پيوند روزه با مبارزه
پيوند روزه با مبارزه
1- مبارزه با دشمنان متجاوز در ميدان رزم.
2- مبارزه با هواى نفس و اثار آن كه عبارت از معاصى است.
3 يجهاد و كوشش براى پياده كردن برنامههاى مثبت و اعمال شايسته. «1» ما براى بدست آوردن پيروزى در اين سه ميدان به دو برنامه اساسى و زيربنائى نيازمنديم، كه بدون آن دو برنامه فتح و پيروزى ميسر نيست.
1- آگاهى نسبت به كيفيت مبارزه
2- تحصيل نيرو و آمادگى جسمى و روحى
اما آگاهى و بينش در اين مرز، تنها از راه فهم قرآن، نهج البلاغه، صحيفه، و سنت پيامبر ميسر است، و اين آگاهى را يا بايد از طريق مطالعه يا معاشرت با دانشمندان مسئول كسب كرد.
اما بدست آوردن نيروى جسمى و روحى، از طريق حفظ بهداشت، قرار گرفتن در كانال بعضى از عبادات بخصوص روزه ميسر است. «2» زيرا روزه علاوه بر ايجاد سلامتى و نيرو در جسم، روان را نيز بخاطر انجام فرمان حق و خوددارى از آلودگيها پاك كرده، و قوت دل، و اراده قوى، و پاكى جان به انسان مىبخشد، و از همينجاست كه ميتوان پيوند روزه را به سه نوع مبارزه يك امر حتمى دانست و ما ناچاريم اين پيوند را تجزيه و تحليل كرده و رابطه روزه را با هر سه برنامه توضيح دهيم.
ميدان جنگ
مسلمانان براى مبارزه با دشمنان متجاوز و استعمارگر كه ملت اسلام در تمام دورهها با آنان روبرو هستند، و براى حفظ شخصيت مادى و معنوى خود بناچار بايد بجنگند، جنگ بخاطر بپا داشتن حق، و برپا بودن حكومت قرآن، و حفظ حقوق ملت اسلام، در اين مرحله علاوه بر فهم قواعد جنگ، و دانستن تاكتيكهاى مخصوص به مبارزه و بينش نسبت به كيفيت جهاد و ساختن و بدست گرفتن اسلحه، توان جسمى و دل پرقوت، و ارادهاى قوى، و تحملى فوقالعاده، و استقامتى مهم، و شجاعتى فوقالعاده لازم است، و اين واقعيات كه در ميدان جنگ از داشتن ابزار جنگى مهمتر است، فقط در سايه تمرينهاى طاقتفرسائى قابل بدست آوردن است.
ميدان جنگ همراه با گرسنگى، تشنگى، كمخوابى، كمخوراكى، گرماى شديد، سرماى سخت، و دشواريهاى ديگرى است، كه اگر جنگجو پيش از شركت در ميدان مبارزه اينگونه تمرينها ننموده باشد، بدون شك به هنگام دچار شدن بيكى از اين بلاها فرار را بر قرار ترجيح داده و كيان خويش و يك ملت را در برابر سيل خطرها رها كرده، تن بذلت و اسارت ميدهد و روزگار تيرهاى را براى ملت بجاى ميگذارد.
اينجاست كه بايد گفت: روزه فرمان قاطعيست كه آمادگى كاملى براى مبارزه با دشمن در ميدان جنگ به انسان ميبخشد، زيرا در كلاس سىروزهاش براى انسان استقامت و پايدارى در برابر گرسنگى، تشنگى، سرما، گرما، بيخوابى، و تحمل سختيها را به ارمغان آورده، و آدمى را در سايه چتر فرمان حق به تمرينهاى لازم واميدارد، تمرينهائيكه به سلامت جسم، و قوت روح، و ازدياد نيروى اراده، و توان بخشيدن به حالات مثبت نفسى كمك ميكند.
روزهداران در ايام رمضان كه در دل گرماى تابستان بود، براى مقابله با دشمنان اسلام در اطراف مدينه، به كندن خندق مشغول بودند، و در عين تشنگى و گرسنگى، و گرماى آتشزاى عربستن از كار خود گله نداشتند، راستى اگر به تمرينهاى سخت برنخواسته بودند، و با قرار گرفتن در مدار بعضى عبادات، مخصوصا روزه تحصيل قوت و توان نكرده بودند كجا دست بآن مقدمات طاقتفرسا ميزدند، و چگونه در جنگ خندق بر دشمن خطرناك كه چند برابر آنان سرباز داشت پيروز ميشدند.
ارتش آزادىبخش اسلام در راه حركت به سوى تبوك، دچار انواع سختيها شدند، تا جائيكه مدتى از زمان را هر ده نفر با يك خرما سد جوع ميكردند، به حركت خويش ادامه دادند، خود را به ميدان تبوك رساندند از معركه نگريختند، اينان اگر بوسيله اجراى دستور الهى كه عبارت از روزه بود به تمرين برنخاسته بودند، و تحمل رنجها و سختىها را در خويش با كمك روزه نيافريده بودند، بدين پايه استقامت نميكردند.
ياران سرور آزادگان در حادثه كربلا «دچار هولناكترين مصائب شدند گرما و گرسنگى و تشنگى آن چند روزه جزئى از حادثه سخت آن ايام بود با هجوم آنهمه بلا، تا حصول پيروزى، و چشيدن شربت شيرين و خوشگوار شهادت ايستادگى كردند، درحالات آنان ميخوانيم كه قائم الليل و صائم النهار بودند.
تنپروران به هنگام جنگ، اگر عيش و نوش خويش را در خطر ببينند، از طريق فرار، يا جاسوسى بنفع دشمن، يا تسليم شدن در برابر مخالفين صفحه تاريخ را سياه كره و از خويش لكههاى ننگ بجا ميگذارند.
اينجاست كه نميتوان پيوند روزه را با مسئله مبارزه و جنگ با دشمن انكار كرد، بعكس بايد گفت در ميان علل پيروزى روزه در مرز نقش مهمى قرار داشته، و سهم بسزائى را در غلبه بر دشمن بر عهده دارد.
ميدان غرائز و شهوات
در اين ميدان كه انسان براى پيشگيرى از بروز انواع مفاسد و گناهان، ناچار به دست زدن به مبارزهاى سنگين و سختتر از مبارزه با دشمنان بيرونى است، نميتوان آثار و منافع روزه را از نظر دور داشت.
انسان، مخصوصا جوان در مرز طغيان غرائز على الخصوص غريزه شهوت است، و در اين زمان است كه اميال گوناگون، و خواستههاى برخاسته از غريزه جنسى همچون يك ارتش او را بمحاصره ميكشند.
اسلام با سركوب كردن غرائز سخت مخالف است، آنچه اسلام در اين زمينه دارد عبارت از پرورش شهوات و مؤدب نمودن غرائز بآداب الهى است.
مبارزه با شهوات بخاطر تعديل شهوات است نه بخاطر نابودى آن، و بدون شك بخش مهمى از برنامه تعديل را روزه بعهده دارد.
غريزه جنسى در بين غرائز و خواستهها، دهانهاى گستردهتر از دهانه جهنم، و حفرههائى بزرگتر از طبقات دوزخ دارد، دوزخيكه بنا به قول قرآن با بلعيدن مستحقين عذاب اعلام عدم سيرى ميكند.
انسان در ميدان طغيان غرائز و شهوات، از هيچ گناهى سير نميشود، و در برابر هيچ فرآوردهاى قانع نميگردد. زيادهطلبى و فزونخواهى دامنش را به پليدى هر پولى آلوده ميكند، و حرص و طمع وسائل سقوطش را فراهم ميآورد. عشق به مقام او را در مرز انواع بيدادگريها ميبرد، و شهوت جنسى وسائل بدبختى و ذلتش را آماده كرده، و چهبسا كه آبرويش را بر باد داده، و نظام گرم خانهاش را رو بسردى برده و كشتى زندگيش را به لجنزار گناه فرونشانده، و از وجودش جز منبع گندى باقى نميگذارد:
چنانچه برنامهاى براى پيشگيرى از طغيان غرائز مخصوصا غريزه جنسى در ميان نباشد، سراسر زواياى حيات پر از فساد گشته، و گور انسان با دست خودش كنده خواهد شد، و طليعه اين حادثه تلخ هم تاكنون در جامعه غرب و ودفروشان و تقليدچيان شرق آشكار گشته.
جامعه غربى كه از چشمه وجود فرويد، در كايم، داروين، و يهوديان ديگرى كه تئورىهاى پوك و ويرانكننده شرف و غيرت را در لباس علم ارائه كردهاند، سيراب ميشود، در برابر هيچيك از آلودگيها، از قبيل زنا بانواعش، ربا، مشروبخوارى، دزدى، همجنسبازى، قمار، قتل، غارت، پيمانشكنى و … نيروى خود نگهدارى ندارد، بهمين خاطر طبق پيشگوئيهاى قرآن طولى نميكشد كه با تمدنش از درون منفجر شده و فاجعه عظيمى ببار خواهد آورد.
ولى هنوز در بين بسيارى از مسلمانان، آنان كه آراسته به حقايق مكتب اللّهاند، و فرمانبر قواعد و اوامر الهى، پاكانى يافت ميشوند كه با فراهم بودن انواع وسائل گناه و طغيان، و آنچه تحريك شهوت ميكند، و با لذت جنسى و جسمى سر و كار دارد، دست به هيچ گناهى نزده، بلكه وجودشان براى بسيارى از مردم مانع در افتادن آنان به گندناب سقوط، و لجنزار گناه است.
اينان كسانى هستند، كه با پيروى از دستورات سعادتآفرين اسلام مخصوصا روزه با شرايط و قيوداتى كه قرآن و سنت در كنارش بيان ميدارد، غرائز و شهوات را در زير فرمان خدا برده، و با تكيه بر اراده استوارشان كه ريشه از ايمان به خدا و روز جزا ميگيرد، در برابر معاصى از خويشتندارى برخوردارند.
آرى روزه عامل مهمى است كه در فرونشاندن طغيانهاى نفسى سخت مؤثر است، و چنانچه قرآن مجيد ميفرمايد، اجراى روزه در انسان ايجاد نيروى خود نگهدارى كرده، و بىترديد مردميكه به كسب اين نيرو برخاسته، براحتى ميتوانند با عوامل گناه مبارزه كرده و در اين ميدان صد در صد پيروز شوند، و خويش را از تسلط فساد و پليدى حفظ كنند. يكبار ديگر در آيه بنگريد كه خداى عزيز ميفرمايد: روزه بر شما واجب است، چنانچه بر پيشينيان واجب بوده و اجراى اين فرمان در نفس شما نيروى خويشتندارى و خود نگهدارى ميآفريند. لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ*.
ميدان عمل
ميتوان گفت: آبادى دنيا بسته به برنامههاى مثبتى است كه از انسان سرميزند. و هرچه ميدان عمل، و فعاليت و كار، در گردونههاى نقشههاى سازنده، بيشتر باشد، بهره فراوانترى نصيب انسان ميگردد.
پيامبر بزرگ (ص) از تنبل و تنپرور، و عافيت طلب سخت بيزار بود، و اجازه نميداد، به مردميكه نيروى فعاليت دارند كمك مالى شود، او با دستورات ريشهدارش ريشه تكدى را نابود كرد، و مسلمانان را بخاطر بدست آوردن اقتصاد مستقل تشويق بكار فرمود.
اسلام از اقتصاد وابسته سخت نفرت دارد، اسلام كشور مصرف كننده را ذليل ميداند، و مملكت مونتاژكننده را بىقدر و قيمت ميشناسد.
اسلام از استراحت زياد مردم، و پرخورى و پرخوابى و تمام عوامل سازنده تنبلى بيزار است، و بيكاران را دشمن ملك و ملت شناخته و خودش دشمن بزرگ بيكاران است.
اسلام از انسان دو نوع كار ميخواهد، و دو شكل فعاليت توقع دارد، و سلامت و سعادت جامعه را در پرتو اجراى هر دو برنامه ميداند:
1- كوشش براى آبادى دنيا
2- فعاليت براى عمران جهان ديگر
از قسمت اول تعبير بفعاليت مادى و اقتصادى ميكند، و از بخش دوم بكوشش عبادى نسبت به مردميكه تمام همت خويش را صرف برنامههاى مادى ميكنند بغض دارد، بخاطر اينكه اين دسته آخرت خويش را به باد ميدهند، و در برابر مردميكه از فعاليت اقتصادى دست كشيده، يكپارچه به عبادت مشغولند اظهار عداوت ميكند، زيرا اين دسته به سهم دنياى خويش ضربه ميزنند.
اسلام اصولا فعاليت مادى و معنوى منطبق بر اصول الهى را عبادت ميداند، و براى كمترين كوشش انسان در هر دو ميدان اجر و ثواب قائل است.
بدون شك زنده نگاهداشتن اراده قلب، و با نشاط نگاهداشتن جسم و اعضاء و جوارحش احتياج به تمرين و جهاد و مبازه با عوامل سستى و تنبلى دارد، و بدون رياضت و زحمت، و مبارزه و جنگ با موانعه، انسان بر غلطك عمل مثبت چه در جهت مادى، چه در زاويه معنوى قرار نميگيرد.
به حقيقت در اين ميدان روزه بهترين نيرو به انسان بخشيده، و توان آدمى را براى فعاليت قوت ميدهد.
بازيافت سلامتى بدن در سايه روزه، چشيدن سختى گرسنگى و تشنگى، تحمل گرماى شديد و سرماى طاقتفرسا، نگهدارى اعضاء و جوارح از گناه بهنگام روزه داشتن، جدا ماده سستى و تنبلى را در انسان كشته و از آدمى يك عنصر فعال و ارزنده ميسازد. و براى اينكه بدايند رياضت موافق با قانون چه اثرات مطلوبى در وجود انسان بجا ميگذارد، بقسمتى از نامه 44 نهج البلاغه، كه خطاب على عليه السلام باستاندارش عثمان بن حنيف انصارى است اشاره ميشود هان اى پسر حنيف مرا نيافريدهاند كه خود را بغذاى چرب و نرم عادت دهم، و بخاطر آن از نيكبختى باز مانم اينگونه برنامه كار چهار پا و حيوانى است كه انديشهاش جز علف چيزى نيست، و برنامه گاو خرها شده است كه خاك و خاشاك را براى پر كردن شكم بهم ميزند، شكنبه را از علف پر ميكند، و نسبت به آنچه برايش در نظر دارند كه عبادت از بار كشيدن است، غافل است.
من براى بيكارى و تن پرورى و سستى و بهدر دادن عمر آفريده نشدهام، ممكن است كسى در بين شما بگويد: اگر خوراك و پوشاك پسر ابوطالب اين است، اينگونه خوراك كه جز ضعف و سستى حاصلى ندارد، مگر دو لقمه نان جوين خشك، چند عدد خرما، مقدارى نمك، يا اندكى سركه چه اندازه نيرو ميدهد ولى به تو بگويم: كه درخت جنگلى و بيابانى با اينكه كم آب ميخورد، و كسى بآن رسيدگى نميكند چوبش سختتر و استوارتر است، اما درختهاى ناز پرورده پوششش نازكتر و بنيانش سستتر است ولى گياهان دشتى شعله آتشش افروختهتر و خاموشيش ديرتر است. «3»
آرى باعتقاد مولاى پرهيزكاران، و سرور خويشتنداران، و بزرگ نيرومندان، انسان تمرين ديده و رنج تشنگى و گرسنگى چشيده، و روى خاك بيابان و سنگلاخ خفته، با آدم ناز پرورده، و در درياى عيش و نوش و شكمچرانى و شهوتپرستى غرق شده خط مشتركى نداشته، و بىترديد تمرين ديده و در ميدان عمل پيروز است، و تنپرور سست مغلوب و ورشكسته،.
سعدى در گلستان ميگويد: دو درويش خراسانى را به جرم جاسوسى بزندان بردند، پى از يكهفته بيگناهى هر دو ثابت شد، چون در زندان را گشودند آنرا كه فربه بده مرده يافتند، و ديگرى را كه لاغر بود زنده ديدند سبب پرسيدند، درويش لاغر و نحيف گفت: دوست من آدمى بود پرخور، تحمل گرسنگى و تشنگى نداشت مرد، ولى من انسانى هستم رياضت ديده، و رنج گرسنگى و تشنگى برده، نبود غذا و نرسيدن آب چندان به من اثر نكرد بهمين خاطر با مرگ به مبارزه بودم تا اين ساعت كه مرا آزاد ميكنيد.
خلاصه در بدست آوردن فضائل انسانى، پياده كردن برنامههاى مادى و معنوى، و قرار گرفتن در ميدان عمل و عبادت نيروى مقاومت در برابر حوادث و موانع لازم است، و قسمتى از اين نيرو را بنا بحكم قرآن بايد از راه روزه بدست آورد، وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ «4». از روزه و نماز كمك بخواهيد، و كمك خواستن از اين دو فرمان باور نكردنى است مگر براى آنانكه دلى پر از خشوع در گرو عشق حق دارند.
ارزش روزه و روزهدار
با توجه به انيكه روزه با بسيارى از برنامههاى مثبت و سازنده پيوند دارد، بىفايده نيست كه برادران و خواهران، از ارزش روزه و روزهدار آگاه شده، ايمان آنان و عشق و محبتشان باين فرمان كمنظير الهى بيش از پيش گردد.
كلمه رمضان از لغت رمض گرفته شده، و دانايان لغت رمض را به دو گونه توجيه توجيه كردهاند.
1- تابش نور خورشيد، با حرارت هرچه تمامتر بر ريگ و سنگ.
2- باريدن باران شديد در اوخر پائيز.
اگر رمضان بمعناى اول باشد، بايد گفت: روزه واقعيتى است كه همچون حرارت شديد مفاسد و پليديها، و تجاوزات و طغيانهاى غرائز را مسيوزاند، و آدمى را به ميدان پاكى نزديك ميكند.
و اگر به معناى دوم باشد بايد گفت: روزه همچون بارانى كه طبيعت را شستشو ميدهد، روان انسان را از آلودگى پاك كرده، و بآدمى نيروى مقاومت داده، و جسم را از خطرات رسوبات غذائى به سنگر امان ميبرد و به همين معنا روايتى از رهبر اسلام (ص) رسيده آنجا كه فرمودهاند.
ارمض اللّه فيه ذنوب المؤمنين، رمضان زمانى است كه خداوند بخاطر عمل روزه مردم مؤمن را شستشو داده و پاك ميكند.
1- خيل صائم: اسبانى كه از خوردن باز ايستادهاند.
2- رجل صائم: انسانى كه از خوردن و آشاميدن و حركت و گفتن خوددارى كرده.
صوم رمضان يعنى، خوددارى كردن از آنچه شرع و مكتب اللّه اجازه نداده و بىترديد گروه خوددارى در پيشگاه الهى، بخاطر اجراى فرمان دوست از اعتبار خاصى برخوردارند، و نزد پروردگار و وجدان خويش رو سپيدند.
على عليه السلام ميفرمايد: بهنگاميكه آدم بزمين آمد، تابش خورشيد چهره دل آرايش را تيره كرد، آدم از اين پيش آمد، دلگير بود، جبرئيل بر او نازل شد و بحضرتش گفت:
ميل دارى رويت سپيد گردد، گفت آرى، عرضه داشت: روز سيزده و چهارده و پانزدهم ماه را روزه بگير هر روزيكه روزه گرفت يك سوم كبودى پوست از بين رفت و به روز سوّم تمام چهره سپيد شد، اگر در اين روايت جاى تاؤيل باشد بايد گفت روزه عامل بدست آوردن آبرو و اعتبار در پيشگاه خداست.
رمضان زمانيست كه ابتدايش رحمت، و دهه دومش زمان غرق شدن در رحمت و عاقبتش آزادى از آتش جهنم است، اين آزادى از عذاب آخرت، عكسالعمل آزادى انسان از سوء خلق، طغيان غرائز و شهوات و بد كردارى بوسيله روزه ماه رمضان است، روزهاى كه همراه با شرايط انجام گرفته باشد.
پيامبر عزيز در خطبه جمعه آخر شعبان، در توضيح برنامههاى رمضان چنين فرمودند: ماهى بر سر شما سايه ميافكند، كه در ظرف آن ليلة القدر دارد، شب قدرى كه از هزار ماه با ارزشتر است.
خداى بزرگ روزه اين ماه را بر شما واجب نموده، و يك نماز مستحب را در شب آن مساوى با هفتاد نماز در شبهاى ديگر قرار داده، آنكس كه در اين ماه بكار نيكى دست بزند و برنامه خدا پسندانهاى انجام دهد ثوابش برابر با واجبى از واجبات خداست، و هر كس عمل واجبى انجام دهد. اجرش باندازه هفتاد واجب در وقت ديگر است.
آرى اى مردم، رمضان ماه استقامت، و فراهم آوردن نيرو است، و مزد مردم با استقامت و نيرومند بهشت است «5».
رمضان ماه مساوات است، ماهيكه بايد ثروتمندان مادى و معنوى به تمام كمبودهاى مردم تهيدست رسيدگى كنند، و دردهاى معنوى و اقتصادى را در درمان نمايند، در اين ماه نبايد گروهى سير و دستهاى گرسنه باشند، عدهاى غرق در هدايت، و قشرى گرفتار ضلالت، در اين ماه است كه خداوند روزى بندگان فرمانبر را زياد ميكند، و اين مسئله واقعيتى است كه قرآن از آن خبر داده «آنگاه كه مردم خويشتندارى بدست آرند، و از گناه و نافرمانى بپرهيزند، تمام درهاى بركات آسمان و زمين را برويشان ميگشائيم» «6».
رهبر اسلام ص ميفرمايد: در رمضان چهار برنامه از خداوند بخواهيد، دو برنامه براى جلب عنايت حق، و دو برنامههائيكه از آن بىنياز نيستيد، اما دو برنامه اول يكى قرار گرفتن در حصار توحيد و دور شدن از شرك و دوم بازگشت از گناه و ورود بحوزه توبه، و دو برنامهاى كه از آن بىنياز نيستيد، يكى طلب بهشت، و ديگر آزادى از آتش جهنم.
پيامبر عزيز ميفرمود: هر آنكس كه ماه رمضان را درك كند، و خود را در مسير آمرزش حق قرار ندهد، در كدام زمان ميخواهد به جبران كمبودها برخيزد.!
و نيز فرمود: اگر خداوند بآسمانها و زمين در چنان زمانى اجازه سخن گفتن دهد. به تمام روزهداران ميگفتند برنامه شما به بهشت منتهى ميگردد، و باز فرمودند: براى بهشت درى است به نام ريان و آن اختصاص بروزهداران دارد، آخرين روزهدارى كه از آن وارد شود بسته ميگردد.
پيامبر بزرگ ميفرمود: روزهدار اگر غيبت نكند، و بخوابد، خوابش عبادت است.
رسول گرامى صلى اله عليه و آله بمردم فرمود: طرحى را به شما بياموزم كه انجامش شيطان را از شما دور خواهد كرد به دورى بين مشرق و مغرب پاسخ گفتند آرى فرمودند: روزه رويش را سياه ميكند، دستگيرى از تهيدستان پشتش را ميشكند، دوستى در راه خدا، و تحمل رنج عمل شايسته ريشهاش را ميكند و توبه و بازگشت بحق رگ و پى او را جدا ميكند براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدن روزه است.
پيشوارى اسلام فرمود: به هنگام رمضان در تابستان چون رنج تشنگى بانسان روى آورد، خداوند هزار ملك را مأمور آدمى ميكند تا بهشت و نعمت الهى را باو بشارت دهند و او را نوازش كنند و چون افطار گردد خطاب ميرسد چه بوى خوشى دارى، سپس بملائكه ميفرمايد: شاهد باشيد مغفرتم را نصيبش كردم.
و نيز فرمود: آنكس كه از روى ايمان و عشق به خدا روزه بگيرد و حسابگر باشد و گوش و چشم و زبان را از گناه بازدارد، در حوزه رحمت گذشته و آينده الهى قرار گيرد، و اجر ثابت قدمان نصيبش ميشود «7».
امير المؤمنين عليه السلام ميفرمايد: روزه جسد خوددارى از غذاست ولى با اراده و اختيار خويش البته براى جلب مزد و فرار از عذاب، و روزه روان، خوددارى حواس پنجگانه است از گناه و پاك داشتن دل از تمام عوامل شر، و روزه دل نيكوتر است از روزه زبان و روزه زبان بهتر است از روزه شكم «8».
از مجموع روايات استفاده ميشود، كه روزه عمل سادهاى نيست و تنها گرسنگى و تشنگى مايه بوجود آمدن حقيقت روزه نميباشد، بلكه روزه بزرگترين ميدان تمرين براى پاكسازى جسم از امراض گوناگون، و تزكيه روان از مفاسدا خلاقى، و منور كردن دل به نور خداست.
با چنين روزهاى روزى فراوان ميگردد، و اجتماع سالم گشته و آدمى در پيشگاه حق كسب آبرو ميكند، و در جهان بعد از بهشت بهرهمند شده، و از عذاب جهنم دور خواهد ماند.
آثار خودنگهدارى
در قسمتى از مسائل گذشته، خصوصا در توضيح برنامه روزه دانستيم كه اجراى فرمان حق، و پيروى از دستور، و آراسته شدن بعمل صالح، در آدمى ايجاد نيروى مقاومت ميكند، و انسان را براى مبارزه با حوادث خطرزا آماده مينمايد.
مردميكه در سايه اجراى برنامههاى مثبت داراى نيروى خودنگهدارى ميشوند، سعى دارند، در برابر هجوم حوادث ضد انسانى به حفظ سرمايههاى سعادتآفرين برخيزند، و بدشمن اجازه دستبر ندهند، و در حقيقت كمترين اثر نيروى خودنگهدارى، برجا ماندن ريشه هاى سعادت و فضيلت در دو قلمرو فرد و اجتماع است، دشمنان درونى و بيرونى هيچگاه بسنگر استراحت نخواهند رفت، آنان بطور دائم در انتظار فرصتاند، كه انسان را از مسير الهى جدا كرده و بپرتگاه سقوط بكشانند، اين انسانا ست كه بايد در برابر دشمنان مجهز بوده و هميشه در مقام دفاع از كيان خويش باشد، و بايد همه مردان و زنان اين نكته را بدانند كه بهر ندازه توان و نيروى آدمى بوسيله حرارت ايمان و عشق بالله و اجراى فرامين آسمانى زياد گردد نيروى دشمنان و دستيارانشان براى آفريدن خطر كم ميشود و اتفاقا قرآن مجيد باين معنا اشارت كرده، آنجا كه از قول يكى از خطرناكترين دشمنان انسان ابليس نقل ميكند: فبعزّتك لاغوينّهم اجمعين الّا عبادك منهم المحلصين. ترجمه: بار خداوندا به عزتت سوگند تمام مرد و زن را بگمراهى ميبرم مگر آنانكه نيروى ايمان و توان عملشان از هر آلودگى پاك است، آنان گروهى هستند كه من با تمام قدرتم در دستبرد بآنان سخت عاجز و ناتوانم: شما ميتوانيد اين معنى را در خود تجربه كنيد، فرض كنيد به گناهى عادت داريد، و مقاومت شما در برابر آن گناه و عوامل تحريككنندهاش صفر است، شيطان يا هواى نفس بآسانى بشما مسلط است، و شما هميشه مغلوب آن گناه هستيد، تصميم ميگيريد خود را از آن گناه پاك كنيد، وقت تصميم ابتداى مبارزه است، هم اكنون بايد در برابر دشمن مجهز شويد تا آنجا كه دشمن از پا درآيد، تجهيزات عبارت است، از ياد خدا، توجه بزبان گناه، و توجه بعكسالعملهاى خطرناك گناه در دنيا و آخرت، عزم راسخ براى ترك گناه، و امور ديگريكه شما را در اين راه كمك ميدهد، با جمع كردن تجهيزاته عليه دشمن، براى اولين بار كه در برابر گناه قرار ميگيريد با زحمت زياد از هجوم پليدى خود را حفظ ميكنيد، بار دوم فرار از گناه براى شما آسانتر ميشود، دفعات ديگر سادهتر، تا جائيكه مقاومت شما بآنجا ميرسد كه اگر عوامل گناه بزيباترين قيافه در برابر شما جلوه كنند، چنان حالت انزجارى بشما دست ميدهد كه اتگار با مالك دوزخ روبرو شدهايد، اينجاست كه حس ميكنيد توان شما براى خويشتندارى فوقالعاده شده و نيروى دشمن بصفر رسيده!!
بنابراين شما با دشمن در مسئله مقاومت عكس يكديگر هستيد هرچه نيروى شما بيشتر شود نيروى دشمن كمتر ميگردد، و هرچه نيروى شما كمتر توان دشمن فوقالعادهتر ميشود.
ميگويند: شخصى ابليس را در خواب ديد، در اطاقى قرار دارد كه از سقف آن اطاق از نازكترين نخ تا زنجيرهاى دانه درشت سخت و محكم آويخته، گفت: اين چه بساطى است، ابليس پاسخ داد: اين نخها و زنجيرها وسيله صيد كردن است، بسيارى از مردم بخاطر نداشتن ايمان و عمل، يا بعلت سستى عقيده و كمبود فعاليتهاى مثبت با نخى نازك كه بر گردن آنان همچون كمند مياندازم در دام من قرار ميگيرند، و اين زنجيرهاى گران و سخت براى بدام افكندن مردم مؤمن و مخلص است، اما مخلصين از افتادن بدام من درا مانند، من دوبار با اين زنجير گران خواستم مرجع بزرگ شيخ مرتضى انصارى را از خدا جدا كرده و در هلاكت قرار دهم، اما در هر دو بار اين زنجير سخت را هم چون خمير نرم از هم گسست و خويش را از خطر نگاهداشت!!
نوشتهاند: ابن سيرين جوانى بود زيباروى، در بازار شام بشغل بزازى اشتغال داشت، زنى جوان و زيبا چهره بدو مراجعه كرد، و از او خواست پارچههاى گوناگونى را بخانه وى بياورد، تا در آنجا با داشتن فرصت كافى آنچه ميخواهد انتخاب كند.
ابن سيرين بهنگاميكه وارد خانه شد تمام درها را بسته ديد، تازه برايش روشن شد كه بدام افتاده، بزن گفت از خدا بترس، شرم و آزرم كجا رفته، مگر نميدانى قرآن و سنت از گناه زنا بشدت نهى كردهاند، زن گفت آنچه ميگوئى واگذار، تا كامم برنياورى از اين خانه راه خروج ندارى، ابن سيرين با او مهربانى كرد و در عين لطف و محبت از او خواست اجازه دهد براى رفع حاجت بدستشوئى برود، چون بمحل قضاى حاجت رسيد سراپايش را آلوده كرد و با آن كيفيت با آن زن روبرو شد، زن از اين قيافه و وضع او بشدت متنفر گشت و از او خواست هرچه زودتر خانه را ترك كند، ابن سيرين با خوشحالى هرچه تمامتر از خانه خارج شد، و بمزد مقاومتى كه در برابر هواى نفس و وسوسه ابليس بخرج داد آراسته بدانش تعبير خواب شد.
پينوشتها:
(1)- اين تقسيم از روايت مشهورى كه، كتب مهم روايتى از قول رهبر اسلام نقل كردهاند استفاده شده، آنجا كه پيامبر بزرگ فرموده اند: پايدارى در سه جا براى مسلمان ضرورى است: در برابر مصيبت، در مقابل گناه، بهنگام روبرو شدن با عبادت، آرى اگر اين سه نوع مبارزه نبود، امر باستقامت و صبر مفهومى نداشت چون صبر در قرآن و روايت اكثر در برابر جنگ و جهاد استعمال شده.
(2)- صوموا تصحوا
(3)- نهج البلاغه ابن ميثم ج 5 ص 100
(4)- البقره 40
(5)- سفينة البحار ج 2 ص 67
(6)- الاعراف 96
(7)- روايات نقل شده بيشترش در ج 2 سفينة البحار باب صوم است.
(8)- غرر الحكم ص 460
منبع: پایگاه عرفان
کتاب نظام تربيت در اسلام ، نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb
/ج