين كتب به لحاظ سبك و نوشتاري كه دارند دچار اغراق، تصويرگري، بعضاً تخيّل گرائي، و بسط دادن مطالب جزئی شدهاند. لازم به ذكر است اين مقاله درصدد معرفي سبکهای نوشتار مقاتل است و در پي ردّ كتابي يا تأييد مطالب هيچ مقتلي نمیباشد. چرا كه خيلي اينگونه مقاتل همانگونه كه معرفي خواهند شد داراي ارزشهاي فراواني در زمینهی مقتل امام حسين عليه السلام هستند. هر چند مطالب آنها نياز به يك واكاوي و پژوهش و گاهاً تأمّلات تاريخي نيز دارد. اصولاً گزارشهاي داستاني تفاوتهائي با هم داشته و همگي به يك طريق نگاشته نشده است به عنوان مثال مقتل ابومخنف كه اصل آن نوشتار كتاب تاريخي است، بعدها به مرور زمان مطالب و روايات ديگري توسط افرادي كه غالباً واعظان شهرها و محلهها بودند به آن افزوده شد و از طرفي مطالب اوليه و اصلي كه تاريخ صرف بود، نقل به معنا ارائه میشد و گاه نظم مطالب آن به هم میخورد يا بخش هائي از آن فراموش يا جابجا و يا اشتباه نقل میشد در نتيجه اين مقتل تاريخي از صافي ذهنهای بسياري عبور كرده و بخش هائي از خود را از دست داده و بخش هائي نيز بدان اضافه شده است؛ لذا ديگر از سبك تاريخي به سبك داستاني در آمد و روانهی بازار تصنيف كتاب شد. اينك به طور اجمال و صرفاً جهت آشنائي با اين سبك به معرفي اين كتب پرداخته میشود:
الفتوح از ابن اعثم كوفي (متوفاي 314) يكي از مفصلترین و مهمترین گزارشهاي داستاني از واقعهی قيام امام حسين عليه السلام است و در چارچوب مقتل ابومخنف نوشته شده. البته در مطالبش حذف و اضافاتي نسبت به ابومخنف دارد و منابع استخراج مطالبش را نيز ذكر نكرده است. برخي از مطالب مثل گفت و گوي عبداله بن عمر و ابن عباس با امام حسين در مكه، (3) نامه عبداله بن جعفر به امام حسين (4) و برخي موارد ديگر تاريخي امام حسين كه به اشتباه ابن اعثم آنها را نقل كرده از منفردات و تگ نگاري هائي است كه فقط در الفتوح میتوان يافت كه باز البته كلام در تأييد يا ردّ اینها نيست.
از كتب ديگر مقتل نگاري به سبك داستاني مقتل الحسين خوارزمي (متوفاي 568) است. جلد اول اين كتاب مناقب و فضائل پنج تن آل عبا است و جلد دوم آن مقتل حضرت سيدالشهدا و مباحث تاريخ مختار ثقفي است. البته اين كتاب در خيلي از موارد مطالب را با ذكر سند میآورد و پاره اي را نيز مثل بقيه كتب مقتلي، داستاني بدون سند يعني با حذف سند آورده است. مهمترین عيب و مشكل مناقب خوارزمي عنواني است با نام «فضيلت روز عاشورا» كه خوارزمي با ذكر احاديثي كه مستقيماً از محدثان و با ذكر سند و محلي كه اين احاديث را در آنها شنيده است نقل میکند. از اغراق هائي كه دربارهی فضائل روز عاشورا در اين احاديث وجود دارد معلوم میشود كه اين روز را به عنوان يك روز مقدس و عيد قلمداد كرده. به عنوان مثال نقل میکند هر كس در روز عاشورا براي اهل و عيال خود دنبال كسب برود خداوند در طول سال براي او گشايش رزق قرار خواهد داد در حاليكه شيعه رواياتي (5) در مذمّت تكسّب در روز عاشورا و كراهت آن دارد و يا اينكه گفته ولادت حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين در روز عاشورا بوده و بسياري موارد ديگر. چنين مطالبي كاملاً منافات با فرازهائي از زيارت عاشورا مثل «و هذا يوم فرحت به آل زياد و آل مروان» و روايات فوق و تفكر عاشورائي شيعيان دارد و ساختگي بودن اين احاديث كاملاً واضح و مشهور است. البته خود خوارزمي كلامي در توجيه نقل اين احاديث دارد و حقيقت داشتن و اثبات چنين احاديثي را باعث كرامت اهلبيت و فضيلت بيشتر براي سيدالشهدا میداند ولي غافل از اين نكته شده كه چنين احاديثي در ادبيات شيعي يقيناً كذب محض است به هر شكل به نظر نمیرسد كه وي عمداً و در راستاي هدف بني اميه اين احاديث را آورده باشد. چون برخي پيرامون مذهب او قائل هستند كه شیعهی 4 امامي بوده، پس شايد بتوان گفت وي ناخواسته و بدون غرض بني اميه ي و بني مرواني در توجيه آوردن اين مطالب گفته است: مصيبت اهلبيت رسول خدا در اين روز قرار داده شد تا براي آنها كرامت و براي جهادشان فضيلتي باشد و نيز ثواب عمل آنها بيشتر و درجاتشان عالیتر و عذاب قاتلين و دشمنانشان بزرگتر باشد و لعن خداوند بر پيروان دشمنان اهلبيت تا روز قيامت شديدتر و با دوام تر باشد، پس اين روز را بر روزهاي ديگر برتري دارد (6) کتاب ديگري كه سبك مقتل داستاني دارد، روضه الواعظين فتال نيشابوري است كه خود در آن تصريح میکند كه اسناد رواياتش را نياورده و به جهت اختصار حذف كرده است. کتاب بعدي مناقب آل ابي طالب از محمد علي ابن شهر آشوب سروي مازندراني (متوفاي 588) است كه هميشه مورد توجه شيعيان و استناد علما بوده است شايد بتوان گفت بعد از ارشاد شيخ مفيد اين كتاب بيشترين توجه را به خود جلب كرده است. به عقیدهی برخي از علما ابن شهر آشوب براي نوشتن «مناقب» هزار كتاب در باب منقبت و فضائل اهلبيت در اختيار داشته است. (7) ابن شهر آشوب منابع خود را در زندگي هر كدام از ائمه ذكر كرده ولي درباره مناقب امام حسين و سپس مقتل امام مطالب را نقل به معنا و با اختصار بيان كرده و لذا كتاش داستاني به حساب میآید. کتاب ديگر به همين سبك در حوزه عاشورا پژوهي در قرن 7 به رشته تحرير در آمد كه هم نويسنده آن مشهور و هم كتاب جزء مشهورترين و پر ترجمهترین و پر تيراژترين كتب مقتلي است و آن لهوف مرحوم سيد بن طاووس است. بحارالانوار خيلي از مطالبش مقتلش از اين كتاب آورده است. از نقاط قوت اين كتاب میتوان يكي به نقل دقيق و كامل خطبه هاي امام سجاد و خطبه هاي حضرت زينب در كوفه و شام و همچنين خطبه هاي فاطمه دختر امام حسين در كوفه اشاره نمود و ديگري اغراق نكردن در بيان حوادث روز عاشورا؛ لذا كتاب لهوف تحريفي، آميخته به دروغ و خرافه نيست، هر چند مطالبي مثل بحث اولين اربعين و برخي مطالب ديگر آن جاي تأمل دارد كه بحث اربعين را خود سيد بن طاووس در كتاب اقبال الاعمال خود تصحيح نموده است (8) به ضرس قاطع لهوف معتبرترين كتاب مقتل نيست لكن هجمه هائي كه اخيراً عليه اين كتاب توسط برخي صاحبان آثار در باب مقتل امام حسين وارده شده هم شايسته نيست كه آنرا از درجهی اعتبار تا حدود زيادي انداخته و شايد بتوان گفت در نهايت اين كتاب را غير معتبر معرفي میکنند. از ديگر كتب داستاني، كتاب مثيرالاحزان از ابن نماي حلّي (متوفاي 645) كه منبع بحارالانوار علامه مجلسي و منتهي الامال محدث قمّي است. همچنين كشف الغمه في معرفه الائمه از علي بن عيسي اربلي كه در مناقب اهلبيت اين كتاب كم نظير است و مورد تمجيد اهل سنت نيز قرار گرفته است و منبع مطالبش همگي از اهل سنت است (9) و از تذكره الخواص سبط ابن جوزي (متوفاي 654)، روضه الشهداي ملا حسين كاشفي كه آنرا به فارسي نوشته و معرکهی اقوال است، میتوان نام برد.
3. گزارشات هدفمند
نوعي از گزارشات ارباب مقاتل در پي القاي هدفي نگاشته شدهاند. يعني اینها چه مقتل باشند چه تاريخي باشند كه در ضمنش مقتل الحسين هم گنجانده شده باشد، به هر حال عمداً و براي تفسير، تحليل و توجيه قيام امام حسين نگاشته شدهاند. چنين كتبي بنا به غرض و هدف نويسنده كه يا تفكر امامي است يا تفكر خلفائي، هم بين شيعيان و هم در ميان اهل تسنن وجود دارد. كه اغراض نويسندگان عامّه از مقتل امام در مقالهی عاشورا از منظر اهل سنت آورده شد. امّا منصفين شيعي مقتل امام حسين چه اغراضي در ارائهی اين كتب در طول تاريخ داشتهاند؟ شايد از يك زاويه و از يك دريچه بتوان اين کتابها را به 4 نوع عرفاني، سياسي، كلامي و عاطفي تقسيم كرد؛ و صد البته با نگاهاي ديگر نيز میشود تقسيمات ديگري ارائه نمود. نگاه عرفاني از عاشورا را يا در رها شدن امام از بعد تن و جسم با شهادت، يا در محوريت عشق استوار بودن امام میتوان جستار كرد. در نگاه سياسي به عاشورا نيز بحث تحليل انتحاری بودن قيام امام يا قيام براي تشكيل حكومت و … است كه موضوع بحث مقاله نيست. نگاه كلامي نيز سعي در مقدر بودن حادثه كربلا دارد و در منابع شيعي و سني، روايات فراواني دراين زمينه وجود دارد كه غالب آنها كاملاً با مباني اهلبيت همخواني دارد و برخي از آنها نيز عقل ستيز و منافي مذهب جعفريست. بحث در اين قسمت هم در مقالهی اهداف قيام امام از منظر علماي شيعه آورده شد. نگاه عاطفي، نوعي گزارش هدفمند است كه بيشتر به بحث بكاء و گريستن بر امام حسين میپردازد كه يقيناً مستحب مؤكد و در جاي خود بسيار قابل دفاع است. هر چند كتبي كه در اين زمينه تصنيف شده عموماً از دوره قاجار به بعد است و قوت و علميّت لازم را در بسياري از اينها نمیتوان يافت. هر چند همگي آنها را با تمام مطالب مندرج در آنها ردّ كنيم هم منصفانه نيست؛ لذا اين كتب ارزش پژوهش و بازنگري دارند كه به حمدالله تأليفاتي دراين زمينه توسط مورخين معاصر توليد شده است و جاي كار بيشتري نيز دارد.
4. گزارشات جامع
گزارشي است كه مطالب همهی گزراش ها يا بيشتر آنها را در خود جاي داده است. اين نوع گزارشها از قرن يازدهم و با كتاب شريف بحارالانوار علامه مجلسي (متوفاي 1111) شروع شده و با العوالم الحسين شيخ عبدالله بحراني، ناسخ التواريخ ميرزا محمد تقي كاشاني معروف به سپهر (متوفاي 1297)، نفس المهموم محدث قمّي، مع الركب الحسيني پيگيري و ادامه داده شده و در سالهاي اخير نيز موسوعه الامام الحسين، يا همان تاريخ امام حسين در مجلدات فراواني چاپ و در حال تكميل میباشد. اين كتب چون خودشان منبع به حساب نمیآیند لذا بيشتر براي محققان و عاشورا پژوهان بسيار كارگشا است ولي براي عامهی مردم بعضاً مشكل آفرين و در برخي موارد گيج كننده بوده و خواننده را دچار تناقض بيني در اقوال میکند؛ و برخي از اين كتب مثل ناسخ التواريخ نيز معبر و منبعي براي نشر مطالب ضعيف میشوند.
نتیجه گیری
هدف مقاله معرفي منابع و دسته بندي طبقه كتب مقتل امام حسين است؛ لذا در اين راستا بايستي گفت: تا قرن پنجم هجري براساس روايت ابومخنف نگاشته شده است مثل تاريخ طبري، ارشاد شيخ مفيد، كامل ابن اثير و تاريخ يعقوبي اما در كنار آن از قرن چهاردهم هجري به بعد شاهد جريان و سبك نگارشي هستيم، با عنوان «سبك داستاني». اين سبك موارد مثبت و منفي دارد و نمیتوان گفت داستاني بودن آنها دلالت بر تخيّلي بودن مطالب آنها دارد، بلكه هر كدام داراي نقاط قوت زيادي هم هستند. مثل لهوف و مثيرالاحزان و مناقب ابن شهر آشوب.
امّا كتب زمان قاجار داراي تأمّلات بسياري میباشند و يقيناً از منابع اوليه به حساب نمیآیند، به خلاف مقتل اصلي ابومخنف كه البته در دست نيست يا تاريخ طبري يا يعقوبي كه اینها منابع دسته اول هستند و در كتب قاجار به بعد كتاب منتهي الامال از محدث نوري محققانه و با دقت بيشتري نگاشته شده است.
پي نوشت ها :
1. مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 250 – امالي شيخ صدوق ص 226-223
2. لولو و مرجان محدث نوري ص 56 – مقدمهی نفس المهموم محدث قمّي ص 29
3. الفتوح ابن اعثم ص 44-38
4. همان ص 117
5. امالي شيخ صدوق، مجلس بيست و هفتم ص 110
6. مقتل الحسين خوارزمي ص 3
7. لولو و مرجان محدث نوري ص 194
8. اقبال الاعمال سيد بن طاووس ج 3 ص 34
9. كشف الحجب و الاستار سيد اعجاز حسين كنتوري
منابع
1.ابن اعثم كوفي، محمد بن احمد، الفتوح، حيدرآباد دكن هند، افست دارالندوه الجديده، بيروت.
2.ابن بابويه قمي، معروف به شيخ صدوق، ابي جعفر محمد بن علي، الامالي، منشورات مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1410 ق.
3.ابن شهر آشوب سروي مازندراني، المناقب، ابي جعفر محمد بن علي، انتشارات ذوي القربي، چاپخانه سليمانزاده، 1429 ق.
4.ابن طاووس، سيد علي بن موسي، اقبال الاعمال، قم، سازمان تبليغات اسلامي 1414 ق.
5.خوارزمي، محمد بن احمد، مقتل الحسين، قم، مكتبه المفيد، چاپ بي تا.
6.قمّي، عباس بن محمد رضا، ترجمه نفس المهموم (دركربلا چه گذشت)، ترجمه آيت الله كمره اي، چاپ چهارم، قم، انتشارات مسجد مقدس چمكران، 1373 ش.
7.كنتوري، سيد اعجاز حسين، شف الحجب و الاستار عن اسماء الكتب، چاپ دوم، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي، 1409 ق.
8.محدث نوري طبرسي، حاج ميرزا حسين، لؤلؤ و مرجان، ناشر دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ دوم، 1379 ش.
/ع