خانه » همه » مذهبی » آيا من حسودم؟

آيا من حسودم؟

آيا من حسودم؟

اولين گام در معالجه هر نوع بيماري، اين است که به بيمار بودن خود آگاهي يابيم. مادام که من خود را سالم بدانم،به دنبال معالجه نخواهم بود. چه خوب است که امروزه مردم هشيار،نسبت به سلامت جسماني خود اهميت مي دهند و حتي براي پشگيري از مرض هاي احتمالي، هرچند وقت آزمايش هاي گوناگون انجام مي دهند.

fb51d445 d8cb 4049 9181 781ee988a6b6 - آيا من حسودم؟

0023372 - آيا من حسودم؟
آيا من حسودم؟

 

نويسنده:محمد تقی سهرابی فر

 

اولين گام در معالجه هر نوع بيماري، اين است که به بيمار بودن خود آگاهي يابيم. مادام که من خود را سالم بدانم،به دنبال معالجه نخواهم بود. چه خوب است که امروزه مردم هشيار،نسبت به سلامت جسماني خود اهميت مي دهند و حتي براي پشگيري از مرض هاي احتمالي، هرچند وقت آزمايش هاي گوناگون انجام مي دهند. کسي که با خوش خيالي،خود را سالم بداند و نسبت به احتمال عارضه يک بيماري در وجودش بي اعتنا باشد،ممکن است با خطرات جدي روبه رو شود و اي بسا که فرصت معالجه را از دست داده باشد.
لازم است انسان ها به سلامت روح و روان خود نيز حساس باشند؛چرا که امروزه بيماري هاي روحي به مراتب بيش تر و سخت تر از مرض هاي جسماني است. امروز جهان از امراض روحي و رواني رنج مي برد؛همانند:افسردگي، نااميدي، حسد، افترا، شهوت طلبي و.. دوست عزيز، مرض هاي روحي اگر دردنيا معالجه نشود، درجهان ديگر به شکلي شديدترهمراهان خواهد بود. حضرت امام (ره) دراين باره مي فرمايد:
در آن عالم،ملکات به قدري با شدت و قوت ظهور مي کند که زوال آن يا ممکن نيست- آن وقت انسان مخلد است درجهنم-و اگر با فشارها و سختي ها و آتش ها زايل شود، پس از قرن هاي ربوبي شايد زايل شود. پس اي عاقل،چيزي را که با يک ماه يا يک سال زحمت جزيي دنيايي با اختيارخود ممکن است اصلاح کرد و گرفتاري دنيا و آخرت را به آخر رساند،نگذار بماند و تو را هلاک کند. (1)
پس لازم است جهت تشخيص بيماربودن يا نبودن خود، به علماي اخلاق و متخصصان روان شناس و روح شناس مراجعه کنيم. از مطالعه کتاب هاي اخلاقي غفلت نورزيم و از همه مهم تر احاديث اخلاقي اهل بيت (ع) بهترين راهنما و طبيب فکري و روحي ما است. بايد از معلمان اخلاق، بندگان صالح خداوند،مردان الهي و تعليمات معنوي خاندان وحي،کمک بگيريم.
بيماري حسد با توجه به تعريف علماي اخلاق،ازجمله حضرت امام (ره) با کمي دقت، قابل تشخيص است. هرکدام از ما با توجه به درون خود،آرزوي از بين رفتن نعمت از ديگري را داريم يا نه؟ اين توجه و دقت همان چکاب و تست بيماري حسد است که بايد واقع بينانه انجام گيرد.درصورت مثبت بودن نتيجه آزمايش،ما به اصل بيماري پي برده ايم و اين خود مرحله اي است؛چرا که خيلي ها اصلاً خود را بيمار نمي دانند و يا حاضر به پذيرش آن نيستند.طبق روايتي (2) رسول خدا (ص) با آن مقام بلندش هر روز از بيماري حسد به خدا پناه مي برد؛پس با اين حال، حساب ديگران روشن مي شود. گاهي ما خود را فريب مي دهيم و خيال مي کنيم حسود نيستيم.
روشن ترين علامت حسد، اين است که نسبت به مقام و موقعيت و ثروت و علم و احترام و نفوذ و محبوبيت و مقبوليت يک نفر، کمي حساس شويم، همين و بس؛اين احساس بي جا و بي ربط،شاخ و دم حسد است که سر بر مي آورد و آدم باهوش بلافاصله تشخيص مي دهد. اما آدم ساده ممکن است،همين حساسيت بي جا و بي ربط را نوعي انتقاد و آگاهي به حساب آورد و خود را فريب دهد.در واقع شيطان او را فريب دهد.
نکته مهم:انسان هاي زيادي در جامعه به همراه ما زندگي مي کنند که ما نسبت به آن ها حسّ حسادت را درخود نمي يابيم و چه بسا که خوشحال مي شويم و خود را به دور از رشک ورزي مي پنداريم. غاقل ازاين که حسادت نهفته در درون،درشرايط و مواقع خاصي ظهور مي کند.حسادت در ميان انسان هايي که نوعي رقابت داشته باشند، خودنمايي مي کند. دو عالم،دو تاجر،دو دانش آموز، دو برادر، دو خواهر، دو عروس، دو داماد در يک خانواده، نمونه اي از زمينه هاي رقابت هستند و هرکدام از آن ها، زمينه رقابت ديگري با ديگران را دارند به عبارت ديگر،وقتي خواسته هايمان با خواسته هاي ديگري در تضاد قرار مي گيرد،نهال حسادت سرازخاک وجودمان سر بر مي آورد. اگر تو بخواهي محبوب ترين دانش آموز در کلاس باشي و محبوب هاي ديگري در کلاس پيدا شوند،آن وقت هيولاي حسد درونت مي جنبد.اما اگر محبوب هاي ديگر نباشند و يا اصلاً چنين خواسته اي نداشته باشي، دراين صورت،بذرحسادت،به گل نمي نشيند و منتظرموقعيتي ديگر مي ماند. (3)
بحث معالجه حسد در دو بخش کلي عرضه مي شود:
الف. معالجه حسد از ديدگاه امام خميني (ره) و ديگردانشمندان ديني؛
ب. حسد و درمان آن از ديدگاه روان شناسي
معالجه حسد از ديدگاه امام خميني (ره) و ديگردانشمندان ديني
با نگاهي به آثارحضرت امام در مي يابيم که ايشان از يک سو،اصول و روش هايي کلي جهت درمان و پالايش روح از هرگونه آلودگي ارائه مي دهند و ازسوي ديگر، حسد را مطرح کرده و براي درمان خصوص حسد نيزمطالبي بيان مي کنند در مجموع مطالب اين قسمت در پنج محور زير تنظيم شده است:
1. اصول کلي اصلاح نفس ازنظرامام خميني (ره)؛
2. روش هاي درمان بيماري هاي اخلاقي؛
3.معالجه علمي حسد؛
4. معالجه عملي حسد؛
5. سخني با محسودان.
اصول کلي اصلاح نفس از نظر امام خميني (ره) (4)
حضرت امام خميني (ره) جهت تهذيب نفس، بر چند اصل تأکيد مي کند.اين اصول عبارتند از:اصول تفکر،اصل عزم، اصل مراقبت،اصل تذکر و اصل ولايت. اصل مذکور را از ديدگاه حضرت امام خميني (ره) به اختصار توضيح مي دهيم.

1. تفکر
 

تفکر؛ از جمله اموري است که در دين اسلام توصيه هاي فراواني به آن شده است. آيات و روايات معصومان (ع) ما را به تفکر دعوت نموده اند.انديشيدن،خود موضوعي مستقل است و بحثي جدا طلب مي کند که در ابعاد آن به صحبت بنشينيم.اما در اين نوشتار؛سخن از نقش اساسي تفکر در تهذيب نفس است.دراين باره به حديثي از امام حسن (ع) بسنده مي کنيم که فرمود:
شما را به تقوا و تفکرهميشگي وصيت مي کنم. همانا تفکر پدر و مادرهر خيري است. (5)
امام راحل نيز درباره تفکر مي گويد:
بدان که از براي تفکر،فضيلت بسيار است. و تفکر، مفتاح ابواب معارف و کليد خزاين کمالات و علوم است و مقدمه لازمه حتميه سلوک انسانيت است و در قرآن شريف و احاديث کريمه،تعظيم بليغ و تمجيد کامل از آن گرديده و از تارک آن تعبيرو تکذيب شده و در کافي شريف،سند به حضرت صادق (ع) رساند که فرمود:«افضل العباده ادمان التفکر في الله و في قدرته» (6)
… و درحديث ديگر، يک ساعت تفکر را از عبادت يک شب بهتر دانسته و در حديث نبوي (ص) است که «تفکر يک ساعت، از عبادت يک سال بهتراست» و در حديث ديگر است که «تفکريک ساعت،بهتراست از عبادت شصت سال »و درحديث ديگر، «هفتاد سال». (7)
البته مقصود از يک ساعت تفکر، شصت دقيقه نيست، بلکه مراد چه بسا اين است که فکر را نسبت به عمل اولويت دهي و تفکر را مقدم بر عمل شماري؛چرا که نتيجه تفکر شناخت است و ارزش عملي که همراه با شناخت و معرفت باشد،نسبت به همان عمل اگر بدون شناخت باشد،قابل مقايسه نيست.

2.عزم و اراده
 

گفتيم که تفکر،انسان را ژرف بين مي کند. در نتيجه بيداري از خواب
غفلت و جهالت است و همين بيداري،اولين گام در سيرو سلوک است.و بدون آن نمي توان وارد مرحله بعد شد.بيدارگر زمان، حضرت روح الله نقش بيداري در سير و سلوک را اين گونه بيان مي نمايند:
انسان تا تنبه پيدا نکند که مسافراست و لازم است از براي او سير، و داراي مقصد است و بايد به طرف آن مقصد ناچارحرکت کند.. «عزم »براي او حاصل نشود و داراي اراده نگردد. (8)
گام بعد عزم و اراده است که خود داراي مراتب است و از مراتب پايين آن،تصميم جدي بر دوري جستن از گناهان و انجام دادن واجبات است.
و عزمي که مناسب بااين مقام است،عبارت است از: بناگذاري و تصميم بر ترک معاصي و فعل واجبات و جبران آنچه از او فوت شده درايام حيات. (9)
نکته نخست،دراهميت عزم،شايد اشاره به چند نکته سودمند باشد:
حضرت امام از استاد خود نقل مي کند که: آنچه انسان را از ديگر موجودات جدا مي کند و به عبارت ديگر:آنچه انسانيت انسان را شکل مي دهد و نيز آنچه درجه انسانيت را رقم مي زند عزم و اراده ي او است. (10)
خود امام در ادامه سخن فوق،انسان بي اراده را انسان صوري مي داند که درحقيقت بهره اي از انسانيت ندارد و به همين جهت،درجهان آخرت که جهان ظهور حقايق است،صورت انساني او از بين خواهد رفت و به شکلي ديگر برانگيخته خواهد شد. (11)جالب اين که قرآن کريم از برانگيخته شدن جانوران وحشي در روز قيامت خبر مي دهد(12) و برخي از مفسرين- مانند صدرالمتألهين-اين آيه را مربوط به انسان هايي مي دانند که در دنيا از به دست آوردن خلق و خوي انساني باز مانده اند. (13)
نکته دوم، گاه به جواناني بر مي خوريم که با اشتياق تمام به دنبال فلان استاد و معلم اخلاق هستند تا در محضرش بنشينند و جرعه اي از چشمه زلالش بنوشند. البته چنين اشتياقي قابل تحسين است و البته چنين جست و جويي بايد با احتياط ها و دقت هاي لازم صورت گيرد تا معلم نمايان تزويرگر را به جاي معلمين واقعي ننشانيم. و لکن نکته مهم ديگراين است که صرف رسيدن به محضراستاد،کارگشا نخواهد بود.
بسياري صحبت پيامبران و امامان را درک کردند و کاري از پيش نبردند؛چرا که تا عزم جدي نباشد،عوامل ديگر کارساز نخواهد بود.پس بايد با اراده قوي،پالايش آلودگي ها را هدف قرار دهيم.
نکته سوم،بايد دانست که اراده،پايان کار نيست.انسان ضعيف تر از آن است که با اراده اش،هرآنچه را که بخواهد،به دست بياورد، از اين رو بعد از تصميم و اراده جدي،توکل به خدا لازم است.
«فاذا عزمت فتوکل علي الله»؛(14) وقتي اراده نمودي،پس به خدا توکل کن.
کسي که در اين راه قدم بگذارد خدا او را ياري مي کند.حضرت امام مي فرمايد:
و از خداوند تبارک و تعالي درخلوات بخواه که تو را دراين مقصد همراهي فرمايد و رسول اکرم (ص) و اهل بيت او را شفيع قرار ده که خداوند به تو توفيق عنايت فرمايد و ازتو دستگيري نمايد. (15)

3. مراقبه و محاسبه
 

مراقبه هميشگي،يکي از شرايط تهذيب نفس است. انساني که در آرزوي پاکي و طهارت است بايد که رفتار و کردارش را از صافي مراقبت بگذراند.مبادا که برخلاف دستور مولايش، کاري از او سرزده باشد.قرآن کريم، مومنين را پس از دعوت به تقوا،به مراقبت نيز فرا خوانده و مي فرمايد: «و لتنظرنفس ما قدّمت لغد» (16)ببينيد براي فرداي خويش (آخرت) چه چيز مهيا مي کنيد.
بعد ازمراقبت،هرازچند گاهي،نيازبه جمع بندي و محاسبه است تا پيشرفت و ترقي و يا خداي نکرده،پسرفت و تنزل،معلوم شود. حضرت امام (ره) دراين باره مي فرمايد:
از اموري که لازم است از براي مجاهد، مشارطه و مراقبه و محاسبه است.«مشارطه» آن است که در اول روز، مثلاً با خود شرط کند که امروز برخلاف فرموده خداوند تبارک و تعالي رفتارنکند و اين مطلب را تصميم بگيرد…و پس از اين مشارطه،بايد وارد «مراقبه» شوي.و آن چنان است که در تمام مدت شرط،متوجه عمل به آن باشي.و خود را ملزم بداني به عمل کردن به آن…و به همين حال باشي تا شب که موقع «محاسبه» است و آن عبارت است از اين که:حساب نفس را بکشي در اين شرايطي که با خداي خود کردي که آيا بجا آورد و با ولي نعمت خود دراين معامله جزيي،خيانت نکردي؟ اگر درست وفا کردي،شکر خدا کن… و اگر خداي نخواسته، در وقت محاسبه ديدي سستي و فتوري شده در شرطي که کردي،ازخداي تعالي معذرت بخواه و بنا بگذار که فردا مردانه به عمل شرط قيام کني. (17)
محاسبه نفس در پاک شدن قلب انسان بسيار مفيد است،ازاين رو امام خميني مي فرمايد:
اگر در شب و روز چند دقيقه اي به حسب اقبال قلب و توجه آن-يعني به مقداري که قلب حاضر است –نفس را محاسبه کند در تحصيل نورايمان و ازآن مطالبه نورايمان کند، و آثارايمان را از آن جست و جو کند، خيلي زودتر به نتيجه مي رسد،ان شاء الله (18)
ايشان درباره درمان ريا مي فرمايد:مدتي مواظبت کن از قلب خود و اعمال و رفتار و حرکات و سکنات خود را درتحت مداقّه آورده و خفاياي قلب را تفتيش کن و حساب شديد از او بکش؛مثل اين که اهل دنيا از يک نفر شريک حساب مي کشند. هر عملي را که شبهه ريا و سالوسي دراو است ترک کن؛گرچه عمل خيلي شريفي باشد. (19)
و يا در درمان نفاق مي فرمايند:
انسان مدتي با کمال دقت مواظبت کند از حرکات و سکنات خود و کاملاً مداقّه در اعمال خويش کند و برخلاف خواهش و آرزوي نفس اقدام کند و مجاهده نمايد و اعمال و اقوال خود را در ظاهر و باطن، خوب کند و تظاهرات و تدليسات را عملاً کنار گذارد. (20)
براي حسد نيز همين مراقبت و محاسبت لازم است. ما بايد افکار و اعمال و گفتار خود را نسبت به کساني که نعمت هاي شان، آزارمان مي دهد،زيرنظر داشته باشيم. نکند که حسادت درون،درگوشه و کنايه زدن هاي گفتاري و رفتاري نمود پيدا کند.

4-يادآوري نعمت ها
 

يادآوري نعمت هاي خدادادي،ميل به اطاعت و دوري از نافرماني را به همراه دارد.اين نعمت ها به قدري زيادند که انسان از شمردن آن ها عاجزاست. (21) تأسف آن که بسياري،پس از محروم شدن از نعمت، متوجه آن مي شوند.جواني را در نظر بگيريد که از نشاط و شادابي و توان ذهن و بازو برخوردار است.او مشکلاتي همچون پيري، بيماري و ناتواني را در ديگران مي بيند و ناخودآگاه، خود را به دور از اين مسائل تلقي مي کند. گويا گمان مي کند که او تافته اي جدا بافته است و اصلاً حق او است که چنين برخوردار باشد. غافل از اين که هزاران عامل خدادادي دست به دست هم داده اند تا در يک مقطع زماني، اين جوان را در اوج قدرت و شکوفايي قرار دهند، شايد که از اين فرصت،براي رسيدن به نيکي ها تلاش کند.
بايد بدانيم که انسان موجودي سرتا پا نيازمند است.آن پيرمردي که در بستر خوابيده و ناي باز کردن چشمانش را ندارد، روزگاري براي خود يلي بود و اين قضيه نشان مي دهد که ما از خود هيچ نداريم هرچه که داريم؛ از قدرت بينايي و شنوايي و هوش و حافظه گرفته تا برخورداري از هدايت هاي دروني و بيروني به سوي رستگاري،همه و همه از اوست. با توجه به اين نعمت ها چگونه مي توان،خواسته او را زيرپا گذاشت. حسود چگونه مي تواند خودش را غرق در نعمت الهي ببيند و در عين حال داشته هاي ديگران،او را به نافرماني سوق دهد. حضرت امام درباره توجه نمودن به نعمت هاي الهي مي فرمايد:
اکنون ملاحظه کن،نعمت هاي ظاهره و باطنه که مالک الملوک،جلّ شأنه،به ما مرحمت کرده که اگرجن و انس بخواهند يکي از آن ها را به ما بدهند،نمي توانند و ما از آن غفلت داريم.مثلاً اين هوايي که ما شب و روز از آن استفاده مي کنيم و حيات ما و همه موجودات محيط بسته به وجود آن است… و همين طور قدري متذکر شو ساير نعم الهي را؛از قبيل صحت بدن (و) قواي ظاهره؛ از قبيل: چشم و گوش و ذوق و لمس و قواي باطنه: از قبيل: خيال و وهم وعقل و غير آن که هريک منافعي دارد که حدّ ندارد… و انبيا و پيغمبران فرستاده و کتبي فرو فرستاده و راه سعادت و شقاوت و بهشت و جهنم را به ما نموده…بدون اين که به طاعت و عبادت ما احتياجي داشته باشد… بعد از تذکراين نعمت ها و هزاران نعمت هاي ديگر که حقيقتاً از شمردن کليات آن،تمام بشرعاجز است؛ چه برسد به جزييات آن آيا درفطرت شما احترام همچو منعمي لازم است؟ و آيا خيانت نمودن به همچو ولّي نعمتي درنظر عقل چه حالي دارد؟(22) 5-داشتن راهنما
کسي که به پالايش نفس خويش مشغول شده است، در واقع سفر روحاني خود را آغاز کرده است.دورشدن ازهرپستي و رذيلت و نزديک شدن به هرکدام از نيکي ها،طي نمودن منزلي از منزل هاي اين مسافرت است.
کسي که از يک سو انسان را و از سوي ديگر کمال مطلق را مي شناسد،مي داند که اين مسير چقدرطولاني است و گردنه هاي خطرناک و پرپيچ و خم،هرلحظه احتمال گمراهي مسافر را بيش تر مي کند. از اين رو است که چنين سفري بدون بلد راه و بدون چراغ هاي هدايت امکان پذير نيست.
در حديثي، امام باقر (ع) به نکته فوق اشاره کرده، مي فرمايد:وقتي يکي از شماها به مسافرت چندفرسخي مي رويد، راهنمايي با خود
مي بريد،و اين درحالي است که شما به راه هاي آسمان ناآشناتراز راه هاي زمين هستيد،پس لازم است که براي سفر آسماني راهنمايي بيابيد. (23)
آيه اي که همراهي کردن با صادقان و راستان را توصيه مي کند (24) و حديثي که امامان را پرچم هاي هدايت معرفي مي کند، (25) تنها نمونه اي کوچک از آيه ها و روايت هايي هستند که بر پيروي کردن از معصومان (ع) تأکيد دارند.
حضرت امام خميني (ره) در اين باره مي فرمايد:
کسي که تسليم پيش حق و اولياي خدا شود و درمقابل آن ها چون و چرا نکند و با قدم آن ها سير ملکوتي کند،زودتر به مقصد مي رسد. (26)
کي شوي واقف تو از اسرار دين
کي شود حاصل تو را ذوق يقين
درطريقت عارف حق کي شوي
گر نگردي کاملان را پيروي (27)
روش هاي درمان بيماري هاي اخلاقي
در کنار اصول کلي اصلاح نفس،روش هاي درمان بيماري هاي اخلاقي نيز مطرح است. درميان کتاب هاي اخلاقي،راه هاي گوناگوني مشاهده مي شود و درآثار به جا مانده ازحضرت امام،دست کم دو روش مي توانيم بيان کنيم:

1.روش رياضت و مجاهدت
 

بوعلي سينا سه هدف براي رياضت ذکر مي کند:
اول،دورساختن غيرحق از راه حق؛دوم، تابع ساختن نفس اماره به نفس مطمئنه،تا قواي تخيل و وهم به سوي توهمات مناسب با امر قدسي کشيده شوند و از توهمات مناسب جهان زيرين و خاکي روي گردان شوند؛سوم،لطيف ساختن درون براي تنبيه و آگاهي است. (28)
مقصود از روش رياضت و مجاهدت اين است که فرد درراه عبادت هاي طاقت فرسا و تحمل فشارمبارزه و مخالفت با نفس بکوشد. تا با محو نمودن هريک از رذايل نفساني،خود را به صفحات حق متخلق نمايد.
«روش ضد» که در کتب اخلاقي به آن اشاره شده است،همين راه رياضت است؛ مثلاً آدم ترسو براي رفع اين رذيله بايد رياضت بکشد و به نفس تحميل کند که بر ضد خواسته نفس عمل کند و به جاهاي هولناک برود تا تدريجاً براي او عادي شود و ملکه شجاعت را پيدا نمايد.يا اگر کسي دچار تکبراست،ضد آن تواضع مي باشد و بايد به نفس سخت بگيرد و او را وادار به تواضع کند و آن قدر به اين عمل بپردازد تا بر نفس، متواضع بودن ملکه شود.
مرحوم نراقي يکي از شيوه هاي درمان را «روش ضد» دانسته اند؛با اين توضيح که گاهي براي زايل شدن يک صفت منفي اخلاقي، بايد به يک صفت منفي اخلاقي ديگر (در حد اعتدال) متوسل شويم. مثلاً براي از بين بردن ترس،بايد اعمال متهورانه و جسورانه انجام داد؛تا ترس زايل شود. حضرت امير (ع) مي فرمايد:
هرگاه از چيزي ترسيدي،خود را در آن بينداز؛زيرا گاهي ترس از چيزي از خود آن سخت تراست.(29)
حضرت امام نيز در درمان پاره اي از رذايل اخلاقي، همين شيوه را تذکر مي دهد. ايشان در درمان رذيله کبر مي فرمايد:
اگر در صدد اصلاح نفس برآمدي، طريق عملي آن نيز با قدري مواظبت،سهل و آسان است. و دراين طريق با همت مردانه و حرّيت فکر و بلندي نظريه به هيچ مخاطره تصادف نمي کني.تنها راه غلبه ي به نفس اماره و شيطان و راه نجات،برخلاف ميل آن ها رفتار کردن است. (30)
درروش رياضت،نکته مهم و اساسي، تمرين و تکرار است؛يعني با اتخاذ اين شيوه، مي توان رذايل را کنار گذاشت و فضايل اخلاقي را نه تنها کسب،بلکه تبديل به ملکات نمود؛ چنانچه حضرت علي (ع) مي فرمايند:
«العاده طبع ثان»؛ (31) عادت طبيعت و سرشت دوم انسان است.
بررسي روش رياضت:به هيچ وجه نمي توان اهميت روش رياضت و عمل به ضد را در درمان رذايل اخلاقي،ناديده گرفت. سخن در ميزان تأثيرآن در درمان رذايل اخلاقي، ناديده گرفت.دراين روش،آدمي با نفس خود مي جنگد و هرجا در نفس خود ردپاي بدي و زشتي ديد،برضد آن عمل مي نمايد و به مبارزه به آن مي پردازد. همواره اين مبارزه وجود دارد تا سالک موفق شود رذايل را از خود دور مي کند و وارد عالم محبت شود و در وادي معرفت حق تعالي قدم گذارد.هرمسلمان مومني موظف به مجاهده و تحمّل سختي است.اگر رياضت به طورصحيح و براساس دستورهاي شرع انجام گيرد،سرانجام به محبت منجر مي شود.

2.روش محبت
 

در اين روش،به محبت خداوند دعوت مي شود. حضرت امام (ره) مي فرمايند:
کمال مطلق،معشوق همه است. تمام موجودات و عايله بشري با زبان فصيح،يک دل و يک جهت گويند:ما عاشق کمال مطلق هستيم. ما حبّ به جمال و جلال مطلق داريم، ما طالب قدرت مطلقه و علم مطلق هستيم. آيا درجميع سلسله موجودات، در عالم تصور و خيال و در تجويزات عقليه و اعتباريه،موجودي که کمال مطلق و جمال مطلق داشته باشد،جزذات مقدس مبدأ عالم، جلّت عظمته،سراغ داريد؟ و آيا جميل علي الاطلاق که بي نقص باشد،جزآن محبوب، مطلق هست؟ (32)
در اين بيان حضرت امام (ره)،محبت به کمال و جمال مطلق را فطري مي شمارد و محبت خداوند را در سرشت موجودات- به ويژه آدميان- نهفته مي داند،لذا بايد گفت: عشقي که در وجود انسان نسبت به خالقش وجود دارد،در تمامي اجزاي هستي جاري است. حضرت امام در کتاب
مصباح الهدايه مي فرمايند:فإن بالعشق قامت السماوات؛ (33) آسمان بر پايه عشق استواراست. از ديدگاه حضرت امام (ره) عشق در سرشت موجودات است:
عشق جانان ريشه دارد در دل از روز الست
عشق را انجام نبود،چون ورا آغاز نيست (34)
ساکنان در ميخانه عشقيم مدام از ازل مست ازآن طرفه سبوييم همه (35)
حضرت امام درکتاب شريف آداب الصلوه با توجه به خلقت نظام وجود براساس عشق و محبت و قراردادن حب ذاتي و عشق جبلي در فطرت تمام موجودات،اين راه را نزديک ترين راه براي رسيدن به مقصد مي داند. (36) دراين روش محبوب چيزي غير ازنفس است.درروش رياضت،نفس آدمي درگيربود،ولي دراين جا همين نفس بدون کم ترين سختي و فشاري ازهمه چيز مي گذرد.
دراين جا مهم اين است که جمال و جلال محبوب،درقلب سالک قرار گيرد و محب در برابر ابهت و عظمت حضرت حق خاضع گردد؛ دراين صورت،آدمي براساس تجلّي حق به خضوع و خشوع و عبادت مي پردازد و از خدمت محبوب خسته نمي گردد و تمام دستورهاي او را با کمال ميل و اشتياق انجام خواهد داد و با انعکاس صفات محبوب در محب تمام رذايل خود به خود محو و خواسته هاي او خواسته هاي سالک خواهد گشت.
بلقيس وار گر در عشقش نمي زديم
ما را به بارگاه سليمان گذرنبود. (37)
دراين روش عالمان اخلاق و مهذّبان نفوس به تحصيل محبت خداوند تأکيد دارند.اين محبت نتيجه معرفت است و معرفت نيز با فکر و ذکر حاصل مي شود. وقتي آدمي به فکر مي نشيند،تمامي اسباب دوست داشتن را در حق تعالي مي يابد.اگراحسان موجب محبت است،خداوند متعال محسن است. اگر جمال سبب عشق ورزيدن است، او خود اصل جمال است و عالم با تمام زيبايي هايش سايه اي از جمال مطلق است. اگر کمال موجب دوست داشتن است، او اصل تمامي کمالات و مبدأ آن است و هر کمالي در هر جايي ديده شود، پرتوي از کمال او است.
از اين رو معرفت مقدمه محبت قرار مي گيرد و سپس حالت ميل و التذاذ به آن به وجود مي آيد. هرچه شناخت قوي تر باشد، محبت قوي تر و عميق تر مي گردد. افرادي که در مقابل قدرت و زور، از کم ترين سرمايه خود، نمي گذرند، با اندکي محبت همه دارايي خود را به سادگي و با کمال نشاط و شوق فداي محبوب مي نمايند، لذا محبت،نفوس قوي را هم رام مي کند. حتي حيوانات را مي توان با نظر محبت رام نمود.براي عبد سالک حقيقتاً هيچ سيري شيرين تر از سيرحبّي نيست.روش محبت، روش مناسب و سريعي جهت درمان رذايل اخلاقي است. دراين روش:اولاً،هرعملي از سالک سرمي زند از محبت و عشق او به خالقش نشأت مي گيرد.ثانياً،دراين جا خستگي و ملالت نيست و سالک با رغبت و اشتياق کوشش مي کند صفات محبوب را يکجا کسب نمايد. اين گونه نيست که با سختي و مشقت بخواهد رذايل را بزدايد،بلکه چون عاشق جمال و کمال محبوب است، هرآنچه غير دوست است،يک باره آن ها را کنار مي گذارد وبساط غيررا از صفحه قلب بر مي چيند.
اگر درصدد ايجاد محبت برآمد،زود موفق مي شود؛زيرا که نورمحبت ظاهراست بر ظلمت و کدورت. (38)
حضرت امام در درمان رذيله عجب،پس از اين که راه اصلاح مفاسد را روي آوردن به حق مي دانند،اشاره مي فرمايند:
معرفت خدا حب خدا آورد و اين حب چون کامل شد،انسان را از خود منقطع کند و چون از خود منقطع شد، از همه عالم منقطع شود و چشم طمع به خود و ديگران نبندد.. و نور ازل درباطن قلب او طلوع کند و از باطن به ظاهر سرايت کند و فعل و قول او نوراني شود. (39)
دراهميت و ارزش محبت و تهذيب جاي هيچ ترديدي نيست؛به ويژه اين که آيات قرآن و روايات معصومان (ع) سرشارازاين مضامين است.با نگاهي به دعاهايي که از اين محبّان دوست وارد شده است،حقيقت مطلب بهترمشخص مي شود،ولي شايسته است به يک نکته در بررسي محبت
توجه نماييم و آن چگونگي تحصيل محبت خداوند است. ترديدي درعظمت مسأله نيست، ولي چگونه و از چه راهي بايد رفت تا به محبت خداوند رسيد؟ در جواب اين سوال، معمولاً اين گونه پاسخ داده مي شود که بايد کسب معرفت نمود و هرچه اين معرفت، معرفت به خداوند بيش تر شود محبت افزون تر مي گردد.
همان گونه که مي دانيد در ميان مدعيان دروغين، آنچه رونق دارد بازار عشق و محبت به خداوند است،ازاين رو بايد توجه داشت که در مسير محبت نيز نفس انسان ساکت نخواهد نشست و از هر راه ممکن جهت منحرف نمودن،بهره خواهد برد.امام خميني (ره) با توجه به اين نکته مي فرمايد:سرمنشأ تمام خطاهاي انساني و رذايل اخلاقي،حب نفس است. (40)
بايد توجه داشت که روش محبت الهي،سر از مخالفت با دستورها و توصيه هاي خداوند تبارک و تعالي،پيامبران و امامان معصوم (ع) در نياورد.پس بايد دراين روش نيز از چراغ هاي هدايت الهي سود جست و نهايت اين که بايد به ذات حق تعالي پناه برد.

معالجه علمي حسد
 

گفتيم که حسود از نعمت هايي که نصيب ديگران مي گردد،رنجيده خاطراست. او اگرچه به زبان نياورد اما در دل بر چگونگي تقسيم نعمت ها حساس و معترض است. او برخوردار شدن رقيب را عادلانه نمي داند و به تدريج صفت عدالت را براي خداوند توجيه ناپذيرمي يابد و کم کم نسبت به خداوند بدبين مي شود.
حسود مي خواهد همه فعل و انفعالات عالم هستي را درمغزکوچک خود تجزيه و تحليل کند و سرّهرداشتن و نداشتن را به روشني بفهمد.هرگاه که در معادلات پيچيده اداره جهان فرو مي ماند،همه را به بي نظمي و بي عدالتي متهم مي کند.
غافل ازاين که آنچه اتفاق مي افتد يا عدل است و يا اگرظلم است،حاصل تلاش انسان هايي است که از اختيار و آزادي خود سوء استفاده کرده و ظلم را تحقق بخشيده اند.خداوند حتي براي جلوگيري از اين ظلم ها تدابيري انديشيده و قوانيني همچون مجازات ظالمان و کمک به مظلومان را وضع کرده است.
عدل الهي بحثي اعتقادي است که درکتاب هاي مربوط به آن موضوع،مطرح شده است و ما در اين نوشتار اخلاقي،نمي خواهيم وارد موضوع اعتقادي بشويم،بلکه در اين جا هدف بيان اين نکته است که ناآگاهي و جهل نسبت به مبنايي عقيدتي و ضعيف بودن باورهاي اعتقادي منجر به متهم کردن خداوند به بي عدالتي مي شود. اين ضعف اعتقادي دست حسود را باز مي گذارد تا به داشته هاي ديگران رشک برده و معترض شود. پس ما بايد اعتقادات خويش را دقيق بررسي کنيم.
عدالت و حکمت الهي را با دليل و برهان مطالعه کنيم. از ظاهر بيني دست برداشته و بدانيم که پشت هر حادثه اي سرّ و حکمتي عميق نهفته
است و هيچ اتفاقي نمي تواند گردي بر دامن عدالت گسترحق تعالي بنشاند. آن گاه که به چنين نتيجه اي رسيديم دل سپردن و ايمان آوردن به آن،گام بعدي است.گفت و گوهاي ما بايد از مرحله عقل گذر کرده و به قلب برسد تا در کردار و پندار ما تأثير گذارد.
نظام کلي اتم نظام متصوراست…اين مطلب در لسان همه جريان دارد و هرکس به اندازه سعه علم و عقلش براي آن برهاني اقامه کرده،ولي چون از حد قيل و قال تجاوز نکرده و به مرتبه قلب و حال نرسيده، لسان هاي اعتراض باز است.. آن کس که حسد مي ورزد و زايل شدن نعمت غير را آرزو کند و کينه صاحب نعمت را در دل دارد، بداند که ايمان ندارد که حق تعالي از روي صلاح تام اين نعمت را نصيب او کرده و دست فهم ما از آن کوتاه است… ايمان به عدل با حسد منافي است؛تو اگر او را عادل مي داني،تقسيم او را هم عادلانه بدان. (41)
يکي ديگراز راه هاي معالجه حسادت، توجه به نتيجه کاراست.اولين محصول اين صفت زشت،زندگي سخت و تلخ براي حسود مي باشد.
ما با توجه کردن به عاقبت شوم اين بيماري،هيچ وقت وجود آن را در خود تحمل نخواهيم کرد. اگر ما بدانيم که به دنبال حسادت،حسرت خوردن است (42)و اين که حسود به آنچه که مي خواهد نمي رسد، (43) دراين صورت سعي خواهيم کرد تا داشته هاي ديگران را تحمل کنيم و اصلاً کاري به ديگران نداشته باشيم.به خود بقبولانيم که ديگران نيزبندگان خدايند و مي توانند از نعمت هاي خداوند برخوردار شوند.ما هم اگر عقل و شعور و ايمان به خدا داريم،از خداوند درخواست کنيم که نعمت هايش را به ما نيز ارزاني دارد و براي رسيدن به آن ها لازم نيست به داشته هاي ديگران حساسيت و حسادت داشته باشيم؟

پي‌نوشت‌ها:
 

1. -شرح چهل حديث، ص 111-112.
2. -ازامام صادق (ع) روايت شده است که :«رسول خدا (ص) هر روز از شش چيز به خدا پناه مي برد. شک، شرک، تعصب، غضب، ظلم و حسد». (سفينه البحار، ج2، ص176.
3. – ر. ک: جامع السعادات، ج2، ص203.
4. -در تنظيم، مطالب عناوين اصول کلي اصلاح و روش هاي درمان بيماري هاي اخلاقي، از مقاله«روش هاي درمان رذائل از نظر امام خميني(ره)، نوشته محمدرضا فريدوني،استفاده شده است.
5. -منتخب ميزان الحکمه، ص 454.
6. -«پيوسته انديشيدن درباره خداوند و توانايي او؛برترين عبادت است» (الکافي، ج2، ص55، ح 3).
7. -شرح چهل حديث، ص191.
8. -شرح چهل حديث، ص 174.
9. – همان، ص7.
10. – ر. ک: همان.
11. -ر. ک: همان، ص8.
12. – ر. ک: تکوير (81) 5.
13. – ر. ک: رساله سه اصل.
14. -آل عمران (3): 159.
15. -شرح چهل حديث، ص8.
16. -حشر (59): 18.
17. -شرح چهل حديث، ص 9-10.
18. -شرح حديث جنود عقل و جهل، ص107.
19. -شرح چهل حديث، ص54.
20. -همان، ص159.
21. – و ان تعدّوا نعمة الله لا تحصوها ؛ نحل (16): 18.
22. – شرح چهل حديث، ص10-11.
23. – ر. ک: الکافي، ج1، ص84، ح10.
24. – کونوا مع الصادقين؛ توبه (9) 119.
25. – ر. ک: الکافي، ج1، کتاب الحجه، باب معرفه الامام و الرّد اليه.
26. – شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 402.
27. -مثنوي اسرار الشهود، ص106.
28. – ترجمه و شرح اشارات و تنبيهات، ج1، ص446.
29. -نهج البلاغه، ص 392، حکمت175.
30. – شرح چهل حديث، ص96.
31. – تضنيف غررالحکم و دررالکلم، ص322، ح7477.
32. -شرح چهل حديث، ص184.
33. -مصباح الهدايه، ص71.
34. -ديوان امام، ص 65.
35. -همان، ص179.
36. -ر. ک. آداب الصلوه، ص 288
37. -ديوان امام، ص107.
38. -شرح چهل حديث، ص 114.
39. -شرح حديث جنود عقل و جهل، ص338.
40. -شرح چهل حديث، ص71.
41. – همان، ص112-113.
42. – اشاره به حديثي از امام علي (ع) است که مي فرمايد: «حسود، حسرت خوردنش زياد و گناهش دو چندان مي باشد». (منتخب ميزان الحکمه، ص152).
43. -اشاره به حديثي از امام علي (ع) است که مي فرمايد: «حسود به آقايي و بزرگي دست نمي يابد». (همان)
 

منبع:
سهرابی فر، محمدتقی، (1387) امام خمینی (ره) و مفاهیم اخلاقی: حسد، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ دوم.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد