خانه » همه » مذهبی » پاسخ قرآن به بعضي شبهات قرآني(3)

پاسخ قرآن به بعضي شبهات قرآني(3)

پاسخ قرآن به بعضي شبهات قرآني(3)

خداوند متعال در آيات 4 و 5 سوره نور با بيان «والذين يرمون المحصنات ثم لم ياتوا باربعه شهداء فاجلدوهم ثمانين جلده و لا تقبلوا لهم شهاده ابدا و اولئک هم الفاسقون- الا الذين تابوا من بعد ذلک واصلحوا فان الله غفور رحيم» براي کيفر

9f5c3229 58f7 40f4 9743 5749f142532d - پاسخ قرآن به بعضي شبهات قرآني(3)
SA1852 - پاسخ قرآن به بعضي شبهات قرآني(3)
 


 

نويسنده: محمود جاويدان

 

3/3- هشتاد ضربه شلاق:کيفر قذف- يارمي بهتان زنا:
 

خداوند متعال در آيات 4 و 5 سوره نور با بيان «والذين يرمون المحصنات ثم لم ياتوا باربعه شهداء فاجلدوهم ثمانين جلده و لا تقبلوا لهم شهاده ابدا و اولئک هم الفاسقون- الا الذين تابوا من بعد ذلک واصلحوا فان الله غفور رحيم» براي کيفر افراد بي تقوايي که زنان عفيف را به زنا متهم مي کنند و در اثبات ادعاي خود چهار شاهد معرفي نمايند، هشتاد ضربه شلاق مقرر فرموده است، تا اگر بعد از بهتاني که زده اند توبه نکرده، با جبران گناه خويش به صلاح در نيامده باشند ضمن محروميت از قبول شهادت، مجازات مذکور را تحمل نمايند.
شايان ذکر آن که قانونگذاري محترم طي مواد 139 تا 164 قانون مجازات، در ماده 139 نسبت دادن زنا يا لواط به اشخاص را قذف ناميده است و در ماده 140 و دو تبصره آن بيان داشته:« حد قذف براي قذف کننده مرد يا زن هشتاد تزايانه است. تبصره1- اجراي حد قذف منوط به مطالبه مقذوف است. تبصره 2- هرگاه کسي امري غير از زنا يا لواط، مانند مساحقه و ساير کارهاي حرام را به شخصي نسبت دهد به شلاق تا 74 ضربه محکوم خواهد شد. » و در ماده 145 بيان نموده است:
«هر دشنامي که باعث اذيت شنونده شود و دلالت بر قذف نکند مانند اينکه کسي به زنش بگويد تو باکره نبودي موجب محکوميت گوينده به شلاق تا 74 ضربه مي شود. » و در ماه 146 بيان کرده:«قذف در مواردي موجب حد مي شود که قذف کننده بالغ و عاقل و مختار و داراي قصد باشد و قذف شونده نيز بالغ و عاقل و مسلمان و عفيف باشد…. » و در ماده 157 قانون مذکور بيان داشته است:«هر گاه کسي چند بار اشخاص را قذف کند و بعد از هر بار حد بر او جاري شود در مرتب چهارم کشته شود. »

3/4- قطع دست: کيفر سارق
 

سوره مائده آيات کريمه 38 و39: والسارق و السارقه فاقطعوا ايديهما جزاء بما کسبا نکالا من الله و الله عزيز حکيم»(38) «فمن تاب من بعد ظلمه واصلح فان الله يتوب عليه ان الله غفور رحيم»(39) دست مرد مرد و زن دزد به کيفر گناهي که کرده اند ببريد، اين عقوبتي است از جانب خدا، خدا قدرتمند و حکيم است(38) پس کسي که بعد از ظلمش توبه کند و با جبران گناه خود به اصلاح درآيد خدا او را خواهد بخشيد، خدا آمرزنده و مهربان است.
کيفر سارقي که بعد از ربودن اموال ديگران پشيمان نمي شود و نمي خواهد ظلم خويش را جبران کند آن است که دست او بريده شود.
و اگر سارق به سبب نحوه سرقت يا به علت تکرار جرم محارب و مفسد في الارض محسوب شود در آن صورت به مجازات محارب و مفسد في الارض محکوم مي گردد.
البته بايد توجه داشت که خداوند اگر در يک آيه به بريدن دست سارق دستور داده است و در آيات متعدد به انفاق، پرداخت زکات، دادن صدقه و قرض الحسنه امر فرموده و با قرار دادن ثروت هاي عمومي و بيت المال اعم از انفال، و بسياري از وجوهاتي نظير خمس و زکات در اختيار رسول خود، و بعد از رسول(ص) با قرار دادن آن ها در اختيار حکومت هاي مومن عادل مردمي، خواسته است و به امامت قرآن و در جهت اجراي عدالت و تامين امنيت و رفاه عمومي، ضمن به کيفر رساندن شخص مجرم، براي تقليل بيکاري، فقر مالي، جهل و ضعف ايمان و تقوا تلاش و سرمايه گذاري کنيم و رفع محروميت در زمينه هاي تغذيه، مسکن، کار، بهداشت، و آموزش و پرورش را از اهم اهداف خود قرار داده و در مسيري باشيم که از نظر رشد معنوي و مادي سرآمد امت ها، گرديم.
3/4/1- نمونه هايي از آيات مورد استناد در رابطه با مبحث سرقت:
3/4/1/1- اگر سارق به سبب نحوه سرقت يا به علت تکرار جرم محارب و مفسد في الارض محسوب شود، در آن صورت مي توان او را به استناد آيات 33 و 34 سوره مائده به مجازات محارب و مفسد في الارض محکوم نمود:
«انما جزاء الذين يحاربون الله ورسوله ويسعون في الارض فسادا ان يقتلوااو يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف او ينفوا من الارض ذلک لهم خزي في الدنيا ولهم في الاخره عذاب عظيم»(33 مائده)«الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم فاعلموا ان الله غفور رحيم» کيفر کساني که با خدا و رسولش مي جنگند و سعي شان آن است که در زمين فساد کنند آن است که کشته شوند يا به صليب شوند يا يک دست و يک پاي آنان از خلاف يکديگر قطع شود يا از زمين رانده شوند، اين براي ايشان خواري است در دنيا و ايشان را در آخرت عذابي عظيم است(33) مگر آنان که پيش از دست يابي برايشان توبه کنند، پس بدانيد خداوند آمرزنده و مهربان است (34 مائده)»
3/4/1/2- بعضي حقايق و راهکارهاي مهم و ضرورت انفاق:
«يا ايها الذين آمنوا انفقوا مما رزقناکم من قبل ان ياتي يوم لا بيع فيه و لا خله و لا شفاعه.. . » اي کساني که ايمان آورده ايد از آنچه به شما روزي داده ايم انفاق کنيد پيش از آن که روز فرا رسد که نه خريد و فروش در آن است و نه رابطه دوستي و نه شفاعت… »(254 بقره)- «و الذين استجابوا لربهم واقاموا الصلاه و امرهم شوري بينهم و مما رزقناهم ينفقون» و (از مومنين اهل توکل به خدا و آنان که نزد خداوند پاداشي نيکو و باقي ماندني داشت) آنانند که به پروردگار خويش پاسخ مثبت داده اند و نماز را بر پا ميدارند و امر آنها (بويژه در اداره کشور) به طريق شورا (و مشارکت و مشورت با يکديگر) صورت مي گيرد و از آنچه به ايشان روزي داده ايم انفاق مي نمايند. (38 شورا)»
3/4/1/3- لزوم پرداخت زکات و توجه به اينکه نحوه پرداخت زکات (اعم از ماليات حکومت اسلامي و کمک به افراد جامعه) نشان دهنده ايمان پرداخت کننده آن است:
«… ولينصرن الله من ينصره ان الله لقوي عزيز» خدا ياري مي کند کسي را که (با متابعت از حق و دفاع از عدالت، بطور مالي يا جاني در اجراي قوانين واقعي شرع)او را ياري نمايد، خدا توانا و عزتمند است(40 حج)
«الذين ان مکناهم في الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزکاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر… » کساني که اگر آنان را در زمين مکنت دهيم، نماز را بر پا مي دارند و زکات مي پردازند و امر به خوبي و نهي از بدي مي کنند. .. (41 حج) «انما وليکم لله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه ويوتون الزکاه و هم راکعون» جز اين نيست که دوست شما خداست و رسول او آنان که ايمان آورده اند، آنان که برپا مي دارند نماز را و مي پردازند زکات او را و ايشان رکوع کنندگانند. (55 مائده)
طبق آياتي نظير آيه 55 فوق الذکر، از نشانه ها ي مومن اصيل آن است که نه تنها زکات خود را به موقع و کامل پرداخت مي کند، زکات وي هر مقدار زياد هم باشد آن را در مقابل احسان و نعمتهاي خدا اندک مي بيند و مانند بدهکاري شرمنده، با طيب خاطر و متواضعانه بحالت خميده زکات مي دهد.
3/4/1/4- در رابطه با پرداخت صدقه:
«لا خير في کثير من نجواهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بين الناس… » در بسياري از نجواها خيري نيست، مگر براي کسي که به صدقه دادن يا نيکي کردن و يا اصلاح نمودن بين مردم توصيه نمايد… (114 نساء) و…
3/4/1/5- در خصوص قرض الحسنه:
«من ذا الذي يقرض الله قرضا حسنا فيضاعفه له اضعافا کثيره… » کيست به خدا قرض الحسنه دهد تا خدا آن را برايش چندين برابر کند. … (245 بقره)«… و اقيموا اصلاه و آتوا الزکاه و اقرضوا الله قرضا حسنا… » و نماز را بپا داريد و زکات را بپردازيد و وام دهيد خدا را وامي نيکو… (20مزمل)و…
3/4/1/6- در مورد انفال:
«يسالونک عن الانفال قل لله و الرسول… »اي رسول از تو راجع به انفال (يا اموال اضافي که فاقد مالک خصوصي مي باشد) سئوال مي کنند، بگو انفال براي خدا و رسول است(1 سوره انفال)«ما افاء الله علي رسوله من اهل القري فلله و للرسول ولذي القربي و اليتامي و المساکين وابن السبيل کي لايکون دوله بين الاغنياء منکم و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا… » خداوند آنچه را از انفال به رسولش از اهل آبادي ها ارزاني داشت از براي خدا و رسول نزديکان و يتيمان و درماندگان و راه گذران است تا (با مصرف آن ها در کارهاي اساس و بين نيازمندان جامعه) ميان ثروتمندان شما دست به دست نگردد… (7 حشر)»
3/4/1/7- آيه مربوط به خمس و موارد مصرف آن:
«و اعموا انما غنمتم من شيء فان لله خمسه و للرسول و لذي القربي و اليتامي و المساکين و ابن السبيل… » و بدانيد آنچه غنيمت بدست آورده ايد خمس آن (مانند انفال) از براي خدا و رسول و نزديکان و يتيمان و درماندگان و راه گذران است… (41 انفال)»
تبصره (در خصوص خمس): با توجه به وضعيت موجود و اينکه سازمان هاي مسئول ساماندهي ايتام و محرومين کشور براي انجام مسئوليت هاي خود فاقد امکانات کافي مي باشند و در اکثر شهرستانها براي نگهداري مجانين، مجرمين غير مسئول، ايتام و ساير محجورين بي سرپرست و اطفال و زناني که به علت اختلافات خانوادگي و طلاق ولگرد و خياباني شده اند مکاني وجود ندارد و کم توجهي به مسئله نگهداري، آموزش و اشتغال محجورين سبب افزايش جرائم و ناامني جامعه است، در صورتي که مراجع قانوني مسئول، نظير سازمان بهزيستي و کميته امداد، با موافقت و نظارت مسئولين رده بالاي کشور، ضمن تبليغ اهداف، برنامه ها و عملکرد خويش، افراد ملت را تشويق به انجام حکم منعکسه در آيه کريمه 41 سوره انفال و واريز خمس شرعي به حساب بانکي آن سازمان ها نموده، با تهيه املاک، آموزشگاه ها و کارگاه هاي مجهز کافي در مناطق مختلف کشور، وجوه دريافتي را جهت نگهداري- آموزش- اشتغال و تامين آتيه محجورين و محرومين هزينه و سرمايه گذاري کنند علاوه بر آنکه در رفع مشکلات موجود و در مبارزه با مفاسد و پيشگيري از جرائم موثر مي باشد. براي امنيت، رفاه و تعالي مردم و سربلندي قرآن و تحکيم نظامي اسلامي سودمند خواهد بود.

3/4/1/8- وجود عدالت ورزي حاکمان بر اساس آموزشهاي قرآن:
 

«… قل آمنت بما انزل الله من کتاب و امرت لاعدل بينکم… » بگو ايمان آوردم بدانچه فرستاد خدا از کتاب و مامور شدم که ميان شما عدالت کنم. .. (15 شوري)»…
3/4/1/9- وجود اطاعت از سرپرستان امور، در حدود وظيفه و مسئوليت آنان بايد تا جائي که بر خلاف آموزشهاي قرآن و سنت رسول خدا نباشد از مسئوليتي که در مصدر کارها قرار داده ايم اطاعت نمائيم تا همه امور ما بخوبي انجام پذيرد:
«يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول… » اي کساني که ايمان آورده ايد اطاعت کنيد خدا را و اطاعت کنيد رسول را و اوليا امر را و اگر در چيزي اختلاف کرديد آن را به(قرآن) خداو(سنت قرآني) رسول ارجاع دهيد(59 نساء) و…

3/4/1/10- بايد به امامت قرآن براي اصلاح امور فردي و اجتماعي تلاش کرد:
 

«اتبعوا ما انزل اليکم من ربکم و لا تتبعوا من دونه… » از آنچه از اطراف پروردگارتان بر شما نازل شده است پيروي کنيد و غير از آن را پيروي نکنيد… (3 عراف) «و هذا کتاب انزلناه مبارک فاتبعوه.. . » و اين کتابي است پر برکت و سرچشمه خيرات و نيکي ها، پس از آن پيروي کنيد… (155 انعام) «… ان اتبع الا ما يوحي الي… » (من رسول هم) از چيزي جز آنچه به من وحي کرده شده پيروي نمي کنم… (50 انعام)«… من قبله کتاب موسي اماما و رحمه … » از پيش از قرآن کتاب موسي امام و رحمت بود(12 احقاف و 17 هود)».
3/4/1/11- مي بايد عدالت را در کليه زمينه ها برقرار نمائيم تا انگيزه قابل توجيه براي ارتکاب جرايمي نظير سرقت باقي نماند:
«لقد ارسلنا بالبينات و انزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط… » همانا فرستاديم رسولانمان را با دلائل روشن و نازل کرديم با آنان کتاب و ميزان را تا مردم به عدالت قيام کنند… (25 حديد)»و…
3/41/12- خداوند براي بندگان خود امنيت و رفاه را مي پسندند:
«يريد الله بکم اليسر و لايريد بکم العسر… » خداوند راحتي شما را مي خواهد و ناراحتي شما را نمي خواهد… (185 بقره)«… ما يريد الله ليجعل عليکم من حرج… » خداوند نمي خواهد شما را در تنگنا قرار دهد(6 مائده)«و لو ان اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم برکات من السماء و الارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا يکسبون» اگر اهل قريه ها ايمان آورده و از نافرماني پرهيز کرده بودند هر آينه گشاده بوديم بر ايشان برکت ها از آسمان و زمين، ولکن تکذيب کردند پس گرفتيم ايشان را به آنچه کسب کردند(96 اعراف)»و…
3/4/1/13- هر چه تقواي مومنين به قرآن افزايش يابد، تدبر و دقت آنان در اين کتاب الهي بيشتر مي شود و در نتيجه بد و خوب را بهتر تشخيص مي دهند و ضمن دوري بيشتر از ارتکاب جرائم، سعي ايشان براي اصلاح خود و امور جامعه افزايش مي يابد:
«يا ايها الذين آمنوا تتقوا الله يجعل لکم فرقانا ويکفر عنکم سيئاتکم… »
اي کساني که ايمان آورده ايد اگر تقواي خدا را داشته (از نافرماني او بيمناک بوده و بخواهد طبق نظر خدا خوب) باشيد براي شما (قرآن را) وسيله تشخيص حق وباطل قرار دهد و (به وسيله) بدي هايتان را مي زدايد… (29 انفال)»و… (اميد است با مطالعه دقيق قرآن و تفکر در پديده هاي جهان قلب هايمان در برابر عظمت خدا نرم و خاشع شود و از بيم آن که مبادا موجب ناخشنودي خدا، يا مستوجب عذاب ناشي از نافرماني او شويم، قرآن را مرجع وامام خود قرار دهيم و در اثر آشنايي با مفاهيم و ضوابط آن، خير و شر، و حق و باطل را به درستي تشخيص داده و در اجتناب از عقايد، گفتار و اعمال خلاف حق موفق باشيم. )

3/41/14- مسلمانان بايد از لحاظ رشد، سرآمد امتها باشند:
 

«… و ان يکن منکم عشرون صابرون يغلبوا ماء تين و ان يکن منکم مئه يغلبوا الفا من الذين کفروا بانهم قوم لايفقهون»- به سبب آن که دشمنان شما نسبت به حق کافر و مردماني ناشکيبا و کم فهميد، اگر از شما بيست نفر با استفاده با استقامت باشند بر دويست نفر آنان غلب مي کنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر ايشان غلبه خواهند کرد(65 انفال)»و…
ما مسلمانان مي بايد با فهم قرآن و عمل به آن، از بهترين تدبير کنندگان امور«فالمدبرات امرا»(5 نازعات) و از نظر فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و رفاهي الگوي رشد و پيشرفت ساير ملت ها به عنوان بهترين امت«کنتم خير امه اخرجت للناس… »(110 آل عمران) شاهد و معرف حقانيت قرآن نزد جهانيان بوده «… تکونوا شهداء علي الناس… » (78 حج) از نظر دفاعي آنچنان قوي و مجهز باشيم که دشمن جرات تجاوز به قوق ما را نداشته باشد. «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوکم و آخرين من دونهم… (60 انفال)

3/4/2- بزه سرقت در قانون مجازات ايران:
 

بزه سرقت از جرايم عمديست و يکي از ارکان تشکيل دهنده آن سوء نيت مجرمانه مي باشد. قانون مجازات ايران در باب هشتم کتاب حدود شامل مواد 197 تا 203، در تعريف سرقت بيان داشته:«سرقت عبارت است از ربودن مال ديگري به طور پنهاني» و در مواد 198 و 200 در صورتي حکم قطع يد يا حد را قابل صدور مي داند که سارق: بالغ، عاقل، مختار، قاصد و غير مضطر باشد و بداند که مال غير را به ناحق و به عنوان دزدي مي ربايد و مال نيز در حرز مناسبي نگهداري شده باشد و محل نگهداري آن هم از سارق غصب نشده باشد و نيز ارزش مال مسروقه در هر بار سرقت کمتر از 4/5 نخود طلاي مسکوک نباشد همچنين مال متعلق به فرزند سارق يا اموال دولتي و وقف و مانند آن که مالک شخصي ندارد نباشد و سرقت در سال قحطي هم صورت نگرفته يا سارق قبل از بيرون آوردن مال از حرز دستگير نشده و نيز سارق نزد قاضي شکايت کرده و قبل از شکايت هم نه مال رابه سارق بخشيده و نه سارق را بخشيده باشد و مال مسروقه نيز قبل از ثبوت جرم از راه خريد و مانند آن به ملک سارق درنيامده و يا سارق قبل از ثبوت سرقت توبه نکرده باشد.
توضيح آن که قانونگذار محترم در ماده 201، حد سرقت را در مرتبه اول قطع چهار انگشت دست راست سارق از انتهاي آن، و در مرتبه دوم قطع نصف کف پاي چپ و مرتبه سوم حبس ابد، و در مرتبه چهارم اعدام مي داند. در ماده 203 سرقتي را که فاقد شرايط اجراي حد باشد و موجب اخلال در نظم يا خوف شده يا بيم تجري مرتکب يا ديگران باشد موجب يک تا پنج سال حبس دانسته است. و در فصل بيست و يکم کتاب تعزيرات و مجازات هاي بازدارنده شامل مواد 651 و 667 براي بسياري از اقسام سرقت مجازات حبس و شلاق تعيين نموده است.
منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 14و15

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد