عاشورا نقش بى همتاى زينب(س)(3)
«خداوندا! عليه اين قوم گواه باش! همانا جوانى به مبارزه آنان رفت كه در گفتار، اخلاق و خلقت[اندام] شبيهترين مردم به پيامبر تو است. هرگاه ما مشتاق ديدار پيامبرت مىگرديديم، بهچهره او نگاه مىكرديم. خداوندا! بركات زمين را از آنان بازدار، آنها را به شدت پراكنده كن و…»
نقش حضرت زینب (علیها السلام) از کربلا تا شام (3)
همراهى با برادر در روز عاشورا
زينب كبرا(س) در همه حوادث دوران سفر و به ويژه حوادث جانكاه و جانگداز روز عاشورا، در كنار برادر و يار و مددكار او بود، كه تنها به چند مورد از آنها كه در تاريخ ذكر شده است اشاره مى كنيم.
1. بر بالين على اكبر(ع)
يكى از صحنه هايى كه بر امام حسين(ع) بسيار سخت گذشت، شهادت فرزندش على اكبر(ع) بود. هنگامى كه على اكبر به ميدان مى رفت، امام حسين(ع)، انگشت سبابه اش را به سوى آسمان نشانه رفت و گفت:
«خداوندا! عليه اين قوم گواه باش! همانا جوانى به مبارزه آنان رفت كه در گفتار، اخلاق و خلقت[اندام] شبيه ترين مردم به پيامبر تو است. هرگاه ما مشتاق ديدار پيامبرت مى گرديديم، به چهره او نگاه مى كرديم. خداوندا! بركات زمين را از آنان بازدار، آنها را به شدت پراكنده كن و…»
تحمل اين صحنه به قدرى بر امام حسین(ع) سخت و دشوار آمد كه او را كه مظهر رأفت و رحمت خداوند است به نفرين عليه آنان واداشت. زينب كبرا(س) در اين موقعيت دشوار برادرش را تنها نگذاشت. هنگامى كه امام حسين(ع) بر بالين بدن غرق در خون فرزندش بود، حميدبن مسلم گويد:
«بسان طلوع خورشيد، زنى از خيمه ها خارج شد و شتابان با آه و ناله و فغان به سوى امام حسين(ع) رفت. او مى گفت: «اى عزيزم! اى ميوه دلم!، اى نور ديده ام!» هنگامى كه در باره آن زن پرسيدم، به من گفته شد او زينب دختر على(ع) است. زينب آمد و خود را بر بدن فرزند برادر انداخت. امام حسين(ع) دست خواهر را گرفت و به خيمه ها بازگرداند.»[16]
شهادت فرزند
آنچه مسلم است يكى از فرزندان حضرت زينب(س) به نام عون در كربلا به شهادت رسيد.[17] ولى از واكنش زينب كبرا(س) در برابر شهادت فرزند گزارشى نقل نگرديده است. اين مطلب، به احتمال زياد، گوياى آن است كه آن بانوى بزرگوار در برابر شهادت فرزند خويش صبر و بردبارى پيشه كرده است، مبادا گريه و زارى او بر اندوه و ناراحتى برادر بيفزايد، و از عقيله بنى هاشم -كسى كه احساسات خود را تحت نيروى فكر و انديشه مهار كرده است و آن را تنها در راه رضاى خدا و رسالتى كه از جانب او برايش تعيين گرديده است، به كار مى گيرد – جز اين نيزانتظارى نيست. – زينب كبرا(س) بر بالين فرزند برادر آن گونه گريه و زارى مى كند، تا شايد قدرى از اندوه برادر بكاهد، و در شهادت فرزند به اين صورت بردبارى و صبر پيشه مى كندتا مبادا بر اندوه برادر بيفزايد.
دفاع از يادگار حسن مجتبى(ع)
عبدالله فرزند امام حسن(ع) از كسانى بود كه در كربلا حضور داشت؛ ولى به دليل آن كه به سن بلوغ نرسيده بود از حضور او در ميدان نبرد جلوگيرى مى شد. پس از آن كه همه اصحاب و ياران امام حسين(ع) به شهادت رسيدند، و امام(ع) يكه و تنها در وسط ميدان واپسين لحظات عمر مباركش را سپرى مى كرد، عبدالله از آشفتگى اوضاع استفاده كرد و به سرعت خود را به امام حسين(ع) رساند. زينب(س) نيز – كه مسئوليت مراقبت از زنان و كودكان را برعهده داشت – براى بازگرداندن عبدالله به سوى ميدان آمده، امام حسین(ع) به زينب(س) دستور داد تا يادگار برادر را به خيمه ها بازگرداند. ولى عبدالله كه شايد پس از ساعتها انتظار خود را به كنار عمو رسانده بود، از بازگشت به خيمه ها خوددارى كرد، و گفت: «نه به خدا سوگند! از عمويم جدا نمى شوم!»
در اين گيرودار بودند كه ابجر بن كعب براى كشتن امام حسين(ع) به ميدان آمد. عبدالله بامشاهده ابجر فرياد برآورد: «واى بر تو اى فرزند زن پليد! آيا مى خواهى عمويم را به شهادت رسانى؟»
ابجر شمشيرش رابه سوى عبدالله نشانه رفت و دست كوچك عبدالله را كه به عنوان سپربالاى سرش گرفته بود، به پوست آويزان كرد امام حسين(ع) فرزند برادر را در آغوش كشيد و به او دلدارى مى داد كه ناگهان حرمله به وسيله تيرى، عبدالله را در دامن عمو به شهادت رساند.[18]
آخرين تلاش
امام حسين(ع) در واپسين لحظات زندگى خود بر اثر كثرت جراحات و خونريزى قدرت حركت و جنگيدن را از دست داده بود، و بر زمين افتاده بود. سپاه سفاك و ددمنش عمر سعد از هر سو بر امام(ع) حمله مى كردند. هر كس با هر سلاح و وسيله اى كه در اختيار داشت، بر بدن مقدس امام(ع) ضربه اى وارد مى كرد. زينب كبرا(س) كه شاهد سفاكى ها و ددمنشى هاى يزيديان بود، وظيفه خود مى دانست كه به هر قيمت و از هر راه ممكن از جان مقدس برادردفاع كند؛ ولى از يك زن تنها در ميان دهها هزار سپاه چه كارى ساخته بود. زينب كبرا(س) به عنوان آخرين تلاش براى دفاع از جان امام حسين(ع)، عمر سعد ملعون فرمانده سپاه رامخاطب قرار داد. گفت:
«اى عمر سعد! ابا عبدالله را مى كشند و تو نظاره مى كنى؟»
سخن زينب اشك از چشمان پليد عمر سعد بر گونه ها و محاسن او سرازير كرد، و چهره از زينب برتافت.[19]
حضور سياسى حضرت زينب(س) پس از شهادت امام حسين(ع)
پس از شهادت امام حسين(ع) رسالت خطير و سنگين زينب كبرا(س) آغاز شد. او درسخت ترين شرايط جسمى و روحى، بزرگترين و خطيرترين مسئوليتها را به عهده گرفت و با موفقيت كامل آن را به انجام رساند.
از نظر روحى روزهاى متمادى بود كه در محاصره سپاه انبوه دشمن قرار داشتند، دشمنى كه به هيچ يك از اصول انسانى، اسلامى پايبند نبود و از هيچ جنايتى در حق آنان كوتاهى نمى كرد. حضرت زينب(س) در مدت كمتر از يك روز تعداد زيادى از برادران، برادرزادگان،عموزادگان خود را در مقابل چشمانش با بدترين و فجيع ترين شيوه از دست داده بود، كه سوگ هر يك از آنان كافى بود، هر انسان قوى و نيرومندى را به زانو درآورد و براى مدتى طولانى زندگانى او را از مسير عادى و معمولى خارج سازد. علاوه بر همه اينها حداقل يكى از فرزندان حضرت زينب(س) در برابر ديدگانش در كربلا به شهادت رسيد، و روشن است كه سوگ فرزند تا چه اندازه براى مادر سخت و شكننده است. بسيارى از زنان در برابر سوگ فرزند، خود را مى بازند و يا لااقل براى مدت طولانى از حال طبيعى خارج مى شوند. مهمتر از همه اينها براى زينب كبرا(س) شهادت برادر بود، برادرى كه آگاهى از شهادتش در شب عاشورا زينب را از حال عادى خارج ساخت. مصيبتى كه آسمانها و زمين قدرت تحمل آن رانداشتند و…
عقيله بنى هاشم وظيفه داشت، در چنين شرايط جسمى وروحى در ميان دشمن و در حال اسارت و در حالى كه از هر نظردر وضعيت نامساعد و نامناسب جسمى و روحى به سر مى برد -شرايطى كه قلم و بيان واقعاً از توصيف آن عاجز وناتوان است -بزرگترين و عظيم ترين مسئوليتها را انجام دهد. تصور عظمت و بزرگى كارى كه زينب(س) انجام داد، هر انسان منصف و حق جويى را در برابر عظمت شخصيت و بزرگى اين بانوى بزرگ به كرنش و تحسين و ستايش وا مى دارد.
زينب كبرا(س) پس از شهادت امام حسين(ع) سه وظيفه و رسالت مهم بر عهده داشت، نخست پرستارى از امام سجاد(ع) و حمايت و دفاع از جان آن حضرت در برابر تعرضات و تهاجمات دشمن، دوم حمايت و دفاع از زنان و كودكان اهل بيت(ع) و سوم مسئوليت پيام رسانى خون شهيدان و بيدارگرى و آگاهى بخشى به مسلمانان.
پرستارى و حمايت از امام سجاد(ع)
بر اساس اعتقاد شيعه پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) رهبرى مسلمانان و امامت امت اسلامى از سوى خداوند به حضرت على(ع) واگذار گرديده است. پس از آن حضرت امام حسن مجتبى(ع) و امام حسين(ع) به ترتيب امام و رهبر مسلمانان هستند. و بعد از امام حسين(ع) امامت در ميان نسل او و فرزندانش به وديعه نهاده شده است.ولى چنانچه گذشت عبيدالله بن زياد دستور كشتن تمام مردانى را كه همراه امام حسين(ع) در كربلا حضور داشتند، صادر كرده بود. از اين رو براى استمرار و تداوم خط ولايت و رهبرى مسلمانان، مشيت و خواست خداوند، بر اين تعلق گرفته بود، كه امام سجاد(ع) در واقعه كربلا زنده بماند و براى تحقق اين مقصود، آن حضرت در واقعه كربلا بيمار بود. بيمارى امام سجاد(ع) از دو جنبه به زنده بودن ایشان كمك مى كرد، نخست آن كه وظيفه دفاع از امام حسين(ع) را از عهده او برمى داشت، و دوم آن كه زمينه دفاع از آن حضرت را در برابر تعرضات دشمن فراهم مى آورد؛ ولى با اين حال نبايد تصور كردكه بيمارى امام سجاد(ع) زنده ماندن آن حضرت را به طورصددرصد تضمين مى كرد و در مورد حفظ جان و پاسدارى و حراست از جان امام(ع) هيچ تكليف و وظيفه اى متوجه كسى نبود. چنين نيست كه خداوند تنها از طريق نيروهاى غيبى و معجزه از دين خود پاسدارى و محافظت نمايد؛ بلكه خواست و اراده خداوند بر اين تعلق گرفته، كه در حدّ ممكن كارها بر اساس روال طبيعى و از طريق علل و اسباب مادى و ظاهرى انجام پذيرد. تنها در مواردى كه اولاً حفظ و بقاء اسلام بر انجام كارى متوقف باشد و بدون آن اسلام به طور كلى و براى هميشه با خطر نابودى وزوال رو به رو گردد و ثانياً تحقق و انجام آن كار از راه هاى عادى و معمولى ممكن نباشد و از حيطه قدرت و توان مسلمانان خارج باشد، در چنين شرايطى است كه خداوند در حدّ ضرورت و نياز،نه بيشتر، نيروهاى غيبى را به امداد و كمك مسلمانان و پيشوايان معصوم(ع) مى فرستد. هرگز نبايد اين گونه تصور كرد، كه خداوند بدون فداكارى و جان فشانى مسلمانان و تحمل سختى ها،مشكلات، محروميتها و تقديم شهيد و جانباز و… ، دشمنان اسلام و مسلمانان را نابود و اسلام را پيروز مى گرداند.
هنگامى كه مشركان مكه نقشه قتل و كشتن رسول گرامى اسلام(ص) را كشيدند خداوند متعال به وسيله وحى آن حضرت را از توطئه قريش آگاه كرد. و در غار ثور نيز به عنكبوت دستور داد تا با تنيدن تار در مقابل درِ ورودى غار، احتمال وجود آن حضرت را در غار نزد مشركان مكه منتفى سازد؛ چرا كه اولاًحفظ و تداوم اسلام در آن شرايط وابسته به حفظ جان مقدس پيامبراکرم(ص) بود، و با كشته شدن آن حضرت اسلام به كلى از ميان مى رفت و ثانياً آگاهى پيامبر(ص) از توطئه قريش و منحرف كردن اذهان مشركان از مخفىگاه آن حضرت جز از طريق معجزه و نيروى غيبى ممكن نبود؛ ولى پيامبر اكرم(ص) و حضرت على(ع) بقيه كارها را با تحمل رنج و سختى فراوان به صورت عادى انجام دادند. حضرت على(ع) در بستر پيامبر اكرم(ص) خوابيد، تا آن حضرت فرصت كافى براى مخفى شدن در غار ثور را داشته باشد. رسول خدا(ص) براى منحرف كردن ذهن مشركان به جاى حركت به سوى مدينه در خلاف جهت مدينه در غار ثور مخفى شد و… اگرسنت خدا بر اين تعلق گرفته بود كه همه كارها از طريق معجزه و نيروى غيبى انجام پذيرد، چه كسى از پيامبر(ص) در اين باره شايسته تر و سزاوارتر بود؛ ولى با اين كه خداوند مى توانست در يك لحظه پيامبر (ص) را بدون هيچ زحمتى به مدينه منتقل كند،چنين نكرد، و رسول خدا(ص) با تحمل رنج و زحمت فراوان از مكه به مدينه هجرت فرمود. دراين باره نمونه هاى فراوانى در تاريخ اسلام وجود دارد كه به همين يك مورد بسنده مى كنيم.
در بحث ما نيز حفظ و تداوم اسلام و به ثمر رسيدن قيام امام حسين(ع) متوقف بر زنده ماندن امام سجاد(ع) بود. و حفظ و حراست از جان مقدس امام(ع) در آن شرايط از قدرت و توان انسان و از طريق اسباب و علل عادى و معمولى ممكن نبود، و نيازمند امدادهاى غيبى بود؛ ولى چنانچه گفته شد، سنت خدا بر اين تعلق گرفته است، كه تنها در حدّ ضرورت و به مقدار حداقل از نيروى غيبى استفاده شود. خداوند متعال براى اين كار امام سجاد(ع) را بيمار كرد و شرايطى به وجود آورد كه با استفاده از آن بتوان از جان مقدس امام سجاد(ع) دفاع كرد. بيمارى امام(ع) دو وظيفه بسيار مهم و سنگين ايجاد مى كرد، يكى پرستارى از آن حضرت درآن شرايط بسيار سخت پيش از شهادت امام حسين(ع) و پس از آن، و ديگرى دفاع از آن حضرت در برابر تعرضات دشمنى كه به هيچ يك از اصول انسانى، اسلامى پايبند نبود و حتى به طفل شيرخوار هم رحم نمى كرد. مسئوليت اين دو وظيفه خطير و بسيار دشوار بر عهده كسى جز زينب كبرا(س) نبود. حضرت زينب در تمام طول سفر پيوسته مراقب امام سجاد(ع) بود و فداكارى ها و از جان گذشتگى هاى او بود كه توانست جان مقدس امام(ع) را از خطرات محافظت نمايد. در قسمت بعد به پارهاى از حمايت هاى حضرت زينب(س) از امام سجاد(ع) اشاره مى كنيم.
پينوشتها:
[18]. علامه مجلسى، همان، ج45، ص53 – 54.
[19]. همان، ج45، ص55.
منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 26.
/ج