ارزش کرامت انساني
ارزش کرامت انساني
آن روز شنبه، 19 ذي الحجه سال 35 هجرت بود(1) که مردم مدينه و ساير جاها، پس از 25 سال خانه نشيني علي(ع) که صدها فاجعه دردناک انساني را در پي آورده بود، هجوم آورده بودند تا با علي(ع) به خلافت اسلامي بيعت کنند.
بيعت و شادماني آن و آثار پربرکتي که به دنبال داشت، با هيجان و سرعت زيادي صورت گرفت و تا حدي فراگير شد، اما چند روز بيشتر نگذشت که افراد خودخواه و فرصت طلب، وقتي از تصميم علي(ع) براي خودداري از دادن برخي پست ها و سمت ها باخبر شدند، با تحرکات مرموز و شيطنت آميزي بر ضد خلافت، در مقام توطئه و شورشي برآمدند، که بعدها نبرد جمل نام گرفت. ولي قبل از آنکه چنين جنگي پديد آيد و به کشته شدن ده ها مسلمان منجر شود، امام علي(ع) براي سردمداران پيمان شکن شورش، يعني عايشه همسر پيامبر(ص)، طلحه بن عبدالله و زبير بن عوام، که از ياران پيامبر محسوب مي شدند بارها پيام فرستاد، قاصدهايي اعزام داشت، خود چندين بار با آنان سخن گفت تا بلکه از جنگ و خون ريزي ناروا و کشته شدن مسلمانان پيشگيري کند. اما متأسفانه افراد خودخواهي که به خاطر اهداف شوم دنيايي، به سرنگوني علي(ع) و فروپاشي خلافت اسلامي آن حضرت مي انديشيدند، توجهي نکردند و هم چنان سرمست، از نتيجه قتل و خون ريزي غافل بودند و به عصيان و سرکشي ادامه مي دادند.
سرانجام امام علي(ع) در حالي که شورشيان چند هزار نفري جمل در کنار بصره که مردم آن تفکر عثماني و ضد علوي داشتند، در برابر آن حضرت و يارانش صف هاي جنگ و هجوم را ترتيب دادند و به هيچ شکلي منصرف نمي شدند، ناچار شنبه 10 جمادي الثاني سال 36 هجرت بر آنان يورش برد.(2)
سردمداران و افرادي از آنان از پاي درآمدند و با شکست آنان، شورش جمل در حالي که حدود 5 ماه از بيعت مي گذشت به نفع علي(ع) پايان يافت و آن حضرت پس از سه روز کارزار به بصره وارد شد.(3)
با شکست شورشيان که امام علي(ع) درباره آن فرموده: چشم فتنه را درآوردم و کور کردم و کسي جز من توانايي اين کار را نداشت.(4) و بازگشت آرامش نسبي، خلافت تازه شکل گرفته، امام به جاي اينکه به مدينة الرسول مرکز وحي و شهر پيامبر(ص) بازگردد، کمتر از يک ماه در بصره ماند و اواخر رجب سال 36 هجرت(5) روانه کوفه گرديد تا از لحاظ استراتژيک عمومي و نيز توانايي بهتر بتواند توطئه ها و تحرکات ماجراجويانه معاويه را مهار کند.
معاويه که از سال 18 هجرت از سوي خليفه ي دوم اداره شام را عهده دار شده بود در روزگار آشفتگي خلافت عثمان، فلسطين و انطاکيه و سپس حمّص را به قلمرو خويش افزوده بود.(6) با احساس قدرت علاوه بر اينکه از بيعت با علي(ع) خودداري نمود، در مقام توطئه و درگيري عليه آن حضرت نيز برآمد، چنان که وقتي امام ياران خويش را براي نبرد با او آماده مي کرد، مي فرمود: ما اسلموا و لکن استسلموا…(7)آنان در واقع مسلمان نشده بودند بلکه (به حسب ظاهر) تسليم شرايط شده بودند! با يورش به شهرها و آدم کشي و غارت اموال و به هم ريختن نظام زندگي مسلمانان و گسترش حاکميت ناصالح خويش در مقام مبارزه و شورش در خلافت نوپاي امام برآمده بودند و با وجود نامه هاي مکرر و اعزام قاصدهاي مختلف از سوي آن حضرت براي خودداري از شورش و توسعه طلبي ناجوانمردانه، به امام اعلان جنگ داد!
امام که بايد از جان و مال مردم و کيان اسلام پاسداري کند و آتش شرارت و تجاوزگري را مهار نمايد، از کوفه مرکز خلافت تازه تأسيس يافته خويش، پس از بي نتيجه ماندن پاسخ نامه ها و اعزام هيأت ها، با سپاه خويش، روانه جنگ با دشمن مهاجم به ظاهر مسلمان گرديد.
امام بايد با سپاه خويش از کوفه مقر خلافت، به سرزمين صفين که منطقه اي است نزديک اُقّه در ساحل غربي رود فرات، و اکنون در کشور سوريه نزديک حلب و در جوار ترکيه کنوني قرار گرفته(8)، فرسنگ ها را طي کند.
آن حضرت با سپاه خويش براي رفتن به شام(9) به هنگام عبور به شهر انبار که آن روز از سرزمين ايران محسوب مي گرديد و اکنون به عنوان يک استان عراق در جوار بغداد قرار دارد وارد شد. وقتي امام به نزديک انبار رسيد، مردم آنجا، کدخدايان و کشاورزان، که از عبور آن حضرت باخبر شده بودند، بسيار خرسند و خوشحال گرديدند، به استقبال آمدند و خوش آمد گفتند و آنگاه که مرکب امام حرکت مي کرد، آنان از مرکب هاي خود پياده شده، نخست در برابر آن حضرت زانو زدند و سپس از جلو مرکب علي(ع) به دويدن باهيجاني پرداختند! اما آن حضرت که اينگونه دويدن و رسم هاي هيجاني لذت آميز را ناپسند مي دانست، بزرگان آنان را نزد خويش خواست و فرمود: اين مرکب ها( که هديه آورده بودند) و تشريفات براي چيست؟ اين رفتارهاي سبک و ذليلانه چه اساس و معنايي دارد؟!
آنان گفتند: اين روش و رسم ماست، که به منظور احترام نسبت به اميران و افراد با شخصيت خود معمول مي داريم! آن حضرت فرمود: به خدا سوگند، فرمانروايان شما از اين کار سودي نمي برند و شما را در دنيا، خود را به رنج و مشقت انداخته و در آخرت نيز خود را به بدبختي گرفتار مي سازيد. چه بسيار زيان دارد رنجي که در پي آن کيفر باشد و چه بسيار سود دارد، آسودگي و آسايشي که همراه آن ايمني از آتش دوزخ باشد.(10)
آري امام علي(ع) که يک روز ديده بود، سلمان فارسي به پاي رسول خدا افتاد و آن را بوسه زد و پيامبر(ص) سلمان را از اين عمل منع نمود و آن را رسم عجم نسبت به پادشاهان خويش قلمداد کرد و خود را بنده اي از بندگان خدا ناميد(11)، اکنون خود اينگونه رسم هاي ذليلانه و خطرناک را، با برخورد دلسوزانه و محبت آميز، اتلاف وقت، پوچ گرايي، فريبکاري، زيان بار، زبون پروري، احساساتي خشک، غير منطقي، و بالاخره مغاير با عزت و کرامت انساني بندگان خدا مي شمارد و آنان را از اين رسم و عمل باز مي دارد، تا در پرتو عقلانيت و آرمان گرايي، حقايق و عملکردهاي اصيل بندگي حق و خدا محوري، بر اساس بينش و بصيرت پوينده شکوفا گردد و در سايه کرامت انساني، همه عناصر انساني به قله رفيع معنويت و فرهنگ درخشان اسلامي اوج گيرد و سايه هاي شوم فقر و عقب ماندگي ها، از همه زواياي زندگي دامن برچيند.
پي نوشت:
1. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 7، ص 36 و بحارالانوار، ج 32، ص 16.
2. مناقب اين شهرآشوب، ج2، ص 339، بحارالانوار، ج 32، ص 172.
3. علي و فرزندان، دکتر طه حسين، ترجمه احمد آرام، صص 51 و 54.
4. نهج البلاغه دکتر صبحي صالح، ص 137، خ 93.
5. الفتنه الکبري، ص 126، خوار ماه سپاه، ص 83.
6. همان.
7. نهج البلاغه دکتر صبحي صالح، ص 374، نامه 16.
8. امام حسين(ع) و عاشورائيان، ص 114.
9. استاد شهيد مرتضي مطهري به جاي حرکت به سوي شام که در منابع آمده و صحيح است واژه کوفه را آورده است. داستان راستان، ج1، ص 19، چ 1، 1342ه.ش، شرکت سهامي انتشار
10. نهج البلاغه دکتر صبحي صالح، ص 475، حکمت 37، نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 1104، حکمت 36، شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج3، ص 203، بحارالانوار، ج 32، ص 424، ج 41، ص 55، ج 72، ص 356، ج 73، ص 63.
11. بحارالانوار، ج 73، ص 63.
منبع: نشريه قرآني بشارت شماره 74