«محدث صادق»
«محدث صادق»
ابوالحسن رباني سبزواري
طليعه
سال هاي آغازين سده دوم هجري بود که در ديار محدثان و فقيهان شيعه، شهر کوفه، در خانه مردي به نام محمد، کودکي چشم به گيتي گشود که آينده اي بس درخشان درانتظارش بود؛ نوباوه اي که چشم و چراغ شبستان تبار و قبيل خود گرديد.
نام ذريح برايش برگزيده شد، و چون زادگاه او کوفه بود، بدو «کوفي» مي گويند، و کنيه اش «ابوالوليد» است، و چون منسوب به قبيله معروف محارب بود، به «محاربي»(1)نيزاشتهار داشت. (2)
از باورها و موقعيت فردي و اجتماعي پدر او، مطلب چنداني نمي دانيم، ولي احتمالاً او يکي از رهروان راه پاک اهل بيت (ع) بوده، چون چنين فرزند گران قدري در دامن او پرورش يافته و مسيرسعادت را به خوبي طي کرده است.
ذريح از اوايل نوجواني و جواني و از زماني که خويش را به انساني انتخابگر شناخت و موقعيت خود را درک کرد، راه خويش را از ساير مکاتب جدا کرد و در خط ولايت اهل بيت (ع)گام نهاد و دراين زمينه، به معرفت خود، عمق و ژرفا بخشيد، او در کسب معارف امامان (ع) مجدانه به تحصيل دانش دين پرداخت. وي دراين حوزه به چنان جايگاه رفيعي رسيد که در کوتاه مدت در شمار يکي از مرزبانان برجسته فرهنگ اسلام ناب، و حافظان احاديث اهل بيت (ع) جاي گرفت.
در محضر خورشيد
دراوايل سده دوم هجري، شهر کوفه، يکي از پايگاه هاي اصيل و بي بديل گسترش و حفظ مکتب تشيع و معارف آن به شمار مي رفت و محدثان بزرگي دراين راه مي کوشيدند. ذريح نزد استادان اين دانش حضور يافت و از خرمن فضل و دانش آنان بهره برد، ولي جان او در عشق به حجت خدا مي تپيد و عطش کسب دانش بيشتر و نيل به سرچشمه هاي آن، اورا به سمت و سوي شهر مدينه مي کشيد. بنابراين از زادگاهش روانه سرزمين مدينه شد و يکسره راهي بيت رفيع امام جعفر صادق (ع) شد و در عداد ياران آن بزرگوار جاي گرفت. تا آن حضرت در قيد حيات بود، اين بهره مندي استمرار يافت.
بعد از شهادت آن حضرت (148ق) ذريح، با بينش والاي امام شناسي اش، نزد امام کاظم (ع) حضور يافت. بدين روي است که نجاشي در ميراث مکتوب خود مي نويسد: او از وجود مقدس موسي بن جعفر(ع) روايت مي کند و از اصحاب او به شمار مي رود. (3)
استادان
ذريح، افزون بر بهره مندي از دانش بي پايان اين دوامام، در نزد محدثان شيعه نيز حضور يافت؛ همانند : ابوحمزه ثمالي، ابوبصير، عباده و مضمره(4).
شاگردان
اين راوي بلند مرتبه، درحوزه حديث چنان اوج گرفت که خود از استادان بزرگ آن گرديد. بدين سان است که گروه زيادي از راويان برجسته به حوزه درس او شتافتند واز محضرش کسب فيض و معرفت کردند که برخي از آنان ازاين قرارند:
ابن ابي عمير، عبدالله بن مغيره، جعفر بن بشير بجلي، جميل بن صالح، علي بن حکم، عبدالله بن سنان، حسين بن نعيم صحاف، حسن بن جهم، معاويه بن وهب، صفوان بن يحيي، محمد بن خالد برقي قمي، حسن بن رباط، ابان بن عثمان، يحيي بن عمران حلبي، حسين بن عثمان. (5)
جايگاه والا
تقريباً همه پژوهش گران عرصه محدث شناسي از ديرباز تا عصر حاضر، ذريح را يکي از بزرگ ترين چهره هاي ماندگار فقه و حديث شيعه دانسته اند و شخصيت ارزشمند او را پاس داشته اند، چنان که شيخ طوسي و علامه حلي، به جايگاه والا و وثاقت و وجاهت او اشاره داشته اند. ساير عالمان شيعي نيزنظراين دو را تأييد کرده اند. (6)
ويژگي ها
ذريح، دو ويژگي برجسته دارد که به روايات او وثاقت مي بخشد:
يکي، راستگو بودن در نقل روايات؛ به گونه اي که امام جعفر صادق (ع) او رابه دليل داشتن اين صفت ارزشمند ستايش کرده است. چه افتخار بزرگي که آن حضرت از او به عنوان «انسان صادق» ياد کند.
ويژگي ديگر، درک ژرفاي کلام اهل بيت و توجه به لايه هاي گوناگون سخنان آن بزرگواران. به عنوان نمونه، به داستان ذيل توجه شود:
اين قسمت از آيه که مي فرمايد: (ثم ليقضوا تفثهم)(7)؛ دلالت دارد که واجب است حاجيان بعد از سعي صفا و مروه، بدن خود را از چرک پاک سازند، مو وناخن را کوتاه کنند.
ذريح از امام صادق (ع) از مفهوم آيه مزبور مي پرسد، حضرتش در پاسخ مي فرمايد: مقصود ازآيه، «ملاقات با امام» است؛ يعني واجب است که در مسير و راه اهل بيت (ع) قرار گيرند و ازآنان پيروي کنند.
عبدالله بن سنان که يکي از برجسته ترين فقيهان و محدثان برجسته شيعي و از شاگردان حوزه ذريح است، مي گويد: من که اين برداشت و تفسير را از زبان استادم شنيدم، روزي به مدينه رفتم و به محضر امام ششم(ع) مشرف شدم، به حضرت گفتم: جانم فدايت! چيست مفهوم سخن خدا که فرموده: (ثم ليقضوا تفثهم)؟امام فرمود: مراد، گرفتن شارب و کوتاه کردن مو و مانند اين چيزهاست. به امام گفتم: قربانت شوم! ذريح محاربي از قول شما نقل مي کند که شما در تفسير اين آيه فرموده ايد: مقصود، ملاقات با امام است. امام فرمود: «صدق ذريح و صدقت؛ ذريح راست گفته، تو هم راست مي گويي، قرآن، کتابي است که معنايي ظاهري و معنايي باطني دارد».
آنگاه در تبيين جايگاه بلند ذريح فرمود: «من يحتمل مايحتمل ذريح؛ چه کسي ظرفيت مطالبي را دارد که ذريح مي تواند تحمل کند؟». يعني اين برداشت را به هرکس نمي توان ابراز داشت و زمينه وظرفيت لازم دارد که اين محدث چنين ظرفيتي دارد. (8)
تأليف
ذريح، هم با زبان به بازگويي اخبار اهل بيت (ع) پرداخت و هم با قلم، و آثاري پديد آورد و آنچه را شنيده بود، نگاشت و به جامعه شيعي تقديم کرد. شيخ طوسي مي نويسد: «له اصل» و نجاشي نيز مي گويد: «له کتاب»(9)
گرايش روايتي
با تأمل در روايات نقل شده از ذريح، مي توان گفت که گرايش روايتي او، بر دو محور استوار است: 1-تبيين معارف و اصول بلند اعتقادي شيعه به ويژه درحوزه امام شناسي و امامت؛ 2-بازگويي روايات فقهي که در واقع مربوط به نحوه رفتار مسلمان با خدا و خلق است.
فرزند و عروج
آيا ذريح محاربي فرزند و يا فرزنداني داشته يا نه؟ چندان روشن نيست؛ گرچه ازکنيه اش «ابوالوليد»مي توان حدس زد که فرزندي به نام وليد داشته است.
ضمناً قطعي است که او تا سال 148ق. زنده بوده، اما بعد ازآن تاريخ در چه زماني از دنيا رفته ؟ معلوم نيست.
گلچيني ازگلستان
در پايان، مناسب است که چند نمونه از روايات نقل شده از ذريح را نقل کنيم.
لزوم وجود امام معصوم
ذريح از حضرت امام صادق (ع) نقل مي کند که فرمود:
«ما ترک الله الارض بغير امام قط منذ قبض آدم (ع) يهتدي به الي الله تبارک و تعالي و هو الحجه علي العباد، من ترکه هلک و من لزمه نجا حقاً علي الله (10)، خداوند از زمان حضرت آدم (ع) هرگز زمين را خالي از حجت قرار نداده، تا مردم به وسيله او به سوي خدا راه يابند، او حجت خدا بر بندگان است. هرکس امام زمان خويش را رها کند، نابود و هرکس معتقد به او باشد، برخداست که او نجات يابد».
دانش جوشان امام
وي از امام صادق (ع) روايت مي کند که فرمود:
«لولا انا نزاد لانفدنا(11)؛ دانش ما اگر لحظه به لحظه افزايش نيابد، پايان مي پذيرد».
جايگاه ابوسعيد خدري
ذريح مي گويد: روزي امام صادق (ع)از ابو سعيد خدري نام برد و سپس فرمود: «کان من اصحاب رسول الله (ص)و کان مستقيماً؛ ابوسعيد يکي از ياران پيامبراعظم (ع) بود، در اعتقاد و ولايت اميرمؤمنان (ع) استوار بود».
آن گاه فرمود: او سه روز درحال جان دادن بود، تا اينکه خاندانش، ابوسعيد را شست و شوي دادند سپس او را به جايي که نماز مي خواند، بردند و درآنجا جان داد. (12)
عنوان «اميرالمؤمنين »براي امام علي (ع)
ذريح از استادش ابوحمزه ثمالي، ازامام باقر(ع) و آن حضرت از قول پدران خود نقل مي کند:
«خداوند، جل و علا، جبرئيل امين را نزد حضرت رسول اکرم (ص) فرستاد تا آن حضرت در زمان حيات خود بر ولايت امير مؤمنان گواهي دهد واو را «اميرالمؤمنين »بنامد. پيامبراکرم تعدادي از مردم را جمع کرد و پيام حق تعالي را به آنان بازگو کرد و از آنان تعهد و پيمان گرفت که بدين موضوع شهادت دهند و کتمان نکنند. »(13)
دنيا درمسيرآخرت
ذريح از امام صادق (ع) نقل مي کند که حضرتش فرمود:
«نعم العون الدنيا علي الاخره (14)؛ مال و ثروت دنيا، ياورخوبي است که در مسير آخرت طلبي و رضاي حق تعالي قرار گيرد».
تلاش منطقي در راه طلب روزي
باز روايت مي کند که حضرت صادق (ع) فرمود:
«اذا اراد الله عز وجل باهل بيت خيراً رزقهم الرفق في العيشه (15)؛ اگر خداوند اراده کند به گروهي از مردمان خير و برکت ونيکي برساند، به آنان مدارا کردن و ميانه روي در طلب روزي را عنايت مي کند».
روايت ذريح و واکنش ابن ابي عمير
ابراهيم بن هاشم قمي بازگو مي کند که : محدث بزرگ شيعه، ابن ابي عمير، شغل بزازي داشت و مرد ثروتمندي بود. دستگاه ستمگر مأمون عباسي او را دستگير مي کند و او مدت ها زنداني مي شود، تا اينکه مال و ثروت او از بين مي رود و ورشکست مي شود. او ده هزار درهم از کسي طلب داشت. شخص بدهکار که انسان شرافتنمندي بود، خانه مسکوني خويش را به مبلغ ده هزار درهم مي فروشد تا بدهي خويش را بپردازد. وي پول ها را به منزل ابن ابي عمير مي آورد. ابن ابي عمير مي پرسد: اين پول ها چيست؟ گفت: اين مبلغ، طلب تو از من است و مي خواهم آن را به تو بپردازم. ابن ابي عمير پرسيد: اينها را به ارث برده اي؟ گفت: نه. پرسيد: کسي به شما بخشيده؟ گفت: نه، بلکه خانه اي را که درآن زندگي مي کردم، فروختم تا قرض خود را ادا کنم.
ابن ابي عميرتا اين را شنيد، ناراحت شد و گفت: ذريح محاربي برايم حديثي از امام جعفر صادق (ع) نقل کرده بود که امام فرمود:
«لا يخرج الرجل عن مسقط رأسه بالدين؛ نبايد انسان خانه خود را براي پرداخت بدهي بفروشد». اين پول ها را بردار و ببر. من آن را از تو نمي پذيرم؛ گرچه حتي به يک درهم آن نياز دارم. (16)
پي نوشت ها :
1-محارب؛ قبيله، (القاموس، ج1، ص 56)، قبيله من فهد، (لسان العرب، ج3، ص 103).
2-رجال برقي، ص 42، دانشگاه تهران، رجال کشي، ص 372، ش 698، دانشگاه مشهد؛ فهرست نجاشي، ص 162، جامعه مدرسين قم؛ رجال طوسي، ص 191، التحرير الطاووسي، ص 102، انتشارات دارالذخائر.
3-رجال نجاشي، ص 162.
4-جامع الروات، ج1، ص313، تنقيح، ج1، ص 421، معجم رجال الحديث، ج7، ص 150.
5-همان؛ فهرست طوسي، ص 69؛ الجامع في الرجال، ص 759، پيروز، قم؛ مجمع الرجال، ج3-4، ص3، قاموس الرجال، ج4، ص 301.
6-فهرست طوسي، ص 69، رجال علامه حلي، ص 70؛ نقد الرجال، ص 131، اعيان الشيعه، ج6، ص 430، رجال ابن داود، ص 92، منشورات رضي، قم؛ معجم الرجال، ج7، ص 152؛ تنقيح المقال، ج1، ص 421.
7-حج/29.
8-کافي؛ ج4، ص 549؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص 90، باب قضاءالتفث.
9-فهرست طوسي، ص 69، فهرست نجاشي، ص 162.
10-رجال کشي، ج2، ص 670، ش 698.
11-اصول کافي، ج1، ص 256.
12-رجال کشي، ج1، ص 202.
13-امالي، مفيد، ص18، جامعه مدرسين قم.
14-من لايحضره الفقيه، ج3، ص 94، کافي، ج5، ص 73.
15-کافي، ج5، ص 88.
16-من لا يحضره الفقيه، ج3، ص 117، تهذيب الاخبار، ج6، باب الديون و احکامها.
منبع : فرهنگ کوثر (ویژه اندیشه و سیره اهل بیت شماره 82 ) / انتشارات آستانه مقدسه حضرت معصومه (س )سال 1389