گزیدههایى از زندگی و فضایل و سیره سیاسی حضرت زهرا (س)(2)
منبع : اختصاصی راسخون
اصول و مبانى برگرفته از سیره سیاسى حضرت زهرا(س)
پیش در آمد:اوّلین اصلى را که در سیره سیاسى حضرت شاهد هستیم رابطه عمیق و تنگاتنگ دین و سیاست مىباشد، و دومین اصل از اصول سیاسى حضرت که در سیره سیاسى او کاملاً مشهود است اصل قاطعیت و انعطاف ناپذیرى آن حضرت در مسیر حاکمیت حق مىباشد، و زمان شناسی سومین اصل از اصول رفتار سیاسی آن حضرت است:به عنوان مثال، وقتى زنان مهاجر و انصار از وضعیت جسمى او پرسیدند او شرح حال خود را بهانه قرار داده دست به افشاگرى زد و اهداف و آرمانهاى سیاسى خویش را دنبال نموده و آنگاه که خواست بر علیه خلیفه اعتراض نماید، به منزل او نرفت، بلکه مسجد را که مرکز تجمع و تصمیمگیری مسلمانان بود برگزید و آنگاه که مردم در آن جمع بودند اعتراض خویش را به گوش خلیفه رساند و سخنان شورانگیز او در جمع زنان مدینه از نمونههاى مهم زمانشناسى حضرت است که قیام او را جاودانه ساخت از آنجایی که همزمان با رحلت رسول خدا، تِز و تفکر( قرآن ما را بسنده است و با وجود آن به چیزى دیگرى نیاز نداریم) بر تفکرات و بینش دینى مردم استیلا یافت صدیقه طاهره(س) در آغازین لحظههاى این تفکر به پا خواست و از تفکر دینى قرآن در کنار عترت که طرح اصلى آن از رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود. او در موارد مختلف به نیاز جامعه اسلامى به عترت در کنار قرآن به عنوان مفسر و مبین آن اشاره نموده این مسأله را به مردم گوشزد نمود. ، وبا قربانی نمودن فرزندش محسن و همچنین شهادت خودش فرهنگ شهادت طلبی را ترویج نمود و وصیت حضرت مبنى بر مخفى بودن مراسم تشییع و تدفین و پوشیده ماندن مزار او که با این مواضع براى همیشه مشروعیت ابى بکر را زیر سؤال برد. اینها نمونه های از سیره سیاسی آن حضرت است که در این نوشته به آن پرداخته شده است، و ما پنج اصل مهم را به عنوان الگو از سیره سیاسى آن حضرت ارائه نمودهایم، اصولی همچون: 1 – رابطه دیانت و سیاست، 2 – قاطعیت در مسیر حاکمیت حق، 3 – زمانشناسى، 4 – تلاش بر جداى ناپذیرى قرآن و عترت، 5- فرهنگ شهادتطلبى، که از سیره سیاسى حضرت استخراج شده است:
1- رابطه دین و سیاست
اوّلین اصلى را که در سیره سیاسى حضرت شاهد هستیم رابطه عمیق و تنگاتنگ دین و سیاست مىباشد، حضرت این مسأله را به همه مسلمانان اعلام داشت که دین تنها به سرنوشت آخرتى مردم دخالت ندارد، بلکه دین آن گونه که براى آخرت مردم قوانین و آموزههایى داشته، نسبت به دنیاى مردم نیز برنامههایى دارد. و علاوه بر نقش تربیتى و هدایتى زمینه را براى حکومت دینى فراهم مىسازد. در راستاى این هدف، حضرت زهرا(س) بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) نسبت به سرنوشت سیاسى مسلمانان احساس مسئولیت نمود براى به حاکمیت رساندن امام على(ع) که بیش از همه شایستگى رهبرى امت اسلامى را داشت، فعالیتهاى سیاسى خویش را آغاز نمود، او حکومت و سیاست را عین دین دانسته براى به وجود آوردن آن ارتباط تلاش نمود. و معتقد بود آنچه انسانهاى پراکنده را مىتواند به هم پیوند زند و باهم همراه سازد ولایت است. در اسلام و آموزههاى دینى دین و دنیا، سیاست و دیانت، کاملاً به هم آمیخته و از همدیگر تفکیک ناپذیرند، به گونهاى که دنیا را مزرعه و کشت گاه آخرت دانسته است. (59) و در واقع هیچ کارى از نظام کلى و طرح دین بیرون نیست. در اسلام رابطه دین و سیاست یک رابطه منطقى و ماهوى است، دین و سیاست ملازم همدیگرند، در عرصه سیاست و قلمرو دین مشترکانى وجود دارد که این دو را در هدف و دیگر سلسله مسایل مهم اجتماعى، مثل ضرورت تشکیل حکومت، اجراى حدود، تأمین امنیت اجتماعى، به هم مرتبط مىسازد. تشکیل حکومت اسلامى در مدینْه النبى پس از هجرت رسول خدا(ص) و تشکیل سپاهى از مهاجر و انصار و فرستادن مبلغان در قلمرو حکومت اسلامى به وسیله آن حضرت، واضحترین دلیل بر همبستگى دین و سیاست است. حضرت زهرا(س) بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) به جاى اینکه به عنوان یک زن مصیبت دیده، گوشه عزلت را برگزیده در فراق پدرش اشک ماتم بریزد، در متن اجتماع وارد گردیده و با رفتن به خانههاى مهاجر و انصار(60) براى برگرداندن خلافت به جایگاه اصلى آن تلاش ورزید.
اگر حضرت دیانت را منحصر به مسایل فردى و عبادى مىدانست و هیچ کارى به حکومت و اداره امور سیاسى مردم نمىداشت، هیچ یک از رنجها و گرفتاریها و مصیبتهاى که بر او وارد آمده است وارد نمىآمد. این مسأله از نظر تاریخى مسلم است که هجوم دستیاران خلیفه به بیت حضرت زهرا (س) در واکنش به تجمع مخالفین سقیفه در خانه حضرت زهرا(س) بوده است. (61)حضرت زهرا(س) تا واپسین لحظات زندگى خود نسبت به سیاست و حکومت و رهبرى مردم تلاش ورزید و پیوند بین سیاست و دیانت را وظیفه خود دانست؛ او حتى در بستر مرگ نیز از تلاشهای سیاسى دست برنداشت و با وصیت سیاسى خود مبنى بر مخفى بودن مراسم تکفین و تدفین و همچنین پنهان بودن محل دفن او(62)فعالیتهاى سیاسى خود را رنگ ابدیت بخشید. او مانند رسول خدا(ص) سعى در ایجاد زمینه براى هدایت خلق و سپردن سرنوشت آنان به شایستگان واقعى برآمد. از دیدگاه زهرا(س) دین زمانى مىتواند در زندگى مردم نمود یافته و مردم به آن پایبند باشند که در سایه حاکم و زمامدار الهى زندگى نمایند، اگر حاکم و زمامدار جامعه انسان عادل و شایسته نباشد، نه تنها به دین و شریعت و برنامههاى آن عمل نمىگردد که دین بازیچه دست آنها قرار مىگیرد، به این جهت است که زهرا(س) مرضیه آنگاه که مىبینید امام على(ع) را از خلافت و رهبرى امت کنار زدهاند و فردى را که هیچگونه شایستگى آن را ندارد به جاى او نهادهاند، مردم را به شدت سرزنش نموده و آن را زیان آشکار و جبرانناپذیر دانست، (63) زیانى که براى همیشه وزر و وبال آن دامنگیر جامعه اسلامى شد و حاکمان بعدى نیز پیوسته دین را بازیچه هواهاى نفسانى خویش قرار دادند. بر اثر بى توجهى به تفکر و اندیشههاى سیاسى حضرت زهرا(س) کار به جاى رسید که معاویه بن ابى سفیان علناً تفکر جدایى دین از سیاست را مطرح نمود، او پس از صلح با امام حسن(ع) و تکیه بر حکومت تفکر ضد دینى خویش را چنین ابراز نمود: من با شما نجنگیدم که نماز بخوانید و روزه بگیرید، حج نموده و زکات دهید، شما خود این کارها را مىکنید، بلکه با شما جنگیدم تا بر شما حکم روایى نمایم. (64)یزید فرزند معاویه پس از به شهادت رساندن امام حسین(ع)و یاران او در شعر معروف خود هدف از حکومت خویش را انتقام از کشتههاى عصر جاهلیت که به وسیله مسلمانان کشته شده بودند، اعلام نمود. (65) و این دقیقاً چیزى بود که حضرت زهرا(س) آن را نتیجه بى توجهى به امامت و رهبرى دینى مىدانست که از اصول پیش رفته سیاسى اسلام است. عمده دلیل بر رابطه سیاست و دیانت در سیره سیاسى حضرت سخنان او در مسجد رسول خدا(ص) مىباشد، او همان گونه که به مسایل دینى پرداخت و از نماز و روزه و حج و زکات سخن به میان آورد و از فلسفه آنها سخن گفت، به خلافت و امامت پرداخت سپس به سفارشات رسول خدا در این مورد اشاره و به مقام و جایگاه رهبرى در اسلام اشاره کرد و ویژگىهاى ان را براى مردم بیان کرد.
به تعبیر کوتاه اینکه توازن مسایل سیاسى و دینى در سخنان آن حضرت گویاى رابطه سیاست و دیانت در سیره سیاسى آن حضرت مىباشد.
2-قاطعیت در مسیر حاکمیت حق.
دومین اصل از اصول سیاسى حضرت که در سیره سیاسى او کاملاً مشهود است اصل قاطعیت و انعطاف ناپذیرى آن حضرت در مسیر حاکمیت حق مىباشد، او با تمام توان از اهداف و آرمانهاى ناب و اصیل دینى که برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش رسول خدا(ص) و همسرش على بن ابى طالب در اداى تکلیف هیچ گونه سستى نورزید و مصلحت اندیشى بر سر اصول سیاسى اسلام نکرد. تاریخ مبارزات سیاسى حضرت نشان مىدهد که حتى یک مورد را نمىتوان یافت که حضرت از آرمانهاى خویش دست برداشته از راه سازش با دشمنانش برآمده باشد، بلکه حضرت قاطع و مصمم و با قبول انواع فشارها و تهدیدها و شکنجهها در راه نیل به اهداف خویش حرکت نمود، بر اثر همین قاطعیت و انعطاف ناپذیرى حضرت بود که توانست مخالفین اش را به زانو درآورد و آنان را وادار ساخت روش برخوردشان را با زهرا(س) تغییر دهند. ابى بکر و دستیارانش تصمیم گرفتند از زهرا(س) که بر اثر رنجها و بیمارى در بستر افتاده بود عیادت نمایند و بدین طریق، ضمن دل جویى از زهرا(س) و پرده پوشى بر رفتارهاى گذشته خویش در برابر حضرت، قدرت و حکومت خویش را مشروعیت بخشیده تلاشهای سیاسى حضرت زهرا(س) را خنثى سازند. اما بینش عمیق و چشمان تیزبین زهرا(س) مانع از آن گردید که آنان به اهداف خویش دست یافته بر او پیروز گردند، حضرت ابتدا با عدم پذیرش آنان مشروعیت آنان را زیر سؤال برد و با اظهار تنفر و انزجار از آنان که خود را خلیفه رسول خدا(ص) در میان مردم جا زده بودند و این عنوان را با خود یدک مىکشیدند، ضربه سختى بر اعتبار و وجهه سیاسى آنان وارد نمود و این سؤال را در اذهان توده مردم ایجاد نمود که ابى بکر چگونه خود را خلیفه و جانشین رسول خدا(ص) مىداند، در حالى که فاطمه زهرا(س) تنها یادگار بجا مانده از رسول خدا(ص) بر او خشمگین و از او ناراضى مىباشد، به گونهاى که تا آخرین لحظات زندگى از سخن گفتن و رویارویى با او ابا دارد آنان ناچار به امام على(ع) متوسل شدند، حضرت زهرا(س) آنگاه که با وساطت على(ع)رو به رو گردید، ضمن اطاعت پذیرى خویش از ولایت، آنان را به حضور پذیرفته، سپس خطاب به آنان فرمود:آیا اگر حدیثى از رسول خدا(ص) برایتان بخوانم که آن را بدانید، به آن عمل میکنید؟ گفتند: آرى. فرمود: شما را به خدا سوگند مىدهم آیا از رسول خدا(ص) نشنیدهاید که فرمود: رضایت فاطمه، رضایت و خوشنودى من است و خشم فاطمه خشم من است، هر کس فاطمه دخترم را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر کس فاطمه را خشنود سازد، مرا خشنود کرده و هر کس فاطمه را به خشم درآورد، مرا به خشم آورده است آنان گفتند: آرى این فرمایش را از رسول خدا(ص)شنیدهایم. سپس حضرت فرمود: همانا خداوند و فرشتگان را شاهد و گواه مىگیرم که شما مرا به خشم آورد و از خود خشنود نساختهاید، هرگاه رسول خدا(ص) را ملاقات کنم، از شما به آن حضرت شکایت خواهم کرد. (66) حضرت صدیقه طاهره با بیان این حدیث از رسول خدا(ص) و اقرار گرفتن از خلیفه که آن را از پیامبر (ص) شنیده است، او را محکوم نمود و خلیفه را که مىخواست از عواطف زنانگى زهرا(س)سود جسته و با رفتار به ظاهر عاطفى خویش حضرت را در برابر خود تسلیم نماید، مغلوب ساخت. رمز موفقیت و پیروزى زهرا(س) را در این نکته مىتوان یافت که حضرت زهرا(س) قاطع و مصمم در پى رسیدن به اهداف خویش حرکت نموده در برابر انواع توطئهها و دسیسهها ایستاده دست به افشاگرى زد، او از قدرت و هیمنه خلیفه هراس بدل راه نداده با شجاعت تمام در جمع مردم خلیفه و دستیارانش را مخاطب قرار داده فرمود: بر غیر شتر خویش داغ زدید، به آبشخورى که حق دیگرى بود وارد شدید. (67) مقام خلافت و ولایتى را که حق دیگرى بود تصاحب نمودید.
3- زمانشناسى در حرکتهاى سیاسى:
از اصول که در سیره سیاسى حضرت به عنوان الگو و قابل استفاده است زمانشناسى آن حضرت است. مقصود از زمان مفهوم لغوى و فلسفى آن نیست تا این مسأله پیش آید که زمان امرى است وجودى یا عدمى و سایر مباحثى که در تعریف زمان مطرح شده بلکه مقصود موقعیت تاریخى جامعه و شرایط و مقتضیات زمانى حاکم بر آن است. اهمیت زمان و زمانشناسى به گونهاى است که هرگونه بى توجهى و غفلت از آن بسیارى از حرکتها از جمله حرکتهاى سیاسى را با شکست و ناکامى مواجه ساخته راههای پیروزى را مسدود مىنماید. امام على(ع) در اهمیت زمان و زمانشناسى فرمود: آنکه از زمانه ایمن نشنید خیانت آن بیند(68).
برهههاى گوناگون تاریخ ویژگىها و قوانین خاص خود را دارد که تنها با در نظر گرفتن آن خصوصیات و رعایت آن قوانین مىتوان به موفقیت امیدوار بود و نتیجه عدم توجه به آن جز شکست و ناکامى نیست. در زندگى سیاسى و سیره سیاسى حضرت زهرا(س) نمونههاى فراوان از زمانشناسى و آگاهى آن حضرت به زمان و توجه به نقش و موقعیت زمان را مشاهده مىنماییم. او آنگاه که خواست بر علیه خلیفه اعتراض نماید، به منزل او نرفت، بلکه مسجد را که مرکز تجمع و محل تصمیمگیرى مسلمانان بود برگزید و آنگاه که مردم در آن جمع بودند اعتراض خویش را به گوش خلیفه رساند. (69)نمونه دیگر از زمانشناسى حضرت، سخنان شورانگیز او در جمع زنان مدینه است، معمولاً موقعیت حضرت ایجاب مىکرد که او از دردها و رنجهای جسمى خود سخن مىگفت و از وضعیت رنجور خویش سخن به میان مىآورد، ولى بینش و درایت سیاسى و زمانشناسى حضرت او را واداشت که از این موقعیت و فرصت به دست آمده کمال استفاده را ببرد، وقتى زنان مهاجر و انصار از وضعیت جسمى او پرسیدند او شرح حال خود را بهانه قرار داده دست به افشاگرى زد و از این طریق اهداف و آرمانهاى سیاسى خویش را دنبال نموده و سخنان خود را به مردم مدینه رساند. (70)در برخورد با خلیفه و دستیارانش آنگاه که از او عیادت نمودند نمونه مهم زمانشناسى حضرت است، آنان که خواستند با اندک دلجویى از حضرت بر تمامى ناروایىها و ظلم و ستمهاى خویش بر او چشم پوشى نمایند و از این طریق آنها را پنهان سازند، ولى در مقابل، بینش و درایت و زمانشناسى حضرت مانع گردید که آنان به هدف خویش نایل آیند، تنفر و انزجار حضرت آنان را براى همیشه ناکام نهاد. (71)از نمونههاى مهم در زمانشناسى حضرت که قیام او را جاودانه ساخت، وصیت حضرت مبنى بر مخفى بودن مراسم تشییع و تدفین و پوشیده ماندن مزار اوست(72) او با این موضع براى همیشه مشروعیت ابى بکر را زیر سؤال برد و این سؤال همیشه در حافظه تاریخ نقش بسته است که چرا یگانه دختر و تنها یادگار رسول خدا(ص) مخفیانه به خاک سپاریده شد و کسى که خود را جانشین پدر او مىخواند در مراسم تشییع او شرکت نکرد و چرا مزار او براى همیشه پنهان است؟!
4-تلاش بر جداناپذیرى قرآن و اهل بیت
اهل بیت در فرهنگ و بینش شیعه مقام و جایگاه خاصى دارد به گونهاى که آنها را معصوم دانسته گفتار و کردار و سیره آنان را همانند رسول خدا حجت مىدانند و آنان را پس از رسول خدا مجریان و حافظان و مفسران قرآن مىدانند، بر این اساس هرگونه جدایى میان این دو را موجب ضلالت و گمراهى میدانستهاند. رسول خدا(ص) بر اساس فرمایش معروف رابطه قرآن و عترت را اینگونه بیان داشته است:من دو امانت گرانبها و ارزشمند را در میان شما باقى مىگذارم که یکى کتاب خدا و دیگرى اهل بیت و خاندان من است؛ این دو یادگار من هیچگاه از هم جدا نخواهد شد اگر به این دو تمسک جوئید گمراه نمىشوید. (73)قرآن مجموعه قوانین آسمانى اسلام است که عمل به آن ضامن بهروزى و نجات انسانها مىباشد و از طرفى تفسیر و تأویل قرآن را باید کسانى به عهده بگیرند که با زبان و فرهنگ وحى آشنا باشند، به همین سبب به باور شیعه بایست افراد واجد صلاحیت براى تفسیر و تأویل کتاب آسمانى از سوى رسول خدا(ص)معرفى شوند؛قرار گرفتن عترت در کنار قرآن به لحاظ نیاز کتاب آسمانى و تشریح اهداف و مقررات آن است(74) آنان هستند که مىتوانند تفسیر درست از قرآن و دین ارائه نموده مردم را در راه راست و مسیر هدایت رهنمون سازند. دقت و توجه به عنوان حدیث (نبوى) نشان مىدهد که تفکیک و جدایى بین قرآن و عترت و عمل به قول و برداشت کسانى که به رموز قرآن آشنایى ندارند، جز ضلالت و گمراهى نتیجه به بار نخواهد آورد. اینکه رسول خدا قرآن و عترت را به عنوان دو امانت گرانبها در کنار هم قرار داده است، بیانگر آن است که حرکت هر دو در یک مسیر و به خاطر یک هدف است، یکى قانون آسمانى و دیگرى مفسران و مجریان و حامیان آن هستند، بدین جهت است که جدا شدن و فاصله گرفتن و انحراف از عترت مایه گمراهى و هلاکت خواهد بود. (75)همزمان با رحلت رسول خدا، تِز و تفکر:{قرآن ما را بسنده است و با وجود آن به چیزى دیگرى نیاز نداریم}بر تفکرات و بینش دینى مردم استیلا یافت و از آن پس همه تلاشها و کوششها در این مسیر ادامه یافت و تفسیرها و تأویلهاى شخصى و سلیقه ای از دین رونق گرفت و سرآغازى شد براى انحطاط و انحراف مسلمین! (76)صدیقه طاهره(س) در آغازین لحظههاى این تفکر به پا خواست و از تفکر دینى قرآن در کنار عترت که طرح اصلى آن از رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود. او در موارد مختلف به نیاز جامعه اسلامى به عترت در کنار قرآن به عنوان مفسر و مبین آن اشاره نموده این مسأله را به مردم گوشزد نمود. او در سخن فرمود: آیا شما به عموم و خصوص قرآن از پدرم و پسر عمویم على آگاهتر و داناترید. (77) از این طریق نیاز مردم را به اهل بیت در شناخت قرآن و دین بیان نمود، او دورى اهل بیت از صحنه سیاسى اجتماعى مردم را بزرگترین خسارت دانسته(78) بدین وسیله مقام و جایگاه دینى آنان را در جامعه اسلامى روشن ساخت.
او در موارد جنبه هدایت گرانه امام را یادآورى نموده فرمود: واى بر شما! آیا کسى که مردم را به سوى حق هدایت و رهنمون مىسازد سزاوار پیروى و فرمانبرى است؟ یا کسى که نمىتواند مردم را هدایت کند بلکه خود نیاز به رهبر و راهنما دارد؟(79)
در واقع او علاوه بر تأکید بر شایستگىهاى على بن ابى طالب به نحوه و چگونگى حکومت بر مسلمانان تأکید داشت و معتقد بود که امامت و رهبرى همانند نبوت منصبى الهى است. این باور حضرت زهرا(س) از مهمترین اصول سیاسى شیعه گردید، شیعیان معتقدند که امامت ادامه نبوت است، پس آنچنان که خداوند سبحان کس یا کسانى را از میان بندگان خود بر مىگزیند و او را با معجزاتى که چون نص از جانب خداوند است تأیید مىکند. همچنین براى امامت نیز هر که را بخواهد برمى گزیند و به پیامبرش دستور مىدهد امامت او را با نص خاص تصریح نماید و او را براى انجام وظایف رهبرى مردم پس از رسول خدا منصوب نماید. (80)امام رضا(ع) در سخنان طولانى پیرامون نقش و جایگاه امامت فرموده است:امامت جایگاه انبیا و اِرث اوصیا است، امامت خلافت از طرف رسول خدا(ص) و مقام امیرالمومنین و میراث حسن و حسین(ع) است. به راستى امامت زمام دین و نظام مسلمین و عزت مؤمنین است، امامت بنیاد پاک اسلام و شاخه با برکت آن است، به وسیله امامت نماز و روزه و زکاتْ و حج و جهاد درست مىشود. . . امام ماه تابنده و چراغ فروزنده و نور برافروخته و ستاره راهنما در تاریکى شبها و بیابانهای تنها و گرداب دریاها است، امام آب گواراى است براى تشنگى و رهبر به حق و نجات بخش از نابودى است. . . امام امین خدا در میان خلقش و حجت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش و دعوت کننده به سوى خداى عزوجل و دفاع کننده از حقوق خداست. (81)شیعه با این رویکرد به امامت و لزوم بودن عترت در کنار قرآن نگاه مىکند و از نظر آنان امامت و ولایت صرفاً خلافت و امارت ظاهرى نیست، بلکه خلافت و جانشینى کلى خداوند است که ولایت تشریعى از آثار این ولایت است. . . امام انسان کامل الهى است که به جمیع نیازمندیهای مردم و صلاح فساد آنان آگاهی دارد. او امانت دار احکام و اسرار الهى است و از همه گناهان و خطاها پیراسته است او در ارتباط با عالم اعلا و صراط مستقیم الهى است او حجت خدا بر بندگان و واجب الاطاعْه است، او عهده دار هدایت انسانها به سوى کمالات معنوى مىباشد. (82)صدیقه طاهره(س) با این نگاه به اهل بیت و رهبرى آنان در جامعه توجه داشت و دورى آنان را موجب به خطر افتادن همه دستاوردهاى رسالت دانست و تمام تلاشهای او بر این بود که مردم را به این مسأله آگاه سازد، آیات قرآنى که حضرت در موضعگیری خود در برابر خلیفه و دستیارانش به آن استدلال نموده اهمیت و جایگاه اهل بیت: را در جامعه و لزوم آنان را در کنار قرآن به خوبى تحلیل و دیدگاه خود را ابراز نموده است. استدلال حضرت به این آیات(83) جاى تأمل و دقت دارد و اینکه حضرت خلیفه و دستیارانش را از مصادیق این آیات دانسته است!
1-أَلاَ فِى الْفِتْنَِْه سَقَطُوا وَاًِّنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطٌَْ بِالْکَافِرِینَ(84)آگاه باش که آنها خود به فتنه در افتادند و دوزخ همانا به آن کافران احاطه خواهد دانست.
2- بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلاً(85)ظالمان که به جاى خدا شیطان را برگزیدند بسیار بد مبادله کردند.
3-وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْاًِّسْلاَمِ دِیناً فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الاَّخِرَِْ مِنَ الْخَاسِرِینَ. (86)هر کس غیر از اسلام دینى اختیار کند هرگز از وى پذیرفته نیست.
4-و ما مُحمَّدٌ اًِّلاَّض رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَاًِّنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىأَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِى اللّهُ الشَّاکِرِینَ. (87)
محمد(ص) نیست مگر پیامبرى از طرف خدا که پیش از او نیز پیامبرانى بودند و از این جهان درگذشتند اگر او نیز به مرگ یا شهادت درگذشت، باز شما به دین جاهلیت خود رجوع خواهید کرد، پس هر که مرتد شود به خدا ضررى نخواهد رسانید و خود را به زیان انداخته و هر کس شکر نعمت دین گذارد و در اسلام پایدار ماند البته خداوند جزاى نیک اعمال به شکر گذاران عطا خواهد کرد.
5- أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ. (88)آیا با قومى که عهد و پیمان خود را شکستند. . . کارزار نمىکنید.
6- اًِّن تَکْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِى الْأَرْضِ جَمِیعاً فَاًِّنَّ اللَّهَ لَغَنِىُّ حَمِیدٌ(89)اگر شما و همه اهل زمین یک مرتبه کافر شوید خدا از همه بى نیاز است.
7- وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ. (90. )آنانى که که ظلم و ستم کردند به زودى خواهند دانست که به چه کیفر گاهى و دوزخ انتقامى بازگشت مىکنند.
8- أَلاَّ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ. (91. )
این همان زیان است که بر همه آشکار است. (92)ملاحظه مىگردد که صدیقه طاهره آیات را که عناوینى: چون سقوط در فتنه، کافران، زیانکاران، برگشت به عقب و بازگشت به آئین جاهلیت، نقض عهد و پیمان، ظالمان، زیان آشکار! را بکار برده است، حال اگر قدرى در تحلیل و جزئیات این مسأله جانب احتیاط را برگزیده از تفصیل مطلب خوددارى نمائیم، ولى آنچه قدر مسلم اینکه: حضرت همه این مطالب را زمانى اظهار نمود که پس از رسول خدا(ص) اهل بیت آن حضرت که در رأس آنان امام على(ع) قرار داشت از صحنه سیاسى و رهبرى امت کنار نهاده شده بود و میان قرآن و اهل بیت جدایى افکنده بودند به نظر مىرسد بیان مقام و جایگاه دینى و معنوى اهل بیت و لزوم بودن آنان در کنار قران به عنوان مفسران و حامیان آن به گونهاى که به عنوان رکن و پایه شریعت شمرده شده است از مهمترین تلاشهای فکرى و سیاسى حضرت زهرا مىباشد؛ او با معرفى امام على(ع) به عنوان دانا به عموم و خصوص قرآن و شخصیتى آگاه به امور دینى و دنیایى مردم، فلسفه بودن آنان را در کنار قرآن تبیین نمود و آشکار ساخت که رهبرى جامعه علاوه بر آگاهى به امور دنیاى مردم نیازمند آگاهى به امور آخرتی است که آنان را در هر دو نشئه دنیا و آخرت رهبرى کند و سعادتمندی آنان را در آخرت نیز فراهم سازد. از این رو مىتوان گفت این مسأله از مهمترین استراتژىهاى حضرت زهرا(س) نسبت به امامت و رهبرى جامعه است که حضرت در موضعگیرىهاى سیاسى خویش ابراز نمود. امروزه شیعیان با این رویکرد به اهل بیت توجه دارند و با این دیدگاه است که اعتقاد به امامت و رهبرى آنان را جز اصول دین شمردهاند زیرا با دورى از آنان نمىتوانیم اسلام و شریعت را به صورت حقیقى و واقعى آن بشناسیم، طبیعى است که چنین رویکرد به اهل بیت: و امامت آنان جز اصول دین قرار گیرد که نخستین بار پس از درگذشت رسول خدا(ص)به وسیله حضرت زهرا(س)مطرح و به دفاع از آن پرداخته شد.
5- فرهنگ شهادت طلبى
از دیگر اصول فراهم آمده در باورهاى شیعى ظلم ستیزى و فرهنگ شهادتطلبى که این مهم از رفتارهاى حضرت زهرا(س)نمایان است. تاریخ پرفراز و نشیب هزار و چند صد ساله تشیع نشان مىدهد که آنان همیشه در مبارزه با ظلم و ستم پیشتاز بوده و فرهنگ ظلم ستیزى از کارنامه درخشان آنان است. آنان در این مسیر از همه چیز خویش گذشته و حتى با نثار جان به دفاع از اسلام پرداخته و فرهنگ شهادتطلبى را به وجود آوردهاند. واقعه حماسى و همیشه جاوید کربلا و عاشورا از مهمترین نمونههاى این فرهنگ در تاریخ تشیع است که تردیدى در تأثیرپذیرى آن از فرهنگ فاطمى نیست، زیرا که نخستین بار در تاریخ تشیع فرهنگ شهادتطلبى و ایثار جان در راه پاسدارى از دین و دستاوردهاى اصیل شریعت به وسیله صدیقه طاهره(س)شکل یافت، او با قربانی نمودن فرزندش محسن(ع) (93) به دفاع از ولایت پرداخت و خود نیز در این مسیر قربانى گردید. (94)آنچه بر شمردیم نمونههاى از اصول و سیره سیاسى حضرت زهرا(س) بود که مىتواند براى مسلمانان الگو قرار گیرد و بر اندیشمندان مسلمان است که با بررسى عمیق سیره و رفتار فاطمى هر چه بیشتر مردم و جامعه را با سیره و فرهنگ فاطمى آشنا سازند و از گلستان زندگى او بهره گیرند.
خاتمه و نتیجه :
آنچه در این نوشته بیان گردید اینکه: 1 زندگى پر برکت حضرت فاطمه(س) به عنوان بهترین الگو و نمونه فرا روى انسانهاى مسلمان و آزاده قرار دارد و فضیلتهای که برای این بانوی بزرگوار در کتب احادیث و روایات آمده فراوان است و نامها و القاب زیبای که برای این بانو در احادیث به چشم میخورد بیانگر مقام شگرف و جایگاه ویژه آن بزرگوار میباشد که ما به این نامها به طور مشروح و مبسوط پرداخته و این نامها و القاب را توضیح دادهایم و همچنین فضایل آن حضرت را به گونه مبسوط اشاره نمودهایم. و در قسمت آخر این مقاله آمده است که حضرت صدیقه طاهره(س) پس از تشکیل سقیفه به دفاع از امام على(ع) بر خواست، دفاع او از امام نه به انگیزههاى مادى یا عاطفى که به این جهت بود که امام على(ع) را به دستور خدا و رسول(ص) او امام و رهبر امت مىدانست و بدین جهت بارها به حدیث شریف غدیر براى حقانیت ولایت امام على(ع)اشاره نمود و در واقع قیام و مبارزات حضرت زهرا(س)بر گرفته از کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص)بود. حضرت صدیقه طاهره(س) از راهها و فرصتهاى مختلف به دفاع و حمایت از امام على(ع) بر خواست او ابتدا از توطئهها و دسیسههاى که براى بر کنارى امام صورت گرفته بود پرده برداشت و دست به افشاگرى زد و توانست چهرههاى نفاق را به مردم معرفى نماید. حضرت زهرا(س) در ادامه در دفاع از امام على(ع) روى سوابق درخشان و خدمات بى نظیر او در راه اسلام انگشت نهاد و ضمن بر شمردن فضایل ذاتى و اکتسابی امام و مقایسه او با دیگران شایستگى او را براى خلافت تثبیت نمود. و نیز با نشان دادن تصویرى از حکومت امام على(ع) مردم را به سوى آن حضرت توجه داد و همچنین به خطرات و انحرافات و بدعتهای که در آینده اتفاق افتاد مردم را هشدار داد وبا موضع گیریهای صریحش برای دفاع از ولایت و جانشینی علی (ع)به رابطه بین سیاست و دیانت تاکید نموده و با قاطعیت و انعطاف ناپذیرى در مسیر حاکمیت حق با تمام توان، از اهداف و آرمانهاى ناب و اصیل دینى که برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش و همسرش على بن ابى طالب در اداى تکلیف هیچ گونه سستى نشان نداد و بر سر اصول سیاسى اسلام مصلحت اندیشى نکرد. از اصول که در سیره سیاسى حضرت به عنوان الگو قابل استفاده است زمانشناسى آن حضرت است. و همچنین قاطعیت در مسیر حق و تاکید آن حضرت بر عدم جدایی قرآن و عترت و همچنین فرهنگ شهادت طلبی که با قربانی نمودن فرزندش محسن و شهادت خودش، این فرهنگ را ترویج نمود. . .
پی نوشتها و منابع و مآخذ
محمد بن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم انتشارات علامه، بى تا، ج3، ص 353؛ امین الاسلام طبرسى، اعلام الورى، بیروت دارالمعرفْ، 1399 ه، ص 154؛ برخى از علماى شیعه ولادت آن حضرت را در سال دوم بعثت نیز ذکر نمودهاند.
2-عبدلملک بن هشام، السیره البنویه، قم، مکتبه المصطفى، 1355 ج1، ص 257. –
3-همان ص202؛ على بن محمد بن صباع مالکى، الفصول المهمْ، نجف، دارالکتب التجارىْ، بىنا، ص150.
4اّ نَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَفَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرًِّْنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ سوره کوثر، آیه 3 – 1
5-على بن عساکر، تاریخ دمشق الکبیر، بیروت، دارلاحیأ التراث العربى، 1421ه، چاپ اول، ج2، ص 69
6. عباس، قمى، بیت الاخزان، ترجمه محمد، محمدى اشتهاردى قم، انتشارات ناصر، بى تا، ص 18
7 لماعرج بی الی السماءخذ بیدى جبرئیل فادخلنى الجنْ فناولنى من بها فأکلته فتحول ذالک نطفًْ فىصلبى فلما اهبطت الى الارض واقعت خدیجْه فحملت بفاطمهْ)س( ففاطمهْ حورأ انسیه و کلما اشتقت الى رائحهْ الجنْه شممت رائحْه ابنتى فاطمه صدوق، محمدبن على، التوحید، تهران، مکتبْه الصدوق، 1398 ص 118؛ امالى صدوق، تهران، کتابخانه اسلامیه، 1362 ش، ص 461؛ مناقب، همان، ص 335، محمد بن جریر، طبرى، دلایل الامامْ، قم، منشورات الرضى 1363 ه، چاپ سوم، ص 53
8 لما ولدت فاطمه(علیهاالسلام) اوحى الله عزوجل الى ملک فانطلق به لسان محمد(ص) فسماهافاطمه على بن عیسى، اربلى، کشف الغمه فى معرفْ الائمهْ، بیروت، دارالکتب الاسلامیه، 1401 ه، ج2، ص 89.
9. انّما سمیت فاطمهْ، فاطمهْ صلوات الله علیها لان الله فطم من احبها من النار محب الدین طبرى، ذخایرالعقبى، قاهره، کتابخانه قدس، 1365ه، ص 26.
10. یا فاطمهْ اتدرین لم سمیت فاطمهْ؟ فقال علىٌ یا رسول الله لم سمیت؟ قال: لانها فطمت هى و شیعتها من النار؛ سلیمان قندوزى، ینابیع المودْه، ناشر، دارالاسوْه، 1416 ه، بى جا، ج2، ص 320؛ ذخایرالعقبى، ص 26.
11. لفاطمهْ)سلام ا الله علیها تسعْ اسمأ عندا عزوجل: فاطمه، و الصدیقه، و المبارکْ، و الطاهره، و الزکیه و الراضیه، و المرضیه، و المحدثه، و الزهرا. اعلام الورى، ص 148.
12. کان وجهها یزهر لامیرالمؤمنین (ع) من اول النهار کاالشمس الضاحىْ و عند الزوال کالقمر المنیر و عند غروب الشمس کاالکوکب الدرى، بحار الانوار، مجلسى بیروت، دارالتعارف، 1421 ه، ج18، ص 18
13. ینابیع الموده، ج 2 ص 320
14. النهایه، ج1، ص 94.
15. سمیت فاطمهْ محدّثه لان الملائکْ کانت تهبط من السمأ فتنادیها کما کانت تنادى مریم بنت عمران فتقول: یا فاطمهْ ان الله اصطفاک و طهرک واصطفاک على نسأ العالمین یا فاطمهْ اقنتى لربک و تحدثهم ویحدثونهادلایل الامامْ، ص 11
16. کشف الغمْه، ج 2، ص 88.
17. مناقب، ج2، ص 71.
18. و انى انتظر بها القضأ ؛ عبدالرحمن، سبط بن جوزى، تذکرْ الخواص، نجف، مطبعه علمیه، 1369 ص316؛ ذخایر العقبى، ص 29.
19. مناقب، ج3، ص345، دلایل الامامْ، ص 14، کشف الغمه، ج 2، ص 398؛ مرتضى حسینى فیروزآبادى، فضایل الخمسْ قم، مجمع جهانى اهل بیت، 1422 ه، چاپ اول،
20. ابن ابى الحدید، معتزلى، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیأ التراث العربى، 1385 ه، چاپ دوم، ج 9، ص 193. دلایل الامامْ، ج 2، ص11؛ کشف الغمْ، ج 2، ص 75؛ مناقب، ج 3، ص 357.
21. محمد بن حسن طوسى، الامالى، قم، دارالثقافْ، 1414 ه، چاپ اول، ص 258.
22. الموفق، خوارزمى، مناقب خوارزمى، قم، مؤسسه النشرالاسلامى، 1411 ه ق، چاپ دوم، ص 256.
23. محمد بن محمد ابن نعمان، مفید، الارشاد، ترجمه هاشم رسولى محلاتى، تهران نشر فرهنگ اسلامى1378ش، ج 1، ص 66؛ عبدالله بن مسلم، ابن قتیبه، المعارف، قم شریف الرضى، 1415 ه، چاپاول، ص210.
24. دلایل الامامْ، ص 45؛ یوسف شامى، الدرالنظیم، قم، مؤسسْ النشر الاسلامى، 1420 ه، چاپاول، ص485
25. براى اطلاع بیشتر رجوع شود به کتابنامه حضرت زهرا(س) نوشته اسماعیل خویى زنجانى.
26 سوره احزاب، آیه 33
27. اللهم هؤلأ اهل بیتى اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا، قالت ام سلمهْ: فانا معهم یا نبى الله؟ قال:انت على مکانک و انک على خیر ؛ جلال الدین، سیوطى، الدرالمنثور، بیروت، دارالاحیأ التراث العربى، 1421 ه، چاپ اول، ج 6، ص 532؛ نافع بن حمرأ گوید: رسول خدا را دیدم که به مدت هشت ماه صبحگاهان هنگام نماز صبح هر گاه از جلو در فاطمه عبور مىکرد مىفرمود: سلام و رحمت و برکات خدا بر شما اى اهلبیت، هنگام نماز است و این آیه را تلاوت مىنمود. کشف الغمْه، ج 2، ص 83؛ الامالى، ص 139.
28. همان، ص 334 – 259؛ اختصاص مفید، ص 113؛ محم ابن محمد مفید، الاختصاص، قم، مکتبْ بصیرتى، بى تا، ص 112.
29. یغضب لغضبک و یرضى لرضاک. على بن ابى بکر، هیثمى، مجمع الزوائد، بیروت، دارالفکر، ج 9، ص 328؛ مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 225؛ کشف الغمه، ج 2 ص 84؛ متقى هندى، کنز العمال، بیروت، مؤسسه الرسالْ 1399 ه، ج 12، ص 111؛ الحافظ سلیمان ابن احمد طبرانى، المعجم الکبیر، دارالاحیأ التراث العربى، بى تا، بى جا، ج 1، ص 108؛
30. فانما ابنتى بضعهْ منى یریبنى مارابها و یؤذنى مااذاها، ایضاً فاطمْه بضعْه منى یؤذینى مااذاها. مسلم نیشابورى، صحیح مسلم؛ الریاض، دارالمغنى، 1419 ه، 2 جلدى، ص 1329؛ صحیح بخارى، بیروت دارالاحیأ الترات العربى، 1422 ه، 2 جلدى ص 666؛ ابى نعیم احمد، اصفهانى، حلىْالاولیأ، بیروت، دارالفکر، 1416 ه، ج 2، ص 40؛ کشف الغمه، ج 2، ص 93؛ ابوسعید، واعظ خرگوشى، شرف النبى، ترجمه نجم الدین محمود راوندى تصحیح محمد روشن، تهران: انتشارات بابک، 1361 ش.
31. عبدالحسین، امینى، فاطمهْ الزهرا، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1362 ش، چاپ اول، ص 118.
32. یاعلى! اما علمت ان ملائکٌْه سائرْ فى الارض یخدمون محمداً و آل محمد الى ان تقوم الساعْه دلایل الامامْ، ص 49، ترجمه بیت الاحزان، ص 39.
33. مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 337؛ دلایل الامامه، ص 48.
34. ترجمه بیت الاحزان، ص 139؛ مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 339.
35. بیت الاحزان، ص 253 – 252.
36. الدر التنظیم، ص 456؛ محمد، صدوق، علل الشرابع، بیروت، داراحیأ التراث العربى 1385 ه، چاپدوم، ص 182.
37. عبدالحسین، امینى، الغدیر، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، 1416 ه، چاپ اول، ج 5 ص 77 67
38. وَاًِّذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَُْ یَا مَرْیَمُ اًِّنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَأِ الْعَالَمِینَ یَا مَرْیَمُ اقْنُتِى لِرَبِّکِ وَاسْجُدِى وَارْکَعِى مَعَ الرَّاکِعِینَ ؛ آل عمران، آیات 42 و 43
39. وَامْرَأَتُهُ قَائِمٌَْ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِاًِّسْحَاقَ وَمِن وَرَأِاًِّسْحَاقَ یَعْقُوبَ قَالَتْ یَاوَیْلَتَى أَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهذَابَعْلِى شَیْخاً اًِّنَّ هذَا لَشَئٌ عَجِیبٌ قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَُْ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْأَهْلَ الْبَیْتِ اًِّنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ هود آیات73- 71.
40. وَ أَوْحَیْنَا اًِّلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ قصص، آیه 7.
41. مناقب آل ابیطالب، ج 3، ص 337.
42. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، مؤسسْه الوفأ، 1403 ق، چاپ دوم، ج 43، ص 80؛ عوالم العلوم، قم، مؤسسْه الامام المهدى، 1411، چاپ دوم، ج 11، ص 58.
43. دلایل الامامْ، ص 28
44. ویحک اطلبیها فانها تعدل عندى حسناً و حسینا، دلایل الامامْ، ص 1؛ از این حدیث مىتوان اهمیت و حفظ و احترام احادیث و سخنان رسول خدا)ص( در نزد حضرت فاطمه فهمید و اینکه سخنان رسول خدا)ص(تا چه اندازه در نزد او از قداست و احترام بر خور دار بود. حال مىتوان با این داستان نقل شده از عایشه آن را مقایسه کرد که گفت پدرم پس از رسیدن به خلافت روزى دستور داد احادیث نوشته از رسول خدا (ص) را نزد او آورم و سپس پدرم آنها را که نزدیک دو صد حدیث بود در وسط حیاط مدفون نمود.
45. مناقب، ج3 ص 35.
46. عوالم العلوم، ج11، ص 582.
47. عوالم العلوم، ج11، ص 5 مناقب، ج 3، ص 341.
48. کشف الغمه، ج 2، ص 94؛ علل الشرایع، ج 1، ص 315.
49. کشف الغمهْ، ج2، ص 79.
50. همان، ص 77، ذخایر العقبى، ص 37. براى اطلاع بیشتر، ر. ک: احقاق الحق، ج10ص237
51. لاَ تَجْعَلُوا دُعَأَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَأِ بَعْضِکُم بَعْضاً نور63/
52. یا بنىْ لم تنزل فیک ولافى اهلک من قبل انت منى و انامنک و انما نزلت فى اهل الجفا والبذخ والکبر، قولى یا ابه فانه احب للقلب و ارضى للرب ابن مغازلى، المناقب، ص 345.
53. مناقب آل ابى طالب، ج3، ص 334.
54. ففاطمهْ حوراٌ انسیه فکلما اشتقت الى رائحْه الجنْه شممت رائحْه ابنتى فاطمْه. ذخایر العقبى، ص 36.
55. احمد رحمانى، فاطمه الزهرا، ص 114.
56. فانشدک باا الله اناالذى اختارنى رسول الله ص( و زوجنى ابنته فاطمه)سلام الله علیها( و قال: الله زوجک ایاها فى السمأ ام انت؟ قال بل انت احتجاج، ج1، ص 267.
57. نشدتکم باا هل فیکم احدٌ زوجته سیدْ نسأ العالمین غیرى؟ قالوا: لا همان، ص 278، امالى طوسى، ص 85.
58. منا النبى، و منکم المکذب( ابوجهل) و منا اسدالله منکم سیدالاحلاف (ابوسفیان) و منا سیدا شباب اهل الجنْه و منکم صیبْ النار (اولاد مروان) و منا خیرنسأ العالمین و منکم حمّالهْ الحطب )ام جمیل عمه معاویه و زوجْه ابى لهب)الغدیر، ج2، ص 54، احتجاج، ج 1، ص 395
59. اشاره به حدیث شریف نبوى که فرموده است: الدنیا مزرعهْ الاَّخرْه.
60. الامامه. و السیاسْه، ج 1، ص 12
61. همان، ص 13
62. علل الشرایع، ج 1، ص 222.
63. احتجاج، ج 1، ص 247.
64. محمدحسین، طباطبایى، شیعه در اسلام، ص 21.
65. مروج الذهب، ج2، ص 52.
66. ارأیتکما ان حدثتکما حدیثاً عن رسول اللهتعرفانه و تفعلان به؟ قالانعم، فقالت نشدتکما ا الله تسمعا رسول الله یقول: رضا فاطمه من رضاى و سخط فاطمْه من سخطى فمن احب فاطمْه ابنتى فقد احبنى و من ارضى فاطمْه فقد ارضانى و من اسخط فاطمه فقد اسخطنى قالا نعم! اسمعنا من رسول الله ص( قالت فأنى اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانى و ما ارضیتمانى و لئن لقیت النبى لاشکونّکما الیه، علل الشرایع، الامامهْ والسیاسْه، ج1، ص14، ج1، ص 220-222
67. فوسمتم غیر ابلکم و ورد تم غیر مشربکم احتجاج، ج 1، ص 238.
68. من امن من الزمان خان تحف العقول، ص 85؛ بحار الانوار، ج 18، ص 23.
69. کاظم، قزوینى، فاطمهْ الزهرا3، ص 292.
70. همان، ص442
71. علل الشرایع، ج 1، ص 222.
72. همان، ص 219.
73. الا انى مخلف فیکم کتاب ا الله و عترتى اهل بیتى. . . خلیفتان بصیران لایفترقان حتى یردا على الحوض امالى طوسى، ص 479؛ صحیح مسلم، ص 1200، با اندک اختلاف در عبارت
74. مجتبى، موسوى، لارى، مبانى اعتقادات در اسلام، تهران، نشر فرهنگ اسلامى1378 7 ش، ویرایش دوم، ص 775
75. همان، ص 776.
76. صحیح بخارى، ج 1، ص 120
77. ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابى و ابن عمى؟ احتجاج، ج 1، ص 235.
78. الاذالک هوالخسران المبین، همان، ص 247
79. ویحهم افمن یهدى الى الحق احقُّ ان یتبع امن لایهدى الاّ ان یهدى فمالکم کیف تحکمون. همان، ص248.
80. محمدحسین، آل کاشف الغطأ، اصل الشیعه و اصولها، بیروت موسسه اعلمى للمطبوعات، 1413 ق، ص61 ر. ک، محمد جواد مغنیه، الشیعه فى المیزان، بیروت، درالتعاریف للمطبوعات 1399 ق، ص333.
81. ان الامامْ هى منزلْ الانبیأ و ارث الاوصیأ، ان الامامْ خلافْ او خلافْ الرسول)ص( و مقام امیرالمؤمنین و میراث الحسن والحسین)ع( ان الامامْ زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزالمؤمنین، ان الامامْ اس الاسلام النامى و فرعه السامى بالامام تمام الصلوْ والزکاْ والصیام والحج والجهاد. . . الامام البدرالمنیر والسراج الزاهر والنورالساطع والنجم الهادى فى غیاهب الدجى و اجواز البلدان والقفار ولجج البحار، الامام المأ العذب على الظمأ والدال على الهدى والمنجى من الردى. . . الامام امین افى خلقه و حجته على عباده، و خلیفته فى بلاده والداعى الى اوالذاب عن حرم الله، اصول کافى، ج 2، ص 123-121
82. محسن، فخررازى، بداىْ المعارف الالهیه، فى شرح عقاید الامامیه، محمدرضا مظفر، قم، النشر الاسلامى، 1416ق، چاپ 3، ج2، ص 7و9، ر. ک: نهج الحق و کشف الصدق، حسن، حلى، قم دارالهجرْ، 1407، چاپ اول، ص 164، حق الیقین، عبدالله شبر، بیروت، دارالاضوأ، 1406 ق، چاپ اول، ج1، صص 252-253.
83. آیات که در متن آمده است، حضرت در دو خطبه خود در مسجد و جمع زنان مدینه، با آن استدلال نموده است.
84. توبه، آیه 49
85. کهف، آیه 50.
86آل عمران، آیه 85
87. آل عمران، 144
88. توبه، آیه 12
89. ابراهیم، آیه 7.
90. شعرأ، آیه 227. .
91زمر، آیه 15.
92. در ترجمه آیات از ترجمه استاد الهى قمشهاى استفاده شده است.
93. ارشاد، ج 1، ص 518
94. بیت الاحزان، ص 143
/ع