خانه » همه » مذهبی » ياد خدا در سيره نظامي رسول خدا(ص)، اميرالمؤمنان (ع) وامام حسين(ع)(3)

ياد خدا در سيره نظامي رسول خدا(ص)، اميرالمؤمنان (ع) وامام حسين(ع)(3)

ياد خدا در سيره نظامي رسول خدا(ص)، اميرالمؤمنان (ع) وامام حسين(ع)(3)

خدامحوري و توجيد مبناي اصلي و محور تفکر ديني و اعتقادي يک مسلمان واقعي است. اما بايد توجه داشت که هرگونه توجه به علل و عوامل ظاهري و مادي پديده ها، در صورت غفلت از علت واقعي و اصلي آنها، مي تواند به اعتقاد توحيدي لطمه وارد آورد. نام خدا و ياد عظمت و قدرت لايزال او توأم با تسبيح و تقديس حق تعالي از هر نوع شرک

9b2c9e2f c208 457f a0d2 438269d8daab - ياد خدا در سيره نظامي رسول خدا(ص)، اميرالمؤمنان (ع) وامام حسين(ع)(3)

sa3133 - ياد خدا در سيره نظامي رسول خدا(ص)، اميرالمؤمنان (ع) وامام حسين(ع)(3)
ياد خدا در سيره نظامي رسول خدا(ص)، اميرالمؤمنان (ع) وامام حسين(ع)(3)

 

نويسنده:علي امين رستمي(*)

 

خدامحوري در زمان اقتدار سپاه اسلام
 

خدامحوري و توجيد مبناي اصلي و محور تفکر ديني و اعتقادي يک مسلمان واقعي است. اما بايد توجه داشت که هرگونه توجه به علل و عوامل ظاهري و مادي پديده ها، در صورت غفلت از علت واقعي و اصلي آنها، مي تواند به اعتقاد توحيدي لطمه وارد آورد. نام خدا و ياد عظمت و قدرت لايزال او توأم با تسبيح و تقديس حق تعالي از هر نوع شرک و دوگانه پرستي، توصيه اي است که اسلام براي مصونيت در برابر آفات اعتقادي پيروزي ها براي جهادگران موحد، برآن تأکيد کرده است.
خدامحوري در حال اقتدار از مشخصه هاي اولياي الهي است، چرا که توجه به خدا درشرايط ضعف و سستي از هر کسي انتظار مي رود؛ اما بسياري از شجاعان تاريخ در وقت پيروزي و اقتدار، فقط خود را مي بينند و آن را متعلق به خود مي دانند. در حالي که معصومان(ع) همه امور را با ياد و نام خدا شروع مي کنند و به پايان مي رسانند. پيروزي ها را از او مي بينند و همواره شاکر درگاه اويند. اينک سيره آن بزرگواران:

خدامحوري در زمان اقتدار در سيره رسول خدا(ص)
 

رسول خدا(ص) بعد از پيروزي در جنگ بدر، زماني که از کنار کشته هاي دشمن عبور مي کرد به شکرگزاري از خداوند پرداخت و خدا را بر اين پيروزي که ابوجهل را خوار و زبون ساخت و با کشته شدن او خاطر مسلمانان را از شر وجودش آسوده نمود، سپاس گفت و به پاس برآورده شدن وعده الهي همواره حمد وستايش خدا مي کرد. سپس کنار چاهي که اجساد مشرکان درآن ريخته شده بود، ايستاد و صاحبان اجساد را يکي يکي مورد خطاب قرار داد و فرمود:«اي عتبه بن ربيعه، اي شيبه بن ربيعه، اي اميه بن خلف، اي ابوجهل بن هشام، آيا آنچه را خدايتان وعده داده بود، حق و درست يافتيد؟ من که آنچه را خدايم وعده داده بود، حق و درست يافتم. چه بد خويشاوندي براي پيامبر خود بوديد. شما مرا تکذيب کرديد، در حالي که مردم مرا تصديق کردند، شما مرا بيرون رانديد، در حالي که مردم پناهم دادند، و شما با من جنگيديد، درحالي که مردم ياريم دادند!» اصحاب پرسيدند: اي رسول خدا، آيا با گروهي سخن مي گويي که مرده اند؟ فرمود: «همانا به تحقيق دانستند که آنچه خدايشان وعده داده، حق است.»(1)
دستور رسول خدا(ص) به رويارويي مسلمانان با يهوديان بني قريظه بعد از نبرد خندق، که علي(ع) آن را اجرا کرد، مشحون از ياد خدا و توجه به اوست. پس از شکست سپاه احزاب و ترک محاصره مدينه، رسول خدا(ص) علي(ع) را به همراه سي نفر از خزرجي ها براي اطلاع از وضعيت بني قريظه به سوي آنان فرستاد. اميرمؤمنان (ع)بعد از اجراي مأموريت به نزد رسول خدا برگشت و او را از قضيه مطلع کرد. حضرت دستور داد فعلاً کاري با آنان نداشته باشند؛ چرا که بزودي خداوند وي را بر آنها مسلط مي کند، سپس فرمود: «همان خدايي که تو را بر عمرو بن عبدود مسلط کرد، تنهايت نمي گذارد. پس حرکت کن تا مردم به گرد تو جمع شوند و آنان را به نصرت و پيروزي از جانب خدا بشارت بده. همان خدايي که پس از يک ماه(2) با ايجاد رعب و وحشت در دل دشمن، مرا از دست آنها نجات داد.»
علي(ع) مي فرمايد:وقتي آماده حرکت شديم رسول خدا(ص) فرمود: با عنايت به برکت خداوند متعال حرکت کن؛ زيرا خداوند فتح سرزمين آنها را به شما وعده داده است. لذا با اطمينان به نصرت الهي حرکت کردم و پرچم را در کنار قلعه بر زمين کوبيدم.(3)
وقتي به نزديک قلعه هاي بني قريظه رسيدم، هنگامي که مرا از لبه هاي ديوار قلعه ديدند، يکي از آنها فرياد زد: قاتل عمروبن عبدود بسوي شما آمده است. ديگري نيز همين را تکرار کرد. همين طور همديگر را صدا مي زدند و اين خبر را بهم مي گفتند. پيش خود گفتم: شکر خداي را که اسلام را ظاهر کرد و شرک را نابود ساخت. با اطمينان به ياري پروردگار حرکت کردم و پرچم را پاي قلعه بر زمين کوبيدم.(4)
در تمام مراحل اين حرکت نظامي توجه و اتکا به قدرت لايزال الهي درسخنان و سيره رسول خدا(ص) و اميرمؤمنان(ع) به چشم مي خورد.
پيش از اين درباره استفاده از ذکر «الله اکبر» در اوضاع سخت نبرد صفين و آزادسازي محاصره شدگان سپاه اميرمؤمنان علي(ع) به مدد اين ذکر سخن گفتيم. نمونه ديگر استفاده از اين شعار توحيدي، در شرايط اقتدار سپاه اسلام در فتح خيبر است. مسلمانان براي فتح خيبر به کنار قلعه هاي يهوديان آمدند. رسول خدا(ص) درآنجا توقف کرد و ساعتي از شب را به عبادت پرداختند. سپس دستورداد تا شبانه به اطراف قلعه هاي يهوديان بروند و تا آنها متوجه نشده اند هيچ واکنشي از خودشان نشان ندهند. وقتي خورشيد طلوع کرد يهوديان درهاي قلعه را باز کردند و براي انجام دادن کارهاي خويش خارج شدند که ناگهان مسلمانان را ديدند که در اطراف قلعه ها مستقر شده اند، لذا به سرعت فرار کردند و به درون قلعه ها بازگشتند. رسول خدا(ص) با ديدن اين وضع فرياد زد: «الله اکبر! خراب باد خيبر.»(5)
واقدي نقل مي کند: در جنگ خيبر مسلمانان بعد از پيروزي بريهود بر ديوارهاي آن حصار بالا رفتند و تا مدت زيادي تکبير مي گفتند و پايه هاي يهودي گري را با تکبير به لرزه درآوردند.(6)
ذکر خدا گفتن حضرت رسول و تعليم آن به يارانش، درهنگام ترک مقتدرانه محاصره طائف بيانگر اين نکته است که خدامحوري در همه اوضاع، چه در زمان پيروزي و چه هنگام ترک مخاصمه و عقب نشيني، امري لازم است. وقتي مسلمانان خواستند از محاصره طائف دست بردارند و کوچ کنند، رسول خدا(ص) به اصحابش فرمود: بگوييد: «پروردگاري جز خداي يگانه نيست، وعده خدا را به راستي برآورد و چون به راه افتادند، فرمود بگوييد:«به خواست خدا برمي گرديم، خداي را پرستش و ستايش مي کنيم.» چون رسول خدا(ص) از طائف کوچيد، گفتند: يا رسول الله، بر ثقيف نفرين فرما. حضرت در حق آنان دعا کرد و هدايت آنان را از خدا خواست و عرضه داشت: خدايا، ثقيف را هدايت فرما و آنها را در زمره ما درآر!(7)
مقابله با تفکرات خرافي و شرک آلود، و نگاه توحيدي به پديده هاي عالم که در دست قدرت خداوند است، جلوه اي ديگر از خدامحوري در سيره رسول اکرم(ص) است. هنگامي که عبدالله بن ابي، علت پر آبي چاه حديبيه و آمدن باران را به سبب جايگاه ستاره شعري بيان کرد، رسول خدا(ص) بعد از اقامه نماز صبح رو به اصحاب کرد و فرمود: خداوند مي فرمايد: بندگان من به صورت کافر و مؤمن شب را به صبح آوردند. آنکه گفت: به فضل و رحمت الهي باران برما باريد، مؤمن به خداوند و کافربه نجوم است و آن کسي که گفت: به فال خوب فلان ستاره باران برما باريد، به خداوند کافراست و به ستارگان ايمان دارد.(8)

توصيه پيامبر (ص)به سپاهيان مقتدر اسلام درباره
 

خدامحوري در هنگام حرکت به سوي دشمن، درتمام غزوه ها و سريه ها انجام مي گرفت. سفارش هاي حضرت به سپاه اسامه ازجمله آن موارد است. رسول خدا(ص) روزهاي آخر صفر سال يازدهم فرمان آماده شدن مردم را براي جنگ با روم صادر فرمود. اسامه بن زيد را فرمانده آنان قرار داد و به وي دستور داد تا در پناه نام خدا و برکت ياد او حرکت کند. با نام خدا و در راه خدا به جهاد بپردازد و با هرکس که به خدا کافر است بجنگد. به اسامه و يارانش تعليم فرمود تا اينگونه با خداوند نجوا کنند: «خدايا، تو خود، ايشان و شرشان را ازما کفايت فرما!… پروردگارا ما بندگان توايم، و آنها هم بندگان تواند، پيشاني ما و پيشاني آنان در دست توست[قدرت ما و ايشان در دست توست] تو ايشان را مغلوب فرما.»(9)

خدامحوري در زمان اقتدار درسيره اميرمؤمنان(ع)
 

خدامحوري در اوج اقتدار و اخلاصي که ضرب المثل تاريخ شد، اقدام اميرمؤمنان(ع) در رويارويي با عمروبن عبدود در نبرد خندق است. آنگاه که ديدند علي (ع)بر سينه عمرو نشست، اما سراو را جدا نکرد. گروهي از منافقان به انتقاد از علي(ع) پرداختند، رسول خدا(ص) آنان را به صبر فراخواند، تا ماجرا را از خود علي بپرسند. وقتي پيروزمندانه از ميدان برگشت، رسول خدا (ص)از علت درنگ وي سؤال کرد. اميرمؤمنان فرمود: «او به مادرم فحش داد وآب دهان به صورتم انداخت و من ترسيدم اگر در همان لحظه او را بکشم به سبب هواي نفسم باشد، لذا از کشتن وي درآن لحظه منصرف شدم تا خشمم فرونشيند و آنگاه او را به قصد قربت کشتم.»(10)
آن بزرگوار در دوران سکوت بيست و پنج ساله نيز هرگاه در امورسياسي و نظامي طرف مشورت ديگران واقع مي شد، به امر خدامحوري و توجه به او در امور تأکيد مي فرمود. در زمان خليفه دوم، وقتي وي با حضرت درباره حمله به ايران مشورت کرد، امام(ع) قبل از بيان شگردهاي فرماندهي، درسخناني وي را به توجه نمودن به عنايات خداوندي در امور فراخواند و فرمود:«خداوند براي مسلمانان عهده دار شده است که حوزه مسلماني را نيرومند سازد و حرمتشان مصون ماند. خدايي که آنان را ياري داد حال آنکه اندک بودند وکسي نبود ياريشان کند و دشمنان را از آنان بازداشت درحالي که شمارشان کم بود و کسي نبود که بازشان دارد، زنده است و نمي ميرد…»(11)
درباره جنگ هاي زمان خلافت اميرمؤمنان (ع)نيز مي توان نمونه هاي جالبي از خدامحوري درسيره نظامي حضرت برشمرد که به برخي از آنها اشاره مي کنيم.
سپاه اميرمؤمنان علي(ع) متشکل از نودهزار نفر(12) بسوي صفين حرکت کرد. در ميان آنها ستارگان درخشاني از صحابي رسول خدا(ص) به چشم مي خوردند که شمار آنان را نهصد نفر از انصار و هشتصد نفر از مهاجران نوشته اند که از اين عده هفتاد يا هشتصد نفر از مهاجران نوشته اند که از اين عده هفتاد يا صدوسي نفر از جنگجويان بدر بودند و معاويه در حالي که صدوبيست هزار نفر سپاهيانش را تشکيل مي دادند، تنها دو نفر يکي نعمان بن بشير و ديگري مسلمه بن مخلد از اصحاب رسول خدا(ص) در ميانشان ديده مي شد.(13)
کثرت لشکر و اعلام وفاداري و جان برکفي سپاهيان، سوابق و اعتبار سياسي و ديني ياران، هرگز امام(ع) را از ياد غافل نکرد. هنگامي که حضرت پا در رکاب اسب کرد، فرمود، «بسم الله» و وقتي که بر روي زين قرار گرفت، فرمود: «منزه است خدايي که مرکب را مسخر ما ساخته و ما توان آن را نداشتيم و همگي بسوي او بازمي گرديم.» در ادامه فرمود:« پروردگارا، من از مشقت سفر و از اندوه بازگشت و از سرگرداني پس از يقين و از چشم انداز بد در اهل و مال به تو پناه مي برم. پروردگارا، تو همراه و
مصاحب در سفر و جانشين درخانواده اي و اين جز در تو جمع نمي شود؛ زيرا آن کس که جانشين است همراه نمي شود و آن کس که همراه گشت جانشين نمي گردد.»(14)
در منطقه صفين و در آستانه شروع جنگ، در جمع ياران خود در سخناني توجه به خدا را متذکر شد و يادآوري فرمود که همگي در مشهد و مسمع خداوند هستيم، هر چيزي به دست اوست اگر بخواهد در نزول عذاب تعجيل مي کند تا ستمگر را تکذيب نمايد و حق را آشکار سازد، او دنيا را خانه کردار و سراي آخرت را سراي پاداش قرار داده است تا بدکاران را به سبب کردار بدشان کيفر و نيکوکاران را به سبب کردار نيکشان پاداش دهد.(15)
آنگاه به يارانش توصيه کرد آن شب را که فردايش با دشمن روبه رو مي شوند، بيشتر نماز بخوانند، به تلاوت قرآن بپردازند و از خداوند پايداري و غلبه بر دشمن را مسألت کنند.(16)

توجه دادن مردم به خدا بعد از پيروزي
 

معمولاً فاتحان پس از پيروزي درجبهه هاي نبرد، دچار يک سلسله آفاتي مي شوند که مي تواند بيشتر از دشمن زخم خورده براي آنان خطرناک باشد. از جمله آن عبارت است از خودبيني و عجبي که ممکن است دامن گير جنگ آوران به ويژه فرماندهان گردد و موفقيت به دست آمده را نتيجه زحمات، تدابير و مديريت خود ببينند و از توفيقات الهي و عوامل معنوي غافل گردند. در حالي که بايد عوامل معنوي را نيز در پيروزي رزمندگان مورد توجه قرار داد. ازديدگاه اسلام نصرت الهي است که در صحنه هاي جنگ تعيين کننده مي باشد و پيروزي جز با مدد الهي و کمک خداوند ممکن نيست.
بنابراين، خداوند به پيامبرش و مؤمنان هشدار مي دهد که مبادا پيروزي در جنگ، موجب غرور و عجب شما گردد و خدا را فراموش کنيد. بدانيد که هرچه هست از خداوند و قدرت لايزال اوست و شما وسيله اي بيش نيستيد: (فلم تقتلوهم و لکن الله قتلهم ومارميت اذرميت ولکن الله رمي…)(انفال:17)؛ و شما آنان را نکشتيد، بلکه خدا آنان را کشت. وچون [ريگ به سوي آنان] افکندي، تو نيفکندي، بلکه خدا افکند. براين اساس شکرگزاري اقتضا دارد که پس از پيروزي، حمد و تسبيح او را به جاي آوريد. هنگامي که با نصرت خدا مواجه شديد و پيروزي نصيبتان گرديد و در نتيجه مردم گروه گروه به آيين اسلام پيوستند در دل و زبان نام خدا را جاري کنيد واز خداوند براي لغزش ها و گناهانتان آمرزش طلبيد.(17)
اميرمؤمنان علي(ع) درسخناني علل پيروزي هاي اسلام در عصر رسول خدا (ص)را اعتماد سپاهيان اسلام به نصرت الهي و کمک هاي غيبي ذکر مي کند نه زيادي سپاه و قدرت مادي.(18)
در سخني ديگر علت پيروزي اسلام را تنها خواست خداوند-تبارک و تعالي- در ياري دينش بيان مي فرمايد:«پيروزي هاي اسلام و شکست هاي آن به سبب فراواني و کمبود نيروها نبوده است. اسلام دين الهي است که خداوند خود خواسته آن را پيروز گرداند.»(19)
برمبناي ديدگاه خدامحورانه، معصومان(ع) بعد از پيروزي بر دشمن مي کوشيدند در فرصت هاي مختلف علاوه بر اينکه دلهاي معاندان مغلوب را متوجه خدا نمايند، مسلمانان پيروز را نيز بيش از پيش با فرهنگ توحيدي آشنا کنند و از هرگونه غرور و تکبر احتمالي بازدارند.

خدامحوري بعد از پيروزي درسيره رسول خدا(ص)
 

رسول خدا(ص) پس از پيروزي در جنگ بدر نشسته بود که ناگهان سربريده ابوجهل دشمن درجه يک اسلام در پيش روي آن حضرت برزمين گذاشته شد. پيامبر با ديدن
سر بريده ي بزرگ ترين دشمن خويش، سه مرتبه حمد خدا را بر زبان راند و فرمود: «الحمدلله الذي لا اله الاهو» (سپاس خداي که جز او خدايي نيست) در روايت ديگر آمده است که حضرت فرمود: «سپاس خداي را که بنده خويش را پيروز کرد و دين خود را عزت بخشيد.»(20)
واقدي نقل مي کند: وقتي خبر کشته شدن ابوجهل به رسول خدا(ص) رسيد، حضرت دست به دعا برداشت و عرض کرد: «پروردگارا، وعده خود را وفا کردي. خداوندا، نعمت خود را برمن تمام کن.»(21)
بعد از فتح مکه نيز از مهمترين نکاتي که رسول خدا(ص) به دوست و دشمن متذکر شد موضوع توجه به خدا بود. حضرت وارد خانه کعبه شد، دو رکعت نماز خواند، آنگاه دو دست مبارک را بر چارچوب در کعبه گذاشته، با صداي بلند فرياد زد:«لا اله الا الله وحده لاشريک له، صدق وعده ونصر عبده و هزم الاحزاب وحده.»(22)

خدامحوري پس از پيروزي در سيره علي(ع)
 

نمونه زيبا در موضوع توجه به خدا بعد از پيروزي، در سيره نظامي اميرمؤمنان علي(ع) اشعار آن حضرت بعد از کشتن عمروبن عبدود است. بعد از اينکه حضرت قهرمان عرب، عمروبن عبدود را کشت، در حالي که به سوي رسول خدا(ص) مي آمد، اين اشعار را مي خواند:«به خاطر سفاهت و جهالت به حمايت از سنگ ها پرداخت و من به درستي به حمايت از خداي محمد پرداختم و آنگاه که او را مانند تنه درخت خرمايي در ميان تخته سنگ ها و تپه ها رهايش کردم. از لباسهاي [زيور و زره] او روي گرداندم و چشم پوشيدم. در حالي که اگر من کشته مي شدم، لباسهايم را پاره مي کرد و از تنم درمي آورد. اي جماعت احزاب هيچگاه گمان نکنيد که خداوند دين و پيامبرش را خوار و ذليل رها مي کند.»(23)
بعداز جنگ جمل نيز حضرت با توجه دادن مردم به خداوند- تبارک و تعالي- بي اساس بودن تبليغات سران فتنه را بر همگان ثابت فرمود. طلحه و زبير هنگام جنگ به مردم بصره اعلام کرده بودند اگر علي(ع) پيروز شود همه را خواهد کشت و تمام حرمت ها را هتک خواهد نمود. بچه ها را مي کشد و زنها را اسير مي نمايد. پس براي حمايت از حريم خود بجنگيد و مرگ را بر رسوايي ترجيح دهيد. ولي امام(ع) پس از پيروزي بر خلاف شايعات مسموم طلحه و زبير، همه را بخشيد و براي آنها خطبه اي خواند وپس از حمد و ثناي الهي فرمود:«خداوند متعال داراي رحمت واسعه است و همواره گناهان را مي آمرزد و بسياري از سرکشان را عفو مي کند و اوست که معصيت کاران را عقوبت مي کند و از حکومت خود بيم مي دهد و از بلاي خود مي چشاند وبايد بدانيد پس از آنکه در هدايت به روي مردم گشوده و پرده از چهره حقيقت برداشته شد، ديگر ضلالت و گمراهي معنا ندارد.»(24)

نتيجه گيري
 

ازآنچه گفته شد به دست مي آيد که:
1. خدامحوري در سيره رسول خدا(ص) و اهل بيت پاکش يک اصل اساسي و هميشگي بود. از ديدگاه رهبران معصوم اسلام(ص) غفلت از ياد خدا و اتکا به عوامل مادي و ترجيح دادن رضايت غيرخدا بر رضايت او عامل مهمي در سقوط انسان در وادي گمراهي است.
2. رهبران معصوم اسلام(ص) درشرايط سخت نظامي و سياسي و همچنين در زمان پيروزي و اقتدار سپاه اسلام، تنها ياد خدا را در دل داشتند و به او توکل مي کردند. در عين حال که از تمام امکانات و اسباب و وسايل مادي و شگردهاي نظامي استفاده مي کردند، هيچگاه از بعد معنوي، بويژه توجه به خدا، در امور نظامي غافل نبودند و از او
مدد گرفته، ازامدادهاي الهي نيز بهره مند مي شدند.
3. معصومان(ع) در شدايد و مصائب، از اصل قرآني استرجاع(انالله و انا اليه راجعون) مدد مي جستند و آن را بر زبان مي راندند. از شعار«الله اکبر» براي تضعيف روحيه دشمن و شکست آنان و در پيشبرد شگردهاي نظامي سود مي جستند. از ياد و مدد الهي و توکل به او در مقابل طعنه هاي منافقان بهره مي بردند. تحمل سخت ترين مصيبت ها را با ياد خدا و اينکه در محضر او و در مقابل ديدگانش اتفاق افتاده، براي خود آسان مي شمردند.
4. بررسي سيره معصومان(ع) نشان مي دهد که آنان در سخت ترين شرايط سياسي، حتي در ميدان جنگ به تقويت تفکر توحيدي و پاسخگويي به شبهات در اين زمينه اهتمام داشتند. با تفکرات خرافي و شرک آلود مقابله و اعتقادات توحيدي مردم را تقويت مي کردند.
5. گذشته از سختي ها و شدايد، در حال پيروزي و اقتدار سياسي و نظامي نيز خدامحوري از مشخصه هاي سيره معصومان(ع) است. آنان تمام توفيق ها و پيروزي ها را از خدا مي دانستند و به حساب او مي گذاشتند. بعد از پيروزي بر دشمن، مي کوشيدند از راه هاي مختلف علاوه بر اينکه دلهاي معاندان مغلوب را متوجه خدا نمايند، مسلمانان پيروز را نيز بيشتر از پيش با فرهنگ توحيدي آشنا کنند و از هرگونه غرور و تکبر احتمالي بازدارند.

پي نوشت ها :
 

*دانشجوي دکتراي تاريخ، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(قدس سره).
1- محمدبن عمر واقدي، همان، ج1، ص112.
2- سخن حضرت به مدت محاصره شهر مدينه توسط سپاه احزاب اشاره دارد که حدود يک ماه به طول انجاميد.
3- محمدبن محمد نعمان مفيد، الارشاد، ج1، ص109-110.
4- همان.
5- محمدبن عمر واقدي، همان، ص642-643؛ محمدبن سعد ابن سعد، الطبقات الکبري، تحقيق محمدعبدالقادر عطا، ج2، ص81؛ عبدالملک بن هشام، السيره النبويه، تحقيق مصطفي السقا و ديگران، ج2، ص330.
6- محمدبن عمر واقدي، همان، ج2، ص664.
7- همان، ج2، ص937؛ ابن سعد، همان، ج2، ص121.
8- همان، ج2، ص589- 590؛ احمدبن حسين بيهقي، دلائل النبوه في معرفه احوال صاحب الشريعه، تحقيق عبدالمعطي قلعجي، ج4، ص131.
9- محمدبن عمر واقدي، همان، ج3، ص1117؛ احمدبن علي مقريزي، همان، ج14، ص519.
10- ابن شهر آشوب مازندراني، همان، ج2، ص115.
11- نهج البلاغه، خ134.
12- در تعداد سپاهيان عراق و شام اختلاف است، ولي مشهور آن است که سپاهيان امام(ع) نودهزار نفر وسپاهيان معاويه هشتاد و پنج هزار نفر بودند(علي بن حسين مسعودي، مروج الذهب، ج2، ص384).
13- ابن شهر آشوب مازندراني، همان، ج3، ص167.
14- نهج البلاغه، خ46؛ ابن ابي الحديد، همان، ج3، ص166.
15- ابن ابي الحديد، همان، ج5، ص182.
16- همان.
17- اشاره به سوره مبارکه نصر:(اذاجاء نصرالله والفتح ورايت الناس يدخلون في دين الله افواجا فسبح بحمد ربک واستغفره انه کان توابا).
18- نهج البلاغه، خ146.
19- همان.
20- اسماعيل بن کثير دمشقي، همان، ج3، ص289.
21- محمدبن عمر واقدي، همان، ج1، ص91؛ احمدبن علي مقريزي، همان، ج1، ص110.
22- محمدبن عمر واقدي، همان، ج2، ص835؛ فضل بن حسن طبرسي، اعلام الوري، ج1، ص225-226.
23- قاضي نعمان تميمي مغربي، شرح الاخبار في فضائل الائمه الاطهار، ج1، ص296؛ محمدبن محمد نعمان مفيد، الارشاد، ج1، ص99.
24- محمدبن محمدنعمان مفيد، الارشاد، ص257؛ همو، الجمل، تحقيق سيدعلي ميرشريفي، ص407-408.
 

منابع
– نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، قم، دارالهجره، بي تا.
– صحيفه سجاديه، قم، الهادي1376.
– ابن سعد، محمدبن سعد، الطبقات الکبري، تحقيق محمدعبدالقادر عطا، بيروت، دارالکتب العلميه، 1419ق.
– ابن طاووس، علي بن موسي بن جعفر، الاقبال بالاعمال حسنه، تحقيق جواد قيومي اصفهاني، قم، مکتب الاعلام الاسلامي، 1415ق.
-ـــ، اللهوف علي قتلي الطفوف، تحقيق شيخ فارس تبريزيان، بي جا، دارالاسوه للطباعه و النشر، 1414ق.
-ابن کثير دمشقي، اسماعيل بن، البدايه النهايه، بيروت، داراحياء التراث العربي، بي تا.
– ابن هشام، السيره النبويه، تحقيق مصطفي السقا و ديگران، بيروت، دارالمعرفه، بي تا.
– ابي الحديد، عبدالحميد بن، شرح نهج البلاغه، چ2، بي جا، دارالاحياء کتب العربيه، 1385ق.
– بيهقي، احمدبن حسين، دلائل النبوه في معرفه احوال صاحب الشريعه، تحقيق عبدالمعطي قلعجي، بيروت، دارالکتب العلميه، 1405ق.
– تميمي مغربي، نعمان بن محمد، شرح الاخبار في فضائل الائمه الاطهار(ع)، تحقيق سيدمحمدرضا حسيني جلالي، قم، جامعه مدرسين 1409ق.
– حلي، جعفربن محمد، مشيرالاحزان، تحقيق مؤسسه امام المهدي، چ3، قم، مؤسسه امام المهدي1406ق.
– خوارزمي، موفق بن احمد، مقتل الحسين، تحقيق محمد سماوي، قم، مکتبه المفيد، بي نا.
– صدوق، محمدبن علي بن بابويه، التوحيد، قم، جامعه مدرسين، 1398ق.
– طبرسي، فضل بن حسن، اعلام الوري باعلام الهدي، تحقيق مؤسسه آل البيت، قم، مؤسسه آل البيت، 1417ق.
– ـــ، مجمع البيان، تحقيق سيدهاشم رسولي محلاتي و سيد فضل الله يزدي طباطبايي، چ2، بيروت، دارالمعرفه1408ق.
– طبري، محمدبن حسن، مصباح المتهجد، بيروت، مؤسسه فقه الشيعه، 1411ق.
– عاملي کفعمي، ابراهيم بن علي، المصباح، قم، رضي، 1405ق.
– عروسي حويزي، جمعه بن، تفسير نورالثقلين، قم، اسماعيليان 1415ق.
– عياشي، محمدبن مسعود، تفسير عياشي، تصحيح سيدهاشم رسولي محلاتي، بيروت، مؤسسه اعلمي، 1411ق.
– فيض کاشاني، مولي محسن، تفسير الصافي، تهران، صدر، 1415ق.
– کوفي، ابن اعثم، الفتوح، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالاضواء، 1411ق.
– مازندراني، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، بيروت، دارالاضواء1365.
– متقي هندي، علاءالدين، کنزالعمال في سنن الاقوال و الافعال، بيروت، مؤسسه الرساله، 1409ق.
– مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، الوفا، 1403ق.
– مسعودي، علي بن حسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق اسعد داغر، چ2، قم، دارالهجره، 1409ق.
– مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد، تحقيق مؤسسه آل البيت، قم، کنگره جهاني شيخ مفيد، 1413ق.
– ـــ، الجمل، تحقيق سيدعلي ميرشريفي، چ2، قم، مکتب الاعلام الاسلامي، 1374.
– مقريزي، احمدبن علي، امتاع الاسماع، تحقيق محمدعبدالحميد النميسي، بيروت، دارالکتب العلميه، 1420ق.
– منقري، نصربن مزاحم، وقعه صفين، تحقيق عبدالسلام هارون، چ2، قاهره، مؤسسه العربيه الحديثه، 1382ق.
– موسوي، سيدرضا، آشنايي با نهضت حسيني، مشهد، دانش شرقي1381.
– واقدي، محمدبن عمر، المغازي، تحقيق مارسون جونس، چ3، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1401ق.
منبع:نشريه معرفت، شماره 156

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد