رضا و تسليم
رضا و تسليم
«رضا» مرحله اي از کمال
اگر مراحل کمال انساني را برشماريم، يکي از آنها رسيدن به مرتبه «رضا وتسليم» است.
وقتي بنده، خود را در قلمرو«ربوبيت خدا» مي بيند و همه ي تقديرات و تدبيرات خداوند را هم برمبناي حکمت و مصلحت مي شناسد، نتيجه آن مي شود که برآنچه خدا درباره ي او خواسته و مقدر کرده است، صبور وراضي و تسليم مي شود و هيچ اعتراضي نمي کند؛ نه نسبت به آنچه درباره خود او رقم خورده است، نه نسبت به ديگران، و نه آنچه در عالم هستي مي گذرد.
ما آبروي فقر و قناعت نمي بريم
با پادشه بگوي که روزي مقدراست(1)
رسيدن به اين کمال نفساني، به بنده آرامش رواني مي بخشد و از تلاطم روحي و تشويش و نگراني مي رهاند، همچون کشتي که در ساحل امني لنگر مي اندازد و آرام مي گيرد.
اگر خداوند براي بنده اي اين را خواسته که فقير باشد يا غني، زشت باشد يا زيبا، کوتاه باشد يا بلند، سفيد باشد يا سياه، صاحب فرزند شود يا عقيم، به سلامت باشد يا بيمار، بنده مؤمن نسبت به آن راضي است واعتراضي به کار خدا نمي کند.
به جهان خرم ازآنم که جهان خرم از اوست
عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست(2)
اين حالت روحي که بسي ارجمند و عزيز و آرامش بخش است، حتي در تکاليف ديني و الهي هم اثر خود را مي بخشد و اگر تکاليفي از سوي خداوند براي او مقرر شده است، از نماز و روزه و حج و زکات و… تسليم است و نسبت به آنها هم انتقاد و اعتراضي ندارد وهمه آنها را مايه ي خير و سعادت مي داند و از روح آرام ونفس مطمئنه برخوردار است.
رضا به قضا
دربحث رضا و تسليم که ارزشي متعالي است، دريافت اين نکته که وضع و حالتي از سوي خدا براي او «مقرر» شده، بسيار مهم است.
چه بسا برخي ازامور و اوضاع، نتيجه تنبلي و بيکاري و بي عاري و سهل انگاري باشد، يا برخي از محروميت ها و ناکامي ها، پيامد ظلم و اجحاف و حق کشي ديگران باشد. اينها را نبايد به حساب مقدرات الهي گذاشت و به آنها رضا داد و گامي براي رفع ظلم برنداشت. ظلم پذيري با «رضا به تقدير الهي» فرق دارد.
مسلمان، اگر مورد تعدي قرار گرفت، بايد از خودش دفاع و رفع ستم کند،
اگر بيمارشد، براي درمان بايد به پزشک مراجعه کند،
اگر تنگدست بود و مشکل معيشتي داشت، بايد به فرموده خدا و رسول، در پي تلاش مقدس برا ي تأمين معاش برود،
نه آنکه ذلت پذيري و تحمل رنج بيماري و سختي هاي فقر و فلاکت خود را به حساب مقام رضا و تسليم بگذارد و بگويد من به قضاي الهي راضي ام، چون معلوم نيست وضعيتي که دارد، همان خواسته و مقدرالهي است!
پس بازگشت سخن به آن جاست که وقتي علي رغم همه تلاش ها در محدوده توان خويش، وضعي داشت که روشن شد خدا چنين خواسته است، به خواسته الهي تن دهد و گله مند نباشد و چون از همه حکمت ها و مصلحت ها اطلاع ندارد، با دل سپردن به قضاي الهي و پذيرش آنچه او خواسته است، به امنيت رواني و طمأنينه روحي مي رسد و اين جلوه اي از ولايت پذيري نسبت به پروردگاراست که مولاي همه است.
در حديث قدسي آمده است:
«من لم يرض بقضائي و لم يؤمن بقدري، فليلتمس الها غيري؛ (3)هرکس به قضاي من راضي نيست و به تقدير من ايمان ندارد، پس در پي خدايي ديگر غيراز من باشد».
آنچه انسان را به اين مرحله از «رضا به قضاي الهي»مي رساند، معرفت خداست.هرکه خداشناس تر باشد، نسبت به خواست او تسليم تر است. امام باقر(ع) در حديثي به اين نکته اشاره مي فرمايد:
«احق من خلق الله بالتسليم لما قضي الله من عرف الله؛(4) شايسته ترين مردم براي تسليم به آنچه خداوند مقدر کرده و قضاي الهي است، کسي است که خدا را بشناسد».
بنابراين، انسان موحد و خداشناس، چون به حکمت الهي معتقد است و ازپشت پرده هم خبر ندارد، اگر واقعاً خدا باور باشد، به قضاي او و تقدير و مشيت پروردگار هم ايمان مي آورد و تسليم مي شود و به اين وسيله، مراتب معرفت و عبوديت و محبت خود را به مولايش ابراز و اثبات مي کند.
يکي درد و يکي درمان پسندد
يکي وصل و يکي هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آن چه را جانان پسندد.(5)
رضا وآرامش روحي
اشاره شد که رضا به قضاي پروردگار، آرامش بخش است. اين نکته در مسائل مربوط به رزق و تندرستي و فقر و غنا هم صادق است وانسان را از دغدغه هاي بي جا و استرس ها وفشارهاي روحي مي رهاند. از امام علي (ع) روايت است که:
«من رضي من الله بما قسم له، استراح بدنه؛(6) هر کس به آنچه خدا براي او تقسيم کرده راضي باشد، بدنش استراحت و آسايش مي يابد».
در سروده هاي حکمت آميز شاعران به اين نکته فراوان اشاره شده است و اينکه دو عاشق متساوي الحقوق در عشق، يکي به وصال مي رسد، يکي به هجران، دو کشتي متساوي الأساس هم در دريا، يکي به ساحل مي رسد، يک دچار طوفان مي شود.
دراين مقايسه هم نيز بود مصلحتي
که مسکنت به گدا و سلطنت به سلطان داد
البته آن گونه که اشاره شد، اين باور، نبايد به ظلم پذيري و توجيه حق کشي هاي مستکبران و جابران بيانجامد.
دريک حديث قدسي، به اسرار پشت پرده قضاي الهي چنين اشاره شده است:
«ان من عبادي المؤمنين لايصلحه الا الفاقه، و لو اغنيته لافسده ذلک، و ان من عبادي من لايصلحه الا الصحه، و لو امرضته لافسده ذلک… لفضلي فليرجوا و الي حسن نظري فليطمئنوا و ذلک اني ادبر عبادي بما يصلحهم(7)؛ برخي از بندگان مؤمن مرا جز فقر و تنگدستي اصلاح نمي کند و اگر او را توانگر سازم، ثروتمندي او را فاسد مي کند. برخي از بندگانم را هم جز تندرستي اصلاح نمي کند و اگر بيمارش کنم، اين بيماري او را فاسد و تباه مي کند… پس به نظر نيک و خيرخواهي من اطمينان کنيد؛ چرا که من امور بندگانم را طبق آنچه به صلاح و مصلحت آنان است، تدبير مي کنم».
رضا به محبوب و مکروه
گاهي آنچه مقدر شده، طبق دلخواه انسان است. اينجا رضا به قضاي الهي چندان هنر نيست، هنرآن است که حتي درآنجا و درآنچه که موافق ميل ما نيست، حالت رضامندي نسبت به خواسته خدا داشته باشيم و اين، اوج کمال نفساني يک مؤمن است.
امام صادق(ع) اين حالت را ريشه اصلي اطاعت خدا مي داند و مي فرمايد:
«رأس طاعه الله الصبر و الرضا عن الله فيما احب العبد او کره؛(8) سرآغاز و اساس طاعت خدا دو چيز است: صبر و رضا از خدا در آنچه بنده دوست بدارد يا کراهت داشته باشد».
کسي که خدا را تنها در مسائل مورد دلخواه دوست دارد و مي پسندد و رضامندي نشان مي دهد، ولي در آنچه باب طبعش و موافق ميلش نيست، هرچند به زبان نياورد، ولي در باطن احساس نارضايتي دارد، از مقام «رضا» بسيار فاصله دارد.
امام صادق(ع)درباره سير حضرت رسول دراين گونه موارد مي فرمايد:
«لم يکن رسول الله (ص)يقول لشيء قد مضي: لوکان غيره؛ (9) پيامبر خدا هرگز به آنچه گذشته است، نمي گفت: کاش غير از اين مي شد!».
اين نشان مي دهد که رضا، تنها نسبت به وضع حال يا آينده نيست، نسبت به گذشته هم بايد رضا داشت.
پيرما گفت خطا برقلم صنع نرفت
آفرين بر نظر پاک خطا پوشش باد(10)
آثار رضا و تسليم
در احاديث، آسودگي و شادماني و آرامش را در سايه ي رضا و يقين برشمرده اند و حزن واندوه ونگراني را از پيامدهاي نارضايتي و نداشتن يقين و باور دانسته اند.(11)
اما علاوه برآثار روحي و رواني و دنيوي، آثار معنوي و اخروي هم براين ملکه اخلاقي مترتب است که در احاديث بيان شده که برخي ازآنها ازاين قرار است:
1-آرامش روحي: در کلامي از حضرت علي (ع) است که :
«ارض تسترح؛ (12) راضي باش، تا به راحتي برسي.»
دقيقاً اين کلام علوي، بيانگر اثر آرامش بخشي «رضا» است.
2-دفع اندوه و افسردگي: از حضرت علي (ع) روايت است:
«نعم الطارد للهم الرضا بالقضاء؛(13)چه خوب طرد کننده اي است براي غم و غصه، رضا به قضاي الهي».
3-احساس غناي روحي: از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمود:
«ارض بقسم الله تکن اغني الناس؛(14)به قسمت الهي(در روزي)راضي باش، تا از بي نيازمندترين مردم باشي».
4-پاداش الهي: از پيامبراعظم (ص)روايت است:
«اعطوالله الرضا من قلوبکم تظفروا بثواب الله تعالي يوم فقرکم و الافلاس؛(15)از صميم دل در مقابل
خداوند راضي باشيد، تا در روز نياز و تنگدستي تان(در قيامت) به پاداش الهي دست يابيد».
رضا به داده بده، وز جبين گره بگشاي
که بر من و تو در اختيار نگشاده است(16)
رضا و تسليم، نشانه کامل ايمان و حد اعلاي يقين و شکراست و از جلوه هاي شاکر بودن بنده، آن است که به هرچه خواسته الهي باشد، تسليم باشد و بداند که رضايت يا نارضايتي او در مشيت خدا تأثيري ندارد.
پس بهترآنکه به آنچه مقدر شده راضي باشد، تا هم راحت باشد، هم پاداش ببرد، هم ايمانش تقويت شود.
خداوند خطاب به حضرت داود(ع) فرمود:
اي داود!
تو هم مي خواهي، من هم مي خواهم، و همان مي شود که من مي خواهم.
اگر در برابر خواسته من تسليم باشي، آنچه را تو مي خواهي، من کفايت مي کنم؛
اگر در برابر خواسته من تسليم باشي، آنچه را تو مي خواهي، من کفايت مي کنم؛
ولي اگر به اراده من تسليم نشوي، در خواسته ات تو را به رنج مي افکنم،
ودر نهايت نيز، جز آنچه من خواسته ام، نمي شود.(17)
نمونه هاي عيني
در حالات اولياي الهي، نمونه هاي گوناگوني از رضا و تسليم نقل شده است؛ به چند نمونه اشاره گذرا مي شود. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل:
الف: حضرت ايوب(ع)، با آن همه بلاها و رنج ها که دچارش شد، حالت رضاي خويش را از دست نداد و قرآن، او را به صبر و رضا ستود.
ب: حضرت يعقوب(ع) نيز وقتي به فراق يوسف(ع) دچار شد و فهميد که تقديرالهي برآن است، با گفتن«فصبر جميل» تسليم بودن خود را در برابر خدا و خواست او ابراز کرد.
ج-حضرت ابراهيم (ع) وقتي فرمان ذبح فرزندش اسماعيل (ع) را دريافت کرد و فهميد که بايد دراين آزمون الهي، مراتب ايمان وتوحيدش را به اثبات برساند، فرزند عزيزش را به قربانگاه برد و کارد بر حلقومش نهاد.
د-حضرت اسماعيل (ع)نيز، در آزمون ياد شده، همراه صبر و رضاي پدر گام برداشت و چون فهميد که فرمان ذبح از سوي خداست، اظهاررضا و تسليم کرد و گفت: اي پدر!آنچه را مأموري اجرا کن، مرا صابر خواهي يافت. و چون هردو تسليم شدند و راضي گشتند(فلما اسلما…) واسماعيل (ع) را برزمين خواباند تا ذبح کند، فرمان خدا رسيد و قرباني ديگري به جاي او ذبح شد.
ه-امام حسين (ع)در آزمون سخت الهي در عاشورا، با فدا کردن همه عزيزانش در راه خدا، بر همه ي آن سختي ها صبر و شکيبايي نشان داد و در واپسين لحظات هم در قتلگاه، با جمله ي «الهي رضي بقضاء ک و تسليماً لامرک…» سرود رضا و تسليم سر داد.
سخن پاياني اين که :
مقام رضا، مقام بلندي است که سالکان عارف به آن مي رسند و بالاترين مرتبه آن وقتي است که دو جانبه باشد، هم خدا از بنده اش راضي باشد، هم بنده از پروردگارش واين، همان فوز عظيم و رستگاري بزرگ است که خداوند براي ساکنان کوي رضا و پسنديدگان نظر محبوب، بيان مي کند:
(رضي الله عنهم و رضوا عنه، ذلک الفوز العظيم)(18)
باريافتگان به محضر دوست نيز که خدا از آنان با عنوان زيباي «نفس مطمئنه» ياد مي کند، از اين ويژگي؛ يعني رضايت دو جانبه ي محب و محبوب برخوردارند:
(ارجعي الي ربک راضيه مرضيه ).(19)
و چه زيباست سروده کليم کاشاني که گويد:
گربه قسمت قانعي، بيش و کم دنيا يکي است
تشنه چون يک جرعه خواهد، کوزه و دريا يکي است
حرص گر دهقان نباشد، کشت را شبنم بس است
خوشه و خرمن به پيش چشم استغنا يکي است
پي نوشت ها :
2-سعدي.
3-توحيد، صدوق، ص 371.
4-بحارالانوار، ج68، ص 153، کافي، ج2، ص60.
5-بابا طاهرعريان.
6-بحارالانوار، ج68، ص 139.
7-همان، ص 140.
8-کافي، ج2؛ص 60.
9-ميزان الحکمه، ج 6، ص 2568، ح 8875.
10-حافظ.
11-در حديثي از امام صادق (ع)، بحارالانوار، ج 68، ص 159.
12-غررالحکم، ح 2243.
13-همان، ح 9909.
14-ميزان الحکمه، ح 7313.
15-مستدرک الوسائل، ج2، ص 412.
16-حافظ.
17-تريد و اريد، وانما يکون ما اريد. فان سلمت لما اريد کفيتک ما تريد، وان لم تسلم لما اريد، اتعبتک فيما تريد، ثم لايکون الا ما اريد (محجه البيضاء، ج8، ص 90).
18-مائده/119؛ توبه /100؛مجادله /22 ؛بينه /8.
19-فجر/27و28.
منبع : فرهنگ کوثر (ویژه اندیشه و سیره اهل بیت شماره 82 ) / انتشارات آستانه مقدسه حضرت معصومه (س )سال 1389