نگاهي به انگيزه هاي ديني ـ اجتماعي وقف نامه ها (1)
نگاهي به انگيزه هاي ديني ـ اجتماعي وقف نامه ها (1)
مقدمه
اين تحقيق در دو بخش تنظيم شده است:
الف) نگاهي به اهميت وقف در فرهنگ اسلامي و ساير فرهنگ ها و توجه به انگيزه هاي آن؛
ب) نگاهي به انگيزه هاي ديني ـ اجتماعي وقف نامه ها.
در بخش نخست با استفاده از منابع، وقف از ديدگاه فقه اسلامي ـ البته فقط فقه شيعه ـ مورد بررسي و ارزيابي قرار مي گيرد و از انواع وقف، نظارت بر آن، انگيزه ها و نيازهاي وقف، در ساير فرهنگ ها و پيشينه ي وقف در فرهنگ اسلامي به اختصار سخن مي گوييم. بخش دوم منحصراً به ذکر انگيزه هاي ديني و اجتماعي واقفان با توجه به متن وقف نامه ها و بررسي آنها مي پردازيم.
در اين بخش از مجموع 40 وقف نامه اي که به نحوي به آنها دست يافتيم ـ مربوط به شهرستان نيريز ـ حدود پانزده وقف نامه را مورد بررسي و ارزيابي قرار مي دهيم. اين قسمت خود از دو مرحله تشکيل شده است:
1) جمع آوري و دست يابي به وقف نامه ها که خود نياز به سفر و تحقيق نسبتاً ميداني دارد. زيرا با برخي از واقفان يا فرزندان و نوادگان آنان که هنوز در قيد حيات بودند نيز گفتگوهايي انجام گرفت.
2) خواندن و فهم وقف نامه هاي قديمي که برخي از آنها به سختي قابل خواندن و حتي غيرقابل خواندن هستند، کاري بس مشکل است. از اين رو بخش هايي از وقف نامه ها را که موفق به خواندن آنها شديم عيناً نقل مي کنيم. پس از آن به نقل انگيزه هاي واقفان مي پردازيم که البته چنان که ذکر خواهد شد عموماً به انگيزه هاي ديني و معنوي اشاره کرده اند. در پايان هر وقف نامه، سعي مي کنيم با توجه به متن وقف نامه انگيزه واقف را بيشتر مورد بررسي قرار دهيم.
الف)نگاهي به اهميت وقف در فرهنگ اسلامي و ساير فرهنگ ها و توجه به انگيزه هاي آن.
وقف که در اصطلاح فقها عبارت است از حبس نمودن عين ملک و مصرف کردن منافع آن در راه خدا و به منفعت کساني که براي آنان وقف شده است، ريشه در سنت نبوي دارد. در روايتي از رسول اکرم (ص) آمده است: «حبس الاصل و سبل الثمره»(1) يعني اصل حبس مي شود و ثمره جاري مي گردد. از همين رو شيخ طوسي در توضيح وقف مي گويد: «فالوقف تحبيس الاصل و تسبيل المنفعه »(2)؛ و نيز محقق حلي در تعريف وقف گفته است: «وقف عقدي است که ثمره ي آن حبس اصل و رهاکردن خرج کردن منفعت آن است »(3) به هر حال چنان که برخي اشاره کرده اند، مسئله ي وقف در صدر اسلام رواج داشته و حتي برخي آن را از سنت هاي حسنه قبل از اسلام مي دانند (4) به موضوع وقف از ديدگاه ها و منظره هاي مختلفي مي توان نگريست. وقف در مرحله نخست يک مسئله انساني ـ ديني است که به هر حال ريشه در سنت و نيز ريشه در قواعد و قوانين و آداب و رسوم اجتماعي دارد. از اين رو از لحاظ ديني ـ اجتماعي و حتي از لحاظ روانشناسي حائز اهميت است. جنبه اجتماعي به جهت آثار اجتماعي که مترتب آن مي شود اهميت بيشتري مي يابد. به هر حال وقف يکي از مهمترين مظاهر احسان و نيکوکاري و خدمت به همنوعان و کمک به مصالح جامعه و تنظيم امور اجتماعي و اقتصادي است. به گفته برخي،«اگر اوقاف يک کشور در مسير صحيحي به راه انداخته شود، و واقفان به راه معقول و درستي هدايت شوند، در سازمان هاي وقف اهتمام بيشتري به وظايف خود داشته باشند، بسياري از مشکلات جامعه از ميان مي رود. » اگر به وقف به عنوان نوعي احسان و انفاق نگاه شود البته مورد تأييد قرآن کريم است. آيات«لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون، و ما تنفقوا من شي فان الله به عليم » (سوره آل عمران / آيه ي 92)؛«و ما تقدموا لانفسکم من خير تجدوه عند الله هو خيرا و اعظم اجرا (سوره مزمل / آيه 20) اما بايد متذکر شد که آنچه اکنون به عنوان وقف در جامعه ما و شايد در ساير جوامع مرسوم است تا اندازه اي متفاوت با موضوع احسان و صرفاً نيکوکاري است. با اين همه اصل منفعت بخشي آن مد نظر است. چنان که مؤلف جواهر الکلام مي گويد: «قاعده کلي در اينکه چه چيزهايي را مي توان وقف کرد، اين است که هر چيزي را بتوان از آن منفعت حلالي برد به گونه اي که عين آن باقي بماند، وقف کردن آن صحيح است »(5) در اين سخن به چند مطلب مهم اشاره شده است:
الف) منفعت دادن؛ ب)حلال بودن آن منفعت؛ ج) باقي بودن عين موقوفه.
بنابراين وقف خانه، باغ، قنات، دکان و از اين قبيل غير منقولات صحيح است (6)
براي وقف اقسام و گونه هاي مختلفي قايل شده اند که در اينجا به اختصار نقل مي کنيم.
1 ـ وقف عام، وقفي است براي موضوعي عام؛ مانند وقف بر فقرا، وقف بر مدارس و بيمارستان ها.
2 ـ وقف خاص: وقفي است که بر جهت خاص و عنوان خاصي باشد؛ مانند وقف بر سادات معين يا اولاد ذکور و….
3 ـ وقف انتقاع: وقفي است که مقصود از آن درآمد مادي نباشد؛ مانند احداث مسجد و حسينيه در زمين ملکي خود.
4 ـ وقف منفعت: وقفي است که مقصود از آن درآمد مادي است براي هزينه چيزي ديگر؛ مانند وقف دکان براي اداره عزاداري امام حسين(ع) و يا اداره مسجد، مدرسه و يا بيمارستان.
برخي از مواردي که بر آنها وقف صورت گرفته است عبارتند از: مساجد، مدارس، کتابخانه عمومي، بيمارستان ها، مسافرخانه ها، قنوات، آب انبارها، پادگان هاي نظامي، تهيه سلاح براي مجاهدان، تعمير پل ها و معابر عمومي، اداره بچه هاي بي سرپرست و يتيمان، درماندگان، معلولان، زندانيان، تهيه ادوات کشاورزي و مصارف خيريه مانند: قرائت قرآن، تأمين هزينه زندگي طلاب علوم ديني، نوشتن قرآن، به ويژه سي پاره ها و….
نکته اي که در اينجا مطرح مي شود اين است که نظارت بر وقف به عهده کيست؟ اين موضوع يکي از مباحث مهم و مطرح فقهي است. حق نظارت بر مال موقوفه در صورتي که واقف ناظري را معين کند به ناظر تعيين شده اختصاص دارد و اگر معين نکند در اينکه حق نظارت براي واقف است يا براي حاکم و يا براي ديگران جاي بحث است. به گفته شيخ طوسي، اگر نظارت بر مال وقف، به اطلاق واگذار شده و معين نشده باشد، دو نظريه وجود دارد:
1 ـ حق نظارت از آن حاکم است؛ زيرا مال از ملک مالک خارج و در ملک خداوند وارد شده است.
2 ـ حق نظارت از آن موقوف عليهم است؛ چون مال به مالکيت آنها انتقال يافته است (7)
محق حلي در شرايع الاسلام (8) سه نظريه را ارائه کرده است:
1 ـ حق نظارت براي واقف است، زيرا تا زماني که اين حق را براي ديگران قرار نداده باشد براي او باقي خواهد بود.
2 ـ اين حق براي موقوف عليهم است؛ زيرا منفعت موقوفه از آن آنان است.
3 ـ حق نظارت براي حاکم است.
در اين باره نظريات بسياري مطرح شده، همچنين از شرايط متولي، نظارت حاکم بر وقف و… نيز سخناني به ميان آمده که خارج بحث ما است. لذا ما به همين اندازه بسنده مي کنيم و به مطالب ديگري درباره انگيزه وقف مي پردازيم. چنان که پيش از اين اشاره شد، سنت وقف داراي انگيزه هاي ديني، اجتماعي و رواني است. هر چند عمل وقف، در نگاه نخست کاري صرفاً ديني ـ اخلاقي به نظر مي رسد، اما لازم است اشاره شود که در بسياري موارد، صرفاً ديني نيست و گاه بيشتر به سبب انگيزه هاي رواني و اجتماعي است که البته اگر دقت شود در مواردي با روح اخلاص ديني نيز سازگار نيست. زيرا«ارزش تصميم و اقدام هدف دار به ارزش هدفي که انسان را تحريک و وادار به اقدام کرده » بر مي گردد. آبراهام مزلو، معتقد است که انگيزه ها (Motivcs) يا نيازها (Nccds)، دلايل رفتارهاي آدميان هستند. آنها سبب مي شوند که انسان يک فعاليتي و عملي را آغاز کند و به آن ادامه دهد. به گفته او نيازهاي آدمي عبارتند از: 1 ـ نيازهاي فيزيولوژيک؛ 2 ـ نيازهاي تأمين؛ 3 ـ نيازهاي تعلق اجتماعي؛ 4 ـ نياز احترام؛5 ـ نياز تحقق خويشتن (9)
اين نيازها را، روانشناسان، محرک هاي رفتاري و اعمالي تمامي افراد به شمار آورده اند. حتي اگر وقف صرفاً يک عمل الهي و ديني نيز در نظر گرفته شود، مي تواند به نحوي با اين موارد ياد شده در ارتباط باشد. از اين رو سنت وقف را مي توان به دليل يکي از اين انگيزه ها به شمار آورد. وقف درب ها و پنجره ها براي مساجد و امامزاده ها معمولا همراه با اسم وقف که برروي آن جوش داده شده است، يا اکثر وقف نامه ها از اسم واقف، و نيز تأکيد بر آنکه بخشي از درآمد موقوفه به فرزندان ذکور يا اناث تعلق يابد و موارد متعدد ديگر خود نشان دهنده اين نوع انگيزه ها است. درباره توجيه برخي از انگيزه ها، از جمله انگيزه اجتماعي و رواني مي توان گفت که انسان موجودي است اجتماعي و بسياري از نيازهاي اجتماعي بر انسان تسلط دارند. اغلب انسان ها دوست دارند که با ديگران روابط متقابلي داشته باشند و علاقه مندند که در وضعي قرار بگيرند که جايگاه ويژه اي در اجتماع و در ميان هم نوعان و به عبارتي ديگر هم سطحان خود به دست آورند. اين موضوع خود انگيزه اي مي شود براي سوق دادن انسان به سوي خيرخواهي، رفتار خوب با مردم، بذل و بخشش، تعاون و همکاري، اتحاد و همبستگي عفو و ايثار،… البته بايد اشاره کنيم که اين انگيزه اجتماعي، بر خانواده نيز بي تأثير نيست و رفتارهايي از جمله: نيکي به والدين و خويشاوندان، حسن معاشرت همسران با هم و… را نيز موجب مي شود.
ديگر از انگيزه هاي وقف، جلب احترام و محبت ديگران است که هم مي توان برخاسته از نيازهاي اجتماعي باشد و هم برخاسته از نيازهاي رواني، انسان ها در طول زندگي خود طالب و جوينده وجه و موقعيت اجتماعي هستند.
شاخص هاي بنيادي براي طبقه اجتماعي، عبارتند از: درآمد، شغل، سطح تحصيلات، مذهب، مليت، جنسيت، محل سکونت و زمينه خانوادگي (10). گاه براي تثبيت طبقه اجتماعي خود و مطرح کردن خود در آن طبقه و يا ارتقاء به طبقه اي بالاتر لازم است که فرد به موضوعات مورد توجه اجتماع و به طور خاص مورد توجه طبقه خاص اجتماعي عنايت بيشتري کند.
در برخي از جوامع، نمادهاي فضيلت ثروت بيشتر، موقعيت شغلي مناسب و… است و گاه نيز نماد فضيلت، دينداري، اخلاقي زيستن، مردمي و انساني فکر کردن است. در اين گونه جوامع مسلماً عمق وقف، يکي از ملاک هاي مهم به شمار مي رود.
مردمي که در اين گونه جوامع زندگي مي کنند، از طرق گوناگون همچون کسب و شغل پردرآمد، حسن رفتار و اخلاق در برخورد با مردم، کسب مدارج بالاي تحصيلي در جهت ارضاي اين انگيزه مي کوشند. در پديده وقف هر چند بايد جنبه هاي ديني و مذهبي مد نظر باشد، اما به هر حال چه واقف صد در صد به آن توجه کند و چه توجه نکند، نتيجه اين عمل برخورداري از وجه احترام اجتماعي بيشتري است، و اين افزون بر آن وقف اموال و دارايي يکي از راه هاي ارضاي انگيزه خوديابي و تحقق خويشتن است. نياز انسان به تعالي و کمال خود نوعي خوديابي و تحقق خويشتن است که در رأس هرم نيازها و انگيزه هاي مزلو قرار دارد.
انگيزه هاي ديني وقف با اين انگيزه اخير قابل انطباق است، و به هر حال کمال طلبي انسان ريشه در فطرت الهي او دارد و از اين رو با دين و دينداري نيز ارتباط نزديک مي يابد، زيرا دين نيز به تعبيري سير صعودي به کمال و تعالي است. درباره پيشينه وقف نيز سخنان بسياري گفته شده است. دکتر علي اکبر شهابي در کتاب تاريخچه وقف در اسلام مي گويد: از ميان ملل قديم، خاصه ايرانيان نوعي وقف رايج بوده است. ايرانيان از زمان هاي بسيار قديم به پيروي از آيين و کيش خود به کارهاي نيک و آباداني و دستگيري از درماندگان و بينوايان توجه بسيار داشتند و به احتمال موقوفاتي و نذوراتي براي نگه داري معابد آتشکده هاي خود داشته اند. از جمله آتشکده معروف«آذرگشنسب» در آذربايجان، موقوفات و نذورات بسياري داشته است (11). مردم بابل نيز ظاهراً با نوعي از تصرفات مالي شبيه به وقف آشنا بوده اند (12).
مصريان قديم نيز املاکي را به خدايان اختصاص داده اند تا درآمد آنها صرف نوسازي و تعمير معابد و مقبره ها شود. اين گام به قصد تقرب به خدايان بوده است. به گفته مؤلف تاريخ قانون مصر قديم، در موزه مصر الواحي وجود دارد که حاکي از اين مطلب است. رعمسس دوم، املاک فراواني را به معبد«اپيدوس» بخشيد و مراسم ويژه اي به منظور تمليک آن املاک برپا کرد. اين مراسم در حضور تعداد کثيري از مردم انجام شد تا مردم در اين امر خير از او پيروي کنند (13)
همچنين به نظر مي رسد که سنت وقف در ميان روميان نيز متداول بوده است. آنان معتقد بودند که فروش و رهن اشياء مقدس، يعني اشيايي که به معابد اختصاص مي يافت، ممنوع است و کسي حق تملک آنها را ندارد؛ زيرا به خدا تعلق دارند و چيزي که به خدا تعلق دارد قابل تملک نيست. در نوشته يوستنيان ـ قانون مدون يوستينيانوس، امپراطور روم شرقي ـ آمده است: «اشياء مقدس، اشياء مذهبي و اشياء حرام، مملوک احدي نمي شوند؛ زيرا مملوک خدا، مملوک انسان نمي شود.» آنان همچنين اعتقاد داشتند که اگر مکان مقدسي خراب شود، زمين آن مقدس باقي مي ماند و کاهنان بايد مقدس بودن آن را طي مراسمي اعلام کنند (14).
درباره تاريخ وقف در اسلام نيز لازم است مطالبي ايراد شود. به گفته واقدي، نخستين صدقه موقوفه در اسلام، زمين هاي«مخيريق» است، که مخيريق (15) آن را با وصيت، در اختيار رسول اکرم (ص) گذاشت و پيامبر آنها را وقف کرد (16). اين مطلب نشان دهنده آن است که وقف از همان صدر اسلام و در زمان حضرت رسول (ص) مرسوم بوده است. تا سال هفتم هجري، برخي از کارگران پيامبر (ص) باغ ها را اداره مي کردند، اما در همان سال آن حضرت باغ ها را وقف کردند و سنت وقف را تشريع فرمودند. اين باغ ها وقف خاص، يعني وقف بر اولاد و وقف بر بني هاشم بود. حضرت علي (ع) نيز داراي موقوفاتي بودند، که از آن جمله است: صد چشمه آب که حضرت براي حاجيان خانه خدا وقف فرمودند (17). در وسائل الشيعه به وقف نامه اي اشاره شد که متعلق ـ ظاهراً منتسب ـ به امام جعفر صادق (ع) است (18)
به هر حال با توجه به آنچه گفته شد،تاريخچه وقف در اسلام، از سال هفتم هجري شروع مي شود که نخستين واقف خود حضرت رسول اکرم(ص) بودند.
پايان بخش اين قسمت از مقاله را به ويژگي هاي وقف نامه ها اختصاص مي دهيم. وقف نامه از جمله سندهاي سنتي هاي هستند که مطالعه و تحليل آنها افزون بر فوايد تاريخي و ديني مي تواند روشنگر ويژگي هاي اجتماعي نيز باشد. در اين بخش خلاصه اي از مقاله استاد دکتر روح الاميني را نقل مي کنيم. ايشان در مقاله اي تحت عنوان«تحليل يک قباله» که در ارج نامه ايرج به چاپ رسيده، به تجزيه و تحليل اسناد سنتي پرداخته اند که در اينجا تنها بخشي را که به ويژگي هاي ظاهري اسناد اختصاص داده اند نقل مي کنيم. اسناد قديمي، از لحاظ سبک نگارش، نوع خط، جمله بندي ها و سياق ويژگي هايي خاص خود را دارند که برخي از مهمترين اين ويژگي ها عبارتند از:
1)عبارت ها و جمله ها کاملا بر روي خط مستقيم نوشته نمي شد. بدين معني که معمولاً، آخر خط به طرف بالا متمايل مي شد و اين انحناء، خصوصاً در سطر اول سندها و نامه ها که جاي بيشتري دارد، به چشم مي خورد.
2)بالاي صفحه و حاشيه طرف راست سند، براي توضيح و امضاي گواهان در نظر گرفته مي شد، و در طرف چپ سند به عمل حاشيه و جاي سفيدي باقي نمي گذاشتند، تا کسي نتواند کلمه يا مطلبي را به آن بيفزايد.
3) در بسياري از سندها، به ويژه فرمان ها و نامه هاي خصوصي، از طرف خط ها کاسته و به حاشيه راست سند افزوده مي گرديد. به طوري که گاهي، خط آخر در يک يا دو کلمه خلاصه مي شد، و اگر مطلب، پايان نمي يافت، از حاشيه، به طور مورب يا کاملا معکوس، استفاده مي کردند.
4) فاصله خط ها نيز با يکديگر هماهنگ نبود. به تدريج فاصله خط ها کم مي گرديد. اين نامنظم بودن، نه تنها عيب شمرده نمي شد، بلکه با توجه به مقدار مطلب و مضمون، خود نوعي شيوه و اسلوب پسنديده بود.
5) خوش خطي و شکسته نويسي، به عنوان عرف، از ويژگي هاي نامه نويسي [و شايد به طور کلي سندنويسي] بود.
6) در سندها، هويت فرد تنها با ذکر نام و نام پدر و گاهي نام پدر بزرگ مشخص مي گرديد.
7) اصطلاح ها و گاه جمله هاي عربي، تقريبا تمامي سند را در بر مي گرفت. به عبارت دقيق تر، زبان سندها (زبان نوشتاري) با زبان گفتگو (زبان گفتاري) کاملا متفاوت بود، که به گفته دکتر روح الاميني، اين مي تواند به دو دليل باشد:
الف) نويسندگان سندها، که معمولا روحاني بودند، و معامله ها و عقد قراردادها را بر طبق موازين ديني و با اجراي صيغه شرعي انجام مي دادند، مي کوشيدند که براي نوشتن سندها، زبان و بياني اختصاصي به کار برند، تا نشان داده شود که سند نويسي کار همگان نيست و آن را تبحر و صلاحيتي خاص لازم است.
ب) عامه مردم که خواندن و نوشتن نمي دانستند،… بر حسب عرف و سنت، براي عبارت ها و کلمات عربي، حرمت اجتماعي و ديني بيشتري قائل بودند.
8) در سندها و نامه ها، مرسوم بود که پيش از نام، عنوان ها و صفت هايي که نشانه مرتبه و مقام اجتماعي، شغلي، نسبي يا اعتقادي بود، مي آوردند. (19)
البته بايد يادآور شويم که در اين مقاله مشخصات ديگري نيز بيان شده که بيشتر مربوط به«بيع نامه» ها است. ضمناً وقف نامه ها را مي توان از منظر ديگري نيز نگريست که در آن صورت ويژگي هاي ديگري نيز مي توان براي آن برشمرد.
پي نوشت ها :
* استاديار دانشگاه آزاد اسلامي ـ واحد اسلامشهر
1 ـ ابن منظور، ج 15 / ص 373 ـ 376
2 ـ طوسي، محمدبن حسن، المبسوط، باب وقف
3 ـ محقق حلي، شرايع الاسلام، باب وقف ( ج 3 / ص 245)
4 ـ نک: فيض، عليرضا، « مصلحت وقف و ÷اره اي از شرط هاي آن »، ص 104
5 ـ اصفهاني، شيخ محمد حسن، جواهر الکلام، ج 28 / ص 17
6 ـ فيض، همان، منبع، ص 105 ـ 106
7 ـ شيخ طوسي، المبسوط، کتاب الوقوف و الصدقات، ( صفحات متعدد)
8 ـ محقق حلي، شرايع الاسلام، ج 3 / ص 245؛ نيز: جناتي،وقف از ديدگاه مباني اسلامي، ص 48 ـ 51
9 ـ بال هرسي و بلانچارد، کنت، مديريت رفتار سازماني، ترجمه دکتر علي علاقه مند، تهران، انتشارات اميرکبير، ص 18 ـ 19
10 ـ همان، منبع پيشين، ص 37، سپنتا، عبدالحسين، تاريخچه اوقاف اصفهان، 1346، ص 371؛ معدن دار آراني، « انگيزه ها و آثار رواني و تربيتي وقف »، ص 70 ـ 74؛ نيز درباره جامعه و خود، نک: کوئن، بروس. درآمدي به جامعه شناسي، ترجمه محسن ثلاثي، ص 178
11 ـ شهابي، علي اکبر، تاريخچه وقف در اسلام، ص 2
12 ـ حافظ، هاشم، تاريخچه قانون، ص 20
13 ـ شحانه، شفيق، تاريخ قانون مصر قديم، ص 90 ـ 91
14 ـ مدونه جستنيان في الفقه الروماني، ترجمه عبدالعزيز فهمي، ص 57؛ نيز نک: شيرواني شيري، « وقف در ميان ملت هاي جهان و مذاهب اسلامي »، ص 69 ـ 71
15 ـ مخيريق، مردي يهودي که در جنگ احد مسلمان شد
16 ـ واقدي، المغازي، ج 1 / ص 262 ـ 263؛ طبري، تاريخ، ج 3 / ص 1039
17 ـ مجلسي، بحارالانوار، ج 41 / ص 43؛ نيز نک: ابن شهر آشوب، مناقب، ج / ص 123
18 ـ وسائل الشيعه، ج 13 / ص 314
19 ـ مطالب ذکر شده تلخيص و برداشتي بود از مقاله: روح الاميني، سيد محمود، « تحليل يک قباله »، ارج نامه ايرج، به کوشش محسن باقرزاده، تهران، انتشارات توس، 1377، ش، ج 2 / 388 ـ 391
منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 12و13