فرشتگان رحمت (3)
فرشتگان رحمت (3)
(أَلا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشرَى فى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فى الآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِك هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)(2)
وضعيت مؤمن گناهكار پس از مرگ
پيش تر گذشت كه بنابر روايتي از اميرمؤمنان (عليه السلام) انسان ها در هنگام مرگ سه دسته اند: گروهي با بشارت به نعمت ابدي رو به رو مي شوند، دسته اي با اعلام عذاب ابدي و برخي نيز سرنوشتشان ناشناخته و مبهم است.
دسته اوّل مطيع محض اوامر و نواهي معصومانند ودسته دوّم دشمنان اهل بيت و مخالف اوامر و نواهي آنان هستند و دسته سوّم در عين مؤمن بودن، گناه كارند.
گروه سوّم در هنگام مرگ ذره ذره اعمال، حركات، اوصاف، نيات، تمايلات و اخلاقي را كه كسب كرده اند، مي بينند؛ ولي بلا تكليف بوده سرنوشتشان مبهم است! اينان به رغم مؤمن بودن، در زندگي دنيوي گناه كرده و به نفس خويش اسراف نموده اند! در روايات و آيات، اسراف بر نفس همان گناه و تخطّي از اوامر و نواهي الهي است. اينان هر چند مخالف محض نبوده اند؛ ولي مطيع محض نيز نبوده و نفسانيّت خويش را ذبح نكرده اند و جنبه ي ملكي را بر جنبه حيواني برتري نداده اند. به ظاهر وضعيت ما با اين دسته ي سوّم سازگارتر است؛ چرا كه مطيع محض نيستيم و در زندگي مرتكب گناه مي شويم! از اين رو بايد با تضرّع، توسّل و مجاهدت بكوشيم خويش را از زمره ي اين دسته خارج كرده و به زمره ي دسته اوّل وارد شويم. در اين امر نيز نبايد لحظه اي غفلت كنيم يا آن را به تأخير اندازيم، زيرا مرگ به سرعت مي آيد و پيامدهاي آن بسيار سخت است! و لحظه اي كه ازعمر مي گذرد، به ورود به برزخ و بزرخ ها نزديك تر مي شويم.
بايد از دعاهاي نقل شده از اهل بيت (عليهم السلام) اين حقيقت را بياموزيم كه ما نيازمند به نيايش و تضرّع هستيم. بايد از سيدالشهدا (عليه السلام) در دعاي عرفه اش بياموزيم كه چطور دعا كرده و چگونه بگرييم؟ امام حسين (عليه السلام) ــ با آن همه عظمت و مرتبت وجودي ــ در قسمت هاي پاياني دعاي عرفه، با اشك و آه و با صداي بلند پروردگار خويش را صدا مي كرد: يا اسمع السامعين، يا ابصر الناظرين، و يا اسرع الحاسبين، و يا ارحم الراحمين» ؛ «اي شنواترين شنوندگان و اي بيناترين بينايان، و اي سريع ترين حسابگران و اي مهربان ترين مهربانان!». و مي فرمود: «…اسئلك فكاك رقبتي من النار …» ؛ «از تو مي خواهم از آتش دوزخ رهايي بخشي». اين دعاها كاملاً جدّي است و به ما مي آموزد كه چگونه دعا كنيم و از خدا چه بخواهيم و… .
شرايط نزول فرشتگان رحمت
اگر بخواهيم اهل نجات باشيم و فرشتگان رحمت و حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم (عليهم السلام) در هنگام مرگ و پس از آن به ياري ما بيايند، بايد پاك و پاكيزه باشيم و خويش را از رذايل تطهير كنيم. بايد ورع را پيشه ي خويش سازيم و اهل عمل صالح باشيم و…امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
«والذي بعث محمدا بالنبوة و عمل روحه الي الجنة ما بين احدكم و بين ان يغتبط و يري سروراً او تبين له الندامة و الحسرة الا ان يعاين ما قال الله عز وجل في كتابه (عن اليمين و عن الشمال قعيد) و اتاه ملك الموت بقبض روحه فينادي روحه فتخرج من جسده فاما المؤمن فما يحسن بخروجها و ذلك قول الله سبحانه و تعالي: (يَا أيَّتُهَا النَّفْسُ الْمَطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَي رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي) ثم قال: ذلك لمن كان ورعا مواسياً لاخوانه وصولاً لهم [اي كثير الاعطاء لهم] و ان كان غير ورع و لا وصول لاخوانه قيل له: ما منعك من الورع و المواساة لاخوانك؟ انت ممن انتحل المحبة بلسانه و لم يصدق ذلك بفعل و اذا لقي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) لقاهما معرضين، مقبطين في وجهه، غير شافعين له؛ قال سدير: من جدع الله انفه، قال ابوعبدالله (عليه السلام): فهو ذاك»؛(3)
«قسم به كسي كه حضرت محمد را به نبوت مبعوث داشت و روحش را به جنب رسانيد! ميان شما و بين [مرتبه اي] كه غبطه خورده شويد و [در آن مرحله] سرور [و ابتهاج و شادماني] را ببينيد و يا [ميان شما و بين مقامي كه] پشيماني و حسرت براي شما آشكار گردد فاصله اي نيست؛ مگر آنكه معاينه [و مرگ] بيايد [و مسأله براي هر دو گروه حلّ شود، گروهي به منزلتي كه مورد غبطه ديگران است و برخي به جايگاهي كه جز ندامت چيز ديگري نيست نايل شوند]. خداوند عز و جل در كتابش فرمود: «[آن گاه كه دو فرشته دريافت كننده] از راست و چپ، مراقب نشسته اند»(4) و ملك الموت براي قبض روح آن دو [گروه] مي آيد؛ پس روحش را ندا مي كند و روح از جسدش خارج مي گردد. پس چه نيكو است خروج روح مؤمن [يعني چون ملك الموت با چهره ي رحمت بر او ظاهر مي شود، مؤمن سنگيني مرگ را احساس نمي كند و روحش به آساني قبض مي شود] و اين همان نداي خداوند سبحان است [كه فرمود:] «اين نفس مطمئنه! خشنود و خدا پسند به سوي پروردگارت بازگرد و در ميان بندگان من درآي، و در بهشت من داخل شو…»(5) [اين مقام و منزلت و حالت] براي كسي است كه داراي «ورع» بوده، نسبت به برادران ديني خويش مواسات كرده و به مشكلات آنان رسيدگي كند[؛ولي] اگر با ورع نبوده و به مشكلات برادران ديني خويش توجهي نكند، به او گفته مي شود: چه چيزي تو را از ورع و مواسات نسبت به برادرانت باز داشت؟ تو از جمله كساني بودي كه از محبت [خدا، رسول، مؤمنان و قرآن] در زبان دم مي زدي؛ ولي در عمل اين محبّت را تصديق نمي كردي؟!هنگامي كه چنين فردي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و اميرمؤمنان (عليه السلام) را ملاقات كند؛ آن دو بزرگوار از او روي برگردانيده، چهره اشان نسبت به وي گرفته مي شود و او را شفاعت نمي كنند. سدير [راوي حديث] گفت: خداوند بيني [چنين افرادي] را به خاك مي مالد؟! امام صادق (عليه السلام) فرمود: بله، [بيني آنان در آن روز به خاك ماليده خواهد شد]».
از اين حديث گران سنگ به خوبي استفاده مي شود كه نزول ملائكه رحمت وآسان شدن مرگ و مدارا كردن ملك الموت و اعوان او، براي مؤمني است كه داراي سه شرط باشد: 1.با ورع بودن؛ 2.مواسات با برادران ديني؛ 3.كوشش در رسيدگي به مشكلات برادران ديني. اگر اين سه شرط نباشد، علاوه بر آنكه فرشتگان رحمت مددكار آدمي نخواهند بود؛ رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و اميرمؤمنان (عليه السلام) نيز با غضب و روي گرداني و شفاعت نكردن، با او برخورد خواهند كرد و اثرات وضع و آثار زيانبار و جبران ناپذير اين روي گرداني، خارج از تصور و تصوير ما است.
حقيقت ورع
«ورع» مرحله بالاتر تقوا است. پرهيزگاران و متقيان، واجبات را انجام مي دهند و گناهان و نواهي الهي را ترك مي كنند؛ ولي اهل ورع علاوه بر اين، يك احتياط و دقت بيشتر هم دارند؛ يعني، از ترس اينكه مبادا به حرام و گناهي بيفتند، از انجام دادن امور بسياري خودداري مي ورزند. براي مثال علاوه بر اجتناب از مال حرام، از مالي كه احتمال دارد او را به حرام نزديك كند، مي پرهيزند، مجاهدت و سلوك عملي بدون ورع، به جايي كه بايد برسد، نخواهد رسيد! اجتهاد با ورع، روزه ي با ورع، نماز با ورع و ترك معاصي با ورع، آدمي را به مدارج عالي نايل مي گرداند. اهل باطن و معنا و سالكان حقيقي با اين ويژگي به مراتب بالاتر و والاتر و برتر بار يافته اند. اگر مجاهدت بدون ورع باشد، سودي نخواهد داشت و بابي از ابواب سلوك باز نخواهد شد، آنچه خوبان مي فهمند، دانسته نخواهد شد و آنچه نيكان مي رسند، به دست نخواهد آمد و اين حقيقتي است كه در روايت زير به آن اشاره شده است:
«علي بن ابراهيم، عن ابيه، علي ابن ابي عمير، عن ابي المغرا، عن زيد الشحام، عن عمرو بن سعيد بن هلال الثقفي، عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال: قلت له، اني لا القاك الا في السنين فاخبرني بشيء آخذبه، فقال: اوصيك بتقوي الله و الورع و الاجتهاد و اعلم انه لا ينفع اجتهاد لا ورع فيه»(6)
«عمر بن سعيد بن هلال ثقفي بر اساس روايتي که علي بن ابراهيم نقل فرموده، گويد: به امام صادق (ع ) عرض كردم: من به جز چند سال يك بار شما را ملاقات نمي كنم، به من چيزى بگوييد كه آن را داشته باشم. آن حضرت فرمود: تو را سفارش مي كنم به تقواى خدا و ورع و كوشش و بدان كه كوششى كه در آن ورع نباشد، سود ندهد».
ما نيز بايد از همه ي گناهان اجتناب كنيم و از جمله افرادي باشيم كه به برخي از گناهان اهميت نمي دهند و بعضي ديگر را ترك مي كنند! مراقب باشيم تا هيچ گناهي را مرتكب نشويم، از نامحرم بپرهيزيم، از حسادت دوري جوييم و از خودخواهي تهي شويم و…در اين ميان از گناهان قلبي غفلت نكنيم كه قبل از ظاهر به باطن ما نظر مي شود. از جمله افرادي نباشيم كه با گرفتاري ديگران خوشحال و خرسند مي شوند و با موفقيت و كاميابي دوستان و نزديكان، دلگير و غم زده و رنجور مي گردند! اگر چنين هستيم، بايد به معالجه ي خويش بپردازيم كه گناه قلبي خطرناك و خانمان براندازتر از گناهان غير قلبي است؛ هر چند آن گناهان نيز در جاي خويش، آدمي را به ورطه ي هلاكت مي كشاند. از طرفي به توجيه گناه گرفتار نشويم كه اين كار بدتر و شوم تر از خود گناه است.
كمك به برادران ايماني
مؤمن علاوه بر «ورع»، بايد به فكر مشكلات ديگران باشد و به اندازه ي توان و وسعش، در رفع گرفتاري برادران ديني خود بكوشد. اگر در ميان وابستگان، دوستان و همسايگان نيازمندي يافت، لحظه اي در كمك ترديد نكند؛ اگر تمكن مالي داشته باشد، مورد اغواي شيطان قرار نگيرد كه مدام وسوسه مي كند…بايد از خدا خواست كه باب چنين توجيهاتي را ببندد كه جز محروميت و خسران در دنيا و آخرت، نتيجه ديگري نخواهد داشت. خداوند متعال پرهيزگاران را اين گونه توصيف مي فرمايد: حق و قسمتي از اموال خويش براي محرومان و نيازمندان قرار مي دهند و آن را به اهلش رسانيده و اين بخش معين را از مال خويش خارج مي سازند:
(إِنَّ الْمُتَّقِينَ فى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ * آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذَلِك محْسِنِينَ * كانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ مَا يهْجَعُونَ * وَ بِالأسحَارِ هُمْ يَستَغْفِرُونَ* وَ فى أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائلِ وَ المَْحْرُومِ)(7)
«پرهيزگاران در باغ ها و چشمه سارانند* آنچه را پروردگارشان عطا فرموده مىگيرند، زيرا كه آنها پيش از اين نيكوكار بودند، و از شب اندكى را مىخوابيدند و در سحرگاهان [از خدا] آمرزش مي طلبيدند و در اموالشان براى سائل و محروم حقى [معيّن] بود».
عواقب شوم كمك نكردن به برادران ايماني
اگر دل نيازمندي به دليل نيازش شكسته شود و در برابر همسر و فرزندان خويش ــ به جهت عدم پاسخ گويي به احتياجات اوليه آنان ــ شرمنده و سرافکنده باشد؛ چه کسي اين شکستگي را بايد جواب دهد؟! چه فردي مسؤول شرمساري است؟! در روايات براي شخصي كه تمكن مالي دارد، ولي به دليل وسوسه هاي شيطاني، انفاق نمي كند و به مشكلات معيشتي ديگران توجهي ندارد؛ عواقب شومي مطرح شده است؛ به عنوان نمونه:
1.امام صادق (عليه السلام) فرمود:
«ايما مؤمن منع مؤمنا شيئا مما يحتاج اليه و هو يقدر عليه من عنده او من عند غيره اقامه الله يوم القيامة مسودا وجهه مرزقة عيناه مغلولة يداه الي عنقه فيقال: هذا الخائن الذي خان الله و رسوله ثم يؤمر به الي النار»(8)
«هر مؤمني كه مؤمن ديگري را از چيز خود يا ديگري كه قدرت بر آن دارد، منع كند و آن مؤمن نيز نيازمند آن چيز است؛ روز قيامت خداوند او را با روي سياه و چشم كبود و دست هاي بسته به گردن، روي پا نگه دارد. پس گفته شود: اين است آن خيانت كاري كه به خدا و رسولش خيانت كرده! سپس فرمان دهند كه او را به دوزخ برند».
2.امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
«يا يونس! من حبس حق المؤمن اقامه الله عز وجل يوم القيامة خمسمائة عام علي رجليه حتي يسيل عرقه او دمه و ينادي مناد من عندالله: هذا الظالم الذي حبس عن الله حقه قال: فيوبخ اربعين يوما ثم يؤمر به الي النار»(9)
«اي يونس [بن ظبيان] هر كه حق مؤمني را حبس كند، خداي عز و جل در روز قيامت پانصد سال او را روي دو پا نگه دارد تا عرقش يا خونش [ترديد از راوي حديث است] جاري شود، و منادي از جانب خداوند ندا كند: اين است آن ستمكاري كه حق خدا را از او حبس كرده است…پس چهل روز سرزنش شود، سپس فرمان داده شود اورا به دوزخ برند».
3.امام صادق (عليه السلام) فرموده است:
«من كانت له دار فاحتاج مؤمن الي سكناها فمنعه اياها قال الله عز و جل: يا ملائكتي ابخل عبدي علي عبدي بسكني الدار الدنيا؟ و عزتي و جلالي لايسكن جناني ابدا»(10)
«هر كه خانه داشته باشد و مؤمني به نشستن در آن نيازمند است و از او جلوگيري كند[يا دريغ كند]، خداي عز و جل [به فرشتگانش] خطاب مي كند: اي فرشتگان من! بنده ي مؤمن به بنده ي ديگرم از نشستن در خانه ي دنيا بخل ورزيد؛ به عزت و جلال خودم سوگند! او هرگز ساكن بهشت من نگردد».
«عن علي بن جعفر قال: سمعت ابا الحسن (عليه السلام)…يقول: من قصد اليه رجل من اخوانه مستجيراً به في بعض احواله فلم يجره بعد ان يقدر عليه فقد قطع ولاية الله تبارك و تعالي»(11)
«علي بن جعفر گويد: از حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) شنيدم كه مي فرمود: هر كه از برادران [ديني اش] آهنگ او كند تا به او، درباره ي برخي از گرفتاري هايش پناهنده شود و او پناهش ندهد ــ با اين كه توانايي بر آن دارد ــ ولايت و دوستي خدا را از خود بريده است».
به هر حال بايد به اين حقيقت واقف شد كه فرشتگان رحمت، بر هر مؤمني نازل نمي شوند. ملك الموت و اعوان او از سويي و حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه معصومين (عليهم السلام) از سوي ديگر و ملائكه رحمت از جانب ديگر، به ياري مؤمني مي آيند كه اهل ورع بوده، نسبت به برادران ايماني خود مواسات داشته باشد و به مشكلات آنان رسيدگي كند.
پينوشتها:
1. 73/3/1(مصادف با عيد سعيد قربان).
2.يونس (10)، آيات 62ــ64.
3.بحارالانوار، ج6، ص 187 و 188؛ ح21.
4.ق(50)، آيه 17.
5.فجر (89)، آيات 27ــ30.
6.اصول كافي ، ج3، ص 121، ح1.
7.ذاريات (51)، آيات 15ــ 19.
8.اصول كافي، ج4، ص 72 و 73، ح1.
9.همان، ص 73 ، ح2.
10.همان، ص 73 و 74، ح3.
11.همان، ص 74، ح4.
منبع : کتاب ملائکه(سلسله دروس معارف اسلامی 1)گفتارهای آیت الله محمد شجاعی،تنظیم و نگارش کاشفی،انتشارات وثوق- 1385
/ج